gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


3 مشترك

    ابراهيم حاتمي کيا

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 3:34 pm

    سقط جنین
    الف- دعوت آنقدرها هم که میگویند فیلم بدی نیست. در حد و اندازه های حاتمی کیا-در مقایسه با حاتمی‌ کیا- نیست اما یکسره خالی از حاتمی‌ کیا هم نیست. با این حال به هیچ وجه فیلم تاثیر گذاری نیست، برخلاف اغلب کارهای حاتمی‌ کیا مخاطب را با خودش درگیر نمی‌کند و برایش مسئله نمی‌سازد. به نظر من یکی از دلایل مهم این عدم تاثیر را می‌توان در این نکته جست که دعوت اگرچه به مسئله ای زنانه نزدیک شده است اما زوایه نگاهش به مسئله زنانه نیست، فیلم از منظری احساسی- اما مذکر و مرسوم به مسئله سقط جنین نگاه می‌کند. دیالوگ‌ها طوری ترتیب داده شده اند که مخاطب، زنی را که دلمشغول موقعیت حرفه ای خودش است خودخواه بداند و در مقابل اصرار شوهر او بر بچه دار شدن را طبیعی و به حق قلمداد کند و حتی برایش دل بسوزاند که چرا پنگوئن نیست! دعوت همچنان مادری را مهمترین وظیفه یک زن می‌داند اگرچه گه گاه با جملاتی سرد و خشن دیدگاه های فمینیستی را هم طرح می‌کند و خنده خلایق حاضر در سالن را برمی‌ انگیزد. دعوت آنقدر مردانه است که در ذهن مخاطب نسبت به حاج آقایی که اخیرا همسر صیغه ای اختیار کرده احساس همدلی ایجاد می‌کند بسیار بیشتر از حسی که شما نسبت به همسر دائم و صیغه ای او پیدا خواهید کرد. فریادی که حاجی از نای جان برمی‌ آورد بسیار بیشتر از ساده دلی همسر اولش وافاضات شعارگونه همسر صیغه ای اش در مخاطب کارگر می‌ افتد. برخلاف سایر کارهای حاتمی‌ کیا او این بار نمی‌خواهد/نمی‌تواند از زاویه متفاوت به قضیه نگاه کند و برخی نماهای تاریک را نشانمان بدهد، نمی‌خواهد به این مسئله بپردازد که چرا مردها بچه دوست دارند و زنها نه! بطور کلی نقش های حاشیه ای مردان در اپیزودهای مختلف معقولتر از نقش های محوری زنان از کار درآمده است. شما خیلی راحت تر با شادی‌ها و نگرانیهای علی، زینال، کاوه، مهدی و منصور کنار می‌ آید تا با احساسات گنگ و نامعقول زن‌ها . به نظ من حاتمی‌ کیا -همچنان که در سایر فیلمهایش- نتوانسته است به احساس واقعی زنهای واقعی- ونه ایده آل و رویایی خودش- نزدیک شود
    دعوت موضوع داغ و زنانه ای را انتخاب کرده است بدون اینکه گوشه چشمی به عوامل داغ شدن موضوع داشته باشد. سقط جنین را به مسئله ای مربوط به خودخواهی های زنانه، احساسات تند و زودگذر زنها یا ترس از حرفهای خاله زنکی- که همگی با کنترل معقول و مذکر مهار می‌شوند- فروکاسته است و سعی دارد مخاطب را با خودش همراه کند. دعوت بچه‌ها را فرشته های کوچکی که هدیه های خداوند هستند می‌داند و این مهمتر از همه چیزهای دیگر است. مهمتر از فقر و دربه دری، مهمتر از شکافهای عمیق نسلی، مهمتر از بی پدری و یا متهم به زنازاده بودن، مهمتر از خانواده ای درگیر با خیانت، مهمتر از همه آرمانهای فردی و حرفه ای…فیلم علاقه ای به تامل درباره آینده و مشکلات فرشته هایی که در هریک از این خانواده‌ها متولد می‌شوند نشان نمی‌ دهد. دعوت اصرار دارد که این میهمانان ناخوانده را دعوت شده بنامد و تفاوت های میهمان ناخوانده و میهمان دعوت شده را نادیده بگیرد


    ب- سقط جنین از آن دسته مسائلی است که براحتی نمی‌توان در قبال آن موضع گرفت. انبوه مطالعات حقوقی، اجتماعی، اخلاقی، مذهبی با نتایج ضد و نقیض باعث پیچیدگی فراوان موضوع شده است طوری که نمی‌توان حکمی قطعی درمورد روا یا ناروا بودن آن صادر کرد
    حق زنان برای کنترل باروری یکی از مطالبات محوری موج دوم جنبش فمینیستی به شمار می‌رود.فمینیست‌ها معتقد هستند که باور به لزوم کنترل زن بر جسم خود به عنوان یک حق از باور به شان انسانی مستقل زن برگرفته شده است. اما همه فمینیست‌ها بر پایه همان نتایج و دغدغه های ضد و نقیضی که اشاره کردم طرفدار سقط جنین نیستند. بسیاری از آنها بر این باورند که نباید زنان را از مادری جدا کرد اما باید توجه داشت که مادری تنها زمانی به یک عمل انسانی لذت آفرین و مسئولانه تبدیل می‌شود که زنان بتوانند با آگاهی و مسئولیت انسانی کامل تصمیم بگیرند که مادر باشند. فمینیست‌ها معتقدند که این حق زن- و فقط زن- است که بخواهد بچه دار شود. در واقع بر این اساس حق کنترل باروری به عنوان یک حق مدنی تلقی می‌شود که هیچ مرجعی جز خود زن نمی‌تواند در مورد آن تصمیم بگیرد. آنها مدافع حق زن بر کنترل جسم خود و فاعل مختار بودن وی هستند. فمینیست‌ها معتقدند زنان نباید اجازه بدهند که دیدگاه های مذکر حاکم، سرنوشت آنها را به کودکان گره بزنند
    سقط جنین در کشور ما بیشتر مسئله ای است مربوط به زنان طبقه متوسط شهری مدرن. ناگفته پیداست که بچه دار شدن بیشترین تاثیر را بر زندگی یک زن می‌گذارد. بسیاری از زنان علاقه/آمادگی(روحی،جسمی، عاطفی، شغلی، اقتصادی و…) برای بچه دار شدن ندارند. به ویژه این که در دوره جدید بزرگ کردن کودک به امری پیچیده، پر مشغله و پرمسئولیت و البته طولانی مدت تبدیل شده است که زن مسئول مستقیم آن شناخته می‌شود. حضور بی موقع یک کودک می‌تواند تمام برنامه ریزی های فردی و اجتماعی یک زن برای پیشرفت، تغییر، تجربه و موفقیت را ناکام بگذارد و او را به شرایطی بدوزد که رهایی از آن هزینه های بسیار بیشتری-برای او و دیگران- در پی خواهد داشت.
    ج- با این وجود همه فمینیست‌ها خواستار آزادی بی قید و بند زن- و فقط زن- در این مسئله نیستند. بسیاری از زنها – اعم از فمینیست و غیر فمینیست- دوست دارند که مادر باشند و بسیاری از نظریه پردازان فمینیست مادری را به عنوان تفاوت بنیادی و منشا خصلت های مثبت زنانه می‌دانند که باید در حوزه های مختلف-از جمله اخلاق- از آن الگوبرداری بشود. همچنین جنبش های قدرتمند تحت عنوان جنبش ضد سقط جنین یا طرفدار حیات که توسط زنان اداره می‌شوند در کانون مخالفت با آزادی نامحدود در امر سقط جنین قرار دارند. به علاوه در موج سوم فمینیسم این انتقاد به فمینیست‌ها وارد شد که نگاهشان به مادری و سقط جنین از موضعی محدود و مربوط به یک طبقه و نژاد خاص و با ترجیحات محدودی سامان یافته است و تجربیات زنان سیاه در زمینه نسل کشی یا نگرانی های سیاهان، طبقه کارگر و زنان جهان سومی را نسبت به عقیم سازی اجباری نادیده می‌گیرد
    با این حال تمامی فمینیست‌ها معتقدند که سقط جنین بخشی از یک مبارزه تاریخی بسیار گسترده است که متضمن تغییرات زیادی در معنای خانواده، مادری، احساس جنسی و به رسمیت شناختن حق زنان برای انتخاب سرنوشت خود است



    توضیحات
    دعوت.1387. نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا. با بازی گوهر خیر اندیش، مریلا زارعی، محمد فروتن، مهناز افشار و دیگران
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 3:52 pm

    هفت چهره هفته
    «دعوت» حاتمی‌کیا بر ضد سقط جنین
    فرهاد سامانی
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Hatamikia123

    چهره اول این هفته رادیو زمانه، ابراهیم حاتمی‌کیا است که فیلمش اکنون بر صدر فهرست فروش سینمای ایران ایستاده است.
    دیگر چهره‌های این هفته کالین پاول، وزیر امور خارجه سابق آمریکا، دیوید بکهام، بازیکن تیم لس‌آنجلس گالکسی، کاوه رضایی، آقای گل نوجوانان فوتبال آسیا، آرویند آدیگا، برنده جایزه ادبی بوکر، اکبر اعلمی نماینده سابق مردم تبریز در مجلس و مرحوم مهرانگیز دولتشاهی، اولین سفیر زن ایرانی و از فعالین حقوق زنان است.
    حاتمی‌کیا از سینمای جنگ تا سینمای اجتماعی
    این روزها نام ابراهیم حاتمی‌کیا با فیلم «دعوت» بر سر زبان‌هاست. فیلمسازی که با ساختن فیلم‌های جنگی مشهور شد، اما این روزها فیلمی اجتماعی ساخته است.
    فیلم او اکنون با در اختیار داشتن ۲۵ سالن سینما تاکنون ۴۱۴ میلیون تومان فروش کرده و با اختلاف بسیار در صدر فهرست فروش فیلم‌های سینمایی قرار دارد.
    فیلم تازه حاتمی‌کیا درباره سقط‌ جنین است و به گفته این کارگردان از نظر ساختار شبیه فیلم ۲۱ گرم ساخته شده است.
    این فیلم در پنج اپیزود، زندگی چند زوج را به نمایش می‌گذارد که به علت‌های مختلف سعی در سقط جنین دارند. این فیلم با محوریت پنج زن در موقعیت‌های مختلف که با دریافت خبر بارداری، واکنش‌های مختلف به آن نشان می‌دهند، ساخته شده است.

    ابراهیم حاتمی‌کیا (عکس: وب‌سایت ۳۰نما)
    در این فیلم که چهره‌های مشهوری چون مهناز افشار، محمدرضا فروتن، مریلا زارعی، محمدرضا شریفی‌نیا و گوهر خیراندیش حضور دارند، توانسته نظر تماشاگران سینما را به خود جلب کند، هرچند که منتقدان، فیلم آخر حاتمی‌کیا را اثری درخشان ندانسته‌اند.
    کارگردان فیلم «دعوت» در این باره گفته است: «‌اگر منتقد از فیلم تبلیغ هم بکند، فیلم فروش نمی‌کند. چون رابطه منتقد با مردم قطع شده است. تلقی این روزها این است که فیلم به خاطر این‌که هنرپیشه دارد فروش می‌کند، در حالی‌که ما شاهد بودیم برخی از فیلم‌ها کلی هنرپیشه داشتند، اما نفروختند. پس اینجا معلوم می‌شود که مضمون، تماشاچی را به سینما می‌آورد.»
    ساخت فیلم «دعوت» و پیش از آن سریال «مسیر سبز» که درباره پیوند اعضا بود، نشان می‌دهد که ابراهیم حاتمی‌کیا قصد دارد از سینمای جنگی فاصله بگیرد.
    او در نشست خبری اکران فیلم دعوت گفت: «‌خوشحال می‌شویم، نسل جدید هم بیاید و نگاه تازه‌ی خودش را بیاورد. چون ما در یک دورانی آن حرف‌ها را زدیم و ما به آن دوران تعلق داشتیم و حالا همان آدمی که آن فیلم‌ها را ساخت و در آن زمان تکفیر هم ‌شد، الآن آمده «دعوت» را می‌سازد».
    ابراهیم حاتمی‌کیا از نسل اول فیلمسازان بعد از انقلاب به شمار می‌آید که با فیلم از «کرخه تا راین» به سینمای ایران معرفی شد و با فیلم «آژانس شیشه‌ای» به چهره سرشناس سینمای جنگ بدل شد. وی در سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد و از رشته فیلمنامه‌‌نویسی در دانشگاه هنر فارغ‌التحصیل شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:33 pm

    حاتمی کیا اپیزود مربوط به پژمان بازغی و لیلا اوتادی را از «دعوت» حذف کرد.
    به گزارش خبرگزاری فارس، فیلم «دعوت» اثری اپیزودیك است كه ابتدا قرار بود با ساختاری تو در تو ساخته شود اما در نسخه نهایی، به یك فیلم اپیزودیك تبدیل شد كه در هر اپیزود، داستان چند خانواده متفاوت، با بحرانی مشابه روایت می‌‌شود كه هر كدام از آنها بنا به نگاه خاص خود به این بحران واكنش‌هایی از خود بروز می‌دهند.

    به گفته یك منبع آگاه، «حاتمی‌كیا» یكی از این شش اپیزود را حذف خواهد كرد، تا «دعوت» در پنج اپیزود روانه اكران عمومی شود. همچنین فیلمنامه اولیه «دعوت»، 7 اپیزودی بود كه قبل از شروع فیلمبرداری نیز یك اپیزود از فیلمنامه اولیه «دعوت» كنار گذاشته شده بود.

    به گزارش فارس، بازیگران هر كدام از این اپیزودها متفاوت با دیگری هستند و در اپیزود حذفی این فیلم سینمایی كه «دانشجو» نام دارد، «پژمان بازغی» و «لیلا اوتادی» ایفای نقش كرده‌ بودند.

    در آخرین فهرست عوامل فیلم «دعوت» كه اخیرا انتشار یافت نیز ذكری از نام این دو بازیگر نشده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:37 pm

    صحبتهای آقای حاتمی کیا در مورد دعوت تو دانشکده صدا و سیما:

    ابراهيم حاتمي‌كيا در جشنواره‌ فيلم دانشجويي دانشكده صدا و سيما:
    «پس از ساخت سه‌ فيلم كوتاه براي اولين‌بار سرصحنه فيلمبرداري "بي‌بي چلچله" كيومرث پور‌احمد رفتم»

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 1225492587big

    سينماي ما- ابراهيم حاتمي‌كيا معتقد است: اگر روزي مخاطب جلوتر از فيلمساز قرار بگيرد و براي فيلمسازي شرايط تعيين بكند، عرصه‌اي بسيار خطرناكي است و سقوط فيلمساز از همان زمان آغاز مي‌شود. اين كارگردان سينماي ايران در جشنواره‌ي فيلم دانشجويي در دانشكده صدا و سيما حضور پيدا كرد و درباره‌ي فيلم‌سازي توصيه‌هايي به دانشجويان كرد و از «دعوت» آخرين ساخته‌ي سينمايي‌اش هم سخن گفت.
    ابراهيم حاتمي‌كيا ابتدا گفت: مدتي است علي‌رغم آنكه به‌شدت احتياج به حضور در مجامع دانشجويي دارم، كمتر در دانشگاه‌ها حاضر مي‌شوم. چرا كه متاسفانه گاه در برخي مسائل تحليلي با برخي تناقضات دروني مواجه مي‌شوم و احساس مي‌كنم با اين شرايط، حضور در جمع‌هاي دانشجويي، مصلحت نيست. چرا كه در جمع دانشجويان بايد راست و صريح و بسيار صميمي و عميق سخن گفت.
    او از درخواست‌هاي مكرر دانشجويان براي حضور درفيلم‌هايش ياد كرد و افزود: گاه دوستان دانشجو يا فارغ‌التحصيل به‌شدت اصرار دارند كه سرصحنه فيلمبرداري حاضر شوند. اما من به شخصه همواره از عوامل حرفه‌اي استفاده مي‌كنم و درهمان محدوده مسووليت واگذار شده نيز از عوامل گروهم انتظار دارم و به هيچ عنوان حضور تازه وارد‌ها را تاب نمي‌آورم، چرا كه پس از آن بايد به موارد متعددي پاسخ بدهم.
    اين كارگردان سينما مطرح كرد: بنده به شخصه هيچ‌گاه وحتي يك‌بار هم دستيار كسي نبودم و پس از ساخت سه‌فيلم كوتاه براي اولين‌بار سرصحنه فيلمبرداري «بي‌بي چلچله» كيومرث پور‌احمد رفتم تا از دور شاهد فيلمبرداري باشم و همانجا تجربيات متعددي ‌بدست آوردم.
    او معتقد است:اگر قرار باشد فرد به معجزه و لايه و رنگي جديد درحوزه سينما فكر كند و برسد، بهتر است كه تا حد امكان تحت تاثير ديگران قرار نگيرد و دراين حوزه هرچه اثر‌پذيري افراد كمتر باشد، عايدي آنها براي اجتماع بيشتر خواهد بود.
    حاتمي‌كيا تاكيد كرد: من به شخصه تحت تاثير هيچ‌كس نبودم و سيطره‌ي كارگرداني به‌عنوان استاد، بالاي سرم نبود. لذا بايد تلاش مي‌كردم و خود راه خود را پيدا مي‌كردم، بنابراين فيلم‌هايم نيز از همان تنهايي و مسيري كه تجربه كرده‌ام سرچشمه گرفته‌اند.
    اوگفت: عدم تاثير‌گذاري كارگردان از ديگران موجب مي‌شود ويژگي‌هاي شخصي او كه به‌شدت درعرصه هنر اهميت دارند، به‌شكل ناخودآگاه فعال شود. من نيز به شما دانشجويان پيشنهاد مي‌كنم، اكنون كه با ورود ديجيتال و فناوري نوين و دردسترس بودن اين وسايل كار سينما تا اين اندازه آسان شده است، در پي يافتن خصوصيات فردي خود باشيد.
    حاتمي‌كيا در بخش ديگري از اين نشست، فقدان هويت و هويت ملي را از دغدغه‌هاي خود برشمرد و گفت: درحال حاضر اين بحث به‌شدت ذهن مرا مشغول كرده و به‌شدت احساس مي‌كنم لازم است بارديگر ويژگي‌هاي ملي و قوم‌شناسانه خود را مورد بررسي قرار دهيم. چرا كه گاه جوانان ما به‌دليل عدم تسلط براين ويژگي‌ها در مقايسه خود با غربي‌ها دچار نوعي سرخوردگي مي‌شوند.
    كارگردان «به‌نام پدر» خاطرنشان كرد: ايران دروازه ورود تمدن‌ها و جايگاهي براي تمدن‌ها بوده و مختصات خاص خود را دارد و اين مختصات و ويژگي‌ها وارد تمام عرصه‌ها مانند ادبيات و معماري آن نيز شده است. اكنون براي من اين سوال مطرح است كه بدانم اين موارد و اين ويژگي‌ها تا چه اندازه در سينماي ما تاثير داشته است و سينما تا چه اندازه به انعكاس آنها پرداخته است؟!

    سپس دانشجويان از «دعوت» جديدترين ساخته‌ي سينمايي‌اش پرسيدند.
    او در پاسخ به پرسشي مبني بر تفاوت «دعوت» نسبت به كارهاي قبلي‌اش كه اين روزها بارها از او پرسيده مي‌شود، پاسخ داد: فيلمساز در زمان تعريف مي‌شود و او نيز در فضايي كه ساير اقشار جامعه در آن تنفس مي‌كنند، نفس مي‌كشد. زماني مختصات جامعه حكم مي‌كرد فيلمي مانند «آژانس شيشه‌اي» بسازم اما اكنون بحث‌هاي جديدي مطرح است.
    كارگردان «ارتفاع‌پست»، افت و خيزهاي هرفيلمساز را امري طبيعي دانست و گفت: گاه تاريخ آنچه را كه مردم به‌عنوان افت از آن ياد مي‌كردند نوعي صعود مي‌شمارد و گاه نيز بالعكس، لذا نمي‌توان براي اين مساله فرمول تعيين كرد.
    حاتمي‌كيا با تاكيد مجدد بر تاثير‌گذاري و اهميت فضاي جامعه خاطرنشان كرد: فيلمساز گاه موفق و گاه ناموفق است. اما اين‌كه روزي مخاطب جلوتر از فيلمساز قرار بگيرد، عرصه‌اي بسيار خطرناك است و به نظر من سقوط فيلمساز نيز از همان زمان آغاز مي‌شود.

    در پايان اين نشست فيلم «دعوت» ابراهيم حاتمي‌كيا به نمايش درآمد
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:38 pm

    یادداشت چیستا یثربی درباره ی «دعوت»
    جسارت ادبیات بر پرده ی سینما
    امروز تماشاگر مدرن سینما قدرت بیشتری برای به هم پیوستن عناصر نا همگون قصه پیدا کرده است.شاید چشم تماشاگر بی حوصله تر شده باشد و به اشاراتی موجز و نادر کفایت کند.شاید وقت او کمتر باشد یا شاید قصه ها را دیگر بلد باشد.به همین دلیل احساس می کنم زیبایی شناسی جدیدی وارد سینما شده است.نوعی زیبایی شناسی ساختاری که از قصه های کوتاه و به ویژه قصه های یک دقیقه ای ناشی می شود و مصالح جدیدی برای نا خود آگاه تماشاگر فراهم می آورد.کوتاه و فشرده گفتن و در عین حال گفتن و نگفتن.در داستانک های ادبیات نوعی گستاخی برای مثال در قصه های کارور به شدت دیده می شود و شاید ردپای آن را در سینمای مدرن بتوان مشاهده کرد.بسایری از فیلم های موفق چند سال اخیر به نوعی وام دار ساختار قصه های مدرن بوده اند.زمانی که داستان های فیلم دعوت را دلم می خواست یک موقعیت شخصی را اجتماعی کنم.دنبال«توهم دراماتیک»نبودم.دیگر اتفاق هایی را که بر صحنه ی تئاتر رخ می داد نمی خواستم.واقعیت را می خواستم.ناب و اصیل و دور از دست.تا جایی که به آن بتوان رسید و تصویرش کرد.موضوع «سقط جنین»به عنوان یک زن و نویسنده برایم موضوع پرتنشی بود و مرا با خود می برد.به راستی خود به خود کارکردی بود که مرکز آن موقعیت ها و شخصیت ها را می ساخت خود به خود کارکردی بود که مرکز آن موقعیت ها و شخصیت ها را می ساخت خود به خود مرا به سطح عالی تری از تفکر اجتماعی و اخلاقی رهنمون می کرد و شاید تماشاگران را به مرحله ای از تأمل و بازنگری فرامی خواند.«سقط جنین»...تلفظش آسان است اما مفهومش مثل بودن یا نبودن هملت دشوار تر و پر از تردید های اخلاقی و فلسفی.چه قدر این سوژه در قالب سینما قابل حل بود؟درست نمی دانم.فقط می دانم که من از ادبیات و گستاخی داستانک ها شروع کردم تا به دعوت رسیدم و اگر روی پرده گاهی از تصاویر دور می شوم به این دلیل است که آن جوهره ی جسارت که در قلم وجود دارد در نگاتیو دیده نمی شود.با این همه دعوت لحظه های سرشاری برای من به همراه آورد.از قدم زدن با ریتم شش و هشت موبایل سیده خانم تا وارد شدن به اتاق خواب یک زن تنهای صیغه ای مثل بهار.از خلوت یک بازیگر باردار در برابر آینه تا تردید و دودلی خانم دکتری که حس می کند تن اش بستر دو نفر دیگر است یا ورود به فضای تعهد و قول یک مامای سالخورده (خورشید)با خدا...
    قصه نوشتن همیشه برای من ساده تر از نقد کردن است.چرا که در روند نوشتن قصه خود را پیدا می کنم اما درنقد باید آن«دیگری» را پیدا کرد.به عنوان نویسنده ی قصه قصه نوشتن همیشه برای من ساده تر از نقد کردن است.چرا که در روند نوشتن قصه خود را پیدا می کنم اما درنقد باید آن«دیگری» را پیدا کرد.به عنوان نویسنده ی قصه های دعوت کشف و شهود من به پایان رسیده است.زنانی را یافته ام که مشابه آن ها را در زندگی خود و دنیا ی پیرامونم بارها و بارها دیده ام.با آن ها سخن گفته گریه کرده و خندیده ام اما به عنوان منتقد بسیار دشوار است که «آن دیگری»را در قصه های خودم پیدا کنم.شاید «آن دیگری» روح پاک کودکی است که هنوز پا به این دنیا نگذاشته است.شاید دلتنگی های ما باشد از روزگار و نوعی سرخوردگی از ایده آل ها.شاید شکایت و وعصیان ما باشد در برابر جبری که یک فکر و قصه ی واقعی را با هویت«آن دیگری»پیوند می دهد که دیگراز قصه چیزی نمی ماند مگر توضیح و دفاع و حمله و گریز.کار دعوت فقط دعوت کردن است به «تأمل»...
    نباید زیاد کمالگرا باشم.شاید در قصه های دعوت ان کار را انجام داده باشم.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 15_870717_L600
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:39 pm

    چند روز پی گیری در اتاق انجمن بازیگران روبرویش مینشینم.او یکی از جوان ترین اعضای این انجمن است.میگویدSad(کار صنفی کردنم به روحیه مبارزه جویانه ام برمیگردد.دلم میخواهد برای پیش کسوتان هنر کا کنم.دلم میخواهد همراهشان باشم.))این ماه به خاطر اجرای سوییت سمفونی مجید انتظامی رو.زهای پرکاری را گذرانده.میگویدSad(در دوره ای که کار دارم فقط به کار فکر میکنم.تقریبا ارتباطم با همه جا قطع میشود.یک دیسپلین خاط برای کارم دارم و مثل آرتیست ها زندگی نمیکنم.فکر میکنم در موقع کار باید زندگی در خدمت کارم باشد..))مریلا زارعی این روزها فیلم دعوت را بر روی پرده سینما ها دارد.او در نقش بهار یکی از بهترین اپیزودهای دعوت را به تصویر میکشد.برای پرونده کوچک فیلم دعوت رو بروی او مینشینیم تا از بهار قصه زندگی او و ابراهیم حاتمی کیا بگوید......

    فیلم دعوت را چند بار دیده اید؟

    من فیلم را یک بار دیده ام .راستش هنوز فرصت نکردم که برای بار دوم به سینما بروم .

    از خودتان در فیلم راضی بودید؟یعنی ان طور که دلتان میخواست درآمده بود؟

    نمیدانم واقعا باید از کارگردان اثر بپرسید.اما این را هم بگویم که من هیچ وقت از بازی خودم راضی نیستم.

    یعنی از آن دسته از بازیگرانی هستید که همیشه از دست خودتان ناراضی هستید،یا در مورد فیلم دعوت ناراضی بودید؟

    من همیشه از بازی خودم ناراضی هستم.چون فکر میکنم عرصه هنر پایان ندارد.وقتی محدوده ای وجود ندارد.خوب تو نمیتوانی بگویی من الان به کجا رسیده ام.حق مطلب ادا شده یانه .همه چیز نسبی میشود.من در مورد بازی خودم به تنها چیزی که اطمینان دارم حسی است که در صحنه برای سکانس ،پلان و یا برایکار من دارد و تاییدی است که از او میگیرم.خودم هیچ وقت راضی نیستم.همیشه فکر میکنم میشده یه سعی ای کرد که نقش بهتر و با ظرافت بیشتری درآید.

    فکر میکنید در مورد بهار در دعوت چه کار باید میکردید که نکردید؟

    نه،اینکه چی کار میخواستم بکنم و نکردم بحث نیست.قصه بهار قصه ای است که به راحتی می شد بسطش داد و خیلی هم موضوع جذابی بود و میشد در موردش حرف زد.هر چه زمان اندک میشود تو برای ادا کردن حق مطلب محدود میشدی و کار برایت سخت تر میشود.به اصطلاح وقتی کار وارد فضای اپیزود میشود ،کار محدود و سخت تر میشود.وقتی این گونه میشود ، خوب برای بازیگر هعخم لحظات مهم است.میخواهد بداند در این پازل کوچکی به آن داده اند چقدر میتواند مراتب حسی را درست ادا کند و در بیاورد و این جدا از خواست کارگردان نیست.او بازیگر را راهنمایی میکند.راستش در مورد بهار دلم میخواست فرصت بیشتری بود،چون حجم سختی کار را کم تر میکرد.بازی در این فیلم برای من از سختی بیشتری برخوردار بود.به دلیل مدت زمانی کمی که ما در این فیلم حضور داریم و حسی که باید در همین زمان کوتاه انتقال دهیم.

    آیا با آدمهایی مثل بهار برخورد داشته اید؟

    اصولا معتقدم بازیگر هر انچه را که میبیند و تجربه میکند و میخواند بایگانی میکند.و در موقع اجرا از نا خودآگاهش استفاده میکند.پس نمیتوانم بگویم کدام قسمت نقش را از چه کسی وام گرفته ام.اما من به اطرافم دقیق هستم.سعی میکنم تجربیات آدم های اطافم را بشنوم،ببینم،بخوانم.ار روزنامه،کتاب،رمان و ... یک چیزهایی را میگیرم.از مجموع دیده ها و شنیده هایم برای خلق کاراکتر ها استفاده می کنم و همه چیزهایی که در ذهنم بایگانی شده باعث میشود بگویم من این آدمها را میشناسم.مثلا یادم می آید وقتی قرار شد من نقش نیر((سرباز های جمعه))را بازی کنم،اولین چیزی که به آقای کیمیایی گفتم،این بود که من این آدمها را نمیشناسم.نه این که نشناسم.منظورم این بود که چه کار باید بکنم که در این مدت کوتاه تمام وجوه شخصیتی این آدم برایم روشن شود.یادم می آید یکی از ابزارهایی که شخصیت نیر را برایم ترسیم کرد،دیالوگهای آقای کیمیایی بود.وقتی که دیالوگها را خواندم ،یکدفعه نیر در ذهنم شکل گرفت.نمیدانم،حالا از شنیده هایم بود،به خاطر بازدیدی بود که از زندانها داشتم.یا از زن های زندانی بود که دیده بوده ام.نمیدانم خواستگاهش کجا بود،اما از هر گجا می امد واقعی بود.من بهار را داشتم.آدمهای شبیه بهار در جامعه زیادند.یک چیزهایی من در ذهن داشتم.یک تصویری هم خانم یثربی داشتند.ما چندین ساعت در روز با هم گفتگو میکردیم.به هر حال فضایمان هم فضای زنانه ای بود و ما در باره همه ریزه کاری ها با هم حرف زدیم.از چه طبقه اجتماعی است؟دلیل رابطه اش چیست؟آدم هایی که در این طبقه اجتماعی وارد رابطه ای میشوند چه واکنشی نسبت به موضوع نشان میدهند؟چه جوری همراهی میکنند؟چه جوری اعتراض میکنند؟همه این جزئیات را بررسی کردیم.در نهایت آقای حاتمی کیا این تحلیل ها و این کنش ها را روتوش میکردند و جهت میدادند.

    از سقط جنین چه میدانستید؟

    صرفا به خاطر این فیلم با کسی صحبت نکردم.اما قبل از این فیلم طی سالها با آدمهای مختلفی که میخواستند این کار را بکنند،صحبت کردم.نه به شکل مصاحبه،فکر میکردم به عنوان یک بازیگر ممکن است زمانی حس این آدمها به دردم بخورد.حتی من به خاطر کسب حسه مادر شدن و به دنیا آوردن فرزند،در سالهای گذشته رفتم و زایمان طبیعی دیده ام و حتی مقالاتی هم در باره لزوم حضور همسر هنگام زایمان طبیعی نوشته ام.در این رابطه خیلی مطالعه کردم.اما در مورد سقط جنین متاسفانه نمونه هایم محدودتر بوده اما با کسانی که نازا بوده اند و ناگهان متوجه بارداری شده اند،برخورد داشتم.کاملا به حس و حال این آدمها واقف بودم.همان حسی که بهار در فیلم ((دعوت)) داشت.در مورد سقط جنین نگاه اجتماعی تری داشتم.با چند نمونه سقط به دلایل پزشکی برخورد داشتم و یک بار هم با خانومی که به دلیل تعدد فرزند،نمی خواست بچه اش را نگه دارد صحبت کردم.متاسفانه من آماری مخفیانه از سقط جنین داشتم که تکان دهنده بود.سقط جنین به لایه هایسنی پایینی رسیده است.وقتی دیدم این محوریت فیلم((دعوت))است.این فیلم برایم از بعد اجتماعی ارزشی شد.

    اما این نکته را باید این جا بگویم،اول به من گفتند محوریت فیلم براساس نکوهیده شمردن سقط جنین است.اما من وقتی قصه را خواندم گفتم،آقا این که یک قصه عاشقانه است.یعنی وجه عاشقانه قصه بهار در قصه ای که خانم یثربی نوشته بود خیلی پر رنگ تر بود.به طوری که دلیل نگه داشتن بچه در قصه اولیه برایم خیلی کم رنگ بود.می گفتم این عشق اگر ان قدر قوی است و آن قدر فداکارانه و ایثار گرایانه است،بهار برای چه باید این بچه را نگه دارد،یه قیمت از دست دادن این عشق.اما وقتی دیدم اساس تفکرات آقای حاتمی کیا این گونه است،در اجرا سعی کردم عاشقانه فیلم را تلطیف کنم و سعی کردم بیشتر به وجه مادرانه و هدفی که فیلم دارد فکر کنم.خودم با سقط جنین به شدت مشکل دارم،چون اعتقاد دارم اگر سقط جنین یا همان قتل نفس بدون دلیل و توجیه پزشکصرفا به خاطر رفاه طلبی آدمها انجام شود،یک جور ناشکری و ناسپاسی در برابر نعمتهایی است که خدا میخواهد و دلم میخواست توجه جامعه به این موضوع جلب شود.

    نقد هایی که در این رابطه با این فیلم نوشته شده را خوانده اید؟

    نقدها را بله.تا انجایی که به دستم رسیده خوانده ام.یعنی نقدهای مهم را خوانده ام.به نظرم این روزها میشود در رابطه با فضای نقد نویسیزیاد صحبت کرد.اما از آنجایی که خودم به منتقدها احترام میگذارم.و قلم برایم احترام ویژه ای دارد،نقد ها را چه مثبت و چه منفی خوانده ام و به ان فکر کردم.در ارتباط با فیلم((دعوت))من فکر میکنم بیشتر خود آقای حاتمی کیا مورد نقد قرار گرفته تا خود فیلم.راستش من فکر میکنم یه کم شخصی و مغرضانه به فیلم نگاه شده.
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 L00950988853

    چرا؟

    فکر میکنم.مطمئن نیستم.چون اولا" من فیلمی که در آن حضور دارم و بازی کردم را دوست دارم.و بالطبع به خاطر علاقه ای که به ان فیلم دارم،ممکن است خیلی نتوانم نگاه منصفانه ای به ان فیلم داشته باشم.چون این موضوع خواه نا خواه یک تعصباتی به وجود می اورد.مثل تعصبی که به فیلم دارم.،به کارگردانی که با او کار کرده ام و ..اما خارج از این تعصبات یک مقدار فکر میکنم آقای حاتمی کیا به خاطر تغییر فضایی که در جریان فیلم سازی شان داده اند و امده اند در حوزه دیگری فیلم سازی را شروع کرده اند،مورد نقد قرار میگیرند.من احساس میکنم این تغییر حوزه و جدا شدن اقای حاتمی کیا از پیشینه،برای منتقدان خوش آیند نبوده و بیشتر شخص اقای حاتمی کیا را نقد میکنند تا فیلم را.مثل این می ماند که من یک کاری را انجام بدهم و یک آدمی کل اثر را نادیده بگیرد و تنها من را نقد کند.به نظرم یک مقدار منتقدان دارند منفصل از مجموعه،شرایط جامعه و شرایط امروز را نقد میکنند.من اصلا نمیگویم نقد منفی نوشته نشود،چون معتقدم نقد منفی در بدترین شکل و شخصی ترین و مغرضانه ترین حالش هم میتواند راهگشا باشد.من معتقدم همین که یک فیلم نقد میشود،یعنی تفکر برانگیز است و جایی را برای گفت و گو ایجاد میکند.همین به نظرم یکی از اصالتهایی است که یک اثر فرهنگی و هنری دارد.

    ابراهیم حاتمی کیا را با چه فیلمی شناختید؟

    من اولین بار فیلم ((دیده بان)) را از اقای حاتمی کیا دیدم و خیلی دوست داشتم.بعد از آن ((از کرخه تا راین)) را دیدم .ان قدر فیلم را دوست داشتم که سه دفعه توی صف ایستادمو بلیت گرفتم و رفتم سینما.بعد از ((از کرخه تا راین))دیگر کارهای آقای حاتمی کیا را دنبال کردم.یادم می آید ((آژانس شیشه ای))را در جشنواره دیدم و اخر فیلم فقط 10 دقیقه عوامل فیلم را تشویق کردم.همه چیزش برایم فوق العاده بود.خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.و باالطبع وقتی وارد عرصه بازیگری شدم دوست داشتم زمانی با ایشان کار کنم در همان فضای فیلم های جنگی که نشد.

    اما در سوییت سمفونی مجید انتظامی شما هم نقش فاطمه آژانس شیشه ای را بازی کردیدو هم نقش شیرین بوی پیراهن یوسف را.این اجرا ها بعد از فیلم دعوت بود.آیا از آقای حاتمی کیا کمک گرفتید؟

    واقعیت این که بعد از همکاری که برای ((دعوت)) با آقای حاتمی کیا داشتم.به حال و هوا و فضایی که آقای حاتمی کیا در ان فیلم سازی میکنند وارد شدم.اتمسفر را درک کردم.خیلی اتفاقی پیش امدکه در سوییت سمفونی آقای انتظامی،از سه قطعه ای که من اجرا میکردم،دو تایش مربوط به فیلمهای آقای حاتمی کیا بود.ودلیل من برای پذیرفتن اجرای این سوییت سمفونی،همین موضوع بود.آقای حاتمی کیا در جریان این اجرا بودند،اما من از ایشان به عنوان کارگردان این فیلم ها،هیچ کمکی درباره کارگردانی و یا حس و حالشان نسبت به این کاراکترها نگرفتم.اما خیلی دلم میخواست ایشان بیایند و کار را ببینند.

    آمدند؟

    بله،دو شب مانده بود به پایان امدند.بسیار برایم مهم بود که نظرشان را بدانم.چون در این چند شب از قطعاتی که مربوط به فیلمهای آقای حاتمی کیا بود خیلی استقبال شد.مخصوصا فاطمه آژانس،که هر شب برای اجرایش من یک حالی داشتم.مثل تئاتر.ولی شبی که آقای حاتمی کیا بودند،فکر میکنم یکی از قوی ترین اجرایاهم را داشتم.جزو اجراهایی بود که خودم برای اولین بار راضی بودم.وقتی آقای حاتمی کیا را دیدم،ایشان هم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودند و ابراز خوشحالی کردند.خیلی برایم دلچسب بود.چون احساس میکردم این کاراکترها برای مردم هم زنده شدند.

    تا قبل از فیلم دعوت خیلی ها معتقد بودند که حاتمی کیا مردهای جنگ را خوب میفهمد اما به زن ها بهای جندانی نمیدهد.شما هم چنین حسی داشتید؟

    من همیشه آرزو میکردم معادل پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای یک زن وجود داشت.دوست داشتم مثل قهرمانی مثل قهرمان آژانس در سینما یک زن هم وجود داشت.دلم میخواست در فیلم آژانس شیشه ای نگاهی که به مردان وجود داشت،با همان قدرت و قوتدر یکی از پرسوناهای زن فیلم هم به وجود می آمد.دلم میخواست زنان قدرتندتری را در فیلم هایشان میدیدم،مخصوصا در آژانس.اما این خاص زمان بود و انتقادی بود که به یک نسل از فیلم سازان وارد بود،نه تنها ابراهیم حاتمی کیا.چون یادم می آید کلا" فضای سینما مردانه بود.حتی زمانی که آقای حاتمی کیا از کرخه تا راین را ساختند،کاراکتر هما روستا،نشان میداد که نگاه قهرامانانه خوبی نسبت به یک زن دارد.به نظرم حاتمی کیا همواره سعی کردهیه حرکتی را ایجاد کند،اما الان در مظان اتهام است که یک فیلم کاملا" زنانه با یک سوژه کاملا" زنانه ساخته و این موضوع برای همه بحث برانگیز شده است.

    اولین بار کی با ابراهیم حاتمی کیا از نزدیک آشنا شدید؟

    آشنایی من با اقای حاتمی کیا برمیگردد به قبل از فیلم ((دعوت))و زمان سریال((حلقه سبز)).یادم می آید وقتی دیدمشان گفتم:آقای حاتمی کیا چرا ان موقع که فیلم هایتان را کار میکردید،من را صدا نکردید؟

    یعنی اول پیشنهاد بازی در حلقه سبز را داشتید؟

    بله.اما به دلیل مشکلات کاری که من داشتم،آن موقع نتوانستیم با هم همکاری داشته باشیم.اما برای ((دعوت))خانم یثربی با من تماس گرفتند.ملاقات دوم با آقای حاتمی کیا با حضور خانم یثربی بود.خط اصلی داستان را برایم تعریف کردند و بعد من قصه بهار را خواندم.چون این اپیزودها قصه بود.قصه را که خواندم قبول کردم.چون خیلی دوستش داشتم.کار کردن با آقای حاتمی کیا را هم خوب دوست داشتم.پس حرفی باقی نمی ماند.

    با این علاقه ای که در شما یا اصلا نسل شمانسبت به سینمای حاتمی کیا وجود دارد،میدانم خیلی از هم نسلانتانبی چون و چرا با شنیدن اسم حاتمی کیا نقش را میپذیرند.اما شما بازی در حلقه سبز را نپذیرفتید.برای فیلم دعوت هم بعد از خواندن قصه پذیرفتید.چرا؟آیا اگر حاتمی کیا در فیلم بعدی هم به شما پیشنهاد بازی بدهد بی چون و چرا میپذیرید؟

    برای سریال حلقه سبز مسئله پذیرفتن یا نپذیرفتن در میان نبود.در درجه اول متوجه شدیم برنامه کاری من با آقای حاتمی کیا هماهنگ نمیشود و همکاری منتفی شد.اما من تنها یک بار بی چون و چرا در یک فیلم بازی کردم.بعد از فیلم((سربازهای جمعه))من بی چون و چرا به در خواست آقای کیمیایی برای بازی در فیلم((حکم))جواب مثبت دادم.اصلا وارد درست و غلطش نمشوم.اما بعد از آن پاسخ مثبت بی چون و چرا دیدم فضا فضای این طور کار کردن نیست.شاید باورتان نشود،اما خیلی برایم قضیه حسابگرایانه و دو دودتا چهار تا نیست.اما در این سالهای اخیر یاد گرفته امخیلی احساسی برخورد نکنم.در مورد همکاری با آقای حاتمی کیا باید بگویم در طول این سالهایی که وارد سینما شده ام،((دعوت))یکی از حرفه ای ترین کارهایم بود.یکی از چالش برانگیز ترین و بهترین نقشهایی بود که تا به حال بازی کرده ام.من بابت لحظه به لحظه بهار با آقای حاتمی کیا حرف زدم.و اوتصویری از بهار در ذهن من به وجود آورد که من در تمام طول بازی لذت میبردم.باورتان نمیشود،اما من درشبهای که فردایش بازی داشتن خوابم نمبرد.هیجان بازی در سکانس فردا نمی گذاشت بخوابم.اما اگر کار پیش بیاید و بار دیگر بتوانم با آقای حاتمی کیا کار کنم مطمئنا" عاشقانه کار خواهم کرد.

    زمانی((دعوت))به شما پیشنهاد شد که حاتمی کیا دو کار نه چندان موفق در سال های اخیر داشت.یکی فیلم ((به نام پدر))و دیگری سریال((حلقه سبز)).خیلی از منتقدان میگویند دوره حاتمی کیا تموم شده.شما از تکرار این دو اتفاق واهمه نداشتیدو هنوز به کارگردان مورد علاقه تان اطمینان داشتید؟

    واقعیت این است که من اصلا این حرفها را قبول ندارم.برای این که معتقدم هر اثر هنری و هر اتفاقی که در این زمینه می افتد،حاصل شرایط است.مثلا" در مورد بازیگری هیچ کس ،هیچ وقت نمیتواند بگوید یک بازیگری تمام شده.چون به اعغتقاد من همیشه آن بازیگر،فرصت،نقش و آدمی وجود دارد که ان بازیگری که برای همه تمام شده چیزی را چیزی را نمایش در آود که همه را متحیر کند.این به داستان،کارگردان،عوامل،شرایط دیده شدن اثر،نگاه منتقدان و....بستگی دارد.در مورد آقای حاتمی کیا هم بله.خب سریال ((حلقه سبزشان))پخش میشد.و من حتی زمانی که ایشان را دیدم گفتم چرا میخواهید این سریال را کار کنید در همان وقت خودشان گفتند:من دارم وارد یک داستان و فضایی میشوم و چیزی را میخواهم به تصویر بکشم که ممکن است موفق بشوم یا نشوم.یعنی یک نگاه تجربی داشتند.به نظرماگر در یک کارگردانی این نکگاه تجربه گرا نده باشدهر اتفاقی برای تجربه ممکن است به وجود بیاید.من فکر میکنم بالاخره در هر تجربه ای که وارد میشویم ،ممکن است یک چیزهایی را به دست بیاوریم و یک چیزهایی را از دست بدهیم.به نظرم تجربه کردن همیشه به همراه خطر کردن است.وارد شدن به حیطه ای که تا به حال تجربه نشده یا بازتابهایش شناخته شده نیست،خطر کردن است.وقتی کارگردانی این خطر کردن را به جان میخرد،قابل احترام است.به نظرم آقای حاتمی کیا در مورد ((حلقه سبز))چنین کاری کرد.همه سابقه اش را کنار گذاشت و چیزی را تجربه کرد.در مورد ((به نام پدر ))هم ،من فیلم را با شرایطی که وجود داشت نگاه کردم.ضمن این که به نظر من هیچ وقت کسی مثل آقای حاتمی کیا که آثار درخشانی دارد تمام نمیشود.ممکن است وارد عرصه ای شود و آن عرصه شروع حرکت جدید برایش باشد،اما به نظر من تمام شده نیست.چون بازیگر از کارگردانی که میخواهد با او کار کند.تکنیک،دانش و تسلط کاری اش را میخواهد که آقای حاتمی کیا به خوبی این ها را میداند.ضمن این که من معتقدم سینما کارگروهی است و در مورد اپیزود خودم مطمئن بودم که موفق میشوم.قصه بهار دغدغه اجتماعی بود.من خیلی در فضای تاریکی گام بر نداشتم و لااقل از طرف خودم و خانم یثربی مطمئن بودم که ما با نگاه مهربانانه و زنانه ای که نسبت به مسئله سقط جنین داریم،میتوانیم تصویر خوبی ارائه کنیم.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:44 pm

    محمد رضا فروتن بازیگر تواناییه.من خودم واقعا بازیهاشو دوست دارم. اما این بازیگر توانا و دوست داشتنی در فیلم دعوت مورد حمله خیل عظیمی از منتقدین قرار گرفت

    مطلبی رو در چلچراغ نوشته که فکر کنم بهتر از هر چیزی میتونه باشه...

    دعوت؟جرات یک نقش

    متفاوت ترین نقشی که در این سالها بازی کردم.جسارتا" و با تواضع باید بگویم که جذابیت نقش من در فیلم ((دعوت))این بود که هر بازیگری جرات پذیرش آن را به خود نمیداد.خیلی خوشحالم که در فیلم ((دعوت)) بازی کردم..نقش را دوست دارن و خیلی تلاش کردم.امیدوارم تاثیر گذار باشم.در زمان بندی فیلم یک مقدار از هر پلانی حذف شده،اما من کل کار را خیلی دوست دارم.من با عشق،شور و حال روی نیروهای مبت متمرکز شدم و در فیلم ((دعوت))بازی کردم.اما بگذارید یک گلایه بکنم.متاسفانه فکر میکنم فضای مطبوعات خیلی سیاه و غم زده است.جسارت نباشد ، اما فکر میکنم عده کمی از مطبوعاتی ها محقق هستند و با تحلیل و دانش مینویسند.متاصسفانه بعضی از مطبوعاتی ها بسیار سطحی و با غرض ورزی به قضاوت مینشینند.من نقد و انتقادی را که همراه با تحلیل باشد میپذیرم و از آن لذت میبرم.مثلا" دیروز یک نقد خواندم و بسیار هم لذت بردم.من فقط میگویم اصولا" یک سری کارها با حساسیت بیشتر،تلاش بیشتر و فکر بیشتر انجام میشود.دوستان عزیز در مطبوعات به این چیز ها هم فکر کنند.من از این که با ابراهیم حاتمی کیا کار کردم خیلی خوشحالم .بعضی ها مدام مقایسه میکنند و میگویند این حاتمی کیا ، دیگر حاتمی کیای چند ساله پیش نیست.به نظر من هیچ فرقی نکرده.چون نمیخواهد کار تکراری انجام دهد،اینها را میگویند.اگر کارش را تکرار میکرد، میگویند چرا کار تکراری میسازد.اگر هم این کار را نکند،می گویند فلانی تغییر کرده است.من فکر میکنم ((دعوت))در کل خیلی فیلم تاثیرگذار و تکان دهنده ای است.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 L00950988628
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 4:52 pm

    هنر، رسانه و سلامت - دکتر مصطفي جلالي‌فخر
    دعوت حاتمي کيا جاي بحث دارد

    «دعوت» ابراهيم حاتمي‌كيا به يكي از چالش برانگيزترين موضوعات انساني پرداخته است. «سقط جنين» در حيطه‌اي چند ضلعي و دشوار قابل بررسي است، با اضلاعي كه شامل مجوزهاي ديني و اخلاق پزشكي‌انساني و روان‌شناسي فردي مي‌شوند و البته در كنار ساير مباحث جزيي‌تر و جدي و پيچيده. موقعيتي كه در عين حال به شدت دراماتيك نيز هست....

    او پنج داستان را يكي پس از ديگري – و نه درهم تنيده – روايت مي‌كند كه در هر كدام زن و مردي با بارداري غير منتظره زن مواجه مي‌شوند و يكي از آنها (غالبا زن‌ها) مايل به نگاه داشتن جنين نيست و مي‌كوشد تا كودك ناخواسته‌اش را سقط كند. سواي داستان اول (قصه شيدا) كه به شدت سطحي و نارساست، در بقيه روايت‌ها امكان نزديك شدن به آدم‌ها و چالش‌هاي ذهني آنها وجود دارد. به ويژه در دو قصه كه در يكي زني نازا و مطلقه (مريلا زارعي)، از شوهر صيغه‌اي خود حامله مي‌شود و در ديگري، خانم دكتر سونوگرافيست (كتايون رياحي) با تخمك اهدايي زني كه خودش انتخاب كرده باردار مي‌شود، غافل از اينكه شوهرش با زن اهداكننده ارتباط پنهاني برقرار كرده است. اشكال اپيزوديك بودن فيلم در اينجا است كه مجال نمايش چندلايه‌گي روان‌شناسانه چنين موقعيت‌ها و آدم‌هايي را به دست نمي‌آورد. هر چند كه حاتمي‌كيا در قالب همين مجال كوتاه، موفق عمل كرده است. در واقع مي‌توان به اين پيشنهاد رسيد كه اين دو داستان كوتاه شده، در حد و اندازه روايي يك فيلم بلند مي‌توانستند ابعاد رواني و پيچيده چنين موقعيتي را بهتر و موثرتر نمايش دهند. يكي از موفقيت‌هاي «دعوت» نگاه درست در جزييات پزشكي است. شنيده‌ام كه فيلمنامه‌نويسان و كارگردان در هر دو مرحله نگارش و ساخت، از مشاوره‌هاي پزشكي بهره برده‌اند. با توجه به انبوه خطاهاي بديهي پزشكي در سينماي ايران، مايه خرسندي است كه براي مثال درباره امكان شناخت جنسيت جنين توسط سونوگرافي، اطلاعات غلط نمي‌دهند يا بازيگر نقش سونوگرافيست، با جزييات اجرايي و نحوه حركات دست و كار با دستگاه آشناست. شايد اينها براي جامعه سلامت ساده و بديهي به نظر آيد، اما سينماي ايران به همين مسايل پيش پاافتاده نيز بي‌اعتنا است. البته ممكن است برخي اشكال بگيرند كه كدام آزمايشگاه، با اين شيوه غيرواقعي و اغراق‌آميز، خبر مثبت بودن تست حاملگي مشتريان را به اطلاع‌شان مي‌رساند (كه مثلا در ساعات ديروقت شب، زنگ بزنند و خبر بدهند) به نظرم اين اشكال وارد نيست. چون كار به اندازه‌اي غيرواقعي است كه از منطق رئال عبور مي‌كند و بيش‌تر يك حركت نمادين به حساب مي‌آيد. طبعا اشكال توجيهات منطقي به اين اتفاق وارد نبود... «دعوت» جاي بحث زيادي دارد كه بيشتر به «اخلاق» در ارتباط با فرديت و سلامت بازمي‌گردد و در يك ستون پانصد كلمه‌اي نمي‌گنجد. آخرين ساخته حاتمي‌كيا را مي‌توان فيلمي‌ شايسته و محترم به حساب آورد كه بستر لازم را براي بهتر بودن و بيشتر ديدن در اختيار داشت.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:02 pm

    دعوت فیلم متفاوت ابراهیم حاتمی کیا (نسخه نمايش خانگي)
    حاتمی‌کیا برای آخرین فیلمش ساختاری اپیزودیک در نظر گرفته و پنج داستان مستقل را با دو شخصیت ثابت –متخصص سونوگرافی و دکتر زنان- روایت می‌کند.هر پنج قصه با یک تلفن از آزمایشگاه مبنی اینکه "پاسخ آزمایش شما مثبت و شما حامله اید!" شروع می‌شود. جالب اینکه هر پنج زوج به دلایلی غیر از تست حاملگی آزمایش داده و همه آنها از شنیدن این خبر غیر منتظره شوکه می‌شوند.در اپیزود اول یک سوپراستار سینمایی احساس می‌کند با حاملگی ممکن است جایگاه اصلی خود در سینما را از دست دهد، لذا به دنبال سقط جنین می‌رود.از طرفی همسرش به شدت علاقمند به داشتن فرزند است از این رو جدالی عجیب بین این زوج برای حذف یا حفظ جنین آغاز می‌شود.زن آشکارا با انجام فعالیت های سخت مانند سوارکاری و اسکی در حضور مستمر شوهر خود به دنبال خلاص شدن از دست جنین است.اپیزود اول با داستان غیر ملموس و رفتارهای اغراق‌آمیز زن و شوهر و بازی بسیار نازل بازیگران به خصوص شریفی‌نیا و سیامک انصاری به پایان می‌رسد.انصاری توجیه نشده است فیلم سینمایی جدی با سریال های طنز تلویزیونی متفاوت است (یا توانش در همین حد است).مهناز افشار نیز بسیار بی روح است.کلن اپیزود اول ضعف در پرداخت داشته و به هیچ وجه نتوانستم با آن ارتباط برقرا کنم. اپیزود دوم را در حد نازلترین کارهای تلویزیونی دیدم.داستان زوج شهرستانی که بازهم زن ناخواسته! باردار شده است.شخصیت‌های نچسب قصه در کنار لهجه و بازی اغراق آمیز بازیگران اپیزودی سطح پائین را پدید آورده است.قصه این اپیزود و حضور زوج شهرستانی در منزل خانم پولدار یک قصه بی‌منطق به سبک فیلم های هندی شده است.در چنین فیلمی که قصد دارد جدی به مسایل اجتماعی بپردازد این اپیزود رویایی وصله ناجور است.پایان ضعیف اپیزود فقط این سوال را در ذهن ایجاد می کند فیلمساز در کجا و چه تاریخی زندگی می کند؟اپیزود سوم که قصه زنی سن بالاست که همزمان با دخترش بازهم ناخواسته! حامله می‌شود بهترین اپیزود فیلم است.قصه‌ایی پر کشش، شخصیت‌های باور کردنی و داستانی قابل لمس از نقاط مثبت این اپیزود است.بازی خوب گوهر خیراندیش و انعطاف پذیری‌اش در مواجهه با شرایط مختلف (دقت کنید به بازی این هنرمند در ابتدای اپیزود، حضورش در اتاق سونوگرافی و رفتار با فرزندانش ) قابل توجه است.دیالگ های قابل باور و موقعیت قابل درک فیلم این اپیزود را به بهترین اپیزود فیلم تبدیل کرده است.شاید مهمترین ضعف این اپیزود بازی اغراق آمیز رضا بابک باشد.ضمن اینکه پایان این اپیزود نیز قابل باورترین پایان فیلم است.
    اما در اپیزود جهارم به نظر می رسد گروه نویسندگان و فیلمساز خود به درک روشنی از رخدادهای این اپیزود نرسیده اند.در طول فیلم کتایون ریاحی، که در تمام اپیزودها حضور دارد، را خیلی دوست داشتم ولی دلیل تصمیم به سقط جنینش در اپیزود چهارم را درک نکردم.همانقدر تصمیم او برایم عجیب بود که دلیل همسرش برای خیانت.این اپیزود آشفته ترین اپیزود فیلم بود.
    در اپیزود پنجم حاتمی‌کیابه موضوعی که پیش از این نیز بارها در مورد آن در سینمای ایران صحبت شده می‌پردازد.موضوع عکس‌العمل مرد در قبال تولدبچه در زمان صیغه کوتاه مدت!(شوکران را یادتان است؟) در این اپیزود بازی نسبتن خوب مریلا زارعی در نقش یک زن بی پناه که پیش از این دچار نازایی بوده و به طور ناگهانی حامله می شود داستان را قابل درک و باور می‌کند.ولی در کنارش حضور فرهاد قائمیان با بازی تصنعی اش و نوع تعقیب و گریز این زوج، میزان تاثیر گذاریش بر مخاطب را کاهش داده است.

    در کل فیلم دعوت دارای نقاط ضعف و قوتی است.در تمام اپیزودها تمرکز فراوان روی شخصیت زنان عاملی شده است که شخصیت پردازی مردان بسیار سطحی شوند.شاید اگر بحث باردار شدن زنان دو طرفه نبود فیلمساز مردها را هم از فیلم حذف می کرد اتفاقی نمی‌افتاد!تمام اپیزودها مشکل فنی و محتوایی در پایان دارند.پایان اپیزودها به هیچ وجه همسو با روایت اپیزود نیست.فیلمساز تلاش قابل تقدیری کرده است که روایتش از فیلم صرفن بیان موضوع باشد و قضاوت نکند.ولی با توجه به نوع دیدگاه مذهبی حاتمی کیا، در تمام اپیزودها به سقط جنین با نگرش منفی نگاه می‌شود.بازی بازیگران مرد فیلم همه ضعیف است.دیالگ های و بازی تصنعی فرهاد قائمیان در کنار لهجه به شدت اغراق آمیز فروتن و بازی تلویزیونی سیامک انصاری که همگی ناشی از شخصیت پردازی آنها می شود به فیلم لطمه زده است.در بخش فیلمنامه به نظر می رسد فیلمساز و گروه نویسندگان تمام فکر خود را روی تحقیق در مورد اصل موضوع متمرکز کرده و از این رو از خط درام مناسب داستانی و گره های فیلمنامه ایی و جذابیت های داستانی برای حفظ مخاطب غافل شده اند ولی باید عنوان کرد نگرش کلی اثر به موضوع قابل احترام بود.
    یکی دیگر از مشکلات فیلم همانطور که عنوان شد پایان هر اپیزود بود.پایان اپیزودها علاوه بر ضعف در داستان تدوین های بسیار بدی هم داشت.پرش‌های بی مورد پایانی دلیل خاصی برای آن نیافتم.
    فیلم دعوت یک فیلم جسورانه و قابل اعتنا از حاتمی‌کیاست.با تمام ضعف هایش حرف برای گفتن دارد.شاید انتخاب نگاه واقعی تر به موضوع اصلی فیلم، آن را اثری برجسته نیز می‌کرد.همچنین می‌توانست با جابجایی اپیزودهای اول و دوم و با سه اپیزود آخر و یا حتا حذف یکی از دو اپیزود ابتدایی، از همان ابتدا نگرش مخاطب را منفی نکند.البته حضور فراوان بازیگران مشهور در اثر می‌تواند در جذب مخاطب برای این فیلم موفق عمل کند.
    در پایان دوست داشتم به موسیقی ضعیف و به قولی روی اعصاب علیقلی نیز اشاره کنم.موسیقی‌های تکراری این آهنگساز خوب کشورمان و حضور پررنگ ‌آنها در فیلم‌هایی که کار می‌کند به یک معضل تبدیل شده است.به نظر می‌رسد فیلمساز تمام سعی خود را برای جبران ضعف های دراماتیک اثر خود با استفاده از موسیقی کرده است.که البته در بسیاری از بخش‌ها حذف موسیقی فرصت تامل بیشتری به مخاطب می‌داد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:03 pm

    یادداشت امیر قادری درباره ابراهیم حاتمی‌کیا و «دعوت» اش؛
    ‏«دعوت» ایستگاه ما نیست، بگذارید حاتمی‌کیا کارش را بکند

    امیر قادری: ‏1- احوال غریبی است. ضعیف‌ترین فیلم یک کارگردان را دیده‌ام و برعکس به آینده‌اش ‏امیدوار شده‌ام. اگر نظر مرا می‌خواهید، بین فیلم‌هایی که از ابراهیم حاتمی‌کیا دیده‌ام؛ ‏‏«دعوت» ضعیف‌ترین‌‌شان است. چه به لحاظ داستان، چه دیالوگ‌نویسی، چه سطح ‏روابط شخصیت‌ها، چه پیچیدگی‌های دراماتیک، چه ارتباط با حساسیت‌های روز ‏اجتماع، چه توالی پلان‌ها، چه صحنه‌آرایی و حتی اغلب بازی‌ها. که انگار برای پرده‌ای ‏که فیلمی از ابراهیم حاتمی‌کیا بر آن نقش بسته، کوچک‌اند. شاید تماشاگری که با ‏دعوت، برای اولین بار فیلمی از حاتمی‌کیا را در سالن سینما می‌بیند، این تفاوت‌ها زیاد ‏آزار دهنده نباشد. اما درباره ما همه چیز فرق می‌کند. ما که از کرخه تا راین و خاکستر ‏سبز را بر پرده سینما دیده‌ایم. و صحنه‌ای که دکتر چشم‌های سعید را باز می‌کند و از ‏زاویه چشم سعید، خواهرش را می‌بینیم که بعد عمری بالای سرش ایستاده. می‌خواهید ‏باور کنید یا نه، ما با این صحنه و در سالن تاریک، «زنده»، زار زده‌ایم. به خاطر همین ‏چیزهاست، و به خاطر آن صحنه‌ای که در خاکستر سبز، دختره بالکانی در حرکت ‏آهسته تصویر باندهای سفید را باز می کند، که از فیلم «دعوت» خوش‌ام نمی‌آید... اما ‏تماشای آن امیدوارم می‌کند. ‏

    ‏2- خدمت تماشاگرهای نوجوان سینما که عوض از کرخه تا راین، ابراهیم حاتمی‌کیا را ‏قرار است با «دعوت» بشناسند عرض کنم که حاتمی‌کیا را دست کم نگیرند. این جوری ‏نبینند. او شورها در سینمای ما به پا کرده است. موج‌ها به راه انداخته است. دو سه تا ‏فیلم داریوش مهرجویی را اگر کنار بگذاریم، او بهترین ملودرام‌ساز دو دهه اخیر ‏سینمای ماست. ملودرام می‌گویم و ته شور و هیجان و احساسات را مراد می‌کنم. ‏ملودرام به عنوان یکی از نمایشی‌ترین و موثرترین و ارزش‌مندترین گونه‌های سینمایی. ‏همان چیزی که اپیزود آخر «دعوت» با بازی مریلا زارعی شبح خیلی ضعیفی از آن ‏است. تماشای این اپیزود برای ما مثل این است که عشق قدیمی‌ات را به هیئت پیرزنی ‏فرتوت ببینی. ملودرام ساختن؛ یکی از اشکال اعلای داستان تعریف کردن است؛ پس ‏بیش از هر جور داستان تعریف کردن دیگری، ایمان لازم دارد و حاتمی‌کیای آن روزها ‏هنوز مردد نبود. شکایت سعید پیش خدا در از کرخه تا راین، بیش تر یک جور ‏گله‌گذاری ساده بود.‏

    ‏3- بعد هم که حاتمی‌کیا این دوره را پشت سر گذاشت و با آژانس شیشه‌ای وارد دنیای ‏تازه‌ای شد، تردیدهایش را با صداقت با مخاطب‌اش در میان گذاشت. این وسط ‏فیلم‌های قابل قبول ساخت و فیلم‌های بد. موج مرده در مقام یکی از بهترین آثارش ‏دیده نشد و برج مینو به عنوان یکی از ضعیف‌ترین آن‌ها، قدر دید. با این وجود همان ‏طور که چند روز پیش در نشست مطبوعاتی فیلم‌اش گفت، اجازه نداد تماشاگرها و ‏منتقدان مسیرش را تعیین کنند. کمتر در دام این تحسین‌ها یا انتقادها افتاد. بعد از ‏کرخه تا راین، خاکستر سبز را ساخت و بعد از آژانس شیشه‌ای، روبان قرمز را. که ‏فیلم‌هایی حداقل به لحاظ ساختار داستانی، بالکل متفاوت بودند. اما حرفی که می‌زد، ‏معمولا حرف دل اجتماع‌اش بود. این شد که حاتمی‌کیا محبوب‌ترین و بانفوذترین ‏فیلمساز ایرانی سال‌های اخیر شد که از پرده عبور می‌کرد و نبض تماشاگرش را در ‏دست‌‌اش می‌گرفت. نبضی که در برابر فیلمی از او درشت‌تر و پرخون‌تر می‌زد. ‏

    ‏4- به جز معدود مواردی مثل خاکستر سبز و از کرخه تا راین و موج مرده و روبان ‏قرمز، من البته تماشاگر پرشور آثارش نبودم. او از جای دیگر می‌آمد. فرزند نمایش نبود. ‏به سینما به عنوان ابزار و وسیله نگاه می‌کرد، که این نکته خودش را در بهترین آثارش ‏هم نشان می‌داد. با این وجود موثر بود. نافذ بود. آبروی سینما در عصری بود که این ‏هنر دیگر مشروعیت‌اش را از خواست و رای و طلب مردم‌اش نمی‌گرفت. پس وقتی به ‏نام پدر را ساخت به عنوان یک عشق سینما هم که شده، بدجوری به‌ام برخورد. ‏کارگردان فیلم به نظرم راست و صادق نیامد و سریال بعدی‌اش حلقه سبز، زیادی کم ‏تاثیر بود. چه دوست‌اش داشتم چه نه، به نظرم رسید که از دست رفته است.‏

    ‏5- اما حالا و با دعوت، گیرم که حاتمی‌کیا ضعیف‌ترین فیلم‌اش را ساخته باشد، اما ‏پشت تمام آن تصاویر کوچک و کم تاثیر، می‌شود نشانه‌هایی هر چند کم‌رنگ، از ‏فیلمساز پرشور آن سال‌ها را دید. هنرمندی که در دوره‌های گوناگون اجتماعی، ‏کوشیده تا زبان روز را پیدا کند و دست روی نبض حساس اجتماع بگذارد. تلاش‌اش ‏گاهی وقت‌ها به نتیجه رسیده و بعضی وقت‌ها تنها یک تلاش و تجربه دیگر بوده. اما به ‏هر زور و زحمتی که شده، توانسته ارتباط‌اش را با مخاطب‌اش حفظ کند. باهاش راه ‏بیاید. و حالا که دعوت هم دارد خوب می‌فروشد، زنگ هشداری است برای من منتقد ‏که این ارتباط بین فیلمساز و تماشاگر را دست کم نگیرم. دعوت با همه ‏بدسلیقگی‌هایش، با اپیزود وحشتناک ثریا قاسمی و ابراهیم فروتن‌اش، با دیالوگ‌های ‏اغلب پیش پا افتاده‌اش، در شرایطی که تقریبا هیچ صحنه‌ای از آن (به جز نمای غروبی ‏بیرون آمدن کتایون ریاحی از ساختمان) متاثرم نمی‌کند، حاتمی‌کیا را در آغاز یک راه ‏تازه نشان می‌دهد. حالا یک بار دیگر او را در هیات فیلمسازی می‌بینیم که به دنبال ‏راه‌های تازه‌ای برای ارتباط با تماشاگرش است و برای رسیدن به هدف، در نما به نمای ‏فیلم عرق می‌ریزد. هر چند که ازش اصلا انتظار نداریم فیلمی بسازد که در اغلب ‏صحنه‌هایش عنصر جوی محشری مثل برف شمال تهران را داشته باشد و باز هیچ تاثیر ‏نگذارد. ناسلامتی دعوت حاصل کار فیلمسازی است که برعکس شخصیت‌های فیلم‌اش ‏با تمام وجود می‌خواهد باردار شود. ‏

    منبع خبر : اعتماددوشنبه,22 مهر 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:04 pm

    ابراهیم حاتمی‌‌کیا بار دیگر جواب منتقدان‌اش را داد؛ از امیر قادری تا حسین معززی‌نیا؛
    «بعضی‌ها نسبت به من کینه دارند»

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 1224146818big

    محسن آزرم‌، مهدی‌ یزدانی‌خرم‌، ‌كریم نیكونظر: ابراهیم حاتمی‌کیا در تازه‌ترین فیلمش، دعوت، همه را غافلگیر کرده است. نه داستان فیلم شبیه آثار قبلی اوست و نه ساختار و روایت، شباهتی به فیلم‌های قبلی حاتمی‌کیا دارد.

    ظاهرا کسی انتظار نداشته این کارگردان سینمای ایران فیلمی غیر جنگی و با قصه‌ای درباره زنان و سقط جنین بسازد. همه این‌ موضوع‌ها باعث شده که فیلم، واکنش‌های متفاوتی در میان مردم و منتقدان به وجود بیاورد. گروهی سخت به فیلم تاخته‌اند و گروهی هم آن را تجربه‌ای موفق دانسته‌اند. همه این اتفاقات باعث شده ابراهیم ‌حاتمی‌کیا، در همان ابتدای گفت‌و‌گو بگوید: «بعضی‌ها نسبت به من کینه دارند.»
    گفت‌و‌گوی مفصل ما با بحث درباره همین اختلاف نظرها و سوتفاهم‌ها آغاز شد.

    در این چند هفته‌ای كه از اكران فیلم «دعوت» گذشته، نقدهایی را كه درباره فیلم نوشته شده خوانده‌اید؟ابراهیم

    حاتمی‌كیا: صادقانه بگویم؛ از لحاظ روحی احساس می‌كنم نباید نقدها را بخوانم، ولی هر روز این عهد را می‌بندم و بعدازظهر آن را می‌شكنم. روزنامه كاغذی را معمولا نگاه نمی‌كنم، اما عصرها می‌نشینم و سایت‌ها را چك می‌كنم. خب، به‌نوعی دارم تاثیر این نقدها را می‌گیرم. اما باید تا حدی از آنها فاصله بگیرم، چون احساس تناقض می‌كنم. وقتی آنها را می‌خوانم، سخت كلافه می‌شوم و احساس می‌كنم كاریكاتور منتقدی را در ذهنم می‌بینم كه دارم او را به داخل سینما می‌كشم و ازش می‌خواهم فیلم را ببیند. از دست عده‌ای دلخور می‌شوم و فكر می‌كنم اگر گروهی پرده‌دری می‌كنند، من هم باید همان كار را بكنم. مدام تلاطم‌های انسانی به سراغم می‌آید و اذیتم می‌كند. در این مدت، فقط در یك‌جا آرامش پیدا كرده‌ام و آن یك‌جا هم سالن‌های سینماست... از این حقیقت كه تماشاگرانی وجود دارند و فیلم را می‌بینند واقعا انرژی می‌گیرم و آرام می‌شوم و به خانه بر‌می‌گردم.

    این اتفاق از چه زمانی افتاد؟ یعنی از كی هر روز با خودتان عهد بستید كه نقدها را نخوانید، اما دوباره سراغ آنها رفتید؟ چون زمانی فیلمساز محبوب و در واقع، دردانه منتقدان بودید و خیلی دوست‌تان داشتند...

    حاتمی‌كیا: نمی‌دانم... از جریان نقد انتظار می‌رفت وقت بگذارد و تحلیل كند و نسبتی بین مخاطب و فیلمساز ایجاد كند. اما متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد. فرضا وقتی سریال «حلقه سبز» را تحلیل می‌كنند، به سادگی طومار آن‌ را می‌بندند؛ طومار چیزی را می‌بندند كه من سه سال عمرم را پای آن گذاشته‌ام و می‌توانم بگویم كه چه مراحلی را از سر گذرانده‌ام. مسیر، كوتاه نبوده كه به زبان تازه‌ای در كار برسم. دلیل اینكه به زبان ساده‌ای نرسیدم، این بود كه منتقدان اصلا موضوع و ساختار كار را تحلیل نكردند. من فیلمسازی نبودم و نیستم كه مثل سریال‌سازهای ماه رمضان، چهار روز قبل از ماه، كار را شروع كنم و بعد هم در زمان پخش همچنان كار كنم. من پای این سریال‌ها عمرم را گذاشته‌ام. متاسفانه هیچ‌كس نیامد تحلیل كند كه چه اهدافی در ذهنم بوده است. به‌راحتی یك برچسب «ناموفق» و «ناكام» به آن ‌چسباندند؛ مثل زمان فیلم «به نام پدر». خب، این‌را می‌فهمم كه بخشی از این كارها، بازی با كلمات است. امروز داشتم نقدی از «امیر قادری» را می‌خواندم كه پر از نیش و نوش بود. نمی‌دانم عذاب وجدان گرفته كه این را چاپ كرده، یا نه. اگر صدق باشد كه باید بگویم عذاب وجدان گرفته. اگر هم نباشد، دیگر وقتی می‌خواهی بگویی فیلم بد است، خب بگو. مردم هم كه دارند می‌روند فیلم را می‌بینند. اینها چیز تازه‌ای نیست و نیش و نوش را من همیشه داشته‌ام.
    شما زمان «آژانس شیشه‌ای» را یادتان نرود. آن وقت‌ها هم همین حرف‌ها بود.شاید، اما زمان «از كرخه تا راین» را هم فراموش نكنیم كه تقریبا همه روی فیلم اجماع داشتند. خیلی‌ها با دیدن این فیلم به «ابراهیم حاتمی‌كیا» تبریك گفتند كه وارد فاز جدیدی شده و سینمای جنگ را چند پله بالا برده و ماجرا را به حاشیه جنگ كشانده است. اما بعد از آن‌چه اتفاقی افتاد كه بین منتقدهای سینما و شما فاصله افتاد و دیگر هیچ‌طرفی به دیگری روی خوش نشان نداد؟ ظاهرا اینكه علاقه‌ای به گفت‌وگو نشان نمی‌دهید، سوءتفاهمی را شكل داد...

    حاتمی‌كیا: نه، سوءتفاهمی در كار نبود. من معتقدم جریان نقد قدری منحرف شده است.همین فیلم «از كرخه تا راین» را نگاه كنید. سال 72 بود كه آقای «هوشنگ گلمكانی»، «عباس یاری» و «مسعود مهرابی» آمدند تا فیلم را ببینند. قرار بود عكس روی جلد مجله «فیلم اینترنشنال»، فیلم «از كرخه تا راین» باشد. هیچ‌كس هم فیلم را ندیده بود و من هم نمی‌دانستم چه اتفاقی می‌افتد. عین آدم‌هایی كه بال‌بال می‌زنند، جلوی در اتاقی كه داشتند فیلم را می‌دیدند، می‌چرخیدم و می‌خواستم بفهمم درباره فیلم چه می‌گویند. دلم هم نمی‌خواست درباره فیلم از آنها سوال كنم، چون فكر می‌كردم همین سوال‌پرسیدن مرا در جایگاه ضعف قرار می‌دهد. اما یك‌دفعه دیدم آنها دارند می‌روند و توجهی هم ندارند. رفتم جلویشان كه من را ببینند. آقای مهرابی وقتی مرا دید گفت «آن صحنه‌های جنگی‌ای كه در فیلم هست، مستند بود؟» گفتم «نه، آنها را ساخته‌ام». گفت «خوب ساخته‌ای» و بعد از اتاق خارج شدند و رفتند. آن روز فكر كردم كه شكست خورده‌ام. حتی یادم می‌آید قرار بود بروم دنبال یكی از آشنایانم كه داشت از تبریز به تهران می‌آمد، اما من از هم پاشیده بودم. پیش خودم می‌گفتم «خدایا، اینها كه سردمداران مطبوعات سینمایی‌اند، اگر این‌طور بگویند، من دیگر چه كاری می‌توانم انجام دهم؟» همان شب، فیلم برای اولین‌بار در سینما «شهر قصه» برای منتقدان در جشنواره فیلم فجر اكران ‌شد و من سوار موتور، دور میدانی در آن اطراف می‌چرخیدم. دودل بودم كه داخل سینما بروم یا نه. مدام می‌گفتم اگر داخل سینما بروم آبرویم می‌رود. بالاخره طاقت نیاوردم و اواخر فیلم رفتم داخل. فیلم كه تمام شد دیدم خیلی‌ها آمدند بیرون و آنها كه مرا می‌شناختند، بغلم كردند و تبریك گفتند. همان‌جا آقای «مسعود فراستی» را هم دیدم. آقای «فراستی» داشت به‌سرعت از پله‌ها بالا می‌رفت و بعدا فهمیدم رفته و به «سید مرتضی آوینی» گفته كه «آوینی! اینها فیلم را پسندیده‌اند.» خب، «سید مرتضی آوینی» فیلم را دوست نداشت. چیز دیگری را دوست داشت كه در نوشته‌اش راجع به فیلم، به آن اشاره كرده است. من این تناقض‌ها و این نیش ‌و ‌نوش‌ها را از قدیم داشته‌ام.

    اما آقای «فراستی» كه مقاله بلندی به‌نام «داغ غربت» نوشت و با ارجاع به داستان هابیل و قابیل از فیلم دفاع كرد و گفت فیلم راست و موثری‌ است و بدون شعار پیامش را منتقل می‌كند و اصلا كتاب «از كرخه تا راین» را هم آقای «فراستی» منتشر كرد...

    حاتمی‌كیا: آقای «فراستی» بعد از همین فیلم بود كه گفت من از مسیر خارج شده‌ام.
    ایشان اعتقاد دارد كه فیلم « از كرخه تا راین» یك انحراف بود و من باید راه «مهاجر» را ادامه می‌دادم. باید این نظرها را بخوانید تا بفهمید چه می‌گویم. اوج این ماجراها هم فیلم «آژانس شیشه‌ای» بود. هر كسی یك‌جوری در برابر آن ایستاد. بعضی با توجه به صبغه سیاسی‌شان در برابر فیلم موضع گرفتند. اما بعضی‌ها بودند كه من وقتی نقدهایشان را می‌خواندم، به آنها اعتقاد داشتم. اما به‌هرحال آنها هم حرف‌های عجیبی می‌زدند؛ درست مثل همین حالا. روزنامه‌ها را نگاه كنید؛ در یكی نوشته‌اند كه به‌جهت مهربانی‌های تلویزیون و وجود بازیگران سرشناس، فیلم «دعوت» دارد می‌فروشد. اما دو خط پایین‌تر نوشته كه فیلم «آواز گنجشك‌ها» با وجود تبلیغات تلویزیونی فروش نمی‌كند. خب، این استدلال چه‌طوری قابل توجیه است؟ این جملات كه همدیگر را نقض می‌كنند. یادم هست آن‌زمان منتقدی در روزنامه «جامعه» بود كه هر وقت چیزی می‌نوشت، مرا لعن و نفرین می‌كرد. مثلا در گزارشش راجع به فیلم «آژانس شیشه‌ای» این‌طور نوشته بود كه «به‌رغم توهین به مردم، فیلم خوب می‌فروشد.» اینها را من می‌دیدم، اما هیچ‌وقت هم نمی‌خواستم ارتباطم را قطع كنم. در همین مصاحبه مطبوعاتی‌ای هم كه برگزار شد، مدام می‌خواستم بین قلمی كه نقد می‌كند، با كسی كه با این قلم بازی می‌كند، فرق قائل شوم. بعضی وقت‌ها نوشته‌ها كینه‌مند هستند. من می‌گویم بیا هردو برویم سینما و ببینیم چه اتفاقی دارد می‌افتد. چرا آن‌چیزی را كه من دارم می‌بینم آنها نمی‌بینند؟

    فكر می‌كنید این‌ كینه به شماست یا به فیلم‌‌هایتان؟

    حاتمی‌كیا: هردو. البته خیلی‌وقت‌ها به من است. من قبول دارم كه سینما در حال احتضار است و با افول تماشاگر سینما روبه‌روییم. در این شرایط، جریانی مثل «فرح‌بخش» و گروهش وجود دارد كه می‌گوید فقط ما می‌توانیم سینما را نجات دهیم. فیلم‌هایشان هم كه مشخص است. جریان دیگری هم هست كه می‌گوید اصلا كاری به این اوضاع نداریم، فیلم ما قرار است در 20 كشور دیگر اكران شود. اما جریانی هم هست كه می‌خواهد با حفظ مولفه‌های فرهنگی‌اش با مردم ارتباط برقرار كند. خب، كار اینها سخت‌تر است و طبعا فشار هم بر آنها بیشتر است. حالا به جای اینكه مواظب این جریان باشیم، ساز مخالف می‌زنیم. من این‌روزها وقتی به سالن‌های سینما می‌روم، مدیران سینماها به من تبریك می‌گویند و به خاطر فروش فیلم از من تشكر می‌كنند. خب، من هم شرمنده آنها نیستم. ولی الان لحن این جوان‌هایی را ببینید كه درباره «دعوت» می‌نویسند. انگار قسم خورده‌اند كه فیلم را له كنند. حالا من این را به حساب جوانی می‌گذارم، ولی چرا این كینه‌ها را دارید؟ مگر من چه‌ كرده‌ام؟ بیرون از ایران، این تناقض‌ها و درگیری‌ها را می‌فهمم. مثلا در جشنواره برلین، 95 درصد تماشاگران فیلم «آژانس شیشه‌ای» ایرانی بودند و شاید 85 درصدشان پناهندگان سیاسی. می‌فهمم آن بنده‌خدایی كه آن‌جا نشسته مرا باعث مهاجرت و پناهندگی‌اش می‌داند. حالا او با نگاه خودش می‌تواند به ما حمله كند. ولی همان‌جا می‌بینم كه یكی از آنها جلو می‌آید و می‌گوید «جوان، اگر من حاج‌ كاظم را تأیید كنم، پس این‌جا چه می‌كنم؟» من می‌فهمیدم كه فیلم با او چه كرده. بعضی وقت‌ها حس می‌كنم دوستان منتقد دوست دارند اگر علمی هم وجود دارد، آن را زمین بزنند. انگار لذت می‌برند. من كسی نیستم كه دیگران را تحقیر كنم یا توهینی به كسی بكنم. مرد این ماجرا به‌نظرم «خسرو دهقان» است. او لوطی است. در لوطی‌گری هم حرفی نمی‌زند. ‌می‌فهمم او از كدام فیلم من خوشش نیامده و خودش هم گاهی بروز می‌دهد. اما شما رفتار او را ببینید و مقایسه كنید با رفتار باقی منتقدها. من چه كرده‌ام كه به خودشان حق می‌دهند با من این‌طور حرف بزنند؟ من كه تلاشم را كرده‌ام. حالا درنیامده. من اصلا در مقام دفاع از فیلم‌ نیستم. این هم فیلمی است مثل باقی آثار من.
    می‌توانید با من راحت و طبیعی برخورد كنید. ولی وقتی با چیزهایی خارج از متن به فیلم پرداخته می‌شود، دیگر به این راحتی‌ها نمی‌توانم با آن كنار بیایم.اما به نظر می‌رسد ریشه این اتفاقات و این نوع برخوردها به بعد از «بوی پیراهن یوسف» و«برج مینو» برگردد، وقتی‌كه بعضی از منتقدان، به پیراهن آستین‌كوتاه شما و ریش تراشیده‌تان اشاره كردند. حتی همان كسانی كه با شما كار كرده بودند و یك‌جورهایی همراه شما در «روایت فتح» بودند، در یك مجموعه تلویزیونی مستند كه قرار بود تاریخچه سینمای جنگ ایران باشد و راهی برای آینده این سینما نشان بدهد، در برابرتان موضع‌ گرفتند...

    حاتمی‌كیا: من رد نمی‌كنم. توی همین مدت، سایت «الف» درباره فیلم «دعوت» یك مطلب منفی نوشته است. صبح روز بعد از اولین اكران فیلم در سینما آفریقا، خواب‌زده شدم و رفتم سایت‌ها را چك كنم كه دیدم سایت «الف» مطلب بلندی نوشته و نویسنده‌اش به من گفته «برو فیلم جنگی‌ات را بساز.» من پشت این نقدها یك اراده سیاسی می‌بینم، اما بحثم بر سر نقد سر جای خودش است. من تشنه شنیدن نقدم. فیلمی ساخته‌ام در 5 قطعه و كاملا مشخص است حفظ مخاطب با چنین فیلمی چه‌قدر سخت است. مثل این است كه قرار بوده با چهار چرخ بروی و حالا یك چرخ را از دست داده‌ای. خب، من این كار را كرده‌ام و به‌نظرم این باید در كار «ابراهیم حاتمی‌كیا» امتیازی به حساب بیاید كه تجربه تازه‌ای كرده، نه اینكه بنویسیم اصلا بلد نیست فیلم اپیزودیك بسازد... یعنی من نمی‌توانستم یك قصه را‌بردارم و فقط همان را فیلم كنم؟ دوستان هم باید متوجه شوند كه می‌خواسته‌ام تجربه‌ای بكنم و مهندسی تازه‌ای را در فیلم اجرا كنم. چرا این را نمی‌بینند؟ خب، بگویید او می‌خواسته تجربه كند. آن‌ هم در برابر تماشاگری كه بعد از اپیزود دوم دست من برایش رو می‌شود و دیگر چیزی ندارم كه تماشاگر را با آن مشغول كنم. پس چرا مخاطب این فیلم را می‌بیند؟ به‌خاطر بازیگران مشهور؟ یا به‌خاطر اسم من؟ نمی‌گویم اینها نیست. اما همه ماجرا همین است؟ فیلم‌هایی نبوده‌اند كه با همین بازیگران كار كرده‌اند و تماشاگر فیلم‌هایشان را ندیده؟ شما اینها را به من بگویید تا من هم به بقیه بگویم. زمان فیلم «آژانس شیشه‌ای» هم ماجرا این‌طور بود. دوستان تكنیك فیلم را نمی‌دیدند و به جایش وارد حوزه‌های سیاسی می‌شدند. می‌گفتند قبلا «سیدنی لومت» آن را ساخته است. اما موضوع این بوده؟

    قبول كنید كه شما هم در این قضیه بی‌تقصیر نبودید، آخر شما در جواب منتقدان كه از شباهت فیلم‌ها پرسیده بودند، گفته بودید من آن فیلم را ندیده‌ام...

    حاتمی‌كیا: نه نه. گفته بودم سال‌هاست این فیلم را ندیده‌ام. سال 62 رفیقی داشتم به‌نام «امیراسكندر یكه‌تاز» كه فیلمبردار «روایت فتح» بود و بعدها شهید شد. ما این فیلم را با هم در ویدئو بتاماكس دیدیم. نشان‌ به ‌آن ‌نشان كه زمان اذان شد و او به من گفت «حاتمی‌كیا، اذان مغرب را می‌گویند؛ فیلم را نگه دار تا نماز بخوانیم.» رفتیم نماز خواندیم و بعد ادامه‌اش را دیدیم. بعد از آن من دیگر فیلم را ندیدم. حرف من این است كه چرا جنبه‌های دیگر فیلم را نمی‌بینند. وقتی این اتفاق نیفتد، تماشاگر هم به نظر او توجهی نمی‌كند. الان همه شمشیر آخته كشیده‌اند كه «دعوت» فیلم خوبی نیست. سوال من این است كه پس چرا فیلم دارد اینقدر خوب می‌فروشد؟ نمی‌شود گفت تماشاگرانی كه فیلم را می‌بینند آدم‌های بی‌سوادی‌ هستند. به خدا بین آنها آدم‌های تحصیلكرده و روشنفكر پر است. هر كدام هم نظر خودشان را دارند. اما نقدها چه می‌گویند؟ به چیزهایی استناد می‌كنند كه از حوزه نقد خارج است. آقای «مصطفی جلالی‌فخر» كه هم دكتر است، هم روشنفكر و هم منتقد. نوشته‌اند كه من عضو یك گروه عجیب و غریب و مخفی‌ام و آقای «شمشیری» درباره آینده برایم پیشگویی می‌كند و ایده فیلم را ایشان به من داده است. واقعا نقاد باید این‌طور باشد؟ برای همین‌هاست كه فكر می‌كنم جریان نقد متناقض است و صادق نیست. من فیلم «دعوت» را ساخته‌ام و ان‌شاءالله كتابش را هم چاپ می‌كنیم و می‌بینید كه چه‌قدر برایش زحمت كشیده‌ایم. حالا در نیامده؟ سر خون به می‌سلامت... اصلا اشكالی نیست، ولی من این راه‌ها را رفته‌ام. این نبوده كه از جشنواره خارجی آمده باشم و به من فیلمنامه‌ای داده باشند تا آن را بسازم. من كارهای خودم را كردم. اگر جواب نداد، بازهم خوب است. این‌ شكست‌ها خیلی برای ما خوب است. سال‌ها پیش «احمد طالبی‌نژاد» درباره من نوشت كه «حاتمی‌كیا باندارچوك ایران است.» یعنی من حزبی‌ام و محكوم به شكستم. بعد هم گفت تو آدم‌های شهر را نمی‌شناسی. در مورد فیلم «به نام پدر» هم همین بحث‌ها بود. «به نام پدر» فیلمی ا‌ست كه من معتقدم به‌غایت حرف روز بود. الان مگر حرف این موضوعات را نمی‌زنیم؟ كجای این حرف تازه نیست؟ قبل از «به نام پدر» كی من درباره گفت‌و‌گوی بین نسل‌ها حرف زده بودم؟ اصلا چه‌كسی درباره این موضوع حرف زده بود كه من از او استفاده كرده باشم؟ اما دوستان اصلا این‌چیزها را نمی‌بینند...این اتفاق، به‌نوعی در «موج مرده» هم افتاده بود. داستان آن فیلم درباره شكاف بین دو نسل و تفاوت عقایدشان بود...حاتمی‌كیا: «موج مرده» ارتباط بین دو نسل را نشان می‌داد، اما اصلا مد، جلویش را گرفتم. چون می‌خواستم بین تماشاگر و شخصیت‌ها فاصله‌گذاری به وجود بیاید. اما در قصه آخر، كل ماجرا رمانتیك بود. با این همه باز هم خیلی چیزها را درآوردیم.یثربی: اساسا این نوع فیلم‌ها به این فاصله نیاز دارند. نباید تماشاگر را درگیر شخصیت‌ها كرد. چون آنها كوتاه می‌آیند و می‌روند.

    منبع خبر : کارگزارانپنجشنبه,25 مهر 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:28 pm

    واكنش فيلم‌سازاني كه فيلم‌هاي‌شان همزمان در پاييز امسال روي پرده بوده است:
    ابراهيم حاتمي‌كيا به منيژه حكمت: «آدم با دو تا فیلم این‌قدر جیغ و داد راه نمی‌اندازد»

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 1226839411big

    شيوه‌هاي نامتعادل و گاه تبعيض‌آميز سيما و تبليغات شهري فيلم‌هاي مختلفي كه همزمان در حال اكران عمومي هستند، هميشه مورد انتقاد تعدادي از سينماگران ايراني بوده است. از بيل‌بردها و تعداد و كيفيت كار آن‌ها تا پخش تيزر تلويزيوني و برنامه‌‌هاي جنبي در راديو و تلويزيون از جمله اين موارد است. آخرين مورد در اكران اين روزهاي سينماي ايزان، تبليغات پر تبعيض فيلم‌هايي است كه همزمان در حال نمايش عمومي‌اند. اين موضوع باعث اعتراض منيژه حكمت، كارگردان فيلم «سه زن» شد و به گزارش خبرنگار مهر، در پی انتقادهای حکمت از رعایت نشدن عدالت در اکران فیلم‌ها، ابراهيم حاتمی‌کیا كه فيلم «دعوت» را همزمان با «سه زن» در حال مايش دارد، در مقام پاسخگویی برآمد. حاتمي‌كيا در پاسخ به منتقدانی که او را فيلم‌ساز دولتی می‌خوانند گفت: خانم حکمت حالا حالاها باید راه بیایند، آدم با دو تا فیلم این‌قدر جیغ و داد راه نمی‌اندازد. من هم باید بگویم فیلمسازی که فیلمش قبل از ایران در 40 جشنواره خارجی اکران می‌شود، از همان‌ها حمایت بخواهد!

    منبع خبر : مهریكشنبه,26 آبان 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:29 pm

    کشمکش و جنجال بر سر متن فيلم «دعوت» بالا گرفته است:
    چيسنا يثربي خطاب به ابراهيم حاتمي‌كيا: «اين روزها مدام چهره تان خشمگين است و ادبيات‌تان هم تغيير کرده است»

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 1226836571big

    در حالي که اين روزها تهيه کننده فيلم هاي حاتمي کيا مدام از انتخاب دوباره ستاره ها براي بازي در فيلم جديد اين کارگردان و پيش توليد فيلم «قبل از دعوت» سخن مي گويد. حاشيه هاي فيلم قبلي آنها (دعوت) که از ابتداي نمايش فيلم آغاز شده بود، ادامه دارد. حاتمي کيا چندي پيش در يک مصاحبه راديويي اعلام کرد که چيستا يثربي فقط قصه هاي دعوت را نوشته و هيچ فيلمنامه يي توسط او تنظيم نشده است. اين در حالي است که در تيتراژ اين فيلم نام يثربي به عنوان فيلمنامه نويس و به همراه نام ابراهيم حاتمي کيا ذکر شده است. چيستا يثربي شب گذشته با حضور در برنامه راديويي سينما صدا (که حاتمي کيا در قسمت قبلي برنامه در گفت وگو با فرزاد حسني درباره فيلمنامه صحبت کرده بود) حاضر شد و در اين باره توضيح داد. نويسنده نمايشنامه «آخرين پري کوچک دريايي» در گفت وگو با اعتماد مي گويد؛ «من اين برنامه و حرف هاي ايشان را شنيدم. اما ايشان در مقابل اين سوال که پس چرا اسم من در تيتراژ آمده است، جواب قانع کننده يي نداد.» او به قانون نوشتن اسم نويسنده در فيلمنامه اشاره مي کند و مي گويد؛ «اگر من فقط قصه ها را نوشته بودم در تيتراژ نوشته مي شد براساس قصه يي از چيستا يثربي، نه اسم من به عنوان فيلمنامه نويس بيايد.» يثربي به قراردادهايي که زمان نوشتن فيلم «دعوت» با دفتر سينمايي حک فيلم که منتسب به حاتمي کيا و پيرهادي است، اشاره مي کند و در ادامه حرف هايش مي گويد؛ «من نمي گويم آقاي حاتمي کيا هيچ اعمال نظري نداشتند. آقاي حاتمي کيا مثل هر کارگردان ديگري حق داشتند نظراتشان را در فيلمنامه اعمال کنند اما نظراتشان فقط در حد و اندازه تغيير ديالوگ بود، نه تغيير فضا. و فيلمبرداري از روي فيلمنامه يي که من تنظيم کرده بودم، انجام شد.» او دوباره از حرف هاي کارگردانش تعجب مي کند و مي گويد؛ «من نمي دانم چه اتفاقي افتاده که آقاي حاتمي کيا اين طور صحبت مي کنند. مي دانم بخشي از عصبانيت شان به خاطر مصاحبه هاي من با مطبوعات است، اما مطبوعات حاتمي کيا را پيدا نمي کردند. او در دسترس نبود و چون مي خواستند درباره دعوت حرف بزنند آقاي حاتمي کيا آنها را به من ارجاع مي داد. فقط تاکيد داشت که هر مصاحبه را قبل از چاپ چک کنم. اما من چه کار مي توانستم بکنم که دوستان مطبوعاتي اين شرط را اجرا نمي کردند. بسياري از گفت وگوها تلفني با من انجام شد و هر کدام از خبرنگاران برداشت خودشان را از حرف هاي من نوشته اند.» يثربي دوباره به گفت وگوهايش اشاره مي کند و مي گويد؛ «مثلاً در يکي از مصاحبه ها اين طور نوشته شد که من گفته ام زنان بازيگر اين فيلم تجربه سقط جنين داشته اند، در صورتي که من گفته بودم خيلي کيس هايي که به عنوان بيمار به من مراجعه مي کنند، تجربه سقط دارند. اين موضوع خيلي از بازيگران را ناراحت کرده و من همين جا به خاطر اين سو ء تفاهم از همه آنها عذرخواهي مي کنم.» اين نويسنده و کارگردان تئاتر که تا هفته پيش مشغول آماده کردن ورسيون اول قصه «قبل از دعوت» فيلم جديد حاتمي کيا بوده، يکباره با دريافت اس ام اسي از سوي اين کارگردان متوجه مي شود که همکاري اش با حاتمي کيا منتفي است؛ «آقاي حاتمي کيا دو روز قبل از حضور در برنامه راديو به من اس ام اس زدند و گفتند که از ساختن فيلم منصرف شدم. لطفاً طرح را جايي اعلام نکنيد.» او از چند وقت بعد از پايان فيلمبرداري «دعوت» اعلام کرده بود قرار است اتفاقات پشت صحنه فيلم را به صورت کتاب چاپ کند. اين صحبت هاي يثربي که روي خروجي خبرگزاري ها قرار گرفته بود در برنامه سينما صداي راديو گفتگو مورد انتقاد پيرهادي تهيه کننده «دعوت» قرار گرفت. محمد پيرهادي در همان برنامه در اين باره چنين گفت؛ «به نظرم درست نيست اتفاقات شخصي بازيگران و پشت صحنه فيلم و حريم خصوصي افراد به شکل کتاب چاپ شود. من با مسوولان ارشاد صحبت کرده ام و تا شرح موضوع، اين کتاب مجوز نمي گيرد.»يثربي در پاسخ به پيرهادي با اشاره به داشتن مجوز اين کتاب مي گويد؛ «احتمالاً اشتباه اين موضوع را متوجه شده اند. کتاب من قصه نويسنده يي ميانسال است که در 39سالگي تصميم مي گيرد قصه يک سال از زندگي اش را که همزمان با بلوغ دخترش است، بنويسد. او هشت ماه از اين يک سال را در پشت صحنه يک فيلم مي گذراند که در اين قسمت بخش هايي از پشت صحنه دعوت به صورت کلاژشده و تغييريافته آمده است.»او مي گويد؛ «من سال هاست که به عنوان نويسنده با وزارت ارشاد همکاري مي کنم و قوانين اش را به خوبي مي دانم. حتي گاهي اوقات اين وزارتخانه از من به عنوان بررس استفاده کرد. من مي دانم که اگر در ابتداي کتاب بنويسم هرگونه شباهت تصادفي است و از اسامي مستعار استفاده کنم، هيچ مشکلي براي چاپ ندارم.» او به نامي که براي کتابش انتخاب کرده، اشاره مي کند و مي گويد؛ «اسم اين کتاب جمعه ها از عشق مي ميرند» است. اما چون نمي خواستم براي گرفتن مجوزش مشکلي به وجود بيايد دو ماه پيش با نام «اسرار انجمن ارواح» برايش مجوز گرفتم. او در پايان مي گويد؛ «خيلي ها دل شان مي خواست ارتباط کاري من با حاتمي کيا خراب شود. آنها موفق شدند اما من هنوز هم هيچ احساس منفي نسبت به او ندارم. شما ابراهيم حاتمي کياي کارگردان هستيد و من يثربي نويسنده. اما نمي دانم چطور اين روزها مدام چهره تان خشمگين است. ادبيات تان تغيير کرده. چند جا خواندم که گفته ايد به کوري چشم منتقدان کور يا ديکتاتورهاي مهربان. با اين حال هنوز هم برايتان احترام قائلم. من نويسنده هستم. براي شما ننويسم براي ديگري مي نويسم. اصلاً براي خودم مي نويسم. براي پسر و دختر شما مي نويسم که متن هاي من را بيشتر از شما خوانده بودند.» تماس هاي ما براي گفت وگو با ابراهيم حاتمي کيا و محمد پيرهادي بي نتيجه ماند.روزنامه «اعتماد» و سايت سينماي ما كه اين گزارش را نقل كرده، آمادگي درج پاسخ از سوي کارگردان و تهيه کننده اين فيلم را دارد.


    منبع خبر : اعتمادیكشنبه,26 آبان 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:30 pm

    خبرسازی حاتمی‌کیا و فیلم‌هایش ادامه دارد؛
    از dvd دعوت و فیلم بعدی آقای کارگردان چه خبر؟



    «محمد پيرهادي» با تكذيب خبر اتمام بازنويسي «قبل از دعوت» گفت: «قبل از دعوت» پروژه سينمايي بعدي «ابراهيم حاتمي‌كيا» همچنان در مرحله بازنويسي فيلمنامه قرار دارد.

    تهيه كننده «قبل از دعوت»اظهار داشت: هنوز اتفاق تازه‌اي در مورد اين پروژه نيافتاده است و تنها چيزي كه در مورد «قبل از دعوت» مي‌توان اظهار داشت اين است كه پروژه سينمايي بعدي ابراهيم حاتمي‌كيا همچنان در مرحله بازنويسي فيلمنامه قرار دارد.
    تهيه‌كننده «به‌نام پدر»، «حلقه سبز» و «دعوت» با اشاره به نامشخص بودن آغاز پيش توليد اين فيلم گفت: واقعا در حال حاضر نمي‌توان در اين مورد اظهارنظر قطعي انجام داد اما همانطور كه گفتم با پايان نگارش فيلمنامه بلافاصله پيش توليد را آغاز خواهيم كرد.
    تهيه كننده «قبل از دعوت» در خاتمه با اشاره به مضمون اين فيلم اظهار داشت: «قبل از دعوت» هم مانند «دعوت» داراي مضموني اجتماعي است و بخش هاي عمده‌اي از جامعه را در بر مي‌گيرد و به يكي از موضوعاتي مي‌پردازد كه قشرهاي عمده اي از جامعه با آن دست به گريبان هستند.
    این گزارش حاكي است، «قبل از دعوت» نيز همانند «دعوت» از حضور چهره‌هاي سرشناس سينماي ايران، چه در جلوي دوربين و چه در پشت دوربين سود خواهد برد و «ابراهيم حاتمي‌كيا» قصد دارد در اين فيلم هم همانند «دعوت»، به مسايل حساس اجتماعي بپردازد.
    پروانه ساخت «قبل از دعوت» شانزدهمين پروژه سينمايي «ابراهيم حاتمي‌كيا» 22 مرداد ماه سال جاري از سوي اداره نظارت و ارزشيابي معاونت سينمايي صادر شده است.

    از سوی دیگر تهیه‌کننده فیلم سینمایی "دعوت" از به بازار آمدن نسخه ویدئویی تازه‌ترین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا در آینده نزدیک همراه با اپیزود و سکانس‌های حذفی آن خبر داد.
    محمد پیرهادی در این باره گفت: نسخه‌های dvd و ویدئویی "دعوت" شامل گفتگو با عوامل، پشت صحنه و اپیزود و سکانس‌های حذف شده در حک فیلم تدوین می‌شود و به زودی همزمان با به بازار آمدن "دعوت" این پکیج به طور مستقل به بازار می‌آید.

    وی در ادامه افزود: "دعوت" در جذب مخاطب موفق بود و در شبکه خانگی آن دسته از مخاطبان که نتوانستند فیلم را روی پرده ببینند می‌توانند به تماشای آن بنشینند. برای به بازار آمدن این نسخه برنامه تبلیغی داریم تا علاقمندان از زمان عرضه آن باخبر شوند.

    فیلم سینمایی "دعوت" با بازی محمدرضا فروتن، مهناز افشار، مریلا زارعی، کتایون ریاحی و سحر جعفری جوزانی آخرین روزهای اکران را پشت سر می‌گذارد.

    منبع: مهر و فارس




    به روز شده در : سه‌شنبه 19 آذر 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:31 pm

    حاتمي‌كيا با «دعوت» به مغرب مي‌رود
    خبرگزاري فارس: «ابراهيم حاتمي‌كيا» با فيلم «دعوت» در هفته فرهنگي ايران در مغرب شركت مي‌كند.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 A0520760

    به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، هفته فرهنگي ايران در مغرب از سي‌ام آذرماه به مدت يك هفته در رباط برگزار مي‌شود.
    بنا بر اين گزارش، در اين هفته فرهنگي هنرمنداني از رشته‌هاي مختلف هنري مانند موسيقي و صنايع دستي نظير خاتم كاري، مينياتور، نگارگري و خوشنويسي در اين هفته فرهنگي هنرهاي خود را به نمايش مي‌گذارند.
    در اين هفته فرهنگي سه فيلم به نام پدر، دعوت و ارتفاع پست از ابراهيم حاتمي‌كيا به نمايش در مي‌آيد و ابراهيم حاتمي‌كيا به همراه محمد پيرهادي تهيه كننده آثار خود در اين هفته فرهنگي حضور خواهد داشت.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:32 pm

    محمد پیرهادی اعلام کرد: اسم‌اش «آلبوم دعوت» است؛
    نسخه نمایش خانگی «دعوت» حاتمی‌کیا، ملحقات و اضافات فراوانی دارد/ از جمله یک اپیزود بیش‌تر

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 115

    نسخه نمايش خانگي فيلم سينمايي «دعوت» و «آلبوم دعوت» به زودي عرضه خواهند شد.

    محمد پيرهادي تهيه‌کننده اين آثار با اعلام اين مطلب افزود: اين دو محصول بصورت مستقل روانه بازار خواهند شد و آلبوم «دعوت» شامل قصه حذف شده «ريحانه» و سکانس‌هاي حذف شده از قصه‌هاي بهار، شيدا، افسانه، خورشيد و سيده خواهد بود.

    وي گفت در اين آلبوم همچنين گفتگو با عوامل فيلم، عکس‌ها و لحظه‌هاي پشت صحنه و در نهايت پايان تدوين شده اما پخش نشده فيلم «دعوت» فراهم گشته است.

    او درباره بازيگران اين آلبوم گفت: در «آلبوم دعوت» مهتاب کرامتي، پژمان بازغي، ليلا اوتادي، نگين صدق گويا و اميد روحاني به ايفاي نقش پرداخته‌اند.

    پيرهادي در پايان از عرضه ي اين دو فيلم توسط موسسه فرهنگي هنري قرن 21 تا اواخر هفته جاري خبر داد و گفت: «آلبوم دعوت» بصورت d.v.d ارائه خواهد شد، اما قيمت آن مشابه ساير آثار نمايش خانگي خواهد بود زيرا قصد داريم تعداد گسترده‌اي از هموطنانمان از امکان خريد اين آلبوم برخوردار شوند.

    گفتني است: پوستر نسخه‌ي نمايش خانگي «آلبوم دعوت» با پوستر فيلم سينمايي «دعوت» تفاوت دارد.

    در فيلم «دعوت» محمدرضا فروتن، مهناز افشار، کتايون رياحي، مريلا زارعي، گوهر خيرانديش، ثريا قاسمي، رضا بابک، سيامک انصاري، فرهاد قائميان، مجيد مشيري، سارا خوئيني‌ها، سحر جعفري جوزاني، آناهيتا نعمتي، هدا ناصح، نگار فروزنده و محمدرضا شريفي نيا به ايفا نقش پرداختند.

    ابراهيم حاتمي کيا در نشست خبري فيلم «دعوت» همزمان با اکران عمومي آن گفته بود: با ساخت اين فيلم نمي‌خواستم، کساني که به دنبال سقط جنين هستند را قانع بکنم، تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يک ترمز کوتاه بود که کمي تأمل بکنيم و اين قدر به راحتي تصميم نگيريم.من تنها کاري که به عنوان فيلم ساز در اين شرايط مي‌توانستم انجام بدهم اين بود که غروري که در انسان در حال رخ دادن است و بدون هيچ استدلال و حساب کتابي براي موهبت الهي تصميم مي گيرد را به تأمل بگذارم.




    منبع : ایسنا

    به روز شده در : شنبه 10 اسفند 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:36 pm

    حاتمی‌کیا بر پرده سینما
    دیدن ابراهیم حاتمی‌کیا بر پرده نقره‌ای سینما، خودش به تنهایی آن قدر سوژه جذاب و هیجان‌انگیزی هست که دوستداران عالم سینما را به سالن‌های نمایش فیلم «دعوت» بکشاند.
    «دعوت» آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا است که از روز عید فطر به نمایش عمومی و گسترده در آمده است. این فیلم بر خلاف تمامی فیلم‌های قبلی حاتمی‌کیا، از مضمونی اجتماعی برخوردار است و از موجوداتی سخن می‌گوید که خواسته یا ناخواسته به این دنیا قدم نهاده‌اند. در واقع داستان این فیلم درباره چند زوج مختلف است که همگی با بحران «سقط جنین» دست و پنجه نرم می‌کنند.
    این برای اولین بار است که حاتمی‌کیا فیلمی می‌سازد که فیلم‌نامه‌اش را شخص دیگری بجز خودش نوشته است. خانم «چیستا یثربی» فیلم‌نامه دعوت را با ۵ داستان مختلف و با محوریت موضوع سقط جنین به رشته تحریر در آورده است.
    اپیزود اول، قصه علی و شیدا را روایت می‌کند. «شیدا صوفی» بازیگر معرف و خوش‌چهره‌ای است که به دلیل ترس از برهم خوردن فرم صورت و فیزیک بدنش، از حاملگی گریزان است و قصد از بین بردن جنین داخل شکمش را دارد. بر خلاف او، همسرش میل شدیدی به پدر شدن دارد.
    نکته بارز این اپیزود، حضور ابراهیم حاتمی‌کیا در دو نمای مختلف از فیلم است. البته حاتمی‌کیا در این دو نما دیالوگی نداردو در واقع نقش خودش را بازی می‌کند؛ یک کارگردان. اما باید اعتراف کرد همین دو کادر کوتاه چند ثانیه‌ای، با آن صورت تراشیده و چشمان نافذ آبی آن قدر جذاب هست که تماشاچی را به وجد بیاورد.
    اپیزود دوم فیلم روایت پیرزن متمولی است که سعی در منصرف نمودن زوج جوانی از سقط جنینشان و قصد نجات جان جنین (یا به قول خودش «فرشته») را دارد.
    به جرأت می‌توان این اپیزود را بهترین اپیزود فیلم دانست، چرا که از بازی‌های روان (بجز بازی ضعیف فروتن) و تعلیق بسیار خوبی برخوردار است و این تعلیق آنجا به اوج می‌رسد که مشخص می‌شود پیرزن مذکور، در جوانی پزشکی بوده که جنین‌های بسیاری را سقط نموده است و اکنون با منصرف‌کردن زوجین از این عمل، به نحوی سعی در پرداخت کفاره گناهش دارد.
    اپیزود سوم فیلم، داستان زنی حدوداً ۴۵ ساله است که باردار شده و اکنون به اصرار فرزندان و از ترس ریختن آبرویش در میان مردم، قصد سقط جنین دارد.
    اپیزود چهارم فیلم داستان زندگی یکی از دو پزشک حاضر در داستان‌های فیلم است که با زحمت و مشقت بسیار (و با تخمک زن دیگری) باردار شده استف اما به دلایل پیشامدهای موجود، قصد سقط جنین دارد.
    اپیزود آخر فیلم هم از بازی بسیار خوبی برخوردار است و داستان زنی صیغه‌ای و نازا را روایت می‌کند که اکنون ناباورانه باردار شده است و برخلاف میل شوهرش، قصد در نگه داشتن جنین‌اش دارد.
    در یک نگاه اجمالی، «دعوت» علیرغم موضوع حسّاس فیلم‌نامه و حضور چهره‌های معروفی از جمله ثریا قاسمی، محمدرضا شریفی‌نیا، گوهر خیراندیش، رضا بابک، محمدرضا فروتن، مهناز افشار، مریلا زارعی، آناهیتا نعمتی، کتایون ریاحی، سیامک انصاری، مجید مشیری و … باز هم فیلمی معمولی از آب درآمده و فیلمی نیست که علاقمندان به سینمای حاتمی‌کیا را راضی کند. اما با این وجود «دعوت» به دلیل جذب طیف گسترده‌ای از مخاطبان عام، فیلم‌نامه بکر و نام بزرگ ابراهیم حاتمی‌کیا فیلمی است قابل احترام که حتماً ارزش دیدن دارد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 5:37 pm

    نقدی بر فیلم “دعوت” آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا
    نوشته شده بوسیله : محمد

    چند روز پیش به پیشنهاد یکی از دوستان برای تماشای فیلم “دعوت” – به گفته تیزر تلویزیونی متفاوت ترین ساخته ابراهیم حاتمی کیا- به سینما رفتم. خیلی خوشحال بودم که فیلمی از یک کارگردان خوب و خوش سابقه خواهم دید و البته خیلی خوشحالتر شدم زمانی که پوستر فیلم را پشت شیشه سینما دیدم و انبوهی از نامهای آشنا و مطرح سینما را بعنوان بازیگر فیلم مشاهده کردم.


    البته این خوشحالی کمی با تردید همراه بود چرا که از دوستان شنیده بودم فیلم هیچ ربطی به جنگ و دفاع مقدس ندارد و این نگران کننده بود چرا که حاتمی کیا در آخرین ساخته اش در تلویزیون (سریال حلقه سبز) تا حدی نشان داده بود که وقتی از جنگ فاصله میگیرد دیگر حاتمی کیایی که همه می شناسیم و انتظارش را داریم نیست. اگرچه آنجا نیز بزرگانی چون حمید فرخ نژاد و سیما تیرانداز ایفای نقش میکردند. ولی نیمه حاتمی کیا دوست ذهنم به دفاع برخاست که آن کار سریال تلویزیونی بوده و این یکی فیلم سینمایی و میتوان عدم موفقیت حلقه سبز را به حساب سریال بودنش گذاشت چرا که حاتمی کیا اصولا کارگردان سینماست ، ولی از طرف دیگر نیمه منتقد ذهنم نهیب می زد که مگر “خاک سرخ” سریال نبود؟ پس چگونه آن همه جذابیت و فراز و نشیب داشت که بیننده ها را هفته های متمادی پای جعبه جادو میکشاند ؟ چه شد که حلقه سبز اینگونه نشد؟

    بهر حال با ذهنی درگیر وارد سینما شدم اگرچه بنا به مشکلی ۲،۳ دقیقه اول فیلم را از دست دادم.

    اینکه در طول فیلم چه چیزهایی در سرم گذشت و خاطرات تمام فیلم های حاتمی کیا برایم مرور میشد بماند. همین اندازه بگویم که وقتی از سینما بیرون آمدم اصلا حس خوبی نداشتم.

    یعنی واقعا این فیلم را حاتمی کیا ساخته؟ همان حاتمی کیای “از کرخه تا راین”؟ حاتمی کیای “بوی پیراهن یوسف” ،”آژانس شیشه ای”،”روبان قرمز”،”موج مرده”،”ارتفاع پست”…؟

    یعنی واقعا این شخصیتها ساخته و پرداخته ذهن همان حاتمی کیایی است که حاج کاظم و سلحشور را آفرید؟ همان که دایی غفور را خلق کرد و قاسم و ننه عطیه را با آن لهجه جنوبی دوست داشتنی شان به تصویر کشید؟

    همان حاتمی کیایی که با سه بازیگر شاهکاری چون روبان قرمز را ساخت و حال با لشکری از بازیگران معروف و بعضا ستارگان خوش چهره سینما اثری دراین حد واندازه ارائه کرده؟ نه! باور کردنی نیست!

    البته در اینکه حاتمی کیا شخصیتی فوق العاده محترم و ارزشمند برای سینمای ماست شکی نیست و از قضا همین باعث میشود آدم از این دستاوردش تعجب کند و زبان به نقد بگشاید. اینقدر کار خوب از حاتمی کیا دیده ایم که سطح توقعمان از او بالا رفته و دیگر یک کار متوسط از او راضیمان نمی کند. اگرچه از همان زمان پخش سریال حلقه سبز احساس میشد که او دیگر از سینمای جنگ خسته شده و در برابر مسائل و مشکلات اخلاقی و اجتماعی زمانه بیشتر احساس مسئولیت و رسالت میکند، شاید هم دچار نوعی سردرگمی شده و بر سر دوراهی مانده که از جنگ ۲۰ سال پیش بگوید یا از جنگ های امروزجامعه، شاید هم قصه های ناگفته ای از جنگ دارد که گفتنش را در این اوضاع و شرایط صواب نمی بیند ولی درهرحال اطمینان دارم از لحاظ قصه و روایت جنگ اشباع نشده است.

    بهر حال من در اینجا قصد دارم فیلم را نقد کنم نه کارگردان را، هرچند منتقد سینما نیستم ولی در حد درک و برداشت خودم نقاط قوت و ضعفی که به نظرم رسید را بیان میکنم و علاقه مندم نظر دیگر دوستان را هم بدانم.

    در کل سوژه داستان که مربوط به معضل اجتماعی “سقط جنین” میشود سوژه جالب و تامل برانگیزی است ولی انگار نوعی دوگانگی بین نگاه فیلمنامه نویس و کارگردان به این موضوع احساس میشود. چیستا یثربی که بار فیلمنامه را تا حد زیادی به دوش کشیده نوعی نگاه زنانه و فمینیستی به موضوع دارد در حالیکه کارگردان بیشتر جنبه مذهبی و دینی را مدنظر دارد وسعی دارد از این منظر بیننده را آگاه کند.

    اپیزودیک بودن فیلم و اینکه این توانایی را به بیننده میدهد که طرز فکر اقشار مختلف اجتماع نسبت به این پدیده را با هم مقایسه کند قابل تقدیر است چرا که تقریبا شخصیت ها طیف وسیعی از جامعه را شامل میشوند و اکثر بینندگان میتوانند حداقل با یکی از اپیزودها احساس نزدیکی و با شخصیت مربوطه حس همزاد پنداری داشته باشند. اگرچه گویا اپیزود دیگری هم مربوط به یک دختر دانشجو بوده که حذف شده و به عقیده نگارنده نباید حذف میشد چرا که اهمیتش خیلی بیشتر از اپیزودی مثل بازیگر سینما یا زن و مرد روستایی بود.

    بعضی از انتقادها به کل جریان فیلم وارد است که اکثرا نیز مربوط به فیلمنامه است از جمله اینکه کدام آزمایشگاهی وجود دارد که در ساعات مختلف شبانه روز (حتی ساعات پایانی شب موقع صرف شام) به مراجعه کنندگان خود با تماس تلفنی اطلاع دهد که “شما باردار هستید” !!! کمی غیر واقعی بنظر میرسد.

    یا اصرار بر نشان دادن صحنه های کلیشه ای ویار و حالت تهوع زنها در دوران حاملگی. آیا اینقدر اصرار برای این بود که بیننده مطمئن شود شخصیت داستان حامله است!؟ اگرچه در اپیزود سوم بازی درخشان گوهر خیراندیش در کنار درخت وسط حیاط توجه مارا بیشتر جلب میکند تا حالت مزاجی او!

    فکر کنم اگر بصورت جداگانه نقاط ضعف و قوت اپیزودها را بررسی کنیم بهتر است.

    اپیزود اول: شیدا صوفی- بازیگر سینما

    بنظر نگارنده بیشترین انتقاد به دو اپیزود اول فیلم وارد است. در قسمت اول به جرات میتوان گفت با فیلمنامه ای پر از پارادوکس مواجه هستیم. شیدا صوفی با این کلاس و منزلت اجتماعی قطعا باید در مورد مساله ای مثل بارداری خیلی آگاهتر از اینها باشد که با شوهرش جر و بحث و کتک کاری کند که “آخرش کار خودت را کردی و مرا باردار کردی!” اگرچه موضوع فیلم در مورد دعوت های ناخواسته است اما مگر دیگر چقدر ناخواسته!؟ زنی که اینقدر حرفه و کارش برایش مهم است براستی نمی توانست از چنین اتفاقی پیشگیری کند؟

    دیالوگها به گونه ایست که بیننده احساس میکند شوهر او به زور یا با اندکی مزاح در خواب یا بیهوشی باعث بارداری وی شده است!!! و اینکه بارداری یک مساله کاملا یک طرفه است!!!

    سکانس های فیلمی که شیدا صوفی در آن بازی میکند هیچ همخوانی با هم ندارند. یکبار در یک استخر شیک و تروتمیز با لباسهای امروزی، یکبار با لباسهای سنتی و محلی سوار بر اسب، دیگر بار پیست اسکی و…

    گویا فقط هدف نشان دادن شدت علاقه این زن به حرفه اش و تحمل شرایط سخت آن بوده ولی آیا راه دیگری وجود نداشت!؟

    مطمئنا اگر فیلم را دیده باشید (حتی خیلی دقیق هم نه!) عدم تناسب بدلکاری که بجای شریفی نیا در پیست اسکی انتخاب شده ، توجه شما را جلب کرده!

    انتخاب سیامک انصاری هم به عقیده من بسیار انتخاب نامناسبی بود.حتی اگر از سابقه پررنگ بازیگری طنز او هم صرفنظر کنیم،چهره و اتمسفر شخصیتی سیامک انصاری به درد این نقش جدی نمی خورد. دیالوگهای جدی مثل آنجا که میگفت”برای پدر شدن هم باید برم تو صف فیلمنامه ها” اصلا به چهره و میمیک صورت او چفت و بست نمیشد.

    بازیها هم که خیلی معمولی بودند، مهناز افشار مثل همیشه،شریفی نیا هم که تقریبا خودش بود!



    اپیزود دوم: زن و مرد روستایی

    وقتی چهره سحر جعفری و محمدرضا فروتن را با آن گریم و لهجه مصنوعی شان دیدم یک لحظه فکر کردم

    در حال تماشای یکی از برنامه های طنز درجه ۳و۴ تلویزیون هستم. واقعا تحمل این بازی از بازیگرمطرحی مثل فروتن برایم عذاب آوربود. اینجا بود که فکر کردم چه خوب بود جای سیامک انصاری و فروتن با هم عوض شده بود و هریک نقش دیگری را بازی میکرد. مدل ابرو و بینی زن روستایی هم که بیشتر به دختران شمال شهر تهران شبیه بود تا یک زن روستایی!

    هرچند ناخواستگی بارداری در مورد این زوج بیشتر قابل پذیرش بود ولی به همان اندازه نخواستن بچه توسط این زوج جای ابهام داشت.یعنی تنها مساله فقر برای افرادی از این قشر اجتماع دلیل کافی برای سقط جنین است؟

    بازی ضعیف هردو بازیگر چنان تحمل این اپیزود را دشوار کرده بودکه اگر حضورمثل همیشه پرقدرت ثریا قاسمی از اواسط اپیزود نبود نمی دانم بقیه فیلم را با چه حسی تماشا میکردم. والبته شوکی که به هنگام مشخص شدن هویت “خورشید خانم” و انگیزه کارش به بیننده وارد میشود (همان صحنه چسباندن عکس زینال و همسرش در کنار عکس زوجهای دیگر) تا حد زیادی باعث فراموشی ضعف ها و تلخی های این سکانس میشود. به عقیده اینجانب شخصیت پردازی “خورشید خانم” بزرگترین نقطه قوت این سکانس و یکی از نقاط قوت کل فیلم بود.



    اپیزود سوم: سیده خانم

    واقعا تمام زیبایی این اپیزود را باید مرهون بازی زیبا و بی نظیر گوهر خیراندیش دانست. بازیگری که در سالهای اخیر در هر نقشی که ظاهر شده شاهکار آفریده، چه در تلویزیون چه در سینما. از مادر رضا در سریال “همسایه ها” بگیرید تا زن حاج رضا عنایت در “دنیا”، ننه عطیه در “ارتفاع پست”، زن حاج یونس فتوحی در “میوه ممنوعه”، بازی زیبای او در “واکنش پنجم” و “رسم عاشق کشی” هم فراموش نشدنی است.

    انصافا بازی زیبای او در این اپیزود به دل بیننده می نشیند بخصوص که صحنه های تراژیک مثل خجالت کشیدن از دخترهایش یا مظلومیت در مقابل شوهرش (در پارک) را در کنار صحنه های طنز مثل زنگ خوردن موبایل در قبرستان یا ترشی خوردن و حتی عکس العمل او در مقابل پزشک وقتی عمل شوهرش را نوعی تجاوز میداند همه را به خوبی و استادی هرچه تمام بازی کرده و شخصیتی قابل تحسین خلق کرده است. بازی رضا بابک نیز در این اپیزود ستودنی است.



    اپیزود چهارم: دکتر افسانه کشاورز- پزشک زنان

    در این اپیزود نیز دلیل مادر برای سقط جنینی که سالها منتظر او بوده کافی بنظر نمی رسد. اگرچه تحمل خیانتی که در حقش شده بیش از اندازه سخت است اما آیا به قیمت از دست دادن فرزندی که به گفته خودش ۳۰ بار تلاش کرده تا بالاخره موفق شده بدستش بیاورد می ارزد؟

    از نقاط برجسته این پارت از فیلم بازی درخشان کتایون ریاحی در صحنه مواجهه همسرش کاوه و طلا (زنی که واگذار کننده تخمک است) هنگام ورود کاوه به مطب است که بسیار تاثیرگذار است و همزمان چند حس مختلف را میتوان در چهره بازیگر دید.(خشم،نفرت،ناامیدی،خجلت و…)



    اپیزود پنجم: زیبا- مترجمی که زن صیغه ای رئیس خود شده

    نمی دانم چرا موقع تماشای این اپیزود مرتبا به یاد صحنه های فیلم”شوکران” می افتادم. شاید بخاطر شباهت تقریبی سوژه هر دو فیلم بود. سوژه تکراری زن صیغه ای و باردار شدن و بیخبری زن اول از کل ماجرا!

    مرد پولدار مذهبی به ظاهر معتقد به اصول شرع که وقتی با باردار بودن زن صیغه ای خود مواجه میشود این اصول را فراموش کرده و تصمیم به سقط جنین میگیرد اما مادر خواهان نگهداشتن بچه خود است. شبیه همان چیزی که در شوکران دیدیم و جالب اینکه عاقبت این زن هم تصادف بود!

    ولی گویا در این اپیزود جریان فیلم خیلی به نفع هیچکدام از دو شخصیت موضع گیری نمیکند یا بهتر است بگوییم در این اپیزود به شدت اپیزودهای قبلی که از عدم سقط جنین حمایت میکرد نیست و فریاد “خدا”یی که فرهاد قائمیان در ماشین سر میدهد تا حدی دل تماشاگر را به درد می آورد و این شک را القا میکند که شاید واقعا این بچه باید سقط شود!

    سرنوشت زیبا و اینکه کجا میرود و چه بر اومیگذرد در اواسط اپیزود تا حدی گنگ و نامرتبط است، مثلا مینی بوسی که سوار است یا لباسی که پوشیده یا تختی که روی آن از فرط خستگی دراز می افتد بیننده را به نتیجه خاصی که در این مدت چه بر سر زیبا آمده نمی رساند.

    در هر حال بازی مریلا زارعی و فرهاد قائمیان در این قسمت از فیلم قابل ستایش است.

    در مجموع به نظر نگارنده آنچه فیلم را در همین حد و اندازه دیدنی و جذاب کرده بازی خوب بازیگرانی چون قاسمی،خیراندیش،ریاحی و زارعی است نه فیلمنامه و کارگردانی! موسیقی فیلم نیز با کارهای سابق محمد رضا علیقلی فاصله زیادی دارد و درحد “بد نبود” میتوان از آن یاد کرد.

    در کل “دعوت” بر خلاف فیلم هایی مثل بوی پیراهن یوسف، اژانس شیشه ای یا بنام پدر فیلم درگیر کننده ای نیست و دقایقی پس از خروج از سینما دیگر ذهن شما را به چالش نمی کشد.

    البته نمی توان به حاتمی کیا خرده گرفت که چرا سراغ این سوژه رفته چون مطمئنا دغدغه اش بوده و احساس وظیفه می کرده ولی میتوان این ایراد را به او گرفت که چرا چنین ضعف های پیش پاافتاده ای در فیلمنامه از چشم او پنهان مانده است!؟

    بهر حال حاتمی کیا مثل هر کارگردانی مختار است سوژه و فیلمنامه اش را خود انتخاب کند و مجبور هم نیست به کسی پاسخ بدهد چرا از جنگ ساخت یا نساخت ولی بنظر می رسد او در حوزه دفاع مقدس حرفهای جالب و قابل تامل بیشتری برای زدن دارد تا حوزه مسائل اجتماعی.

    به قول یکی از منتقدان “کهنه کارگردان سینمای جنگ پا به یک میدان مین جدید گذاشته”. باید دید آیا در آینده به قدم برداشتن در این میدان مین ادامه میدهد یا به سنگر قبلی خود باز میگرددو اگر باز هم در این میدان گام برداشت موفق به خنثی کردن مین ها میشود یا….

    در هر صورت برای این کارگردان بزرگ و ارزنده کشورمان آرزوی موفقیت میکنیم.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 3:53 am

    26/5/85

    ابراهيم حاتمي كيا و پرويز پرستويي در گفت وگويي تلويزيوني ؛هنوز معترض هستيم






    گروه فرهنگي :«من هر وقت بخواهم براي دلم فيلم بسازم ، سراغ پرويز پرستويي مي روم . او تنها كسي است كه حرف هاي دل مر ا خوب منتقل مي كند.» ابر اهيم حاتمي كيا روز گذشته در گفت وگويي تلويزيوني اينچنين از همكاري پرويز پرستويي مي گويد. بازيگري كه همكاري اش با حاتمي كيا از ده سال قبل آغاز شده و تا امروز هم ادامه دارد. پرستويي هم درباره همكاري با حاتمي كيا گفت : «من با شوق و علاقه سر صحنه فيلم هاي حاتمي كيا مي ر وم . هميشه به شوخي مي گويم بر اي كار با او بايد سه قرارداد بست چون به انداز ه سه فيلم از آدم كار مي كشد. اما براي من همين ها لذت بخش است .»
    گوينده تلويزيون از اعتراض ها و بغض هميشگي قهرمان هاي حاتمي كيا گفت و پر سيد: «آيا شما ا ين ر وز ها محافظه كار شده ايد?»
    ابراهيم حاتمي كيا جواب داد: «سن ما بالاتر رفته و قاعدتا آن اعتراض هاي دوران جواني ر ا مطر ح نمي كنم . اما فكر مي كنم جنس آنها عوض شده . اعتراض و حر ف هاي انتقادي هميشه و همه جا با من هست . براي همين هم فيلم هايي مثل «به نام پدر» مي سازم . به نظرم هنوز آنقدر محافظه كار نشده ام كه همه چيز را رها كنم .»
    او به شباهت كار اكتر هاي اصلي فيلم هايش اشاره كرد و گفت : «بعضي ها از اين تكر ار خسته شده اند. اما من مي گويم بايد صبر كنند و منتظر نباشند آنچه در ذهن ساخته اند ر ا من بسازم . هنوز اين نسل حرف هاي زيادي دارد كه نگفته .»
    در ادامه پرويز پرستويي به نقش هاي متفاوتي كه باز ي كر ده اشاره كرد و از «حاج كاظم » به عنوان ماندگارترين شخصيتي كه پرورانده ياد كرد: «خيلي ها از من مي پرسند كه چرا اين قدر متفاوت هستم . اغلب باز يگرها تلاش مي كنند تا ديده شوند. وقتي كه جاي خودشان را پيدا كردند ديگر دست مي كشند و قيد كارها را مي زنند. من فقط به تئوري ها توجه مي كنم و آنها را ادامه مي دهم . نقش هاي متفاوت من هم از همين جا نشات مي گير د. من با مردم زندگي مي كنم و براي آنها فايل طر احي كرده ام . هر وقت سر اغ نقش خاصي مي ر وم ، آنها ر ا بيرون مي كشم و استفاده مي كنم اما تا به حال هيچ نقشي را به تاثيرگذاري حاج كاظم بازي نكرده ام ؛ كاراكتري كه هنوز هم با آن زندگي مي كنم .»
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 3:54 am

    گفتگويي با ابراهيم حاتمي كيا / كارگردان فيلم «دعوت» ؛
    من هم بايد در كارهايم آزمون و خطا داشته باشم



    * سيد حبيب قاآني

    فيلم «دعوت» را مي توان اولين فيلم ابراهيم حاتمي كيا دانست كه هيچ ارتباطي با موضوع و آدمهاي جنگ ندارد و به شكلي به




    موشكافي يكي از مسايل اجتماعي (سقط جنين) در جامعه امروز مي پردازد. موضوعي كه در فيلم به صورت پنج قصه مستقل و در قالب اپيزودي نمايش داده مي شود تا جوانب مختلف آن مورد توجه قرار گيرد. طي فرصتي كه برايمان مهيا شد گفتگوي كوتاهي با ابراهيم حاتمي كيا داشته ايم كه در ادامه مي خوانيد.
    * اجازه بدهيد در ابتدا درباره تصوير فيلم دعوت بر سر در سينماهاي نمايش دهنده فيلم سؤال كنم؛ چرا تصوير محمد رضا فروتن بدون گريم طراحي شده تا اين گمانه را پررنگ كند كه قصد جذب مخاطب به هرشكل ممكن را داشته ايد؟
    ** من هم اين مسأله را قبول دارم و نسبت به آن اعتراض كردم... در حال حاضر هم فكر مي كنم كاش مقاومت بيشتري نسبت به اين مسأله انجام مي دادم...
    * در اپيزودي هم كه اين بازيگر حضور دارد لهجه اي كه تقليد مي كند بسيار آزار دهنده شده است؟
    ** بله متأسفانه!به هر حال فيلم مثل يك ترشي است كه شايد خوب درنيايد و اين مسأله در اين اپيزود خودش را نشان داد. حتي قصد دوبله اين بخش را داشتيم كه امكان پذير نبود.
    * قبول ضعف در چنين بخشهايي از كارگرداني مثل شما كمي سخت است!
    ** براي چي؟!
    * به هرحال مخاطب از شما توقع دارد!
    ** خوب نبايد چنين توقعي داشته باشد !من هم بايد در كارهايم آزمون تجربه و خطا داشته باشم تا در كارهاي بعدي ام آنها را رفع كنم.
    *چطور شد قصه فيلم دعوت را انتخاب كرديد ؟
    ** سقط جنين موضوعي بود كه چند سالي به آن فكر مي كردم. بخصوص كه اين موضوع موافق و مخالف خودش را داشت. اين مسأله نشان دهنده آن است كه براي اين موضوع خيلي راه حل واضحي وجود ندارد و بيشتر يك مسأله شخصي است كه من را به سمت اين سوژه كشاند. من از اوايل سال 86 تصميم گرفتم بر روي آن كار كنم. در ابتدا با يك گروه تحقيقاتي كه تعدادي از اهالي مطبوعات بودند، تحقيقات ميداني را آغاز كرديم.
    * چرا به سمت قصه هاي اپيزوديك رفتيد در حالي كه مثلاً قصه آخر به تنهايي قابليت يك كار سينمايي را داشت؟
    ** موافقم !دو تا سه قصه فيلم به تنهايي اين قابليت را داشتند. حتي همان اپيزودي كه شما از لهجه بازيگرش ايراد گرفتيد داستان بسيار زيبايي دارد؛ پدر و مادري كه قصد فروش جنين را دارند ولي عاشق آن مي شوند، اما واقعيت اين بود كه احساس كردم گستردگي موضوع با طرح داستان يك خانواده مطرح نشده و موضوع فيلم كم جان مي شود. براي همين ترجيح دادم، شش هفت زوج را براي طرح اين موضوع انتخاب كنم.
    * از قرار معلوم يك اپيزود هم حذف شد، دليل خاصي داشت؟
    ** به نظرم اپيزود دانشجو چندان خوب از كار در نيامد و از طرفي ما مشكل زمان فيلم را براي اكران داشتيم، به همين خاطر آن را حذف كرديم.
    * پس مشكل عبور از خط قرمز نداشت؟
    ** نخير !فقط بحث تايم فيلم بود.
    * كار بعدي را هم براي ساخت مد نظر داريد؟
    ** حتماً همين طور است، به هرحال رزق و روزي ما از همين كار در مي آيد !چند فيلمنامه بصورت نامزد دارم.
    * آيا داستان فيلم بعدي شما هم در دنياي تازه حاتمي كيا اتفاق مي افتد يا به آدمهاي جنگ مي پردازد؟
    ** واقعاً نمي دانم، چند كار مد نظر دارم، اما بايد شرايط مهيا شود تا بتوان كار كرد.
    * آيا درست است كه حاتمي كيا ديگر نمي خواهد فيلم جنگي بسازد يا اينكه شرايط ساخت فيلم جنگي برايش فراهم نمي شود ؟
    ** راستش مسايل مختلفي هست. ببينيد !من هيچ وقت در انبار خانه ام، يا در رايانه ام، فيلمنامه آماده و ساخته شده اي ندارم. من فيلم هايم را با توجه به مسائلي مي سازم، كه در جامعه رخ مي دهد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 4:48 am

    گفتگوی خواندنی منصور ضابطیان با ابراهیم حاتمی‌کیا؛
    به کوری چشم منتقدان کور
    ساخت هر فيلمي توسط ابراهيم حاتمي‌كيا جماعت زيادي را به سينما مي‌كشاند و صفحات فراواني از مطبوعات را به خود اختصاص مي‌دهد. «دعوت» نخستين فيلم اجتماعيِ غيرجنگي ابراهيم حاتمي‌كياست و اتفاقاً همين عبور از جنگ و پرداختن به يك تابو اجتماعي نظير سقط‌جنين واكنش‌هاي متفاوتي را برانگيخته است. فضاي نقدها بيشتر عليه فيلم «دعوت» است، اما استقبال مخاطب تناقضي ويژه را در اين رابطه ايجاد كرده است. اين روزها حاتمي‌كيا سرخوش از استقبال مردم، به شدت از منتقدان – و به قول خودش بعضي منتقدان كور- عصباني است و مي‌گويد كه اتفاقاً فيلم «دعوت» اين قدرت را به او داده كه بتواند چنين بي‌پروا به منتقدان فيلمش بتازد. با اين حال حتماً مخاطباني كه به تماشاي فيلم مي‌روند، منكر بعضي ضعف‌هاي فيلم نيستند و البته حاتمي‌كيا نيز اين ايرادات را مي‌پذيرد. در گفت‌وگويي كه مي‌خوانيد از «دعوت» صحبت كرده‌ايم و از دردسرهاي حاتمي‌كيا بودن.
    *بيشترين پرسشي كه اين روزها در ارتباط با فيلم «دعوت» از طرف علاقه‌مندان سينماي شما مطرح مي‌شود، اين است كه چرا حاتمي‌كيا اين فيلم را ساخت؟ تأكيد آنها در اين جمله روي كلمه «حاتمي‌كيا»ست نه روي عبارت «اين فيلم». آيا حاتمي‌كيا بودن دردسر دارد؟
    من تا حدي به مخاطب حق مي‌دهم كه چنين پرسشي را مطرح كند. كسي كه مي‌رود فيلم مرا ببيند، با پيش‌زمينه‌اي از مؤلفه‌هاي مختلف به سينما مي‌رود و انتظار دارد كه آن مؤلفه‌ها را پيدا كند. حالا من هر چي داد بزنم، هر چي توي تيزرها بگويم «متفاوت‌ترين فيلم حاتمي‌كيا» باز هم فايده‌اي ندارد. راستش من هر وقت كه فيلم جنگي هم ساخته‌ام، سعي كرده‌ام حرف متفاوتي بزنم و كار نويي بكنم. طبعاً در مورد اين فيلم هم همين طور است. با اين حال قبول دارم كه از آن مؤلفه‌هاي آشنا فاصله گرفته‌ام و اين باعث تعجب مخاطب مي‌شود. براي خود من هم اين فاصله گرفتن و ورود به اين حوزه دشوار بود.
    *«اين حوزه» يعني مسائل اجتماعي يا مشخصاً مسئله سقط‌جنين؟
    مشخصاً مسائل زنان.
    *و اين آدم را ياد يك انتقاد قديمي مي‌اندازد كه عده‌اي معتقد بوده‌اند حاتمي‌كيا زنان و مسائلشان را به خوبي مردان نمي‌شناسد. با چنين پيش‌زمينه ذهني، آيا رفتن به سراغ اين موضوع برايتان راه رفتن روي لبه تيغ نبود؟
    چه در حوزه ساخت براي من اين ريسك وجودداشت و چه در حوزه نمايش براي مخاطب. من هم قبول دارم كه ممكن است در فيلم‌هاي قبلي‌ام مسائل زنان گاه در حاشيه بوده‌اند، اما «دعوت» يكباره همه چيز را دگرگون مي‌كند.
    *و اين نگرانتان نمي‌كرد؟
    خب من تحقيقات فراواني كردم. مشاورينم را با دقت انتخاب كردم، نويسنده فيلمنامه خانم يثربي يك زن بودند و...
    *زنان پيچيده‌تر از آن بودند كه در ابتدا تصور مي‌كرديد؟
    راستش من در هر فيلمي پي اين سختي‌ها را به تنم مي‌مالم. بدون تعارف در هر حوزه‌اي كه رفته‌ام، آن حوزه تازگي‌هاي خود را داشته. من بعد از «مهاجر»، «وصل نيكان» را ساختم كه يك فضاي كاملاً جديد بود، يا از «وصل نيكان» به از «كرخه تا راين» يا «خاكستر سبز» يا «برج مينو»... معتقدم هر كدامشان در كنار مؤلفه‌هاي آشناي سينمايي من، نكات جديدي داشت كه بعضي‌هايش بسيار پيچيده بود. اين لذت «پيش‌بيني نشدن» براي من هميشه اهميت داشته است. اگر روزي فيلم بسازم و خيالم راحت باشد كه واكنش مخاطب را مي‌دانم، مي‌دانم كه با اين فيلم و با چه لحظاتي از آن چه برخوردي مي‌كند، از كارم لذت نخواهم برد.
    *اما فكر مي‌كنم اين جزو اصول حرفه‌اي بودن باشد كه شما بتوانيد واكنش‌ها را پيش‌بيني كنيد...من نمي‌توانم...
    اضطراب كار هميشه با من است و من به اين اضطراب اعتياد دارم. براي همين است كه سراغ اين پيچيدگي‌ها مي‌روم. پيچيدگي‌هايي كه شايد در قدم اول شناخت چندان از آن ندارم. وقتي سكانسي را مي‌گيرم كه فكر مي‌كنم اين سكانس برايم آشناست، احساس بطالت مي‌كنم. من حتي سريال «حلقه سبز» را هم از همين جنس ساختم. يعني 800 دقيقه سريال را در حوزه‌اي ساختم كه با آن آشنايي نداشتم. در چنين تلاشي حتي اگر شكست هم بخوري، به نظر من لذتش بيشتر از پيروزي در حوزه‌اي است كه سال‌ها با آن در تماس بوده‌اي. اين نكته متأسفانه هميشه از نظر منتقدان دور مي‌ماند.
    *چه نكته‌اي؟
    همين رفتن به سراغ موضوعات پيچيده و جديد. من اين عادت را در مخاطب و منتقدان ايجاد كرده‌ام كه هر بار دنبال يك چيز تازه‌اي باشند. چه منتقداني كه دشمنان خوني من محسوب مي‌شوند و چه آنهايي كه اين سينما را دوست دارند. هر دو دسته مي‌آيند كه چيزهاي تازه‌‌اي ببينند
    .*اما مخاطب عادت كرده كه اين تفاوت‌ها را روي بيسي ببيند كه آن بيس قصه‌هاي جنگ است...
    اين كه مي‌شود تكرار...
    *اسمش را هر چه دوست داريد بگذاريد، اين انتظار معمول مخاطب از شماست و...
    نه... مثل اين مي‌ماند كه بگوييم فيلم‌هاي يك كارگردان تكراري است، چون همه بازيگرهايش به زبان فارسي صحبت مي‌كنند يا همه اتفاق‌ها در ايران مي‌افتد...
    *من بحثي روي اين مسئله ندارم و اتفاقاً معتقدم كه يك كارگردان الزامي ندارد كه تا آخر عمرش در يك حوزه فيلم بسازد، اما اجازه بدهيد پرسشم را مطرح كنم... اگر كارگردان ديگري جز ابراهيم حاتمي‌كيا «دعوت» را ساخته بود، آيا باز هم واكنش‌ها اين چنين بود؟
    خير، نبود... تصور من اين است كه اگر اين فيلم را كارگردان ديگري و به ويژه يك كارگردان زن مي‌ساخت، از او خيلي هم تقدير مي‌كردند. از اين كه كارگرداني جرأت مي‌كند پنج قصه قطعه قطعه را كنار هم قرار دهد، به عنوان يك كار متفاوت و به عنوان شجاعت از آن ياد مي‌كردند.
    *الان به چه عنوان از آن ياد مي‌شود؟
    هر چه كه بخواهي... مي‌داني، گاهي آدم دلش مي‌گيرد كه چرا در دنياي كودكي‌هايش زندگي نمي‌كند. آن موقع كه همه چيز مثل رنگ‌هاي رنگين كمان درخشان و سرزنده بود.براي عده‌اي شده‌ام نماد يك جريان. اين جريان يك طرفش مي‌رسد به كساني كه توي جنگ اسلحه دست گرفته‌اند و يك طرفش مي‌رسد به كساني كه سر چهارراه ماشين‌ها را متوقف مي‌كرده‌اند و خلوت ديگران را به هم زده‌اند و خاطره بدي از يك نسل ارائه داده‌اند. اين دو طيف دارد با من برخورد مي‌كند. اينها و مسائل ديگر در نقدها هم تأثير مي‌گذارد. در نوع نگاهي كه به من و سينمايم مي‌شود. البته منظورم نگاهي است كه منتقدان دارند، وگرنه حساب مردم جداست.
    *مردم درباره فيلم شما چه مي‌گويند؟
    خدا را شكر... خدا را شكر... اين تنها فيلمي است كه مي‌توانم بگويم بارها آن را در سينما با مردم ديده‌ام...
    *چند بار؟
    شش هفت بار، آن هم در جاهاي مختلف... تا پايان ايستاده‌ام و حتي سعي كرده‌ام بعد از فيلم ديده شوم تا مردم اگر حرفي دارند بزنند. حتي قبل از آماده شدن بارها آن را با مخاطبان آزمايشي تست زدم. نتيجه‌اش همين اتفاقي شد كه الان دارد رخ مي‌دهد. فيلم من فيلم جنجالي و عجيب و غريبي نيست. مخاطب از روي صندلي سنگين بلند مي‌شود. سنگين نه به معناي واخوردگي، انگار در فكر فرورفته. خب اين اتفاق قاعدتاً در جامعه تب‌زده تحت فشار اقتصادي و سياسي نبايد بيفتد. مگر اين كه فيلم مثل «آژانس شيشه‌اي» يك فيلم سياسي تند باشد...
    *امروز توي يك وب‌لاگ ديدم كه كسي درباره «دعوت» چيزي نوشته بود و عنوانش اين بود: فيلمي از كارگردان مرحوم آژانس شيشه‌اي...
    مرحوم... چه قشنگ!... من بدتر از اينها را هم شنيده‌ام. من يك وب‌لاگ را ديده بودم كه اسمش وب‌لاگ «حاج كاظم» بود و چون من در اين فيلم ستاره‌ها را آورده‌ام، اسم وب‌لاگش را تغيير داده. اينها قشنگ است... نشانه اهميتي است كه مخاطب براي سينماي من قائل شده. براي همين است كه از «دعوت» هم استقبال مي‌شود و مردم آن را دوست دارند.
    *مطمئنيد؟
    اين را من نمي‌گويم... آپاراتچي‌هاي سينماها مي‌گويند. مي‌گويند تماشاچي‌ها بسيار راضي از سينما بيرون مي‌آيند. البته من منكر اين هم نيستم كه فيلم مخالفاني هم دارد، اما اكثريت غالب مردم از فيلم راضي هستند.
    *اين مسئله را پيش‌بيني مي‌كرديد؟
    كاملاً...
    *اما همين چند لحظه پيش گفتيد كه معمولاً واكنش مخاطب را نمي‌توانيد پيش‌بيني كنيد.
    اين هول و ولا و نگراني هميشه هست، اما آدم بعد از سال‌ها كار كردن چيزهايي را حدس مي‌زند يا دست‌كم دوست دارد اتفاق بيفتد. من مي‌توانستم از «دعوت» يك فيلم رمانتيك يا كاملاً سياه بسازم. اما اين كار را نكردم. تمام تلاشم در واداشتن مخاطب به فكر بود. به خانم يثربي هم گفتم بايد فيلمي بسازيم كه مخاطب به سختي از روي صندلي‌اش بلند شود. چيزي به اسم مهندسي فيلم وجود دارد كه براساس آن آدم مي‌تواند حداقل واكنش‌ها را پيش‌بيني كند و كار را بر آن اساس پيش ببرد.
    *كساني كه سينماي شما را مي‌شناسند، از خودشان مي‌پرسند آيا مسئله «سقط‌جنين» آن‌قدر در جامعه مسئله حادي هست كه فيلم‌سازي مثل حاتمي‌كيا نخستين فيلم اجتماعي غيرجنگي‌اش را بر آن اساس بسازد؟
    بله هست.
    *آيا در ابتدا هم تصور مي‌كرديد مسئله اين‌قدر حاد باشد؟
    اصلاً... اصلاً. من فكر مي‌كردم سقط‌جنين يك ناهنجاري اجتماعي است و بعد متوجه شدم كه اصلاً اين نيست و اين مسئله تبديل به يك هنجار شده و اتفاقاً قوانين دولتي هم به اين مسئله كمك كرده. 52 مورد را پزشك قانوني براي سقط‌جنين مجاز اعلام كرده و حالا شما ببينيد در جامعه‌اي كه به راحتي مي‌توانيد پزشكي پيدا كنيد كه به شما يك مجوز بدهد، چه اتفاقي مي‌افتد. تا دلت بخواهد موارد اين چنيني ديده‌ام. من دختراني ديدم كه سه تجربه سقط داشتند و آن‌قدر راحت در اين باره حرف مي‌زدند كه انگار دندانشان را پر كرده بودند. اينجا بود كه من تحريك شدم. ديدم كه چقدر اين مسئله را راحت مي‌پذيريم. حالا من ديگر از شنيع‌ترين شكل‌هايش چيزي نمي‌گويم؛ از جنين‌هايي كه در زباله‌ها پيدا مي‌شوند، از جنين‌هايي كه باعث گرفتگي دستشويي‌هاي عمومي مي‌شوند...
    *چرا اينها را نشان نداديد؟
    هيچ وقت نمي‌گويم.. اين از جنس سينماي من نيست. ولي بعضي وقت‌ها احساس مي‌كنم بايد گفت، حداقل در همين گفت‌وگوها. در عين درددل‌هايي كه داريم با هم مي‌كنيم.
    *به نظر مي‌رسد در اين فيلم بي‌طرف نبوده‌ايد.
    نه... من موافق سقط‌جنين نيستم. اما سعي كرده‌ام از مخالفانم با احترام ياد كنم. آنها را محترمانه به تصوير بكشم. نه به شكل آدم‌هاي بدي كه دارند يك جنايت بزرگ انجام مي‌دهند... از نظر من بي‌‌طرفي مفهومي ندارد. مگر مي‌شود بي‌طرف مطلق بود. هر چقدر هم سعي كني بي‌طرف باشي، باز هم آخر سر يك طرفي داري... اما در اين فيلم سعي كرده‌ام به همه حق بدهم. قصه‌ها را يك به يك كه بررسي كني، مي‌بيني كه هر كدام به دليلي حق دارند. يك نفر گرفتاري كاري دارد، يك نفر گرفتاري مالي، براي يك نفر ديگر بحث آبرو پيش آمده و.. اينها را گذاشته‌ام كنار هم تا بيننده خودش تصميم بگيرد.
    *جمله‌اي از شما درباره منتقدان خواندم. گفته بوديد «به كوري چشم منتقدان كور» درست خوانده‌ام؟
    بله.
    *اين هيچ وقت ادبيات شما نبوده، آقاي حاتمي‌كيا... اين چه جمله‌اي است كه به كار برده‌ايد؟
    البته لفظ «بعضي» را هم به كار برده‌ام و گفته‌ام «بعضي منتقدان كور»، راستش را بخواهي اين فيلم اين قدرت را به من داد.
    *چقدر قدرت وحشتناك است.
    من هميشه به منتقدان احترام گذاشته‌ام. در همه اين سال‌ها همه كارها را خوانده‌ام و اعتقادم اين است كه حضور منتقدان لازمه سينماست. اما هيچ گاه به آنها نزديك نشده‌ام. خواسته‌ام رهايي خودم را حفظ كنم. و حالا مي‌بينم اين كه تو اهل هيچ كلوني نباشي باعث مي‌شود در آماج حمله‌ها قرار بگيري. اگر «دعوت» را يكي از كارگردانان اهل اين كلوني‌ها ساخته بود، فكر مي‌كنم با او چنين برخوردي نمي‌شد. الان احساس مي‌كنم بعضي چشم‌ها بسته شده. آنها انگار اين سالن‌هاي پر را نمي‌بينند، اين پنج اپيزود قطعه قطعه را نمي‌بينند كه چقدر رفتن به سراغ آن ريسك مي‌خواهد، اما مي‌تواند تماشاچي را سر پا نگه دارد و... چه چيزي مي‌تواند جز كور بودن باشد؟ مي‌گويند فيلم تماشاچي را خسته مي‌كند. كجا خسته كرده؟ خستگي غيبت فيزيكي دارد، يعني تماشاچي از وسط فيلم بلند مي‌شود و مي‌رود، فحش مي‌دهد... تا آخر فيلم در سكوت مطلق نمي‌نشيند، از روي صندلي به سختي بلند نمي‌شود... بعضي دوستان منتقد جلوي ‌آينه مي‌نويسند، خودشان را مي‌بينند. بيشتر دنبال خودنمايي هستند تا باز كردن پيچيدگي‌هاي فيلم. بعضي از آنها رسماً توهين مي‌كنند. هتاكي مي‌كنند.
    *مگر چه چيزي گفته‌اند كه تا اين حد آزارتان داده است؟
    مثلاً يك نفر نوشته بود اين فيلم بدي است چون بازيگران در آن به شدت بد بازي كرده‌اند. خب اگر اين طور بود، واقعاً تماشاچي فيلم را تحمل مي‌كرد؟ مي‌گويند فيلم كشش ندارد و زود مي‌افتد. خب، قياس بر چه اساس است؟ قياس بايد براساس تحمل تماشاچي باشد كه من براي او فيلم را ساخته‌ام، آيا اين اتفاق مي‌افتد؟ مگر اين كه طرف بگويد من يك نوع نگاه به سينما دارم كه اين فيلم آن نوع نگاه را ارضا نمي‌كند. خدا خيرت بدهد، خب اين را بگو. چرا نظرت را به حساب نظر همه آدم‌ها مي‌گذاري. مي‌گويند در اين فيلم صداقت ندارم، به تماشاچي كلك زده‌ام، به زنان ايران توهين كرده‌ام و.. اوجش در مطالب بزرگ هتاك سينماي ايران آقاي [...] آمده كه متخصص هتاكي است و از گذشته و محله و خانواده مرا توي مطلبش مي‌آورد كه ثابت كند اين فيلم، فيلم بدي است. يا مثلاً منتقدي كه به جاي آن‌كه فيلم را تحليل كند، بگويد توي تيتراژ از يك آقايي به اسم دكتر شمشيري تشكر شده كه اين آقا چنين و چنان است. اگر بخواهيم مطلب او را تحليل كنيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه من مثلاً عضو يك حلقه‌هاي عجيب و غريبي مثل كوكلس‌كلان‌ها يا فراماسون‌ها هستم كه از رئيس حلقه دستور مي‌گيرم تا فيلم بسازم. آخر در كدام فيلم، منتقد رفته سراغ تشكرهاي تيتراژ؟بابا... اگر قرار باشد اين چراغ قوه‌ها را توي زندگي هم بيندازيم كه اوضاع خيلي خراب مي‌شود. پس ستارالعيوب بودن چه مي‌شود؟*بگذاريد منتقدان را فراموش كنيم و حرف‌هاي مردم را بشنويم؛ مردمي كه هيچ تخصصي در عرصه سينما هم ندارند. من مي‌خواهم پرسش‌هايي را مطرح كنم كه مردم عادي مي‌پرسند.مثلاً مي‌پرسند منطقي نيست كه از آزمايشگاه به كسي زنگ بزنند و نتيجه آزمايشش را بگويند.من اين را تحقيق كرده‌ام. اصلاً اين طور نيست كه شما مي‌گويي.
    *مردم مي‌گويند.
    همان... من همان اول مي‌گويم كه اين آزمايشگاه به مشكلي برخورده كه مردم نمي‌توانند براي آمدن به آنجا مراجعه كنند. خب اين خيلي طبيعي است. من چندجا پرسيده‌ام. اتفاق فاحش عجيب و غريبي نيست.
    *غريب نيست، ولي اين اتفاق نمي‌افتد. من سال‌ها در آزمايشگاه تشخيص طبي كار كرده‌ام، اين اتفاق هرگز نمي‌افتد.
    خانم كريمي‌مجد كه محقق ما بوده‌اند هم خودشان توي آزمايشگاه كار مي‌كرده‌اند و گفته‌اند كه اين اتفاق مي‌شود بيفتد. ولي از نظر من چندان هم مهم نيست.
    *يك نكته را در نظر داشته باشيد. من اين پرسش‌ها را دارم از ابراهيم حاتمي كيا مي‌پرسم كه ميزان توجهش به جزئيات را به خوبي مي‌دانم و مي‌دانم كه خودش فيلمنامه‌نويس قهاري است. شايد اگر اين گفت‌وگو را با كس ديگري انجام مي‌دادم، اصلاً سراغ اين جزئيات نمي‌رفتم. يك پرسش ديگر مردم اين است كه مي‌گويند چرا اين خانم‌ها تا قبل از اين كه از جواب آزمايششان با خبر شوند هيچ نشانه‌اي از باردار بودن را درخود احساس نمي‌كنند؟
    چون نقطه آغاز اتفاق آن تلفن است. اين قرارداد ماست كه بعد از تلفن زدن به اين نتيجه مي‌رسند.
    *مي‌پذيرم كه قرار نيست قبل از آن را نشان بدهيم. اما منطق فيلمنامه مي‌گويد كه او بايد حداقل حالت‌هايي را داشته باشد كه حالا از شنيدن اين خبر چنين هيجان‌زده نشود.
    بيا يكي يكي با قصه جلو برويم. در قصه اول سيستم بدن شيدا به هم ريخته، طبق توافق با شوهر، او قرار نبوده حامله شود، بنابراين آزمايش مي‌دهد تا ببيند اين به هم ريختگي چيست. قصه سيده خانم هم به شكلي ديگر. او كه اصلاً از نظر سني چنين انتظاري ندارد، فكر مي‌كند فيزيولوژي بدنش به خاطر سن خاصي كه در آن قرار دارد به هم ريخته يا به خاطر سفر كربلاست. يا براي زني مثل بهار... او كه اصلاً حامله نمي‌شود و طبيعي است كه ذهنش هم به آن سو نرود يا حتي افسانه خانم دكتري كه چندين بار تست داده و دقيقاً مي‌داند ماجرا چيست... آدم‌هاي قصه قرار است با همين ميزان اطلاعات وارد ماجرا شوند.
    *ايراد ديگري كه به فيلم گرفته مي‌شود، يكدست نبودن بازي‌هاست. در اپيزودي مثل اپيزود سيده خانم يك بازي درخشاني مي‌بينيم و در اپيزودهاي مثل اپيزود دوم يكباره بازي‌ها غيرواقعي و اغراق شده مي‌شوند...
    فيلمي كه پنج اپيزود مختلف دارد و پر از بازيگر است، به هر حال جشنواره‌اي راه مي‌اندازد در مقايسه بازيگران با هم. براي همين است كه اين بازي‌ها مدام با هم مقايسه مي‌شوند.در هر شرايط ديگري و براي هر كارگردان ديگري هم اين اتفاق مي‌افتد. از قضا بعضي بازي‌ها در اين فيلم متر و معياري برتر به مخاطب داده كه حالا بقيه را بر آن اساس مي‌سنجد و مقايسه مي‌كند.
    *با اين حال در بعضي بازي‌ها اشتباهات محرزي مي‌بينيم.
    مثلاً كجا؟
    *در اپيزود دوم، در يك نماي دو نفره سحر جعفري‌جوزاني و محمدرضا فروتن ايستاده‌اند. ثريا قاسمي جمله‌اي واكنش‌برانگيز مي‌گويد كه فروتن مي‌خواهد جواب او را بدهد، اما سحر جعفري‌جوزاني بلافاصله دستش را بالا مي‌آورد و با حركتي شبيه حركت زنان قدرتمند شهري به او مي‌فهماند كه بايد سكوت كند تا او حرف بزند. شما بهتر از من مي‌دانيد كه غيرممكن است يك دختر لر كه از يك روستا آمده، به خودش اجازه دهد چنين حركتي را نسبت به شوهرش انجام دهد.
    من و خانم يثربي در اين اپيزود يك اشتباه كرديم و آن به كارگيري لهجه بود. چون اين لهجه فقط در حوزه آواشناسي تعريف نمي‌شود. وقتي آدم لهجه‌اي را به كار مي‌گيرد، همه چيز تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد؛ از جمله رفتارشناسي بازيگر كه همين چيزي است كه تو هم اشاره مي‌كني. بهتر بود كه ما از لهجه صرف‌نظر مي‌كرديم. براي اين اپيزود بازيگران واقعاً زحمت كشيدند. فروتن چند هفته با يك آقايي كه لهجه غليظ لري داشت رفت و آمد مي‌كرد تا لهجه لري دربيايد. اتفاقاً در آن اپيزود من مي‌خواستم زن لر قدرتمندتر به نظر برسد؛ زني كه به شوهرش اجازه دخالت در امور نمي‌دهد. اما نمي‌دانم چرا اين نكته از ديد دوستان منتقد پنهان مي‌ماند كه من پنج قصه با پنج لحن مختلف تعريف كرده‌ام. حتماً بايد اول فيلم مي‌زدم برگرفته از فلان كتاب ريموند كارور تا همه تحويلم بگيرند؟ اين پنج فيلم هر كدام سبكي دارند و هر كدام نوعي از دكوپاژ دارند. اپيزود اول ما كلاً دكوپاز يك فيلم آرتيستيك را دارد. قواعدش را هم رعايت كرده‌ايم. قصه آخر هم يك زبان ملودرام دارد. اين زبان با زبان اپيزود خانم خيرانديش كه قرار است كاملاً رئاليستي باشد تفاوت مي‌كند.
    *اتفاقاً اپيزود خانم خيرانديش از همه اپيزودها جذاب‌تر درآمده است. آيا دليلش اين نيست كه حاتمي‌كيا اين زندگي‌هاي سنتي را بهتر از هر فضاي ديگري مي‌شناسد؟
    اشكالي دارد؟
    *مگر من گفتم اشكالي دارد؟
    شايد همين طور باشد كه مي‌گويي، ولي بحث من اين است كه چرا آن منتقد كور زحمتي را كه بابت اين رنگ‌آميزي‌ها كشيده شده نديده است؟ (مي‌خندد) تو هم هر چه بپرسي من مي‌روم سراغ منتقدان! شده‌ام گربه مرتضي علي!
    * فيلم كه تمام شد با خودم فكر مي‌كردم كدام يك از اپيزودها ظرفيت گسترش و تبديل به يك فيلم كامل را داشتند. دوست دارم نظر خود شما را بدانم!
    به نظرم اپيزود آخر... بهار. تو چه فكر مي‌كردي؟
    *به نظرم خورشيد، اپيزود دوم، رازآلودتر بود.
    آره، آن اپيزود درام پرزوري داشت كه مي‌توانست با مسائل فرعي گسترش پيدا كند. حتي به نظرم اپيزود اول هم اين ظرفيت را داشت. اتفاقاً من خودم را مي‌گذاشتم در موقعيت كارگرداني كه توي آن فيلم هست كه اگر بازيگرم وسط فيلم يكدفعه حامله مي‌شد، من چي كار مي‌كردم؟
    *اين اتفاق براي ماني حقيقي افتاد!
    جدي؟
    *آره... قرار بود ليلا حاتمي در فيلمش بازي كند كه خورد به حاملگي ليلا و قضيه منتفي شد.
    قصه پرالتهابي مي‌شود كه مي‌تواند اخلاق اجتماعي ما را به خوبي عريان كند.
    *اپيزودها را بر چه اساسي چيديد؟
    دوبار فيلم را براي جمعي از تماشاگران نمايش داديم و در نتيجه به اين چيدمان رسيديم. حتي پايان‌هاي مختلف هم داشتيم. در يكي از پايان‌ها كليپي ساخته بوديم كه همه اين زنان، نوزادانشان را در آغوش مي‌كشيدند، اما در نهايت به اين تركيب رسيديم. جلد فيلم ما كه قرار بود همه قصه‌ها در آن جا بگيرد، قصه «افسانه» بود، يعني خانم كتايون رياحي. ولي در عمل اين اتفاق نيفتاد، يعني قصه راه نداد. در عين حال نمي‌خواستم ابهام‌نمايي‌هاي عجيب و غريب بكنم. مي‌خواستم راحت و سرراست بگويم كه اين چند تا زن يك مشكل دارند و مشكلشان اين است. زمان نوشتن فيلمنامه هر وقت خواستيم اين قصه‌ها را با هم تركيب كنيم، ديديم نمي‌توانيم، جور درنمي‌آمد، قصه‌ها چفت نمي‌شد. تا لحظه آخر ما در آزمون و خطا بوديم.
    *شما در كارنامه‌تان فيلم‌هاي سخت زياد داريد. آيا «دعوت» در مقايسه با آنها فيلم سخت‌تري بود؟
    تجربه تازه‌تري بود. مخصوصاً كار كردن در زمستان و برف. زمستان پارسال هم كه يادت هست، واقعاً زمستان بود. ولي در عين حال دوست داشتيم در برف كار كنيم. خيلي جانكاه بود. از طرفي كار كردن با اين همه بازيگر كه هر كدام براي خود موقعيتي داشتند و هماهنگي بين آنها سخت بود. مخصوصاً اين كه من قصه‌ها را تك‌تك گرفتم و هيچ‌جا را رج نزدم.
    *حتي صحنه‌هاي سونوگرافي را؟
    حتي سونوگرافي. ما آنجا را دوماه در اختيار گرفتيم تا هر وقت قصه هر اپيزود به سونوگرافي رسيد با بازيگرهايش برويم آنجا، در حالي كه مي‌شد اين صحنه‌ها را رج زد.
    *سخت‌ترين اپيزود كدام بود؟
    شيدا... به جهت صحنه‌هاي بيروني كه داشت و آن سكانس‌هاي اسكي، سكانس‌هاي داخل آب و... واقعاً من از صبوري خانم افشار تعجب كردم. راستش فكر مي‌كردم اين بچه‌ها توي پرقو بزرگ شده‌اند و به جنس فيلم‌سازي ما تن نمي‌دهند. ولي ديدم چقدر مؤمنانه پاي اين صحنه‌ها ايستاد و چقدر سخت كار كرد. آن روزها گاز شهري را قطع كرده بودند و آب آن استخر واقعاً سرد بود و او بايد 12 ساعت توي آب مي‌بود، يا اسب سواري و... در «دعوت» مثل فيلم‌سازي بودم كه انگار دارد فيلم اولش را مي‌سازد. چون تجربه‌هاي قبلي به كار اين فيلم نمي‌آمد و يك مسئله ديگر... اين اولين فيلم من است كه در آن بازيگردان نداشتم و بي‌واسطه با بازيگر صحبت مي‌كردم. اين برايم سخت بود.
    *در فيلم‌هايتان هيچ وقت با بازيگر مستقيماً صحبت نمي‌كنيد؟
    معمولاً نه... مگر اين كه بازيگري مثل پرويز پرستويي كه بعد از اين همه سال ديگر جزئي‌ترين ويژگي‌هاي شخصيتي‌اش را مي‌شناسم.
    *اتفاقاً يك نفر در سالن سينما از بغل دستي‌اش مي‌پرسيد پس پرويز پرستويي‌اش كو؟
    راست مي‌گفته... او جزئي از فيلم‌هاي من است انگار... سال‌ها پيش وقتي «آژانس شيشه‌اي» را ساختم، خيلي‌ها گفتند كه اين فيلم روزنامه‌اي است. به اين معنا كه مثل روزنامه عمر كمي دارد و زود تمام مي‌شود. اما حالا شده خاطره يك ملت و پرويز پرستويي در «آژانس شيشه‌اي» به حافظه تاريخي آنها رفته. من مطمئنم درباره «دعوت» هم اين اتفاق مي‌افتد. يعني مثل روز برايم روشن است كه از «دعوت» به عنوان نقطه آغاز مباركي ياد خواهد شد.
    *اين را بر چه اساسي مي‌گوييد؟
    تجربه 25 سال فيلم‌سازي اين را به من آموخته. من معتقدم بعدها اگر فيلم‌ساز يا محققي بخواهد وارد حوزه‌اي مثل سقط‌جنين شود، بايد از مسير «دعوت» بگذرد. من معتقدم اين مسئله رخ خواهد داد، هر چند كه ممكن است منتقدان....
    *دست برداريد آقاي حاتمي‌كيا! به اندازه كافي درباره منتقدان حرف زديد... متشكرم.(مي‌خندد)

    منبع خبر : چلچراغدوشنبه,13 آبان 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 6:35 pm

    نقد فیلم به قلم شهید سید مرتضی آوینی

    وصل نیکان «فیلم سازی درگیر و دار تجربه درونی»
    کارگردان:ابراهیم حاتمی کیا

    من هیچ کس دیگر را نمی شناسم که همچون حاتمی کیا فیلم بسازد. نمی دانم شاید در میان غربی ها و در وسعت این نود و چند سالی که از عمر سینما می گذرد فیلمساز دیگری هم پیدا شود که با همه وجود خود فیلم بسازد. اما در میان ایرانی ها... من کس دیگري را سراغ ندارم. حاتمی کیا همه وجود خود را در فریم ها می دمد و هر بار خود را می سوزاند تا از شعله آن چراغی برافروزد و هر بار ققنوس وار از همان آتش، حیات دوباره می گیرد.

    من توانسته ام که «وصل نیکان» را مجرد از کارگردان آن ببینم و دیده ام که این فیلم را نمی توان در کنار «مهاجر» و «دیده بان» گذاشت، اما سخن این است که مگر ما انتظار داشتیم که حاتمی کیا خود را در «وصل نیکان» تکرار کند که اکنون بگوییم: نه، «مهاجر» چیز دیگری است؟ واقعیت این است که «وصل نیکان» را نیز حاتمی کیا ساخته است و همچون دیگر موارد، این فیلم هم عرصه حیات حاتمی کیاست. فیلم های حاتمی کیا ثمره زندگی او نیستند بلکه او در فیلم هایش زندگی می کند و آهنگ تحول فیلم ها، آهنگ تحول خود اوست.

    گفتن این حرف ها بسیار ساده است، اما زندگی کردن فارغ از ملاحظات دست و پا گیری که تو را وادار می کند تا دست از معتقداتت برداری، بسيار دشوار است. چه کسی می تواند در شهری که زیر باران موشک های نه متری قرار گرفته ازدواج کند؟ از آسمان «مرگ» می بارد و زندگی کردن در چنین وضعی ممکن نیست، مگر برای آنان كه ملازم مرگ هستند و هیچ رشته تعلقی آنان را به زندگی پیوند نمی دهد. «واقعیت زندگی» خواه ناخواه خود را بر ما تحمیل می کند، حال آنکه مرگ - حتی در هنگام به خاک سپردن مردگان – مورد غفلت است. واقعیت زندگی اجازه نمی دهد که به مرگ یقین پیدا کنیم اگر چه برای اهل یقین یعنی آنان که از همه تعلقات رسته اند، زندگي چهره اي بسيار زيباتر مي يابد. اما مگر آنان كه در تمامی اعصار زندگی بشر بر این کره خاکی توانسته اند فاصله میان مرگ و زندگی را در وجود خویش از میان بردارند چند نفر هستند؟

    «امیر» رزم آوری است که به «ماندن و جنگیدن» اعتقاد دارد اما این بار شهر تهران را که گرفتار باران مرگبار موشک های نه متری «اسکاد بی» است با جبهه اشتباه گرفته است. حسین دوست امیر و برادر مریم که او نیز ماموریت خنثی کردن موشک های عمل نکرده را برعهده دارد، عاقل تر است و واقعیت را می پذیرد و این دو، مناظره همیشگی «عقل و عشق» را از درون حاتمی کیا به فریم های فیلم سی و پنج کشانده اند. حاتمی کیا حسین را نیز تایید می کند. چنین به نظر می رسد که فیلم «وصل نیکان» عرصه تجربه روحی خود فیلم ساز است و همه ضعف های فیلم از همین جا منشأ می گیرد، حال آنکه ابراهیم حاتمی کیا در «دیده بان» و یا«مهاجر» یقین خود را به تصویر کشیده است او درست در دورانی این فیلم را می سازد که بیرون از او، چهره سرد و خشن واقعیت که به واسطه عقل حسابگر توجیه می شود خود را می نمایاند و در درون نیز، گرفتار یک مناظره و تقابل درونی است. او مردد است و تردید او در میانه ماندن و گریختن نیست؛ حاتمی کیا حتی فکر گریختن را نیز به مخیله خود راه نمی دهد. او در گیر و دار همان تجربه روحی است که امیر نیز گرفتار آن است. دارد دست و پا می زند که واقعیت را نپذیرد.

    نخست قرار است که امیر بر عروسی در زیر باران مرگ اصرار ورزد و بالاخره حرف خود را به کرسی بنشاند و جشن عروسی برپا شود: کربلای یازده، یعنی جبهه ای که که در یک تالار عروسی شکل گرفته است، شرکت کنند. فیلم نامه «وصل نیکان» همین بوده است، قرار بوده که عروسی برگزار شود اما همه شخصیت های فیلم – بجز زنان و علی الخصوص مریم که بیشتر از همه شخصیت های فیلم به حد تعادل رسیده است – مردد هستند و گویی نقش خویش را باور ندارند... و این تردید از آنِ حاتمی کیاست. او از همان آغاز به عاقبت کار خویش یقین ندارد و ایمان خویش را به کاری که امیر می کند از کف داده است: «چرا باید در شهری که از آسمانش مرگ می بارد عروسی کرد؟» حاتمی کیا درست در بحرانی ترین دوران زندگی خویش، آنگاه که دارد با تمام جان و دل خویش در حکمت قبول «قطعنامه 598» می اندیشد، باید فیلمی را بسازد که پرسوناژ اصلی آن – امیر – شهر تهران را نیز با جبهه اشتباه گرفته است. امیر اشتباه می کند و حاتمی کیا دارد رفته رفته در گیر و دار یک تجربه روحی بسیار سنگین و دردناک این حقیقت را کشف می کند. او رنج می برد و نمی خواهد تن به قضا بسپارد و آرزو دارد که واقعیت را تغییر دهد: «کاش که باران مرگ چیزی را تغییر نمی داد. ای کاش عفریت وحشت، بال های سیاه خود را که بر آسمان شهر گسترده است، جمع می کرد و می رفت. ای کاش هیچ یک از موشک ها عمل نمی کرد...»

    اما واقعیت تغییر پذیر نیست و حسی مرموز از درون ندا می دهد که نتیجه طبیعی این باران مرگ همان چیزی است که دشمن می خواهد. عقل می گوید که مردم باید شهر را تخلیه کنند: «چرا باید در شهری که از آسمانش مرگ می بارد ماند؟ چرا باید اجازه داد که کودکان در انفجار موشک های نه متری «اسکاد بی» تکه تکه شوند؟ مگر واقعیت زندگی قابل احترام نیست؟... دشمن ناجوانمرد است، حیله ای زده است که به هیچ روی نمی توان با آن مقابله کرد. دشمن روی آسیب های وحشتناکی که در این باران مرگ بر مردم وارد می آید حساب کرده است و بنابراین، باید مردم را با دور کردن آنان از شهر محافظت کرد تا حیله دشمن کارگر نیفتد. همه بروند و فقط رزم آوران بمانند. باید زندگی را پاس داشت، باید وجود نازک و لطیف کودکان را از دسترس این گرگ گرسنه خونخوار دور کرد... اما نمی توان. این وضع زیاد نمی تواند ادامه پیدا کند وگرنه، کار به جایی خواهد کشید که ما نهایت شجاعت را در تسلیم پیدا کنیم و این درست همان است که دشمن می خواهد، این درست همان محاسبه ای است که دشمن را به موشک باران شهر تهران کشانده است، واقعیت زندگی آنها را وادار به تسلیم خواهد کرد. بچه ها و پیرزنها و پیرمردها و بیماران و ... دست به دست هم خواهند داد و رزم آوران را وادار به تسلیم خواهند کرد.»

    عقل راست می گوید، اما عشق حسابگر نیست. عقل در روزگار امام حسن می زید و عشق در روزگار امام حسین... گاه باید چنان کرد و گاه باید چنین. حاتمی کیا دارد رفته رفته در می یابد که امیر باید به حکم عقل گردن بگذارد. شهر تهران که جبهه نیست تا از همه توقع پایداری تا پای جان را داشته باشیم. امیر می تواند درباره زندگی خودش تصمیم بگیرد اما درباره زندگی دیگران، نه. در منش فیلم سازی حاتمی کیا، فیلم نه در روی صفحات فیلم نامه که در حین فیلم برداری شکل می گیرد و بنابراین، تحولات درونی او روی فریم ها ظاهر می شوند. شاهد مثال سکانسی است که موشک عمل نکرده در حیاط خانه ای فرو رفته که قرار است حسینیه باشد... تا آنجا که امیر پلاک داغ را در کف دستش می گیرد و بعد که جسد موشک را از درون کوچه های تنگ «پامنار» عبور می دهند. سازگاری و یقین حاتمی کیا به این سکانس ها جان بخشده است.

    در پایان زیبای فیلم که اکنون دیگر کاملا با سرانجام مفروض در فیلم نامه تفاوت پیدا کرده است، امیر زیر چادر اکسیژن رها می شود. حاتمی کیا بر تردید خود فائق آمده است و امیر را به بن بست می کشاند. افرادی چون امیر که مقتضیات زمان را نادیده می گیرند و در مقام عمل نیز مطلق گرا هستند، واقعیت بر آنها غلبه می کند و می کشاندشان به بن بست... اما این نتیجه ای نیست که حاتمی کیا در متن فیلم نامه به آن دست یافته باشد.

    به اعتقاد من بزرگ ترین علتی که اجازه نداده است تا فیلم «وصل نیکان» پیوستگی بیانی پیدا کند همین است که حاتمی کیا این فیلم را در گیر و دار یک بحران درونی ساخته است. عرصه ای هم که در آن پا نهاده، عرصه دشواری است و از هر لحاظ برای او تازگی دارد. شخصیت ها همه بجز زنان بیرون از نقش خویش عمل می کنند و حرکاتشان در حد فیگورهایی بی ریشه می مانند و راهی به درون تماشاگر نمی یابند. دوبله هم مزید بر علت شده است تا تماشاگر باز هم بیش از پیش رها شود و رابطه ای بین خود و فیلم پیدا نکند.

    سینمای ایران اگرچه از لحاظ تکنیک رشد شگفت آوری داشته، اما گرفتار «بحران هویت» است و حاتمی کیا از تنها فیلم سازانی است که منتزع از جامعه، زمان و هویت ملی خویش نیست. او از همان آغاز پا در عرصه هایی نهاده است که جز او کسی جرأت ورود در آن را ندارد: جهان نامکشوف و غیر نمایشی درون آدم های درگیر جنگ. در مقام بیان، هیچ موضوعی از این دشوارتر وجود ندارد و صراحتاً باید گفت که در این عرصه، به اعتبار فیلم های «دیده بان» و «مهاجر»، هيچ فيلمساز موفقي جز حاتمي كيا نداريم. اگر چه او هويت اصيل خود را در فيلم هاي «ديده بان» و «مهاجر» پیدا کرده است، اما نخستین فیلم بلند او «هویت» نیز از این خصیصه خالی نیست. تحول درونی یک امر غیر نمایشی است و فیلم ناگذیر است از آنکه به آثار مشهود و نمایان یک تحول درونی توجه کند. برای حاتمی کیا وقایع بهانه ی وجود آدم ها هستند و بنابراین در فیلم هایش حتی این آخری هیچ واقعه ای اتفاق نمی افتد مگر برای آنکه صفتی از صفات روحی آدم ها معرفی شود. در فیلم «دیده بان» پیروزی آخر فیلم در برابر عظمت شهید عارفی _ دیده بان _ هیچ می شود وقایع بیرونی همان تحولات درونی آدم ها هستند که جلوه ي بیرونی یافته اند. در فیلم «مهاجر» تم اصلی فیلم رابطه روحی آدم ها با یکدیگر و با ذوات اشیا است و در اینجا اشیا به اعتبار نسبتی که با آدم ها دارند موجودیت و حیات پیدا می کنند.

    فیلم «وصل نیکان» تجربه تازه ای است که حاتمی کیا به آن نیازمند بوده است. برای اولین بار زن و به همراه آن خانواده، اجتماع و عشق میان زن و مرد اجازه ورود به دنیای مردانه ای را یافته اند که ملازم با جنگ است. جنگ طبیعتاً عرصه ای مردانه است اما این بار دشمن مکار جبهه جنگ را به شهر ها کشانده است تا مشکلا ت و مسائل همراه با جنگ همچون ترس و بی خانمانی و مرگ... از اصل جنگ اهمیت بیشتری پیدا کند و ما را به تسلیم بکشاند. این درست همان حیله ای است که آمریکا با وسعتی به مراتب بیشتر در ششم و نهم اوت 1945 در مقابل ژاپن به کار برد: بمباران اتمی هیرو شیما و ناکازاکی.... و این بار نیز نتیجه کار همان شد که دشمن می خواست: زنها و بچه ها، پیرزنها و پیر مردها و بیماران... زندگی در وحشتی همیشگی از مرگ که بال بر آسمان شهر گسترده بود و نابه هنگام فرو می افتد و زندگی را تکه تکه می کرد، بی خانمانی و رنج تحمل ناپذیر شرایط تعلیق... همه و همه دست به دست هم دادند و رزم آوران را وادار به تسلیم کردند. تکنولوژی پیشرفته جنگ را از صورت طبیعی و جوانمردانه خویش خارج کرده است. وقتی که دشمن یارای مقابله رویاروی را ندارد متوسل به حیله های ناجوانمردانه ای می شود که تکنولوژی در اختیار او قرار داده است.

    تصویر مردم در زیر باران مرگی که تهرانی ها و قمی ها و دزفولی ها... و بسیاری دیگر آن را تجربه کرده اند کاری است بسیار دشوار. فیلم «وصل نیکان» دراین کار توفیق ندارند و تماشا گر موشک ها و ترس را باور نمی کنند و از آنجا که این ترس قرار است که تم اصلی فیلم را تشکیل دهد این عدم توفیق همه سکانسها را تهی می کند و باور ناپذیر... و فیلم چنگ بر دل تماشاگر نمی اندازد. اما خلاف تصور اولیه شخصیت زنان در فیلم «وصل نیکان» به واقعیت و حقیقتی که حاتمی کیا در نظر دارد نزدیکتر شده است، مردان فیلم در پیله تصنع گرفتار مانده اند.

    اما فقط بازی بازی گرها نیست که به فیلم لطمه زده است؛ صحنه ها خالی هستند و دکوپاژ نیز گرفتار تردید است. وقتی کارگردان گرفتار تردید باشد، دکو پاژ نیز مردد می ماند و دوربین مثل یک ناظر بی احساس به وقایع و شخصیت ها می نگرد. فیلم پیوستگی بیانی نیز ندارد و سکانسها منفک از یکدیگر باقی مانده اند، چرا که فیلم از یک «قصه کامل» نیز برخوردار نیست، روایت یکنواختی است از ماجرایی بی اوج و فرود با بخش هایی منقطع از یکدیگر.

    سینمای ایران اصلاً جرأت ورود در مسائل غیر انتزاعی را ندارد و فیلم سازان علی رغم مهارتی که در تکنیک سینما یافته اند، همواره موضوعاتی را بر می گزینند که با واقعیت های اجتماعی، سیاسی و تاریخی ما نسبتی پیدا نکنند.

    عالم شبه روشنفکران عالمی انتزاعی است، چرا که آنان خود را برتر از مردم می بینند و از همراهی کردن با آنان شرم دارند و سینمای ایران نیز به تبع همین خصوصیت است که به دامی چنین، فرو افتاده است. در فضای بی هویت سینمای ایران مطمئناً هیچ فیلمسازی، جز حاتمی کیا جرأت نمی یافت که پای در چنین حریمی بگذارد که هنرمندان را در جهتی خلاف آن می کشاند. در این خاویه آشفتگی، فیلمساز برای کسب هویت فرهنگی نمی تواند جز به خودش اعتماد داشته باشد. ارزش وجود حاتمی کیا را از جمله در اینجا می توان شناخت که برای نخستين بار این اوست که پای در حریمی چنین نا آشنا و غیر معمول و دشوار می نهد. این تجربه، با صرف نظر از آنکه موفق بوده است یا نه، به خودی خود ارزشمند است، گذشته از اینکه هیچ فیلمساز بزرگی را نمی توان یافت که در همه آثارش به یک قد و قواره باقی بماند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 6:48 pm

    چهارشنبه 11 مهر 1386

    ابراهیم حاتمی كیــا


    فیلمساز دفاع مقدس سینمای ایران






    حاتمی كیا فیلمسازی است كه همواره توانسته است در عرصه سینما به رغم مشكلات بدنه و مدیریت آن كه همواره او را ناخواسته درگیر خود ساخته است ، حضوری تاثیر گذار داشته باشد.


    حاتمی كیا چون مخملباف، مجیدی ، تبریزی و ... از فیلمسازان ویژه بعد از انقلاب اسلامی است. ضمن اینكه ویژگی بارز او آن است كه همواره در فیلمهایش به عنصر دفاع مقدس نگاهی جدی و مستمر اما متفاوت دارد. همین متفاوت سازی وی در عرصه سینما و ابا دستمایه دفاع مقدس است كه او را از دیگر فیلمسازانی كه نگاهی معمول و شناخته شده به این نوع از فیلمها دارند، متمایز می سازد. حاتمی كیا با فیلم "از كرخه تا راین" از خیل فیلمسازان جنگی ساز معمولی جدا شد و در واقع اعلام كرد كه درست است كه دغدغه اصلی اش دفاع مقدس است، اما قصد نفوذ به ژرفا و نگریستن از دیدگاهی دیگر به این موضوع دارد. هر فیلم حاتمی كیا، دو مشخصه اصلی دارد : اول ، زیر ذره بین قرار دادن روح ، حس و روان پالوده انسانهای وارسته دفاع مقدس ، دوم ، تعارض این وارستگی به همه چیزهایی كه پیرامون این افراد اتفاق می افتد. او انگار با تك تك شخصیتهایش هم نفس بوده و می داند كه با چه مسائلی درگیرند و چه دریغهایی در اندرون خود نهفته دارند. آدمهای حاتمی كیا، صمیمی ، دوست داشتنی حساس و بسیار آشنا هستند و تماشاگر آنها را احساس می كند.


    حاتمی كیا در مجموعه كارهایش می تواند رضایت خاطر منتقدان و تماشاگران را جلب نماید. او حرف خود را می زند و برایش مهم نیست كه چه عوارضی در پی داشته باشد.


    ماجرای "موج مرده" عبرت آموزترین ماجرای سالهای اخیر است. حاتمی كیا كه این فیلم را برای موسسه روایت فتح ساخته بود، با انبوهی از قسمتهای جدا شده از پیكره اصلی فیلم در جشنواره فجر حضور یافت و به تصرف در فیلمش اعتراض كرد.


    حاتمی كیا از تیزبینی درخشانی برخوردار است. او میتواند در هر شرایطی فیلم بسازد و همچنان خودش باشد. حاتمی كیا بارها مورد توجه جشنواره فجر قرار گرفته و از این جشنواره جوایز متنوعی را نصیب خود ساخته است. اما آن طور كه باید و شاید در خارج از كشور چندان مطرح نشده است، در حالیكه سزاوار بود در خارج از ایرن نیز شناخته شود. چرا كه آثار وی ایران معاصر را بیش از اكثر فیلمها روایت می كند و هویت ایرانی و اسلامی دارد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الخميس فبراير 18, 2010 6:51 pm

    نگاهی به فیلم «دعوت» ساخته‌ی حاتمی‌کیا

    سینمای ایران مملو از فیلم‌هایی است که صرفاً در حد سوژه و ایده باقی می‌مانند و به ضرب و زور عوامل فرامتنی از جمله بازیگران شناخته شده و مشهور، موقعیت‌های داستانی منحصر به فرد،‌ جاه‌طلبی‌های کارگردانی و گهگاه شگرد‌های فرمال به خورد تماشاگران داده می‌شوند

    در میان محصولات یکی دو سال اخیر غیر از معدود فیلم‌هایی متکی به داستان مانند «فرزند خاک» به سختی می‌توان فیلم‌ دیگری را پیدا کرد که با اتکا به قواعد داستانگویی به جنگ سلیقه‌ی مشکل‌پسند مخاطب رفته باشد. «دعوت» هم مانند بسیاری از اسلاف خود یک «فیلم سوژه‌ای» خوش‌آب و رنگ است که اتفاقاً برای رسیدن به زمان نمایش استاندارد از حضور همه‌ی عوامل فوق سود برده است. بازیگر شناخته شده و مشهور؟ مهناز افشار برای سینما‌رو‌ها و سحر جعفری جوزانی و سیامک انصاری برای تماشاگران تلویزیونی. موقعیت داستانی منحصر به فرد؟ پرداختن به مسئله‌ی سقط جنین با این وسعت و جزئیات در سینمای ایران سابقه نداشته است و بستر‌های روایی انتخاب شده هم بعضاً مانند اپیزود پزشک (کتایون ریاحی) به خودی خود جذاب و بدیع هستند. جاه‌طلبی‌های کارگردانی؟ نسبت به عوامل دیگر حضور کمرنگی دارد اما گهگاه در قالب نمونه‌هایی از جنس بازی با برف به عنوان یک عنصر بصری جذاب خودنمایی می‌کند. شگرد‌های فرمال؟ اصل و اساس «دعوت» با آن ساختار اپیزودیک مبتنی بر شگرد فرمال، شکل گرفته است که اتفاقاً نسبت به عوامل دیگر بیشتر خودنمایی می‌کند و در این نوشته هم بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.
    از منظر فیلمنامه‌ای سقط جنین را نمی‌توان سوژه‌ی مناسبی برای ساختار اپیزودیک دانست چرا که این ساختار خصوصاً زمانی که تعداد اپیزود‌ها از دو یا سه اپیزود تجاوز کند بیشتر مناسب فیلم‌هایی از جنس «پاریس دوستت دارم» است که در آن‌ها سوژه‌ی اصلی فاقد پیچیدگی‌های تماتیک است و از وجود یک پیش‌فرض پذیرفته شده و نه‌چندان چالش‌برانگیز سود می‌برد. به عنوان مثال در همین فیلم «پاریس دوستت دارم» مخاطب با پیش‌آگاهی و شناخت نسبی از شهر پاریس به سراغ فیلمی می‌رود که سوژه‌اش به غایت ساده، در دسترس و همه‌فهم است. سقط جنین در جامعه‌ی ایران از آن مسائلی است که علاوه بر پیچیدگی‌های قانونی و عرفی با چالش‌های اخلاقی هم همراه است و نمی‌توان بدون توجه به جوانب مثبت و منفی و نقاط روشن و سفیدش به عنوان سوژه‌ی اصلی یک فیلم اپیزودیک، آن هم با شخصیت‌ها و داستان‌های متعدد قرار گیرد. ماهیت ساختار اپیزودیک به دلیل ایجاد محدودیت‌های زمانی برای هر اپیزود، خواه ناخواه مانع پرداخت عمیق به سوژه و ایده‌ی مورد نظر فیلمساز می‌شود و به همین دلیل وقتی سوژه‌ای مانند سقط جنین در چنین ساختاری به مخاطب عرضه می‌شود نه‌تنها از پیچیدگی‌های محتوایی بازمی‌ماند، بلکه گرفتار ساده‌پردازی و سطحی‌نگری نیز می‌شود. شاید اگر فیلمنامه‌نویسان (یثربی و حاتمی‌کیا) از رفتن به سمت موقعیت‌های داستانی منحصر به فرد صرف‌نظر می‌کردند و بیشتر به سمت اپیزود‌هایی از جنس سیده خانم (گوهر خیراندیش) می‌رفتند مشکل فوق کمتر خودنمایی می‌کرد. اپیزود سیده خانم به دلیل ریشه داشتن در بافت سنتی و آشنای خانواده‌ی ایرانی می‌تواند برای تماشاگر ملموس و قابل درک شود اما مثلاً اپیزود پزشک دقیقاً از همین جانب آسیب دیده است و به مبهم‌ترین اپیزود فیلم تبدیل شده است. فیلمنامه‌نویسان با انتخاب موقعیت‌های داستانی جذاب سعی کرده‌اند ایده‌های خلاقی را به فیلمنامه تزریق کنند غافل از این‌که همین ایده‌های جذاب ممکن است در ساختار اپیزودیک به باتلاقی تبدیل شوند که کل فیلم را در خود فرو می‌برد.

    به علاوه طبیعتاً ‌در چنین ساختاری نمی‌توان روی شخصیت‌های پیچیده و دور از ذهن دست گذاشت و توقع داشت که مخاطب با آن‌ها ارتباط برقرار کند. بارز‌ترین نمونه‌ی این مشکل در شخصیت خورشید (ثریا قاسمی) نمود دارد. وقتی شخصیت‌های اصلی ما سودابه و شوهر روستایی‌اش هستند یک شخصیت جانبی در حد و حدود خورشید چگونه در پایان اپیزود رمزگشایی شود و سویه‌ی کاملاً متضاد رفتارش نمایش داده شود. بی‌توجهی به این نکته باعث شده است علاوه بر شخصیت‌های زن، برخی شخصیت‌های مرد مانند شوهر کتایون ریاحی هم ظاهری کاملاً مبهم و غیر قابل باور پیدا کنند. به بیان ساده‌تر هر کدام از اپیزود‌های «دعوت» که کمتر به اطلاعات فیلمنامه‌ای متکی بوده‌اند و خلأهای خود را با اطلاعات فرامتنی پر کرده‌اند موفق‌تر از کار درآمده‌اند و در مقابل هر کجا به هنرنمایی فیلمنامه‌نویس و کارگردان نیاز بوده‌ است فیلم افت کرده است. البته نباید فراموش کرد که حاتمی‌کیا و یثربی متأثر از یک گرایش احساسی که در سینما مدخلیتی ندارد نکوهیده بودن مسئله‌ی سقط جنین را پیش‌فرض خود قرار داده‌اند و و به راحتی چالش‌های اخلاقی، خانوادگی، عرفی و یا حتی دینی آن را به فراموشی سپرده‌اند.

    اما بعید است این مشکلات به ذهن خود حاتمی‌کیا نرسیده باشد و از روی ناآگاهی و نابلدی به داستانگویی ابتر روی آورده باشد چرا که وی به عنوان فیلمساز، به لحاظ داستانگویی کارنامه‌ی قابل قبولی دارد و از «مهاجر» گرفته تا «آژانس شیشه‌ای» تا حتی «روبان قرمز» فیلمسازی داستانگو بوده است و فارغ از برخی شعارزدگی‌های از جنس فیلم «موج مرده» و «به نام پدر» همواره وفاداری به چارچوب‌های روایی را حفظ کرده است. شاید بتوان تغییر موضع معنادار حاتمی‌کیا نسبت به اصول سابقش در فیلم «دعوت» را ناشی از شکست‌های متعدد در فیلم‌های اخیرش دانست که وی را تا حدی محافظه‌کار کرده است. حاتمی‌کیا در گفتگو با مجله‌ی شهروند امروز (شماره 42) خود را فیلمسازی معرفی کرد که به برخی شخصیت‌های فیلم‌هایش حق می‌دهد و با برخی دیگر همدلی می‌کند. مشکل «دعوت» این است که فیلمساز به تمامی شخصیت‌ها حق می‌دهد اما از همدلی با آن‌ها بازمی‌ماند. فیلم‌های موفق حاتمی‌کیا فیلم‌هایی هستند که مانند «آژانس شیشه‌ای» نشانه‌های همدلی فیلمساز با امثال حاج کاظم در آن‌ها به خوبی محسوس است. «دعوت» اما از این نظر با کاستی‌های مواجه است که شاید از عدم آشنایی فیلمساز با سوژه و ایده‌ی سقط جنین ناشی شده باشد. اصلاً شاید به همین دلیل حاتمی‌کیا این‌بار بیشتر بر فیلمنامه نظارت داشته است و بخش اعظم کار را به فیلمنامه‌نویسی سپرده است که همجنس شخصیت‌های اصلی فیلم بوده‌ است. اما محدودیت‌های ساختار اپیزودیک قدرت مانور او را گرفته است چرا که مجبور بوده داستان‌های چند دَه صفحه‌ای خود را به فیلمنامه‌‌هایی کمتر از پانزده دقیقه‌ تبدیل کند و در مسیر این تغییر و تبدیل مسلماً از بسیاری ریزه‌کاری‌های مورد نیاز صرف‌نظر کرده است.
    اگر حاتمی‌کیا از شیوه، گرایش جدید خود و (البته) قابلیت‌های سوژه‌ی سقط جنین مطمئن بود یکی از اپیزود‌های پنجگانه‌ی فیلم حاضر را به سلیقه و سبک خود بسط و گسترش می‌داد و با تکیه بر توانایی‌های خود در ملودرام‌سازی یک فیلم اجتماعی سرراست و استاندارد کارگردانی می‌کرد. اما این بی‌اعتمادی و تردید فیلمساز را به سمت استفاده از ابزار‌های تضمین کننده برده است تا با کمک تنوع آن‌ها پاسخگوی نیاز طیف وسیعی از مخاطبان باشد و هر نوع مخاطبی از هر قشری را به سینما بکشاند.

    دعوت ظاهر فریبنده‌ای دارد اما بدون بازیگران نام‌آشنایش و بدون پراکنده‌گویی‌های داستانی‌اش و البته بدون سوژه(های) بدیعش حرف دیگری برای گفتن ندارد. پرده‌های خوش‌نقش و نگار را که کنار بزنید با فیلمی مواجه می‌شوید که اتفاقاً رویکردی سطحی به موضوع چالش‌برانگیز سقط جنین دارد؛ فیلمی که تمامی شخصیت‌هایش در دید فیلمساز از مادران و زنان رنج‌دیده گرفته تا مردان فرصت‌طلب و حق به جانب همگی بی‌عیب و نقص‌اند و به رستگاری می‌رسند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 8 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 4:04 am

    كدام حاتمي كيا؟

    ((13 فيلم درباره لايه‌هاي مختلف جنگ ساختم و بسيار متاسفم عنوان سردار سينماي جنگ را همچنان به من مي‌دهند))

    اين جملات ديروز (چهارشنبه 17/7/1387) ابراهيم حاتمي كيا كارگردان نام آشناي سينماي ايران است كه در نشست خبري فيلم دعوت بيان شد. در سال هاي پس از جنگ هميشه يك پرسش ذهن هنرمندان متعهد به آرمان هاي دفاع مقدس را به خود مشغول داشته است. اينكه آيا فيلمساز جنگ و دفاع مقدس بايد تا آخر عمر حرفه‌اي خود فيلمساز دفاع مقدس بماند يا خير؟ شايد در نگاه اول پاسخ به اين پرسش چندان دشوار نباشد اما حقيقت آن است كه پاسخ اين سوال سهل و ممتنع است.


    طيف فيلمسازان متعددي با سابقه و نوع نگاه متنوع ساخت فيلم دفاع مقدس را در كارنامه خود دارند. كه برخي از آنها كماكان فيلم دفاع مقدس‌مي‌سازند برخي عطاي ساخت چنين آثاري را به لقايش بخشيده‌اند و برخي هم مقيد به استمرار ساخت فيلم دفاع مقدس نيستند. به نظر مي‌رسد بهتر باشد پرسش ياد شده در اين نوشتار را اينگونه تغيير دهيم: آيا فيلمساز دفاع مقدس ماندن مطلوبيت و موضوعيت دارد يا فيلمساز متعهد بودن؟ در واقع اين پرسش تا اندازه‌اي مسير تحليل و نقد را در اين موضوع هموار‌مي‌كند. كساني كه بر اين اعتقاد پاي‌مي‌فشرند و توقع دارند، هنرمنداني كه نام آنها با فيلم هاي جنگي عجين شده،‌ در اين راه ثابت قدم بمانند، در واقع در تشخيص هدف ابزاري و غايي دچار اشتباه شده اند. چرا كه جوهر هنر متعهد، همان دميدن روح تعهد در انسانها ست. هدف غايي ترويج فرهنگ ايثار و فداكاري و گفتمان معنوي و عدالت است. دفاع مقدس يك ژانر است و ژانر تنها يك قالب است. – به همين دليل برخي از بكاربردن ژانر جنگي به جاي ژانر دفاع مقدس دفاع‌مي‌كنند.- آنچه جهت گيري يك اثر هنري را تعيين‌مي‌كند، مضمون و محتواست كه بايد در اين ظرف ريخت. بنابراين اگر شهيد آويني در تعريف ازكرخه تا راين قلم را شرمگين اعجاز توصيف و ابراهيم را مشعوف تمجيد خود‌مي‌كند. *نه بخاطر اصرار حاتمي كيا در ساختن فيلم دفاع مقدسي كه به‌دليل ثبات قدم او در مسير هنر متعهد است. وصف منزل گزيني ابراهيم در دامنه آتشفشان نه به معناي اخوت او با دود و باروت است بلكه به‌دليل مهارت اين فيلمساز در رام كردن فرم در خدمت مضمون و خرق حجاب تكنيك به نفع محتواست. متاسفانه در روزهاي اخير و همزمان با اكران فيلم دعوت برخي از منتقدان به انحاء مختلف از حاتمي كيا خواسته اند به سينماي جنگ بازگردد و سراغ موضوعات ديگري نرود. اين نوشتار بدنبال حمايت يا حتي نقد فيلم در حال اكران حاتمي كيا نيست. بلكه صرفا‌مي‌خواهد سستي اين استدلال را اثبات كند كه عده اي آن را اصل لايتغير مي دانند و آن هم اينكه فيلمساز جنگ و دفاع مقدس بايد هميشه در اين حوزه فعاليت كند. ما نمي‌توانيم و نبايد آدم‌ها را در قالبي كه خودمان دوست داريم محصور كنيم. ممكن است فيلم دعوت در كارنامه اين سينماگر نمره بالايي نگيرد اما هيچگاه نمي‌توان صرفا به‌دليل آنكه ما علاقه وافري به برخي آثار دفاع مقدسي حاتمي كيا داريم- كه نگارنده خود از اين قاعده مستثنا نيست!- و يا دوست داريم او همچنان از جنگ بگويد، ورود او را به حيطه‌ها ديگر ممنوع اعلام كنيم. شايد بهتر باشد منتقدان ياد شده به جاي آنكه دور اين فيلمساز خط قرمز بكشند و چشم بسته نسخه نفي فيلم هاي غير جنگي او را بپيچند، بدنبال موشكافي منصفانه آثار او باشند. چرا كه هنرمند بايد فرزند زمانه خويشتن باشد . اين قانون مهر تاييد آموزه هاي انقلاب اسلامي را نيز بر پيشاني دارد. فراموش نكنيم كه بنيان‌گذار اين انقلاب نيز در پيام روشنگرانه خود به هنرمندان، هنر مورد قبول مكتب اسلام را اينگونه تبيين كرده است: ((هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي ، سياسي و نظامي ست...))


    به نظر مي‌رسد، با اين اوصاف اكنون بهتر‌مي‌توان پاسخ پرسش اصلي اين نوشتار را پاسخ داد.




    *بخشي از نامه شهيد آويني به حاتمي كيا درباره فيلم از كرخه تا راين از اين قرار است:


    دوست من! فيلم «از کرخه تا راين» تلخ است؛ به تلخي بمبهاي شيميايي، به تلخي از دست دادن فاو، به تلخي مظلوميت بسيجي.‌مي‌خواهم بگويم که تلخ است، اما ذليلانه نيست. اين تلخي همچون تلخي شهادت شيرين است. تو همواره پاي در عرصه هاي خلاف عادت و غير متعارف نهاده اي.. و اين است که بسياري را از تو رنجانده است. تو با قلبت در جهان زندگي‌مي‌کني و همان طور هم که زندگي‌مي‌کني فيلم‌مي‌سازي. پس به تو اعتراض کردن خطاست،چرا که سرا پاي وجودت «قلب» است. و به غير از اين هم مگر راهي براي هنر مند بودن وجود دارد؟تو زيستنت عين هنرمندي است و هنر مندي ات عين زيستن. پس چگونه از تومي توان خواست که از نفخ روح خويش در فيلم هايت ممانعت کني؟ اين بار هم فيلم تو بيرون از قالب هاي متعارف موجوديت پيدا کرده است، چرا که باز هم تو خودت را محاکمه کرده اي. و من‌مي‌دانم که در روزگاري چنين، چقدر دشوار است که انسان خودش را همين طور که هست نشان دهد. عادات و آداب عالم ظاهر تو را وا‌مي‌دارند که خودت را پنهان کني و من‌مي‌دانم که براي فردي چون تو،مردن بهتر است از زيستني چنين. هنر و فرهنگ در زير نقاب خفه‌مي‌شوند و آنچه باقي‌مي‌ماند ريا کاري است؛ يک ريا کاري موجه. دوست من‌مي‌دانم که چه‌مي‌کشي ، خوب‌مي‌دانم . اما تو که در دامنه‌آتش فشان منزل گرفته‌اي بايد بداني که چگونه‌مي‌توان زير فوران آتشفشان زيست . ما راخداوند براي زيستني چنينن به زمين آورده است چرا که مرغ عشق ققنوس است که در آتش‌مي‌زيد نه آنکه رنگين کمان‌مي‌پوشد و در بوستان هاي عافيت شکر‌مي‌خورد و شکر شکني‌مي‌کند . مگر سوخته دلي و سوخته جاني را جز از بازار آتش‌مي‌توان خريد ؟

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس مارس 28, 2024 12:53 pm ميباشد