gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


3 مشترك

    ابراهيم حاتمي کيا

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 4:45 am

    دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۹۳

    گفت وگو با پرويز پرستويي
    حاتمي كيا براي پدران نسل سوم فيلم نمي سازد
    لادن خاقاني

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 000024

    ابراهيم حاتمي كيا ديروز چهل و پنج ساله شد؛ فيلمسازي كه دو دهه پيش با فيلم به لحاظ تكنيكي ضعيف هويت ، به خاطر نگاه متفاوتش از سوي برخي منتقدان جدي گرفته شد. ديده بان نشان داد كه اين اميد بستن بيهوده نبوده است. سينماي دفاع مقدس، صاحب فيلمسازي شده بود خوش قريحه و تيزبين كه توانايي ثبت لحظات معنوي حاكم بر جبهه ها را داشت. مهاجر در نقطه اوج دوره اول فيلمسازي حاتمي كيا؛ هنوز هم دست نيافتني به نظر مي رسد. در اين سال ها، حاتمي كيا در قامت فيلمسازي غريزي آنچه را خود در جبهه ها مشاهده كرده بود در قاب دوربينش ثبت مي كرد. از همان فيلم ها هم مشخص بود كه حاتمي كيا بيشتر دغدغه آدم هاي جنگ را دارد تا خود جنگ. شايد به همين خاطر در فيلم هايش هرگز به چهره دشمن نزديك نشد. در وصل نيكان حاتمي كيا آدم هاي ملموسش را به شهر آورد و ناكامي اش موجب شد تا متهم به نشناختن شهر شود. بعد از وصل نيكان خيلي ها گفتند كه حاتمي كيا شهر را نمي شناسد و بايد به فضاي جبهه بازگردد. هر چند او در فيلم بعدي اش فقط يك سكانس را به جبهه اختصاص داد و اين بار قهرمان تك افتاده اش را به كنار رود راين آلمان برد.
    از كرخه تا راين به عنوان اولين رويكرد حاتمي كيا به ملودرام، به شهرت و محبوبيتي كم نظير دست يافت. با اين فيلم، نام حاتمي كيا در ذهن مردم به عنوان فيلمسازي شاخص ثبت شد. از اين فيلم به بعد حاتمي كيا با تسلطي كه بر ابزار يافته بود، از غريزه به سمت خودآگاهي حركت كرد. دوره دوم فيلمسازي حاتمي كيا كه با كرخه آغاز و با خاكستر سبز، برج مينو و بوي پيرهن يوسف تداوم يافت، از كوشش هاي اين سينماگر براي دستيابي به يك بيان مشخص خبر مي داد. در اين فيلم ها ديگر از شفافيت و زلالي ديده بان و مهاجر خبري نيست؛ هم آدم ها پيچيده تر شده اند و هم موقعيت ها.
    آژانس شيشه اي به عنوان طليعه دوره سوم فيلمسازي حاتمي كيا، هم از يك جهش تكنيكي قابل توجه خبر مي داد و هم اينكه حرف هاي تازه اي درباره آدم هاي جنگ و جامعه معاصر مي زد. آژانس شيشه اي در كنار كرخه به عنوان موفق ترين فيلم حاتمي كيا در جذب مخاطب؛ يك اتفاق مهم ديگر را هم در خود داشت: تجربه همكاري با پرويز پرستويي. اين تجربه چنان دلچسب بود كه حاتمي كيا در اغلب فيلم هاي بعدي اش آن را ادامه داد. روبان قرمز، موج مرده، سريال خاك سرخ و حالا به نام پدر با حضور پرويز پرستويي ساخته شد كه همگي مضموني مرتبط با دفاع مقدس و آدم هايش داشتند. جالب اينكه حاتمي كيا در دو تجربه خارج از حيطه سينماي جنگش يعني ارتفاع پست و به رنگ ارغوان از پرستويي استفاده نكرد.
    دوره سوم فيلمسازي حاتمي كيا با تصوير پرويز پرستويي در اذهان حك شده است. از حاج كاظم آژانس شيشه اي تا سردار راشد موج مرده و حالا ناصر شفيعي به نام پدر. پرستويي در طول يك دهه مسيري را با حاتمي كيا طي كرده كه در آن دستاوردهاي قابل توجهي هم به چشم مي خورد. او مي گويد هرگز براي حاتمي كيا بازي نكرده و همواره با تمام وجودش مقابل دوربين او ايستاده است.
    ***
    * به عنوان بازيگري كه حدود يك دهه با حاتمي كيا همكاري كرده ايد در چند جمله چه توصيفي از او مي كنيد.
    - به اعتقاد من حاتمي كيا صادق ترين و شايسته ترين كارگرداني است كه توانسته روح انساني جنگ را از منظر سينماي دفاع مقدس به تماشاگرش بشناساند.
    * براي هر بازيگري كه به شكلي ثابت با كارگردان دلخواهش همكاري مي كند آن شخص يك وجه تفاوت كلي در مقايسه با ديگر كارگردان ها دارد و همين وجه تمايز ملاك اولويت او مي شود. به همين خاطر پذيرفتن يك نقش كوتاه فرعي را در فيلم آن كارگردان به نقش اصلي در فيلمي ديگر ترجيح مي دهد. براي شما اين تفاوت از چه عواملي ناشي مي شود؟
    - ترجيح مي دهم اين وجه تفاوت را اولويت خطاب نكنم. به اين خاطر كه علاوه بر حاتمي كيا، كمال تبريزي و مجيد مجيدي و محمدرضا هنرمند هم در قابي مشابه قرار مي گيرند و لذت همكاري با هر يك از آنها به خاطر وجوه حرفه اي و نگاه مشتركي است كه حاصل مي شود. شرح وظايف من به عنوان يك بازيگر ايجاب مي كند در قاب دوربين اين دوستان بايستم و ايفاي نقش كنم. اما تفاوت حاتمي كيا با سايرين از نظر من ظريف انديشي آثار اوست. طي 5 - 4 فيلم مشتركي كه با هم در توليدش سهيم بوده ايم نگاهي دقيق تر از نگاه حاتمي كيا پيدا نكرده ام. به بيان واضح تر مي شود گفت: حاتمي كيا مي گردد و موضوعاتي را پيدا مي كند كه تماشاگران را درگير بعد انساني اثر مي كند. يعني آن نقاط پنهان مانده اي را كه آدم هاي جنگ به خودشان اجازه ندادند بروز دهند او بروز مي دهد، وگرنه كمال تبريزي هم براي من نه به عنوان بازيگر، بلكه به عنوان تماشاچي فيلم ليلي با من است در اين قاب قرار مي گيرد. ولي او در قالب طنز اين كار را مي كند.
    * بنابراين هم پوشاني درك و دريافت دوطرفه به وجود آورنده لذت همكاري مشترك مي شود، درست است؟
    - بله همينطور است. مي توانم از نقل قول هاي خود او كه چندي پيش در گفت وگويي تلويزيوني به اين نكته اشاره داشت مثال بزنم. حاتمي كيا در آن گفت وگو نكته قشنگي گفت مبني بر اينكه، من هر زماني بخواهم در ساخت فيلمي از عقلم استفاده كنم از بازيگر ديگري غير از پرستويي دعوت به كار مي كنم، ولي جايي كه مي خواهم با دلم حرف بزنم و دلم را به تصوير بكشم پرستويي را انتخاب مي كنم. اين اتفاق در من، شيدايي و غلياني را ايجاد مي كند كه از محدوده بازيگري خارج مي شود. به واقع انگار لباس رزم پوشيده ام و عازم جنگ هستم، همان اتفاقي كه در آژانس شيشه اي و به نام پدر رخ داد. اينجا ديگر تكنيك در بين نيست، بحث بازي نكردن است.
    * اين نكته اي كه شما به آن اشاره مي كنيد، البته از منظر منتقدان حسن اتفاق تلقي نشد و گفته شد كه به نام پدر تكرار هياهوي فيلم هاي قبلي بود.
    - بله، خواندم و شنيدم كه در نقدهايي كه براي به نام پدر نوشته شد گفته شده كه اين كار شبيه فيلم هاي قبلي حاتمي كياست. ولي حرف من تاكيد بر اين نكته است كه با حاتمي كيا به نقطه اي رسيده ام كه در متن كار صحبتي نداريم. به زبان ساده تر چوب لاي چرخ هم نمي گذاريم.
    فيلمنامه را روخواني مي كنيم؛ بداهه گويي داريم، اتود زدن ها انجام مي شود، ولي به جايي رسيده ايم كه نوع نگاه هم را تفسير نمي كنيم.
    * شما هم مانند غالب تماشاگران سينما، به حتم در اطرافتان نسل سومي هايي را داريد كه از جنگ فقط روايات ديگران و يا تصاوير مستند را ديده اند. به عنوان يكي از بازيگران محوري سينماي دفاع مقدس آيا سينماي حاتمي كيا توانسته با نسل سوم ارتباط برقرار كند؟
    - آمار فروش فيلم ها اينجا كاربري دارند. طبق آماري كه اهالي مطبوعات منتشر مي كنند بيشترين طرفداران فيلم هاي حاتمي كيا جوانان هستند نه نسل جنگ. حاتمي كيا صرفاً براي پدران نسل سوم فيلم نمي سازد. يك نمونه واضح به نام پدر است كه اتفاقا حقايق عميقي را بازگو مي كند. اين فيلم مي خواهد بگويد به تعداد هر نفري كه از جنگ برمي گردد دو تا مين خنثي نشده باقي مانده است. يعني مخاطب ما همان كسي است كه بايد به او جواب پس بدهيم. تماشاگران سينماي فعلي برخلاف نگاه عده اي كه اصرار دارند فيلم هايشان به زور ستاره ها و سوپراستارها بيننده داشته باشد به ما جهت مي دهد. به اين نكته هم لازم است اشاره كنم كه من مبلغ حاتمي كيا نيستم ولي بحث بر سر مطرح كردن درد مشترك است و اعتقاد و تفكري كه پشت فيلم نهفته است. اين اعتقاد همان ميكروفوني است كه بايد ببريم مقابل در سينماها و آمار فروش فيلم برتر را با اين ملاك بسنجيم.
    * هر كارگرداني در كارنامه حرفه اي اش يك نقطه اوج دارد كه بازتاب دهنده حداكثر ظرفيت هاي نبوغ و خلاقيت اوست. اين حداكثر را شايد بتوان حداعلا و مرز صعود هنري وي دانست. آيا از منظر شما حاتمي كيا پس از دو دهه فعاليت حرفه اي در سينما به اين حداكثر رسيده است؟
    - تا جايي كه روياهاي او را مي شناسم به حداكثر فكر نمي كند، اگر چه طي ساخت اين 15 فيلم مسلماً كارهاي متوسطي هم داشته، ولي مسير مشخصي را ترسيم كرده و به اعتقاد من، هم به لحاظ تكنيكي و هم معناشناسي فيلم هايش پوياتر از قبل حركت مي كند.
    * اگر بخواهيد چهل و پنجمين تاريخ تولد ابراهيم حاتمي كيا را در يك جمله به او تبريك بگوييد چه خواهيد گفت؟
    - اينكه سن حاتمي كيا با شمارش اعداد تقويم تولدش بالا نمي رود، بلكه هر سال اگر يك تولد شناسنامه اي برايش اتفاق مي افتد، يك تولد كاري هم در كنارش حاصل مي شود و من اميدوارم اين زايش هاي فكري ادامه داشته باشد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 4:49 am

    کينه بي دليل بزرگان اين شهر کوچک، يا :
    يک بوس کوچولو

    نويسنده : رحيم آزاد



    همه از اختلاف بونوئل و سالوادور دالي خبر داريم و اين که اين دو نفر چشم ديدن همديگر را نداشتند. يا از اختلاف مارلون براندو و سيناترا سر فيلم مردها و عروسک ها... اين گونه اختلافات شايد طبيعي باشد. اما مطمئن باشيد که در ايران، اين ماجرا رنگ و بويي مبالغه آميز و گاه غيرانساني گرفته است. اين را وقتي متوجه مي شويد که مي خواهيد براي مراسمي و يا ميزگردي دو بزرگ هم طراز را در کنار هم دعوت کني و با شرط و شروط هاي پنهان دوستان روبه رو مي شوي: «اگر فلاني باشد من نيستم...!»
    ارتباط بد و حتي مخوف بزرگان هنر و فرهنگ ايران، بيماري مزمني است که به کل اين جامعه کوچک و ايزوله، سايه افکنده است.
    مطلب زير، نگاهي تيتروار دارد به برخي شاخ و شانه کشيدن هاي معروف اهالي فرهنگ براي يکديگر. بهانه هاي بچگانه آدم هاي بزرگ. وقتي مردان بالغ اين مملکت، در برابر کودک درونشان زانو مي زنند و عقل را به فراموشي مي سپارند.
    اين مطلب را مي توانيد نوعي سبزي پاک کردن قلمداد کنيد. نوعي نگرش پاپاراتزي وار و سطح پايين به آن چه در اين جامعه کوچک در گردش است. اما مطمئن باشيد اين فقط گوشه اي کوچک از ماجراست که مي توان روايت کرد. انبوه ماجراهاي غيرقابل روايت هست که شايد ده ها سال بعد، وقتي برف و باد و آفتاب مزار اين بزرگان را همگون و هم شکل ساخت، کسي پيدا شود و روايت کند. روايت کينه بي دليل بزرگان اين شهر کوچک.

    کيميايي- دولت آبادي
    خاک يکي از معدود اقتباس هاي نسبتا موفق سينماي ايران از ادبيات معاصر است، اما همين اقتباس سرچشمه اختلاف ميان نويسنده سرشناس محمود دولت آبادي و فيلم ساز- مسعود کيميايي- شده است. دولت آبادي 15 سال پس از ساخت فيلم، در مجله فيلم علنا نارضايتي خود را اعلام داشت. در جواب مسعود کيميايي در يادداشتي تند و گزنده به پاسخگويي پرداخت و آن جمله مشهور را گفت: نويسندگان ايران دوست دارند مثل نويسندگان در تبعيد شوروي عکس هايي با پالتو و شال گردن بگيرند و اداي نويسندگان آمريکاي جنوبي را در بياورند...آقاي دولت آبادي به وقار کليدر خود باشيد...

    شاملو- لطفي
    احمد شاملو در رشته حملات انتحاري اش به ادبيات کلاسيک و موسيقي سنتي ايراني، کلي مخالف دست اول براي خود جور کرد. به خصوص وقتي موسيقي سنتي را زنجموره هاي پايين تنه هاي محروم خواند! استاد بزرگ موسيقي ايراني، محمدرضا لطفي در پاسخي به شاملو، به فقدان ريتم و ضرباهنگ دروني شعرهاي او اشاره کرد و اين که هرگز نتوانسته بر روي شعري از شاملو، يک قطعه موسيقي بسازد. کاري که با اشعار نيما و اخوان شدني است...

    شاملو - گلستان
    شاملو در گفت و گوي مشهور خود با مجله فيلم, هرگونه ارزش ادبي و سينمايي رمان و فيلم اسرار گنج دره جني اثر ابراهيم گلستان را انکار مي کند و تمام جنجال هاي اکران فيلم و توقيف آن را ساخت و پاخت گلستان با دربار براي بازارگرمي و تبليغ فيلم قلمداد مي کند.

    بنان - شجريان
    اين روايتي متواتر در اهالي موسيقي است که مي گويند مرحوم بنان، چندان شيوه آواز خواندن محمدرضا شجريان را نمي پسنديده است. بنان با سبک اشرافي آواز خواندنش که به تحرير درست کلمات و اداي کامل آنها مبتني است، نمي توانسته سبک آواز خواندن شجريان را که عرصه غلبه موسيقي دروني کلمات بر تلفظ آنهاست هضم کند و هميشه از نامفهوم بودن کلمات در آوازهاي شجريان گلايه داشته است. پس از مرگش اما، شجريان بر مزار بنان سنگ تمام مي گذارد و لحظاتي نادر از احترام به يک استاد را به نمايش مي گذارد.


    کيميايي - پرستويي

    روايت است که اختلاف ميان مسعود کيميايي و پرويز پرستويي به ساخت فيلم ضيافت باز مي گردد; وقتي کيميايي نقش اول فيلم را به پرستويي پيشنهاد کرد و طبق روال کارهايش، دستمزد کمي هم به او پيشنهاد مي کند. به نظر کيميايي هر بازيگري بايد فرصت بازي در آثار او را مغتنم بدارد. پرستويي اما قبول نمي کند و اين کم لطفي در ياد کيميايي مي ماند. از آن پس کيميايي بارها اشاره کرده که فيزيک پرستويي، هيچ تناسبي با فيزيک يک ستاره سينما ندارد... اين تنها مي تواند يک شايعه باشد. اميدواريم فقط شايعه باشد .

    افخمي - حاتمي کيا
    اختلاف ميان بهروز افخمي و ابراهيم حاتمي کيا، سر دراز دارد. وقتي در سال هاي 67 و 68 حاتمي کيا دو فيلم جنگي موفق ساخت - ديده بان و مهاجر- افخمي از طرفداران سرسخت او بود و به خصوص در مقاله اي که در سوره سينما به چاپ رسيد، مهاجر را با فيلم هاي ساموئل فولر مقايسه کرد. اما در ميانه دهه هفتاد اين رابطه شکرآب شد که احتمالا به خاطر تهيه کننده ها و منابع مشترک براي تامين بودجه فيلم ها بود. در اواخر دهه هفتاد، حاتمي کيا فيلم موج مرده را براي موسسه روايت فتح ساخت. آن هم به شکل ديجيتالي. روايت فتح از عرضه فيلم در جشنواره فجر خودداري کرد و به نوعي آن را توقيف داخلي کرد.
    حاتمي کيا، اين اتفاق را به نفوذ بهروز افخمي بر مسئولان اين موسسه، به خصوص سيدمحمد آويني مرتبط دانست. افخمي به صراحت موج مرده را به لحاظ تکنيکي ضعيف و نمونه اي از به هدر دادن پول قلمداد مي کرد. ( شرح اين ماجرا را حاتمي کيا در کتاب موج مرده آورده است.) موج مرده بالاخره اکران شد. اما همان راوي ادامه مي دهد که حاتمي کيا دو سال بعد، در پروژه فرزند صبح بهروز افخمي، که روايتي است از کودکي امام خميني(ره)، به ضد حمله متقابل پرداخت و يکي از عوامل بروز مخالفت هاي گسترده با کادر بازيگران اين فيلم ( به خصوص حضور هديه تهراني در نقش مادر امام) و قطع شدن موقتي بودجه اختصاص يافته به آن بود!( به گردن راوي)

    تهراني- فروتن
    فيلم قرمز با حضور هديه تهراني و امين حيايي آغاز شد، اما مشکلات خصوصي امين حيايي، موجب وقفه در فيلم برداري شد. تهيه کننده ها به سرعت حيايي را کنار گذاشتند و به جاي او محمدرضا فروتن را انتخاب کردند، اما تهراني هرگز نتوانست فروتن را براي قبول کردن نقش امين حيايي، ببخشد. فيلم برداري فيلم قرمز، صحنه اختلافات اين دو بازيگر بود که از هر فرصتي براي اخلال در کار همديگر استفاده مي کردند! در کتاب از دل هزار و يکشب، هديه تهراني اين ماجرا را نقل کرده است.

    ارجمند - شريفي نيا
    رقابت ميان داريوش ارجمند و محمدرضا شريفي نيا نيز داستاني طولاني دارد. در سريال موفق امام علي (ع) مثبت ترين نقش نصيب داريوش ارجمند شد براي ايفاي کاراکتر مالک اشتر. شخصيتي دوست داشتني و کاريزماتيک. از آن سو نقش وليد، حاکم هميشه مست کوفه به محمدرضا شريفي نيا رسيد. اما شريفي نيا با شگردهاي مخصوص خود، وليد را به نقشي جذاب براي تماشاگر عام بدل کرد که در بسياري لحظات، ديگر کاراکترهاي سريال را تحت الشعاع خود قرار مي داد. روايت است که برخي بازيگران هرگز کارگردان سريال ميرباقري را براي فرصت جولان دادن به شخصيت وليد نبخشيدند. اين دو، در فيلم آدم برفي نيز در کنار هم ظاهر شدند. شريفي نيا در کاراکتر هميشگي اش و ارجمند در نقشي متفاوت. اين بار ارجمند با اختلاف بسيار شريفي نيا را پشت سر گذاشت. چند سال بعد در فيلم سريال مسافر ري سر و کار اين دو نفر باز هم به يکديگر افتاد. شريفي نيا با همان مهارت هميشگي در نمايشي کردن شخصيت هاي منفي به نقش متوکل، خليفه عباسي و ارجمند در نقش عبدالعظيم حسني. همکاري و اختلاف ميان اين دو تن تا همين سال پيش نيز ادامه يافت، وقتي هر دو، در فيلم ازدواج به سبک ايراني ظاهر شدند و مواجهه اي مثل هميشه پر از داستان هاي پنهاني و ماجراهاي پشت پرده را رقم زدند. اين دو بازيگر در جمع هاي خصوصي بارها به انتقاد از يکديگر پرداخته اند، اما سبک بازيگري شان به گونه اي است که هر فيلم سازي براي جمع قطب هاي جذاب و متضاد، ناخودآگاه به ياد اين دو مي افتد! کاراکتر اصول گرا و تهاجمي ارجمند در برابر شخصيت رند و بازيگوش شريفي نيا...

    شجريان - مشکاتيان
    محمدرضا شجريان در طول دهه شصت، بر پايه آهنگ سازي پرويز مشکاتيان شماري از به ياد ماندني ترين قطعات و آلبوم هاي موسيقي سنتي را به يادگار گذاشت (بيداد، نوا، دستان، بر آستان جانان و ...)، اما وقتي وابستگي مشکاتيان از شجريان زدوده شد، اين رابطه نيز سست و عاقبت مضمحل شد و شجريان در يک دوره 8-7 ساله پس از آن، نتوانست اندوخته جديدي بر آن گنج خجسته بيفزايد. تا آن که در سال هاي اخير با حضور چهره هايي جوان تر (مثل کلهر و ...) شجريان توانست فعاليت هاي موسيقايي خود را سر و سامان دوباره بدهد.

    تقوايي- افخمي
    وقتي ناصر تقوايي پروژه ميرزا کوچک خان را براي تلويزيون کار مي کرد، افخمي جوان 30-29 ساله مدير توليد (يا مسئول گروه فيلم و سريال ) شبکه اول بود. وسواس بيش از حد تقوايي و وقفه هاي پيش آمده در ساخت اين سريال عظيم، موجب شد تا تقوايي از کار کنار گذاشته شود و افخمي خود زمام کار را در دست بگيرد. طبقه روشنفکر آن دوران (اواخر دهه شصت) هرگز نتوانستند اين حرکت افخمي را ببخشند. بخشي از واکنش هاي مبالغه آميز روشنفکران ايراني در رد فيلم عروس- که يکي دو سال بعد ساخته شد- ناشي از همين پس زمينه ذهني بود. تا آنجا که اکبر رادي نمايشنامه نويس ايراني، در يادداشتي در يکي از مجلات سينمايي عروس را ادامه سينماي آبگوشتي قبل از انقلاب خواند!

    اخوان - فروغ
    يک نامه از اخوان ثالث در دست است که خطاب به دوستي از اقبال عمومي به اشعار سانتي مانتال يک شاعر جوان، و فروش پايين مجموعه زمستان شکايت کرده است. آن شاعر جوان فروغ فرخزاد بود!

    گلستان - فرمان آرا
    ابراهيم گلستان پس از سال ها به گفت وگو با يک نويسنده ايراني مي نشيند و پرده از رازهاي دوران شکوفايي شعر و سينماي ايران در دهه چهل برمي دارد. تاريکي ها را به ظاهر کنار مي زند، اما همه چيز را در هاله اي از مه و دود و دشنام مي پيچاند. هيچ شخصيت فرهنگي آن دوران نيست که از زخم زبان گلستان در امان مانده باشد. نجف دريابندري، شاملو، فروغ، اخوان ثالث، کيميايي، آل احمد، تقوايي و .. همه در سنگ آسياب آقاي گلستان خرد مي شوند. صراحت او براي هنجارشکني و افسانه زدايي مي توانست مفيد باشد، اما نسخه فعلي اين مصاحبه، سراسر دشنام و تحقير است...
    بهمن فرمان آرا فيلمي مي سازد به نام يک بوس کوچولو. فيلم پاسخي شديداللحن است به ابراهيم گلستان. گلستان در فيلم مردي است به آخر خط رسيده، شکست خورده، خودبزرگ بين و بدون مسئوليت. فرمان آرا انتقام تحقير شدگان گلستان را به نوعي از او مي گيرد.

    سروش- نصر
    سمينار دين و مدرنيته. زمزمه هايي مبني بر حضور دکتر سروش و سيدحسين نصر به گوش مي رسد. دو روشنفکر و عالم امروز. هيچ کدام نمي آيند. هر دو ترجيح مي دهند پيام هايشان در سمينار قرائت شود. صدها دانشجوي مشتاق شنيدن آراي اين دو بزرگ با حيرت و افسوس گوش فرا مي دهند به پيام هاي اين دو نفر که چيزي نيست جز هتاکي مستقيم به يکديگر! اين که سروش نماينده وجه مدرن و روزآمد برداشت ديني است و نصر نماينده طيف سنتي، ديگر مهم نيست. مهم تن دادن اين دو نفر به گفتمان خشن و غيرمحترمانه اي است که ديگر الگوي اصلي اين روزگار شده است...

    انتظامي- مهرجويي
    عزت الله انتظامي، به روي سن مي رود تا جايزه ويژه مهرجويي را در شب مراسم دنياي تصوير اعطا کند. استاد روي سن، به مزاح از يک اختلاف مالي قديمي پرده برمي دارد. و حتي به شوخي به تقليد صداي مهرجويي مي پردازد. نوبت مهرجويي مي شود. به وضوح برافروخته است. ضد حمله را آغاز مي کند. او هم صداي انتظامي را تقليد مي کند. جو مراسم عصبي است. ماجرا از شوخي فراتر رفته است. مهرجويي جايزه خود را مي گيرد و خشمناک مراسم را ترک مي کند. لحظاتي بعد پرستويي به روي صحنه مي آيد و هيزم به خاکستر اين اتفاق مي ريزد. از انتظامي حمايت مي کند... و همه به فيلم هايي فکر مي کنند که مهرجويي و انتظامي با هم ساختند: گاو، آقاي هالو، اجاره نشين ها، شيرک، هامون، بانو.

    شجريان - ناظري
    جشن موسيقي ايران. محمدرضا شجريان به روي سن مي رود تا جايزه چهره اي جوان تر از خود را اعطا کند. همه اين حضور استاد را لطف او تعبير مي کنند. اما گيرنده جايزه، شهرام ناظري، فاصله چند ثانيه اي صندلي اش تا روي سن را به يک فاصله کهکشاني بدل مي کند. استاد، جايزه به دست در روي سن در انتظار ناظري، اين پا و آن پا مي کند. زمزمه ها بلند مي شود: ناظري دوست ندارد جايزه اش را از شجريان بگيرد و ... . ناظري بالاخره به روي سن مي رسد و از شلوغي راه (فاصله صندلي تا روي سن!) شکايت مي کند. دو استاد به روي صحنه با هم دست مي دهند و رو به دوربين ها لبخند مي زنند. زمزمه ها را اما پاياني نيست...
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:01 am

    ابراهیم در آتش...

    حدود ده سال پیش به هنگام نمایش فیلم آژانس شیشه ای در شهر کلن آلمان از حاتمی کیا پرسیدم که تا کی قرار است موضوع فیلمهاش درباره جنگ و بازماندگان جنگ باشد. او پاسخ داد تا زمانی که فیلم می سازد از این موضوع دور نخواهد شد. حتی از کسی هم شنیدم که گویا چند سال پیش هم در جایی گفته بود که "اگر فیلمی ساختم که مضمونی غیر از جنگ داشت آن را آتش بزنید". به هر حال نیت شخصی من از سئوالی که ده سال پیش کردم این بود که حالا لزوما نباید به عنوان یک فیلمساز جنگی مطرح باشی، بلکه به عنوان یک فیلمساز می توانی توانایی خودت را در زمینه کارگردانی موضوعات دیگر اجتماعی نیز محک بزنی. سرانجام گویا ایشان به درخواست من و امثال من پاسخ مثبت داد و با ساخت سریال حلقه سبز که آنهم مضمونی غیرجنگی داشت مقدمه ساخت اولین فیلم سینمایی غیرجنگی اش به نام دعوت را فراهم کرد. یک فیلم پر اپیزودیک که شاید در سینمای ایران شبیه به آن را نداشته باشیم. چون این نوع فیلمها در سینمای ما عموما سه اپیزودی بوده اند. مضمون هر پنج اپیزود در مورد سقط جنین و نکوهش این عمل است. فیلمساز پنج زن از پنج طبقه مختلف جامعه را در موقعیتی قرار داده که خبر بارداری شان آنها را با بحران تصمیم گیری روبرو می کند. اگر بخواهم به دور از هرگونه مقدمه چینی و حاشیه روی درباره دعوت یک جمله بگویم اینست که دعوت فیلم بسیار متوسطی است که بجز اپیزود زن میانسال مذهبی و طنز موجود در این اپیزود که به جنس سینمای حاتمی کیا نزدیک است، هیچکدام در ردیف سبک و سیاق فیلمسازی او قرار نمی گیرند. منظورم از سبک و سیاق، سینمای جنگ او نیست، بلکه اشاره ام به تکنیک و اسلوب خاص حاتمی کیاست که او را به یکی از بهترین ملودرام سازهای اجتماعی عصر حاضر سینمای ایران بدل کرده است. برای مثال می توان به ضعیف ترین اپیزود این فیلم اشاره کرد که قصه زوج جوانی است که از شهرستان برای کارگری به تهران آمده اند و مرد با یک موتور سه چرخه به کار لوله بازکنی فاضلابها مشغول است و زن هم در خانه ها کارگری میکند. هم قصه و هم بازیها بسیار کلیشه ای و پر اغراق از آب درآمده. بخصوص لهجه ها و آن بازی آزاردهنده محمدرضا فروتن که بارها به بازی های تکراری و بیان لوس و اغراق آمیزش اشاره کرده ام و نمی دانم اگر در فیلمهایی مثل شب یلدا و به آهستگی بازی نمی کرد در کارنامه اش چه حرفی برای گفتن داشت. از طرفی هم گمان می کنم حاتمی کیا با رفتن به سوی فیلمهایی مثل دعوت و دور شدن از سینمای جنگ که توانایی اش در این حیطه رقم خورده آتشی روشن کرده که معلوم نیست او را سرانجام به گلستان می نشاند یا به خاکستر!

    من بر خلاف بسیاری از مخالفان فیلم دعوت معتقد به این نیستم که چرا حاتمی کیا از سینمای خودش یعنی جنگ فاصله گرفته و به موضوعی که از جنس خودش نیست رو آورده، اتفاقا من این حرکت او را اعتماد به نفس او در کارگردانی اش می دانم و اینکه حاتمی کیای فیلمساز را فقط به سینمای جنگ منگنه نکنیم. اشکال من اتفاقا به ساختار فیلم است و اینکه میدانم او یک فیلمساز تواناست و همانطور که اشاره کردم یک ملودرام ساز موفق که می توانست دعوت را به اثری درخشانتر از آنچه که می بینیم تبدیل کند. حکایت حاتمی کیا و فیلم ضعیف دعوت حکایت همه فیلمسازان خوب ماست که گویی در یک دایره ای افتاده اند که برای ساخت یک فیلم خوب که یادآور حداقل یکی از کارهای درخشان سابقشان باشد دچار طلسم شده اند. تقوایی که فیلم نمی سازد، مهرجویی علی سنتوری می سازد، بیضایی با آخرین فیلمش که ندیده ام با برخورد سخت و منفی بسیاری از منتقدان روبرو می شود! کیمیایی که سالهاست از آثار به یاد ماندنی اش فاصله گرفته، علی حاتمی هم که چشم از دنیا و سینما فرو بسته، از پناهی و قبادی که چند سالی ست خبری نیست و چهره جهانی ما کیارستمی هم که با سینمای ایران حشر و نشری ندارد. در این بین چشم به چند فیلمساز نوپای جوانتر مثل اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله بسته ایم تا مگر اینها این طلسم را برای پیشکسوتان ما باز کنند!
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:07 am

    به رنگ ارغوان ( ۱۳۸۳)

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 FullImage
    به رنگ ارغوان (1384 /ایران)
    کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
    تهيه کننده: سید جمال ساداتیان
    فيلمنامه‌نويس: ابراهیم حاتمی کیا
    بازیگران: حمید فرخ نژاد ، خزر معصومی ، کورش تهامی، رضا بابک ، فرهاد قائمیان ، بهناز توکلی
    مدت: 102 دقيقه
    صدابردار: مهران ملکوتی
    صداگذار: محسن روشن
    طراح صحنه و لباس: محسن شاه ابراهیمی
    چهره پرداز: عبداله اسکندری
    جلوه های ویژه: محمدجواد شریفی راد
    فیلمبردار: حسن کریمی
    تدوینگر: سهراب خسروی ، ابراهیم حاتمی کیا
    موسیقی: فردین خلعتبری
    مدیر تولید: علی قائم مقامی
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 FullImage

    خلاصه داستان :
    «شفق» يكي از عوامل گروهك هاي سياسي كه اوائل انقلاب با به پا كردن آشوب از كشور گريخته اند، پس از سال ها تصميم مي گيرد براي ديدن دخترش «ارغوان» كه دانشجوي دانشكده جنگلداري است مخفيانه به ايران بازگردد. يكي از مأمورين امنيتي به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشكده شده و از تمامي امكانات مدرن امنيتي استفاده مي كند تا با كنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در اين ميان بين او و ارغوان رابطه اي عاطفي بوجود مي آيد. از طرف ديگر همكاران سياسي شفق نيز تصميم دارند او را ترور كنند تا به دست مأمورين امنيتي نيفتد، ‌اما....

    به رنگ ارغوان سیزدهمین فیلم بلند ابراهیم حاتمی کیا محصول سال ۱۳۸۳ ایران است. این فیلم پس از پنج سال توقیف، در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور یافت و جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره را به‌دست آورد.فیلمی که مراحل ساخت را در سکوت کامل خبری طی کرد. تا جایی که عکسها و خلاصه داستان فیلم تنها دو هفته مانده به آغاز جشنواره بیست و سوم فیلم فجر در اختیار مطبوعات قرار گرفت.در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر از نمایش فیلم به دستور وزیر اطلاعات جلوگیری شد، همچنین سیدجمال ساداتیان تهیه‌کننده فیلم طی نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد خواستار رسیدگی به وضعیت اکران عمومی به رنگ ارغوان شده‌بود.به رنگ ارغوان رفع توقیف شدو پس از ۴ سال‌ توقیف برای اهالی رسانه در سالن همایش‌های برج میلاد در اولین روز جشواره فیلم فجر و اولین سانس برای اهالی رسانه اکران گردید.این فیلم نوروز ۱۳۸۹ به اکران عمومی درخواهد آمد.

    بسیاری از منتقدان شرکت دادن چند فیلم‌توقیفی سال‌های گذشته از جمله فیلم «به رنگ ارغوان» را یکی از تلاش‌های دبیرخانه جشنواره و معاونت سینمایی ارشاد دولت نهم، برای رونق دادن به جشنواره فجر بیست و هشتم دانستند. اما علیرضا سجادپور مدیر اداره کل نظارت و ارزشیابی ارشاد، این موضوع را تکذیب کردو جواد شمقدری معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفع توقیف این فیلم را نشانه بالا بردن آستانه تحمل دولت در نمایش این نوع آثار دانست.در حالی که برخی از کارشناسان سینما با اشاره به آیین‌نامه جشنواره، شرکت فیلم‌هایی که ظرف یک سال گذشته ساخته نشده‌اند در جشنواره را غیرقانونی می‌دانند.

    حاتمی‌کیا هنگام دریافت جایزه‌اش گفت: این فیلم ساخته شد تا جاودانه بماند. من خوشحال و ممنونم از عزیزانی که باعث این اتفاق شدند. چیزی که باید بگویم این است که: «به امثال ما اعتماد کنید.»

    جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای هیئت دولت و معاونان آنان در چهار نوبت در سالن نمایش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تماشای به رنگ ارغوان به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا نشستند
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:17 am

    گفت وگو با عليرضا رئيسيان

    فيلمي فارغ از شعارگونگي




    الهه خسروي يگانه

    عليرضا رئيسيان يکي از کارگردانان شناخته شده سينماي ايران است. اما اين روزها سينماي ايران خيلي ها را اسير معضلات خود کرده است. صحبت درباره سينما و فيلمسازي همراه مي شود با بسياري از نکته ها و تجربه هاي منفي. فرقي ندارد تازه از راه برسي يا قديمي باشي. بيشتر اوقات مشکلات براي قديمي ترها بيشتر است.

    ---

    - بگذاريد اول از جشنواره شروع کنيم. جشنواره امسال را چطور مي بينيد؟

    اين جشنواره واقعاً جشنواره يي استثنايي است. بعد از 27 دوره دقيقاً يادم هست که مثل اولين دوره و اولين سال برگزاري دارد اجرا مي شود يعني مثل همان دوره که ما يک چيزهايي را براي اولين بار مي ديديم امسال هم خيلي چيزها را براي اولين بار مي بينيم. يکسري فيلم ها مدام از جدول بيرون مي آيند و دوباره برمي گردند يا مواردي از اين دست. نکته ديگر در مورد جشنواره اين است که تعمدي وجود دارد که کميته هاي انتخاب و هيات داوري اعلام نشوند در صورتي که در هر جشنواره حتي درجه دو يا سه وقتي کاتالوگ جشنواره چاپ مي شود اولين صفحه به معرفي داوران اختصاص دارد.اينکه نمي شود در يک مسابقه يي، داوران بازي را آخرسر معرفي کنند. جالب اينجاست که تمامي فيلم هايي که در اين بخش ها حضور دارند همگي با سرمايه گذاري دولتي ساخته شده اند. من بعيد مي دانم هيچ فيلمي از سينماي مستقل يا خصوصي هم ارز اين فيلم ها نبوده باشد که بخواهد در کنارشان قرار بگيرد. البته فيلم هاي آقاي مهرجويي و کرم پور قطعاً ارزشمندند اما اين هشت فيلمي که توسط آقاي شاه حسيني انتخاب شده قطعاً اين شائبه را تبديل به يقين مي کند که براي منظور خاصي فقط فيلم هاي دولتي انتخاب شده اند تا اين بخش ها غيرقابل پيش بيني نباشد. از طرف ديگر يکسري اتفاقات غيرقانوني و برخلاف آيين نامه خود جشنواره دارد شکل مي گيرد. مثلاً در آيين نامه آمده فقط فيلم هايي مي توانند در جشنواره شرکت داشته باشند که ظرف يک سال گذشته ساخته شده و به نمايش هم درنيامده باشند. يا کميته انتخاب و دست اندرکاران جشنواره نبايد در جشنواره ذي نفع باشند يا در طول اين سال ها هيچ وقت ما شاهد حضور 30 فيلم در بخش مسابقه نبوديم چون حضور فيلم ها در اين بخش محدوديت دارد يا مثلاً يک فيلمي که سريالش به صورت کامل پخش شده در بخش معناگرا حضور داشته باشد چون طبق آيين نامه فيلم هاي اين بخش بايد از مسابقه اصلي انتخاب شوند. به هر حال اينها چيزهايي است که ما اولين بار داريم مي بينيم و جالب اينجاست که دبير محترم جشنواره در کمال خونسردي اعلام مي کنند اين رسمي معمول است که اسامي داوران اعلام نشود ولي واقعيت اين است که تا همين جا هم خيلي غيرمعمول است که اسامي اعلام نشده، چه برسد به اينکه تا آخر هم اعلام نشود. البته اين دو سه سال اخير، مدام همين جوري بوده و اتفاقات عجيب و غريبي در جشنواره فجر افتاده است. مثلاً در دوره هاي قبلي مي ديديم مسوولي مي آمد و جشنواره را دوتکه مي کرد، بعد دوباره يک مسوول ديگر آن را به هم مي چسباند و بعد آخرش معلوم مي شد علت همه اتفاقات اين بود که برگزارکنندگان مي خواستند دو پاداش بگيرند. به هر حال طي اين چند سال مسوولان هر رفتاري که دل شان مي خواست با جشنواره کرده اند و همين باعث شده خيلي ها ديگر انگيزه يي براي حضور در جشنواره نداشته باشند.

    -امسال يک اتفاق عجيب ديگر هم افتاد و آن اينکه اول با يک حجم تبليغاتي عظيم گفتند يکسري از فيلم هاي توقيفي در جشنواره نمايش داده مي شود ولي بعد عملاً اين فيلم ها را در بدترين ساعت ممکن و فقط براي مطبوعات نمايش دادند. نظر شما چيست؟

    خب يک تعداد فيلم از مميزي و توقيف درآمدند که اين مي تواند باعث خوشحالي اهالي سينما باشد يعني مايه خوشوقتي است فيلم هايي که طي سه چهار سال گذشته توقيف شده بودند تحت هر عنواني آزاد شوند ولي مشکل اينجاست که اين موضوع به همه فيلم ها تعميم داده نشده و مورد به مورد است. همين نکته اتفاقاً ايجاد شبهه مي کند. مثلاً چهار پنج مورد مثل همين سنتوري، عصر جمعه يا فيلم خود من پرونده هاوانا هست که هيچ صحبتي درباره شان نمي شود، يکسري هم مثل تسويه حساب از توقيف درآمده و سريعاً نمايش عمومي هم داده مي شوند ولي يک تعدادي مثل فيلم هاي هيچ، پاداش و... هستند که در همين دوره توقيف شده اند. بنابراين رفع توقيف از چند فيلم نمي تواند به معناي يک فضاي باز باشد چون عموميت ندارد يعني اين مساله ناشي از نگاه باز مسوولان جديد در عرصه سينما نيست، هرچند به نظرم بايد هم حرف هاي سينماگران و هم حرف هاي مسوولان را در اين باره شنيد.

    -صحبت هايي هم در مورد استقبال کمرنگ مردم و منتقدان از جشنواره امسال شده است يا اينکه خيلي ها در جلسات پرسش و پاسخ حاضر نمي شوند.

    به گمان من نبايد جشنواره را به مسائل مشخصاً سياسي گره زد چون اين جشنواره يک نمايش سالانه و مخصوص سينماي ايران در ارتباط با مخاطبان است و دولت تنها برگزارکننده جشنواره است نه صاحب آن. صاحب اصلي جشنواره سينماگران و مردم هستند و از اين زاويه اتفاقاً هر کس فيلم داشته و فيلمش آماده هم بوده به جشنواره داده است. پس به گمان من سينماگران جشنواره را تحريم نکرده اند. البته آخرين کسي که شايد نسخه کامل نشده فيلمش را به جشنواره داد من بودم چون فيلم ها همه ارسال شده بود و ممکن بود نرسيدن 40 سالگي معناي ديگري پيدا کند. به هر حال همان طور که گفتم جشنواره فجر معاهده يي بين مردم، سينماگران و منتقدان است. اما در مورد جلسات پرسش و پاسخ بايد بگويم اصولاً فضاي کنفرانس هاي مطبوعاتي سال هاست که فضاي خوبي نيست و چهره هاي جدي و شاخصي از منتقدان در آن شرکت نمي کنند چون رفتارهايي که در اين جلسه ها مي شود معمولاً بازتاب خوبي ندارد درحالي که در همه جاي دنيا کنفرانس هاي مطبوعاتي نقد اثر با توجه به سابقه فيلمساز در حيطه جشنواره است اما چون اين اتفاق نمي افتد خيلي ها انگيزه حضور در اين جلسات را ندارند زيرا اساساً اين نشست ها از ماهيت وجودي خود فاصله گرفته اند. البته ممکن است بعضي ها به خاطر اعتراض به خيلي چيزها در اين جلسات نباشند. که آن هم دلايل قابل قبولي نيست.

    -خب بهتر است سراغ 40سالگي برويم. اقتباس ادبي در سينما هميشه بحث برانگيز بوده است و غير از اقتباس هاي خوبي که در سينماي ايران مي شود مثال زد و البته تعدادشان به انگشت هاي يک دست هم نمي رسد، معمولاً مبحثي است که خيلي مورد علاقه منتقدان و مخاطبان قرار نمي گيرد. چه شد شما حاضر شديد چنين ريسکي کنيد؟

    اصولاً ادبيات داستاني مهم ترين ماده اوليه براي يک سناريوي خوب است. ما در ايران از اين بابت مشکل جدي داريم و دليلش اين است که طرفين معادله هر دو مساله ساز هستند. در ادبيات داستاني اصولاً تعداد کمي رمان، نوول و داستان کوتاه هست که قابليت تصويري شدن داشته باشند يعني ادبيات محض نباشند. از آن طرف خيلي ها که مي نويسند، نگرش غيرواقعي براي دادن اثرشان و تبديل به يک فيلم سينمايي دارند. مثلاً من خاطرم هست وقتي بامداد خمار منتشر شد و آن استقبال عجيب و غريب از آن صورت گرفت، شنيدم پنج نفر از دوستان سينمايي براي اقتباس از اين کتاب علاقه نشان دادند و حتي پيگير هم شدند اما همه به دلايلي که خيلي هم هنري نبود نتوانستند با نويسنده به توافق برسند. نهايتاً مصطفي رستگاري کار را برعهده گرفت که جوان بسيار باانرژي و بامطالعه يي است. فيلمنامه سه چهار بار بازنويسي شد و در اين روند من واقعاً به اين حرف ژان کلود کرير اعتقاد داشتم که مي گويد اقتباس خوب آن است که وفادار به فيلم باشد نه به کتاب. ما جانمايه اصلي را حفظ کرديم و براي فيلم فيلمنامه نوشتيم. اميدوارم همين قدر که من از کتاب 40 سالگي لذت بردم خانم طباطبايي لااقل نيمي از لذت را هنگام تماشاي فيلم ببرد.

    -يعني مي خواهيد بگوييد خيلي به متن وفادار نبوديد؟

    اولاً رمان حجم خيلي کمي دارد براي فيلم سينمايي. بنابراين بايد فيلمنامه يي براي سينما مي نوشتيم با شخصيت ها و هسته اصلي و اسم رمان را هم حفظ کرديم ولي چيزهاي ديگر را خودمان به فيلمنامه اضافه کرديم. اين طور نيست که بگوييم حتماً خيلي فرق دارد يا عيناً مثل آن است. اين کتاب هم در فارابي، هم حوزه هنري و هم شهرداري رد شده بود و اين کار سترگي بود که کتابي با اين زمينه منفي را تبديل به فيلمي کنيم که هم پروانه نمايش بگيرد هم در جشنواره و در بخش مسابقه شرکت داده شود. به هر حال ما هيچ کدام از عناصر اصلي را کنار نگذاشتيم اما شما در نمونه هاي خوب اقتباس هاي سينمايي مثل درخت گلابي، پستچي يا ناخدا خورشيد مي بينيد که کاملاً عناصر اصلي داستاني در قالب يک فيلمنامه تازه ارائه مي شود.

    -شما چرا تصميم به اقتباس کردن گرفتيد؟

    قبلاً هم روي يکي دو داستان ديگر تلاش کرده بودم ولي علايق شخصي من در اين رمان لحاظ شده بود. شخصيت محوري زن، داستان خانواده، نگرش سيال درون داستان همه در اين داستان بود. نکته ديگر در اين فيلم اين است که ما تقريباً براي اولين بار عناصر سينماي 35 ميليمتري را با فيلم ديجيتالي تلفيق کرديم يعني يک چهارم فيلم ديجيتال و باقي با دوربين 35 است و همه اين چيزها علايقي بود که مرا براي رفتن به اين سمت تشويق مي کرد.

    -زنان و پرداختن به آنها تمي است که در کارهاي شما تکرار مي شود. شما اين بار چه ويژگي هايي براي شخصيت زن محوري فيلم تان متصور شديد تا شبيه کارهاي قبلي تان نشود؟

    در دنيا کارگردان هاي بزرگي هستند که محور فيلم هايشان زن بوده و البته هيچ کدام شبيه هم نيست. من هم علايق و دريافت خودم را از اين مقوله دارم. احساس من اين است که بحران هاي خانواده معاصر مهم ترين مساله براي درک موضوعات فعلي جامعه ما است و تا جايي که بشود، از اين تم استفاده مي کنم. اين بحران با محوريت شخصيت زن شکل مي گيرد؛ زني که نه مردگونه است و نه خيلي امل و عقب مانده. آنها در عين اينکه جسارت دارند از نوعي نگاه ايراني و شرقي و نه فمينيست به معناي فلسفي آن سود مي برند. البته در ايران نگاه منتقدان نسبت به زن به عنوان يک عنصر فعال فيزيکي موفق بوده و نه ذهني در حالي که علاقه شخصي من بيشتر به عنصر فعال ذهني شخصيت زن است تا فيزيکي.

    -اين عنصر ذهني دقيقاً شامل چه خصوصياتي مي شود؟

    شخصيتي که از نظر ذهني و دراماتيک در قالب داستان عنصر فعال است نه در قالب خصوصيات بيروني و خصوصيات تهاجمي اش.

    -به خاطر همين ليلا حاتمي را براي ايفاي نقش زن محوري داستان تان انتخاب کرديد؟

    بله و فکر مي کنم انتخاب درستي است. آنهايي هم که فيلم را ديده اند همين نظر را داشتند. او يک بازيگر ارژينال است که حتي شبيه خودش هم نيست.

    -آقاي رئيسيان، چرا زنان؟ چرا آنها بيشتر تم اصلي فيلم هاي شما را تشکيل مي دهند؟ اين نگاه به زن از کجا نشات مي گيرد؟

    اينها بخش هايي از تجربيات شخصي يا دريافت هايي از تجربيات ديگران است که اصولاً در فرآيند خلاقانه شما را به هدف نزديک يا از آن دور مي کند. ببينيد مبناي تمام قصه هاي مهم عالم زنان هستند نه براي اينکه نصف جمعيت را تشکيل مي دهند چون عنصر فعال در درام محسوب مي شوند. چه در زمينه مربوط به خيانت، چه نگاه عاشقانه زميني و چه فرآيند عرفاني و نگرش اجتماعي. در تمام اين داستان ها عنصر اصلي زن است. سينما اصولاً هنري است که يک جور بين خيال و واقعيت سيال بوده و اين ميدان دادن به عالم تخيل- البته خيال به معناي زيباشناسانه اش- در جرياني که زنانه باشد بهتر اتفاق مي افتد تا يک خصوصيت مردانه. اين دغدغه يي است که از همان فيلم اول من ( ريحانه) تا به امروز وجود داشته است. من دو دهه از عمرم را صرف دريافت اين مسائل کردم. مثلاً شما ببينيد در ادبيات کلاسيک چقدر آثار مهم مثل مولانا، عطار، نظامي و... با محوريت زن شکل گرفته و عشق هاي مجازي چه پروسه يي را طي کرده اند تا به يک فرآيند تازه برسند؟ مثلاً شما هملت را ببينيد. در هملت آن ميزان که افليا در نمود شخصيت هملت نقش دارد هيچ کس ديگر ندارد. در واقع اگر افليا نبود هملت ديگر اين چيزي که هست نمي شد. يک چيزي مي شد شبيه سرير خون. اگر بخواهم يک نگاه طرفدارانه يا جانبدارانه به موضوع زن داشته باشم بايد بگويم بله به زنان ظلم مي شود و بايد از آنها دفاع کرد ولي موضع من اين نيست. فقط اين نيست. به هر حال من سعي کرده ام نگاهم اينجايي باشد. پنج فيلم من موقعيت بين الملل داشته است. فيلم هايي که بعضي هايش شايد درک و دريافت سختي براي غربي ها داشته باشد ولي من به اين فرآيند علاقه و ايمان دارم و تمام تلاشم اين بوده که آن را نمود دهم؛ نمودي فارغ از شعارگونگي.

    -به نکته خوبي اشاره کرديد. پرداختن به زنان در سينماي ايران در عين اينکه باعث شده بخشي از معتبرترين فيلم هاي تاريخ سينماي ما را شکل دهد، دچار يک نوع انبوه سازي هم شده. در واقع مسائل مربوط به زنان در کنار موضوعات ديگري مثل حقوق کودک، موضوعات سياسي و ... از جمله تم هايي هستند که به نوعي دکان براي بعضي از کارگردان ها تبديل شده که به واسطه آن بتوانند مثلاً موقعيت بين المللي کسب کنند. البته اين حکم کلي نيست. در اين ميان مسائل مربوط به زنان خيلي بيشتر با اين عارضه مواجه بوده و به خاطر همين در اين هياهوي بسيار براي هيچ خيلي از حاشيه هايي که زنان با آن درگيرند گم شده است.

    بحث شما يک بحث زيربنايي است و از جمله آسيب هايي است که در سينماي ايران وجود دارد. مي دانيد سينماي ما از درون خود به شدت بيشتر از بيرون ضربه خورده است. از نگاه هاي فرصت طلبانه يي که درون سينما وجود دارد و هم به شکل اقتصادي، هم هنري و هم بهره برداري تبليغاتي نمود پيدا مي کنند. عناصري که در دوره يي جزء عناصر واخورده هستند به واسطه پرداختن به همين موضوعات دوباره خود را مطرح مي کنند و به سينما آسيب مي رسانند. در واقع دو رکن فرصت طلبي و واخوردگي هميشه به سينماي ما آسيب رسانده است. درست است که حقوق اجتماعي يک امر مدرن است ولي تضييع اين حقوق در مورد زنان که يک چيز تازه نيست. زن در طول تاريخ هميشه دچار حرمان بوده ولي اين به آن معنا نيست که ما به او هميشه به عنوان يک عنصر توسري خورده نگاه کنيم. من اصلاً اين اعتقاد را ندارم چرا که او هر جا توانسته خودش را بروز داده و مي بينيم در اين شرايط چه اتفاقات عجيب و غريبي به واسطه حضور او رخ داده است. مثلاً همين حضرت يوسف اگر از منظر زليخا تصوير مي شد ديگر يک امر جنسي ساده نبود و شما مي ديديد که در اين صورت چه پرده هايي کنار مي رفت و بيننده به چه برداشت هايي مي رسيد. اما متاسفانه اينها چيزهايي است که فقط يک بار مي شود از آن استفاده کرد. فرصت هايي که از دست مي رود و حيف مي شود. من البته منکر تلاش ديگران نيستم ولي تلاش با تاثيرگذاري خيلي فرق مي کند. به هر حال من هميشه سعي کرده ام دنبال علاقه ام باشم. مثلاً فيلم ايستگاه متروک. يادم هست در خود جشنواره چقدر به اين فيلم و به من به عنوان سازنده اين فيلم حمله شد اما در عرض يک سال 11 جايزه برد. البته من آن زمان هم اصلاً با کساني که فيلم را دوست نداشتند مقابله نکردم چون تلاشم را کرده بودم و اهل بهره برداري و شلوغ کاري هم نيستم. بعضي ها مي گويند فيلم هاي من شيک است؛ فيلم هايي که در آن زندگي واقعي مردم نشان داده نمي شود اما چنين نيست. اين ريتم از درون داستان و کنش و واکنش هاي داستان بيرون مي آيد و شکل مي گيرد.

    -خودتان فکر مي کنيد برخورد مخاطبان با 40 سالگي چه در جشنواره و چه بعد از آن چطور خواهد بود؟

    در مورد خود جشنواره که نمي توانم نظري دهم چون اصلاً اهل مسابقه دادن و زودتر دويدن نيستم. خوشبختانه فيلم هاي من هميشه براي عوامل فيلم اقبال آورده تا خودم ولي در مورد مخاطبان اعتقاد دارم حتماً جامعه متوسط شهري که ميزاني از تحصيلات و امکانات را برخوردار است به اين فيلم توجه مي کند چون من اين فيلم را براي آنها ساخته ام. تجربه هم نشان داده مثلاً فيلم هايي مثل درباره الي...، چهارشنبه سوري يا حتي کنعان که براي اين طبقه ساخته شده با استقبال خوبي مواجه شد. اگر اين طبقه متوجه شود که اين فيلم براي آنها ساخته شده حتماً از آن استقبال مي کند چون آنها به چنين محصولاتي نياز دارند. در کشور ما چون گيشه هاي سينما را يک تعداد آدم ثابت روتين به دست گرفته اند و نگاه سينمادارها و پخش کننده ها که جزء کم تجربه ترين قشر سينما هستند هميشه بر کارهاي سخيف گرايش داشته من اعتقاد ندارم کارهاي خوب مشتري پيدا نمي کنند. اگر خوب عرضه شوند اين اتفاق خواهد افتاد. البته نظر بعضي از منتقدان هم خيلي برايم مهم است.

    -الان مشکل شما با شهرداري چيست؟

    آنها به تعهدات خود عمل نکرده اند و تازه مدير مربوطه با کمال بداخلاقي اعلام مي کند در مورد اين فيلم هيچ قراردادي وجود ندارد. بعد هم که ما قرارداد را منتشر مي کنيم مي گويد نه... اين پيش نويس قرارداد است. البته من شأن خودم را بالاتر از آن مي دانم که بخواهم با آن مدير وارد کشمکش شوم. مخاطب من خود آقاي قاليباف است و بايد از او پرسيد که کجاي دنيا مدير پاي پيش نويس يک قرارداد، امضا و مهر رسمي سازمانش را مي زند؟ اين چه بساطي است؟ 40 سالگي يکي از مستقل ترين فيلم هاي اين چند سال اخير است که از منابع خارجي و داخلي تغذيه نکرده است. هيچ کس جز خودم و بچه هايي که در جريان ساخت اين فيلم بودند به آن کمک نکردند ضمن آنکه من هم همه دستمزدها را به سختي و به تنهايي پرداخت کردم و حالا چه کسي اين خسارات را جبران مي کند؟ اصلاً خسارت مالي به کنار، خسارت روحي را که من سر اين جريانات خورده ام چه کسي جبران مي کند؟ چه کسي مي تواند جبران کند؟ اگر اين داستان براي ديگران تکرار شود چه اتفاقي خواهد افتاد؟ اين من بودم که با بهترين عوامل سينمايي ايران به هر سختي که بود فيلم را ساختم و همين جا هم مي گويم هر عيبي که در اين فيلم هست مربوط به من است نه عواملي که با من کار مي کردند ولي ديگران که چنين امکاني ندارند. وقتي قراردادي هست، دستوري هست، چرا بايد چنين برخوردهايي صورت بگيرد؟ دستور بالاترين مقام يک نهاد را زيردستان آن مجموعه تمکين نمي کنند. اگر جامعه اينقدر ملتهب و هيجان زده است به خاطر همين چيزها است چون از هيچ کس توضيح خواسته نمي شود و هيچ کس هم توضيح بده نيست. شما ببينيد مديرعامل قبلي فارابي چقدر به سينماي ما ضربه زد؛ چيزي که خود مسوولان در جلسات خصوصي شان به اين مساله اذعان دارند. خب اگر واقعاً اين طور است چرا از روي يک صندلي اين آدم را بلند مي کنيد و بعد يواشکي چراغ خاموش روي يک صندلي ديگر مي نشانيد که ما تازه بعد از شروع به کار جشنواره بفهميم رئيس هيات انتخاب بخش هاي مختلف جشنواره او است؟
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:21 am

    یادداشت ابراهیم حاتمی‌کیا برای «به رنگ ارغوان»
    پنجشنبه 8 بهمن ماه سال 1388
    حکایت «حال» و «نت فالش» و «به رنگ ارغوان»

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Msoltu

    پارس فیلم- ابراهیم حاتمی‌کیا: همیشه گفتم که خود را متعلق به سینمای حرفه‌ای نمی‌دانم و البته می‌دانم که خیلی توضیح نداده‌ام این سینمای حرفه‌ای چه موجودی است. شاید تعریفی که من از سینماگر حرفه‌ای می‌دهم، تعریف ناقصی باشد، ولی برای خودم قابل درک است.

    مثلاً فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای برای نوشتن، یک قلم می‌خواهد و یک کاغذ سفید و کلی اطلاعات آماده در حول و حوش موضوع. حال می‌شود منتظر ماند تا فیلمنامه در یک زمان معقول آماده شود، ولی من هر وقت چنین برنامه‌ای را برای خودم چیدم با مغز، زمین خوردم.

    من برای نوشتن، همه این ابزار بالا را می‌خواهم به اضافه یک عنصر، و آن چیز مزاحمی است به نام «حال». این حال، بیچاره می‌کند. چنان کاسه و کوزه عقل و درایت و برنامه‌ات را به هم می‌ریزد که می‌شوی ذلیل فی‌الارض. این حال چه قالبی دارد که تا اعلام آمادگی نکند، هر تدارکی را دیده باشی باز مجبوری رهایش کنی. این حال، زمان‌شناس نیست.

    اصلاً منطق و ادب سرش نمی‌شود. وقت و بی‌وقت، سروکله‌اش پیدا می‌شود. احترامی و اعتنایی به تجربه‌های درخشانت نمی‌کند! چنان بی‌اعتنا به ارض و سماست که گویی از عالم دیگری است و هیچ محتاج این القاب نیست. فیلمنامه به رنگ ارغوان چهار سال با همین حال بر زمین نشست و ما سراغ دیگری رفتیم. تا این که در شرایطی که «نت فالش» نیاز به «حال» داشت، سراغمان آمد.

    حس می‌کردم این موجود نامرئی، مثل بارداری ناخواسته در حال عرض اندام است. حس آدم خیانتکاری را داشتم که نباید دل در گرو کس دیگری داشته باشم؛ ولی او بی‌رحمانه حجم ذهن و روحم را اشغال کرد و من ناگهان فهمیدم در شهر تورنتو کانادا، آن هم در دل پروژه «نت فالش» در حال نگارش به رنگ ارغوانام. من با این حال چه کنم. می‌دانم که دوستان حرفه‌ای به ریش بنده می‌خندند و این ادا و اطوار را بازی می‌دانند.

    نمی‌دانم، شاید آنها به همین وضع من دچار می‌شوند، ولی غم نان، چنان تحت فشارشان قرار می‌دهد که به روی مبارکشان نمی‌آورند و چنین است که کورتاژهای عجیب و غریب می‌کنند و سینمای ما پر است از فکرهای دو ماهه و سه ماهه که به دلیل روح حرفه‌ای ناخواسته وارد دنیای واقعی شده‌اند.

    این نجوا را بلند گفتم که دوستان منتقد مدادها را تیز کنند تا مشروعیت به رنگ ارغوان را زیر نوک تیز مدادهایشان کالبدشکافی کنند. بسم‌الله.
    منبع:سینمای ما
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:23 am

    به رنگ ارغوان [ابراهیم حاتمی‌کیا]



    به رنگ ارغوان(In Purple Color)

    کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا / فیلمنامه: ابراهیم حاتمی‌کیا / مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی / تدوین: مهرداد خسروی، ابراهیم حاتمی‌کیا / موسیقی متن: فردین خلعتبری / بازیگران: حمید فرخ‌نژاد، خزر معصومی، کوروش تهامی، فرهاد قائمیان، رضا بابک، بهناز توکلی / محصول: 2005، ایران / مدت زمان: 100 دقیقه / گزیده جوایز: برنده جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از جشنواره فیلم فجر، نامزد جوایز بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کوروش تهامی)، بهترین چهره پردازی و بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر



    سلاخی را دیدم، می‌گریست؛ به قناری کوچکی دل بسته بود!

    ابراهیم حاتمی‌کیا را به عنوان فیلمساز سینمای جنگ می‌شناسیم. وجود آثاری چون «مهاجر»، «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف»، «دیده‌بان»، «برج مینو» و یا فیلم تحسن‌برانگیز «روبان قرمز» و همچنین «آژانس شیشه‌ای» و «به نام پدر»، که جملگی بر پس زمینه جنگ هشت ساله ایران و عراق استوار بودند، می‌تواند دلیل محکمی بر این ادعا باشد که حاتمی‌کیا فیلمساز سینمای جنگ و یا به تعبیر رایج‌تر سینمای دفاع مقدس است. الصاق چنین برچسب‌هایی به یک هنرمند شاید تا اندازه‌ای منطقی و مرسوم به نظر برسد، اما چنانچه بر مولفه‌های اساسی آثاری که حاتمی‌کیا تا به امروز خلق کرده نگاهی گذرا بیندازیم، پی خواهیم برد که چنین برداشتی از کارنامه هنری او قدری غیرمنصفانه است. با نگاهی اجمالی به فیلم‌های حاتمی‌کیا از ابتدا تا به اکنون می‌توان چنین دریافت که آنچه در میان جملگی این آثار مشترک است چیزی نیست مگر عشق و میل به آن. نگاه کنید به «بوی پیراهن یوسف» و عشق پدر به یوسف و یا شیرین به خسرو! ببینید عشق اهورایی «روبان قرمز» و یا آن شور و غوغای «برج مینو» را. در «به نام پدر» تقابل دو نسل جنگ و پس از جنگ به عشقی ابدی و ازلی بدل می‌شود و «آژانس شیشه‌ای» روایت درماندن حاج کاظم بر سر دو راهی عشق به معشوق و وفای به رفاقت و دست آخر رستگار شدنش است.

    حال اگر با این پیش فرض به استقبال ساخته تازه به نمایش درآمده حاتمی‌کیا، «به رنگ ارغوان» برویم، به فیلمی بر خواهیم خورد که این مؤلفه مشترک را در اوج یافته و به زعم من در عالی‌ترین جایگاه میان آثار این فیلمساز قابل احترام قرار می‌گیرد. «به رنگ ارغوان» قصه دیرین عشق است و دل باختگی، اما میان سلاخ و قربانی. و صد وای که این عشق محال است و حرام است و مستوجب عقوبت. اما مگر عشق حرام می‌شود؟ مگر می‌توان عاشق را وادار به فراموشی کرد؟ و آری، همین هزاران مگر دیگر است که عشق را اسطرلاب اسرار خدا می‌گرداند و خوش‌ترین سخن عالم ... بسوده‌ترین کلامش می‌کند و آنگاه سلاخان دل‌باخته به قناریان کوچک را گریان و شوریده احوال...

    عشق ناخواسته مأمور کارکشته وزارت اطلاعات، هوشنگ ستاری (با بازی حمید فرخ‌نژاد) به طعمه‌اش، ارغوان کامرانی (با بازی خزر معصومی)، او را به ورطه‌ای می‌کشاند که نابودی تنها انتهای آن است. ستاری دل به ارغوان می‌بندد و دیگر هیچ نمی‌شناسد و نمی‌بیند. گویی در بن‌بستی قرار گرفته که تنها راه رستگاری از آن، عنان به دست عشق دادن است و بس. و او چنین مسیری را بر می‌گزیند و دست آخر ..؟.. ]بهتر است فیلم را ببینید[

    «به رنگ ارغوان» فیلم پخته و سنجیده‌ای است، همانگونه که «آژانس شیشه‌ای» چنین بود. گرچه به زعم من فیلم اخیر قوام یافته‌تر از آن یکی است. فیلمنامه هوشمندانه‌اش با دکوپاژ ماهرانه حاتمی‌کیا در میزانسن‌هایی درخشان (به ویژه در دو سکانس استثنایی رویارویی ستاری با شفق و همچنین ستاری با ارشدش)، به اجرایی قابل توجه دست یافته. «حمید فرخ‌نژاد» در یکی از بهترین نقش آفرینی‌هایش تا به امروز، بازی درخشانی ارائه می‌کند و «خزر معصومی»، معصومیت یک قربانی بی‌گناه را به زیبایی تصویر می‌کند. «فرهاد قائمیان» و «رضا بابک» در دو تک‌گویی فوق‌العاده، دو سکانس به یادماندنی را بر جا می‌گذارند و فراتر از همه، قاب‌های خیره‌کننده «حسن کریمی» از مناظر روستایی محصور در میان کوهستان‌های سوادکوه مازندران در طول فیلم رخ می‌نمایاند. ریتم کوبنده فیلم از همان آغاز تیتراژ، ببینده را متوجه خود می‌کند و تا پایان میخکوب در پیشگاه پرده سینما نگاه می‌دارد. کاری که حاتمی‌کیا پیش‌تر در «ارتفاع پست» کرده بود، البته در سطحی پائین‌تر. «به رنگ ارغوان» فیلم تحسین برانگیزی در کارنامه حاتمی‌کیا و همچنین در میان آثار سینمای ایران است. اما با تمامی محاسن در پاره‌ای اندکی دچار شتاب‌زدگی و همچنین لغزش‌های روایی می‌شود و همین مسئله موجب عدم یک‌دستی فیلم می‌گردد و امکان اطلاق عنوان شاهکار را از او سلب می‌کند. با این احوال «به رنگ ارغوان» را بی‌هیچ تردیدی تجربه کنید، زیرا در غیر این صورت از تماشای فیلم ارزشمندی بر پرده عریض نقره‌ای محروم مانده‌اید.

    این فعلاً بماند تا بعد اگر زمان مجال دهد بیشتر از آن بنویسم ....



    آرش سیاوش
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:31 am

    به رنگ ارغوان ؛ فیلمی که برای امروز نیست !

    ١- هنرمندان دو گونه اند : آنها که خود را تکرار می کنند و آنها که هر بار اثری بدیع و نو می آفرینند. شاید درست تر این باشد آنها که خود را تکرار می کنند هنرمند بودنشان را خیلی جدی نگیریم ، اما نمی توانیم دلهره های دیدن و شنیدن و خواندن آثار هنری کسانی که هر بار نو می شوند و خلاقیت نشان می دهند و زایندگی دارند را پنهان کنیم . هر چند این دلهره ، از جنس اشتیاق باشد که خیلی هم ربطی به ارزشگذاری مثبت و منفی آثار ندارد. هنرمند ، همیشه باب میل دل ما اثر خلق نمی کند و از طرفی این تنوع و تفاوت و تازگی و انتظار آفرینی مربوط به سوژه و داستان نیست ؛ گاهی در بینش و دیدگاه هم هست . به همین دلیل است که هنرمندان ، ممکن است در هر برهه ای به رنگی در آیند : گاهی به رنگ خاک ، گاهی به رنگ سرخ ، گاهی به رنگ آبی ِ آسمانی و البته گاهی هم به رنگ ارغوان .

    ٢- ابراهیم حاتمی کیا از آن دسته هنرمندانی است که بخصوص در این سالها کوشیده است خود را تکرار نکند و در هر اثرش سوژه ای متفاوت را دستمایه ساخت فیلمش کند ؛ از موضوعات جنگی تا اجتماعی و عاطفی و این بار موضوعی سیاسی - امنیتی . و البته همین حساسیت داشتن موضوعات سیاسی - امنیتی موجب شد که "به رنگ ارغوان" به جای ۵ سال پیش ، صبح روز یکشنبه چهارم بهمن ، رسماً در جشنوارۀ فیلم فجر به روی پرده بیاید.

    در حقیقت ،از مخالفتهای جدی و مستمر وزیر اطلاعات دولت سید محمد خاتمی تا موافقت شتابزده دولت دوم محمود احمدی نژاد ، فاصله ای است که هر دو تصمیم را قابل تأمل می نماید.
    - برای اینکه در تحلیل این فیلم اشتباه نکنیم ، باید به خاطر بسپاریم که کار ساخت "به رنگ ارغوان" در سال ١٣٨٣ به پایان رسیده بود . به همین دلیل این سؤال پیش می آید که آیا اتفاقاتی که در وزارت اطلاعات رئیس جمهور پیشین روی داده بود باعث شد فیلمساز ما به ساخت چنین اثری ترغیب شود ؟ آیا بنابر برخی گفته ها ، مشاوران فیلمنامۀ "به رنگ ارغوان" از خود ِ برادران نبوده اند ؟ آیا حاتمی کیا خواسته است در کنار معرفی و تبلیغ قدرتمندی و دقت بچه های وزارت ، به آسیبهایی که فرا روی راه پر خطرشان قرار دارد هم اشاره کند ؟ آیا حاتمی کیا در این فیلم ، نگاه انتقادی داشته است یا نگاه اصلاحی ، یا هر دو ؟ آیا مانند "خاکستر سبز" ، نگاه عاطفی و نرم ، حاشیه پر رنگ تر از متن ِ موضوعی جنگی و سخت شده است ؟ آیا بین ِ "هو الحبیب" ِ آغاز فیلم و "هو الحبیب" ِ آخرین گزارش ِ شهاب ٨ ، ارتباط معناداری نیست ؟

    ممکن است این سؤالها ، پاسخهای قانع کننده ای داشته باشند اما پرسشهای دیگری هم در کنار این ماجرا رخ می نمایند از جمله نگاه نمادین به درختان (آدمها) و کشیدن ِ جادۀ دسترسی با قطع آنان ( قربانی دادن یا قربانی کردن در راه رسیدن به هدف ) و نقش دانشجویان و دانشگاه در این باره و ...

    ۴- گذشته از پاسخهای محتمل به پرسشهای مختلف و گوناگون فوق ، سؤال بزرگتری ذهن هر تماشاگر را به خود مشغول می کند و آن اینکه : این درست که داستان فیلم مربوط به سالها پیش و شرایط گذشته سیاسی کشورمان است ، اما نمایش و اکران آن در شرایط فعلی بویژه با حوادث تلخ این ماههای کشورمان و آتش فتنه ها و ادعاهای دروغ و ... آیا آبی بر آتش است یا آتش زیر خاکستر را شعله ور کردن ؟ و در این میان و بخصوص در این زمان ، سهم گمنامان ِ جان بر کفی که نجیبانه ، هم از جان و هم از آبروی خود برای استقرار و تقویت امنیت کشورمان مایه گذاشته و می گذارند چه می شود و این فیلم تا چه مقدار در اصلاح یا تخریب چهرۀ آنان تأثیر می گذارد؟

    ۵- هر کدام از این سؤالات ، موضوع بحث و گفت و گو و تحلیل ِ مفصلی است که علی الحساب جای آن در این روزها [ ی ما خبرنگارها ]‌ نیست ، اما یک نکته را می توان با قاطعیت گفت و آن اینکه حاتمی کیا در این فیلم ، تا حد زیادی در کنار خلاقیت ، از تخیل خود در پدید آوردن این فیلم بهره گرفته است به گونه ای که اگر این عنصر ِ "تخیل" را از "به رنگ ارغوان" بگیریم ، چیز زیادی از آن باقی نمی ماند .

    ۶- "به رنگ ارغوان" نقاط قوت و ضعف بسیاری دارد . به عنوان مثال ، صدا گذاری ِ بد ِ فیلم ، فیلمبرداری بسیار قوی و خیره کننده و بازیهای متوسط ، از ویژگیهای آن است . حمید فرخ نژاد به هیچ وجه آن فرخ نژاد ِ "عروس آتش" و "ارتفاع پست" نیست و نتوانسته نقش دو گانۀ مأمور اطلاعاتی و دانشجوی امور جنگل را بخوبی بازی کند و در هر دو کاراکتر ، از یک قالب ساده فراتر نرفته است . ممکن است گفته شود این اقضای کار یک مأمور اطلاعاتی است که در هر دو نقش و وظیفه از یک قالب فراتر نرود اما هنگامی که دوربین به خلوت اطاق فرخ نژاد می رود چه ؟ چرا در آنجا هم بازی او با بازی محیط دانشکده و جنگل فرقی نمی کند ؟ البته "خزر معصومی" در نقش "ارغوان کامرانی" بازی به نسبت بهتری از فرخ نژاد ارائه داده است هر چند در کل ، در "به رنگ ارغوان" شاهد بازی شاخصی نیستیم و این از ابراهیم حاتمی کیایی که می شناسیم عجیب می نماید .

    ٧- آخرین فیلم به نمایش در آمده حاتمی کیا ، در ردۀ آثار به یاد ماندنی فیلمساز محبوب ما نیست . تودۀ مردم ، حاتمی کیا را ظاهراً‌ برای همیشه با "آژانس شیشه ای" و "از کرخه تا راین" به خاطر خواهند سپرد و منتقدان ، با "بوی پیراهن یوسف" و "روبان قرمز".

    و نکتۀ آخر اینکه : به رنگ ارغوان شاید تا مدتی کوتاه ، تأثیری در ذهن و زبان سینمای ایران بگذارد ( که در این هم تردید است ) اما قطعاً‌ این تأثیر احتمالی ، دوام و ماندگاری نخواهد داشت .

    و حالا علاقه مندان حاتمی کیا ، انتظار فیلم بعدی او را می کشند و می خواهند در اثر جدید او که حتما یا در سوژه یا در تکنیک و یا در نگاه و زاویۀ دید و یا در همۀ اینها ، چهره ای متفاوت را از کارگردان خلاق خود نشان خواهد داد ، همان صمیمیت و نجابت همیشگی ابراهیم را ببینند و در آینۀ فیلم بعدی او ، باز هم خود را و آرمانهای نسل خود را مشاهده کنند و حاتمی کیا نشان داده است که برای بر آورده شدن این آرزو ، نباید خیلی انتظار کشید .

    پانوشت اول : این نوشته بدون هر گونه پانوشتی - برخلاف دیگر نوشته هایی که امسال از جشنواره فیلم فجر نوشتم - به کیهان ارائه نشد . آن را به ایرنا دادم و دوستان خبرگزاری اعلام کردند که نوشته تو در دست یکی از همکاران گروه فرهنگی است و بعد هم اعلام کردند که گم شده است و این گم شدن تا این لحظه ادامه دارد .

    پانوشت دوم : اظهار نظر دکتر احمدی نژاد در تجلیل از این فیلم ، تعجب بر انگیز بود ؛ بخصوص آنجا که درست فردای انتشار آن از سوی سایتها و خبرگزاریها ، دفتر رئیس جمهور اعلام کرد از آنجا که این اظهار نظر غیر رسمی بوده است انتشار آن کاری غیر اخلاقی است ! آیا نظر رئیس جمهور درباره موضوعات مختلف در یک نشست با یک نشست عمومی تر متفاوت است ؟با این حساب ، خبرنگاران باید از این پس ، بعد از دریافت نظر دکتر احمدی نژاد درباره هر موضوعی ، این سؤال ِ تکمیلی را هم از ایشان بپرسند که این اظهار نظر ، رسمی است یا غیر رسمی !

    پانوشت سوم : برخی از دوستان عقیده دارند اظهار نظر ِ غیر رسمی ِ اول رئیس جمهور ، نوعی واکنش به ... بگذریم !



    این مطلب علاوه بر اینکه در سایت رجا نیوز لینک شد ، در خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) ، خبرگزاری برنا ، خبرگزاری فارس و چندین سایت و وبلاگ دیگر به نقل از‌ آب و آتش منتشر شد .
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:54 am

    ساداتيان: به رنگ ارغوان نظر منتقدان و مخاطبان عام را جلب کرد

    تهيه کننده فيلم سينمايي به رنگ ارغوان گفت: ساختار و محتواي اين اثر سينمايي سبب شد تا منتقدان و مخاطبان عام، به اين فيلم سينمايي اقبال خوبي نشان دهند.

    سيد جمال ساداتيان در گفت وگو با ايرنا گفت: فيلم سينمايي به رنگ ارغوان شايستگي هاي بسياري براي کسب سيمرغ بلورين بهترين فيلم را بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر داشت.
    وي افزود: مخاطبان با اين اثر سينمايي ارتباط بسيار خوبي برقرار کردند به گونه اي که اکران شبانه اين اثر سينمايي نيز با استقبال خوبي روبرو شد.
    اين تهيه کننده سينما خاطر نشان کرد: متاسفانه هنگامي که براي اکران عمومي به رنگ ارغوان در سينماهاي مردمي در دوران جشنواره فيلم فجر اقدام کرديم جايي براي نمايش اين اثر سينمايي در سانس هاي عادي وجود نداشت و اين فيلم در سانس هاي نيمه شب به نمايش درآمد.
    ساداتيان درباره توقيف 5 ساله به رنگ ارغوان و موفقيت اين فيلم سينمايي در بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر گفت: هرفيلمسازي آرزو دارد فيلمش در سينماهاي سراسر کشور به نمايش در آيد تا مردم درباره اثر وي به قضاوت بنشينند. برخي اوقات نگاه منتقدان و مردم به يک اثر سينمايي متفاوت است اما ساختار و تکنيک هاي سينمايي به رنگ ارغوان سبب شد تا اين فيلم با اقبال منتقدان نيز روبرو شود. ضمن آنکه موضوع و محتواي اين فيلم براي مردم و منتقدان جذاب بود و سبب شد تا به رنگ ارغوان مورد توجه قرار گيرد.
    وي با تقدير از حمايت هاي معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي عنوان کرد: حمايت از توليد آثار سينمايي متفاوت در سينما، سبب مي شود تا اين هنر در کشورمان از يکنواختي خارج شود و شاهد توليد فيلم هاي با مضامين جديد باشيم.
    اين تهيه کننده سينما اظهار کرد: در ساخت فيلم سينمايي به رنگ ارغوان تنها به گيشه فکر نمي کردم. امروز فيلم هاي سينمايي مي توانند در رفتار اجتماعي ما تاثيري شگرف داشته باشند از اين رو بايد فضايي را مهيا کرد تا فيلمسازان ما مسائل مختلف اجتماعي را با فراق بال در آثارشان مطرح کنند.
    فيلم سينمايي به رنک ارغوان به کارگرداني ابراهيم حاتمي کيا و تهيه کنندگي سيد جمال ساداتيان در بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر عنوان بهترين فيلم سينمايي، بهترين کارگرداني، بهترين فيلمبرداري و بهترين اثر از نگاه مردم را به خود اختصاص داد.

    انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا)
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:55 am

    به رنگ ارغوان انتقادی ترين فيلم حاتمی كيا
    اين شايد انتقادي‌ترين، صريح‌ترين و البته سينمايي‌ترين فيلم حاتمي‌كيا در 10سال اخير باشد كه در زمستان88، مردم كنجكاوانه به تماشايش نشستند، طيف‌هاي مختلف سياسي به اظهارنظر درباره‌اش پرداختند، منتقدان نظرهاي متفاوتي درباره‌اش دادند. (از همه عجيب‌تر نظر منتقدي بود كه حاتمي‌كيا را متهم به تكرار خود كرد) و سرانجام باز هم داستان 4سال پيش و 16سال قبل تكرار شد. دوباره چهره خندان حاتمي‌كيا را روي سن ديديم كه سيمرغ به‌دست گرفته و شايد اين‌بار سرخوش‌تر از هميشه كه پس از 5سال حاصل زحماتش را ديد.
    همشهری: جشنواره فيلم فجر، با نام فيلم‌هايي كه مدت‌ها در محاق بودند، پيوند خورد؛ جشنواره‌اي كه مهم‌ترين جوايزش را نيز به سرآمد فيلم‌هاي توقيفي اين‌ سال‌ها اهدا كرد. «به رنگ ارغوان» فاتح اصلي سيمرغ‌ها شد تا سنتي تقريبا ديرپا، يك‌بار ديگر تكرار شود. ابراهيم حاتمي‌كيا در اولين جشنواره‌اي كه دولت هشتم برگزار كرد با «آژانس شيشه‌اي» بيشترين سيمرغ‌ها را به خانه برد.

    8 سال بعد و در شرايطي كه اين بار دولت نهم براي اولين بار جشنواره را برگزار مي‌كرد، بار ديگر اين حاتمي‌كيا بود كه با «به‌نام پدر» فاتح فجر شد. اين بار نيز تقدير چنين بود كه به‌رنگ ارغوان 5سال در توقيف بماند تا در اولين جشنواره فجر دولت دهم، به نمايش درآيد و در صدر بنشيند. سيمرغ بهترين فيلم و كارگرداني از سوي هيأت داوراني به فيلم حاتمي‌كيا داده شد كه تركيبش بيشتر دولتي بود تا سينمايي؛ داوراني كه مطابق هر سال، نتيجه كارش در بسياري از رشته‌ها، اعتراض‌هايي را برانگيخت (مانند رويكرد آشكار ستاره گريزش در اهداي سيمرغ‌هاي بازيگري) ولي كسي معترض سيمرغ‌هاي فيلم و كارگرداني نشد. اين انتخابي بود كه تماشاگران جشنواره هم بر آن صحه گذاشتند.

    يك بار ديگر ثابت شد كه ابراهيم حاتمي‌كيا در هر دوره و شرايط سياسي- اجتماعي، فيلمساز محبوبي‌ است؛ چه در ميان مردم و چه در ميان مديران فرهنگي با هر پيشينه و خاستگاه سياسي‌اي. به‌رنگ‌ارغوان كه قرار بود گرمابخش جشنواره بيست‌‌وسوم فجر (آخرين جشنواره دولت اصلاحات) باشد، 5سال به بايگاني رفت تا در دوران مديريت جواد شمقدري از بايگاني خارج شود و به جشنواره، گرما و شور ببخشد؛ جشنواره‌اي كه رنگ‌ ارغواني به خود گرفت تا التهاب شيرين سال‌هاي نه‌چندان دور را بار ديگر تجربه كند.

    آژانس شيشه‌اي تنها چند ماه پس از روي‌كارآمدن اصلاح‌طلبان جلوي دوربين رفت و در آن آشكارا به جست‌وجوي جايگاه آرمانگرايان در جامعه مدني پرداخت. نسلي كه حاج‌كاظم آن را نمايندگي مي‌كرد، توان همسويي با سير حوادث و تحولات اجتماعي- سياسي را نداشت و شرايط چنان بغرنج مي‌شد كه چاره‌اي جز عصيان نمي‌يافت. حاج‌كاظمي كه قيصروار مقابل نظم عمومي جامعه مي‌ايستاد، قهرمان ديروز همين مردم بود؛ قهرمان سال‌هاي حماسه و خون و حاتمي‌كيا با آنكه بسياري از حرف‌هايش را در دهان سلحشور (رضا كيانيان) گذاشته بود، اما نمي‌‌توانست پنهان كند كه گرايش عاطفي شديدي به حاج‌كاظم دارد.

    8سال بعد به‌نام پدر در شرايطي به جشنواره آمد كه حاتمي‌كيا به‌رنگ ارغوان را پيش از آن ساخته و گرفتار در مميزي ديده بود. در به‌نام پدر حاتمي‌كيا اين بار رويكرد انتقادي‌اش را به سمت و سويي ديگر نشانده بود. حاج‌كاظم اين‌بار در سال‌هاي جنگ، ميني را در دل خاك و به قصد دفاع از ناموس و وطنش در برابر دشمن بعثي كاشته بود كه سال‌هاي سال سربه‌مهر مانده بود تا پاي دخترش روي آن برود.

    حاتمي‌كيا با چنين داستاني طرح شكاف نسل‌ها و فاصله افتادن ميان پدران و فرزندان را به تصوير كشيده بود. به‌نام پدر قوام نيافته، شعاري و حتي از نظر تكنيكي دچار لكنت و كاستي بود اما نوع رويكردش در سينماي دفاع مقدس متفاوت و واجد لحني انتقادي بود. صفار هرندي، وزير وقت ارشاد در اولين تجربه برگزاري جشنواره‌اش، نه اينكه فيلمي شاخص‌تر از به‌نام پدر در چنته نداشته باشد ولي فيلمسازي با مقبوليت حاتمي‌كيا نداشت.

    محبوب‌ترين كارگردان سينماي جنگ، كه بعدها و با مشاهده فيلم‌هاي دفاع مقدس اين دوران («اخراجي‌ها»، «به‌كبودي ياس»، «آن مرد آمد» و...) مي‌شد فهميد چرا ديگر در اين ژانر فيلم نمي‌سازد. به‌نام پدر با تعريفي كه بعدها مديران سينمايي دولت نهم از سينماي دفاع مقدس تعريف و مصداق‌هايي كه ارائه كردند، گزينه دلخواهي نبود ولي در آغاز مسيري 4ساله، شايد بهترين انتخاب بود. پس باز هم سيمرغ‌ها به سمت حاتمي‌كيا به پرواز درآمدند.

    جواد شمقدري سال گذشته با حل مشكل «درباره الي»،كاري كرد تا جشنواره بيست‌وهفتم فجر، دست‌‌كم يك فيلم داشته باشد كه تقريبا همه در خوب‌بودنش توافق جمعي داشته باشند؛ فيلمي كه وقتي به‌نمايش درآمد، روزنامه‌ها تيتر زدند: «الي جشنواره را نجات داد...». حالا او ديگر نه مشاور هنري رئيس‌جمهوري كه معاون امور سينمايي بود و هنوز چند روزي از استقرارش در ساختمان ميدان بهارستان نگذشته بود كه خبر رسيد مشكل به‌رنگ ارغوان در حال حل‌شدن است و فيلم در جشنواره فجر به‌نمايش درمي‌آيد.

    فيلمي كه در دوران اصلاحات ساخته و جلوي نمايشش گرفته شده بود، در دولت دهم مجوز گرفت، به جشنواره آمد و سيمرغ‌ها را به خانه برد. حاتمي‌كيا در سالي كه طول صف‌هاي جشنواره كوتاه‌تر از هميشه بود، با فيلم پرسروصدايش، شور، حرارت، التهاب و هيجاني كه هر فستيوالي به آن نيازمند است را به فجر 28 هديه كرد؛ فيلمي درباره يك مأمور امنيتي كه در حين انجام مأموريت عاشق دختر فردي مي‌شود كه به قصد دستگيري پدرش، به او نزديك شده.

    اين شايد انتقادي‌ترين، صريح‌ترين و البته سينمايي‌ترين فيلم حاتمي‌كيا در 10سال اخير باشد كه در زمستان88، مردم كنجكاوانه به تماشايش نشستند، طيف‌هاي مختلف سياسي به اظهارنظر درباره‌اش پرداختند، منتقدان نظرهاي متفاوتي درباره‌اش دادند. (از همه عجيب‌تر نظر منتقدي بود كه حاتمي‌كيا را متهم به تكرار خود كرد) و سرانجام باز هم داستان 4سال پيش و 16سال قبل تكرار شد. دوباره چهره خندان حاتمي‌كيا را روي سن ديديم كه سيمرغ به‌دست گرفته و شايد اين‌بار سرخوش‌تر از هميشه كه پس از 5سال حاصل زحماتش را ديد.

    در مرور 3فيلم در 3مقطع مختلف تاريخي از فيلمساز مطرح 3دهه اخير، اين يكي بازگشتي موفقيت‌آميز و با توجه به شرايط، قدري غافلگيركننده است كه علتش هرچه باشد، نتيجه‌اش فرخنده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:56 am

    براي "به رنگ ارغوان"
    ابراهيم حاتمي‌كيا
    شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۸

    هميشه گفتم كه خود را متعلق به سينماي حرفه‌اي نمي‌دانم و البته مي‌دانم كه خيلي توضيح نداده‌ام اين سينماي حرفه‌اي چه موجودي است. شايد تعريفي كه من از سينماگر حرفه‌اي مي‌دهم، تعريف ناقصي باشد، ولي براي خودم قابل درك است.

    مثلاً فيلمنامه‌نويس حرفه‌اي براي نوشتن، يك قلم مي‌خواهد و يك كاغذ سفيد و كلي اطلاعات آماده در حول و حوش موضوع. حال مي‌شود منتظر ماند تا فيلمنامه در يك زمان معقول آماده شود، ولي من هر وقت چنين برنامه‌اي را براي خودم چيدم با مغز، زمين خوردم. من براي نوشتن، همه اين ابزار بالا را مي‌خواهم به اضافه يك عنصر، و آن چيز مزاحمي است به نام "حال ".

    اين حال، بيچاره مي‌كند. چنان كاسه و كوزه عقل و درايت و برنامه‌ات را به هم مي‌ريزد كه مي‌شوي ذليل في‌الارض. اين حال چه قالبي دارد كه تا اعلام آمادگي نكند، هر تداركي را ديده باشي باز مجبوري رهايش كني.

    اين حال، زمان‌شناس نيست. اصلاً منطق و ادب سرش نمي‌شود. وقت و بي‌وقت، سروكله‌اش پيدا مي‌شود. احترامي و اعتنايي به تجربه‌هاي درخشانت نمي‌كند! چنان بي‌اعتنا به ارض و سماست كه گويي از عالم ديگري است و هيچ محتاج اين القاب نيست.

    فيلمنامه به رنگ ارغوان چهار سال با همين حال بر زمين نشست و ما سراغ ديگري رفتيم. تا اين كه در شرايطي كه "نت فالش " نياز به "حال " داشت، سراغمان آمد.

    حس مي‌كردم اين موجود نامرئي، مثل بارداري ناخواسته در حال عرض اندام است. حس آدم خيانتكاري را داشتم كه نبايد دل در گرو كس ديگري داشته باشم؛ ولي او بي‌رحمانه حجم ذهن و روحم را اشغال كرد و من ناگهان فهميدم در شهر تورنتو كانادا، آن هم در دل پروژه "نت فالش " در حال نگارش به رنگ ارغوانام.

    من با اين حال چه كنم. مي‌دانم كه دوستان حرفه‌اي به ريش بنده مي‌خندند و اين ادا و اطوار را بازي مي‌دانند. نمي‌دانم، شايد آنها به همين وضع من دچار مي‌شوند، ولي غم نان، چنان تحت فشارشان قرار مي‌دهد كه به روي مباركشان نمي‌آورند و چنين است كه كورتاژهاي عجيب و غريب مي‌كنند و سينماي ما پر است از فكرهاي دو ماهه و سه ماهه كه به دليل روح حرفه‌اي ناخواسته وارد دنياي واقعي شده‌اند.
    اين نجوا را بلند گفتم كه دوستان منتقد مدادها را تيز كنند تا مشروعيت به رنگ ارغوان را زير نوك تيز مدادهايشان كالبدشكافي كنند. بسم‌الله.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:56 am

    حمايت حسينيان از به رنگ ارغوان
    رئيس كميسيون سياست داخلي و شوراهاي مجلس با مثبت خواندن فيلم به رنگ ارغوان و تبيين نقاط قوت و ضعف آن و توصيه‌هايي براي اكران عمومي فيلم مذكور، بر لزوم توليد فيلم‌هاي اطلاعاتي در كشور تاكيد كرد.

    به گزارش فارس، روح الله حسينيان نماينده تهران در مجلس هشتم در بدو ورود به خانه ملت به عضويت كميسيون فرهنگي در آمد اما پس از تشكيل كميسيون سياست داخلي و شوراها رياست اين كميسيون را بر عهده گرفت و همزمان نيز فراكسيون انقلاب اسلامي را با جمعي از دوستان خودش تاسيس كرد.

    او از قضات با سابقه كشور است اما تجربه كار امنيتي را نيز در كارنامه خود دارد و در دوران وزارت آيت‌الله محمدي ري شهري قائم مقام نماينده دادستان در وزارت اطلاعات شد و سال ها فعاليت در اين عرصه موجب شد محمود احمدي نژاد وي را براي مشاوره در امور سياسي و امنيتي انتخاب كند.

    حسنيان اينك همزمان با نمايندگي ملت و رياست يك كميسيون و يك فراكسيون در مجلس رياست مركز اسناد انقلاب اسلامي را بر عهده دارد و نظرات وي در حوزه‌هاي قضايي، امنيتي، تاريخي و فرهنگي همواره مورد توجه بوده است.

    فيلم "به رنگ ارغوان " ساخته ابراهيم حاتمي كيا كارگردان صاحب‌نام كشورمان است كه در سال 83 به عنوان يكي از محصولات سينمايي با ژانر اطلاعاتي و امنيتي توليد شده و داستان يك مامور امنيتي است كه در جريان ماموريت خود درگير روابط عاطفي با دختر يكي از عوامل گروهكي مي‌شود.

    اين فيلم در دوران اصلاحات با نظر وزارت اطلاعات توقيف شد اما با مساعدت مسئولان سينمايي دولت دهم از محاق توقيف درآمد و در جشنواره بيست و هشتم فيلم فجر، سيمرغ بلورين بهترين فيلم و بهترين كارگرداني و همچنين جايزه ويژه نگاه مردمي جشنواره را به دست آورد و سال آينده نيز اكران عمومي خواهد شد.

    روح الله حسينيان نماينده تهران و رئيس كميسيون سياست داخلي و شوراهاي مجلس كه سه‌شنبه گذشته به دعوت مسئولان وزارت ارشاد به تماشاي فيلم به رنگ ارغوان نشست، درباره اين فيلم به خبرنگار پارلماني خبرگزاري فارس گفت كه اين فيلم مجموعا مثبت بوده و اگر چند نكته در اكران عمومي آن مورد توجه قرار گيرد، در آشنايي توده مردم با واقعيت دستگاه امنيتي كشور موثر خواهد بود.

    وي خاطر نشان كرد: در فيلم به رنگ ارغوان اشراف اطلاعات جمهوري اسلامي به موضوعات امنيتي، استفاده از تكنولوژي در اطلاعات، قانون گرايي وزارت اطلاعات و برخورد مديران وزارتخانه با ماموري كه در جريان ماموريت مرتكب تخلف شده به نمايش درآمده و از طرف ديگر نشان داده دستگاه اطلاعاتي ما با ماموران اخراجي خود با ملاطفت برخورد مي‌ كند و با وجود نظارت بر آنها، مانند سازمان ‌هاي سياه اطلاعاتي دست به حذف فيزيكي نمي‌زند.
    حسينيان ادامه داد: به رنگ ارغوان قدرت جمهوري اسلامي در كشف اطلاعات و حفاظت از شهروندان حتي اگر افرادي خائن و وابسته به گروهك‌هاي نفاق باشند را نشان مي‌ دهد و وفاداري نيروهاي اطلاعات به نظام جمهوري اسلامي تا آخرين لحظه را به نمايش گذاشته شده است.

    رئيس كميسيون سياست داخلي و شوراهاي مجلس در بخش ديگري از گفتگوي خود با فارس به اشكالات فيلم به رنگ ارغوان اشاره كرد و گفت: در اين فيلم قدري نسبت به دانشجويان جفا شده و آنها را افرادي لاآبالي و اهل عياشي نشان داده كه به نظرم نه ضرورت داشت به فيلم اضافه شود و نه ربطي به موضوع داشت و جزء حواشي فيلم است.

    حسينيان با بيان اينكه "صحنه برخورد مامور اطلاعاتي با يكي از كساني كه در مسير ماموريت وي قرار داشت و احساس مي ‌كرد مزاحمتي در مسير انجام وظيفه وي ايجاد كرده، خشونت آميز بود كه بهتر است اين بخش در اكران عمومي حذف شود "، متذكر شد: مي توان گفت 80 درصد فيلم به رنگ ارغوان بسيار مثبت بود و 20 درصد آن منفي بود كه اگر نقاط منفي برطرف شود فيلم بسيار مناسب و خوبي است.

    از اين كارشناس مسائل امنيتي و سياسي درباره علت توقيف به رنگ ارغوان توسط وزارت اطلاعات دولت خاتمي سئوال شد كه او با ذكر اينكه استدلال وزارت اطلاعات خاتمي را نشنيده، توضيح داد: استدلال دوستان وزارت ارشاد دولت فعلي را نيز نشنيده ام اما با توضيحاتي كه قبل از اكران فيلم ارائه دادند، تصويري منفي نسبت به فيلم وجود داشت و از دوستان زيادي هم شنيده‌ بودم فيلم مناسبي نيست اما بدون آنكه قصد تعميم نظرم را داشته باشم، برداشت مثبتي از آن دارم.

    حسينيان افزود: در اين فيلم بسياري از ابعادي كه نشان داده شده، درست است و بنده هم معتقدم وزارت اطلاعات ما مجموعا از اول تا آخرش مجموعه‌اي است كه با همه نوساناتي كه داشته، از اشراف اطلاعاتي خوبي برخوردار است و زماني بوده كه آنقدر اطلاعات اين وزارتخانه غني بود كه يك تيم تروريستي كه از عراق حركت مي‌كرد، به خوبي رصد مي شد و عوامل تيم به محض ورود به مرز تحت نظارت قرار مي‌گرفتند و در حين عمليات در مركز دستگير مي‌شدند.

    وي اضافه كرد: از طرف ديگر برخورد انديشه اي با متهمين در وزارت اطلاعات نكته بسيار قابل توجهي است كه به عنوان نمونه مي‌ توان گفت بريدن اشخاصي چون نورالدين كيانوري و مسلمان شدن افرادي مانند احسان طبري و تنبه بسياري از سران نفاق كه دستگير شدند، محصول برخورد عاطفي و عالمانه با آنها بود.
    "در بين افراد فوق الذكر كساني بودند كه حتي رژيم سابق با آن زندان‌هاي مخوفي كه داشت، نتوانسته بود آنها را تسليم كند ولي اين افراد در جمهوري اسلامي واقعا برگشتند و تسليم منطق و استدلال و رفتار متناسب با رافت اسلامي نيروهاي انقلاب شدند ".

    رئيس مركز اسناد انقلاب اسلامي در پايان با تاكيد بر ضرورت توليد فيلم‌هايي در ژانر اطلاعاتي و امنيتي در كشور، گفت: سربازان گمنام امام زمان (عج) از خدوم‌ترين نيروها هستند اما به دليل نوع كار و محدوديت‌هايي كه وزارت اطلاعات با آنها مواجه است، ابهامات بسياري براي مردم نسبت به اين وزارتخانه وجود دارد و عدم شناخت باعث ‌شده تصوير يك سازمان مخوف در اذهان شكل گيرد كه به نظرم براي آشنايي آنها با واقعيت‌ها بايد فيلم‌هايي در اين عرصه توليد شود.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 5:57 am

    در عقبگرد جشنواره فیلم امسال؛
    چرا سیمرغ‌ها به رنگ ارغوان درآمدند؟!
    ذکر این نکته نیز ضروری است که سال گذشته در واقع آخرین سال دولت نهم بود و به طور طبیعی، بذرهای کاشته شده در چهار سال فعالیت وزارت ارشاد، باید بارور ‌شده و نتیجه‌اش در جشنواره‌ امسال دیده می‌شد؛ اما آنچه بسیار نگران کننده است، نبود اثری است که بتواند با فیلمی که پنج سال پیش ساخته شده، رقابت کند.

    سرویس فرهنگی ـ همان گونه که اغلب علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر می‌دانند، ابراهیم حاتمی کیا با فیلمی که پنج سال پیش ساخته است، اغلب سیمرغ‌های اصلی جشنواره فیلم فجر امسال ـ کارگردانی، فیلمنامه، بهترین فیلم مردمی ـ را از آن خود کرد.

    به گزارش خبرنگار «تابناک»، در عین حالی که بیشتر منتقدان و علاقه‌مندان سینما بر کم‌نظیر بودن آثار حاتمی‌کیا در سینمای ایران اتفاق نظر دارند و احترام ویژه‌ای برای او قایلند، بنا بر نظر منتقدان، حاتمی کیا «به رنگ ارغوان» را ـ در قیاس با آثاری چون آژانس شیشه ای، از کرخه تا راین، روبان قرمز و ... ـ آنچنان شاهکار نساخته که با وجود گذشت سال‌ها چشم‌ها را خیره کند و ...

    بنا بر این گزارش، فیلم «به رنگ ارغوان»، با وجود جسارت‌های بیانی و قابلیت‌های تکنیکی، اگر چه همچنان نسبت به فیلم های این دوره ارجحیت دارد اما آن چنان نیست که انتظارات را از حاتمی کیا برآورده سازد؛ بنابراین، به نظر می‌رسد، آنچه باعث شد سیمرغ‌ها نصیب این فیلم شود، ضعف بی‌اندازه فیلم‌های رقیبش بوده است.

    این گزارش می‌افزاید: بر خلاف آنچه ادعا می‌شود، آنچه در جشنواره فیلم فجر که ویترین سینمای ایران است، به نمایش درآمد، سطحی بسیار نازل داشت و رضایت اغلب منتقدان را جلب نکرد.

    این افت شدید کیفی در شرایطی است که اغلب آثار سینمایی این جشنواره، تولید سال گذشته تاکنون هستند. با دانستن اینکه همه این آثار، پروانه‌ ساخت و نمایش را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده‌اند، می‌توان گفت، همه‌ سینمای ایران، از صافی دولت گذشته و نتیجه هر چه باشد، بی ربط به رویکرد و سیاست‌های متولیان معاونت سینمایی ارشاد نیست.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 49639_365

    ذکر این نکته نیز ضروری است که سال گذشته، در واقع آخرین سال دولت نهم بود و به طور طبیعی، بذرهای کاشته شده در چهار سال فعالیت وزارت ارشاد، باید بارور ‌شده و نتیجه‌اش در جشنواره‌ امسال دیده می‌شد. بررسی آماری جشنواره را به مجالی دیگر می‌سپریم، اما آنچه بسیار نگران کننده است، نبود اثری است که بتواند با فیلمی که پنج سال پیش ساخته شده، رقابت کند.

    ضمن این که حاتمی کیا در همین سال‌ها نیز فیلمی چون «دعوت» را نیز ساخته که آن هم به قوت و قدرت «به رنگ ارغوان» نبود و همین مسأله، نشان می‌دهد او نیز آنچنان که انتظار می‌رود، نبوده و شاید شرایطی که در آن قرار گرفته، به گونه‌ای نیست که به رنگ ارغوانی فراتر از آن حاصل شود.

    البته در این میان، ممکن است نکته ظریف دیگری نیز تأثیرگذار باشد، چنانکه یکی از مسئولان سینمایی، در پاسخ به پرسش خبرنگار ما درباره ارزیابی‌اش از آثار جشنواره امسال گفت: البته بسیاری از آثار خوب سینما به جشنواره ارایه نمی‌شوند؛ بنابراین، نمی‌توان ارزیابی دقیقی از سینمای ایران داشت، بلکه تنها در مقایسه با آنچه در جشنواره هستند؛ یعنی درصدی از سینمای کشور، می‌توان ارزیابی و اظهار نظر کرد.

    البته سیمرغ‌های «به رنگ ارغوان»، از نکته مهم دیگری نیز حکایت دارد، به گونه‌ای که آنچه به طور معمول درباره قضاوت‌های جشنواره فجر مطرح می‌شود، دو زاویه گوناگون دارد: برخی نتایج داوری‌ها را تحت تأثیر سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌دانند و برخی دیگر که اغلبشان، از اعضای هیأت داوری جشنواره در دوره‌های گوناگون بوده‌اند، انتخاب‌ها را ناشی از قابلیت‌های زیبایی شناسانه و تکنیکی آثار اعلام کرده و می‌کنند.

    در هر دو صورت، انتخاب فیلم پنج سال پیش حاتمی کیا، نشان از این نیز دارد که سینمای ایران از آثار سینمایی مبتنی بر رویکردهای سیاسی استقبال می‌کند و متولیان و ناظران نیز بر این رویکرد صحه می‌گذارند؛ بنابراین، شاید بتوان گفت «به رنگ ارغوان»،‌ چون زاویه نگاهی جدید را برای سینما امکان پذیر کرد، با استقبال جشنواره و نیز تماشاگران آن قرار گرفت که در این صورت نیز باید پرسید، اگر چنین اراده‌ای بوده، چرا منتج به تولید هیچ اثری نشده است و نیز باید منتظر ماند و دید سعه‌ صدر دولت دهم در رویارویی با آثاری که در پی تحسین «به رنگ ارغوان» ‌تولید خواهند شد، در چه حد و سطحی قرار خواهد گرفت!
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 6:48 am

    خداوندي که مي شنود


    پيچ تند بالاي جاده را که پيچيديم، ديگر از همان آسفالت کهنه و چسبيده به خاک سينه کش کوهستان هم خبري نبود، بقاياي آسفالت ديگر محو شد درست مثل نقاشي که ترجيح بدهد با ته مانده رنگ قلم مو، مسيري کم جان بر سينه کش کوهستان بکشد، آسفالت تمام مي شود.

    ديگر رسماً وارد جاده خاکي کوهستاني شديم. خورشيد باشکوه کوهستان در آسمان سرخ فام اسفندماه، گويي به عمد حرکت اش را کند تر کرده بود تا ماشين ما سرعت بگيرد و در تاريکي کوهستان سرگردان نمانيم.

    از مرد چوپاني که در کنار جاده چوب دستي اش را بي جهت تکان مي دهد و براي گوسفندهاي آرامش آواز مي خواند، سراغ سنگده را مي گيريم، با سلام و عليک گرمي، به پشت قله کوه اشاره مي کند. پيدا کردن گروه فيلمبرداري در سنگده باشکوه کار بسيار آساني است، فقط کافي است از همان بالاي جاده چشم بچرخاني و يک گروه آدم را ببيني که در هم مي لولند و چند ماشين نيروي انتظامي و مردي با چشم هاي نگران و تيزبين که با کلاه و اورکت زمستاني اش خود را پوشانده، و تو گويي بيشتر از آنکه گرم بودن آنها برايش مهم باشد، از آنها براي تنيدن پيله يي به دور خود استفاده کرده است. اين عادت ابراهيم حاتمي کيا است که سر صحنه ارتباطش را با همه عالم و آدم قطع مي کند و دلش مي خواهد تک و تنها با آدم هاي قصه اش زندگي کند.

    آن شب وقتي از احوالاتش پرسيدم، با لحني که تاکنون از او نشنيده بودم، گفت نگران است و نمي داند چرا.

    گفت هميشه وقتي به سکانس هاي پاياني فيلم هايش مي رسد ترسي عميق در جانش ريشه مي دواند. دچار ترديد مي شود که آيا فيلم به آنچه تصورش را مي کرده نزديک است يا نه؟ پايان داستان مناسب است يا نه و خيلي چيزهاي ديگر.

    خواستم اداي آدم هاي پيشگو را درآورم؛ آدم هايي که دل شان مي خواهد به همه ثابت کنند از پله بالاتري به اين عالم نگاه مي کنند و پيامبرانه براي هدايت و آرامش دهي به ديگران نازل شده اند. گفتم؛ اين عادت هميشگي شماست، وسواس بي اندازه داريد، فيلم خيلي هم خوب مي شود مثل همه فيلم هاي ديگرتان، يادتان مي آيد سر فيلم...

    اما حاتمي کيا به يکباره با آن چشم هاي سرخ حرفم را قطع کرد و تشر زد که نه اين بار فرق مي کند و دلم خيلي شور مي زند. مي ترسم اتفاقي بيفتد. اين جمله را با چنان قاطعيتي گفت که به يکباره از پلکاني که از آن بالا رفته بودم و عالمانه به اين جهان نظر مي کردم به زمين افتادم، دلم لرزيد و هر چه کردم ديگر نتوانستم اداي آدم هاي خوشبين را دربياورم. به سختي خودم را جمع و جور کردم. فرداي آن روز صحنه دستگيري ارغوان فيلمبرداري شد. آقاي درويش به ديدار گروه آمده بود و همه چيز به خوبي پيش رفت. پيش از موسيقي و در مراحل صدا گذاري يک بار براي ديدن فيلم به دفتر آقاي روشن رفتيم، فيلم خوب بود اما فيلمنامه اش خوب تر. اين را که به آقاي حاتمي کيا گفتم، دلخور شد، آنقدر دلخور که مجبور بودم تا چند روز مدام پيامک بزنم که منظورم اين نبود و آن بود و کلي منت کشي.

    جشنواره بيست و سوم که شروع شد قرار شد مصاحبه اختصاصي با حاتمي کيا درباره فيلم «به رنگ ارغوان» را من انجام دهم براي روزنامه نازنين «شرق».

    در آن گفت وگوي طولاني آقاي حاتمي کيا گفت فيلم «به رنگ ارغوان» براي او مثل يک سلوک سخت بوده است، گفت که به عمد دلش مي خواسته خودش را از شهر دور کند و در يک منطقه برفي و زمستاني به دور از همه اخبار ناخوشايند شهر به سوژه يي بينديشد که سال ها دوست داشته درباره آن فيلم بسازد. گفت که فيلم هاي ديگرش همه در جغرافياي تخت و يکساني بوده اما اين فيلم به دل کوهستان رفته تا حالش بهتر باشد. گفت مي خواهد به نسل جوان بيشتر بينديشد؛ به همان ها که ناگهان روزي از خواب بيدار مي شويم و مي بينيم که پايشان را در کفش ما کرده اند و از خانه بيرون رفته اند.

    اواسط مصاحبه بوديم که کسي زنگ زد، حاتمي کيا پريشان شد، از اتاق بيرون رفت. پچ پچ ها و شايعات به راه افتاد، هميشه از شايعات مي ترسيدم. مصاحبه را نيمه کاره رها کرد و رفت. شب بود، شب زمستاني و سرد بهمن ماه، ابراهيم حاتمي کيا از آن جلسه شوم بيرون آمد، دوستي که در آن شب سرد در ماشين منتظرش بود سوگند مي خورد که حاتمي کيا بعد از بيرون آمدن از جلسه پيرتر به نظر مي رسيد. مچاله شده بود، سرش را رها کرده بود روي شيشه پنجره ماشين، چشمانش کاسه خون شده بود و فرياد زده بود؛ فريادي که در صداي ويراژ ماشين هاي بي خبر و پرشتاب نيمه شب بهمن ماه اتوبان همت گم شده بود...

    فرداي روزي که آن نامه معروف نوشته شد، حس کسي را داشتم که قهرمان قصه اش در وسط ميدان نبرد دستهايش را بالا برده و سپر و نيزه اش را به زمين انداخته باشد. با تمام خشمي که امکان داشت، به سراغ حاتمي کيا رفتم و گفتم با اين حرکت غير قابل توجيهش، اميد لشگري را نااميد کرده است و قهرمان شکست خورده بهتر از قهرمان تسليم شده است و...

    او همه حرف ها و فرياد ها را گوش داد و سخناني گفت که احساس کردم هر لحظه از آن دو گوي سرخ، دو چشمه آب روان خواهد شد. يادم مي آيد حسن ختام آن جنگ و جدال لفظي، پناه بردن حاتمي کيا به اين آموزه ازلي بود که؛ خدا هست و او خود بهترين شاهد براي اين مظلوميت است.

    باز هم ذهنم فلج شد و اگر چه قيافه آدم هاي ناباور را گرفتم، اما پاسخي نداشتم. چند صباحي که گذشت بارها اين جمله را به طنز گفتم و طعنه زده بودم به مخاطبم که، مثل اينکه اين پروردگار مهربان از ما خوش اش نمي آيد، هر چه بيشتر صدايش مي کنم، بيشتر از دسترس دور مي شود.

    اما حاتمي کيا با چنان اطميناني از حضور خداوند شاهد و ناظر گفته بود که با اين طعنه ها از ميدان به در نمي شد.

    ماهرانه استدلال مي کردم که چگونه وقتي دولت آقاي خاتمي تحمل چنين فيلمي را ندارد، شما به دولت هاي بعدي اميد خواهيد بست؟ اما او از ميدان به در نمي شد.

    در همان اوضاع و احوال، وقتي براي ديدن فيلم «خيلي دور خيلي نزديک» به سينما استقلال رفتيم، جمعيت فراواني دور آقاي حاتمي کيا را گرفتند و با خشم به او اعتراض کردند که چرا تسليم شده است؛ آنها هم همان حس تسليم شدن قهرمان شان در ميدان جنگ را داشتند و دل هايشان به شدت شکسته بود. به طعنه به حاتمي کيا گفتم، اگر به جاي نوشتن نامه به مسوولان، يک نامه خطاب به مردم مي نوشتيد، شايد اين تسليم شدن تان کمي قابل توجيه بود و او پاسخ داد که نامه اصلي را به کس ديگري نوشته است و براي لحظه يي کوتاه، نگاهش را به آسمان دوخت. سياه بود و سرد و ستاره يي در دوردست سوسو مي زد. امروز در بهمن 88، «به رنگ ارغوان» را روي پرده ديده ام. از سينما که بيرون مي آيم ياد آن حرف تارکوفسکي مي افتم که مي گفت؛ اگر با ايمان به يک درخت خشک شده آب بدهيد، سبز مي شود. به آسمان نگاه مي کنم که همان رنگي است، همان اندازه سرد و سياه با ستاره هايي کم نور و دور، اما انگار حاتمي کيا راست مي گفت، نامه را که به اصل کاري بنويسي، جوابش را هم مي دهد. سوز سرما در جانم مي پيچد، تقريباً وسط خيابان ايستاده ام، و زل زده ام به آسمان، چند ماشين بوق مي زنند، اعتنايي نمي کنم، هوا بوي باران دارد، از ته دل دعا مي کنم درست مثل همان شب سرد بهمن ماه، دعايم مستجاب خواهد شد، ايمان دارم، خدا صدايم را مي شنود.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:01 am

    گفتگو با رضا علامه‌زاده، درباره‌ی تحریم جشن‌واره‌ی فیلم فجر امسال
    حقه‌ای «به رنگ ارغوان»
    لیدا حسینی‌نژاد

    جشن‌واره‌ی فیلم فجر همواره با حاشیه‌هایی همراه بوده است اما امسال به‌دلیل اعتراضات مردمی‌ای که از پس از انتخابات ریاست‌جمهوری شکل گرفته است و تا کنون جریان دارد، جشن‌واره‌ی فیلم فجر دارای چنان بار سیاسی‌ای گشته است که حضور یا عدم‌حضور در آن، تعیین‌کننده‌ی مخالف‌بودن یا هم‌سوبودن هنرمندان با جریانات دمکراسی‌خواهی و استبدادستیزی است.
    رضا علامه‌زاده، فیلم‌ساز و منتقد و داستان‌نویس، که از ابتدای شکل‌گیری اعتراض به شرکت در جشن‌واره‌ی فیلم فجر و تحریم آن همراه با دیگر هنرمندان قرار داشت در این گفتگو به بررسی رخ‌داد سیاسی جشن‌واره‌ی فیلم فجر و سیاست‌های پیش‌گیرانه‌ی جمهوری اسلامی ایران برای رونق‌بخشیدن به آن می‌پردازد.
    آقای علامه‏زاده! امسال «جشنواره‏ی بین‏المللی فیلم فجر» با جشنواره‏های سال‏های پیش متفاوت بود؛ بسیاری از هنرمندان و فیلم‏سازان دعوت به این جشنواره را نپذیرفتند و یا در آن شرکت نکردند. شما فستیوال فیلم فجر امسال را چگونه می‏بینید؟ و تفاوت آن را چقدر متأثر از جنبش سبز ایران می‏دانید؟
    همان‏طور که گفتید جشنواره‌ی امسال کاملا متفاوت بود و مستقیما مربوط به جنبش دمکراسی‏خواهی مردم ایران است. به چند لحاظ؛ یکی این که واکنش هنرمندان ایرانی به جشنواره‏ی امسال مانند عدم شرکت‌دادن فیلم‏های‏شان یا بیرون‌کشیدن فیلم‏های‏شان از جشنواره، یا نپذیرفتن داوری در این جشنواره، همه در نتیجه‏ی جنبش مردم است. اگر جنبش مردم نبود، مسلماً مانند سال‏های پیش این بازی ادامه پیدا می‏کرد و اکثر هنرمندان سعی می‏کردند در این رقابت شرکت کنند.
    دوم و مهم‏تر از این، خود تماشاچیان و خود مردم هستند. معمولا نسل جوان مشتری و مخاطب این فستیوال‏ها و جشنواره‏ها بوده است. اما امسال این نسل جوان در خیابان است و این جشنواره را تحریم کرده است.
    تحریم جشنواره‏ی فیلم فجر از سوی نسل جوان، هم تاثیر مستقیم روی خود جشنواره گذاشته است و هم غیرمستقیم از طریق تاثیر روی فیلم‏سازهایی که به مردم می‏اندیشند، در برگزاری خود جشنواره مؤثر واقع شده است.
    اما از سوی دیگر، فیلم‏هایی که چندین سال است نتوانسته‏اند مجوز بگیرند یک‏باره مجوز می‏گیرند و در این جشنواره نمایش داده می‏شوند. مانند فیلم «به رنگ ارغوان» از ابراهیم حاتمی‌کیا که پس از چند سال مجوز می‏گیرد و حتی جشنواره با نمایش این فیلم آغاز به کار می‏کند. شما سیاست پشت این قضیه را چگونه می‏بینید؟
    خیلی سیاست روشن و شناخته‌شده‏ای در جمهوری اسلامی است. ۲۱سال پیش در دهمین سال‌گرد انقلاب که قصد بزرگ‌کردن جشنواره‏ی فجر را به این مناسبت داشتند، بسیاری از فیلم‏های توقیف‌شده در ۱۰سال قبل، مانند فیلم «مدرسه که می‏رفتیم» از مهرجویی، فیلم «باشو، غریبه‏ی کوچک» از بهرام بیضایی، فیلم نادری و … که در محاق توقیف بودند را آزاد کردند. چرا که دهمین سال‌گرد انقلاب بود و می‏خواستند جلب توجه کنند، مردم به تماشای فیلم‏ها بیایند و سر و صدایی هم بشود.
    امسال نیز که دیده‏اند این فستیوال بُردی ندارد و از سوی مردم و به‌ویژه جوانان تحریم شده است که غیر مستقیم روی هنرمندان نیز تاثیر گذاشته و آن‏ها نیز تحریم‏اش کرده‏اند، فیلم‏های ممنوعه‏ی خود را آزاد کرده‏اند که اولاً برنامه‏ی جشنواره را پر کنند که به اندازه‏ی ۱۰روز فیلم برای نمایش داشته باشند.
    دوماً فیلم‏هایی داشته باشند که مردم به‌اصطلاح گول بخورند و به دیدن این فیلم‏ها بیایند و به خاطر این فیلم‏ها، توجهی به فستیوال جلب شود.
    در واقع، این یک حقه‏بازی است که جمهوری اسلامی عموماً هرجا پای‌اش گیر می‏کند، سعی می‏کند از این راه مشکل را حل کند.
    اما خیلی‏ها هم با دید خوش‏بینانه‏ای به این قضیه نگاه می‏کنند که اگر این مساله تداوم داشته باشد، می‏تواند توجه و اعتماد سینماگران را جلب کند و آن‏ها در آینده از این موضوع استقبال کنند.
    اصلاّ این اعتقاد را ندارم. اصلا باور نمی‏کنم کسی این‏قدر خوش‏بین باشد و چشم‏اش را بر واقعیات ببند که از این حرکت چنین نتیجه‏ای بگیرد.
    رضا علامه‌زاده: «امسال که دیده‏اند این فستیوال بُردی ندارد و از سوی مردم و به‌ویژه جوانان تحریم شده است که غیر مستقیم روی هنرمندان نیز تاثیر گذاشته و آن‏ها نیز تحریم‏اش کرده‏اند، فیلم‏های ممنوعه‏ی خود را آزاد کرده‏اند که اولاً برنامه‏ی جشنواره را پر کنند که به اندازه‏ی ۱۰روز فیلم برای نمایش داشته باشند»
    همان‏طور که گفتم، در دهمین سال‌گرد انقلاب این کار را کردند و یک سری فیلم‏ها را به این شکل به نمایش گذاشتند. اما امروز امکان ندارد، مقامات تازه‏ای که در وزارت ارشاد و دیگر نهادهای مربوط به فیلم مسوولیت دارند، بخواهند با این کار راه را برای فیلم‏سازان بازتر بگذارند تا بتوانند فیلم‏های‏شان را نمایش بدهند. چنین چیزی به هیچ وجه در ذهن من نمی‏گنجد.
    هنرمندان و فیلم‏سازان برجسته‏ی بین‏المللی، مانند کن لوچ، تئو آنجلو پلوس و الیاس سلیمان این جشنواره را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند. اهمیت شرکت در فستیوال فجر و اساساً خود این جشنواره در میان هنرمندان و فیلم‏سازان بین‏المللی چگونه است؟ یعنی بازتاب این عدم شرکت چه می‏تواند باشد؟
    فستیوال فجر، فستیوال کاملا بی‏اهمیتی در سطح جهان است و قسمت بین‏المللی آن هم فقط یک اسم است. ولی ایران کشور جذابی برای فیلم‏سازان است. از سویی فیلم‏سازی ایران در سالیان گذشته در جهان سرو صدایی کرده و مطرح بوده است.
    از سوی دیگر خود کشور ایران با همه‏ی جنبه‏های فرهنگی‏، هنری و مسایل دیگرش برای هنرمندن فیلم‏ساز جالب است که یک بار در این فستیوال شرکت کنند. بنابراین به خودی خود، جذابیت‏های لازم را دارد برای این که یک فیلم‏ساز سرشناس، اگر بخواهند فیلم‏اش را نمایش بدهند، بی‏میل نباشد بیاید.
    اما در این مورد به‌خصوص، فیلم‏سازهایی که نام بردید، فیلم‏های‏شان در فستیوال وجود داشته و قرار بود نمایش داده شوند. اما آن‏ها اعلام کردند که فیلم‏های‏شان را از برنامه‏ی جشنواره بیرون بکشند و نمایش ندهند.
    این کار اثر بسیار مثبتی در حمایت از حرکت مردم و در حمایت از فیلم‏سازانی که در داخل ایران با انتشار بیانیه‏ی «پیامی به سینماگران جهان» از آن‏ها خواسته بودند، داشت.
    توضیحی هم در این‌باره بدهم؛ من شاید اولین نفری بودم که این اطلاعیه را در سایت شخصی خودم و در فیس‏بوک منتشر کردم. یکی از فیلم‏سازان بسیار سرشناس و مردم‏دوست ایران (ترجیح می‏دهم نام نبرم)، این اطلاعیه را بلافاصله بعد از نوشتن برای من فرستاد. به لحاظ شرایط امنیتی داخل ایران، این دوستان ترجیح دادند اسم‏های‏شان را زیر این اطلاعیه نگذارند و از من خواستند آن را منتشر کنم.
    با توجه به این که اطلاعیه امضا ندارد و ممکن است کسانی که آن را می‏خوانند اعتماد نکنند، این مطلب را توضیح دادم و آن را در سایت خودم منتشر کردم که صددرصد باشد که این اطلاعیه واقعیت دارد، هرچند که امضایی پای آن نیست. این اطلاعیه تحت عنوان «پیامی به سینماگران جهان» به زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده و بسیار وسیع پخش شد.
    کن لوچ، الیاس سلیمان و دیگر هنرمندان در نامه‏ای که در روزنامه‏ی «ايندپندنت» در انگلیس چاپ شد، به نامه‏ی هنرمندان ایران اشاره می‏کنند و تاکید می‏کنند که در پاسخ به این خواست سینماگران ایران، فیلم‏های‏شان را از این جشنواره بیرون می‏کشند. این مساله تاثیر بسیار زیادی در تحریم فستیوال و بی‏آبروشدن بیش‌تر فستیوال فیلم فجر داشت.
    آقای علامه‏زاده! در بسیاری از مقاطع، هنرمندان سعی کردند هنر را از سیاست جدا نگاه دارند. اما در این مقطع می‏بینیم که هنرمندان نیز وارد عرصه‏ی سیاست شده‏اند و در واکنش به آن‏چه در ماه‏های گذشته در ایران اتفاق افتاد، جشنواره‏ی فیلم فجر را تحریم کردند. شما نقش هنرمند و به‌طور خاص یک فیلم‏ساز را در عرصه‏ی سیاسی چگونه می‏بینید؟
    من همواره این نکته را گفته‏ام که هنرمند اول انسان است، بعد هنرمند است؛ یک انسان هنرمند است. او به‌عنوان یک انسان همان وظیفه‏ای را دارد که هر انسان دیگری دارد. بحث سیاسی‌شدن هنر که من نمی‏پسندم، با وظیفه‏ی هنرمند در مقابل مسایل جامعه‏اش تفاوت دارد.
    فیلم «به رنگ ارغوان» از ابراهیم حاتمی‌کیا از جمله‌ی فیلم‌هایی است که چندین سال مجوز نداشتند و یک‌باره و با نزدیک‌شدن به جشن‌واره‌ی فیلم فجر دارای مجوز شدند
    اگر فیلم‏سازی تحت تاثیر یک جریان سیاسی و برای تبلیغ یک خط سیاسی فیلمی بسازد، هم‏چنان برای من فیلم باارزشی نیست. ولی از یک فیلم‏ساز انتظار دارم نسبت به مسایل جامعه‏ی خودش واکنش نشان بدهد. هم‏چنان که در نامه‏ی «پیامی به سینماگران جهان» آمده است، وقتی مردم ایران عزادار جوانانی هستند که در اعتراضاتی آرام کشته شده‏اند، سپردن فیلم به جشنواره، رنگین‌کردن سفره‏ی کسانی که در این کشتار دست داشته‏اند.
    فیلم‏های این هنرمندان سیاسی نیست؛ فیلم سیاسی در ایران جرأت نمی‏شود ساخته شود. فیلم خانم رخشان بنی‏اعتماد «حیات خلوت خانه‏ی خورشید» که از این فستیوال بیرون کشیده، لزوماً یک فیلم سیاسی نیست. ولی عملی که ایشان انجام داده، یک عمل اجتماعی است و این عمل شخص ایشان است.
    چرا که یک هنرمند اول انسان است و به‌عنوان انسان مسوولیت دارد. حال این که به‌عنوان هنرمند مسوولیت‏اش مضاعف است را کسی بپذیرد یا خیر. امر دیگری است اما به‌عنوان انسان‌بودن، هنرمند هم مسوول است.
    کاری که دوستان سینماگر من در وطن با نوشتن این پیام، دعوتاً انجام داده‏اند، پاسخ‌دادن به وظیفه‏ی انسانی‏شان بوده است. همان وظیفه‏ای که جوان‏ها را به خیابان کشانده است تا برای آزادی و دمکراسی راه‏پیمایی کنند؛ همان وظیفه‏ای که نویسندگان ایران را به این‏جا رسانده که همین امروز نیز دو تن از آنان دستگیر شده‏اند.
    همان وظیفه‏ای که سیاست‏مداران آگاه، فعالین سیاسی و را … به ادامه‏ی مبارزه تشویق کرده؛ همان عوامل برای یک هنرمند هم صادق است. هنرمند هم یک انسان است. هنرمند تافته‏ی جدابافته نیست.
    نکته‏ی برجسته و قابل توجه دیگری در جشنواره‏ی فیلم فجر امسال هست که شما بخواهید به آن اشاره کنید؟
    نکته‏ای هست که باید اول اشاره می‏کردم؛ مسوولین از ترس این که مبادا میهمانان خارجی در روز ۲۲بهمن شاهد حرکت میلیونی مردم در خیابان باشند، این جشنواره را از معنای نام خودش خالی کرده‏اند.
    توضیح می‏دهم: نام این جشنواره «جشنواره‏ی فجر» است. منظور این آقایان هم از فجر، از ۱۲ تا ۲۲ بهمن (دهه‏ی فجر) است. هر سال این جشنواره دوازدهم شروع می‏شد و بیست و دوم هم تمام می‏شد. چون اسم‏اش هم فجر است.
    اما امسال این اسم را از ترس حرکت مردم بی‏مسما کرده‏اند و جشنواره را پنج‌-‌شش روزی جلو انداخته‏اند و تاریخ برگزاری‏اش را به پنجم تا پانزدهم بهمن تغییر داده‏اند. یعنی زودتر از دهه‏ی فجر شروع و پیش از پایان دهه‏ی فجر نیز تمام می‏شود.
    این نشان از وحشتی است که از روز ۲۲بهمن داشتنند و هم‏چنان دارند. پیشاپیش پیدا است که مردم در تظاهرات عظیم و آرامی یک بار دیگر تصمیم‏شان را به حکومت نشان می‏دهند که طالب دمکراسی هستند؛ چه هنرمند، چه غیرهنرمند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:06 am

    اوج دیگری در کارنامه هنری حاتمی کیا

    نگاهی به فیلم "به رنگ ارغوان"
    نسیم طاهری

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Be_range_armaghan_600_1_960583

    به رنگ ارغوان 6 ساله حاتمی کیا با مضمونی عاشقانه از ارغوانی (خزر معصومی) که به خاطر فعالیت سیاسی پدر تحت نظر گرفته شده، با هوشنگ ستاری (حمید فرخ نژاد) مأمور امنیتی که مراقبت از ارغوان را در پیامهای ارسالی بر صفحه لب تاپ با هوالرزاق شروع و در انتها با هوالحبیب که حکایت از عشق ارغوانی دارد و تردید این مأمور امنیتی بر سر 2 راهی دل یا تعهد کاری، با تیتراژی از طناب داری بر گردن ارغوان شروع و با پایانی از نمای باز همان صحنه ولی نه طناب دار، که طناب اعتراض آویخته شده بر گردن دانشجویان معترض و صحنه تکان دهنده ملاقات هوشنگ ستاری با مقام مافوق با بازی قابل تأمل رضا بابک که پرده از حاشیه پر رنگ و پرداخته شده توسط ستاری برمیدارد،حکایت از اوج دیگری در کارنامه هنری حاتمی کیا دارد.


    منبع: سی نت
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:07 am

    جای دستهای خونی پدر روی صورت دختر

    نگاهی به "به رنگ ارغوان"
    احمد شاهوند

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 BE_range_arghavan_506_l_777600

    عنوانبندی ابتدایی که کوبنده ظاهر شد یادم افتاد که هشت سال است دلم برای ابراهیم حاتمی کیا تنگ شده است. از "ارتفاع پست" به این طرف.
    همه چیز " به رنگ ارغوان" استاندارد است. از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و حتی ضرباهنگ تدوین. موسیقی خلعتبری به شدت تاثیرگذار است و بازیها به شدت باورپذیر. هیچگاه فکر نمی کردم که کورش تهامی و رضا بابک انقدر بتوانند متفاوت و در خور تحسین ظاهر شوند. فرخ نژاد همان است که باید باشد و خزر معصومی در اولین نقش آفرینی اش نمره قبولی می گیرد.
    تا دلتان بخواهد "به رنگ ارغوان" سینماست. یک سینمای ناب. همان سینمایی که اگر استثنا "موج مرده" و تجربه با دوربین دیجیتال و باقی قضایا را کنار بگذاریم، ابراهیم حاتمی کیا در دهه هفتاد با قدرت در صدرش ایستاد. همان سینمایی که در فیلم هایی چون "از کرخه تا راین" و "خاکستر سبز" و "بوی پیرهن یوسف" و "برج مینو" و "آژانس شیشه ای" و "روبان قرمز" و "ارتفاع پست" و همین "به رنگ ارغوان" که امیدوارم آخری نباشد به وقور می توان لحظات ناب درشان پیدا کرد و دید و لذت برد.
    حاتمی کیا سینما را می شناسد و از آن به بهترین شکل ممکن بهره می برد. امیدوارم او از جاده خاکی "به نام پدر" ، "حلقه سبز" و "دعوت" به جاده اصلی بازگردد و سینمای خودش را بسازد.
    نمای منتخب: جای دست های خونی فرهاد قائمیان (پدر) روی صورت خزر معصومی (دختر)
    بازی منتخب: رضا بابک
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:08 am

    نفس‌گير و مهيج

    نگاهی به فیلم "به رنگ ارغوان"
    شهرام خرازی ها

    ابراهيم حاتمي‌كيا با وقوف بر جذابيت‌ موجود در ترفندهاي مأمور امنيتي، مخاطبان خود را به تماشاي ماجرايي مهيج و پر افت‌وخيز، راغب مي‌گرداند. «به رنگ ارغوان» از اين دست صحنه‌ها و لحظات نفس‌گير كم ندارد.

    پس از چند سال انتظار، بالاخره به رنگ ارغوان (ابراهيم حاتمي‌كيا) به پرده نشست، بي‌آنكه ذره‌اي رنگ كهنگي بر آن نشسته باشد. فيلم همچنان تازه و با طراوت است و اين تازگي از درايت حاتمي‌كيا خبر مي‌دهد كه چقدر شرايط سياسي و اجتماعي مملكت را خوب و عميق درك مي‌كند.
    فيلم قدري دير راه مي‌افتد اما درست قبل از آن كه افت كند، نبض تماشاگر را به دست مي‌گيرد و او را با خود همراه مي‌كند.
    «به رنگ ارغوان» قصه ملتهب و بسيار قابل بحثي دارد: قرار گرفتن يك مأمور امنيتي بر سر دو راهي وظيفه و عشق. اين دو راهي به نقطه عطف فيلم بدل مي‌گردد و با نتيجه‌اي در خور و قابل قبول به انجام مي‌رسد. حاتمي‌كيا در شريك كردن مخاطب با قهرمان - و شايد ضد قهرمان - تنهايش و لحظات خلوت او، بسيار موفق عمل مي‌كند كه اين البته كار بسيار دشوراي است.
    بزرگ‌ترين امتياز اين كنجكاوي برانگيزترين ساخته حاتمي‌كيا، اين است كه مخاطب خود را در قضاوت نسبت به موقعيت بغرنج و پيچيده كاراكترها آزاد مي‌گذارد و هيچ‌گونه پيش‌داوري به او نمي‌دهد.
    ترفندهاي مختلفي كه مأمور امنيتي براي تحت‌نظر گرفتن سوژه مورد نظرش - ارغوان - به‌كار مي‌بندد، براي تماشاگران ايراني به‌شدت جذاب است. حاتمي‌كيا به‌درستي بر اين نكته وقوف داشته، لذا از همان نخستين سكانس‌ها، با به تصوير كشيدن اين ترفندها، مخاطبان خود را به تماشاي ماجرايي مهيج و پر افت‌وخيز، راغب مي‌گرداند.
    در نيمه اول فيلم، تلاش وافري براي ارائه موقعيت امكنه و شخصيت‌ها صرف شده است كه در مواردي به تطويل مي‌انجامد اما در نيمه دوم اين تلاش‌ها به ثمر مي‌نشيند و بدون زياده‌گويي، قصه به سرانجامي منطقي و غيرقابل پيش‌بيني مي‌رسد.
    در اين فيلم، «حميد فرخ‌نژاد» درماندگي عاشقانه يك مأمور امنيتي مجرد را به مدد شخصيت‌پردازي حساب شده حاتمي‌كيا و با بازي خيره‌كننده‌اش - كه كم‌تر بر كلام متكي است - به تماشاگران مي‌باوراند. خزر معصومي و فرهاد قائميان نيز در مقابل دوربين خوب و مسلط ظاهر شده‌‌اند.
    خلاصه كردن هرازگاه قصه در قالب پيام‌هاي ارسالي و دريافتي امنيتي كه بر صفحه لپ‌تاپ نقش مي‌بندند، سبب شده تا تماشاگر به‌وضوح خط روايي فيلم را تعقيب كند و اين ترفند، در فصل اختتاميه كه مأمور امنيتي خود به سوژه مأمور امنيتي ديگري تبديل مي‌شود، به اوج مي‌رسد.
    يكي از تكان‌دهنده‌ترين فصل‌هاي فيلم در لحظه‌اي رقم مي‌خورد كه مأمور امنيتي به دستور مقام مافوق، همچون فصل پاياني سرهنگ رِدِل (استفان زابو) اقدام به خودكشي مي‌كند. «به رنگ ارغوان» از اين صحنه‌ها و لحظات نفسگير كم ندارد.
    فيلم احتمالاً بواسطه سوژه نو و حاشيه‌هايي كه تاكنون پشت سرگذاشته‌، گيشه موفقي خواهد داشت.


    منبع: فارس
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:12 am

    ساداتيان بازبيني مجدد اين فيلم را درخواست كرد

    نامه به وزير ارشاد براي شركت «به رنگ ارغوان» در جشنواره فيلم فجر

    :: 4 بهمن 1387 ::

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Be_range_arghavan_01_107449

    مجله سی نت: سيدجمال ساداتيان تهيه‌كننده فيلم «به رنگ ارغوان» طي نامه‌اي به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي درخواست كرد تا اين فيلم با بازبيني مجدد در جشنواره فيلم فجر شركت كند.
    در متن اين نامه خطاب به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي آورده شده است: وزير محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، جناب آقاي صفار هرندي، سلام عليكم. احتراماً ، چهار سال از عدم پخش فيلم سينمايي «به رنگ ارغوان» به كارگرداني آقاي ابراهيم حاتمي‌كيا توسط وزير محترم وقت وزارت اطلاعات جناب آقاي يونسي مي‌گذرد ، ايشان در همان زمان در ملاقات حضوري و مكاتبه با آقاي حاتمي‌كيا هيچ وقت نسبت به كليات فيلم مشكلي نداشتند فقط چهار مورد اصلاحيه به فيلم وارد دانستند ، مكتوب آن را طي نامه‌اي براي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني مرقوم فرمودند ، جلسات بعدي ادامه پيدا نكرد تا نسبت به رفع ابهامات توضيح داده شود.
    وي ادامه داد: اخيراً جناب آقاي يونسي اعلام فرمودند ، كه فيلم توسط وزارت اطلاعات در زمان مديريت ايشان خريداري گرديده، بنده هم در پاسخ اين ادعا سند مالكيت فيلم را در اختيار مطبوعات گذاشتم و مشخص شد كه سند مالكيت فيلم فقط بنام بنده است و از اين بابت پولي از طرف وزارت اطلاعات به بنده پرداخت نگرديده است و مالكيت صددرصد فيلم به‌نام اينجانب است.
    وي ادامه داد: تمام مراحل قانوني فيلم جهت صدور مجوز ساخت و نمايش براساس ضوابط وزارت ارشاد طي شده است. در زمان پخش فيلم «آژانس شيشه‌اي» مطالبي پيرامون فيلم بود ولي با تمام بحراني كه فيلم داشت به اكران عمومي درآمد و امروز آن فيلم به عنوان بهترين فيلم سينمايي دفاع مقدس شناخته شده است.
    در اين نامه مي‌خوانيم: بر اساس اظهار نظر اخيراً معاون محترم حقوقي ديوان عدالت اداري مبني بر اين كه وزارت ارشاد تنها نهاد پاسخگوي صدور پروانه هنري است، از حضرتعالي تقاضا دارم به بركت سي‌امين سال پيروزي انقلاب اسلامي ايران دستور فرمائيد نمايش فيلم در جدول جشنواره گنجانده شود يا اين كه جمعي فرهنگي خارج از حوزه امنيتي يكبار ديگر فيلم را بازبيني و نسبت به اكران عمومي آن اظهار نظر نمايند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:13 am

    روزنوشت جشنواره ۸۸:به رنگ ارغوان
    لحظات ارغوانی
    امیررضا تجویدی

    هیچ گاه از تماشای فیلمی از حاتمی کیا آنچنان که می گویند مشعوف نشده بودم و کلا با مضامین و آرمانهایش مشکل داشتم،اما با تماشای به رنگ ارغوان،ابراهیم حاتمی کیا را طور دیگری می بینم و خوشحالم که وی بالاخره ساخت آن اثری را که باید می ساخت!

    به رنگ ارغوان،جدیدترین فیلم به نمایش در آمده ابراهیم حاتمی کیا را می توان پخته ترین،منسجم ترین و سینمایی ترین اثر این کارگردان مولف سینمای ایران دانست.حاتمی کیا با چرخشی ۱۸۰ درجه از دغدغه های همیشگی اش(البته نه به منظور روی گرداندن از آنها!)به سراغ داستانی سیاسی-عاشقانه رفته.داستان دختری به نام ارغوان کامرانی(خزر معصومی با چهره کودکانه و دلنشین خود که بازی روانی هم دارد)که والدینش جزو گروه های ضد حکومتی اند و خودش با سیاست بیگانه،اما به دلیل همین پیشینه پدر و مادر،توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تحت نظر است و هوشنگ ستاری(حمید فرخ نژاد که اینجا بهترین بازی زندگیش را به نمایش گذاشته)،این مامور وظیفه شناس را مامور تعقیب او می کنند،هوشنگ ستاری(یا شهاب ۸)با مشاهده ارغوان و کند و کاوی در ایده اولوژی ضد سیاسی اش،دچار رابطه ای عاشقانه با او می شود و کمی در آرمان های همیشگی خود می لغزد،پس محکوم است به حذف…

    فیلم به وضوح درونمایه عاشقانه ای را داراست،اما به هیچ عنوان نمی توان تم سیاسی آنرا انکار کرد،حتی با وجود تاکید های کارگردان و تهیه کننده.به رنگ ارغوان به یکی از آفات زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع می پردازد:حذف و قتل انسان ها با شعار خداپرستی…اتفاقی که در پلان پایانی فیلم می افتد(که اتفاقا بر خلاف نظر منتقدین گرامی،به نظرم یک پایان بندی بسیار خوب و زیرکانه است)مهر تاییدی است بر اینکه هر کجا منافع عده ای در خطر باشد،حذف انسانهای موثر،از هر قشر و منصبی که باشند،در دستور کار قرار می گیرد…

    اما کار حاتمی کیا را اگر بخواهیم از نظر بصری و اجرای فیلمنامه فیلم را تفسیر کنیم،باز هم اوج پختگی وی در همین فیلم شکل گرفته.

    امتیاز بزرگ بصری فیلم را می توان در خلق لحظات ناب سینمایی دانست.حاتمی کیا در تک تک مواجهه های کاراکترهای فیلمش،جزئیات دراماتیکی را به تصویر می کشد که موجب می شود تماشای فیلم توسط تماشاگر،با لذاتی دوچندان همراه باشد…نمونه بارز و شگفت انگیز آن در مواجهه کمیک و دقیق ارغوان و هوشنگ در اتاق ارغوان و رویت جسد توسط هوشنگ و رفتار های جالب اوست که به شدت سینمایی است و به دل می نشیند…(که البته در فیلم نمونه های زیبای دیگری هم هستند،مثل حضور آن مقام عالی رتبه در اتاق شهاب ۸ و صحبت از حذف وی که بازی درخشان و کوتاه رضا بابک را هم در آن نباید فراموش کرد)

    پیش از این در کمترین فیلم ایرانی شاهد چنین داستانی با اوج ظرافت های تصویری و پرداخت مو به مو و دقیق فیلمنامه بوده ایم.پرداخت به موضوعی جسارت آمیز مانند این فیلم،جسارت بالایی می خواهد و بیرون آوردن طرح داستانی در قالب تصویر هم کار بسیار سختی است.ابراهیم حاتمی کیا در قاب میزانسن های چشم نواز(به کمک حسن کریمی و فیلمبرداری ساده اما پر ظرافتش) و طراحی صحنه های متناسب با اجزای فیلم،به در آمدن این عوامل کمک شایانی کرده.

    باری،به رنگ ارغوان فیلمی است در مورد تقابل انسانیت و بردگی در مقابل یک ایده اولوژی و قربانی گرفتن همیشگی ایده اولوژی غالب.فیلم جدید حاتمی کیا اکنون به یکی از دوست داشتنی ترین تجارب تماشای فیلم های ایرانیم تبدیل شده و برخلاف همه آثار پیشین حاتمی کیا،برایم درخشش بدیعی داشت…فیلمی که امیدی هم به اکران عمومیش ندارم…
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 7:13 am

    مستغاثي: به رنگ ارغوان اثر شاخصي در کارنامه حاتمي‌کيا نيست


    يک منتقد سينما گفت: فيلم "به رنگ ارغوان" را نمي توان اثري شاخص در کارنامه ابراهيم حاتمي کيا در مقايسه با فيلم هاي که اين کارگردان ساخته دانست.

    سعيد مستغاثي روز يکشنبه به ايرنا گفت: حتي اگر اين فيلم در سال 1383 به نمايش در مي آمد نيز اثر شاخصي در کارنامه اين فيلمساز و سينمايي ايران محسوب نمي شد.

    وي گفت: از اين دست آثار و سوژه(عشق و وظيفه) چه در قبل و چه بعد از انقلاب در سينمايي ايران حتي در سينمايي اروپا فيلم هاي زيادي ساخته شده است.

    رئيس انجمن منتقدان سينماي ايران تصريح کرد: اين فيلم به لحاظ دراماتيکي بد پيش نمي رود اما در انتها وارد فضايي مي شود که ما منتقدان به آن "فيلم هاي اول انقلابي" مي گوييم.

    مستغاثي درخصوص بازي بازيگران اين فيلم گفت: تمامي بازيگران "به رنگ ارغوان" بازيهاي معمولي از خود ارائه کردند اما حميد فرخ نژاد مانند هميشه بازي خوبي ارائه داد.

    وي در ارزيابي کلي از فيلم "به رنگ ارغوان" گفت: اگر نگوييم نزول، بايد تصريح کنم که حاتمي کيا با اين فيلم در کارنامه سينمايي خود در جا زده است.

    فيلم "به رنگ ارغوان" به کارگرداني ابراهيم حاتمي کيا صبح يکشنبه و در نخستين روز از برگزاري بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر به نمايش در آمد.

    در اين فيلم داستان ماموري روايت مي شود که ميان وظيفه و عشق قرار مي گيرد.

    حميد فرخ نژاد، کوروش تهامي، خزر معصومي، رضا بابک، فرهاد قائميان در اين فيلم نقش آفريني مي کنند.

    بيست وهشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر تا 15 بهمن ماه در تهران و 10 استان کشور ادامه دارد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 8:28 am

    سرنوشت تنها فیلم به نمایش درنیامده حاتمی‌کیا در هاله ابهام

    مالک "به رنگ ارغوان" کیست؟

    :: 1 بهمن 1387 ::

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Be_Range_Arghavan_Malekiat_855892

    مجله سی نت: سرنوشت تنها فیلم به نمایش درنیامده کارنامه ابراهیم حاتمی‌کیا این روزها در حالی موضوع مناقشه میان تهیه‌کننده و وزیر پیشین اطلاعات است که پروانه مالکیت 100 درصدی "به رنگ ارغوان" به نام بشرا فیلم صادر شده است.
    علی یونسی وزیر اطلاعات دولت هشتم اوایل هفته جاری در گفتگو با یک روزنامه صبح درباره "به رنگ ارغوان" گفت: این فیلم توقیف نشد، بلکه وزارت اطلاعات با همکاری تهیه‌کننده فیلم [سیدجمال ساداتیان] آن را خرید‌. آنچه در فیلم به نمایش گذاشته شده بود با واقعیت‌های آن زمان وزارت اطلاعات تفاوت داشت.

    وی در پاسخ به اینکه اگر امروز وزیر اطلاعات بودید اجازه اکران فیلم را می‌دادید گفت: باز هم نه. آقای حاتمی‌کیا فیلمسازی بسیار قابل احترام است و این چیزی از ارزش‌های ایشان کم نمی‌کند. آن زمان من از آقای حاتمی‌کیا خواستم تغییراتی در فیلم بدهد، ولی ایشان نپذیرفت و گفت من فیلم فرمایشی نمی‌سازم.

    این اظهار نظر در حالی از سوی یونسی اعلام شده که ساداتیان با ارائه پروانه مالکیت "به رنگ ارغوان" به خبرنگار مهر گفت: آن زمان که مسئله به نمایش درنیامدن فیلم مطرح شد آقای یونسی تاکید داشت تهیه‌کننده متضرر نشود و به همین دلیل مذاکره‌هایی انجام شد تا وزارت اطلاعات حقوق فیلم را بخرد. اما این مذاکره‌ها بی‌نتیجه ماند و پرونده ماجرا بسته شد.

    وی در ادامه افزود: یکی از دوستان 25 درصد در سهام "به رنگ ارغوان" با من شریک بود و به دلیل مشکلاتی که برای فیلم به وجود آمد دلگیر شد. من سهم ایشان را هم پرداختم و پروانه مالکیت جدید به نام من صادر شده و خود را در مورد عوارض و عواقبی که برای فیلم به وجود می‌آید مسئول می‌دانم.

    تهیه‌کننده "به رنگ ارغوان" گفت: من همچنان منتظرم باب مذاکره بین ما، وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات باز شود و پرونده فیلم بسته نشود و اگر موضوعی وجود دارد شفاف مطرح شود. آن روز در فضای ملتهب سیاسی و اجتماعی من و حاتمی‌کیا به این نتیجه رسیدیم که فیلم اکران نشود. ما خود را عضوی از این جامعه و نظام می‌دانیم و نمی‌خواهیم به حاشیه‌ها دامن بزنیم.

    وی افزود: مسئولان هم در آن مقطع ابراز امیدواری کردند با تغییر شرایط و اصلاح چهار مورد فیلم برای نمایش آماده شود. اما ماجرا مسیری دیگر طی کرد. من با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم مذاکره‌هایی داشتم و آقای یونسی در پاسخ به پیگیری‌های ایشان چهار مورد ایراد به فیلم گرفت و اعلام کرد درباره کل فیلم مشکل ندارند و با حل موارد "به رنگ ارغوان" آماده نمایش می‌شود.

    ساداتیان گفت: من در این سال‌ها تلاش کردم سی دی قاچاق فیلم به بازار نیاید و ما متهم به جنجال‌سازی نشویم. من و حاتمی‌کیا این فیلم را با حسن نیت و بدون حمایت یا سفارش نهاد و سازمان خاص فقط بر اساس علایق و باورهایمان ساختیم و امیدواریم با باز شدن فضای گفتگو از دیدگاهمان دفاع کنیم و همیشه برای شنیدن حرف‌های دیگران آماده هستیم.

    در این شرایط که پروانه مالکیت 100 درصدی فیلم به نام بشرا فیلم و سیدجمال ساداتیان صادر شده و از سوی دیگر وزیر پیشین اطلاعات هم مدعی شده این وزارتخانه چهار سال پیش با همکاری تهیه‌کننده فیلم را خریده، انتظار می‌رود یک مرجع دارای صلاحیت وارد این جریان شود و یکبار برای همیشه به آن پایان دهد.

    حاتمی‌کیا مدتی پیش در یکی از شبکه‌های تلویزیون از مسئولان خواست با سعه صدر به "به رنگ ارغوان" نگاه کنند تا او فیلم به نمایش درنیامده در کارنامه نداشته باشد. او این درخواست را در یکی دو محفل عمومی دیگر تکرار کرد و حالا که بار دیگر بحث سرنوشت فیلم به میان آمده، به نظر می‌رسد مشکل "به رنگ ارغوان" با میانجیگری وزارت ارشاد حل می‌شود.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 8:29 am

    يکشنبه 11/11/1388


    احمدی‌نژاد و «به رنگ ارغوان» حاتمی کیا


    محمود احمدی‌نژاد شب گذشته در حاشیه اكران فیلم «ملك سلیمان» در وزارت ارشاد این فیلم را خوب توصیف کرد و گفت: فیلم «به رنگ اغوان» ساخته ابراهیم حاتمی‌كیا نیز فیلمی قوی و از نوع انتقادی خوب است.

    به گزارش فارس، رئیس جمهور كه شب گذشته برای دیدن فیلم «ملك سلیمان» ساخته شهریار بحرانی به سالن وزارت ارشاد واقع در میدان بهارستان آمده بود در پاسخ به این سوال كه نظرتان راجع به فیلم «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهیم حاتمی‌كیا چیست، گفت: كار آقای حاتمی‌كیا واقعا قوی بود، اگرچه برخی از قسمتهای این فیلم باید اصلاح شود، ولی به طور كلی "به رنگ ارغوان " فیلمی قوی و خوب از نوع انتقادی بود.

    محمود احمدی‌نژاد در ادامه درباره صدور مجوزهای اكران برای فیلم‌های توقیف شده در دولت دهم اظهار داشت: نظام جمهوری اسلامی ایران از چند فیلم نمی‌ترسد، پایه‌های نظام خیلی محكم‌تر از این حرف‌هاست كه با اكران چند فیلم متزلزل شود.

    رئیس جمهور علت توقیف چند ساله به رنگ ارغوان را سلیقه‌ای‌ عمل كردن دانست و با یادآوری این مطلب كه باید به جامعه اجازه رشد داد، افزود: ساخت اینگونه فیلم‌ها مشكلی ندارد، مثلاً اگر در فیلمی از بنده انتقادی صورت بگیرد، ما نباید آن را توقیف كنیم بلكه باید به جامعه اجازه رشد بدهیم. اگر خواستار انجام كار فرهنگی قوی در دنیا هستیم باید در طول سال حدود 500 فیلم بسازیم، اما در حال حاضر سالیانه 50 فیلم در كشور تولید می‌شود كه نیمی از آنها حرفی برای گفتن ندارند و از آن نیم باقی مانده درصد قابل‌توجهی خنثی هستند و در آخر در حدود 10 فیلم باقی می‌ماند كه نیمی از آنها نیز حق اكران پیدا نمی‌كنند و این مطلوب نیست.

    رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره نحوه كار نویسندگان و كارگردانان خاطرنشان كرد: باید به كارگردانان و نویسندگان گفت كه به سمت منفی‌بافی نروند و به طور كلی برای انقلاب و مردم فیلم بسازند.

    محمود احمدی‌نژاد در پایان از ساختن چنین فیلم‌هایی حمایت كرد و اظهار داشت: ما همواره از ساختن اینگونه فیلم‌ها حمایت كرده‌ایم و به طور كلی هیچ فیلمی بدون كمك دولت ساخته نمی‌شود.

    لازم به ذکر است این سخنان رئیس جمهور محترم با عکس العمل های رسانه ای گوناگونی مواجه شده است.

    گروه هنری تبیان
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 9:03 am

    حاتمي‌كيا، به رنگ ارغوان و باقي ماجراها

    توقيف و رفع توقيف
    فيلم «به رنگ ارغوان» در سال 1383 ساخته شد و با پر كردن فرم تقاضاي شركت در جشنواره فيلم فجر متقاضي حضور در اين رويداد شد. فيلم از سوي هيأت انتخاب پذيرفته شد و در جدول برنامه‌ها قرار گرفت اما در موعد مقرر به نمايش درنيامد و از جشنواره بيرون ماند. دست‌اندركاران فيلم هم از هيچ تلاشي فروگذار نكردند اما حسرت ديدن اين فيلم هم براي تماشاگران باقي ماند و هم براي سازندگان.
    در آن روزها ابراهيم حاتمي كيا نامه‌اي به يونسي وزير اطلاعات وقت در دولت خاتمی نوشت كه در بخشي از آن آمده بود: «شايد به رنگ ارغوان گل سرخ خارداري باشد كه دل ياران را ريش كرده است؛ ولي شما مي‌دانيد كه من نيتي جز تقديم گل نداشتم.شهادت مي‌دهم كه به عنوان پدر معنوي «به رنگ ارغوان» با ميل و خواست شخصي خودم فيلم را از شركت در جشنواره فجر محروم مي‌كنم. مي‌گويم محروميت و اين سخت و دردناك است. مي‌دانم كه شما نيز همچون من از اينكه حاصل يك سال زحمت اهالي هنر در دولت هنر دوست خاتمي چنين سرنوشتي پيدا كرده است متأسف هستيد.ولي با اطمينان و با صداي رسا مي‌گويم كه اجازه به هيچ خناسي نخواهم داد كه اين رود ارادت را بركه‌اي ساكن تصور كند كه مي‌تواند ماهيان نامشروع خود را پرورش و صيد كند. من و يارانم منتظر روزي خواهيم بود كه «به رنگ ارغوان» در فضايي صرفاً فرهنگي به همراه شما و ياران‌تان؛ در منظر نگاه مخاطبان اصلي آن قرار گيرد.» سيدجمال ساداتيان، تهيه‌كننده فيلم هم به ايسنا گفت: «مسئولين مربوط به موضوع فيلم، خواستند كه فعلاً «به رنگ ارغوان» در جشنواره نمايش داده نشود.ممكن است بعد از مذاكرات راه حل‌هايي ارائه شود و فيلم بعداً به نمايش درآيد اما هيچ چيز مشخص نيست.»
    در سال‌هاي بعد هم پيگيري‌ها به جايي نرسيد، در سال 86 محمود اربابي مدير وقت اداره نظارت و ارزشيابي معاونت سينمايي در يك نشست خبري گفت: «اين فيلم را نديده‌ام و اكران آن فعلاً مسئله ما نيست.» او تأكيد كرده بود كه توقيف فيلم يك مسئله قانوني است كه از سوي نهادي دنبال شده و فيلم در اختيار آن نهاد است. ساداتيان در بهمن 87 كه جشنواره فيلم فجر در پيش رو بود در نامه به وزير ارشاد خواستار نمايش فيلم در اين رويداد شد. در پاسخ به اين مكاتبه جواد شمقدري مشاور وقت رئيس‌جمهور در امور هنري در مصاحبه‌اي اعلام كرد: پس از تماشاي «به رنگ ارغوان» طي گزارشي به حضور آقاي احمدي‌نژاد گفتم كه منعي براي اكران آن نمي‌بينم. آقاي رئيس‌جمهور نيز گفتند پس چرا تا به حال اكران نشده است، گفتم بعضي‌ها مخالف اكران آن هستند، مثلاً آقاي يونسي وزير اطلاعات دوره اصلاحات همچنان مخالف اكران فيلم است.شمقدري كه امروز به عنوان معاون امور سينمايي وزير ارشاد فعاليت مي‌كند، همان زمان پس از نظر مساعد رئيس‌جمهور، نظر مسئولان وزارت اطلاعات را نيز جلب و اعلام كرد: «شخصيت و جايگاه فرهنگي آقاي حاتمي‌كيا به عنوان فيلمساز انقلاب و دفاع مقدس آن قدر ارزش دارد كه مسئوليت اكران فيلم را به عهده خودش بگذاريم و مجوز آن توسط وزارت ارشاد صادر شود.»پس از انتصاب جواد شمقدري در جايگاه معاونت امور سينمايي، مهر ماه از سوي اين معاونت، اعلام شد كه «به رنگ ارغوان» در جشنواره به نمايش درمي‌آيد.
    و در نهايت شامگاه هشت دي عليرضا سجاد‌پور مدير اداره كل نظارت و ارزشيابي خبر داد كه پروانه نمايش «به رنگ ارغوان» براي اكران در جشنواره فيلم فجر و همچنين نمايش عمومي صادر شده است.
    ● حاتمي كياي آن سال‌ها و اين سال‌ها
    ابراهيم حاتمي‌كيا، كارگرداني نيست كه نامش براي كسي غريبه باشد.او فيلمسازي از نسل اول سينماگران پس از انقلاب است كه توانسته جدا از تعهد به باورهاي ارزشي، مذهبي و انقلابي بر ابزار سينما نيز تسلط پيدا كند. به همين دليل است كه در ميان طيف‌ها و اقشار مختلف اجتماعي طرفداران زيادي دارد.
    حاتمي كياي 48 ساله امروز، موفق‌ترين چهره سينماي دفاع مقدس و به طور دقيق‌تر سينماي حاشيه جنگ به شمار مي‌آيد. او در آثار مختلف خود از لوكيشن جبهه‌ها به شهرها و خيابان‌ها راه كشيد و آدم‌هاي تنهاي جنگ را از زاويه‌اي ديگر به نمايش گذاشت. حاتمي كيا حتي پا از اين فراتر گذارده و به سينماي اجتماعي – خانوادگي هم نزديك شد كه حاصل كارش آثاري با موضوعات پيوند اعضا و سقط جنين بودند.حاتمي كيا جدا از تسلط به سينما، كارگردان محبوبي در ميان مردم نيز هست، او در آثار دوره ميانه خود – وقتي كه به تأثيرات جنگ در شهرها و جامعه مي‌پرداخت- موفق شد تا با بازماندگان دوران دفاع مقدس احساس همدردی كند و در نتيجه همين موفقيت بود كه آثارش با اقبال عامه روبه‌رو شدند و مخاطبان توانستند با شخصيت‌هاي آثار حاتمي كيا احساس همذات پنداري كنند. فيلم‌هايي همچون «از كرخه تا راين» يا «بوي پيراهن يوسف» و بعد تر «آژانس شيشه‌اي» از معدود آثار تاريخ سينماي ايران هستند كه همچنان تماشاگر دارند و مخاطبان بارها به اين نوستالژي مراجعه كرده‌اند.
    ابراهيم حاتمي كيا در آغاز دوران فيلمسازي‌اش «هويت» را در سال 64 كارگرداني كرد، اين فيلم گرچه موفق نشد نظر تماشاگران عام و خاص را به خود جلب كند اما براي حاتمي‌كياي جوان تجربه خوبي بود تا در نگاهش بازنگري كند و قهرمانان دفاع مقدس را از منظري ديگر و عميق‌تر بنگرد.
    «ديده بان» در سال 67 با نظر موافق منتقدان او را به مسيري انداخت تا «مهاجر» را در ادامه همين راه مصمم‌تر كند. او با «وصل نيكان» به موضوع بمباران شهرها پرداخت. با از «كرخه تا راين» جنگ را به آنسوي مرزها برد و تصوير مظلومانه جوانان دوران دفاع مقدس را به جهانيان نشان داد. «خاكستر سبز» هم گرچه به جنگ در فراسوي مرزهاي ايران (جنگ كرواسي) مي‌پرداخت اما اثري موفق نبود شايد به اين دليل كه از جنس سينماي دفاع مقدس نبود و حاتمي‌كيا با اين شناخت بارديگر به حاشيه جنگ در شهرهاي كشور بازگشت كه نتيجه‌اش «بوي پيراهن يوسف» و «برج مينو» شد، آثاري كه هر دو تأثيرگذار بودند، به خصوص «بوي پيراهن يوسف» كه از معدود آثار موفق سينما درباره آزادگان است.اما «آژانس شيشه‌اي» اثري بود كه مناقشات زيادي را در ميان طرفداران آثار حاتمي كيا برانگيخت. اين فيلم كه جدا از دغدغه‌هاي هميشگي حاتمي كيا رگه‌هايي هم از مسائل سياسي را دربر داشت، تا سال‌ها موردتوجه تماشاگران قرار گرفته و درنظرسنجي اخير از سوي منتقدان به عنوان بهترين اثر بعد از انقلاب اسلامي معرفي شد.
    «روبان قرمز» حاتمي كيا از آثاري بوده كه خود آن را بسيار دوست دارد، اثري كه سينمايي‌تر است و او توانسته با 3 شخصيت و يك لوكيشن فضاي تازه‌اي خلق كند. «موج مرده» هم از فيلم‌هايي است كه با حاشيه‌هاي بسيار همراه بود، اما در نهايت موردتوجه مخاطبان عام و خاص قرار نگرفت.حاتمي‌كيا در «ارتفاع پست» موضوع «آژانس شيشه‌اي» و مناسبات آدم‌هاي امروز با جنگزدگان را از زاويه‌اي ديگر بررسي كرد و اين بار قضاوت تازه‌اي از شرايط ارائه داد.
    «به رنگ ارغوان» سيزدهمين فيلم او بود كه به محاق توقيف افتاد. او پس از آن به سراغ «به نام پدر» رفت تا به قول خودش از فضاي گرفته «به رنگ ارغوان» دور شود. اين فيلم جايزه بهترين فيلم جشنواره را گرفت و حاتمي‌كيا قدري آرام شد. «دعوت» متفاوت‌ترين فيلم ابراهيم حاتمي‌كيا، هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ مضمون است كه با استقبال عموم مردم در سينماها و حتي شبكه نمايش خانگي روبه‌رو شد. او براي اولين بار در اين فيلم به ستاره‌ها هم توجه كرد تا در اين عرصه هم تجربه‌اي اندوخته باشد.
    ● درباره «به رنگ ارغوان»
    «شفق، يكي از عوامل گروهك‌هاي سياسي كه اوايل انقلاب با به پا كردن آشوب از كشور گريخته‌اند، پس از سال‌ها تصميم مي‌گيرد براي ديدن دخترش «ارغوان» كه دانشجوي رشته جنگلداري است مخفيانه به ايران بازگردد. يكي از مأمورين امنيتي به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشكده مي‌شود و از تمام امكانات مدرن امنيتي استفاده مي‌كند تا با كنترل ارغوان، شفق را به دام بيندازد. در اين ميان بين او و ارغوان رابطه‌اي عاطفي به وجود مي‌آيد. از طرف ديگر همكاران سياسي شفق هم تصميم دارند او را ترور كنند تا به دست مأمورين امنيتي نيفتد اما...»
    اين خلاصه داستان فيلم «به رنگ ارغوان» است كه خيلي‌ها در انتظار اكران آن روي پرده بودند، اتفاقي كه ديروز در نخستين سانس نمايش فيلم‌هاي جشنواره (در سينماي اهالي رسانه) افتاد، در روزهاي بعد در سينماهاي جشنواره به نمايش درمي‌آيد و بلافاصله پس از جشنواره اكران مي‌شود. حاتمي‌كيا در اين فيلم براي نخستين بار به مسائل جوانان نگاه تازه‌اي مي‌اندازد. تا قبل از اين فيلم، عمده شخصيت‌هاي آثار او افراد ميانسال بوده‌اند و جوان‌ها كمتر فضايي براي عرض‌اندام پيدا كرده بودند اما در فيلم سيزدهم حاتمي‌كيا، هرچند جوانان محور اصلي فيلم نيستند و موقعيت شخصيت‌ها فضا را در اختيار دارد، اما كارگردان به جوانان با ديد پررنگ‌تري پرداخته است. حميد فرخ‌نژاد، خزر معصومي، كوروش تهامي، بهناز توكلي، رضا بابك و فرهاد قائميان هم بازيگران فيلم هستند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 9 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 9:05 am

    به رنگ ارغوان




    بر جاي مانده از جشنواره بيست وهشتم فيلم فجر


    آنچه در سطور آتي خواهد آمد نه يک نقد که يک پرسش است و اميدوارم کسي باشد و جواب اين سئوال را بار عايت انصاف بدهد تا نگارنده را از افکار احتمالا ماليخوليايي اش برهاند.


    بالاخره با تمام فراز و فرود و نمي آيم ها و مي آيم ها وقبول نمي کنم ها و شرکت نمي کنم ها ، جشنواره بيست وهشتم فيلم فجر با معرفي برگزيدگاني به انتها رسيد.


    جداي از تمام برندگان و بازندگان و شرکت کنندگان و غايبين، مسئله اي که باعث شد اين سطور را بنويسم درو کردن چند جايزه توسط فيلم به “رنگ ارغوان” و دست اندرکارانش مي باشد. اين فيلم که چند سال قبل با کارگرداني” ابراهيم حاتمي کيا “آماده نمايش شده بود، همان سالها مجوز نمايش نگرفت و به قول معروف توقيف گرديد و تا همين يکي دو ماه پيش قرار نبود نمايش داه شود؛ ناگهان با سر وصدا و خلاصه بياييد وببينيد ما داريم فيلمها را يکي يکي از توقيف در مي آوريم در جشنواره نمايش داده شد و جوايز نسبتا زيادي را هم درو کرد.


    حال سئوالي که دارم اين است ؛ اصولا مشکل اين فيلم چه بود که سالها بايگاني شد و خاک خورد و امروز چه موقعيت ويژه ايست که مي شود اين فيلم را نمايش داد و هيئت داوران محترم(هر چند خطي) اين اثر سينماي ايران و"شخص حاتمي کيا "را شايسته تقديري تا اين حد مي دانند؟


    چيزي که واضح ومبرهن است منهاي يکي دونفر که در حال حاضر در ارشاد نيستند زمان توقيف فيلم همين آدمها تصميم به توقيف فيلم گرفتند و بعد از چند سال دوباره تقريبا همانها راي به اکرانش دادند.حال بياييم فرض را بر اين بگيريم که کسان ديگري فيلم را توقيف کرده و ديگران مجوز اکران داده اند ، وزارت خانه اي که به اين سرعت آراي آن دچار جرح وتعديل مي شود آيا مي شود بنيان فرهنگ يک جامعه را به دستشان سپرد؟


    آنچه مي ماند اينکه يا تصميم گيران قبلي اشتباه کرده اند ويا جديدي ها !!هرچه باشد فرقي در اصل موضوع ندارد ، کسي هست که جواب سرمايه راکد تهيه کنندگان اين فيلم را بدهد .باور کنيد اين نوع تصميم گيري" دمار از روزگار فرهنگ اين کشور در آورده" است براي فرهنگ ملتي با اين پيشينه تاريخي نياز به آدمهاي ثابتي است با افکار مثبت و ديد فرهنگي وسيع ، بشتابيد که فردا دير است

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة أبريل 19, 2024 4:54 am ميباشد