واقعا حیفه تو این سایت قسمتی برای شعر و ادبیات نداریم
فروغ و غاده السمان
غادﺓ السّمان در مورد فروغ می گوید : من ترجمه ی نمونه هایی ازاشعاراین شاعر شگفت انگیزرا خوانده ام . نقاط اشتراک زیادی میان جهان من و جهان او وجود دارد . اما یک فرق اساسی میان من و اوست و آن اینکه او بسیار شفاف است و قدرت زیادی برای آشتی دارد در حالیکه من بیشتر تمرّد دارم و مایل به مقاومت هستم .٭
فروغ و غادﺓ / شباهت ها
شاید برای پرداختن به شباهت ها و تفاوت های اشعار فروغ و غادﺓ ، دلایلی از این دست که هر دو شاعر هستند ، معاصر هستند ، و زن هستند کافی باشد ، اما عناصر مشترک دیگری نیز در این میان وجود دارد که مقایسه ی این دو شاعر را اجتناب ناپذیر می کند ؛ اینکه هر دو زنانی هستند شرقی ، و در جوامعی سنتی بالیده اند که همواره زن را مورد بی مهری قرار داده و ارزش ها و برخوردهای فرهنگی آن موقعیت اجتماعی زن را رقم زده ، اینکه این دو زن نسبت به مسائل پیرامون خود بی تفاوت نبوده و اغلب در برابر کنش های یکسان واکنش های یکسان نشان داده اند ، اینکه هر دو زنانی معترض بوده اند ، اینکه در برابر عرف جامعه ایستاده اند ، و مهم تر از همه اینکه هر دو در کار خود صدق عاطفه داشته اند عناصری هستند که بررسی دقیق تر و عمیق تر شباهت ها و تفاوت های اشعار فروغ و غادﺓ را اجتناب نا پذیر کرده است .
تطبیق ادبیات ملت های مختلف اعم از تطبیق انواع ادبی ( نظیر مقایسه ی ادبیات حماسی ایران و چین ) ، یا تطبیق آثار دو شاعر یا نویسنده ی خاص ( نظیر آنچه در این پژوهش می خوانید ) ، بیش از هر چیز می تواند به یافتن نقاط مشترک اندیشه های بشر کمک کند و از سرچشمه های جریان های فکری و هنری ادبیات ملت ها پرده بردارد . وگرنه به صرف اینکه بدانیم اندیشه ای خاص در گوشه ای از جهان توسط اندیشمندی به گونه ای مطرح شده و در نقطه ای دیگر از دنیا توسط اندیشمند دیگری به گونه ای دیگر ، کمک چندانی به ادبیات نخواهد کرد . و تطبیق ادبیات و ادبیات تطبیقی تنها در صورتی ارزنده خواهد بود که ازاشتراکات فرهنگی پنهان در میان ملت ها پرده بردارد .
بررسی تطبیقی اشعار فروغ و غادﺓ ، از این جهت اهمیت دارد که بررسی اشعار دو زن شاعر از دو ملیت مختلف است که می تواند در مرحله ی بعدی به بررسی تطبیقی شعر زنان ایران و عرب ، و پس از آن ادبیات زنان ایران و عرب ، و پس از آن تطبیق ادبیات ایران و عرب ، و در مرحله ی نهایی به بررسی اشتراکات فرهنگی این دو قوم منجر شود .
غادﺓ السّمان شاعر و نویسنده ای سوری است که سنت ، عشق ، زن ، تبعیض و تعصب ستیزی ، جنگ ، وطن پرستی ، و انسان دوستی از بن مایه های اصلی اشعارش است . شعر او مانند شعر فروغ روشن و ساده است ، او نیز احساسات و عواطفش را صریح و شفاف به تصویر می کشد ، به ارزش های انسانی احترام می گذارد و مانند فروغ در برابر بایدها و نبایدهایی که ناعادلانه تصویب شده اند طغیان می کند .
شاید بتوان موقعیت های مشابه اجتماعی را درایجاد شباهت های میان دو شاعر دخیل دانست . درگیری با سنت های دست و پاگیر و عرف جامعه ، واکنش های تقریبا یکسانی را در شعر فروغ و غادﺓ ایجاد کرده که در این پژوهش به آن می پردازیم . از طرفی در میان اشعار فروغ و غادﺓ اختلافاتی نیز دیده می شود که عوامل ایجاد کننده ی آن را بررسی می کنیم .
شباهت ها
از اشتراکات میان اشعار فروغ و غادﺓ می توان وجود نمادهای مشترک ، اشاره به مسائل زندگی خصوصی ، اشاره به تنهایی ، کودکی ، زن ، جامعه ، عشق ، رهایی ، شعر ، گناه و مرگ را ذکر کرد .
نمادهای مشترک
نظیر سیب ، باد ، ستاره و آینه ، در شعر هر دو شاعر کارکردهای یکسانی دارند . سیب در شعر هر دو شاعر نماد گناه و لذت و وسوسه است و هر دو در خلال استفاده از نماد سیب به اسطوره ی آدم و حوا نظر داشته اند :
همه می دانند / که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس / باغ را دیدیم / و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست / سیب را چیدیم ( فروغ : فتح باغ )
آدم به سیبی دست یافت ، / آنگاه از هفت آسمان فروافتاد برزمین (غادﺓ : دفتر چهارم : 29 )
و باد که نماد عبور و انتقال و سفر است در شعر هردو به معنی ویرانی به کار رفته است :
در کوچه باد می آید / در کوچه باد می آید / این ابتدای ویرانی است / آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد ( فروغ : ایمان بیاوریم )
اشعاری را / که بر اوراق بادها می نویسی ، / برای من ( غادﺓ : دفتر سوم :14 )
ستاره درشعرهردو نماد امید و خوشبختی و عشق است و گاهی در شعر غادﺓ نماد عشق به وطن :
ستاره های عزیز / ستاره های مقوایی عزیز / وقتی در آسمان دروغ وزیدن می گیرد / دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد ؟ (فروغ : ایمان بیاوریم )
اینکه یک خانه ما را در برگیرد / اما یک ستاره ما را در خود جاندهد / جدایی همین است (غادﺓ : دفتر اول : 23 )
آینه نیز در شعر هر دو نماد ذهن و خاطرات است:
تمام روز در آیینه گریه می کردم ( فروغ : وهم سبز)
و چون در آیینه می نگرم / در این پندارم / که آیا این چشم هاست که چهره ی آیینه را می پوشاند / یا چهره ی من است ؟ (غادﺓ : دفتر اول : 45 )
پرداختن به مسائل زندگی خصوصی
از دیگر شباهت های این دو شاعر بی پرده بیان کردن مسائل زندگی شخصی شان است . اصولاً صدق عاطفه یکی از مهمترین ویژگی های این دو شاعر است و صدق عاطفه در حقیقت بدین معناست که آنچه شاعر در شعرش می آورد تجربه ی خصوصی خود او باشد :
وای ترنم دلگیر چرخ خیاطی / و ای جدال روز و شب فرش ها و جاروها (فروغ : وهم سبز )
امشب قرص های خواب آورم را نخوردم / تا مرگ به ناگاه مرا درنیابد (غادﺓ : دفتر سوم : 27 )
تنهایی
تنهایی به عنوان یکی از دستاوردهای منفی زندگی مدرن بشر امروزی ، از ویژگی های مشترک شعر این دو شاعر است . این تنهایی به معنای در جمع نبودن نیست ؛ بلکه مقصود از آن ، درک نشدن توسط اطرافیان است ، زیرا زندگی ماشینی روابط انسانی را بر مبنای برخورد منافع تعیین می کند . و آن تنهایی که فروغ و غادﺓ از آن سخن می گویند تنهایی مضاعفی است که زن شرقی با آن دست به گریبان است :
روی خط کج ومعوج سقف/چشم خودرا دیدم/چون رطیلی سنگین/خشک می شددرکف،درزردی، درخفقان/ داشتم با همه جنبش هایم/ مثل آبی راکد/ ته نشین می شدم آرام آرام ( فروغ : دریافت )
و چون با خود خلوت می کنم / چشمانی افسون شده می بینم / که از سقف به من خیره شده اند / و مرا به دیده ی حقارت و استخفاف می نگرند ( غادﺓ : دفتر اول : 19 )
کودکی
کودکی و یاد روزهای خوش گذشته نیز از وجوه اشتراک شعر هر دو شاعر است :
ای هفت سالگی / ای لحظه ی شگفت عزیمت / بعد از تو هرچه رفت ، در انبوهی از جنون و جهالت رفت ( فروغ : بعد از تو )
نمی دانم کی بر این ستاره دست یافتم / شاید در کودکی / آن را از روستایم با خود برداشتم ( غادﺓ : دفتر سوم : 24 )
زن
هم فروغ و هم غادﺓ در شعرهایشان نماینده ی زنانی هستند که در برابر قراردادهای دست و پاگیر سنت ها و عرف جامعه عصیان کرده اند . همانطور که در جامعه ی سنتی دهه ی سی ایران ظهور کلام عریان فروغ غیر منتظره بود ، شعر عرب نیز چندان پذیرای بیان بی پروای اشعار غادﺓ نبود :
او خانه اش در آن سوی شهر است / او در میان خانه ی مصنوعیش / با ماهیان قرمز مصنوعیش / در پناه عشق همسر مصنوعیش / و زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی / آوازهای مصنوعی می خواند / و بچه های طبیعی می سازد (فروغ : دلم برای باغچه می سوزد )
من در جستجوی زنی هستم / چونان من ، تنها و دردناک / تا دست در دستش نهم ( غادﺓ : دفتر دوم : 65 )
جامعه
جامعه ی سوریه و لبنان که غادﺓ در آن زیسته با جامعه ی ایرانی که فروغ را در خود پرورانده بود نه تنها تفاوت چندانی ندارد،بلکه سنت های مشترک بسیاری درهردوجامعه می توان یافت . به ویژه اینکه در هر دو جامعه ، زن جایگاهی مشابه دارد :
و این جهان به لانه ی ماران مانند است / و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است / که همچنان که تو را می بوسند / در ذهن خود طناب دار تو را می بافند ( فروغ : ایمان بیاوریم )
به تبرها خیره می شوم / در حالی که بر گردنم راه می روند / یاران دیروزم را ندا می دهم / و با بیم گردنم را جست و جو می کنم / زیرا در کابوس من / دست های همین یاران است / که تبر را برداشته است ( غادﺓ : دفتر چهارم : 84 )
انتقادهای تند اجتماعی که در اشعار فروغ با زبان طنز و ریشخند در شعرهای « به علی گفت مادرش روزی » و « ای مرز پرگهر » دیده می شود ، در جای جای اشعار غادﺓ گنجانده شده است ، به گونه ای که جدا کردن و نام بردن اشعار اجتماعی او کار بیهوده ای به نظر می رسد .
اصولاً سرکشی این دو شاعر در برابر قوانین تحمیلی اجتماع از خصوصیات بارز آن هاست :
من دلم می خواهد / که به طغیانی تسلیم شوم / من دلم می خواهد / که ببارم از آن ابر بزرگ / من دلم می خواهد / که بگویم نه نه نه نه ( فروغ : در غروبی ابدی )
من در جایگاه انکار ایستاده ام / در برابر کاسه ریگ های دوردست / میان «عدن» و «طنجه» / اعلان می کنم : «نه» ! ( غادﺓ : دفتر اول :29 )
عشق
فروغ و غادﺓ ، هر دو از طبیعت جامعه شان آگاهند ، با این وجود صراحت بیان را برگزیده اند :
گوئی که تاتاری / در انتهای چشمانش / پیوسته در کمین سواریست / گوئی که بربری / در برق پر طراوت دندانهایش / مجذوب خون گرم شکاریست ( فروغ : معشوق من )
دوست می دارم آزار دادن معصومت را که بر من روا می داری / و دندان های نیشت را / که زشتی مکیدن خونم را / ادراک نمی کند ( غادﺓ : دفتر چهارم : 26 )
در شعر فروغ و غادﺓ ، عشق با تمنیات جسمانی همراه است و خبری از عشق وهم آلود و اثیری نیست :
دیدم که در وزیدن دستانش / جسمیت وجودم / تحلیل می رود ( فروغ : وصل )
در میانه ی آتشدان تب / دیدم که جنون من با آتش تو مشتعل است ( غادﺓ : دفتر اول : 44 )
نیز عشق هر دو با هاله ای از فنا و نیستی همراه است :
زندگی شایدآن لحظه ی مسدودیست/که نگاه من درنی نی چشمان توخودراویران می سازد( فروغ : تولدی دیگر )
عشق ما درختی است افسانه ای که نمی بالد مگر ، / در خاک آتشفشانی در مرزهای دور / در میان هجران و وصال و خاطره و نسیان ( غادﺓ : دفتر دوم : ص 46 )
این دو شاعر در زمینه ی تمرّد از عشق نیز شباهت های بسیار دارند :
نگه دگر به سوی من چه می کنی ؟ / چو در بر رقیب من نشسته ای ( فروغ : قهر )
خویشتنداری کردم / در حالیکه جامه ی هذیان پوشیده بودم / در برابر ماهواره ها / و وهم حضور تو / و تو در این میان / به چیدن سر زنی دیگر مشغول بودی ( غادﺓ : دفتر اول : 44 )
رهایی
شعر « راز من » فروغ و « عشق تو گلوله ای خیس است » غادﺓ ، شباهت هایی در مضمون و مفهوم دارند و در پایان هر دو ، شاعر به رستگاری و خودآگاهی می رسد . در این شعر فروغ با رهایی از ازدواجی که برای شاعر چیزی جز بردگی و اسارت نبوده مواجهیم و در شعر غادﺓ ، رهایی از عشقی آرمانی که دربرابرمشکلات بزرگ ، کوچک و کوچک تر می شود .
شعر
علاقه ی بی حد و حصر هر دو شاعر به شعر از دیگر اشتراکات آن دو است . به گونه ای که فروغ حتی میان شعر و زندگی زناشویی و همسر و فرزندش شعر را برگزید و علاقه ی مفرط غادﺓ به شعر نیز در اغلب اشعارش به ویژه درمجموعه ی « زنی در میان دوات » آشکار است:
نیمه شب جوشید خون شعر در رگ های سرد من ( فروغ : تشنه )
گوئی من پیوند زناشویی ام را بر دوات بسته ام / و شهودم ، ورق هایم بودند ( غادﺓ : دفتر چهارم : 13 )
گناه
مضمون پردازی های هردوشاعردرزمینه ی فطری بودن گناه درسرشت انسان مشابه است:
تنها تو آگهی و تو می دانی / اسرار آن خطای نخستین را ( فروغ : در برابر خدا )
آدم به سیبی دست یافت / آن گاه از هفت آسمان فرو افتاد بر زمین ( غادﺓ : دفتر چهارم : 13 )
مرگ
هر دو شاعر در رابطه با مرگ خود شعر سروده اند ، و حال آنکه در شعر هر دو در کنار مرگ ، عشق و زندگی نیز در تمام مظاهر هستی جریان دارد :
بعد من ناگه به یکسو می روند / پرده های تیره ی دنیای من / چشم های ناشناسی می خزند/ روی کاغذها و دفترهای من ( فروغ : بعد ها )
آن گاه که می میرم / درون این ورق را خوب جستجو کن / به غرفه ی کلماتم برو / تا مرا در میان سطرها بیابی ( غادﺓ : دفتر سوم 71 )
دو مقوله ی عرضی که موجب تفاوت هایی در شعر غادﺓ و فروغ شده اند مسأله ی جنگ و زندگی خانوادگی آن دو است . اینکه بازتاب جنگ را در شعر فروغ نمی بینیم تنها یک دلیل دارد و آن این است که شاعر در دورانی بدون جنگ و خونریزی زندگی کرده و حال آنکه غادﺓ در فضایی جنگ زده و آسیب دیده زندگی می کرده و نمی توان منکر تاثیرگذاری فضای پیرامون شاعر بر شعر او بود .
و اما مساله ی خانوادگی ؛ و اینکه چرا مسائل مربوط به خانواده ( پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ) و مسائل مربوط به زندگی زناشویی و پیامدهای آن اینقدر در شعر فروغ پررنگ است و در شعر غادﺓ کمرنگ ، مسأله ای قابل تأمل است . حقیقت امر این است که زندگی غادﺓ برخلاف زندگی فروغ ، ظاهراً برخوردار از خوشبختی است ، در خانواده ای تحصیل کرده و فرهنگی تربیت شده و رشد کرده و در خارج از کشور در محیطی متمدن به درجات عالی تحصیلی دست یافته . در زندگی زناشویی نیز همسرش از طبقه ی فرهیخته ی جامعه بوده . در نتیجه کانون خانوادگی غادﺓ از کودکی تا کنون ، چه در خانه ی پدر و چه در خانه ی همسر، کانونی گرم و امن بوده ( مدنی 1385 : 185 ). اما فروغ از تمام این موهبت ها محروم بوده . در خانواده ای دیکتاتور مآب بزرگ شده ، همسرش - علیرغم احترامی که برای مرحوم پرویز شاپور قائلم - به هر حال به گونه ای نبوده که بتواند زندگی زناشویی پایداری را برای فروغ به ارمغان بیاورد و ازدواج شان در نهایت به جدایی منجر شد و حتی از ملاقات تنها پسرش نیز محروم ماند . همین زندگی نافرجام و ناکام لطمه های بسیاری به روح حساس فروغ وارد کرد و در مجموع تاثیری روی اشعارش گذاشت که نه تنها در شعر غادﺓ نمی بینیم ، بلکه در شعر شاعران زن دیگر نیز به ندرت قابل مشاهده است
لیلا کردبچه