gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


    سلمان هراتي

    padme
    padme
    Admin


    تعداد پستها : 447
    Age : 48
    Registration date : 2008-02-27

    سلمان هراتي Empty سلمان هراتي

    پست من طرف padme السبت نوفمبر 01, 2008 5:54 pm

    زنده یاد سلمان هراتی


    سلمان هراتي F44ea810



    سلمان هراتی در سال 1338 هجری شمسی در روستای "مرزدشت" تنکابن، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد.

    دوران ابتدایی را در روستا گذراند و از سنین نوجوانی با قلم و دفتر و کتاب، انس و الفت گرفت.

    از همان ابتدای جوانی به دلیل فقر مادی، برای گذراندن معاش به شاگردی می پرداخت و با چوپانان محلی (گالشها) به چوپانی می رفت و از همین رهگذر با ترانه های محلی آشنایی پیدا کرد.

    از سال 1352 به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را تجربه کرد.

    فوق دیپلمش را در سال 1362 در رشته هنر گرفت و بلافاصله به کار تدریس هنر در روستاهای تنکابن مشغول شد.

    سلمان با شعر متعهد پیوندی ناگسستنی داشت و از همین روست که صمیمیت و خلوص و بی پیرایگی در اشعارش موج می زند و شعر او را از شعر دیگر معاصران متمایز می سازد.

    از سلمان هراتی سه مجموعه با نامهای "از این ستاره تا آن ستاره"،"از آسمان سبز"و"دری به خانه خورشید" به چاپ رسیده است.

    زنده یاد سلمان هراتی یقیناً یکی ازمصادیق شعر انقلاب است.
    تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و به سبک سهراب سپهری شعر می‌سرود.
    از او اگر چه بر پیشانی زمانه جز سه دفتر شعر باقی نیست اما همین سه دفتر کافی است تا بتوان در همه قالب های شعری نمونه های کاملی از شعر انقلاب را یافت.
    سلمان هراتی نهم آبان ماه سال 1365 در حالي‌كه براي تدريس به يكي از روستاهاي شمال كشور مي‌رفت، در اثر يك سانحه رانندگي ديده از جهان فرو بست.

    یادش گرامی باد
    padme
    padme
    Admin


    تعداد پستها : 447
    Age : 48
    Registration date : 2008-02-27

    سلمان هراتي Empty رد: سلمان هراتي

    پست من طرف padme السبت نوفمبر 01, 2008 5:57 pm

    نمونه ای از اشعار سلمان هراتی:


    تو مثل ستاره


    تو مثل ستاره
    پر از تازگی بودی و نور
    و در دستت انگشتری بود از عشق
    و پاکیزه مثل درختی
    که ازجنگل ابر برگشته باشد

    ***

    سرآغاز تو
    مثل یک غنچه سرشار پاکی
    زمین روشنی تو را حدس می زد
    تو بودی ،هوا روشنی پخش می کرد

    ***

    و من
    هر گلی را که می دیدم از
    دستهای تو آغاز می شد
    و آبی که از بیشه ای دور می آمد آرام
    بوی تو را داشت

    ***

    من از ابتدای تو فهمیده بودم
    که یک روزخورشید را خواهی آورد
    دریغا تو رفتی!
    هراسی ندارم
    مهم نیست ای دوست
    خدا دستهای تو را
    منتشر کرد...
    padme
    padme
    Admin


    تعداد پستها : 447
    Age : 48
    Registration date : 2008-02-27

    سلمان هراتي Empty رد: سلمان هراتي

    پست من طرف padme السبت نوفمبر 01, 2008 5:58 pm

    پیش از تو ...



    پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت

    شب مانده بود جرات فرادا شدن نداشت


    بسیار بود رود در آن برزخ کبود

    اما دریغ زهره ی دریا شدن نداشت


    در آن کویر سوخته آن خاک بی بهار

    حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت


    گم بود در عمیق زمین شانه بهار

    بی تو ولی زمینه ی پیدا شدن نداشت


    دلها اگر چه صاف ولی در هراس سنگ

    آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت


    چون عقده ای به بغض فرو خورده بود عشق

    این عقده تا همیشه سر واشدن نداشت
    padme
    padme
    Admin


    تعداد پستها : 447
    Age : 48
    Registration date : 2008-02-27

    سلمان هراتي Empty رد: سلمان هراتي

    پست من طرف padme السبت نوفمبر 01, 2008 5:59 pm

    ***************************
    او در همین جاست
    همین جا
    نه در خیال مبهم جابلسا
    و نه در جزیره خضرا
    و نه در هیچ کجای دور از دست
    من او را می بینم
    هر سال عاشورا
    در مسجد بی سقف آبادی
    با برادرانم عزاداری می کند
    او را پشت غروبهای روستا دیده ام
    همراه مردان بیدار
    مردان مزرعه و کار ...
    او را بر بوریای محقر مردم دیده ام
    او را در میدان شوش در کوره پز خانه دیده ام ...
    وقتی مردم ده ما برای آبیاری مزرعه ها
    به مرمت نهرهای قدیمی می رفتند
    او کنار تنور داغ با "سیب گل " و "فاطمه" نان می پزد
    برای بچه های جبهه
    او در جبهه است
    با بچه ها فشنگ خالی می کند و صلوات می فرستد
    او همه جا هست در اتوبوس کنار مردم می نشیند
    با مردم درد دل می کند ...
    او از خانواده شهداست
    شبهای جمعه به بهشت زهرا می رود
    و روی قبر شهدا گلاب می پاشد ...
    او یعنی روشنایی
    یعنی خوبی
    او خیلی خوب است
    خوب و صمیمی و ساده و مهربان
    من می گویم ، تو می شنوی
    او خیلی مهربان است
    او مثل آسمان است
    او در بوی گل محمدی پنهان است


    زنده یاد سلمان هراتی

      اكنون الإثنين مايو 06, 2024 7:57 am ميباشد