gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


    بهرام بيضايي

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 6:35 am

    پس از مسعود کیمیایی؛
    ناصر تقوایی هم از منتقدان «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی انتقاد کرد

    سینمای ما - ناصر تقوایی در گفتگویی با جواد طوسی در روزنامه اعتماد، درباره واکنش اخیر منتقدان با فیلم تازه بهرام بیضایی هم سخن گفت: رسانه هاي ما در مسير صحيح حرکت نمي کنند، به دليل اين که هميشه تحت کنترل بوده و از يک فيلتر و محدوديت عبور کرده اند. به همين دليل رابط خوبي بين ملت ما و هنرمندان نيستند. اين محدوديت ها، رسانه هاي ما را وادار کرده که به شکل تجريدي به قضايا نگاه کنند. سير کار هنرمند در اثرش را نمي بينند و فقط به خود آن اثر نگاه مي کنند. فيلمسازي مثل «بهرام بيضايي» بخشي از تاريخ سينماي ما را ساخته اما وقتي يکي دو نفر در يک فيلمش ايرادي مي بينند اين سابقه را فراموش مي کنند. به اين فکر نمي کنند که بيضايي اين کار را آگاهانه يا با تعمد انجام مي دهد و بايد آن را پيگيري کرد. با آخرين فيلم او مثل فيلم يک فيلمساز جوان مبتدي برخورد مي شود، در حالي که واقعاً هر حرفه يي و هر هنرمندي در کارش پيوستگي دارد. معناي رشد همين است و انتهايي ندارد. زندگي هنرمندان با زندگي واقعي تفاوت دارد. زندگي واقعي يک زندگي تقديري است اما شما در هنر با اين زندگي تقديري روبه رو نيستيد. در آنجا زندگي ها انتخابي است. نويسنده، فيلمساز و... لحظات خاصي از زندگي را انتخاب مي کنند که به درد روايت شان مي خورد و بقيه را دور مي ريزند. او اين زندگي را گزينش مي کند و زندگي گزينشي نمي تواند تقديري باشد. زندگي گزينشي هدف دارد و مي خواهد براي يک زندگي بهتر مدل باشد. اين تفاوت را هنوز رسانه هاي ما دريافت نکرده اند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 6:36 am

    آهنگسازی برای فیلم های بهرام بیضایی زیباترین تجربه ی فعالیت هایم است
    محمدرضا درویشی آهنگساز فیلم نیز در این باره اظهار کرد: تجربه آهنگسازی با بهرام بیضایی از مهمترین و زیباترین تجربه های فعالیت آهنگسازی من است، و این کار پنجمین همکاری من با وی است.
    هیچ وقت نتوانستم بدون ذهن خلاق و کمکهای مستقیم بیضایی آهنگسازی فیلمهای او را انجام دهم. در این کار چون هم خود فیلم و هم آهنگسازی آن سخت بود با همفکری و هم نظری بیضایی موسیقی فیلم ساخته شد. بخشی از این موسیقی توسط گروه ارکستر سمفونیک اکراین ضبط شده است.


    کار سینما فعالیتی گروهی است
    مژده شمسایی یکی از بازیگران فیلم وقتی همه خوابیم نیز گفت: کار سینما کاری گروهی است و بازیگران جلوة کار گروهی هستند و همیشه کار حاصل زحمات همه است.


    همیشه آرزو داشتم در یکی از فیلم های بهرام بیضایی ایفای نقش کنم
    شقایق فراهانی (بازیگر نقش خاطره مقبول) در ادامه گفت: همیشه آرزو داشتم با بهرام بیضایی کار کنم حتی اگر فقط از جلوی دوربین وی حرکت کنم و خوشحالم که این کار قبل از مرگم اتفاق افتاد و در یکی از فیلمهای او نقشی را بازی کردم.


    دانشجویی را با نگاه کردن به آثار استاد بیضایی پشت سر گذاشتم
    علیرضا جلالی تبار از دیگر بازیگران این فیلم گفت: دانشجویی را با نگاه کردن به استاد و جارو کردن پشت صحنه های بیضایی پشت سر گذاشتم . در کارهای نمایشی وی مدیر صحنه بودم. در این فیلم نیز بیشتر حواسم به کارگردانی او بود.


    با بازی در فیلم بهرام بیضایی احساس می کنم یک بار دیگر از دانشگاه تئاتر فارغ التحصیل شدم
    حسام نواب صفوی که در این فیلم ایفای نقش کرده است نیز در این باره گفت: تجربه بازی با بیضایی آرزوی هر بازیگری است و من بعد از پایان بازی در این فیلم احساس کردم دوباره از دانشگاه تئاتر فارغ التحصیل شدم.


    بازی در وقتی همه خوابیم یک شانس در فعالیت کاری من بود
    هدایت هاشمی بازیگر وقتی همه خوابیم نیز در ادامة این نشست گفت: من دوازده سال است که در حوزة تئاتر فعالیت می کنم و شاید آثار سینمایی من در طول این سالها کمتر از فعالیت من در حوزة تئاتر باشد. بازی در وقتی همه خوابیم یک شانس در فعالیت کاری من بود. در نمایش «افرا» من نقش فرد سالخورده را بازی می کردم در این فیلم نیز من نقش یک پیرمرد را داشتم به نظرم ایشان علاقمند هستند من را در چنین نقشهایی بیشتر ببینند.


    هیچ مطلبی در جهان سطحی نیست
    بیضایی در ادامة صحبتها افزود: منتقدین ما باید تصمیم بگیرند که چه مطالبی پرارزش است چه مطالبی سطحی. اما به نظر من تمام این خط کشی ها مخدوش است و هیچ مطلبی در جهان سطحی نیست که نشوند در خصوص آن صحبت کرد.


    ستاره سازی در سینما بخشی از موضوع وقتی همه خوابیم است
    وی عنوان کرد: این فیلم راجع به ستاره های سینما و ستاره سازی نیست بلکه ستاره سازی بخشی از موضوع آن است. هیچ بازیگری از مادر بازیگر تجاری به دنیا نیامده همه در درون خود استعدادهایی دارند اما در شرایطی قرار می گیرند که آنها را بازیگر تجاری می سازد. من بهترین چیزی را که ممکن بود بسازم را ساختم. چون فکر کردم راجع به سینما می توانم حرفی بزنم و آن را به این طریق بیان کردم.
    وی در خصوص کتاب شاهنامه که در فیلم نقش پررنگی داشت نیز توضیح داد: تصویرهای کتاب شاهنامه تصویر سازی بسیار قدیمی ایران است و مربوط به زمانی پیش از سینما می شود. من ابتدا به دنبال کتابی می گشتم که هیچ تعبیری نداشته باشد و بعد این کتاب را انتخاب کردم و می خواستم این موضوع را مطرح کنم که ما با کودکانمان دربارة شاهنامه صحبت می کنیم ولی زندگی مان دربارة چیز دیگری است.


    زیر پای یکدیگر را خالی کردن بخشی از فرهنگ ما ایرانیان شده است
    این فیلم حرف دل من نیست راجع به بخشی از فرهنگ ماست . قسمتی از موضوع این فیلم در خصوص زیر پای یکدیگر را خالی کردن است که این بخشی از فرهنگ ما ایرانی ها شده است و من راجع به قسمتی از فرهنگمان فیلم ساختم.
    وی تأکید کرد: من در این فیلم تهمتی به مطبوعات نزدم و می خواستم به حساسیت مطبوعات اشاره کنم که آنها چطور می توانند به آسانی قلبها را تصرف کنند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 6:36 am

    ویژه جشنواره فیلم فجر: نقدی بر بازیهای «وقتی همه خوابیم» ساخته بهرام بیضایی
    سید سعید هاشم زاده
    12 بهمن 1387
    اگر نمایشنامه‌های بیضایی را خوانده باشید و بعد به تماشای تئاترهایی كه كارگردانی كرده نشسته و فیلمهایی كه ساخته است را دیده باشید، خواهید فهمید كه بر روی تمامی آنها مُهر بهرام بیضایی به صورت برجسته دیده می‌شود. مهری كه ویژگی‌های آثار بیضایی را شامل می‌شود، چه در تئاتر و چه در سینما. شاید كمتر اثری از بیضایی وجود داشته باشد كه سایه او بر روی آن دیده نشود. به بیانی دیگر، اگر فیلمی از او بخواهد ژانری مستقل را دنبال كند نخست به عنوان فیلم بیضایی شناخته می‌شود تا فیلمی به عنوان مثال اجتماعی یا كمدی. «وقتی همه خوابیم» پس از نه سال دوری بیضایی از سینما در روز دوم جشنواره به نمایش در آمد. نمایشی كه با استقبال خوبی همراه بود.
    بیضایی در «وقتی همه خوابیم» چند ژانر و تكنیك را در راستای یكدیگر به كار می‌گیرد و بكار گیری چند ژانر و تكنیك در این اثر او شامل بازیهای بازیگران او هم می‌شود. بازیگران او هم شامل بازیگران تئاتری و هم شامل بازیگران سینمایی كشور می‌شوند. حسام نواب صفوی و شقایق فراهانی بازیگرانی سینمایی به حساب می‌آیند و مژده شمسایی و هدایت هاشمی با اینكه آثاری سینمایی هم در كارنامه دارند اغلب به عنوان بازیگرانی تئاتری به حساب می‌آیند. هنگامی كه بیضایی می‌گوید تفاوتی در تقسیم بندی بازیگران به عنوان بازیگران سینمایی و تئاتری یا بازی تئاتری-سینمایی قائل نمی‌شود، خیلی‌ها این گفته او را به حساب بی اطلاعی او در باره بازیگری می‌گذارند اما به هیچ وجه اینگونه نیست! شاید تا بحال متوجه این شده باشید كه لفظ بازی تئاتری درباره تعدادی از بازیگران سینما و به ویژه بازیگران صاحب نام تئاتری به كار می‌رود. اما بهتر است بدانید كه بازی تئاتری لفظی درست است و به كاربردن این لفظ بی دلیل نیست. سن (صحنه) تئاتر با وجود عرضی كه دارد بازیگر را به طور حتم وادار به غلو می‌كند كه البته غلو این بازیگر بستگی به محیط اجرایی او دارد و بر این اساس است كه بازیگران تئاتر مقدار غلو خود در بیان و حركت را كم یا زیاد می‌كنند. اما در سینما به واسطه قاب محدودی كه وجود دارد بازیگر باید از غلو پرهیز كند. سبك فیلمسازی هم در مقدار غلو بازیگر سینما تاثیر می‌گذارد. اگر بیضایی و علاقه او به تئاتر شرق را شناخته باشید متوجه این خواهید بود كه تئاتر در سینمای بیضایی جایگاه رفیعی دارد، یا حداقل بازیها و دیالوگهای آثار تئاتری او در سینمایش تاثیرگذار هستند. در «وقتی همه خوابیم» بازیگری رئالیستی نمی‌بینیم. پس شاهد داستانی رئالیستی هم نیستیم و اینجاست كه بیضایی با ویژگی فاصله گذاری خودش در بازی در بازی‌ها و مشخص كردن كارگردان، مولف و بازیگر و تعیین نقش‌های متعدد برای بازیگرش مُهر خود را بر روی «وقتی همه خوابیم» هم می‌گذارد و در لحظاتی بازی رئالیستی با دیالوگ‌های خاص نمایشی بودن روایت را به بیننده گوشزد می‌كند و برای بازیگرانش فاصله‌ای بین خودشان و نقش در فیلم می‌گذارد. به طوری كه مژده شمسایی در نقش نویسنده و بازیگر، بازی عادی و تقریبا رئالیستی دارد. اما هنگامی كه وارد نقش چكامه چمانی می‌شود دیگر خبری از بازی رئالیستی نیست.
    بیضایی در «وقتی همه خوابیم» چند بازیگر توانای تئاتر را در برابر چند ستاره سینما قرار می‌دهد و انتقاد خود را به صورتی صریح در فیلم مطرح می‌كند. باید گفت بیضایی در «وقتی همه خوابیم» به نقش بازیگران اهمیتی خاص می‌دهد و برای آنها بر خلاف گفتارش تقسیم‌بندی سختی قائل است. اما هنگامی كه این تقسیم‌بندی به مرحله اجرایی می‌رسد بازی سینمایی یا تئاتری معنای خود را از دست می‌دهد. زیرا بیضایی به خودی خود یك مولف حتی در امر بازیگری به حساب می‌آید كه علاقه‌اش بیشتر مربوط به ارتباط منطقی برقرار كردن با نقش و بازیگر است تا ارتباطی حسی با آن و این روند، در تمامی آثار او وجود دارد كه می‌توان گفت وامدار تفكراتی است كه در نمایش‌های اصیل ایرانی همچون تعزیه وجود دارد. بگذارید مقایسه‌ای بین استفاده از بازیگر در تعزیه و آخرین اثر بیضایی داشته باشیم. هنگامی كه اشقیاء در نمایش تعزیه لحظه‌ای درنگ می‌كنند، روایت داستان عاشورا را می‌شكنند و خود را به عنوان بازیگر معرفی می‌كنند. خود در سوگ امام حسین (ع) می گریند و این نشانی است از تمایزی كه آئین تعزیه ما در نقش بازیگری كه راوی یك روایت است تا بازیگری كه خود نقش را بازی می‌كند قائل می‌شود. بیضایی دقیقا این تمایز را در وقتی همه خوابیم به كار می‌گیرد. هنگامی كه مژده شمسایی نقش نویسنده و بازیگری متاهل را در فیلم بازی می‌كند و خود را راوی روایت چكامه چمانی معرفی می‌كند با هنگامی كه او نقش چكامه چمانی را بازی می‌كند همان تمایزی شكل می‌گیرد كه در نوع روایت تعزیه وجود دارد.
    بهرام بیضایی با «وقتی همه خوابیم» از چند جهت بازیگری را نقد می‌كند. اول اینكه به نقد ارزش بازیگری در ایران می‌پردازد كه البته می‌توان این جنبه از نقد او را سطحی‌ترین جنبه دانست و از طرف دیگر به ستاره-بازیگرهایی می‌تازد كه هنوز بازیگران و بازیگری حقیقی را درك نكرده‌اند كه از این جنبه انتخاب حسام نواب صفوی نقدی صریح و بی پرده است كه انگار نقش خود را در سینما بازی می‌كند. از «وقتی همه خوابیم» بیشتر و بیشتر سخن به میان خواهد آمد. اما جزئیات بازی این اثر بیضایی در سطحی قابل تامل ارائه نمی‌شود زیرا دغدغه بیضایی چیز دیگری است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:38 am

    نگاهی به فیلم «وقتی همه خوابیم» از بهرام بیضایی












    «وقتی همه خوابیم» یادآور تکنیک های خاص بیضایی در آثارش بود. اصولاً این کارگردان آثار سینمایی اش به تئاتر شبیه است و در اجرای صحنه ای نیز از تکنیک های سینمای خود متأثر است. به همین دلیل بسیاری از مؤلفه های این کار شیوه ای تئاتری داشت. میزانسن های تئاتری، بازی های تئاتری و.‎.‎. همواره در «وقتی همه خوابیم» به چشم می آمد.
    این فیلم دومین فیلم بیضایی در حوزه ژانریک «حدیث نفس» است.وی پیش از این «شاید وقتی دیگر» را ساخت که به پشت صحنه تلویزیون می پرداخت و فیلم جدید گذاری در پشت صحنه سینما دارد. ما در این کار با قصه واحدی روبه رو نمی شویم. به تعبیری فیلم از مؤلفه های درام و قصه ای با روابط علی و معلولی تبعیت نمی کند؛ ابتدا با کاراکتر زنی در داستان روبه رو می شویم که تصادفاً با مردی آشنا می شود. این مرد کاراکتر یک قاتل تبرئه شده را دارد.اما در بخش دوم فیلم با گروه فیلمبرداری روبه رو هستیم. در این قسمت از فیلم کارگردان ناچار می شود که بازیگر چهره را جایگزین یک بازیگر حرفه ای تئاتر کند. همین اتفاق برای بازیگر زن داستان هم اتفاق می افتد. از اینجا به بعد روایت فیلم شکل سومی هم پیدا می کند؛ قصه فراموش می شود و پشت صحنه سینما، مناسبات و برخی از تلخی های آن محور قرار می گیرد. فیلم بیضایی اگرچه از قصه و درام برخوردار نیست اما ساختار محکمی دارد. فیلمبرداری و صداگذاری کار قوی است. همچنین بازی های تئاتری به درستی در بافت فیلم جای گرفته و در این میان می توان به ایفای نقش خوب هدایت هاشمی اشاره کرد.

    مهران ماندگار
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:39 am

    یادداشتی بر فیلم «وقتی همه خوابیم»
    این ملک به فروش می رسد
    هومن نیک فرد


    بهرام بيضايي - صفحة 2 57_870403_l600


    بعضی از کارگردانان زمانی که هنر را خرج هنر می‌کنند و قصد بیانیه صادر کردن ندارند، کارشان دلپذیر است و قابل تماشا؛ اما در مواقعی که تمام هم و غم خود را به کار می‌گیرند تا فیلم‌شان مملو از بیانیه‌های عامه‌پسند و گاهی اعتراض‌آمیز باشد، کارشان به دل نمی‌نشیند و غیرقابل تماشا است. از حواشی قابل و غیر قابل استناد فیلم آخر استاد بهرام بیضایی، «وقتی همه خوابیم»، بی‌اطلاع نیستیم و دیگر تکرار مکررات جایز نیست. اما نکته این‌جاست که آیا بهرام بیضایی، استاد هنرهای دراماتیک، نویسنده و کارگردان مسلط، در این فیلم، که سراسر آن پر از حرف‌هایی‌ست که تا قبل از این تنها زمزمه‌هایش را شنیده بودیم، توانسته با مخاطبش ارتباط برقرار کند یا خیر؟ و آیا می‌توان استاد بیضایی را جزء کارگردانانی نام برد که برای بیان دغدغه‌هایش در فیلم، چشم بر مخاطبانی که دوست‌دار آثارش هستند، ببندد؟

    در همین ابتدا باید گفت که «وقتی همه خوابیم» نه تنها با مخاطب آثار بیضایی از سال‌های دور تا کنون ارتباط برقرار کرد، بلکه او را راضی و چشم به راه آثار بعدی نگاه داشت. و اینکه: نباید در فیلم‌های استاد بیضایی دنبال ضعف گشت بلکه با دانستن این‌ واقعیت که فیلم‌ساز مورد بحث‌مان، هم برای هنر و هم برای مخاطبان هنر ارزش قائل است، و با مروری بر پرونده‌ی پربار او و خلاقیت تمام نشدنی‌اش، باید به‌دنبال تازه‌ها گشت.

    وقتی همه خوابیم؛ عنوانی تأمل‌برانگیز و با کنکاش در لایه‌ی معناگرایی آن، اعتراض‌آمیز دارد. اعتراض به سکوت در برابر نامرادی‌های روا شده در حق سینماگران. نمی‌توان منکر دغدغه‌ی سرمایه‌گذاران برای بازگشت سرمایه‌ی به‌کار گرفته شده در قبال یک فیلم شد. اما گاهی سرمایه‌گذار یا سرمایه‌گذاران بدون هیچ نوع اطلاعات لازم و به‌شکل کاملاً افراطی هنر را فدای اقتصاد می‌کنند. همان‌طور که در «وقتی همه خوابیم» سه تهیه‌کننده اواسط یک کار سینمایی با پیشنهاد مبلغ بالا حاضر می‌شوند بازیگران فیلم را تغییر دهند و خسارت مادی و معنوی وارد شده به کار را با پیش‌بینی اینکه «فیلم فروش خواهد کرد» به جان می‌خرند. به گفته‌ی خود استاد؛ «وقتی همه خوابیم»، نقد زیرآب زنی در سینما است. قدرتی که پول و آدم‌های پول‌دار دارند و با چشمان بسته و دهان‌هایی باز یک اثر را به نابودی می‌کشند، از پیام‌های واضح آخرین ساخته‌ی استاد بیضایی است. کارگردان، در پس هر قاب‌بندی زیبا و میزانسن چشم‌نواز و تماشایی و با استفاده از نمادهای خلاقانه، با مخاطب به گفت و گو می‌نشیند. از زنی که بر بالای دیوار نشسته و در کنارش تابلویی با نوشته‌ی «ایست» وجود دارد تا زندانی که بر دیوار آن نگاشته شده: «زندان مدرسه‌ی اجتماع است» و بعد جمله‌ای که بعنوان آنتی تز از همسر پرند پایا می‌شنویم: «اجتماع خودش مدرسه است» و درسی که جامعه در انتها بعنوان سن‌تز به پرند پایا می‌دهد؛ تا روزنامه‌ای در دست یک تهیه‌کننده با تیتر «سینمای امروز»، همه و همه حاصل ذهن مطلع و خلاق استاد عزیز است. آن زن که با چادری بر سر در کنار تابلویی با عنوان ایست نشسته، نقد حضور زن در اجتماع و برخوردی است که این مدرسه و مدیران با زن می‌کنند. عنوان روزنامه‌ی «سینمای امروز» که درست زیر مشت یکی از تهیه‌کننده‌های فیلم مچاله شده، نقد سینمایی است که اسیر اقتصاد و آدم‌های ناکارآمد و پول‌پرست شده است.

    «وقتی همه خوابیم» فیلمی دیالوگ محور با تنوع تصویر است و همراه با موسیقی قوی و هیجانی خود قطبی از فیلم را به خود اختصاص داده است. این فیلم نقد صریح و بی‌پروای اخلاق مردم ایران و سینمای آن است. سینما دارای دو جنبه‌ی مثبت و منفی یا شیرین و تلخ است. کارگردانان برای به تصویر کشیدن این خوشایندی یا ناخوشایندی سراغ پشت صحنه‌ی سینما می‌روند؛ البته گاهی کارگردانی مثل جوزپه تورناتوره در «سینما پارادیزو»، ستایشی عاشقانه از هنر سینما و شیفتگی گروهی از انسان‌ها نسبت به هنر هفتم را مدنظر قرار می‌دهد که کل کار فلاش‌بکی از زندگی یک کارگردان موفق ایتالیایی است. تورناتوره تنها به جنبه‌های مثبت سینما بسنده نکرد و شش سال پس از ساخت «سینما پارادیزو» سراغ «ستاره ساز» رفت. این فیلم که ششمین تجربه‌ی سینمایی تورناتوره است بار دیگر به حواشی جذاب سینما می‌پردازد، اما این‌بار روی دیگر سکه و تباهی‌های سینما را به تصویر می‌کشد. بیضایی هم در فیلم خود سراغ حواشی سینما رفته و گروه فشار فرهنگی را تعریف و به نقد نشسته است. عواملی که هروقت به سودشان باشد از هنرمند اسطوره می‌سازند و هروقت به ضررشان، هنرمند را لجن‌مال می‌کنند. کاش که تصمیم‌گیرنده‌ی نهایی مخاطب فهیم باشد.

    رابرت مک‌کی در کتاب آموزشی «داستان» راجع‌به نویسنده‌ی فیلم‌نامه توصیه می‌کند که او باید تمامی پرسوناژ‌ها را دوست بدارد و بتواند که آن‌ها را به گرمی در آغوش بگیرد. این‌گونه، خشم و نفرت فیلم‌نامه‌نویس نسبت به یکی از شخصیت‌ها در فیلم مانع انعطاف شخصیت نمی‌شود و به تماشاگر فرصت فکر کردن و تصمیم‌گیری را می‌دهد. مثالی از بتمن: شوالیه‌ تاریکی به کارگردانی کریستوفر نولان می‌آوریم: برادران نولان، کریستوفر و جاناتان فیلمنامه‌ی شوالیه‌ی سیاه را بر اساس داستانی از کریستوفر نولان و دیوید اس. گویر نوشته‌اند. در این فیلم به لطف شخصیت‌پردازی مناسب و ملموس، تک تک پرسوناژها قابل بررسی‌اند. یکی از شخصیت‌ها که تأثیر شگرفی بر روند فیلم‌نامه و مخاطب دارد، هاروی دنت دادستان بانفوذ گاتهام‌سیتی است. مخاطب دقایقی پس از آشنایی با این شخصیت بدلایلی که توضیحش مجالی دیگر می‌طلبد از او متنفر می‌شود. تماشاگر حتی اگر سعی کند که او را دوست داشته باشد، نمی‌تواند، چون نویسنده از او متنفر بوده و او را پس زده است. این نکات را یادآور شدیم تا بگوییم در فیلم «وقتی همه خوابیم»، شخصیت‌هایی که باید از آن‌ها متنفر بود، کم نیستند. اما نویسنده‌ی اثر با آغوشی باز آن‌ها را پذیرفته و شخصیت‌ها را به‌گونه‌ای پرداخت کرده که تماشاگر به فکر واداشته شود و تصمیم‌گیری به‌عهده‌ی خود او باشد. به‌نوعی فیلمنامه‌نویس رأی قطعی صادر نکرده و برای مخاطب ارزش قایل شده است.

    «وقتی همه خوابیم» از آن دست‌ فیلم‌های‌ست که تماشای چندباره‌ی آن باعث می‌شود بیشتر به تسلط سازنده‌اش بر کار پی ببریم. این فیلم با ساختار فوق‌العاده‌ی سینمایی خود توانسته انتظارات را برآورده کند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:44 am

    نگاهي به «وقتي همه خوابيم» آخرين فيلم بهرام بيضايي؛ سگ کشي!

    * علي جعفري

    *وقتي همه خوابيم

    بازيگران: مژده شمسايي، عليرضا جلالي تبار، حسام نواب صفوي، شقايق فراهاني، هدايت هاشمي، سحر دولتشاهي، سيدمهرداد ضيايي، حسين محب اهري و...
    خلاصه داستان: فيلمي در دست ساخت است و بازيگران مشغول بازي. تهيه کنندگان فيلم، سرمايه دار تازه اي را به خاطر پول در فيلم شريک مي کنند و شرط سرمايه دار، تعويض بازيگر اصلي مرد فيلم است و آوردن يک بازيگر ستاره به جاي آن. اين اتفاق با مخالفت کارگردان روبرو مي شود، اما تهيه کنندگان قوي ترند. در اتفاق بعدي، بازيگر زن فيلم بايد به خواست سرمايه دار جايش را به يک نور چشمي ديگر بدهد و اين جريان ادامه مي يابد...
    *
    نويسنده: نه، زيادي تلخه. موافقم. شايد درست نباشه اين طوري تمومش کنيم. اين پايان تلخيه، گر چه بدبختانه واقعيته! اجراکننده ها چي؟ و تماشاگرها؟ و جاهايي که تصويب مي کنن يا نمي کنن؛ و البته به نفع واقعيت رسمي؟ حتما مي گن بايد نور اميدي نشون مي دادم. امکان رستگاري و بهبودي؛ فرداي بهتري! کي؟ کي مي گه؟ مديران؛ منتقدان فرهنگي؛ رسانه ها؛ چپ ها؛ راست ها؛ و بد روزگاريه وقتي چپ و راست يک حرف مي زنند؛ اونم در جايي که تنها واقعيت، بي ترديد صفحه تسليت روزنامه هاست. نه، کسي دوستدار واقعيت نيست. همه دوستدار اون توافق عمومي اعلام نشده اي هستن که براي مدتي رسماً واقعيت ناميده مي شه. خب، براي پايان اميد بخشي، سزاوار اين عصر لبخند، چي بايد اضافه کنيم؟ چيزي مثل روزنه اميد؛ يا همون خيال و رويايي که افرا ازش حرف مي زد؟ پاياني مثل قصه پريان؟
    * از ديالوگهاي پاياني نمايشنامه «افرا يا: روز مي گذرد» نوشته بهرام بيضايي
    *
    دهمين فيلم بهرام بيضايي، اثري در نقد سينماي ايران است و اين بار بيضايي، پس از هفت سال که از ساخته شدن و اکران آخرين فيلمش «سگ کشي» مي گذرد، با عصبيتي ناشي از برخوردهاي همه اين سالها با او و آثارش، به نقدي جدي و عصبي بر سينماي ايران نشسته و اگر فارغ از آن لايه تندخويي فيلم(که نتيجه واکنش بيضايي به شرايط و امکاناتي است که در طي اين سالها از او و امثال او دريغ شد) به فيلم نگاه کنيم، بايد بگوييم که حرف او چندان ناحق هم نيست.
    داستان فيلم، همچون ديگر آثار بيضايي، داستان هويت انسان معاصر است، انساني که پيش از هر چيز، درگير يافتن خويشتن خويش است و دلتنگ از نيافتن آن.
    «وقتي همه خوابيم» براي روايت داستان خود، فرم «فيلم در فيلم» را برگزيده، تمهيدي که به مدد آن، بيضايي لايه هايي براي داستان خود طراحي مي کند تا داستان فيلمش را، آن گونه که دلخواه اوست پيش ببرد.
    در لايه رويي، فيلم به زندگي زني مي پردازد که دلتنگ از دست دادن شوهر و فرزند خويش در حادثه تصادف اتومبيل است و چون تنهايي اين گونه را تاب نمي آورد، مي کوشد تا کسي را بيابد که او را بکشد. داستان و آدمهاي اين بخش از «ما همه خوابيم» را، شايد بتوان آشناترين آدمهاي فيلم به آدمهاي ديگر فيلمهاي بيضايي دانست. دلتنگي، تنهايي و سرخوردگي از زندگي بي هدف و پرخطر اين روزگار را، آدمهاي داستان نخست فيلم( که حدوداً تا دقيقه پنجاه فيلم درگير آنهاييم و بعد مي فهميم که تمام آنچه تا کنون ديده بوديم، بخشي از فيلمي است که يک کارگردان ديگر در حال ساخت آن است) به خوبي تصوير مي کنند و آن گونه که به ذهن مي آيد، اين بخش از فيلم، همان سينماي تلخي است که بيضايي طالب ساختن آن است و دنيايي است که بيضايي، آن را دوست دارد و آدمهاي اين فصل از فيلم، همان آدمهاي آشناي ديگر فيلمهاي اويند، اما از زماني که داستان، پرده از خويش بر مي دارد و بيننده مي فهمد که تمام آنچه تا کنون ديده، روايت داستاني بود در فيلمي ديگر، فيلم جهتي ديگر پيدا مي کند و سينمايي ديگر رخ مي نمايد که مي توان آن را «سينماي اعتراض» ناميد!
    آنچه در ادامه اين سکانس مي آيد و ادامه داستان را، گاه در واقعيت بيروني و گاه در دل داستان روايت شده در فيلم پي مي گيرد، بيانيه تند و تيز و آشکاري است در نقد سينماي ايران و بلاهايي که نگاه سرمايه سالاري و ستاره پروري بر پيکره اين سينما وارد آورده اند.
    از اين منظر، فيلم را بايد دو پاره دانست، قسمت اول، از شروع فيلم تا زماني که ما پي مي بريم آنچه تا کنون ديده ايم، قصه فيلمي بوده است در دل فيلمي ديگر، و قسمت دوم، ادامه داستان فيلمنامه اي که با زندگي آدمهاي درگير فيلم گره مي خورد و سرنوشتي تازه را رقم مي زند و تکرار همين اتفاق در قسمتي ديگر و به شکلي ديگر.
    اما «وقتي همه خوابيم»، اگر چه از بسياري جهات، به بقيه آثار بيضايي شباهت دارد(مضمون؛ ميزانسن، حرکات دوربين، شيوه بازي بازيگران، ديالوگها و...) اما فيلمي متفاوت از آنهاست، متفاوت به اين خاطر که گويا اصلاً بيضايي اين فيلم را به خاطر «فيلم» بودنش نساخته، بلکه آن را به اين قصد ساخته تا آينه اي برابر چهره از هم فرو پاشيده و به هم ريخته اين سينما بگيرد و او را نشان خودش بدهد. نشان بدهد که عمق فاجعه اين سينما تا کجا کشيده شده و تسلط سرمايه بر اين سينما، چه به روزش آورده است. شايد به همين خاطر است که بسياري از دست اندرکاران سينما، از ديدن اين فيلم چندان خوشحال نشدند، زيرا در آينه بيضايي، تصويري از خود ديدند که چندان به مذاقشان خوش نيامد.
    به استناد انبوه نمايشنامه ها و فيلمنامه هاي بهرام بيضايي (که بي اغراق، اکثر آنان جزو شاهکارهاي عرصه نمايش و سينمايند)، او بهتر از بسياري از «شبه کارگردانان» سينماي ايران، سينما را مي شناسد و مي داند که چگونه بايد بنويسد و بسازد، اما «وقتي همه خوابيم» قرار نبوده فيلمي شبيه بقيه فيلمهاي سينماي ايران، يا حتي شبيه فيلمهاي خود او باشد. اين فيلم، نقد صريح و تندي است بر سينماي ايران در طي اين سالهاي اخير، از جايي که انديشه ها کنار گذاشته مي شوند تا ابزار کار و فضا به دست کساني بيفتد که نبايد...
    بيضايي اگر چه در بسياري از آثار نوشتاري و سينمايي اش، پرده پوشانه و با استعاره سخن مي گويد، اما اين بار بي پرده و رک و واضح و صريح، از اضمحلالي سخن مي گويد که چون سرطان، بر پيکره سينماي ايران پيچيده و او را از نفس انداخته. سينمايي که از تلخي يک انديشه مرگ انديش آغاز مي شود و به دست افشاني و رقص سرخوشانه عده اي بيکاره در مقابل سينمايي متروکه تغيير جهت مي دهد و در اين تغيير مسير، همه آناني را که براي کار و هنر خويش احترام و ارزش قائلند، کنار مي زند تا راه براي بروز آدمهاي عقب افتاده و تکيه زدن آنها بر صندلي کارگرداني اين سينما، هموار شود.
    «وقتي همه خوابيم» اگر چه از نظر مضموني، فيلمي متفاوت در کارنامه سينمايي بهرام بيضايي است، اما باز هم، رد پايي از سينماگري را بر خود دارد که نمي تواند نسبت به ظلم و جفايي که تسلط سرمايه بر هنرمندان واقعي اين سرزمين به وجود آورده، بي تفاوت باشد.
    او نماينده نسلي از سينماگراني است که آهسته آهسته از جريان توليد کنار گذاشته شدند تا فضا، براي انبوه کارگرداناني که «کما»، «خواستگار محترم»، «دلداده»، «توفيق اجباري» و «اخراجيها»... را مي سازند و ساده انگاري را رواج مي دهند، باز شود.
    *
    پي نوشت: قبل از ديدن فيلم، چشمم در فهرست بازيگران آن، به دو اسم «شقايق فراهاني» و «حسام نواب صفوي» افتاد. جا خوردم. انتظار حضور کساني چون اين دو بازيگر در فيلمي از بهرام بيضايي را نداشتم، اما پس از ديدن فيلم، به شيطنت بيضايي پي بردم. هيچ کس چون او، نمي توانست به اين شکل، تصوير سوپر استاران آبکي اين سينما را، اين گونه به سخره بگيرد و تصويري واقعي از بازيگران ناواقعي اين سينما را به تصوير بکشد. مشعوف شديم!
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:47 am

    نگاهی به وقتی همه خوابیم



    این نوشته در روزنامه اعتماد ملی ۳۱ فروردین ۸۸ منتشر شد

    بهرام بيضايي - صفحة 2 1-1gtt1

    بیضایی در آخرین فیلمش منطق و پرداخت تئاتری را در حد والایی به کار گرفته است ؛چنانکه در تعریف تئاتر آن را هنری نمایشی دانسته اند که در فضا و زمانی جداافتاده (ایزوله) می گذرد. از این منظر به راستی دنیای فیلم بیضایی دنیای جداافتاده ای است ، هرچند ویژگی های زندگی معاصر را به کار می‌گیرد(چه در حاشیه های صوتی فیلم و چه در نمایه های سخت افزاری زندگی مدرن) ولی در گزینشی آگاهانه، نسبت اثر با دنیای بیرونی به چارچوب متن تقلیل داده شده است. یکی از جنبه های انکار ناپذیر چنین فروکاستنی ،تلاش برای گذر از موانع آفرینش یک اثر دیگر در مناسباتی از کج اندیشی و انتقاد ناپذیری است. شگرد دیگر بیضایی، نزدیک شدن به یک جزء و دوری از تعمیم آن به مناسبات کلان به شکل آشکار است که این دریافت ، خود به خوبی در برداشت نهایی از فیلم به دست می آید. روایت فیلم در فضایی محدود شکل می گیرد. در دایره ای که از زندان شروع می شود و در زندانی بزرگتر برای آفرینش هنر بی بند و بست به پایان می رسد.لوکیشن های فیلم، خاص و انگشت شمارند و دنیای فیلم چنان خودبسنده است که محل تلاقی متن های متناظر می شود؛ چند بار به تناسب بن مایه تئاتری اثر، دو متن جاری در اثر به قرابت جغرافیایی می رسند و تمرکز و اغراق در چینش عناصر روایت، به خوبی در خدمت خلق لحن دوقطبی داستان است. بیضایی آشکارا دو دنیای نامتجانس را در کنار هم قرار می دهد و شگرد اساسی اش برای خلق درام،تقابل این دو متن است و از این رو انکار و گریزی بر/ از چینش دوقطبی عناصرش ندارد و ساده اندیشانه است که گزینش آگاهانه او برای تقابل خیر و شر را یکسونگرانه و مستبدانه بدانیم. گوهر «وقتی همه خوابیم» از نمایش کنتراست میان رنج و تنهایی اصیل انسان و اراده برای لاپوشانی مبتذل آن بر می آید.

    در متن نخست با نویسنده ای(چکامه) روبروییم که برای رهایی از سنگینی بار گناهی که در خیال خود بر دوش می کشد ـ و شاید در واقعیتی که سرآخر انکار می کند ـ دست به آفرینش روایتی از خیانت زده است . نویسنده ای که دردی سمج و گنگ بر عصب دستش ( دست در نماد ابزار و سرمنشاء نگاشتن و خلق متن) سوهان می کشد. در سگ کشی زن نویسنده(گلرخ) که حد اعلای نگارشش واگویی حدیث سرگردانی زن در مناسبات جامعه معاصر بود ( و عجیب نبود که همسر ناصر معاصر بود ) روایت راستین اش را در گذر از هفت خوان مردانگی می آفریند که مردنگیِ* شعله نیمسوز پاکدامنی اش باشد؛ در دنیایی سودازده که همه چیز را می شود معامله کرد. در این اثر متاخر، زن نویسنده روایت بیضایی که همچنان باید در کشاکش مناسبات سخیف پیرامونش نجابت زنانه را در حکم نمادی از نجابت هنر مراقبت کند همچون گذشته در گزند و اغوای معامله است و اینبار رنج بزرگتری بر دوش می کشد که باید آن را در فراسوی متن جست و جو کنیم و این لزوم گذر به فرامتن و گمانه پردازی هر مخاطب اندیشمند، بخشی از پروسه شکل گیری اثری از گفته ها و ناگفته هاست. اثری که برای خوانش اش گاه به استقراء و تعمیم نیاز داریم و گاه در رویکردی رندانه با پرهیز وخودداری از گفتن، هم بازگوی ساز و کار خلق هنر در زمانه اش است و هم نقش مخاطب را برای مکالمه با اثر و رسیدن به یک برداشت شخصی نادیده نمی گیرد.

    به گمانم با گزینش شخصیت زن نویسنده (چکامه) به عنوان کاراکتر مرکزی روایت، هم از بیش بها دادن به تناظر ناکارآمد نیرم نیستانی / بهرام بیضایی خواهیم گریخت و هم بنیان روایت را که نوشتن و آفرینش متن است هم چنان در مرکز توجه نگاه می داریم و از دل همین رویکرد است که می بینیم متن زایا و پوینده بیضایی تا چه اندازه از خوانش های مطلق و تحمیلی دور است.



    چکامه برای رهایی از سایه گناه می نویسد. او در فرجام داستانش به نجات شکوندی اعتراف می کند که هرگز خواهری در میان نبوده است و این را در دنیای تاویل پذیر فیلم در حالی به عنوان یک گزاره مطلق می شنویم که درست چند لحظه پیشتر، گذر شمایلی کاملا همانند به لبخند( خواهر فرضی چکامه) را از کنار چکامه ( در لباس نجات شکوندی )در پیاده رو دیده ایم.نقطه رهایی و نجات چکامه، نقطه آغاز شکی دیگر است. بیضایی به شکلی هنرمندانه به جای روایت یک معما و گره گشایی آن به تعمیم تراژدی متن چکامه/نجات به فرامتن دست زده و نگاه تلخش به دوران گذار اخلاقی جامعه را از دل اثر قبلی اش به این اثر کشانده است.اینبار نیز نویسنده همان نویسنده است و زندانبان همان . صدای آشنای زندانبان سگ کشی(با آن درخواست وقیحانه) در هنگامه رهایی نجات شکوندی ـ که هرگز نمی بینیم چون چنان که خواهم گفت رهایی و نجاتی برای او مقدر نیست ـ باز هم ما را به پیوند درونی هر دو اثر آخر بیضایی رهنمون می کند. در سگ کشی ساخت و سازهای دوران گذار از ویرانی جنگ پس زمینه جغرافیایی روایت بود و حالا در آغاز «وقتی همه خوابیم» تصویر کج و معوج و تاب برداشته ساختمانهای در حال ساختن را در آینه ساختمانهای ساخته شده روبرویشان می بینیم: تمثیلی دیگر از دو ساحت نابرابر ولی متناظر و روبرو . این تناظر در جای جای اثر به چشم می خورد. چکامه به ترتیب با لبخند ، پرند،خاطره مقبول و بهرام بیضایی در چینش دوسویه قرار می گیرد. «لبخند»، وجه تباه شده و برساخته ذهن چکامه است( چه ما به ازاء بیرونی داشته باشد یا نه) ،«پرند»، مابه‌ازای بیرونی او در متن دوم است، خاطره مقبول تصویر کژتاب زن در اندیشه فرهنگ مردسالار مبتذل و سرانجام،بهرام بیضایی بازخواننده متنی است که چکامه می نویسد. بر این باورم که متنی که بیضایی نوشته است بر متن چکامه قدمت و تفوقی ندارد و همین دنیای چند آوایی و فرامدرن آخرین اثر بیضایی است که به شدت از مطلق انگاری روی می گرداند و خلق پررنگ قطب بی مایه گی و پستی در برابر تنهایی و استیصال هنرمند که از «باید»های چنین روایتی است را نباید جزم اندیشانه دانست.

    انگار این نوشته هم قصد ندارد جای چندانی به نجات شکوندی اختصاص دهد و او همچنان قرار است تک افتاده ترین انسان تنهای این نمایش باشد، کسی که با درافتادن بختک وارش به دام و بند از روایتی به روایت دیگر ،باید به امکان نجات یافتنش شک کرد. از سلول ۱۰۶، به دام روایتی که چکامه برای مرگ خواهی اش می آفریند، گرفتارشدنش در بند اتاق خانه چکامه با تجلی دوباره میله های زندان ـ که راه ناگزیر شک برای حفظ پاکدامنی است ـ و آنچنانکه در پایان اعتراف می کند گرفتار شدن در بند دلدادگی به چکامه و در سوی دیگر دگردیسی اش به مانی اورنگ که حکایت تنهایی و قدرنادیدگی اصالت نمایش است (چه از منظر جلوه دردمندانه و همدلانه ای که حضورش به نجات شکوندی می دهد و چه دلبستگی اش به هنر راستین نمایش ؛تئاتر) و در همه اینها او همچنان در بند و بست اراده دیگران گرفتار است.

    ***

    با همه اینها اگر میانه ای با چیدمان ها و پردازش های تئاتری بیضایی و کاربست خلاقانه نمایش در سینما نداشته باشیم و یا اگر پیش داوری های انکارگرایانه را همچون تنقلات به سالن سینما ببریم راه یافتن و لذت بردن به / از اثر چندلایه چکامه / بیضایی امری ناممکن و دست نیافتنی است.

    ———————————————————————————————-

    * مردنگی : نوعی شیشه چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود( لغت نامه معین)
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:49 am

    بیضایی و برخوانی‌اش از چکامه‌ای در خون


    ‏علیرضا ذیحق

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Zihagh--film
    يادداشتي بر فيلم "وقتي همه خوابيم "* ساخته ي بهرام بيضايي

    چكامه با دستي پاك و اما رنجوراز درد،دلي ترس خورده دارد و نجات،درپي لبخند، مرگ بر عشق رادر ديوار كوچه ملتفت نيست. سخن از" بيضائي " است و فيلم " وقتي همه خوابيم ". بيضائي در آغاز فيلم " نجات " را از زندان بيرون مي آوَرَد و اما مگر كجاي اين خاك و ورا، بر بنديان رنج، بندي ديگر نيست ؟ حرف از حقوق آدمي نيست، موجوديت اوست كه در خطر افتاده. انسان، متاعي قاچاق شده وخواهرِ ِنجات، در آن سوي خليج،قلك پول گشته است. كسي انتظار " نجات "را نمي كشد كه همه در فكر خويشتن اند. برادر به فكر متاعيست كه فروخته و نجات،فقط وقتي خوب است كه در پشت ميله ها به گناهي ناكرده مصلوب است. نجاتي كه پيش از اين هم،طالعي غمين داشته است. مردي كه در شب آزادي اش ودر رويارويي اش با واقعيت، پيش از آن كه دستهاي او خون شود،زن اش " ترنج" به انتحار برخاسته كه بي سيرتي اش را پايان دهد و نجات،به نجاتي كه او قول اش را داده بود برسد.
    به قول نجات " قرار بود بدهي را جور كند و بكشدم بيرون.به جبران خرابكاري هاي برادرش كه ضمانت او را كرده بودم. اما اون خودش را نبخشيد و خود زني كرد. "
    اما در پندار قانون و مردم،او محكوم است و همچنان نجاتي نيست. تا كه بعد از پنج سال و سه روز، با برگ تبرئه، در نخستين گام اش به جامعه، شهر را در حصار آينه هایي مي بيند با پنجره ها و ميله ها یی كه كسي بي آزار، اذن نَفَس ندارد. درخود فرو مي رود و مي گويد : " مانده ام كه آن تو بهتر بود يا بيرون. كاش جرمي كرده بودم كه سزاوار آن ميله ها بودم ! خواهرم رفته آن ور آب. وقتي بردنَم 11 سالش بود. چطوري به پولي دست مي زنند كه خواهرم مي فرستد ؟ بايد خيال كنم كابوسي بود كه ميتوانست بدتر از اين باشد. "
    اما نجات در اجتماعي كه او را به چشم سطل آشغال مي نگرند،به "چكامه" برمي خورَد. چكامه اي كه مزاحم دارد و ديريست كه لبخند از او گريخته است. شوهر و فرزندش را در تصادفي از دست داده و تنهاي تنهاست با دستاني كبود از سوزن. مرتب با تهديد،پابه پايش مي آيند كه رضايت او را بگيرند و اما اوكه رضايت را مساوي رضايت به مرگ عزيزان اش مي داند،دنبال يك گريز است و خوب مي داند كه" مرگ، تنها چيزي يه كه نجاتش مي ده ".چكامه به" نجات" از خواهرش مي گويد. خواهري كه لبخند نام اش است و بايد كه كشته شود. كسي كه آلوده است و زمين خورده و در هم شكسته. خواهري كه در ادامه می بینیم جز خودِ خودش نيست و از نجات مي خواهد كه او را از پاي در آوَرَد. اما نجات،جنس اش از ابريشم است و تيغ را بر نمي تابد. تا كه نقشه عوض مي شود و برادران چاووشي كه برادر زن نجات بودند و به خون او تشنه تا به قولي خون را با خون بشويند وتقصير هاي خود و بي ناموسي خواهرشان را زير لفافي از سنتي مقبول بپوشانند،وارد گود مي شوند. چكامه به ريخت نجات در مي آيد و با جامه ي او،جلوي سينمايي كه ديريست سوخته و ساخته و حالا به فروش مي رسد،از پشت چاقو مي خورَد و وقتي "نجات" مي رسد كه چكامه سخت از نفس افتاده است و زمزمه اش، حبابي زيرآب است :
    " لبخندي وجود نداشت. داشتم عاشقت مي شدم. اما اين حق شوهر و پسرم نبود... تو نجات يافتي !"
    اين اما همه ي قصه نبود. زيرا بيضايي، وقتي درگير موضوعي مي شود فكرش ديگر،آن نيست كه بخواهد آن را،آن ورِ آب ها آب كند. با رگ و پوست اش در بطن مسئله مي خزد و فيلم اش،وسعت و ژرفايي مي يابد كه ابتدا و فرجام نمي شناسد. آن را با تاريخ و جامعه مي آميزد و حاصل كارش، نبوغ و جاودانگي را سلام مي دهد. كاري به اين كه خوشايندِ نظرِ ِمن و يا يك منتقد پرسنلی و یا جشنواره اي حركت كند ندارد و سعي مي كند كه خود و انديشه اش را به مسلخي از سلایق ديگران بدل نسازد. اثر او بياني نمادين مي يابد و فيلم در لحظاتي با پشت صحنه گره مي خورد و مي بيني كه كسي جاي خودش نیست و زمانه،تداعي گر شعري از اخوان ثالث مي شود كه مي گويد : " من اينجا بس دلم تنگ است / و هر سازي كه مي بينم بدآهنگ است... " و بي اختيار ياد " سيد " مي افتي در فيلم " گوزنها " كه انگار در روح " لبخند " حلول كرده و همچنين سينماركس آبادان كه هنگام اكران " گوزنها "، سوخت و خاكستر شد و اكنون،در مقابل يك سينماي سوخته هستي وزني مي بيني كه با مرگ اش،احتضاراين سينما را با آلبومي از شاهنامه و اسطوره ها كه به مثابه هویت ملی وتاريخ پرپيچ و خم سينماي ايران است يادت مي اندازد.
    در وقتي همه خوابيم،سينما نيز خوابيده و گيشه شده حرف مفت. تا فيلمي كليد مي خورد،چون سيبي كه در هوا چرخ بخورد،فيلم نيز مضامين متفاوتي مي يابد. فيلم را همان لحظه مي شود فروخت و با اعمال ِ خط و خطوط و سلیقه ها، جان آن ر ا گرفت و در پيله اي از مقررات و قراردادها،شبه هنرمندان را به ميدان آورد. پاياني خوش و امید مندانه براي فيلم تصوير كرد و باسرخوردگي هنرمندان واقعي كه ذوق،علم،تجربه و قابليت كار دارند،از سينمايي كه ذات اش هنر است و انديشه، فاصله گرفت.
    در بخشي ازپشت صحنه ي فيلم،نقش اول مرد را كه نمي خواهد نقشي كليشه اي ايفا كند را كنار مي زنند و در نمايي ديگر،چهره ي جديدي را كه برادران ذاكري مي آورند و تمام خرج و مخارج و حتي سود فيلم را جرنگي از پيش مي پردازند،وارد فيلم مي كنند و تمام سكانس ها و پلان ها دوباره با همان چهره ي جديد گرفته مي شود و درست روزي كه نقش اول زن بايد بميرد، تهيه كننده ها راضي نمي شوند كه بميرد و نا چار قصه هم عوض مي شود و كارگردان فيلم، مضطرب و سرخورده،همچون یکی ازحواريون مسيح كه خود را در تصليب عيسي،گيج و منگ و گناهكار مي پنداشت با خود مي گويد :
    " افتخار نمي كنم كه ايستادم وديدم و ساكت ماندم."
    نمي شود " وقتي همه خوابيم "را ديد و همچنان در خواب ماند و به " شايد وقتي ديگر " اميد بست و به " رگبار "ي كه در " سگ كشي " بود نينديشيد. " مسافران " با " غريبه و مه " در راه اند و " چريكه تارا" همچنان در محاق.
    در سينماي بيضائي، قصه ها هميشه قرص و محكم اند و ايجازكلام و تصوير،آنها را به شاعرانگي پيوندمي‌زند. استعاره ها جابه جا، دنياي فيلم را گسترده مي سازند
    در سينماي بيضائي،قصه ها هميشه قرص
    و محكم اند و ايجازكلام و تصوير،آنها را به شاعرانگي پيوندمي‌زند


    و تصاوير، سمبليك تر از آني مي شوند كه به چشم فرهيختگان و هنر شناسان،ديده نشوند. يعني
    در سينماي بيضائي،قصه ها هميشه قرص
    و محكم اند و ايجازكلام و تصوير،آنها را به شاعرانگي پيوندمي‌زند

    با گريز از كليشه ها، به اصولي در زيبايي شنا سي دست مي
    يازد كه نشانه ها،پي در پي روح تماشاچي را تسخير مي كنند. بي آن كه اين نشانه ها،تماشاچي عادي را آزاري برساند. براي مثال در اول فيلم كه نجات از محبس آزاد مي شود،روي ديوارزندان،اين نوشته را مي بينيم كه " زندان،مدرسه اجتماع است " و درجامعه نيز اين نوشته رو ديوار است كه " اجتماع خودش مدرسه است. " و يا در ديالوگي كه زن فيلم بعد از كشمكش هايي كه به زخم روح اوانجاميده و با دخترش دارد،نهایت هوشمندی بکار فته است. خصوصا جايي كه دخترش مي پرسد : " حالاباز مي خواهي من بزرگ شوم ؟ "
    اما چيزي كه نشد بگويم و اشاره به آن ضروري است، تكرار حماسه ها به شكلي امروزي در كارهاي بيضايي است. مثلا "نجات " وقتي بالا سر "چكامه " مي رسد كه خون او سنگفرش ها را رنگين كرده و این آيا همان " نوشدارو و مرگ سهراب " درشاهنامه و نقاشي هاي قهو خانه اي نيست ؟ آيا تداوم آن جوانمرگي، همچنان با روح ايراني سرشته است ؟ من جوابي جز اين ندارم كه شمارا به اكران " وقتي همه خوابيم " دعوت كنم و همگي به اين بينديشيم كه چرا در مرگْ هنگام ِ " چكامه "، مردان همه،لرزان اند وافيوني وزنان آن چنان خموش و گنگ ؟ و چراآخرین حرف چکامه،با نجات است که گره می خورد و آن هم در ازدحامِ گامها ؟ **
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 8:52 am

    وحید شهرستانی

    وقتی بهرام بیضایی خود را به خواب زد

    تبریک اکبر رادی در زادروز بهرام بیضایی:

    بهرام عزیز، بیضایی بینوای من! اینک در این روز آبی و در نهایت خرسندی افتخار دارم که از زادروز انسانی یاد کنم که برکت خاندان تاتر ماست. و عزت اصحاب سرسپرده‌ی آن در اینکه به احترام او (که تویی) از جا برخیزند و پیش پای تو مخلصانه کرنش کنند. زیرا که بر قله‌های درخشان فرهنگ ایران، میلاد یک درام نویس بزرگ برای فخر ملتی کفایت است.


    بهرام بيضايي - صفحة 2 2nhdppw

    داستان معروف طوطی و بازرگان را خیلی اتفاقی می خواندم. داستانی که همه ی ما چندین بار شعر آن را خوانده ایم و گاه از آن در هر زمانی استفاده کرده ایم. بازرگانی به سفری دور می رود و در بازگشت برای تمام عزیزانش سوغاتی به رسم یاد و احترام می آورد تا آنان را شاد کند… امّاخبر مرگ دسته جمعی طوطیان چه کسی را شاد می کند؟ واقعا چرا بازرگان سّر این حادثه را نفهمید؟که طوطیان خود رابه خواب می زنند که شایدباعث آزادی دیگران شوند!



    داستان وقتی همه خوابیم ، حکایت زنی تنهاست که باید در مقابل جامعه مرد محور، درد تنهایی و بیماری خود که سوغات تحمیلی جامعه است را بر صلیب تن بکشد. و در نهایت نا امید و خسته در مقابل این خیل سیاه و درهم جمعّیت و در جلوی سینما خود را آتش بزند،(مرگ زن در مقابل جامعه ی مرد سالار) استعاره ی شاعرانه در سینمای بیضایی خلق می شود. استاد بزرگ سینما و تئاتر ایران دوباره و ده باره نشان می دهد که چگونه از زنی که پشت هزاران حرف زشت و چهره های رنگارنگ متوحش

    اسیر شده است می تواند روایتی اسطوره ی خلق کند ، زنی که تن فروشی را مرگ می داندو خود را در مقابل دیگرانی می بیند که مردگانی زنده اند .

    جامعه ای که حوادث بزرگ را با چشمانی متعجب و زبانی لال نظاره می کند و از خرده حوادث، مثنوی هزار من می سراید.

    جامعه ای که بیضایی استاد سینما و صاحب سبک ایران در آن هر دهه اجازه ی ساختن یک فیلم دارد .

    جامعه و مردمی که در پس سینمای متعهد و مردمی، از لای ریش و تزویر و در به هم پیوستگی مسعود ده نمکی و محمد رضا شریفی نیا دو رفیق و شریک تهوع آور سینما ، باید شاهد افتخاری لجن آور بر صورت این سینما باشیم.

    درونمایه ی اصلی وقتی همه خوابیم بر می گردد به پشت پرده های همین سینما و به چالش وارد کردن فضای سینمای کشور، آنجا که منتقدین عزیز احساس کردند حرف های بهرام بیضایی شعار گونه شده است هر چند که بیضایی در ارائه ی مشکلات سعی نکرده به مقاله نویسی بپردازد اما با گفتن مفاهیمی مستقیم و شعارگونه و با استفاده از هنر خود ، فیلمی می سازد تا که هم بعد از هشت سال فیلم ساختن را فراموش نکند و در لابه لای روابط و یادها گم نشود و هم اعتراض خود را به شرایط حاضر در سینمای ایران را نشان دهد. سینمایی که با تلاش صبورانه و بی وقفه سعی در ابله کردن مردمان دارد.

    در نگاه اول آیا می توان گفت استاد در پرداخت به جزئیات این موضوع در سطحی نگری آشکار و در نپرداختن به زوایای پنهان بعضی شخصیت ها به بی راهه رفته است؟ هم آری ! و هم نه!.

    آری، از آن جهت که این فیلم از آثار قبلی بیضایی فاصله ی زیادی گرفته است.

    نه، از آن جهت که مگر می شود با فشاری که از بیرون بر تمام صحنه حاکم است و نگاه مغرضانه ی مسئولین بر این فیلم ساز، اثری در خور سینمای بیضایی ثبت کرد. بیضایی چیزی را می سازد که محصول یک لحظه است. چیزی را می سازد که امکان «شدن»اش را داشته باشد. چیزی که بتوان در این دوره کار کند. او شرایط فرهنگی کشور را فریاد می زند و سینما را بهانه ای کرده تا همه را خواب ببیند.

    بیضایی سعی می کند در این فیلم با حرف مردم و زبان آنها سخن بگوید و کلام فاخر خود را به زبان کوچه و بازار نزدیک می کند. و این موضوع است که شاید مشتاقان سینمای بیضایی و منتقدین را نسبت به این اثر بدبین می کند. اما نکته ی جالب اینکه مردم ( اگر فیلم را می دیدند ) برخورد مشتاقانه تری می داشتند در قیاس با دیگر آثار او .

    در حقیقت این فیلم به فرهنگ توده ها نزدیک تر است . البتهً صحبت از بد و خوب این اثر نیست بلکه صحبت از فاصله است، فاصله ای که بیضایی در نگاه و بینشی آگاهانه سعی کرده که با دیگر آثارش به وجود آورد و گویا چیزی را می خواهد به تمام مخاطبینش بگوید. اما در کمال تعجب می بینیم که این اثر ، بیضایی را در مقابل منتقدین قرار داده است. اگر چه مردم عادی این بار برعکس همیشه بیضایی را ،هرچند اندک، که بیشتر فهمیده اند. این اثر از فرهنگی سخن می گوید که ما در تمام زوایای جامعه آن را درک می کنیم. فرهنگی که حرف دل بیضایی نیست اما گریز راهی است تا که دوباره بیضایی را از سینما دور نکنند. شاید احساس او در این اثر به کسی می ماند که فقط می خواهد باشد ، باشد که چیزی را بگوید و این بار نه با زبانی اسطوره ای که -این بار مثل- تمام تاریخ این سرزمین هنرمند باید چنان سخن بگوید که هم آراسته با هنر باشد و هم سخن یک جامعه بسته را بازتاب کند بازتابی در تاریک – روشن ، بودن .

    فیلم وقتی همه خوابیم را می توان به دو قسمت تقسیم کرد . در قسمت اول فیلمی از نوع آثار بیضایی را می بینیم که می شود از لحظه لحظه آن لذت برد که رنگ و نور و کلام یک هارمونی ناب به وجود می آورد و می توان استاد را در پس صحنه ها با همان نگاه دقیق و اخم معنا دارش دید. همچنین در این قسمت شاهد یک شعر جدید از سینمای متعهد و ارزشمند بیضایی باشیم کسی که تعهدش را با ساختن این فیلم اثبات کرد که این بار تعهد او با اعتراضی بر فرهنگ غالب این سینما استوار است. و در قسمت دوم فیلم اثری فاصله دار ولی نزدیک و محکوم به اعتراض را می‌بینیم. اعتراضی به درون و برون این سینما. فریادی دردناک در میان رقص و پای کوبی مردم برای سینمایی به اصطلاح افتخارآمیز! گریه‌ای خاموش برای فرهنگی از دست رفته و بیداری زجرآور در خیل بیمارانی خواب‌گرد و در نهایت قربانی بودن را مردانه پذیرفتن. از این رو می توان فیلم را قسمتی از تاریخ این سرزمین به حساب آورد. تاریخی از آشفتگی ارزشها و هنجار ها .

    بیضایی خود را به خواب می زند که چیزی را به ما بفهماند هرچند که کسی آزاد نشود ولی تعهد ایجاب می کند که وقتی همه خوابیم کاری کرد .
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 12:50 pm

    "وقتی همه خوابیم" ادامه دغدغه های همیشگی بیضایی است
    خبرگزاری مهر
    سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۸
    به گزارش خبرنگار مهر، بیضایی در "وقتی همه خوابیم" تلاش کرده بخشی از معضلات سینمای ایران را از نقطه نظر خود و بر اساس تجربیاتش روایت کند که تجربه ای خاص در کارنامه اش به شمار می رود.
    او پس از هشت سال دوری از سینما و انصراف از ساخت فیلم "لبه پرتگاه"، پارسال پروژه جدیدش را کلید زد که در بیست و هفتمین جشنواره فجر به نمایش درآمد و بازتاب های متفاوت داشت. "وقتی همه خوابیم" از معدود فیلم در فیلم های سینمای ایران و متأثر از تجربه و نگاه خاص این کارگردان مؤلف و پیشکسوت است.
    بیضایی و مژده شمسایی پشت صحنه "وقتی همه خوابیم" بیضایی در فیلم علاوه بر اینکه تلاش کرده با تکیه بر جذابیت های بالقوه پشت صحنه سینما توجهی بیشتر به مخاطب داشته باشد، گوشه چشمی هم به طنز دارد. به این ترتیب حرکت بر مسیر دغدغه های شخصی و همیشگی او که رنگ و بویی از طنز و توجه به مخاطب را گرفته، می تواند دیدن جدیدترین اثرش را بدل به تجربه ای خاص کند. "وقتی همه خوابیم" هر چند مسائل و معضلات پشت صحنه سینمای ایران را نشانه رفته، اما محدود به همین وجه هم نمانده و روایت تو در توی آن حاکی از این نگاه چندجانبه است. اولین روایت به داستانی اختصاص یافته که به عنوان ماجرای یک فیلم در حال فیلمبرداری است. داستان این فیلم بیش از هر چیز وامدار دغدغه های همیشگی بیضایی با محوریت زنان است. زنی به نام چکامه (مژده شمسایی) برای انتقام گرفتن از خواهرش که با شوهر او رابطه برقرار کرده یک زندانی تازه آزاد شده به نام نجات شکوندی (علیرضا جلالی تبار) را اجیر می کند. فیلم تا سکانس ملاقات شکوندی با خواهر چکامه به عنوان داستان اصلی پیش می رود و با یک چرخش روایی پشت صحنه فیلم به تصویر درمی آید. بعلاوه نقش آفرینی خاطره (شمسایی) در نقش چکامه و خواهرش و (جلالی تبار) در نقش نجات با تکیه بر آسیب شناسی حضور بازیگران زیر سایه روابط پشت صحنه سینما مطرح می شود. هر چند ابتدا به نظر می آید این چرخش و کات شدن فیلمبرداری به پشت صحنه می توانست زودتر اتفاق بیفتد، اما اهمیت آن کمی بعد مشخص می شود که دو وجه مهم را تأمین می کند. نکته اول در پرداختن به دغدغه همیشگی بیضایی و پرداختن به بحران هویت در زنان است که در ادامه ماجرای فیلم در فیلم مشخص می شود. جایی که چکامه اعتراف می کند نقش خواهرش را بازی کرده چون خود را در تصادف و مرگ شوهر و فرزندش مقصر می دانسته و در واقع با اجیرکردن نجات یک آدمکش برای پایان دادن به کار خودش استخدام کرده تا به این عذاب وجدان پایان دهد. ردیابی این حس های چندگانه و توهم وار و نقش بازی کردن چکامه در دو نقش به مدد نقطه گذاری بیضایی در این سکانس امکانپذیر شده است. وجهی دیگر نیز که با این پرداخت تأمین شده آسیب شناسی ورود بازیگران و نیروهای غیر متخصص با پول و پارتی به فیلم ها است. در واقع وقتی در مناسبات و روابط پشت صحنه بازیگر نقش شکوندی به اجبار تعویض می شود، در فیلمبرداری مجدد تفاوت کیفی این سکانس ها با حضور بازیگر جدید ثبت می شود. در واقع بخشی از طنز کار بدون آنکه فیلمساز تلاشی برای درشت نمایی آن کرده باشد، در همین قرینه پردازی شکل می گیرد که از بطن موقعیت وارد کار شده است. این قرینه پردازی وقتی به موتیف های معنادار تبدیل می شود که بازیگر زن هم تغییر می کند و این بار تغییرات در ریتمی سریع تر از دیدگاه عمومی حاکم بر تولید سینمای ایران حکایت دارد. در واقع می توان این آسیب شناسی روابط حاکم بر تولید را به نوعی رفتارشناسی نسبت دارد که خاص سینما نیست اما از زاویه نگاه بیضایی آثار مخرب آن در این بخش مورد توجه قرار گرفته است. فیلم در عین پرداختن به این شرایط و پیگیری روایت در زمان واقعی، روایت نمایشی فیلم را نیز پیگیری می کند که تلاش فیلمساز برای به سرانجام رساندن آن و رها نکردن مخاطب در نیمه راه وجهی دیگر از توجه به مخاطب را به همراه دارد. این حرکت موازی در نمایش و واقعیت هر چند به نظر می آید بیش از هر چیز به نفع ترسیم شرایط پشت پرده سینما و نقد این سیستم باشد، اما با پیوند خوردن نمایش و واقعیت همانطور که اشاره شد به مایه های همیشگی آثار بیضایی نزدیک می شود که کشف آنها همواره جذاب است. در شکل گیری رابطه میان چکامه و نجات، گذری بر گذشته هر یک و انگیزه های شخصیت ها داریم که البته این وجه در مورد چکامه به گونه ای تدریجی اتفاق می افتد و در گره گشایی سکانس پایانی همچنان می تواند مخاطب را غافلگیر کند. در این بخش مولفه های مشترک که در بیشتر فیلم های بیضایی حضور دارد نیز دیده می شود. از محوریت یک شخصیت زن در تقابل با جامعه اطراف، پرداختن به رابطه زنی با همزادش که این بار ساخته ذهن نویسنده است تا دوگانگی های توهم وار وی و... البته مجموعه ای از مولفه های کلیشه ای فیلم های ایرانی نیز آگاهانه برای تأکید بر نمایش حضور دارد که حضور سه برادر انتقامجو، قضیه انتقام شخصی، چاقوکشی، تعقیب و گریز و ... از این جمله هستند که بیضایی تلاش کرده با اغراق در نمایش آنها به نوعی غیر مستقیم نقدش را مطرح کند. "وقتی همه خوابیم" محصول سال ۸۷ دهمین فیلم بهرام بیضایی پس از هشت سال است که به مسائل پشت صحنه سینمای ایران می پردازد. در این فیلم در فیلم مژده شمسایی، علیرضا جلالی تبار، مجید مظفری، شقایق فراهانی، هدایت هاشمی، افشین هاشمی و حسام نواب صفوی نقش آفرینی می کنند. فیلم "وقتی همه خوابیم" در بیست و هفتمین جشنواره فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مخاطبان در بخش بین الملل، سیمرغ بلورین بهترین تدوین و همچنین طراحی صحنه و لباس و چهره پردازی را از بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) دریافت کرد. این فیلم از ۲۸ اسفند پارسال در گروه سینما قدس اکران شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 12:52 pm

    زنان بیدار درفیلم «وقتی همه خوابیم»

    صبا واصفی-28 فروردین 1388
    مدرسه فمینیستی: چکامه ی چمانی، سال پیش در تصادفی شوهر و فرزندش را از دست داده است و مردی در نقش وکیل راننده ی زندانی، برای گرفتن رضایت، مدام تهدیدش می کند. او در خیابان، با نجات شکوندی رو به رو می شود.نجات، زندانی ای است که تازه از زندان آزاد شده و خانواده اش او را به سبب این که همسرخیانت کارش را نکشته طرد کرده اند و برادرهای همسرش با تصور این که او خواهرشان را کشته، قصد انتقام گرفتن از او دارند. چکامه، واقعیت را به برادران زن می گوید و از نجات هم می خواهد، خواهر معتاد و بی بند و بارش، لبخند، را بکشد. نجات، می کوشد، لبخند را از ماجرا آگاه کند و او را از مرگ نجات دهد.

    این فیلمنامه ای است که نیرم نیستانی ، کارگردان آن است و در فیلم "وقتی همه خوابیم" بهرام بیضایی به نمایشی در نمایش دیگر تبدیل شده است .

    نیرم نیستانی، کارگردان این فیلم است که درگیر بازی قدرت مافیای سینمایی می شود . سرمایه گذاران فیلم می خواهند، فیلم بدون حضور نجات و با بازی شایان شبرخ، ادامه یابد. در ادامه ی فیلم، نجات میفهمد که چکامه، سبب سقوط لبخند شده؛ زیرا با مردی ازدواج کرده که لبخند عاشق اش بوده است. لبخند، چاقویی برای کشتن چکامه به نجات می دهد. در همین زمان دوباره سرمایه گذاران فیلم با معرفی هنرپیشه زن جدیدی به قصد جایگزین کردن برای نقش چکامه، سراغ نیرم نیستانی می آیند. پرند پایا، بازیگر موفق نقش چکامه نیز آرام صحنه را ترک می کند. بار دیگر ساختن فیلم "وقتی همه خوابیم" ادامه می یابد. پرند پایا و خانوده اش، مانی اورنگ را به شام دعوت می کنند و در رستوران، نیرم نیستانی نیز به جمع طردشدگان می پیوندد. در تصورات دو بازیگر، چکامه با نجات که حاضر نشده، خواهرش را بکشد، برای همیشه وداع می کند و پس از رفتن او به برادران همسرش می گوید که در کجا می توانند از نجات انتقام بگیرند و خود با لباس نجات شکوندی به استقبال برادران می رود. نجات پی به نقشه ی چکامه می برد. برای نجات جان چکامه، شتابان بازمی گردد، امّا زمانی می رسد که چکامه واپسین لحظه های زندگی اش را در مقابل سینمایی سوخته سپری می کند. وقتی نجات، نگران و ناآرام در کنار پیکر نیمه جان چکامه زانو می زند، چکامه اعتراف می کند، دیگر تاب فراق، تنهایی و آزار را ندارد.

    نقد زن محور ارزیابی پیچیده ای از بازنمایی وساخت تصاویر دارد. این نوع نقد، گزارش های مهمی درباره ی چگونگی ساخته شدن زن، در بازنمایی های رسانه ای ارائه می کند. این مقاله به بررسی جایگاه قهرمانان زن در فیلم "وقتی همه خوابیم" می پردازد:

    فيلم با حضور زني آغاز مي‌شود كه شوهر و فرزندش درتصادف كشته شده‌ اند. قهرمان زن با شخصیتی متفاوت از تصاویر رایج؛ یعنی زنی فعّال که در برابر نقش های کلیشه ای مقاومت می کند، نمایش داده می شود. به عقیدهی "لائورا مالوی"غالباً بازنمایی ها برغیبت یا نبود نقش فاعلی مؤنث، بنا شده است؛ زیرا زن، موضوع خاموش نگاه مرد است (1)، امّا دراین فیلم، زاویه ی دید دوربین و تمام فضاها در خدمت نمایش فردیت زن؛ پرند،چکامه، لبخند است. به طوری که در بسیاری از صحنه ها بدون کلام نیز انزجار زن، نسبت به حوادث پیرامون، چنان که باید القا می شود.

    " وقتی همه خوابیم" داستان جامعه‌ای است که در آن، انسان و انسانیت بی سرو صدا معامله می شوند. تن زن، برای آزادی شوهرش، احساس پرند، موجودیت نجات و هویت نیرم نیستانی به سادگی فروش یک سینمای قدیمی، معامله می شود. برش های کوتاه فیلم "وقتی همه خوابیم" برش هایی عمیق از جامعه ای است که در آن روابط انسانی، جای خود را به معاملات دلال مسلکانه می دهد و انسان در میان چرخ دنده های جهل و بی عدالتی له می شود.

    نجات شکوندی به‌ واسطه‌ی ضمانت چک های برادرزن هایش به زندان می‌افتد. در برابر پلشتی برادران، ترنج ،همسر نجات، جسورانه به استقبال بازی می رود که در آن ناگزیر از مرگی خودخواسته می شود. زن، در حالی که با تابوهای زنانگی درگیر است، تلاش می کند با پول فاحشگی همسرش، نجات شکوندی، را از زندان آزاد ‌کند، امّا پس از آن که تن اش را به قیمت آزادی همسر می فروشد، گرفتار سرگشتگی هولناکی می شود و در اولین ملاقات با شوهر، خود را از پنجره به کوچه پرتاب می کند. مرد، متهم به قتل ترنج می‌شود. پنج سال طول می‌کشد تا تبرئه شود. نجات شکوندی نیز مانند همسرش، ترنج، در مواجهه با طبیعتی بیرحم، گرفتار ازخودبیگانگی می شود. قهرمانان این داستان اعم از زن ومرد پیوسته در حال تجربه های تحمیلی هستند که به تدریج سبب بیگانگی آنها با خود، مردم و جهان پیرامون شان می شود. جامعه ی خشن از انسان ها چیزی جز واقعیت وجودی شان می سازد. انسان ها در مجموعه ای سفیه پرور، مثل هم می شوند؛ کالایی قابل خرید وفروش.در این میان قهرمان زن داستان، (پرند یا چکامه) هم پای مردان، حریصانه می کوشد تا هویت مفقود شده اش را بازیابد.

    ساندرا گیلبرت و سوزان گوبار درکتاب "زن دیوانه دراتاق زیرشیروانی" می گویند: نویسندگان زن از طریق رویارویی با مفروضاتی که نوعی پندار را در آنان به وجود می آورد، خود و جزئی از زندگی شان را در نوشتارشان می آفرینند.(2)

    "شیلا روبوتام" معتقد است، قدرت، جزو طبیعت زبان است و زبان نیز از ابزارهای قدرت است(3) و پرند پایا نیز بهره جستن از ابزارقدرت؛ یعنی بیان قدرتمندانه ی تجربه های زنانه اش؛ مثل نویسندگی، رنج، تنهایی، مسخ شدگی، تجاوز، روسپی گری، زن کشی، غیرت ،چاقو و مردان نقاب دار،به نقد شرایط نامطلوب وکالبد شکافی شقاوت جامعه ای نامهربان می پردازد.

    هر سه شخصیت (پرند، چکامه، لبخند) چهره های متفاوتی از زنانی است که از پس کابوس ها و زخم های شان می کوشند، نقبی به دنیای رهایی بزنند. در جامعه ی تاریکی که همه چیز حول محور بی دانشی می گردد، فرار آگاهانه از صحنه ی بازی و از صحنه ی زندگی چندان توفیری ندارد. برای چکامه که با قفس مردارگون اطرافش خو نمی گیرد، تنها راه رهایی از خواب فراگیر، مرگی آگاهانه یا شهادت‌طلبی است به طوری که سرانجام با ظاهر شدن در کسوت نجات شکوندی، درست در مقابل سینمای سوخته ی قدیمی که در سر در آن نوشته‌ شده «این ملک به فروش می‌رسد» رسالت خود را خاتمه می دهد. چکامه، پرند، بی آن که مثل کلیشه های سنتی سینما زنجموره بزند، حقیقت را بی روتوش وتحریف می بیند، تحلیل می کند وحتی سعی می کند نسل های پس از خود را نیز با بی عدالتی که قدمتی به اندازه ی تاریخ دارد، آشنا کند. پرند به فرزندش شاهنامه هدیه می دهد تا او نیز با نابرابری درجهانی که پیش رو دارد، آشنا شود.

    زن قهرمان از آن دسته انسان هایی است که خود، جایگاه و جامعه اش را به خوبی شناخته است. به قول هگل : آزادی عبارت است از شناخت ضرورت ها و چکامه (پرند) نیز گویی ضرورت ها را شناخته و به این درک رسیده است که در اجتماعی که مجوز امنیت شغلی، روانی و زیستی تنها برای قشر خاصی میسر است، تنها راه مقابله با حس جداماندگی، خودشناسی است. او معتقد است تا کنون برای احقاق حقوقش می جنگیده و حال باید موجودیتش را اثبات کند و برای حفظ این موجودیت قاطعانه مرگ را انتخاب می کند تا حکایتش آرمانی و ابدی بماند.

    پرند پایا و همراهانش نیز به رستورانی می روند و در پس دیوارک های چوبی که گارسون ها دور آنها می کشند پناهنده می شوند. در اجتماع خاکستری فیلم "وقتی همه خوابیم" قهرمانان مرد و زن به یک اندازه، گرفتار حس مسخ شدگی می شوند. پرند با همان قدرت و تلخی که نیرم و مانی کارشان را وداع گفتند، از حرف هاش دور می افتد و روایت جاودانه ی گروهی از انسان ها که علیه چرخه ی معیوب و بیمار مبارزه می کنند، بدون مرزبندی جنسیتی تنها با در نظر گرفتن ارزش های انسانی، از شخصیت های دیگر فیلم متمایز می شود.

    پانوشت ها:

    1. ”Mulvey,L,(1975)”Visual Pleasure and narrative cinema”,Screen,vol.16,no,3.Autumn
    2. هام ،مگی، فرهنگ نظریه های فمنیستی، ترجمه فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره داغی، تهران، توسعه،1382، ص98.
    3 . Rowbotham,S(1973)Woman’s Consciousness,Man’s World,Penguin:Harmondsworth
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 1:10 pm

    وقتي همه خوابيم

    نويسنده: عليرضا سربخش
    نقد فيلم:
    بهرام بيضايي جزء آن دسته از کارگرداناني است که پيش از انقلاب هم در توليد سينماي ايران حضور داشته است او از همان آغاز به فيلمسازي معروف بوده که متفاوت مي‌سازد. مدلي از سينماي روشنفکري که خصوصاً در سينماي مبتذل قبل از انقلاب خيلي مسبوق به سابقه نبوده است. او از همان ابتدا، خود را يک کارگردان متفاوت نشان داده است.
    پس از پيروزي انقلاب، بيضايي جزء آن دسته محدود از فيلمسازان بوده که به وي اجازه‌ي فيلمسازي داده شد. در دهه‌ي 60 وي با توجه به اشرافي که در حوزه‌ي ادبيات، تئاتر و اسطوره شناسي داشت اقدام به فيلمسازي نمود. آنگونه که طرفداران و منتقدين وفادار به او مي‌گويند در فيلم‌هاي بهرام بيضايي، نوعي اعتراض به وضعيت موجود ديده مي‌شود و خود او نيز اين ادعا را نه اثبات ونه انکار مي‌کرد. اين خاصيت طايفه‌ي روشنفکري غرب زده‌ي کشور طي سالها در ايران بوده است. نوعي اعتراض ژنريک و بي‌خطر نسبت به وضعيت حاکم. وي در اين دهه، فيلم ‌هاي خود را مي‌ساخت. زماني تکريم و زماني کمتر ديده مي‌شد. در دهه‌ي‌ هفتاد، بيضايي به کمتر ساختن، روي آورد و عملاً در کل دهه‌ي هفتاد، يک فيلم يا دو فيلم، بيشتر نساخت. فيلم مشهور وي در دهه‌ي هفتاد، فيلم «سگ کشي» بوده است. اين فيلم همچنين جوائز اصلي جشنواره فيلم فجر را نيز به خود اختصاص داده بود. فيلم، مملو از حرفهاي اعتراض گونه‌اي است که مرسوم سينماي دوم خرداد بود. جامعه‌اي که به شدت ناامن به تصوير کشيده شده بود. جامعه‌اي که لايه هاي سنتي آن به شدت پليد و پست بودند. زني که در اين جامعه حقش سلب مي‌شود. زني که مظهر فداکاري و ايثار است در مي‌يابد که همه، ايثار و فداکاريش را به بازي گرفتند و نهايتاً خود، دست به اسلحه و خشونت مي‌زند و به مصاف مرداني مي‌رود که حقش را پايمال کرده‌اند.
    بعد از سگ کشي بيضايي ديگر فيلمي نمي‌سازد و دليلي براي اين سکوت خود اقامه نمي‌کند و در طول اين سالها، بيشتر به کارهاي نويسندگي، تربيت شاگرد و تئاتر روي مي‌آورد. او در طول اين سالها به عنوان مرد هميشه معترض، مرد ساکت و خشمگين و مرد عزلت جو و متفکر سينماي ايران لقب گرفت. و هر سال مديران سينمايي وقت، متهم به اين جرم بوده‌اند که چرا فرهيختگاني نظير آقاي بيضايي فيلم نمي‌سازند. حتماً سينما ايرادي دارد که امثال بيضايي ديگر فيلم نمي‌سازند. به عبارتي بيضايي را از فرط اغراق به تراز سينماي ايران تبديل کرده بودند.
    البته خود بيضايي در اين بحث‌ها وارد نمي‌شد. در حالي که طرفداران به شدت سياست زده و متعصب بيضايي اين حرفها را مي‌زدند همانها که در اين جشنواره، معترض وي شدند و بر سر او ريختند و جشنواره از اين منظر قابل اعتنا است. به هر حال بيضايي در تمام اين سالها فيلم نساخت و هر سال، مديران سينمايي کشور متهم به خانه نشين کردن بيضايي بودند.
    فيلمي که پس از 8 سال سکوت ساخته شد. بازخورد اين سکوت خشمگينانه‌ي 8 ساله چه بوده است؟ قرار بود اين فيلم، پاسخي به اين سکوت 8 ساله باشد. اين که بيضايي به ميدان آمد و فيلمش را ساخت به نظر، بسيار مهم است بالاخره اين بچه که منتظرش بوديم متولد شد. ظرفيت انباشته‌اي که همه منتظر آن بودند سرانجام در اين جشنواره اتفاق افتاد. حالا اين بچه از نظر بسياري معوج و ناقص الخلقه است. بسياري از منتقدان دگرانديش بر سر بيضايي ريختند و او را متهم به اين کردند که چرا بعد از اين همه سال چنين اثري توليد کرده است؟ بيضايي در اين 8 سال، فرصت مناسبي براي تفکر و تحليل سينما داشته است. ضمن اينکه افکار، اعتقادات و رفتار او به خودش مربوط است و قرار نيست بازتاب و بازخورد رفتار ما باشد. اما آن چيزي که در اين جشنواره اتفاق افتاده است پايان همه‌ي اين انتظارهاست. آنهايي که تاکنون برايش کف مي‌زدند اين مدل را نپسنديدند.
    در ميزگرد «وقتي همه خوابيم» فردي از او مي‌پرسد: فيلم «وقتي همه خوابيم» درباره‌ي ماجراهاي مختلف است که در پشت صحنه‌ي سينما اتفاق مي‌افتد. نشانه هايي که در فيلم وجود داشت آن دست از مخاطباني را که از روند پروژه‌ي «لبه‌ي پرتگاه» اطلاع داشتند، ياد آن فيلم و حواشي آن مي‌انداخت. بهرام بيضايي آثار ساخته نشده‌اي دارد که در قالب کتاب چاپ شده است. مخاطب وقتي فيلمنامه‌هايي همچون «سياوش خواني» را مي‌خواند احساس مي‌کند بهرام بيضايي سراغ اثري رفته است که در قد و قواره‌ي سابقه‌ي کاري ايشان نيست. براي همين، روند پردخت قصه «وقتي همه خوابيم» طوري است که حداقل به شخصه احساس مي‌کنم لزومي ندارد بهرام بيضايي چنين فيلمي را بسازد. اينگونه نيست؟
    بيضايي در پاسخ مي‌گويد: از اينکه من را در برابر اين جوخه آتش قرار داديد متشکرم. فيلم من، اگر از لحاظ تاريخي بخواهم اشاره‌اي داشته باشم ريشه‌اش بر مي‌گردد به اولين فيلم تاريخ سينماي ايران «حاجي آقا اکتور سينما» فيلمي است با محوريت پشت صحنه سينما که به هر دو وجه، جلو و پشت دوربين اشاره دارد.
    «وقتي همه خوابيم» آخرين فيلم از سه گانه‌اي است که من درباره‌ي پشت صحنه‌ي سينما نوشته‌ام. اولين قسمت آن فيلمنامه‌اي است به نام «اعتراض» که درباره‌ي زندگي خانم آذر شيوا است. آذر شيوا در سال 49 اعتراض را نسبت به روند سينماي آن موقع داشت که روبه‌روي دانشگاه ملي، سقز فروخت و اعتراض را نشان داد. آن زمان با او برخوردي کردند که سريعاً پرونده‌‌اش بسته شد و صداي اعتراض به گوش کسي نرسيد وکاملاً از عرصه فعاليت هنري کنار رفت. من خيلي دوست داشتم اين فيلمنامه را بسازم که تا امروز محقق نشد. نکته‌ي قابل تامل اين است که اين اتفاق، زماني افتاد که من تازه وارد سينما شده بودم و مي‌خواستم اولين فيلم را بسازم. اين اتفاق روي من تاثير زيادي گذاشت که چطور اين اعتراض فرهنگي، جدي گرفته نشد و کسي او را درک نکرد؟ دومين فيلمنامه، «لبه‌ي پرتگاه» درباره‌ي بازيگري در سينما است و با ساخت سومين فيلم در اين زمينه، مطمئن هستم که ديگر به سمت ساخت فيلمهائي درباره پشت صحنه‌ي سينما نخواهم رفت. به نظر من، اين منتقدان هستند که بايد تصميم بگيرند چه مطلبي، سطحي است و چه موضوعي، عميق. همين منتقدان؛ بطور عام ونه خاص، زماني که من کارهايي را مي‌نوشتم با نقدهايشان، باعث شدند من تا سالها کار نکنم. اين که بعضي از دوستان تصميم مي‌گيرند براي خود، پيش داوري مي‌کنند که چه چيزي براي چه کسي دمده است يا نيست اصلاً خوب نيست. «وقتي همه خوابيم» درباره‌ي ستاره سازي نيست. من اعتقاد دارم هيچ بازيگري به صورت مادرزاد، بازيگر تجاري نمي‌شود. بعضي از بازيگران هستند که با توجه به همه‌ي استعدادها، ناخودآگاه به سمت سينماي تجاري مي‌روند و براي همين، احساس مي‌کنم پرداختن به چنين مقوله‌اي اصلاً پيش پا افتاده نيست. چرا بعضي از دوستان منتقد فکر مي‌کنند من نمي‌خواهم فيلم بسازم؟ من اصلاً دوست نداشتم بين دو فيلمم بيش از 8 سال وقفه بيافتد. من فيلمي درباره‌ي سينما ساختم که درونش زندگي کردم اگر سرمايه فيلمنامه‌هايم آماده شود وبتوانم مجوز بگيرم حتماً آنها را خواهم ساخت. هنگامي که «لبه‌ي پرتگاه» به دلايلي ساخته نشد، عده‌اي از منتقدان نوشتند که بيضايي خودش نمي‌خواهد فيلم بسازد. گفتند که خودم به دليل حساسيت‌هاي کاذب و وسواس زياد، فيلم نمي‌سازم. نوشتند چرا بايد ديگران هزينه‌ي نبوغ من را بدهند؟ اما الان که «وقتي هم خوابيم» را ساختم مي‌گويند موضوع فيلم پيش پا افتاده است. من را ببخشيد اگر فکر کرديد که فيلمم پيش پا افتاده است. (مجله‌ي روزانه‌ي جشنواره‌ي 27 شماره‌ي 3 ص 4 نکته‌اي که قابل توجه است اين است که اين فيلم چه گفت که اينطور مورد هجوم برداشت‌ها قرار گرفت؟
    داستان اين فيلم به پشت پرده‌ي سينما مي‌پردازد و گونه‌اي، روايت در روايت سينمايي است. داستان در عين حالي که به نظ مي‌رسد يک ساختار انتقادي دارد ولي اين انتقاد با جنس انتقادهاي آقاي بيضايي تفاوت دارد. حداکثر سطح انتقادي که ايشان در فيلمش مطرح مي‌کند، سطحي بود که مي‌شد معادل معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تلقي کرد. اينکه مثلاً اين معاونت چرا جلوي اين گرگ‌هايي که در سينما، کاسب کارانه، روابط انساني سينما را تعريف مي‌کنند نمي‌گيرد؟ يااشاره به مفهوم سينمايي سوخته و قرارهايي که در جلوي سينماي سوخته مي‌گذراند و ... بنابراين، فيلم، فاقد سطح انتقادي سياسي جدي بود.
    وقتي ساختار يک فيلم، ضد قصه و روايت در روايت باشد به نوعي از ساختار رئال فاصله مي‌گيرد. به عبارتي، بازي در بازي مي‌شود. اين ساختار ضد روايت در هر فيلمي به شدت اين هماني‌هاي اجتماعي را کم مي‌کند. اين شيوه، شأن رئاليستي قصه را کاهش مي‌دهد به عبارتي، قصه در لايه‌هاي ضد روايت تفسير مي‌شود. ديگر نمي‌توانيم بگوييم که بازخورد واقعيت جامعه است. موضوعي که قصه‌ي فيلم به آن مي‌پردازد، قصه‌ خود سينما و روابط ناسالم مافياي سينمايي است.به واقع، بيضايي، پيکان حمله‌ي خود را متوجه اين روابط ناسالم مادي کرده است و اينکه اين روابط ناسالم، سينما را نابود مي‌کند. بايد براي اين سينما، کاري کرد. انتقاد بعدي بيضايي نسبت به جرايد و روزنامه‌هاي زرد است. روزنامه‌هايي که با خبرسازي و عنوان‌سازي هاي جعلي و دروغين به واقع، آخرين مکان دفاع را از هنرمندان و سينماگران مي‌گيرد. به دليل رفتار ناسالم روزنامه‌هاي زرد، چاره‌اي جزء سکوت ندارند چرا که اگر انکار هم بکنند به واقع، باز به يک خبر داغ براي جرايد زرد تبديل مي‌شوند. جرايد زرد شايعه‌اي منتشر مي‌کنند و اگر آنان پاسخ اين شايعه را بدهند تازه به بازي رسانه‌اي آن روزنامه‌ي زرد، وارد شده‌اند. بيضايي، خيلي جدي به اين واقعيت اشاره مي‌کند اتفاقاً اين گفته‌ي بيضايي حرف درستي است.
    انتقاد ديگري که بيضايي مطرح مي‌کند به مردم فيلم دوست و يا حتي دوستداران خودش مي‌باشد کاري که بيضايي تاکنون در هيچ فيلمي مرتکب نشده است. جايي که آنان در آن کافه جمع مي‌شوند و معضلات خود را بيان مي‌کنند. مردم با چيدن ديوارهاي فانتزي به دور ايشان در يک حلقه‌ي انساني شروع به عکس برداري مي‌کنند. يعني بت‌هايي که مردم مي‌تراشند و مدام از آنان امضاء و عکس مي‌گيرند ولي از درد و دل اين بت‌ها خبر ندارند و اينکه اين بت‌ها در روابط ناسالم مافيايي بخش اقتصادي سينماي ايران له مي‌شوند اين انتقاد سوم به گونه‌اي متوجه مردم مي‌باشد که تاکنون بيضايي چنين کاري نکرده بود.
    ما واقفيم که روابط ناسالم مالي در سينماي ايران وجود دارد بيضايي، اينگونه انسانها را زالوهاي سينماي ايران مي‌داند.
    آنها که بر سر بيضايي ريخته‌اند در پي مديريت او هستند. ايشان بر اين باورند که تا وقتي که نقش مرد جوان عصباني را ايفا مي‌کند برايشان محترم خواهد بود. در غير اين صورت به او توجهي نخواهند کرد. قصه‌ي فيلم، داستان يک فيلمساز روشنفکر فرهنگي‌ساز است که فيلمي را مي‌سازد مضمون اين فيلم چنين است که زني، مردي را ناخواسته سوار خودرو‌اش مي‌کند که به تازگي پس از 5 سال از زندان آزاد شده است. زن پس از مدتي، به نوعي مرد را به استخدام خود در مي‌آورد و به او ماموريت قتل خواهرش را مي‌دهد. وي مي‌گويد که خواهرش معتاد است و در نهايت در مي‌يابيم که خواهر، خود اوست او به واقع در غم شوهر از دست داده مي‌خواهد کشته شود و به او بپيوندد.
    اين نگاه يک جور نگاه اسطوره‌اي است. فراق از محبوب و اينکه به دنبال انساني بگردد که جلاد نيست ولي او مي‌خواهد به زور او را جلاد کند براي آنکه به هدف برسد اگر چه او آدم بدي نيست او قرار است در رسيدن به محبوبي که از او دور افتاده است به زن کمک کند و حالا بايد مشکلات فردي آن مرد حل شود تا او خواسته‌ي زن را تمکين نمايد.
    آن مرد، خواهري دارد که وي را از فرط فقر به دبي فرستادند. همسرش در دوره‌ي زندان بودن او از وي جدا شده و به هرزگي مي‌گرايد. مرد که از زندان آزاد مي‌شود همچنان به همسرش علاقه‌مند است به سراغ همسرش مي‌رود. زن ديگر طاقت مواجهه با شوهرش را ندارد و از فرط شرم، دست به خودکشي مي‌زند. برادران اين زن به دنبال انتقام از مرد هستند چرا که تصور مي‌کنند او قاتل خواهرشان است. اکنون آن برادران به دنبال انتقام از مرد هستند. يک جور غيرت کور فيلم فارسي واري که اين برادران مي‌خواهند انتقام خواهرشان را از مرد بگيرند. در اين هنگام مرد با خواهر شخصيت زن داستان مواجه مي‌شود که سرانجام در مي‌يابد خواهر، خود آن زن است در قهوه‌خانه است که مخاطب در‌ مي‌يابد، ماجرايي که تاکنون مشاهده کرده يک فيلم بوده است و وارد يک لوکيشن فيلم‌سازي شده است.
    در اين فيلم، نظام، پليس و دولت را معقول مشاهده مي‌کنيد. قوه‌ي قضائيه زماني که در مي‌يابد، مرد بي‌گناه است او را از زندان آزاد مي‌کند. اين رأفت ديني است. به عبارتي ميزان، فعل آدم‌ها است. دلايل فعلي مي‌گويد که مرد بايد به زندان برود. قانون و عقل حکم مي‌کند که او بايد آزاد شود. آيا اين ضعف يک نظام به شمار مي‌آيد؟ بر عکس اين نيز صادق است کسي، آدم کشته ولي جرمش احراز نشده است ممکن است 5 سال زندان باشد اما جرم او هنوز اثبات نشده باشد. بعداً که ثابت مي‌شود آن مرد، جاني است او را اعدام مي‌کنند. بنابراين، اينکه مردي بيگناه، 5 سال در زندان بوده است - اساساً ضعف فيلم به حساب نمي‌آيد. خصوصاً اين که کارگردان، جرم او را سياسي ذکر نکرده است. مسائلي از قبيل مسائل اجتماعي، اخلاقي و ... مي‌تواند محور کنش يک فيلم باشد. بنابراين، اينکه گفته شود کسي بي‌گناه، 5 سال به زندان افتاده است به هيچ وجه، نقد يک نظام و يا يک سيستم حکومتي نيست. اگر عليرغم بي‌گناه بودن، اصرار و پافشاري به زندان رفتن او مي‌کردند اين موضوع مي‌توانست نظام قضايي يک سيستم و يا حکومت را زير سئوال ببرد.
    اين فيلم با ساختار روايت در روايت يا فيلم در فيلم، حالت رئال و واقعيت ندارد ضمن آنکه همه‌ي اين خطرات و سياه نمايي ها در بخش فيلم در فيلم است. زني که دوست دارد کشته شود و به دنبال اين است که در جلوي سينماي سوخته کشته شود. اين فيلمنامه را ديگر کسي نمي‌سازد به عبارتي اين سکه ديگر خريداري ندارد. بايد هنرمند، اين فيلم را در روياهايش بسازد. زن در ايدآلي براي رسيدن به محبوب، تن به اين قتل ناجوانمردانه و خودساخته مي‌دهد. مخاطب در مي‌يابد اين داستان در روياي آن زن بوده است. به عبارتي اين داستان در فيلمنامه‌ي آرماني هنرمند وجود داشته اما نتوانسته است آن را بسازد چرا که جامعه‌ي بيروني چنين نيست. آنها مجبورند فيلمنامه‌اي را که در سطل آشغال انداخته‌اند بيرون آورند و دوباره در تخيلشان بازسازي کنند. چون واقعيت بيروني، ديگر اجازه نمي‌دهد اين فيلمنامه‌ي آرماني ساخته شود. چون جامعه آنقدرها تلخ نيست که در جلوي سينماي سوخته آدم‌ها را سلاخي کنند اين فيلمنامه را در سطل زباله مي‌اندازند. اصل حمله او متوجه روابط ناسالم سينما، مافياي سينما، حق کشي ها و کساني که با استفاده از پول از بيرون به هنرمند تحميل مي‌شوند به عبارتي هنر را مي‌خرند مي‌باشد اين حرفها در سينما حرفهاي بدي نيست. اين فيلم مي‌خواهد اين پيام را بدهد که به سينما از بيرون، پول تزريق مي‌شود و از طريق تزريق پول از بيرون، اين سينما مديريت فرهنگي مي‌شود و به سمت ابتذال پيش مي‌رود. بر عهده مديران دولتي است که به داد اين سينما برسند و سينما را از اين ابتذال نجات دهند به عبارتي، اين پيام را به مخاطب مي‌دهد که معاونت سينمايي ارشاد آگاه باش، طرفداران فيلم فارسي، سينماي فرهنگي را در جلوي سينماي سوخته با چاقو کشتند و فيلمها دارند مبتذل مي‌شوند و از لايه‌هاي فرهنگي به سمت لايه‌هاي ابتذالي پيش مي‌روند، بازيگران تحصيل کرده با نابازيگران بچه پولدارها و ... معاوضه مي‌شوند. به داد اين سينما برسيد و در فيلم گفته مي‌شود صد بار شکايت کرديم چه کسي گوش داد؟ يعني کارگردان اين موضوع را اداري مي‌بيند. به عبارتي کارگردان از مسئولين امر استمداد مي‌طلبد که به داد اين سينما برسيد آيا اين موضوع، بد و ناگوار است؟ اين است که منتقدان دگرانديش را به گله و شکايت از بيضايي واداشته است. به هر حال فيلم، به دليل ساختار ضد قصه‌اي که دارد طبعاً کشش يک فيلم داستاني را ندارد و از جذابيتهاي يک سينماي قصه گو بي بهره است. فيلم چند لايه است و از مفاهيم اسطوره‌اي و نمادين استفاده‌ي شاياني برده است. همچنين طراحي صحنه‌ي فيلم، قابل تامل بوده است و اين فيلم از جنبه‌ي حرکات دوربين، تدوين، دکوپاژ و ميزانسن و طراحي چهره قابل تحسين است و عمده سيمرغ‌هاي بلورين خود را در زمينه‌ي مسائل تکنيکي و فني گرفته است «وقتي همه خوابيم» پيامش متوجه سينماگران است. وقتي که همه خوابيم ابتدا بازيگر غير چهره‌ات را عوض مي‌کنند بعد بازيگر با تجربه را عوض مي‌کنند سپس کارگردان را تعويض مي‌کنند و سرانجام فيلم را به باد مي‌دهند.
    منبع: سي نما رسانه،شماره414
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 1:14 pm

    مصاحبه با بهرام بیضایی درباره «وقتی همه خوابیم»

    «وقتی همه خوابیم» مثل هر فیلم دیگرم است؛ متفاوت و نه كمتر! فیلمی است ضدعادت؛ و ناگزیرمان می‌كند آنچه را كه از فرط تكرار عادی شده بود با چشم ...

    حاصل 4 دهه فعالیت بهرام بیضایی در سینما فقط 10‌فیلم بلند سینمایی است و نكته قابل تامل اینكه در 20‌سال اخیر بیضایی فقط 3 فیلم بلند ساخته است؛ «مسافران» (1370)، «سگ‌كشی» (1379) و «وقتی همه خوابیم» (1386).
    این فاصله طولانی میان فیلم‌ها را كنار كارنامه‌ای پربار و غبطه‌برانگیز شامل فیلمنامه‌هایی درخشان كه امكان ساخت نیافتند و نمایشنامه‌هایی كه اغلب موقعیت اجرا و روی صحنه رفتن را پیدا نكردند، اگر بگذاریم، می‌توانیم به میزان انتظاری كه از هر فیلم بیضایی وجود دارد پی ببریم.
    «وقتی همه خوابیم» آخرین ساخته این فیلمساز كه هم‌اكنون روی پرده سینماهاست، واكنش‌های متفاوتی را برانگیخته است؛ تماشاگران استقبال قابل قبولی از آن به عمل آورده‌اند و واكنش منتقدان چندان مهرآمیز نبوده است! بخشی از این واكنش‌ها شاید به همان انتظار بالایی بازگردد كه همواره از فیلمسازی با جایگاه بیضایی وجود دارد.

    برخی از صراحت «وقتی همه خوابیم» انتقاد كرده‌اند و اینكه چرا این فیلم، فاقد پیچیدگی‌ها، ابهام‌ها و نمادهای آثار گذشته‌تان است. در اینكه «وقتی همه خوابیم» حرفش را با صراحت می‌زند، شكی نیست ولی فیلم، هم پیچیدگی دارد و هم به لحاظ نمادپردازی هنرمندانه، اثری شاخص است؛ اینكه این‌بار خواسته‌اید پیام‌تان را با وضوح بیشتری منتقل كنید، كاملا با ساختار اثر همخوان است. وقتی فكر می‌كنیم كه این فیلم را چگونه می‌شد ساخت، می‌بینیم برای بیان حرف‌تان، هم روایت درستی در پیش گرفته‌اید و هم لحن مناسبی اتخاذ كرده‌اید. در واقع بهترین شكل ساخت «وقتی همه خوابیم» همین است كه در حال حاضر مشاهده می‌كنیم؛ چگونه به این لحن و ساختار رسیدید؟
    برایم جالب است كه همزمان برخی از پیچیدگی‌ «وقتی همه خوابیم» حرف می‌زنند و برخی از اینكه چرا بدون پیچیدگی است و هم صراحت می‌طلبند و هم ضدصراحت هستند! هر اثری ساخت خودش را دارد و ریشه‌های خودش را. این فكر كه كسانی گام‌به‌گام جای كسان دیگری را می‌گیرند، در فیلمنامه چاپ و منتشر نشده من یعنی «سفر به شب» هست و همین‌طور مضمون زیرآب‌زدن و جایگزینی از روی خیرخواهی كسانی به جای كسانی را- با همین لحن- در یكی از چندین طرح فیلمنامه‌های صدثانیه‌ای كه 14‌سال پیش به قصد ساختن در صدمین سال سینما نوشتم و فقط در مجله فیلم چاپ شد، می‌توانید پیدا كنید. اما شاید ساختمان نهایی «وقتی همه خوابیم» از آنجا آمده است كه سال‌هاست به معناشناسی داستان‌هایی با ساختمان‌های هزارویك‌شبی فكر می‌كنم و همین‌طور به معناشناسی سینمای عامیانه معروف به فیلمفارسی، كه به نظرم عرصه گسترده‌ای در جامعه‌شناسی كشور عزیز ماست و تحلیل روانی مردمانی كه هم آنها را ساخته‌اند و هم خود را از آنها جدا می‌دانند.

    با توجه به اینكه «وقتی همه خوابیم» اثری است در نقد مناسبات غلط سینمای ایران، طبیعی بود كه برخی از دست‌اندركاران سینمای بازاری مقابل‌تان جبهه بگیرند؛ درست همان‌قدر كه غیرطبیعی به نظر می‌رسد كه به جای سینمای سینماگران تجاری، منتقدان به اعتراض علیه فیلم‌تان پرداخته‌اند! این موقعیت متناقض را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
    باید باور كرد كه در كشوری غیرقابل‌پیش‌بینی زندگی می‌كنیم. موقع تصویب فیلمنامه «وقتی همه خوابیم» مخاطرات ساخت آن را محترمانه به من گوشزد كردند و هر كدام از همكاران كه به این فیلم پیوست اول از مخالفت‌های احتمالی دامنه‌دار موقع نمایش این فیلم گفت. همزمان با ساخت آن می‌شنیدیم چه مشت‌ها در چه جلسه‌ها پر می‌شود و چه تلاطمی علیه آن برپاست. بعدا مدیر پخش با دیدن فیلم گفت نمایش آن بی‌مسئله نیست و باید منتظر خطرات آن بود. اما هیچ‌كس پیش‌بینی نمی‌كرد بخش سرمایه سینما خاموش می‌ماند و بخش نقد آن پیشاپیش می‌جوشد.
    ارزیابی من این است كه بخش سرمایه عاقل‌تر است و بخش نقد شتابزده. می‌شد كمی هم فكر كرد و این همه تندوتند اسناد و القاب به فیلم و فیلمساز نبست. می‌شد اول فیلم را همان‌طور كه هست دید و هضم و جذب كرد و بعد دست به قلم برد. كار سختی نیست. بخش نقد، اول «وقتی همه خوابیم» را پشت صحنه فیلم دیگری از من- یعنی لبه پرتگاه- وانمود كرد كه متاسفانه اصلا نساخته‌ام تا پشت صحنه‌ای داشته باشد، و بعد به اصرار و تكرار و زور عصبانیتی را به من نسبت داد كه خودش نسبت به فیلم داشت و در این افكار عمومی‌سازی- كه اصلا لایه‌ای از «وقتی همه خوابیم» نمایشگر آن است- تهمت‌های ناروای دور از انتظاری به من بست كه نگویم بهتر و از منتقد شگفت‌انگیز است.
    خدا كسانی را ببخشد كه می‌گویند میان این دو بخش سینما ارتباط بسیار نزدیكی هست؛ و مرا یاد منتقدی می‌اندازند كه در «لبه پرتگاه» نهانی در دفتر فیلمسازی كار می‌كند و هر وقت و بی‌وقت می‌كوشد نشان ‌دهد مستقل است! اما برگردم به سوال شما؛ «وقتی همه خوابیم» در نقد مناسبات غلط سینمای ایران نیست؛ در تعارض سرمایه سالاری و فرهنگ است، و تشریح تحمیل به اثر فرهنگی و مسخ آن. ممكن است برخی را این فیلم در نگاه اول محدود به سینما در نظر آید، ولی سینما همچون نمونه‌ای فراگیر، نمایشگر تعارض بزرگ‌تر سرمایه‌سالاری و اندیشه در كل عرصه فرهنگ است.

    نیرم نیستانی كارگردان داخل فیلم «وقتی همه خوابیم» بیضایی نیست و هست! از سویی از شما دور است و حتی فیلمی هم كه در حال ساختش است چندان بیضایی‌وار نیست و تنها اثری با سروشكل حرفه‌ای و دور از ابتذال است. ضمن اینكه او در نهایت تن به چیزی می‌دهد كه شما هرگز ندادید. از سوی دیگر بارقه‌هایی از دغدغه‌های شما و را به همراه دارد یا لااقل بخشی از مشكلاتش برای شما هم به نوعی دیگر، سر برخی پروژه‌ها برایتان پیش آمده است. همان‌طور كه خودتان گفته‌اید از زمان فیلم «رگبار» با پیشنهاد عوض‌كردن بازیگر مطلوبتان با چهره‌ای تجاری مواجه بوده‌اید و داستان «لبه پرتگاه» را هم كه همه می‌دانند! می‌پذیرید كه به هر حال، تماشاگر پیگیر، با وجود تلاش شما برای ایجاد‌نشدن مشابهت، در نیرم نیستانی تا اندازه‌ای تصویر شما را مشاهده می‌كند؟ به هر حال نمی‌شود انكار كرد كه مشكل كارگردان فیلم، مشكل شما هم بوده است!
    چند تصحیح كوچك در سؤال شما: یكی اینكه فیلمی كه نیرم نیستانی می‌سازد سخت بیضایی‌وار است؛ دیگر اینكه در «رگبار» یافتن بازیگر زن مناسب و پیشنهاد عوض‌كردن او در یك روز اتفاق افتاد؛ سوم اینكه داستان منتفی‌شدن «لبه پرتگاه» را كسی نمی‌داند- حتی من- و نمی‌خواهم وارد آن بشوم تا چه رسد كه خواسته باشم فیلمی درباره آن بسازم؛ و دیگر اینكه بسیارند نویسندگان یا فیلمسازانی كه تجربه‌های خود را آشكار و نهان در اثری بازگفته‌اند، و معنی‌اش این نیست كه خود را به نمایش گذاشته‌اند و حالا جواب: اینكه برخی مشكلات نیرم نیستانی كارگردان، مشكلات من هم بوده است ما را به این نتیجه نمی‌رساند كه او منم! مشكل نیرم نیستانی مشكل اغلب فیلمسازانی بوده و هست كه در كار خود روش و منشی دارند و استقلالی می‌طلبند و به دلیل وجدان حرفه‌ای‌شان سال تا سال كار از آنها دریغ می‌شود.
    چند نفر را می‌خواهید نام ببرم؟ پس لطف كنید و بپذیرید كه واقعا هر كس اول نام و نام خانوادگی‌اش یكی است همان من نیستم كه نام و نام‌خانوادگی‌ام یكی است، یا هر كه موی سرش خاكستری یا سفید است، یا سبیل داشته و حالا ندارد. مثلا نیرم نیستانی نویسنده نیست و به‌رغم‌ وجدانش، گریزی از مصالحه ندارد و با همه كنار‌آمدن‌های ناگزیر، همان مقاومت اولیه‌اش را هم سرمایه‌سالاری روبه‌رشد تحمل نمی‌كند. در عین حال نیرم نیستانی خلق نمی‌شد اگر بخشی از 4 دهه تجربه و تقلای من در چنین سینمایی را با خود نداشت و چیزی در او كم بود اگر فردای بسیاری از سینماگران امروزی ایران نبود!

    موقع نوشتن «وقتی همه خوابیم» فیلم خاصی پس ذهنتان نبود؟
    چرا؛ فیلم «وقتی همه خوابیم»!

    یكی از ایرادهایی كه برخی از منتقدان به شما می‌گیرند این است كه سبك خاص كارگردانی‌تان را به فیلم‌هایتان تحمیل می‌كنید. حتی اگر این سبك بصری و شیوه چیدمان نماها و حركت‌های توأمان بازیگران و دوربین، تناسبی با اثر نداشته باشند. البته واقعیت این است كه در «وقتی همه خوابیم» مثل دیگر ساخته‌هایتان ساختار بصری، همخوان با مضمون اثر است و با دكوپاژ و میزانسن‌های ساده و متعارف نمی‌شد این فیلم را «درست» كارگردانی كرد. در این باره چه دیدگاهی دارید؟
    این دیدگاه به گمانم از بنیاد غلط است، چون من فیلم را همان‌طور كه می‌بینم می‌نویسم و همان‌طور كه می‌نویسم می‌سازم؛ پس چه‌طور شكلی را بر فیلمنامه تحمیل می‌كنم كه خود نگارش‌یافته همان شكل است؟ به زبان روشن‌تر، هر فكر به شكلی می‌آید كه می‌نویسم و همه نوشته كوشش برای ثبت آن فكر است در شكلی كه به ذهنم آمده؛ پس هر دو یكی است! مگر اصلا مسئله آنجا باشد كه چرا فكر دیگر است، یا چرا فكر به شكلی غیر از آنكه به ذهن دیگری می‌آید به ذهن من آمد. جوابش در فرق مردم با یكدیگر است كه همه گوناگونی و شكوفایی فرهنگی جهانی در همین است.
    آیا پیچیده انگاشتن فیلمسازی من از قناعت ما به سادگی است؟ یا تظاهر به سادگی؟ یا تعبیر ما از سادگی؟ من سادگی را دوست دارم و ساده‌انگاری را نه! پیچیدگی پشت سادگی را می‌كوشم به ساده‌ترین شكلی نشان دهم كه البته ساده نیست. آیا مشكل در فرق زاویه نگاه من به مضمون با زاویه نگاه‌های عادت شده است؟ یا فرق تعریف‌های ما از واقعیت و نمایش آن، یا حتی سادگی؟ هر واقعیت نمایی واقعی نیست و هر سهل‌انگاری سادگی نیست. سادگی‌ای كه از توانایی و پختگی بیاید را ستایش می‌كنم؛ اما ناتوانی را سادگی‌خواندن، در نظرم فریب است.

    فیلمی كه نیرم نیستانی در حال كارگردانی‌اش است به مرور و با دخالت‌های دیگران و عوض شدن بازیگران چنان تغییر می‌كند كه در انتها دیگر شباهت چندانی با فیلم اولیه ندارد. در این مسیر به هجو روی آورده‌اید كه از سویی گریزناپذیر است و از سوی دیگر هجو با این شكل و شمایل در آثارتان چندان مسبوق به سابقه نیست. یكی از دلایل این رویكرد، كمی تعدیل تلخی حاكم بر اثر نیست؟
    فیلم دوم یا تغییریافته، عملا به هجو فیلم اول تبدیل می‌شود؛ و منطق فیلم واسطه- یعنی دادوستدهای پشت پرده- مناسب این مسخ است. ممكن است كسانی خیال كنند مسخ‌كنندگان هم حق دارند یا اصلا حق با مسخ‌كنندگان است؛ یا اصلا فقط مسخ‌كنندگان‌اند كه حق دارند؛ فیلم «وقتی همه خوابیم» در این باره قضاوت نمی‌كند، ولی فیلم چهارمی را می‌افزاید كه سرنوشت كناررفتگان است كه فیلم – شاید به اشتباه- خیال می‌كند آنها هم حقی دارند. و طبیعی است كه زبان شكست آنان با زبان پیروزی مسخ‌كنندگان فرق كند. به نظرم زبان غم‌انگیز زور وقتی می‌كوشد خود را منطقی و موجه جلوه دهد خنده‌آور است؛ بنابراین زبان طنز یا هجو در گوهر و ساخت این رابطه است نه ترفندی برای تعدیل تلخی اثر!

    مطابق معمول، سطح كار همكارناتان، غیرقابل مقایسه با دیگر كارهایشان است. اصغر رفیعی جم مانند 2 تجربه قبلی همكاری‌اش با شما، این بار هم در مقام فیلمبردار توانایی‌های تازه‌ای را به رخ می‌كشد؛ بازیگران هم چهره‌ای از خود بروز می‌دهند كه به كل متفاوت از كارهای دیگرشان است. مثلا حسام نواب‌صفوی به عنوان بازیگر تیپیكال سینمای تجاری، در نقش شایان شبرخ فوق‌العاده است؛ به خصوص در سكانس‌هایی كه تعمدا قرار است بد بازی كند، استعداد تاكنون نادیده گرفته شده او، بیشتر به چشم می‌آید. چگونه است كه این آدم‌ها وقتی با بیضایی كار می‌كنند چنین می‌درخشند و در بقیه كارها، حضور چندان قابل اعتنایی ندارند؟ این همه یكسره از فوق‌العاده شما در كارگردانی و كمال‌گرایی‌تان كه حتی یك لحظه را هم به حال خود رها نمی‌كنید؟
    هیچ بازیگری نیست كه بخواهد بد بازی كند یا در فیلم بدی بازی كند و هیچ فیلمبرداری نیست كه بخواهد بد فیلمبرداری كند یا اثر بدی را فیلمبرداری كند. میزان تاسف كاركنان سینمای ایران همیشه بیشتر از میزان رضایت آنان از كارشان بوده و اغلب در كمتر از سزاواری خود به كار گرفته شده‌اند. هر سینمادوستی منتظر موقعیتی خوب است اما فیلمسازان نمی‌توانند فیلم‌های والاتری بسازند مگر كه تماشاگران سرمایه آن را برگردانند، و این نمی‌شود مگر كه همزمان با گسترش آزادی بیان و اندیشه در سینما، درجهت اعتلای سلیقه و سطح فرهنگ تماشاگر- و نه تنزل آن- جای نصیحت، عملا كاری انجام شود.
    مسلما اگر از كاركنان سینمای ایران جای سرهم بندی- و تعریف سینما به عنوان كاسبی یا تبلیغات- كار خوب خواسته شود بیشترین كوشش خود را خواهند كرد، مگر اینكه تاكنون ایمان خود را به حرفه‌ای كه روزی دوست می‌داشته‌اند از دست داده باشند. در «وقتی همه می‌خوابیم» از همه بیشترین توانایی‌شان خواسته شده و ممنونم كه بی‌جواب‌ نماند. «لبه پرتگاه» هم چهره سرشناسی می‌خواست كه در نقش چهره سرشناس بازی كند و اگر آن فیلم ساخته می‌شد آنجا هم چهره سرشناس را حتما در بهترین نتیجه می‌دیدید.
    در «وقتی همه خوابیم» حسام نواب‌صفوی در نقش چهره سرشناس و شقایق فراهانی در نقش چهره جدید، گاهی قرار است بد بازی كردن را خوب بازی كنند اما در صحنه تحمیل [و در مورد خاطره مقبول جلوی دوربین تبلیغاتی] طوری خودشان باشند كه پشتیبان‌های آنها- و چهره سرشناس بودن- از آنها انتظار دارد. آنها در لحظات كوتاهی هم واقعا خود واقعی خودشان می‌شوند و رنج می‌برند كه تحمیل‌اند یا پذیرفته نمی‌شوند یا باید شرمسار كسی باشند كه جایش را گرفته‌اند. اگر هر دو بازیگر بیشترین تلاش خود را كرده‌اند، برای این است كه «وقتی همه خوابیم» عشق به سینمایی كه روزی دوست می‌داشته‌اند را به آنها باز داده است. در مورد اصغر رفیعی‌جم با آن همه توانایی، واقعا متاسف می‌شوم وقتی گاهی از سر دلتنگی و نیاز ناچار است كاری كمتر از سزاواری خود را بپذیرد و در همان لحظه هم پشیمان باشد. این تاسف را برای هر فیلمبردار خوب و هر فناور خوب دیگری هم دارم كه پاگیر سینماست.

    در تغییراتی كه پس از ورود سرمایه‌گذاران تازه در فیلم رخ می‌دهد، لحن اثر به سمت فیلمی لمپنی گرایش پیدا می‌كند و حتی در لحظاتی به نظر می‌رسد به هجو آثار یكی از كارگردانان مشهور هم‌نسل خودتان می‌پردازید. در این زمینه چه نظری دارید؟
    من قبلا گفته‌ام كه «وقتی همه خوابیم» قالب‌های آشنای سینمای ایرانی و حتی فیلمفارسی را در منظری دیگر به كار می‌گیرد، و هرگز نگفته‌ام كه خودش فیلمفارسی است. تعبیر نادرست حرف‌های من- اینجا و آنجا- امیدوارم كه عمدی نبوده باشد. اما قالب‌های فیلم فارسی به هجو گرفته نشده یا ستوده نشده و قضاوت نشده‌اند، بلكه فیلم «وقتی همه خوابیم» رشد پایدار آنها، پا به پا- و همزمان- با رشد جامعه را به نمایش گذاشته. یك نمونه‌اش سرمایه‌گذار / تهیه‌كننده‌ای كه در فیلم بلند اولم شناختم و لطف به خودش و تحمیل بازیگر دلخواهش را لطف به ما جلوه می‌داد تا علاوه بر دخالت، دستمزد وی را در فیلم ما سهیم شود.
    با گذر زمان و رشد همه چیز، این سرمایه‌گذار / تهیه‌كننده هم رشد كرده و در «وقتی همه خوابیم» در قالب سر تهیه‌كننده و چهار سرمایه‌گذار ظاهر می‌شود؛ یعنی شخصیتی با هفت سر! موقع نوشتن می‌نوشتم و متوجه این گفت‌وگوی درونی با فرهنگ جامعه نبودم؛ و اینكه چگونه بسیاری شخصیت‌های مقبول و موجه و محترم امروزه، رشد یافته شخصیت‌های فیلمفارسی گذشته‌اند. در یكی از بازاندیشی‌‌های فیلم بود كه جدولی از این رشد شخصیت‌ها در طول زمان- و تعارض همیشگی آنها- را در «وقتی همه خوابیم» كشف كردم و آن‌قدر به هیجان آمدم كه باید كسی را پیدا می‌كردم و برایش می‌گفتم؛ خوشبختانه مژده شمسایی از در رسید و با شنیدنش مثل خودم ذوق‌زده و هاج و واج ماند!

    نمایش عمومی فیلمی از بیضایی همواره اتفاقی شوربرانگیز بوده، هرچند این اتفاق در طول 4دهه تنها 7بار رخ داده است. شما فقط 20‌فیلم بلند ساخته‌اید كه در میانشان «چریكه تارا» و «مرگ یزدگرد» كه توقیف شده‌اند، «كلاغ» هم در بحبوحه پیروزی انقلاب، می‌شود گفت عملا اكران نشد (فیلم فقط چند روز روی پرده بود.) در مورد دیگر فیلم‌هایتان هم تا پیش از «وقتی همه خوابیم» فقط «سگ‌كشی» اكران خوبی داشت و حتی پرفروش‌ترین فیلم سال هم شد. از شرایط اكران «وقتی همه خوابیم» چقدر رضایت دارید؟ حتما می‌دانید كه برخی از سینماهای نمایش‌دهنده فیلم شما در سانس‌هایی، یك فیلم دیگر را روی پرده می‌برند؛ فیلمی كه علاوه بر پیش‌تبلیغ نام خودش، تبلیغ وسیع آن در تحویل سال از تلویزیون به صورت یك برنامه چند ساعته و تحریك ذائقه نوروزی تماشاگران اساسا معارض فیلم جدی بود!
    اكران هیچ معنایی جز پرده ندارد و اگر منظورتان شرایط بر پرده رفتن «وقتی همه خوابیم» است نمی‌دانم چند درصد مردم می‌دانند كه اصلا روی پرده است. پخش خوب یك فیلم قبل از هرچیز بستگی دارد به خبررسانی و تبلیغ وسیع و متنوع آن، كه هر دو بسیار گران است و همه توانایی به كار گرفتن آنها را ندارند. ما جزو آن «همه»‌ایم. هر فیلم فرهنگی مستقل جزو آن «همه» است. فیلم‌هایی كه تجاری خوانده می‌‌شوند نه تنها به سرعت سرمایه‌گذاران خود را پیدا می‌كنند كه موقع نمایش هم پشتیبان‌های مالی داوطلب دارند كه با تبلیغ فیلم، محصول یا نام خودشان را هم تبلیغ می‌كنند. فیلم اصطلاحا فرهنگی، پشتیبان مالی ندارد و عملا تبلیغ وسیع؛ و اصلا فرهنگ یعنی همین!
    راه دیگر تبلیغ، تفسیر فیلم‌هایی است كه مطبوعات می‌نویسند كه خوشبختانه ضدتبلیغی كه چندی پیش از نخستین نمایش «وقتی همه خوابیم» آغاز شد كاملا در شوراندن علاقه‌مندان علیه این فیلم، و عینك تیره‌ای به آنها دادن، و رساندن این پیام سربسته كه «وقتی همه خوابیم» را نبینید، موفق بود. و البته همچنین در عیان‌كردن هویت دوگانه خود، از طریق انواع بدفهمی‌های عمدی، و گرداندن ساده‌ترین صحنه‌های فیلم به پیچیده‌ترین تعبیرهای دور از ذهن، و قضاوت‌هایی صریح و سیاه و بدلحن و عصبانی در ضم صراحت و تیره‌بینی و تلخی و خشم كه به فیلم نسبت می‌دادند و اعلام اینكه «وقتی همه خوابیم» نومیدكننده و آشفته و استالینی و هر اصطلاح تماشاگرترسان دیگری است. می‌ماند تلویزیون و آن تبلیغات عظیم محصولات خوراكی و صنعتی و آثار اولویتی و غیره و غیره. اما تبلیغ از تلویزیون گران است و ثانیه‌ای است و هرچه كوتاه بگیریم بازتاب پرداخت بهای آن را نداریم.
    خوشبختانه در قبال یك سال و نیم عمری كه سال‌ها پیش در پیگیری ساخت فیلم «چشم‌انداز» در ارشاد از من تلف شده بود، مدیر محترم تلویزیون كه آن روزها معاونت محترم ارشاد بود موافقت كرد تخفیفی به من بدهند و تعدادی هم آگهی رایگان هفده ثانیه‌ای،‌كه خودش آغاز تهمت‌های تازه‌ای از سوی برخی منتقدان به من شد. اما نمایش فیلم دیگری در نوبت‌های نمایش فیلم كه سندش در همشهری هم چاپ شده قانونا تخلف است و هیچ عنوان دیگری ندارد. باید راضی بود یا نبود؟

    «وقتی همه خوابیم» به نقد شیوه حضور سرمایه‌گذاران در سینمای ایران می‌پردازد ولی خود شما با سرمایه یكی از علاقه‌مندان به سینما امكان ساخت این فیلم را یافتید؛ پس نقش حضور سرمایه‌گذاران نمی‌تواند منفی باشد. فكر نمی‌كنید اگر در كنار انتقاد درستتان به تسلط سرمایه‌سالاری در سینما كمی هم نیمه پر لیوان را می‌دیدید، با این میزان انتقاد مواجه نمی‌شدید؟
    سرمایه هم ضروری رشد و تداوم فراهنگ است و هم آفت آن اگر به استبداد سرمایه بینجامد و فقان اهل فرهنگ!‌ ولی «وقتی همه خوابیم» نقد حضور همه سرمایه‌گذاران سینمای ایران نیست. كجای این فیلم سرمایه‌گذارانی را كه بانی فیلم فرهنگی و مترقی‌اند نفی كرده؟ سرمایه‌سالاری می‌تواند آفت خلاقیت شود و این تنها یكی از لایه‌های «وقتی همه خوابیم» است نه همه آن. ضمنا نیمه لیوان 8 سال است برای من پر نبوده و پیش از آن هم 10 سال خالی بوده. خیال می‌كنید 18سال خیره ماندن به لیوان خالی برای فراموش‌كردن كل آن بس نیست؟

    موقع دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بخش بین‌الملل جشنواره گفتید امیدوارید فیلم‌های بهتری بسازید؛ این جمله كنایه‌ای به مخالفان فیلم بود یا چنان‌كه عده‌ای گفتند خودتان هم «وقتی همه خوابیم» را اثر متوسطی در كارنامه‌تان می‌دانید؟! از احساس رضایت درونی چه در هنگام ساخت و چه پس از آماده نمایش نشدنش تا چه حد برخوردار بودید!؟ «وقتی همه خوابیم» از نظر خالقش چه جایگاهی در كارنامه بیضایی دارد؟
    من این جمله را در سگ‌كشی هم گفته بودم. جمله‌ای است كه روزگاری ساتیا جیت‌ رای گفت و روزی كوروساوا. درست نیست آرزوی صمیمانه‌ای را با تعبیر، تلخ و پر معنی كنیم. واقعا امیدوارم فیلم‌های بهتری بسازم. این جمله هیچ معنایی جز خودش نداشت. چرا كنایه به مخالفان باشد، و چرا معنی‌اش نفی فیلمی باشد كه با عشق ساخته‌ام؟ «وقتی همه خوابیم» مثل هر فیلم دیگرم است؛ متفاوت و نه كمتر! فیلمی است ضدعادت؛ و ناگزیرمان می‌كند آنچه را كه از فرط تكرار عادی شده بود با چشم دیگری ببینیم؛ خطركردنی است در حرفه‌ای پرخطر، و داستان‌گویی آن تجربه‌ای است كه یادم نیست پیش‌تر دیده باشم؛ فیلمی است در اندازه هر فیلم آن كسی كه – خوب یا بد- منم. و اگر خودستایی نخوانید یا كنایه، یكی از بهترین‌های آنها؛ و امیدوارم آخری نباشد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 1:23 pm

    یادداشتی بر فیلم «وقتی همه خوابیم»

    «وقتی همه خوابیم» از آن دست‌ فیلم‌های‌ست که تماشای چندباره‌ی آن باعث می‌شود بیشتر به تسلط سازنده‌اش بر کار پی ببریم.این فیلم ...


    بعضی از کارگردانان زمانی که هنر را خرج هنر می‌کنند و قصد بیانیه صادر کردن ندارند، کارشان دلپذیر است و قابل تماشا؛ اما در مواقعی که تمام هم و غم خود را به کار می‌گیرند تا فیلم‌شان مملو از بیانیه‌های عامه‌پسند و گاهی اعتراض‌آمیز باشد، کارشان به دل نمی‌نشیند و غیرقابل تماشا است. از حواشی قابل و غیر قابل استناد فیلم آخر استاد بهرام بیضایی، «وقتی همه خوابیم»، بی‌اطلاع نیستیم و دیگر تکرار مکررات جایز نیست. اما نکته این‌جاست که آیا بهرام بیضایی، استاد هنرهای دراماتیک، نویسنده و کارگردان مسلط، در این فیلم، که سراسر آن پر از حرف‌هایی‌ست که تا قبل از این تنها زمزمه‌هایش را شنیده بودیم، توانسته با مخاطبش ارتباط برقرار کند یا خیر؟ و آیا می‌توان استاد بیضایی را جزء کارگردانانی نام برد که برای بیان دغدغه‌هایش در فیلم، چشم بر مخاطبانی که دوست‌دار آثارش هستند، ببندد؟

    در همین ابتدا باید گفت که «وقتی همه خوابیم» نه تنها با مخاطب آثار بیضایی از سال‌های دور تا کنون ارتباط برقرار کرد، بلکه او را راضی و چشم به راه آثار بعدی نگاه داشت. و اینکه: نباید در فیلم‌های استاد بیضایی دنبال ضعف گشت بلکه با دانستن این‌ واقعیت که فیلم‌ساز مورد بحث‌مان، هم برای هنر و هم برای مخاطبان هنر ارزش قائل است، و با مروری بر پرونده‌ی پربار او و خلاقیت تمام نشدنی‌اش، باید به‌دنبال تازه‌ها گشت.
    وقتی همه خوابیم؛ عنوانی تأمل‌برانگیز و با کنکاش در لایه‌ی معناگرایی آن، اعتراض‌آمیز دارد. اعتراض به سکوت در برابر نامرادی‌های روا شده در حق سینماگران. نمی‌توان منکر دغدغه‌ی سرمایه‌گذاران برای بازگشت سرمایه‌ی به‌کار گرفته شده در قبال یک فیلم شد. اما گاهی سرمایه‌گذار یا سرمایه‌گذاران بدون هیچ نوع اطلاعات لازم و به‌شکل کاملاً افراطی هنر را فدای اقتصاد می‌کنند. همان‌طور که در «وقتی همه خوابیم» سه تهیه‌کننده اواسط یک کار سینمایی با پیشنهاد مبلغ بالا حاضر می‌شوند بازیگران فیلم را تغییر دهند و خسارت مادی و معنوی وارد شده به کار را با پیش‌بینی اینکه «فیلم فروش خواهد کرد» به جان می‌خرند. به گفته‌ی خود استاد؛ «وقتی همه خوابیم»، نقد زیرآب زنی در سینما است. قدرتی که پول و آدم‌های پول‌دار دارند و با چشمان بسته و دهان‌هایی باز یک اثر را به نابودی می‌کشند، از پیام‌های واضح آخرین ساخته‌ی استاد بیضایی است. کارگردان، در پس هر قاب‌بندی زیبا و میزانسن چشم‌نواز و تماشایی و با استفاده از نمادهای خلاقانه، با مخاطب به گفت و گو می‌نشیند. از زنی که بر بالای دیوار نشسته و در کنارش تابلویی با نوشته‌ی «ایست» وجود دارد تا زندانی که بر دیوار آن نگاشته شده: «زندان مدرسه‌ی اجتماع است» و بعد جمله‌ای که بعنوان آنتی تز از همسر پرند پایا می‌شنویم: «اجتماع خودش مدرسه است» و درسی که جامعه در انتها بعنوان سن‌تز به پرند پایا می‌دهد؛ تا روزنامه‌ای در دست یک تهیه‌کننده با تیتر «سینمای امروز»، همه و همه حاصل ذهن مطلع و خلاق استاد عزیز است. آن زن که با چادری بر سر در کنار تابلویی با عنوان ایست نشسته، نقد حضور زن در اجتماع و برخوردی است که این مدرسه و مدیران با زن می‌کنند. عنوان روزنامه‌ی «سینمای امروز» که درست زیر مشت یکی از تهیه‌کننده‌های فیلم مچاله شده، نقد سینمایی است که اسیر اقتصاد و آدم‌های ناکارآمد و پول‌پرست شده است.

    «وقتی همه خوابیم» فیلمی دیالوگ محور با تنوع تصویر است و همراه با موسیقی قوی و هیجانی خود قطبی از فیلم را به خود اختصاص داده است. این فیلم نقد صریح و بی‌پروای اخلاق مردم ایران و سینمای آن است. سینما دارای دو جنبه‌ی مثبت و منفی یا شیرین و تلخ است. کارگردانان برای به تصویر کشیدن این خوشایندی یا ناخوشایندی سراغ پشت صحنه‌ی سینما می‌روند؛ البته گاهی کارگردانی مثل جوزپه تورناتوره در «سینما پارادیزو»، ستایشی عاشقانه از هنر سینما و شیفتگی گروهی از انسان‌ها نسبت به هنر هفتم را مدنظر قرار می‌دهد که کل کار فلاش‌بکی از زندگی یک کارگردان موفق ایتالیایی است. تورناتوره تنها به جنبه‌های مثبت سینما بسنده نکرد و شش سال پس از ساخت «سینما پارادیزو» سراغ «ستاره ساز» رفت. این فیلم که ششمین تجربه‌ی سینمایی تورناتوره است بار دیگر به حواشی جذاب سینما می‌پردازد، اما این‌بار روی دیگر سکه و تباهی‌های سینما را به تصویر می‌کشد. بیضایی هم در فیلم خود سراغ حواشی سینما رفته و گروه فشار فرهنگی را تعریف و به نقد نشسته است. عواملی که هروقت به سودشان باشد از هنرمند اسطوره می‌سازند و هروقت به ضررشان، هنرمند را لجن‌مال می‌کنند. کاش که تصمیم‌گیرنده‌ی نهایی مخاطب فهیم باشد.
    رابرت مک‌کی در کتاب آموزشی «داستان» راجع‌به نویسنده‌ی فیلم‌نامه توصیه می‌کند که او باید تمامی پرسوناژ‌ها را دوست بدارد و بتواند که آن‌ها را به گرمی در آغوش بگیرد. این‌گونه، خشم و نفرت فیلم‌نامه‌نویس نسبت به یکی از شخصیت‌ها در فیلم مانع انعطاف شخصیت نمی‌شود و به تماشاگر فرصت فکر کردن و تصمیم‌گیری را می‌دهد. مثالی از بتمن: شوالیه‌ تاریکی به کارگردانی کریستوفر نولان می‌آوریم: برادران نولان، کریستوفر و جاناتان فیلمنامه‌ی شوالیه‌ی سیاه را بر اساس داستانی از کریستوفر نولان و دیوید اس. گویر نوشته‌اند. در این فیلم به لطف شخصیت‌پردازی مناسب و ملموس، تک تک پرسوناژها قابل بررسی‌اند. یکی از شخصیت‌ها که تأثیر شگرفی بر روند فیلم‌نامه و مخاطب دارد، هاروی دنت دادستان بانفوذ گاتهام‌سیتی است. مخاطب دقایقی پس از آشنایی با این شخصیت بدلایلی که توضیحش مجالی دیگر می‌طلبد از او متنفر می‌شود. تماشاگر حتی اگر سعی کند که او را دوست داشته باشد، نمی‌تواند، چون نویسنده از او متنفر بوده و او را پس زده است. این نکات را یادآور شدیم تا بگوییم در فیلم «وقتی همه خوابیم»، شخصیت‌هایی که باید از آن‌ها متنفر بود، کم نیستند. اما نویسنده‌ی اثر با آغوشی باز آن‌ها را پذیرفته و شخصیت‌ها را به‌گونه‌ای پرداخت کرده که تماشاگر به فکر واداشته شود و تصمیم‌گیری به‌عهده‌ی خود او باشد. به‌نوعی فیلمنامه‌نویس رأی قطعی صادر نکرده و برای مخاطب ارزش قایل شده است.
    «وقتی همه خوابیم» از آن دست‌ فیلم‌های‌ست که تماشای چندباره‌ی آن باعث می‌شود بیشتر به تسلط سازنده‌اش بر کار پی ببریم. این فیلم با ساختار فوق‌العاده‌ی سینمایی خود توانسته انتظارات را برآورده کند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 1:24 pm

    شما كه بیدار بودید چرا رفتید لبه پرتگاه...؟!

    حاشیه همان‌گونه كه جزء جدایی‌ناپذیر پدیده‌ای چون فوتبال است، سینما نیز ازآن هم سود برده و هم آسیب دیده‌ است‌. «وقتی همه خوابیم» زاییده رخدادهای حاشیه‌ای سینماست كه...

    نگاهی به فیلم «وقتی همه خوابیم»
    خالق اثر هنری در فرآیند زایش اثرش بی‌گمان از بده‌بستان و تاثیر متقابل با پیرامون خود بهره‌برداری می‌كند تا نگاه نقادانه یا منعطفانه خود را نسبت به رخدادها در گوشه و كنار اثرش بازتاب دهد‌.

    به هر روی، هنرمند یا فرزند زمانه خود هست یا نیست‌. اما تعمیم دادن منویات یا معضلات شخصی در لوای اثری هنری به بهانه نقد مناسبات منفی و گاه كاسبكارانه مرسوم در هرم جامعه در نگاه نخست و زودگذر به اثر شاید مقبول به نظر آید، اما پنهان شدن پشت شخصیت‌های داستان برای تسویه‌حساب و انتقام‌جویی، وجاهت و منزلت اثر را تحت‌الشعاع خود قرار داده به نوعی این‌گونه هجوم گازانبری به افراد و مناسبات مرسوم بیشتر در جهت عكس و ضد خود عمل كرده و تمام اعتبار و تشخص محصول هنری و ایضا خالق اثر را زیر منگنه پرسش‌های خرد و كلان قرار می‌دهد. «وقتی همه خوابیم» اثر واپسین كارگردان كهنه‌كار و معتبر سینمای ایران از آفت راس هرم نشستن و خودبزرگ‌بینی مولف كار و كوچك دیدن و ایضا تمسخر و استهزای دیگران رنج فراوان می‌برد‌. این كه بخواهیم به جای نقد واقع‌بینانه مناسبات سینمای بیمار، انتقام و تسویه‌حساب شخصی را چاشنی كنیم، از انصاف دور است‌. در این گفتار نقبی به فراز و نشیب‌های ساختاری و محتوایی این فیلم زده شده است.

    حاشیه همان‌گونه كه جزء جدایی‌ناپذیر پدیده‌ای چون فوتبال است، سینما نیز ازآن هم سود برده و هم آسیب دیده‌ است‌. «وقتی همه خوابیم» زاییده رخدادهای حاشیه‌ای سینماست كه سازنده آن به جای نقد مناسبات ناپسند جاری، خود را در جبهه حق قرار داده و مابقی سینما را در جبهه باطل!
    سازنده اثر، شهرزاد قصه‌گویی را در فیلمش علم كرده كه مانند شخصیت‌های تعزیه برای این و آن رجز می‌خواند و حكم صادر می‌كند‌. شهرزاد این فیلم در ردای چكامه چمانی، پرند پایا و ایضا مژده شمسایی (بازیگر) در جناح اولیای این تعزیه جولان می‌دهد و مابقی كه از منظر نگاه بازیگر نویسنده و كارگردان كه كاسبكار و ابله، فاقد شعورند در جناح اشقیا قرار داده می‌شوند.
    چكامه چمانی به دلیل زنده ماندن در تصادف كذایی شوهرش برای خلاص شدن از زندگی پوچش، یك ایل و تبار را به‌هم می‌ریزد تا در انتحاری تمسخرگونه و كذایی جلوی سینمایی كه آجر‌های آن در حال سقوط است، به نوعی تقدس پیدا كند و شهید راه هنر اصیلی شود كه فیلمساز مدعی آن است‌. در پروسه 2 ساعته‌ای كه سازنده فیلم با خشم و عصبانیت به دیگران می‌تازد، این شهرزاد غصه‌خوار در ردای دوگانه چكامه چمانی پرند پایا، چنان بر اسب حقیقت‌جویی و نگاه از بالای خود می‌تازد كه جای تنفس، مكث و تامل سكوت و اظهار نظر برای طیف اشقیا نمی‌گذارد‌. چون قاطبه اشقیایی كه جلو دوربین فیلمساز رژه می‌روند، فاقد شعور دانایی و تشخص اجتماعی هستند.
    فیلمساز كهنه‌كار وطنی ما كه از مریدان استاد تاریخ سینمای داستان‌پرداز، هیچكاك كبیر هستند و در آثار متعدد خود این ارادت را به اثبات رسانده‌اند، از یاد برده‌اند كه اشقیای فیلم‌های استاد بزرگ سینما به اندازه اولیای قصه‌اش صاحب هوش، منزلت و دانش هستند، اولیا و اشقیای آثار هیچكاك در ترازوی داستان هم‌سنگ و متعادل پیش می‌آیند.
    بیضایی در لایه بیرونی و پوسته‌ای آثارش در اجرا و ساختار مولفه‌های دیداری هیچكاك را در چینش نماها بسیار مقبول، گرته‌برداری و اجرا می‌كند؛ اما به لایه داستانی و محتوایی كه نزدیك می‌شویم بویژه در این فیلم آخر با شهرزاد عصبانی و غصه‌خواری مواجه می‌شویم كه تمام حسرت‌ها و ناكامی‌ها و نارو خوردن‌های فیلمساز پیر ما را مسلسل‌وار به گوش خلایق می‌دوزد‌.

    شهرزاد قصه وقتی همه خوابیم در فضای سوءتفاهم و ابهام‌آمیزی كه در بدو داستان پرسه می‌زند، آنقدر نجات شكوندی فلك‌زده را با اطلاعات فرعی و گول‌زنك می‌پیچاند كه خودش از گردابی كه ساخته به واسطه فیلم دیگری كه به این تریلر سنجاق می‌شود، نجات پیدا می‌كند‌.
    سانس سوم سینما فرهنگ، چند تماشاگر جلوی نگارنده نشسته‌اند. 20 دقیقه از فیلم گذشته، یكی از صندلی جلو می‌پرسد: قرار است ما چی بفهمیم؟ دیگری پاسخ می‌دهد: هیچی، به هر روی تماشاگر دنبال قلابی است كه فیلم باید آن را به سوی مخاطب رها كند. جالب است كه در همین 20 دقیقه ابتدای فیلم عده‌ای عطای لقای فیلم را بخشیده از سالن خارج می‌شوند‌. وقتی دقیقه 40 فیلمساز با سكانس قهوه‌خانه، فضای داستان را عوض می‌كند، تماشاچی از منگی و گیجی این همه ابهام و ایهامی كه شكوندی و چمانی در آن بالا و پایین می‌پرند خلاص می‌شود و نفسی براحتی می‌كشد‌. ایراد اصلی بخش نخست و به نوعی بخش دوم فیلم در این نكته است كه همه آدم‌های درگیر ماجرا مانند یكدیگر حرف می‌زنند‌.
    با تغییر ردای شهرزاد قصه در بخش دوم در شمایل پرند پایا، مناسبات آدم‌ها در تعزیه‌ای كه راه انداخته‌اند وارد مرحله نوینی می‌شود‌. نیرم نیستانی مانند یك تعزیه‌گردان، گرد صحنه و پیرامون اولیا و اشقیای این بخش داستان می‌تازد و سرانجام خود یك‌تنه به منازعه با اشقیای داستان می‌پردازد‌. تركیب میزانسن‌های متحرك و قاب‌های هیچكاكی با اجرای اگزجره و تئاتری آدم‌هایی كه ردای قهرمان و ضد قهرمان را به تن كرده‌اند فضای نامتجانسی را در بخش دوم داستان به وجود آورده كه بیشتر باعث تفریح تماشاچی در سالن نمایش می‌شد‌. به هر حال، تماشاگر معاصر حق دارد به این عصا قورت‌دادگی اجرایی و نخ‌نما شده كه در سالن‌های تئاتر دارای اجر و قرب و منزلت است در سالن سینما بخندد و كف بزند. نكته بامزه نامی است كه نویسنده برای قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌های داستان خود در نظر گرفته است. این خط‌كشی بین آدم‌های بد و خوب قصه در نامگذاری شخصیت‌ها به شكل باسمه‌ای و گل‌درشتی مراعات شده است.

    آدم‌های حق به جانب قصه در نام‌هایی چون نجات شكوندی، مانی اورنگ، چكامه چمانی، پرند پایا، كمند جویباره‌ای (منشی صحنه و نامزد مانی اورنگ، نیرم نیستانی (هدایت هاشمی كارگردان تریلر كذایی)، جهانگیر سروش (شوهر پرند پایا ) به مخاطب معرفی می‌شوند‌. ضد قهرمان‌ها هم در اسامی: شایان شبرخ (حسام نواب صفوی)، خاطره مقبول (شقایق فراهانی) و اشتهاریان! در محضر قضاوت تماشگران قرار می‌گیرند‌. این‌گونه نامگذاری برای آدم‌های مثبت و منفی و نشانی دادن به تماشاگر برای شیرفهم كردن برخی مسائل در هزاره سوم دیگر تاریخ مصرفش سپری شده و مخاطب هم برای این گونه اسم‌گذاری‌ها تره هم خرد نمی‌كند‌.
    شما در كدام‌یك از فیلم‌های هیچكاك كبیر دیده‌اید كه قهرمان‌ها و ضد قهرمانان این گونه رجز بخوانند و پنبه یكدیگر را بزنند‌. ایجاز و انعطاف اجرایی در تمام فیلم‌های هیچكاك قابل لمس است‌. از روی تصادف و اتفاق آنهایی كه در جناح اشقیای «وقتی همه خوابیم» قرار دارند و با شهرزاد قصه كلنجار می‌روند، خیلی طبیعی و باورپذیرتر رفتار می‌كنند و درجه غلو و گل‌درشتی آنان در مرتبت پایین‌تری است‌.
    در بخش دوم فیلم تمام آدم‌های حاضر در منازعاتی كه فیلمساز بین هنرمند متعهد و هنرمند كاسبكار راه انداخته به سان عروسك‌های خیمه‌شب‌بازی حركت داده می‌شوند‌. این عروسك‌ها در این پروسه تسویه‌حساب و انتقام‌جویی مولف اثر كنار قبری می‌چرخند و مرثیه‌سرایی می‌كنند كه مرده‌ای در آن نیست!

    خیال روی خط خنجر
    وقتی همه خوابیم مواد و مصالحی را در اختیار ما می‌گذارد كه همزمان می‌توان به نقد اثر و موثر آن پرداخت چون در این فیلم بخصوص این دو شاخصه بشدت به‌هم چسبیده‌اند و امكان جداسازی آن نیست‌. به هر روی، نیكو و پسندیده است كه در تجسس و گمانه‌زنی در زوایا و منافذ فیلم، تحلیلگر فقط به خود اثر بپردازد نه موثر آن..‌.! اما حكایت فیلم آخر فیلمساز كهنه‌كار وطنی از یك رخداد حاشیه‌ای و معمول و عادی سینما جوانه زده است؛ پدیده‌ای كه هر سال باعث به‌هم خوردن پروسه تولید فیلم و گاه راه‌اندازی مجدد آن می‌شود‌.
    فیلمساز مسائلی را پیش می‌كشد و لبه پرتگاهی را نشان می‌دهد كه خودش اولین نفری است كه می‌خواهد از آن پایین بپرد‌

    مناسبات تهیه‌كننده با كارگردان، چالش‌ها و منازعات آنان بخشی مهم از فرآیند ساخت فیلم در تمام نقاط دنیاست‌. این كه بخواهیم خود را تافته جدابافته فرض كنیم و بر اوج دانایی و توانمندی قرار بگیریم و قاعده‌بازی را مراعات نكنیم و با پیشداوری و پیش‌فرض‌های ذهنی از شرایط و دیگر فعالان در این حرفه تابو و كابوس ترسیم كنیم از انصاف و واقع‌بینی دور هستیم‌.
    در همین شرایط كه بیضایی كار می‌كند، هم‌نسلان او چون مهرجویی، كیمیایی و فرمان‌آرا هم در حال فعالیت هستند‌. مهم این است كه فیلمساز كاربلد ما مانند هم‌نسلانش قاعده ‌‌‌بازی را رعایت كرده و به نفع فیلم سالم خود تمام كند‌.
    فیلمساز صفات و شاخصه‌هایی را با طعنه و تهمت در فیلم به دیگران سنجاق می‌كند كه در اثرش تاثیر بعكس دارد‌. او پدیده سفارش از بالا و تحمیل هنرپیشه بازاری را در سینمای بیمار در مسیر ساخت فیلم به سخره می‌گیرد كه خود او نیز از همین آفت نیز رنج می‌برد‌.
    مژده شمسایی همان مسیری را در این سال‌ها در فیلم‌های بیضایی طی می‌كند كه خاطره مقبول (شقایق فراهانی) مشابهش را به صورت فانتزی ارائه می‌دهد‌. فیلمساز كاركشته ما طی سال‌ها‌ی اخیر در یك خودشیفتگی و ایضا نسبت خانوادگی تمام نقش‌های نخست آثارش را به شخصی سپرده كه در سابقه‌اش فقط گریموری چند فیلم پررنگ است‌.
    كافی است به كلوزآپ‌ها و میزانسن‌هایی كه كارگردان برای بازیگر همسرش در آثارش طراحی كرده در فیلم‌های اخیر نظری موشكافانه بیندازیم‌. تمام شخصیت‌های داستان و بازیگران در فیلم‌های اخیر كارگردان به نوعی فدا می‌شوند تا بازیگر نقش اصلی بهتر دیده شود حتی در عكس‌هایی كه سازندگان فیلم در ایام جشنواره به خبرگزاری‌ها دادند، فقط تصویر همسر كارگردان در شمایل بازیگر نقش نخست پررنگ بود.
    بله! حاشیه جزءلاینفك سینماست و این حواشی جزو ابزاری است كه آدم‌های متعهد و فرهنگی و ایضا بازاری و كاسبكار به گمان فیلمساز پیر ما از آن بهره می‌برند‌، اما مشكل این است كه خود ما در ردای فیلمساز متعهد و منورالفكر از همین حواشی و قواعد زیركانه بهره ببریم و به دیگران با تهمت و افترای ناجوانمردانه بتازیم و پشت آدم‌های قلابی و بدلی داستان خود پنهان شویم و به قول محسن مخملباف مسوولیت را گردن دیگران بیندازیم‌.
    فیلمساز كاركشته ما حصاری دور خود كشیده و بر برج عاجی جلوس كرده كه هر كه با داشته‌ها و اندیشه‌های او همسو نباشد، می‌شود آدمی چون اشتهاریان كه فقط خواجه حافظ شیرازی و بچه‌ها نفهمیدند منظور كارگردان كیست؟!

    خشم و عصبیتی كه از جای جای فیلم بیرون می‌زند، با هیچ متر و مقیاسی قابل پذیرش نیست. تحقیر دیگران و تزریق این موضوع كه همه سینمای ایران در حال توطئه و پنبه‌زنی هستند از این پیرمرد دنیادیده بعید است‌. اگر فردی از نسل جوان فیلمسازان ما چنین معجونی را در شمایل فیلم جمع و جور می‌كرد، همه این غفلت‌ها را به حساب جوانی، گرمی و حرارت این نسل می‌گذاشتیم‌؛ اما شمشیر از رو كشیدن و ساحت درام را با خنجر خراش دادن و پنهان شدن پشت آدمك‌های متظاهری كه خیلی برای منزلت و اعتبار منورالفكری‌شان هندوانه می‌برند، حركتی است كه متاسفانه بر ضد اندیشه فیلمساز در نقد مناسبات بیمار عمل می‌كند‌.
    فیلمساز مسائلی را پیش می‌كشد و لبه پرتگاهی را نشان می‌دهد كه خودش اولین نفری است كه می‌خواهد از آن پایین بپرد‌. در این كه بیضایی تعدادی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را ساخته و در ادبیات نمایشی آثار رفیعی به یادگار گذاشته كه چند فرسنگ از فیلم‌هایش پیش هستند، شكی نیست‌. اما وقتی همه خوابیم حاصل یك اتفاق و چالش معمولی در مناسبات سینمای ایران است كه برای هر فیلمسازی در این وطن می‌افتد، كارگردان پیر ما به جای این كه تمام مشكلات را گردن دیگران بیندازد ای‌كاش واقع‌بینانه می‌نگریست كه مشكل خودش كجاست؟ او با ساختن این فیلم بیشتر جا خالی داده و میدان را برای دیگران باز كرده كه به او بتازند‌.
    به هر روی، قرار نیست همیشه فیلمسازان معتبر ما فیلم مطلوب بسازند‌. در پرونده كاری كارگردان‌های طراز اول دنیا نیز آثار متوسط و ضعیف فراوان است‌. كافی است به آثار ضعیف و رنگ به رنگ هیچكاك، ولز، فرد زینه‌مان و دیگر غول‌های تاریخ سینما نظری دوباره بیندازیم‌. اما نكته مهم این است این فیلمسازان معتبر تاریخ سینما هیچ‌گاه برای انتقام‌جویی و تسویه‌حساب شخصی، اعتبار و منزلت خود را زیر سوال نبرده‌اند...!
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 3:40 pm

    بهرام بیضایی در نشست رسانه‌ای «وقتی همه خوابیم»:
    دیگر فیلمی از پشت صحنه سینمای ایران نخواهم ساخت
    هنوز فیلم دلخواهم را نساخته ام


    تهران - حیات

    بیضایی گفت: دیگر فیلمی از پشت صحنه سینمای ایران نخواهم ساخت و «وقتی همه خوابیم» پایان سه گانه «اعتراض»، «لبه پرتگاه» و «وقتی همه خوابیم» بود که یک سه گانه از پشت صحنه سینمای ایران است.
    به گزارش سرویس فرهنگی حیات،نشست رسانه ای «وقتی همه خوابیم» ساخته بهرام بیضایی -فیلمی درباره فرهنگ و واقعیت صدمه‌پذیری آن در جامعه ایران- صبح امروز پس از نمایش برای اصحاب رسانه در سینما فلسطین برگزار شد.
    بهرام بیضایی، کارگردان «وقتی همه خوابیم» در این نشست گفت: «وقتی همه خوابیم» در امتداد «حاجی آقا آکتور سینما» به عنوان اولین فیلم تاریخ سینمای ایران بوده و منشا تاریخی فیلم که درباره پشت صحنه سینماست برگرفته از همان فیلم است.
    وی «اعتراض»، «لبه پرتگاه» و «وقتی همه خوابیم» را یک سه گانه از پشت صحنه سینمای ایران معرفی کرد و افزود: فیلمنامه «اعتراض» را سال‌ها پیش و با توجه به اعتراض یک هنرپیشه در سال 1349 نوشتم که هنوز آن را منتشر نکرده‌ام. همچنین فیلمنامه «لبه پرتگاه» در ادامه «اعتراض» نوشته شد.
    بیضایی «وقتی همه خوابیم» را پایان این سه گانه دانست و گفت: دیگر فیلمی از پشت صحنه سینمای ایران نخواهم ساخت.
    این کارگردان تغییر نگرش خود را نبود تهیه کننده دانست و ادامه داد: هیچ مطلبی در جهان نیست که نتوان درباره‌اش صحبت کرد. زمانی که من فیلم یا تئاتری درباره اسطوره‌ها و آیین‌ها می‌ساختم منتقدان بسیاری من را از این کار نفی می کردند و البته هنوز هم بسیار تمایل به ساخت فیلم‌هایی با مضمون اسطوره‌ها و آیین‌های ایرانی دارم اما سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده بسیار کمی در این حوزه یافت می‌شود.
    وی با بیان این که هیچ بازیگری از ابتدا تجاری نبوده تصریح کرد: شرایط کنونی سینمای ما بسیاری از بازیگران را به سمت بازی تجاری برده اما من معتقدم همان بازیگر تجاری استعداد خارق‌العاده‌ای دارد و می‌تواند در یک فرصت این استعداد را کشف کند.
    کارگردان فیلم «وقتی همه خوابیم» مدت زمان سینما را کم توصیف کرد و گفت: سینما وقت کمی داشته و باید به صورت فشرده و کوتاه حرف‌های گفتنی را زد و به اعتقاد من می توان حرف های بسیاری را از طریق گفت‌وگو و به شکل کوتاه و بریده از طریق سینما بیان کرد.
    بیضایی «وقتی همه خوابیم» را بخشی از فرهنگ یک مملکت دانست و اظهار کرد: «وقتی همه خوابیم» حرف های یک کارگردان نبوده و درباره زیرپاخالی کردن آدم‌ها در شرایط کاملا غلط است و آدم هایی که اصلاً سر جای خود قرار نگرفته‌اند.
    وی در پایان گفت: من پس از هشت سال فیلم «وقتی همه خوابیم» را ساخته و فکر می کنم که بهترین چیزی بوده که پس از 40 سال از حضور در سینما و مطالعه این سینما، توانستم بسازم اما هنوز فیلم آرزویم را نساخته‌ام.
    «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی یکی از 14 فیلم بخش جام جهان‌نما ـ مسابقه سینمای بین‌الملل بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر است که شلوغ‌ترین سانس جشنواره را تاکنون به خود اختصاص داده است.
    یادآور می شود فیلم‌های بخش بین‌الملل جشنواره فجر امسال از ۱۱ تا ۱۵ بهمن در تهران به نمایش درمی‌آید
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 3:43 pm

    بهرام بيضايي - صفحة 2 MainNewsImage

    «وقتي‌همه‌خوابيم»‌ را صددرصد تأييد نمي‌كنم

    «بهرام بيضايي» گفت: اين تقسيم‌بندي كه درباره فيلم «وقتي همه خوابيم» كرده‌اند و مي‌گويند «ساختن اين موضوع براي من بد است»، غلط است. اين برچسبي است كه شايد نتوان آن را به راحتي كند اما با اين وجود من اين فيلم را باتوجه به شرايط ساختم و صددرصد آن را تأييد نمي‌كنم.

    به گزارش سايت سينمايي سوره، نشست رسانه‌اي فيلم سينمايي «وقتي همه خوابيم» با حضور بهرام بيضايي كارگردان اين فيلم و عوامل فيلم پس از پايان نمايش فيلم در سالن شماره سه سينما فلسطين برگزار شد.
    در ابتداي اين نشست كه مجري آن «شهرام جعفري‌نژاد» بود، «بهرام بيضايي» با تصريح بر تأثير ساخته نشدن فيلم «لبه پرتگاه» بر ساخت اين فيلم گفت: اين فيلم بيش از هر اشاره به هر فيلمي، با «حاجي‌آقا آكتور سينما» يكي از اولين فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران ارتباط دارد كه مثل آن به صحنه و پشت‌صحنه سينما مي‌پردازد. اين فيلم سومين قسمت از يك سه‌گانه در مورد سينماست كه اولين قسمت آن «اعتراض» نام دارد، دومي «لبه پرتگاه» و سومي «وقتي همه خوابيم».
    وي افزود: «اعتراض» سال‌ها قبل نوشته شد و انگيزه‌ام از نوشتن آن، مطرح كردن مسئله اعتراض «آذر شيوا» به وضعيت سينما در سال 49 است كه باعث پايان كار او به عنوان يك فيلمساز شد.اهميت اين موضوع براي من از اين جهت است كه من آن موقع كار سينما را شروع كردم متأسفانه فكر مي‌كنم روشنفكري آن زمان، اعتراض آذر شيوا را درك نكرد و فرصتي گران‌بها در آن تاريخ از دست رفت. من حتي فيلمنامه «اعتراض» را به «آذر شيوا» هم نشان دادم اما او از آن خوشش نيامد. البته شايد ديگر فيلمي در مورد فيلمسازي نسازم اما قطعا منشأ هر سه فيلم‌نامه‌اي كه در مورد سينما دارم به «حاجي‌آقا آكتور سينما» بازمي‌گردد.
    «محمدرضا درويشي» آهنگساز اين فيلم نيز در اين جلسه گفت: تجربه كار با بيضايي از زيباترين تجربياتي است كه در كارم داشتم و تا به حال 5 بار تكرار شده است. قطعا بدون ذهن خلاق و كمك‌هاي او نمي‌توانستم موسيقي‌هاي خوبي براي فيلم‌ها بنويسم. در اين پروژه فيلم و موسيقي هر دو مقولات سختي بودند و از «بهرام بيضايي» ممنونم كه چند ماه به من كمك كرد و موسيقي فيلم ساخته شد.
    برپايه اين خبر، «مژده شمسايي» در اين نشست گفت: همه مي‌دانيم سينما كار گروهي است و بازيگران كه ديده مي‌شوند، جلوه خارجي اين كارند. براي همين، از همكاران خوبي كه در فيلم داشته‌ام، تشكر مي‌كنم.
    «شقايق فراهاني» هم بازي در آثار «بهرام بيضايي» را آرزوي خود ناميد و گفت: خوشحالم كه قبل از مرگم در فيلمي از «بهرام بيضايي» بازي كردم.
    «عليرضا جلالي‌تبار» يكي ديگر از بازيگران فيلم گفت: سال 76 با جاروكردن پشت صحنه بيضايي كارم را شروع كردم و هميشه در كارهايش حضور داشتم موقع كار هم بيشتر حواسم به طرز كار «بيضايي» بود و چيزي از بازيگري در اين فيلم، در ذهنم باقي نمانده است.
    «حسام نواب‌صفوي» بازي در اين فيلم را تجربه‌اي گرامي دانست و آن را با يك بار ديگر از فارغ التحصيل شدن در دانشگاه برابر كرد.
    در ادامه «هدايت هاشمي» هم گفت: چند سال است كه از تئاتر به سينما آمده‌ام. فيلم كمتر بازي مي‌كنم اما هميشه اين شانس را داشته‌ام كه در تئاتر و سينما با بيضايي كار كرده‌ام، ولي نمي‌دانم چرا بيضايي هميشه مرا در نقش پيرمرد مي‌خواهد.‌
    در ادامه اين نشست، وقتي يكي از سئوال‌كنندگان موضوع فيلم را موضوعي كم‌ارزش خواند كه در اين حد قابليت پرداختن را ندارد، بيضايي گفت: منتقدان بايد تصميم بگيرند چه پرارزش است و چه چيز كم ارزش و مسئله‌اي نيست كه نتوان در مورد آن صحبت كرد. من هم مي‌توانم بگويم اگر موضوع سينما اينقدر بي‌ارزش است كه نبايد من درباره آن فيلم بسازم، چرا شما درباره اين سينماي كم‌ارزش مي‌نويسيد؟ زماني هم كه فيلم‌هايي با مضامين اسطوره‌اي مي‌ساختم، از منتقدان فحش زياد مي‌شنيدم. سال 56 بعد از «غريبه و مه»، نقدهاي آنها كاري با من كرد كه نتوانستم تا مدت‌ها فيلمي بسازم. منتقدان البته بهتر است توجه داشته باشند زماني كه اين حرف‌ها را مي‌زنند به تبع آن سرمايه‌گذار و تهيه‌كننده هم تمايلي به كار با كارگردان پيدا نمي‌كند. البته چون سينما هنر گراني است، بسياري از كارهايم به همين خاطر در اداره نظارت و ارزشيابي گير كرد و از من خواستند از ساخت آن اعلام انصراف كنم.
    بيضايي گفت: اين تقسيم‌بندي كه درباره فيلم كرده‌اند و مي‌گويند «ساختن اين موضوع براي من بد است»، غلط است. اين برچسبي است كه شايد نتوان آن را به راحتي كند.
    وقتي از بيضايي در مورد ارتباط اين فيلم با مسئله ستاره‌سازي و نقد آن سوال شد، بيضايي گفت: فكر نمي‌كنم. شايد عده‌اي فيلم را غلط فهميده‌اند. فيلم در مورد ستاره‌سازي نيست و اين موضوع تنها بخشي از داستان فيلم است. كسي بازيگر تجاري به دنيا نيامده اما عده‌اي بااستعداد زيادي هم كه دارند در شرايطي تبديل به بازيگر تجاري مي‌شوند و شايد، بايد فرصت به وجود بيايد تا استعدادهاي آنها كشف شود. متأسفانه خط‌كشي‌هاي بازيگران به هنري و تجاري فقط كمك مي‌كند كه اين فضا بهتر حفظ شود.
    بيضايي با اشاره به شرايط نمايش فيلم در سالن سينما فلسطين گفت: گفته مي‌شود صد سال سينما داريم اما اين صد سال سينما در حدي شكننده است كه صداي فيلم من در اين سالن سينما به خوبي شنيده نمي‌شود. ما به كلمات و تصوير و صدا اهميت نمي‌دهيم و به آنها مي‌گوئيم پيش پا افتاده. تا شروع به درست كردن اين مسائل نكنيم، چيزي درست نخواهد شد.
    وي در بخشي ديگر از حرف‌هاي خود گفت: عده‌اي گويا مي‌خواهند من فقط آثار اسطوره‌اي و تاريخي بسازم. من هم آماده‌ام براي هر اثر من مانند؛ «طومار شيخ شرزين» يا «سياوش‌خواني» اگر مجوزي بگيريد، من آن را مي‌سازم اما چقدر بايد براي ساختن يك فيلم صبر كنم؟
    بيضايي تصريح كرد: من اين فيلم را صددر صد تأييد نمي‌كنم اما «وقتي همه خوابيم» بهترين فيلمي است كه در حال حاضر مي توانستم بسازم. فكر كردم در آن حداقل راجع به سينما مي‌توانم صحبت كنم.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:45 pm

    همه آثار بهرام بیضایی زیر ذره بین

    ایراسان/
    محوریت شخصیت‌های زن با نگاهی منحصر به فرد و به تبع آن برجسته شدن بازیگران زن، مؤلفه مشترک کارنامه بهرام بیضایی است که این روزها فیلم سینمایی "وقتی همه خوابیم" را روی پرده سینماها دارد.
    بهرام بیضایی در رشته ادبیات دانشگاه تهران تحصیل و فعالیت سینمایی را سال 1349 با کارگردانی فیلم کوتاه "عمو سیبیلو" آغاز کرد. او اولین فیلم بلندش را به فاصله دو سال بعد ساخت و در کارنامه سینمایی او تا امروز 10 فیلم به چشم می‌خورد.
    بیضایی علاوه بر سینما در تئاتر نیز فعالیت‌های تأثیرگذار داشته و نمایشنامه‌های متعدد را به نگارش درآورده و کارگردانی کرده است. وی همچنین واجد نقطه دیدی خاص به زن در آثارش است و هر چند با فاصله زمانی فیلم می‌سازد، آثارش ماندگار می‌شوند.
    رگبار" محصول سال 51 نخستین فیلم بلند بیضایی است. فیلمی که هنوز هم در فهرست معدود آثار ارزشمند سینمای قبل از انقلاب ایران قرار گرفته و نقش‌آفرینی هنرمندانی چون مرحوم پرویز فنی‌زاده، محمدعلی کشاورز، پروانه معصومی و ... را خاطره‌ساز کرده است.

    این فیلم با محوریت زندگی یک معلم تازه‌وارد که سادگی خاص در رفتار و شخصیتش دارد، تأثیرگذاری او را در محیط و موقعیت جدید مورد توجه قرار می‌دهد. زوایای پنهان و جذاب این شخصیت بخصوص در روند عشق او به خواهر یکی از شاگردانش به تصویر درمی‌آید و در انتها تلخی که خاص نگاه بیضایی است به کار پایان می‌دهد.

    "غریبه و مه" محصول سال 53 است و "کلاغ" سال 56 ساخته شد که شخصیت یک معلم زن با بازی پروانه معصومی در آن محوریت دارد. داستان این فیلم تداخل دنیای ذهنی و واقعی این زن است که با حضور مادر شوهری که دچار فراموشی شده به آن دامن زده می‌شود. "کلاغ" یکی از فیلم‌های خاص سینمای قبل از انقلاب بود که یادآور فضای مستقل آثار آن دهه است.

    "چریکه تارا" محصول سال 57 است و "مرگ یزدگرد" سال 61 بر اساس نمایشنامه‌ای از این فیلمساز ساخته شده که اجرای صحنه‌ای هم داشته است.

    "باشو غریبه کوچک" سال 65 ساخته شد که اثری تأثیرگذار درباره پیامدهای جنگ ایران بین اقوام است. الگوی مهاجرت اجباری یک بچه جنگ‌زده به شمال ایران که بعدها در مجموعه "گل پامچال" هم به گونه‌ای دیگر استفاده شد، در این فیلم محور تقابل و تعامل دو فرهنگ و سنت است.

    سوسن تسلیمی با حضور در این فیلم به همکاری‌های خود با بیضایی بسط داد و تبدیل به بازیگر زن برجسته آثار او تا زمان مهاجرتش به خارج شد. او با نقش‌آفرینی در نقش نایی زن شمالی که باشو را با جهان و طبیعت اطرافش پیوند می‌دهد، حضورش را در سینمای ایران ماندگار کرد.

    "شاید وقتی دیگر" محصول سال 66 و ادامه همکاری بیضایی با تسلیمی است. فیلم داستان دو خواهر دوقلوی جداافتاده است که این بار از زاویه‌ای خاص روایت می‌شود تا در یکی از پیچش‌های روایی، سوءتفاهم روانپریشی و خیانت به حضور یک همزاد و خواهر دوقلو تغییر پیدا کند.

    تسلیمی در سه نقش مادر و خواهران دوقلو ظاهر می‌شود که از نظر خاستگاه با هم متفاوت هستند. مادری که در کودکی دو فرزندش را سر راه گذاشته و از سرنوشت آنها بی‌خبر مانده، زنی که دچار کابوس‌های تکرارشونده و باور روانپریشی است و شوهرش به او شک دارد و یک زن نقاش با روحیه‌ای آرام.

    "مسافران" سال 70 همچون دیگر آثار بیضایی با فیلمنامه‌ای از خودش ساخته شد. این فیلم با نگاهی خاص به عینیت‌بخشی به باور جمعی، پیش‌آگاهی درباره مرگ را نیز محور قرار می‌دهد. در واقع آگاهی مادربزرگ از تصادف جمعی از خانواده در راه سفر، با تکثیر باور او از بازگشت آنها ادامه می‌یابد.

    در پایان وقتی مردگان آینه به دست به میهمانی زندگان می‌آیند، این باور برای همگان عینیت پیدا می‌کند. مژده شمسایی در این فیلم با حضور در نقش دختری که خواهرش در راه سفر برای شرکت در مراسم عروسی او تصادف می‌کند، به عنوان بازیگر زن آثار بیضایی معرفی شد که این محوریت و همکاری در فیلم‌های بعد نیز ادامه پیدا کرد.

    "سگ‌کشی" محصول سال 79 درباره زنی است که در گیر و دار رفع مشکلات مالی همسرش با چهره‌ای سیاه از حضور زن در اجتماع مواجه می‌شود. مژده شمسایی این بار هم ایفاگر نقش زنی مستقل است که برای نجات شوهرش تصمیم می‌گیرد چک‌های او را از بین طلبکارانش جمع کند.

    این عزم او را در موقعیتی قرار می‌دهد که نقدی بر موقعیت آسیب‌پذیر زن در اجتماع و مناسبات مردانه وارد می‌کند. در انتها وقتی زن زخم‌خورده، آخرین ضربه را هم از خیانت شوهرش دریافت می‌کند دیدگاه خاص این نویسنده و فیلمساز به موقعیت زن در روزگار معاصر برجسته می‌شود.

    "وقتی همه خوابیم" محصول سال 87 جدیدترین فیلم بهرام بیضایی پس از هشت سال است که به مسائل پشت صحنه سینمای ایران می‌پردازد. این فیلم در فیلم همچنین ورود طنز را به آثار این فیلمساز ثبت می‌کند که خاص وی است. مژده شمسایی، علیرضا جلالی‌تبار، مجید مظفری، شقایق فراهانی، هدایت هاشمی و حسام نواب‌صفوی بازیگران این فیلم هستند.

    فیلم "وقتی همه خوابیم" در بیست و هفتمین جشنواره فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مخاطبان در بخش بین‌الملل، سیمرغ بلورین بهترین تدوین و همچنین طراحی صحنه و لباس و چهره‌پردازی را از بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) دریافت کرد. "وقتی همه خوابیم" از 28 اسفند پارسال در گروه سینما قدس اکران شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:47 pm

    کاش "وقتی همه خوابیم" کمدی بود
    بازیگری که از فیلمی که فیلمنامه‌نویس آن هم بوده، کنار گذاشته شده، وقتی از خیابانی می‌گذرد، چشمش به گروه فیلمبرداری فیلمی که خودش نوشته می‌افتد. فیلمی که اکنون در نبود او پایانش تغییر کرده و هپی اند شده. او پسر و دختر جوان و سایر بازیگران فیلم را می‌بیند که زیر ریسه‌های چراغانی مشغول بشکن زدن و بالا و پایین پریدن و خوش بودن‌اند.

    پس از دیدن این تصاویر بود که نمی‌دانم به چه دلیل یاد سکانسی از فیلم "میکس" داریوش مهرجویی افتادم. جایی که گروه، مشغول صداگذاری بخشی از اجاره‌نشین‌ها هستند و همه، از تهیه کننده و صدابردار و منشی صحنه مشغول دست زدن‌اند و یک نفر هم آن وسط رنگ "آها آها" گرفته و پشت سر همه نیز آبدارچی جوان، سینی چای به دست مشغول چرخ زدن و دست جنباندن است. همینجا بود که آرزو کردم ای کاش "وقتی همه خوابیم" هم مثل "میکس" یک فیلم کمدی بود.

    هر دو این فیلم‌ها درباره پشت صحنه سینما هستند. هرچند بیضایی و مهرجویی از دو زاویه گوناگون به فیلمسازی در ایران و مشکلاتش پرداخته اند. با این حال این شباهت در موضوع، تنها دلیلم نیست برای اینکه فکر کنم "وقتی همه خوابیم" اگر کمدی بود، فیلم بهتری می‌شد. به نظرم "وقتی همه خوابیم" قابلیت‌های پیدا و پنهان فراوان برای تبدیل شدن به یک کمدی خوب را دارد. اما این قابلیت‌های کمیک، اسیر نگاه خاص فیلمساز شده‌اند و مجالی برای درآمدن از پیله خود نیافته‌اند.

    ایده نمایش برداشت نماهای فیلم، یک بار با بازی بازیگر اصلی که خوب و درست بازی می‌کند و یک بار هم با حضور بازیگری که با پارتی و سفارش جای بازیگر اول را گرفته، ایده جذابی است. تقابل این دو بازی می‌توانست منجر به خلق لحظه‌های کمدی زیبایی شود.

    اصولا شخصیت‌های بد وقتی همه خوابیم، شخصیت‌هایی کاریکاتوری هستند. این که می‌گویم کاریکاتور منظورم کاریکاتور در معنای واقعی آن است. یعنی شخصیت‌های کاملا اغزاق شده که نمونه‌هایشان را در زندگی روزمره و حتی در زمینه و موضوع مورد اشاره فیلمساز هم نمی‌بینیم. مثل شخصیت‌های شقایق فراهانی و حسام نواب صفوی. اصلا حضور چنین شخصیت‌هایی تنها در فیلم‌های کمدی توجیه دارند و در فضای فیلمی همچون "وقتی همه خوابیم" نمی‌گنجند.

    شخصیتی که مجید مظفری آن را ایفا می‌کند هم صرف نظر از اینکه آیا به شخص خاصی ارجاع دارد یا نه، شخصیت کمیک جالبی است که آنطور که باید در "وقتی همه خوابیم" به آن پرداخته نشده است. مجید مظفری در این فیلم با آن گریم خاص و آن شیرینی خوردن و دست زدن‌های سر صحنه‌اش، اتفاقا بسیار دوست داشتنی است و جان می‌دهد برای یک فیلم کمدی. ظاهرا مجید مظفری در یک فیلم تلویزیونی ،که من آن را ندیده‌ام، نیز شخصیت کمیک جذابی را ایفا کرده است. بسیار مشتاق شده‌ام بازهم او را در چنین نقش‌هایی ببینم.

    خود این تغییر پایان فیلم از یک پایان عمیق و روشنفکرانه به یک پایان کمیک و عامیانه، بستر مناسبی است برای افزودن بار کمیک فیلم.

    به نظرم خط داستانی وقتی همه خوابیم زیبا و پر از ایده‌های جذاب و دوست داشتنی است. اما نوع نگاه فیلمساز باعث شده که فرایند ساخت این فیلمنامه ، نتیجه‌اش فیلمی شده که ساختار یکدستی ندارد و اجزا و شخصیت‌های آن با یکدیگر در تناقض‌اند. به هرحال هرچه بوده گذشته. باید امید داشت و به انتظار آثار دیکر استاد نشست.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:48 pm

    «بیضایی» در «وقتی همه خوابیم» تهران را بازسازی كرد

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Beizaee-14-2-87-b3

    به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، هجدهمین جلسه فیلمبرداری دهمین فیلم سینمایی «بهرام بیضایی» با عنوان «وقتی همه خوابیم» روز گذشته در كارخانه‌ چیت سازی تهران انجام شد.
    براساس این گزارش، در این سكانس كه «مژده شمسایی»،«حسام نواب صفوی»،«سحر دولتشاهی»،«علیرضا جلالی تبار»،«رضا مختاری» ،«هدایت هاشمی»،«افشین خورشید باختری»،«حسین محب‌اهری» و جمعی دیگر از بازیگران حضور داشتند،سكانس‌های خارجی و سكانس مربوط به دفتر چاووشی (یكی از شخصیت‌های فیلم) گرفته شد.

    * بازسازی خیابان‌های تهران و سینما اورانوس در فیلم جدید بیضایی
    به گزارش فارس، در «وقتی همه خوابیم» جالب توجه طراحی «ایرج رامین‌فر» ،ساخت دكورهای خیابانی و بازسازی برخی از خیابانهای شهر تهران چون خیابان بهار است.
    در این بازسازی‌ها به‌طور مثال ساختمان سینما اورانوس (واقع در چهارراه مختاری) بازسازی شده كه سر در آن را فیلم «خوش خیال» با بازی رضا رویگری و افسانه بایگان نصب شده است.

    دكورهای خیابانی این فیلم كه در فرصتی یك هفته‌ای ساخته شده‌اند، به شكلی كاملا طبیعی خیابانی عریض و طویل را بازسازی كرده‌اند كه ایستگاه اتوبوس،تلفن همگانی،سینما،گل فروشی،آرایشگاه،بقالی،ایستگاه تصفیه خون و ... در این خیابان ساخته شده است.خیابانی با خط عابر پیاده كه در دل یك كارخانه ساخته شده ، لوكیشن شهری كوچك برای بیضایی است.
    بازیگران فیلم در سكانس‌های روز گذشته،گریم و طراحی لباس غیر متعارفی ندارند و از آنجایی كه «وقتی همه خوابیم» اثری فیلم در فیلم است، به نظر می‌رسد كه در سكانس‌های دیگر نیز چنین ویژگی حفظ شود.

    * «حسام نواب صفوی» در نقش یك بازیگر
    بنا به گزارش فارس، در این فیلم «حسام نواب صفوی» و «علیرضا جلالی تبار» در نقش بازیگر، «سحر دولتشاهی» در نقش منشی صحنه و «هدایت هاشمی» در نقش كارگردان بازی می‌كنند.


    اين مطلب آخرين بار توسط catuyoun در الإثنين فبراير 22, 2010 6:34 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:49 pm

    نگاهی به وقتی همه خوابیم، اخرین فیلم بهرام بیضایی
    ایراسان/


    خسرو نقيبي

    از منتقدين نسل جديد منتقدين سينماست. او که کارش رابامجله گزارش فيلم آغاز کرد، در جدال نويسندگان جزو منتقدين ‏بيضايي قرار گرفت. تيتر مطلبش مي گويد تهيه کننده را ترجيح مي دهد...‏


    من اشتهاريان را ترجيح مي‎ ‎دهم

    ماجرا به‌نظرم خيلي ساده است و بي‌خودي پيچيده‌اش مي‌کنيم. کمي به حافظه‌تان فشار بياوريد. بهرام بيضايي سال قبل ‏مي‌خواست فيلمي بسازد به نام «لبه پرتگاه». او را به تهيه‌کننده‌اي معرفي کردند که چند سالي ‌است به ايران آمده و هدف ‏روزهاي نخستش ساخت فيلم‌هايي بين‌المللي بود. رويايي که البته به توليدات طولاني‌مدت و عمدتا هم بي‌اعتبار انجاميد ‏اما گمانم حوصله‌اش روي پروژه‌هايي چون «ستاره‌ها» و «رستگاري در 20:‌8» نشان داده در شکل سينماي ‏موردعلاقه‌اش کم نمي‌گذارد. بيضايي و اعتباريان با هم قرار همکاري گذاشتند و ماجرا تا يک‌جايي پيش رفت؛ تا جايي ‏که بحث انتخاب بازيگران پيش آمد و از اينجا به‌ بعد اوضاع به‌هم ريخت.



    روايات متعددي از آن ماجرا وجود دارد اما ‏ته‌اش اين شد که «لبه پرتگاه» به خيل فيلم‌هاي ساخته‌نشده و فيلمنامه ‌شده بيضايي پيوست. فيلم‌هايي که مي‌گويند به‌دليل ‏وسواس‌هاي بيضايي و مشکل‌تراشي‌هايش ساخته نمي‌شود و سبب شده او در حدود چهار دهه تنها يازده فيلم بسازد. حالا ‏با فيلمي مواجهيم که اغراق‌شده همان يک سال قبل است. دقت داريد؟ تنها يک‌سال گذشته. اين يعني استاد در يک دوره ‏زماني کوتاه فيلمنامه نوشته، سرمايه‌گذار پيدا کرده و در يک آرامش کامل و سکوت خبري فيلمش را ساخته. پايان اين ‏ماجرا برايتان عجيب نيست؟

    با خودمان و استاد روراست باشيم. «وقتي همه خوابيم» ثابت مي‌کند بهرام بيضايي خودش نمي‌خواهد سالي يک فيلم ‏بسازد. اگر يک‌بار با سرمايه‌گذاران و حاميان فيلم‌هاي او حرف بزنيد کاملا دستتان مي‌آيد که ماجرا چيست. او انتظار ‏يک سرمايه‌گذاري کلان و بي چشمداشت دارد و شرايطي ايده‌آل. چيزي که حتي براي کوبريک کبير هم مهيا نبود و در ‏تمام سال‌هاي فيلمسازيش با استوديوها بر سر گرفتن چنين امکاني جنگيد و تا پايان هم او بود که مجبور شد به کمپاني ‏امتياز بدهد. داستان‌هاي حول اکران «چشمان مبهوت» را که يادتان هست؟ «وقتي همه خوابيم» درست بر ضد هدف ‏خود عمل مي‌کند. فيلمساز وقتي تصميم مي‌گيرد و اراده مي‌کند که بايد حال کسي را که سرکارش گذاشته بگيرد، در ‏زماني کمتر از يک سال – چيزي شبيه شرايطي که در آن مسعود کيميايي، هم‌نسل استاد هر سال فيلم ساخته – در ‏آرام‌ترين شرايط اين «حال‌گيري» را مي‌سازد. يعني بايد باور کنيم که درباره بهرام بيضايي مي‌نويسيم و از اين ادبيات ‏و واژه‌ها استفاده مي‌کنيم؟ شما ترکيب بهتري غير از اين قصد «حال‌گيري»، براي بيان منظور فيلمساز سراغ داريد؟

    همه اين‌ها به کنار. بحث منتقدان دوستدار بيضايي را هم که اين فيلم را در شأن استادشان نمي‌دانند دنبال نمي‌کنيم. ‏درباره خود «وقتي همه خوابيم» حرف بزنيم. واقعا آن فيلم‌، فيلم مطلوب نظر بهرام بيضايي است؟ آن مضحکه خياباني ‏نيم‌ساعته در شروع و ديالوگ‌هايي که ربط منطقيشان را با هم به‌سختي مي‌شود درک کرد و اصلا آن باجه تلفن توي ‏رستوران، اجزاي فيلمي است که بيضايي آرزو داشته بسازد و تهيه‌کننده‌ها و سرمايه‌گذاران پست، مانعش شده‌اند؟

    اگر باهاتان روراست باشم، بايد بگويم در مقام مقايسه به‌شخصه بازي حسام نواب‌صفوي را به آن شمايل تئاتري عشق ‏‏«عرب‌نيا» ترجيح مي‌دادم و شايد اگر فيلمساز کمي منصف‌تر آن فيلم دوم را نشانمان مي‌داد، شايد فيلم دوم را هم به آن ‏نسخه اول. در واقع اگر اشتهاريان/ اعتباريان مانع ساخته‌شدن «وقتي همه خوابيم»شده است که در آن، آدم‌ها وسط ‏خيابان يک نفر را با چاقو مي‌زنند و بعد که مي‌فهمند طرف را اشتباه گرفته‌اند نقاب از سر برمي‌دارند و شرمسار فرار ‏مي‌کنند تا عاشق و معشوق، ليلي و مجنون‌وار همه گره‌هاي قصه را حل کنند و آن تعداد ضربه چاقو را به‌دست ‏فراموشي بسپارند، من به اشتهاريان و تصميمش راي مي‌دهم. ‏

    ‏*منبع:‏‎ ‎سايت فرهنگ آشتي
    ‏*‏‎ ‎اشتهاريان نام يکي از تهيه کنندگان سينماي ايران است
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:51 pm

    سینمای ایران - 14 بهمن
    اختصاصی ایراسان/
    سروش میراحمدیان
    "بارها و بارها برنامه‌ريزي كار چك شد و براي پيشگيري از هرگونه مسئله احتمالي، ما سه منبع پخش را براي كليپ‌هاي جشنواره داشتيم. حتي قبل از شروع مراسم از سالم بودن امكانات خود اطمينان حاصل كرديم. كنداكتور برنامه نيز با دقت تمام و با تكيه بر مسئله جذب مخاطب تنظيم شده بود و قرار بود برنامه در زمان 165 دقيقه برگزار شود."
    اینها صحبتهای رزاق کریمی، مدير اجرايي مراسم‌ افتتاحيه جشنواره ، می باشد. آیا فکر میکنید ایشان در برگزاری افتضاح افتتاحیه جشنواره مقصر است؟ به نظرم این تصور غلطی است. باور کنید اگر شما هم مثل بنده از نزدیک شاهد بودید که جناب رزاق کریمی چطور قبل از شروع مراسم به ستون های سالن لگد می زد تا خیالش بابت فرو نریختن سقف سالن راحت باشد، آنوقت اینگونه ایشان را مقصر نمی دانستید!!! (البته باور نکنید چون به طنز گفتم) حدود دو هفته قبل دبیر جشنواره گفته بود که هنوز محل اختتامیه جشنواره قطعی نشده است. آن زمان این را نشانه بی برنامگی در جشنواره دانستم غافل از اینکه حتی محل افتتاحیه نیز مشخص نشده است. بهر حال افتتاحیه جشنواره بیست و هفتم در سالنی بسیار سرد (طوری که مهمانان در میان برنامه مجبور به ترک سالن شده اند)، بدون نمایش هیچ کلیپی(نه اینکه نخواهند نمایش دهند. خواستند ولی نتوانستند)بدون اینکه جای مهمانان مشخص باشد با قطعی برق و در نهایت افتادن پرده سالن و ... برگزار شد. تازه در اواسط برنامه مجبور شدند وقفه ای ایجاد کنند تا بلکه برنامه را بتوانند جمع و جور کنند. حالا یک سوال خیلی بزرگ برای من وجود دارد که آیا این بی برنامگی ها سهوا انجام میشود و یا اینکه در این مسائل عمدی وجود دارد که سینمای ایران بیش از پیش تحقیر شود؟
    حتما میدانید که خبرگزاری فارس طی نظرسنجی که در میان اهالی هنر انجام داد فیلم "آژانس شیشه ای" را به عنوان بهترین فیلم سینمای ایران در بعد از انقلاب معرفی کرد. حاتمی کیا هم در گفتگویی با این خبرگزاری ضمن دلچسب دانستن این انتخاب در پاسخ به منتقدانش درباره فیلم "دعوت" آب پاکی را بر دست همه ریخت. او گفت: "حالا چه لنگ بزند و چه لنگ نزد، چه ما خوش‌مان بيايد و چه خوش‌مان نيايد، ورود من به يك حوزه جديد است كه ان‌شاءالله بتوانم آن‌را يك‌مقدار ثابت‌تر و قوي‌تر كنم". جالب اینکه حاتمی کیا طبق روال چند ماه اخیر حتی در این مصاحبه هم انتقادهای خود را به وضعیت فعلی سینما ادامه داد و تصریح کرد: "به طور كلي احساس مي‌كنم كه سينما فقير شده است. سينما ضربه‌پذير شده است. يك زماني تا اين حد نبود و احساس مي‌كنم كه حمايت پيشين موجود در سينما به شدت كاهش يافته و ارگان‌هايي كه تعريف داشتند و دست‌ودل بازتر عمل مي‌كردند، الان بيش از حد محدود شده‌اند."
    همین کارگردانهای منتقد هستند که حتی بازتاب فیلمشان در جشنواره با واکنشهای جناحی مواجه شده است. موضوعی که واقعا جای تاسف دارد. مثلا در حالی که حتی خبرگزاری فارس هم در گزارشی فیلم جدید بیضایی را مورد استقبال منتقدان توصیف کرده و آنرا خوش ساخت نامیده است، آقای منتقدی که مسئولیت یکی از سایتهای سینمایی را نیز به عهده دارد و طوری رفتار میکند که انگار سرقفلی خبرهای جشنواره را به این سایت داده اند، در گفتگویی فیلم بیضایی را بدون هیچ دلیل مشخصی آزاردهنده نامید. وی در جمله ای که تفسیر آن را به عهده ملاصدرای شیرازی می گذاریم گفت: "روشنفكري در اين فيلم عاقبت سوئي دارد."
    و اما بپردازیم به داستان سریالی فیلم "درباره الی" که ظاهرا قرار است تا آخر جشنواره همچنان سوژه باشد. به نظر می رسید همه چیز با حمایت معنوی! جواد شمقدری (مشاور فرهنگی رئیس جمهور) تمام شده باشد ولی حتی دستور رئیس جمهور نیز تا به الان افاقه نکرده است. تازه اینکه انجمن بازيگران سينماي ايران نیز با انتشار بيانيه‌اي خواستار رفع مشكل «درباره الي» با مساعدت وزير ارشاد شده است. حال بگذریم از صحبتهای عسگر پور ، مدیر عامل خانه سینما، که امیدوار است این فیلم را در جشنواره ببیند. جالب اینکه عسگرپور برای خوشایند وزیر ارشاد به نوعی از ادبیات صفار هرندی بهره برده و گفته است: "موضع رئیس جمهور ضريب امنيت فرهنگي!! ما را در جهان رسانه‌ها دو چندان افزايش خواهد داد."
    من در گزارش دو روز قبل هم گفتم که جناب صفار هرندی نیازی به حمایت و دستور ندارد و تا به اینجا که مراحل زیر برای راضی کردن جنابش طی شده است:

    1- دستور

    2- حمایت

    3- پاچه خواری

    4- التماس

    5- باور کنید این را نمیدانم.

    اجازه دهید در پایان مطلب امروز اشاره ای به روزنامه پاکستانی نیشن داشته باشم که در تحلیل دیروز خود به طور جانانه سینمای ایران را مورد تعریف و تمحید خود قرار داد. این روزنامه در مطلب خود چنین آورده است: " سينماي ايران هر روز بيش از ديروز مي‌درخشد، تعدادي زيادي از فيلم‌هاي مهم تجاري هر ساله در ايران ساخته مي‌شود و سينماي هنري اين كشور هر ساله در جشنواره‌هاي مهم سراسر جهان جوايز ارزنده‌اي را از آن خود مي‌كنند، برخي از منتقدان، امروزه، سينماي ايران را به عنوان مهمترين سينماي ملي جهان مي‌دانند."
    اين روزنامه در ادامه مي‌افزايد: "مايكل هانكه، فيمساز مشهور اتريشي و ورنر هرزوگ، فيلمساز موفق آلمان به همراه تعداد زيادي از منتقدان سينماي جهان، سينماي ايران را به عنوان يكي از مهمترين سينماهاي هنري جهان مي‌ستايند."

    این روزنامه ادامه داده است: "براي آمريكايي‌هايي كه مي‌خواهند از چهارچوب نگاه تضعيف‌ كننده رسانه‌هاي آمريكا نسبت به ايران فراتر بروند، سينماي ايران با مهارت‌هاي هنري و انسان‌دوستانه خود آنها را حيرت زده مي‌كند."

    نمیدانم برای تحلیل یک روزنامه پاکستانی چقدر باید ارزش قائل شد ولی ای کاش مدیران ما بیشتر قدر این سینما را میدانستند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 5:52 pm

    سینمای ایران - 23 بهمن

    اختصاصی ایراسان/
    سروش میراحمدیان

    با اینکه می خواستم گزارش کاملی را برای روز شنبه آماده کنم اما از آنجا که در چند روز اخیر گزارشی ننوشته بودم و البته با پایان یافتن جشنواره ترجیح دادم مطلبی را به اختصار به عنوان پیش درآمد بر روی سایت منتشر کنم.

    جشنواره هم به پایان رسید. آیا جشنواره خوبی بود؟ به نظرم در چاچوبهای تعیین شده و البته پذیرفته شده، آری خوب بود. آیا چارچوبهای تعیین شده مفید هستند و باعث تعالی سینمای ایران می شوند؟ هرگز. خدا می داند که چه فیلمنامه ها و فیلمهایی که می توانستند عرصه فرهنگ این سرزمین را پربار کنند ولی به دلیل مغایرت با سیاستهای حاکم بر سینما کنار گذاشته شدند و یا حتی با اعمال جرح و تعدیل در فیلم تاثیر گزاری مد نظر خود را از دست دادند. میتوان "درباره الی" را مثال زد که چه راحت قربانی میشد اگر رسانه ها آنرا رسانه ای نمی کردند!
    بازگردیم به جشنواره که اختامیه اش ساعتی قبل به خوبی و خوشی پایان یافت. ابتدا از دست اندرکاران جشنواره تشکر میکنم که خواهش دو هفته قبل مرا نادیده نگرفتند و یک سیمرغ جانانه به همراه یک دستگاه اتومبیل مینیاتور به مسعود ده نمکی اختصاص دادند. اگر یادتان باشد در اولین گزارشی که برای جشنواره نوشتم تیتر زدیم که " لطفا سیمرغ ده نمکی فراموش نشود" و چه خوب مسئولین حرفمان را گوش کردند!! درست است که فردایش یا اعلام اسامی فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه کمی ناامید شدم ولی چه باک. ماشاءالله چیزی که زیاد است، سیمرغ. جالب اینکه ده نمکی در بخش "نگاه نو" سیمرغ را از آن خود کرد. دقیقا همان نگاهی که باعث حذف "اخراجی2" از بخش مسابقه شد! دیگر شما که می دانید این فیلم به خاطر نوع نگاهش به ارزشهای دفاع مقدس از مسابقه جشنواره کنار گذاشته شد. عجیب نیست؟

    یکی از خصوصیات جشواره امسال این بود که به یمن حضور قدرتمند رسانه ها مخصوصا در عرصه اینترنت از همین حالا تبلیغ خوبی برای برخی فیلمها شده است. اما با اطمینان نمیتوان گفت که آیا سال پیش روی سال خوبی از لحاظ گیشه برای سینما خواهد بود یا خیر؟ من در اینباره خیلی امید ندارم مخصوصا اگر وزارت ارشاد بخواهد درباره محتوای فیلمها با سختگیری بیشتری برخورد کند.

    سیمرغ بهترین بازیگر زن به لیلا حاتمی رسید. این دومین خبر خوش در دو روز گذشته برای لیلا حاتمی است. خبر خوش اول اعلام کاندیداتوری محمد خاتمی برای ریاست جمهوری بود. همان که لیلا بخاطرش به گریه افتاد و در مراسمی رسما از خاتمی خواست که خود را برای انتخابات کاندید کند. حمایت لیلا حاتمی و شوهر بازیگرش،علی مصفا، خیلی زود سروصدا کرد مخصوصا با حادثه ای که یک هفته بعد از آن درسینما جمهوری افتاد. سینمایی که دیگر وجود ندارد. اما حالا او که فرزند کارگردان شهیر و فقید ایران- علی حاتمی- نیز هست، از جشنواره بیست وهفتم با دست پر میرود. چه کسی میتواند لیلا را از سینما دور کند؟ حتی اگر پشت دربهای سالن اختتامیه جا مانده باشد.
    به نظرم همه از اینکه واروژ كريم‌مسيحي دو سیمرغ با خود به منزل برد خوشحال شدند. واروژ که سالهای زیادی فیلم نساخته بود، خیلی مصمم "تردید" را شروع کرد هر چند که بیماری به او مجال نداد و پروزه چند ماهی خوابید. بیماری ای که به او مجال شرکت در نشست خبری جشنواره را نیز نداد و حالا او مزد زحمات خود را گرفت و به نوعی از او تقدیر شد. شهاب حسینی هم به آنچه حقش بود رسید و سیمرغ بهترین بازیگر مرد بر شانه های او نشست.
    امسال منتقدان سعی کردند تا در جلسات پرسش و پاسخ جسورانه تر عمل کنند و خیلی با فیلمساز تعارف نداشته باشند. اولین ترکشهایش نیز به بهرام بیضایی اصابت کرد. او که بعد از چند سال در جشنواره حاضر میشد و در سینمای ایران برای خود وزنه ای به شمار میرود، از نوع برخورد منتقدان در جلسه پرسش و پاسخ سخت دلگیر شد. نکته جالب اینکه از آن پس هر فیلمسازی که در جلسه پرسش و پاسخ شرکت نمیکرد میگفتند به خطر حمایت از بیضایی است!

    مطمئنا یکی از منصفانه ترین جوایز سیمرغ امسال، جایزه بهترین کارگردانی بود که به اصغر فرهادی تعلق گرفت. فرهادی با ساخت فیلم "درباره الی" رسما خود را به عنوان یکی ازفیلمسازان معتبر ایران و جهان تثبیت کرد. این فیلم درباره جمع دوستانه ایست که برای تفریح به شمال می روند. البته قرار است در این میان الی با یک ایرانی مقیم خارج هم آشنا شود در حالی که قبل از آن با فرد دیگری قرار ازدواج گذاشته است. این سفر که بسیار شاد و خوب شروع می شود با ناپدید شدن الی رنگ دیگری به خود گرفته و فضایی وهم آلود و پر از ابهام بر این جمع سایه می افکند. در این فیلم نقش الی را گلشیفته فراهانی بازی میکند.

    این فیلم که ابتدا در جشنواره برلین نمایش داده شد، در هر دو جشنواره فجر و برلین با استقبال وسیعی روبرو گشت. هر چند که شانس فیلم برای گرفتن جایزه اصلی برلین خیلی بالا نیست ولی در جشنوارهفجر با نامزد شدن در ده بخش در نهایت توانست سیمرغ بهترین کارگردانی را از آن خود کند. نکته قابل توجه اینکه بازی گلشیفته بسیار چشمگیر و قوی ارزیابی شد ولی اسم او در میان نامزدهای بازیگری نیامد. منتقدان فضای ابهام امیز حاکم بر فیلم را از جذابیتهای آن می دانند. ابهامی که البته گریبان خود فیلم را هم گرفته است.

    آیا "درباره الی" اکران عمومی می شود؟ آیا گلشیفته می تواند با حرکت اخیر خود به ایران برگردد؟ اجازه دهید ادامه این مطلب را در گزارش روز شنبه پیگیری کنیم.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 6:04 pm

    کاريکاتوري که به آن لبخند نمي زنيم!-نقد فیلم جدید بهرام بیضایی
    مختار شکري پور

    فيلم هاي «بهرام بيضايي» هميشه با جنجال ها و حاشيه هاي مختلفي مواجه شده و ذهنيت طيف هاي مختلف جامعه را درگير خود کرده و در خيلي جاها کار به مناقشه ميان طرفداران و مخالفان رسيده است. دليل اين همه توجه بيشتر به شخصيت کاريزماي «بيضايي» برمي گردد که وي آن را در نتيجه تلاش هاي مستمر فرهنگي اش اعم از فعاليت هاي ادبي، تئاتري و سينمايي به دست آورده است. وي در آثارش به پژوهش ها و تکاپوهاي اسطوره يي، تاريخي و فلسفي خود پرداخته و رهيافت هايي که در اين ميانه ميدان به دست آورده را به يک نگاه متعهدانه اجتماعي پيوند داده است. به همين خاطر هميشه آثار وي واکنش هاي مختلف اجتماعي پديد آورده اند. در اين ميان قاطعيت بيضايي بر سر عقايد خود و پرهيز از موج سواري روي جريان غالب آب و تن ندادن به شرايط تحميلي بر هنرمند، اين کاريزما را در وجود او پررنگ تر کرده است.

    اينکه بيضايي يکي از معدود شخصيت هاي فرهنگي اين مملکت است و آثار تحسين برانگيزي با تلاش هميشگي اش پديد آورده بر هيچ کس پوشيده نيست و جايگاه او قابل تحسين و مشخص و انکار ناپذير است ولي اين دليل آن نمي تواند باشد که نگاهي واقع بينانه و حقيقت جويانه به آثارش نداشته باشيم.

    در جريان اکران «وقتي همه خوابيم» در جشنواره فيلم فجر و حالا که اين فيلم اکران عمومي شده است، نسبت ميان حب و بغض هاي برخي افراد و اثر بيضايي چندان منطقي به نظر نمي آمد. گويا «بيضايي» و فيلم اش بستري شده بود که همه به طرح دغدغه ها و حب و بغض ها و کينه توزي ها و بايد و نبايد هاي خود روي بياورند هر چند در اين ميان برخي به دور از اين همه حاشيه، به گفتن حقيقتي که با ديدن اين فيلم به آن رسيده اند، پرداخته و اين اثر را به دور از حب و بغض ها ارزيابي و تحليل کردند. نگارنده هم قصد آن دارد که از اين طايفه سوم باشد بنابراين بايد گفت «وقتي همه خوابيم» را دو بار ديده ام و هر بار از کارگرداني استادانه «بيضايي» در تلفيق مناسب و بجاي ميزانسن هاي تئاتري و سينمايي با توسل به صحنه آرايي ها و نورپردازي هاي عالي، حرکات معوج دوربين در به تصوير کشيدن التهابات و روابط و مناسبات جامعه شهري و سکني ناگزيني بدون لرزش آن در دنبال کردن رويدادها و سوژه هاي فيلم و همچنين درونمايه انساني و اجتماعي و بحق آن اذيت شده ام. دلم از ديدن اين همه بحران و التهاب اجتماعي به درد آمده ولي به وجد نيامده و لذت نبرده ام. البته اين لذت نبردن من به نواقص کار «بيضايي» برنمي گردد بلکه به تعمد وي در پديد آوردن اشمئزاز و رنج خوديافته اش در ذهن مخاطب به خاطر آنچه در اين فيلم جريان دارد، برمي گردد.

    به گمان من «بيضايي» قصد ايجاد حسي سرشار از انزجار در مخاطب در مواجهه با واقعيت تلخ فيلم داشته و جالب آنجاست که در دل اين داستان ما را به عمق اين فضاي فاجعه آميز و سرشار از ناامني رهنمون مي کند. موسيقي خشن فيلم در بعضي جاها، صحنه هاي دلخراش، خشونت هاي موجود در روابط و مناسبات آدم ها، دفرمه شدن شخصيت ها و داستان پردازي هاي کليشه يي عمدي فيلمساز باعث پديد آوردن حس نا خوشايندي در مخاطب مي شود. به نظر مي رسد قصد سازنده از پرداختن به اين موارد، اذيت کردن عمدي تماشاگر براي درک بهتر فضاي تراژيک حاکم بر جامعه و مناسبات غيرانساني بوده است. طبيعي است که مخاطب منتقد التهابات اجتماعي از ديدن اين همه جنايت و سقوط هاي اخلاقي و بي بند و باري و ابتذال موجود لذت نمي برد. اين درد مشترک اوست و در اينجا قصد فرياد آن و آوار کردنش بر سر مخاطبي که در اين جامعه ملتهب مي لولد را دارد. اين بيان تلخ نشات گرفته از صداقت هنرمند است و جاي تحسين دارد و تامل.

    «وقتي همه خوابيم» در نگاه اول آسيب شناسي روابط و مناسبات حاکم بر پشت صحنه سينماي ايران و در لايه هاي زيرين آن يک خيزش فرهنگي عليه سوداگري، قدرت مآبي، ابتذال، رياکاري، اعتياد، پايمال شدن کرامت انساني، فقر، فحشا و... است. به گمان من در بعضي جاها کارگردان از اين رويکرد آسيب شناسانه واقع گرايانه فراتر رفته و نگاه او تبديل به نگاهي کاريکاتوريزه مي شود که البته اين کاريکاتور مخاطب را به لبخندي از سر درد وادار نمي کند ولي مخاطب را به عمق ابتذال و سطحي نگري موجود در روابط و مناسبات بيمار اين جامعه مي برد. متاسفانه اين رويکرد اعتراضي بحق که نشات گرفته از دردمندي و تعهد فيلمساز نسبت به پيرامونش است؛ در حواشي هاي فيلم در جشنواره نه تنها مثبت ارزيابي نشد بلکه در برخي از واکنش هاي مطبوعاتي نوعي اغراق تلقي شد و اين در صورتي است که تعيين تکليف براي هنرمند در انتخاب ايده و موضوع و نوع نگاه، امري نامعقول و غيرحرفه يي و فاشيستي است. در واقع بايد سبک و نوع اجراي يک اثر هنري و تاويل ها و نگاه هنرمند به سوژه (که بيضايي در اجراي آن و طرح مساله به زبان تصوير تا حد زيادي موفق بوده) را نقد کرد نه اينکه او را محدود به سليقه هاي خود کرد.

    اميدوارم اين را توهم توطئه نپنداريد که اگر بگويم يک جريان انحرافي حمايت از فيلم هاي خنثي و خالي از روح جمعي در ميان اقشار خاصي رواج يافته و به نظر مي آيد اين جريان درصدد ترويج اين نوع سينماي بي دغدغه اجتماعي است تا آدم ها بيشتر در لايه هاي تو در توي فرديت خويش فرو روند تا جايي که يکي از منتقدان در خصوص فيلمسازي مي گويد؛ «او در کارش پخته شده اما هنوز يک متعهد اجتماعي است،» مثل اينکه پختگي و تعهد اجتماعي با هم در تضاد هستند؟، به گمان نگارنده فيلم «وقتي همه خوابيم» نيز در جاهايي قرباني اين جريان سينماي خنثي و بي تعهد شده است؟،

    دليل برانگيخته شدن اين گمان در ذهن من اين است که انتقاد و اعتراض به بحران ها و التهابات اجتماعي، عصبيت تلقي مي شود و اينجاست که جرياني درصدد سلب نگاه متعهدانه اجتماعي از هنرمند نسبت به جامعه اش است و «بيضايي» يکي از کساني است که با وجود تسلط عالي بر زبان سينما، تئاتر و ادبيات مورد غضب اين جماعت قرارگرفته است،؟ با اين همه اگر عصبيتي در کار بوده باشد بايد آن را به حساب عصبيت وي از اين شرايط بگذاريم و آن را بايد بسيار منطقي و در راستاي رسالت انساني و اجتماعي اين هنرمند دانست مگر اينکه وضعيت پيش آمده را براي آدم هاي فيلم مطلوب بينگاريم. البته اين را هم بايد پذيرفت که بعضي از ديالوگ ها و استعارات و کنش ها و واکنش هاي داستان صريح و شعاري هستند و حتي بر بسياري اتفاقات منطق خاصي حاکم نيست ولي بايد اين لغزش ها و صراحت را به شدت دردمندي فيلمساز از شرايطي که در آن قرارگرفته مرتبط دانست. اينکه آن شرايط چنان براي فيلمساز ملموس است که نا خودآگاه عليه وضع پيش آمده مي شورد و بنابراين بايد اين موارد را به شوريدگي مولف و تاخت و تازهاي ذهني او در برخورد با موضوع پنداشت چرا که او در اينجا در مقام يک مصلح اجتماعي نيز هست و هدف او فقط ساخت يک فيلم اجتماعي يا روايت يک قصه نبوده است.

    در «وقتي همه خوابيم» فرديت در يک نمود کلي از وضعيت اجتماع به تصوير کشيده شده و معضلات فردي در گرو معضلات جامعه طرح شده است به طوري که نگاه نويسنده و کارگردان در قالب سير و سلوک «چکامه چماني» يا «پرند پايا» در اين اجتماع به معضلات متفاوتي منعطف مي شود.

    با وجود اين، برخي ساخت اين فيلم را دق دلي «بيضايي» نسبت به «اشتهاريان»هايي که با آنها مواجه بوده، مي دانند، در واقع اين تحليل ها بوي سوءتفاهم مي دهند و هيچ فکر نمي کنند که اعتراض به مشاهدات ناپسند و رسوا کردن جريانات انحرافي و مضر، رسالت يک آدم فرهنگي است و طبيعي است که بيضايي هم به اين رسالت اهميت مي دهد.

    با همه اين جنجال، پشت صحنه سينما فقط بخش کوچکي از جامعه است که اين هنرمند به روابط و مناسبات بحراني حاکم بر آن اعتراض دارد. با اين فرض پشت صحنه سينما به کليت جامعه مدنظر در «وقتي همه خوابيم» تعميم پيدا مي کند. به گمان من اين فضا يک بهانه است و او در اين فيلم به حيطه هاي وسيع تري نظر انداخته است. به عنوان نمونه بايد گفت «آينه» موتيف آشناي آثار بيضايي است و در آغاز اين فيلم هم با ساختمان هايي با آينه هاي منقطع روبه رو مي شويم. اين موتيف، جدا از کارکرد هاي بصري که دارد مي تواند به عنوان نماد، نشانه يا سمبل در نظر گرفته شود. در واقع هر کدام از اين آينه هاي منقطع مي توانند قطعه هايي از يک پازل يا گوشه هايي کوچک از جامعه فيلم باشند؛ آينه هايي که تصوير هاي معوج مختلفي از آنچه تکنولوژي و دنياي سرمايه سالار ماشيني و آهني براي ما پديد آورده در آنها نمايان هستند و اگر هنرمند در اين ميان از پشت صحنه سينما سر در آورده، ناشي از ضرورتي است که وي آن را در برهه يي درک کرده است. در ضمن «بيضايي» ارجاعاتي هم در اين ميان به سينماي فيلمفارسي که همان سينماي مبتذل امروز است، داشته است. حتي در قصه «نيرم نيستاني» که در نظر او مقبول است به عناصر متعدد فيلمفارسي مي رسيم. قتل، چاقوکشي، خون، فقر، فحشا و... البته اين ارجاعات انطباق چنداني با مشخصه هاي اين سينماي غيرفرهنگي امروز ندارند و نکته يي که در اينجا قابل تامل است، اين است که، برادران «چاوشي» ما را ياد برادران «آب منگل» در«قيصر» مي اندازند و «نجات شکوندي» شباهت زيادي به «فريبرز عرب نيا» که بازيگر تعدادي از فيلم هاي «کيميايي» ازجمله «سلطان» و «ضيافت» بوده، دارد و شخصيت «لبخند» نيز انگار براساس همان زنان معتاد «سربازهاي جمعه» و «رئيس» طراحي شده است.

    در اين چند ساله تعدادي از شخصيت هاي اصلي آثار تئاتري و سينمايي بيضايي نويسنده بوده اند. خب اين قضيه مي تواند خيلي طبيعي باشد چون خود او يک نويسنده است و به طور قطع در جاهايي به اتفاقات پيراموني وي به عنوان يک نويسنده مرتبط است و گوشه هايي از دنياي قشر نويسنده به شکل هنري بر مخاطب نمايانده مي شود ولي به گمان من جدا از اين قضيه مساله کارگردان «وقتي همه خوابيم» مي تواند ارجاعاتي تاريخي و اجتماعي هم داشته باشد؛ ارجاعاتي که بيضايي در اغلب آثارش طرح کرده و نمود مشخص آن در نمايش «مجلس شبيه در ذکر مصائب استاد ماکان و همسرش رخشيد فرزين» بود.

    بيضايي در شخصيت پردازي هاي «وقتي همه خوابيم»، نيز اهميت زيادي به تعارض هاي دروني، رفتارها و انگيزه هاي شخصيت ها داده است. به عنوان نمونه «چکامه چماني» بيش از آنچه از وجود خواهري معتاد در عذاب باشد از وجود خواهري که معشوقه شوهرش مي شود، شرمگين و عصبي است، هر چند اين خواهر فقط ساخته «چکامه چماني» نويسنده است و در نهايت هم وجود او را انکار مي کند ولي شخصيتي است که پرورده ذهنيت داستان پردازانه نويسنده است؛ شخصيتي که ما به ازاي واقعي هم داشته و دارد.

    زن نيز نقشي بسيار محوري در آثار گوناگون بيضايي داشته و با سيما هاي گوناگوني از زن مواجهيم؛ از زن اسطوره يي تا زن واقع گراي «وقتي همه خوابيم» و در اين ميان همواره سعي کرده است به دگرديسي و تحول اين عنصر محوري نيز نگاهي بيندازد. اين زن محوري به رغم داشتن يک بنيان اجتماعي و فکري مشترک در تمام آثارش، هر بار در قالب شخصيتي متناسب با موضوع، زمان و مکان اثر درمي آيد. اين زن محوري تفاوت ها، اشتراکات، تمايزها و تشابهاتي نيز با زنان حاشيه يي خود دارد.

    يکي از شگردهاي بيضايي، استفاده از نشانه ها متناسب با فضاي آثارش است. در اين فيلم هم تيتر يکي از روزنامه ها «پايان ساخت موسيقي چهره به چهره» بود که ما به ازاي واقعي دارد. به گمان من کارگردان از اين تيتر به عنوان يک نشانه در خدمت درونمايه فيلم بهره برده است. عوض شدن چهره هاي بازيگران در کار، ترسيم غلط روزنامه ها از چهره واقعي افراد و جريانات و چهره به چهره شدن رياکارانه از جمله تلقي هايي است که از ديدن اين نشانه در فيلم مي توان تلقي کرد.

    فضا هاي پرجمعيت در اکثر آثار اين هنرمند تئاتر و سينما نيز بسيار است. براي نمونه در نمايشنامه «خاطرات هنرپيشه نقش دوم زن» در يک خيابان شلوغ اتفاق مي افتد يا با همين فضا در نمايش «مجلس شبيه در ذکر مصائب استاد ماکان و همسرش مهندس رخشيد فرزين» و همين طور «سگ کشي» و... مواجه مي شويم که البته در هر مورد بستر موضوع و درونمايه جداگانه يي دارند. منشاء اين همه توجه به جمعيت کجاست؟ کيوسک تلفن و خيابان نيز در اکثر آثار اين نويسنده و کارگردان سرشناس از جمله «شايد وقتي ديگر» و همين فيلم، مرکز اتفاقات و پيش برنده قصه است. به گمان من اين فضا ها از شکل معمولي و ساده گذر کرده و مرکز ثقل دلهره و نا امني مي شوند. براي من تداعي کننده نوعي نا امني هستند که گاهي منشاء آن ترس از کشته شدن و گاهي ترس از خيانت و در اينجا ترس از اختلال در کار و... است. انگار که اين نا امني بر ذهن «بيضايي» مستولي است. به همين خاطر نا امني موجود در فضاي فيلم هاي بيضايي مرا در کابوس هايي واقعي فرو مي برد. کمااينکه فضاي کابوسي بر ساير آثار وي از جمله «غريبه و مه» به نوعي حاکم است.

    در پايان بايد گفت اگر «نيرم نيستاني» را از لحاظ رفتار انساني و همچنين تعهدي که به جامعه و کارش دارد، قرينه «بهرام بيضايي» بدانيم، انتخاب «هدايت هاشمي» گزينه مناسبي نيست. به گمان من شمايل او شبيه شمايل قدر، قاطع، باابهت و در عين حال فروتن «بيضايي» نيست هر چند موقعيت، ارزشمندي و سرنوشتي شبيه به هم دارند. به گمان من «محمد رضايي راد» انتخاب مناسب تري بود. البته اگر بپذيريم اين فيلم در برخي جاها حديث نفس خود بيضايي است که با سرنوشت و حديث نفس خيلي ها گره خورده است.


    اعتماد
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    بهرام بيضايي - صفحة 2 Empty رد: بهرام بيضايي

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 22, 2010 6:11 pm

    نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی وقتی همه خوابیم

    نشست نقد و بررسی “وقتی همه خوابیم” با حضور بیضایی و بازیگران فیلم شامل مژده شمسایی، علیرضا جلالی‌تبار، هدایت هاشمی، محمدرضا درویشی، شقایق فراهانی و حسام نواب صفوی برگزار شد.
    کارگردان فیلم در ابتدای این نشست از عواملی که وی را در برابر “جوخه آتش” تنها نگذاشتتد سپاسگزاری کرد و در ادامه درباره ارتباط این فیلم و شرایط تولید “لبه پرتگاه” گفت: فیلمنامه را بعد از “لبه پرتگاه” نوشتم که درباره پشت صحنه “حاجی آقا آکتور سینما” اولین فیلم سینمای ایران بود. “وقتی همه خوابیم” امتداد اولین فیلم تاریخ سینمای ایران است.
    وی ادامه داد: این فیلم یک سه‌گانه است که “اعتراض” و “لبه پرتگاه” دو فیلم دیگر آن هستند. این سه‌گانه درباره فیلم ساختن در سینما است. فیلمنامه “اعتراض” را سال‌ها قبل نوشتم و دوست دارم روزی آن را بسازم. داستان درباره آذر شیوا و اعتراض او به اتفاقی است که باعث بسته شدن پرونده کاری این بازیگر شد.
    این کارگردان سینما در ادامه بیان کرد: سینمای فارسی و روشنفکرانه هر دو در آن دوران به آذر شیوا حمله کردند و فیلمسازی مانند من نمی‌تواند این اعتراض را فراموش کند. من برای ساختن “اعتراض” با شیوا صحبت کردم، اما او از فیلمنامه خوشش نیامد، چون خاطره خوبی از آن دوران نداشت.

      اكنون الجمعة أبريل 26, 2024 6:03 am ميباشد