فیلم شناسی کامل سهراب شهید ثالث
رها از عقدة روزمرة سيزيفی
شش سال از در گذشت سهراب شهیدثالث گذشت.
او، هرچند عمری داشت کوتاه، هرچند میان دو فیلم آخرش شش سال فاصله بود و از زمان آخرین فیلمش «گلهای سرخ برای آفریقا» (1991) تا زمان مرگش ( دهم تیر ماه ۱۳۷۷) دیگر فیلمی نساخت، اما کارنامهای دارد بسیار پربار و درخشان؛ چهارده فیلم بلند که هرکدامشان بهتنهایی برای ماندگاری نامش در تاریخ سینمای جهان کفایت میکند.
دوازده سال پایانی عمر ۵۴ ساله اش، بدترین و ناگوار ترین سال های زندگیش بود. سال های درد فراق و غم. غم نفهمیده شدن، درد پنهان عرقریزان روح. چانه زدن، سگدو زدن، رنج بردن برای پیدا کردن کسی، کاری، جایی تا با سرمایهای هرچند اندک، او را در تصویر کردن افکار شگفتش یاری کند. و هرچه رفت، دوید، ایندر و آندر زد، نیافت، نشد. نشد و او دق کرد از آن همه سلیقههای کج و معوج و کلیشهای و درهای بسته. دق کرد و آسوده شد؛ رها شد از عقده ی روزمره ی سیزیفی.
خود نیز، بی تقصیر نبود از آن چه بر او می رفت. مثل فیلمهایش تلخ و گزنده بود. آسان به کسی راه نمیداد. دل نازک بود و زود قهر، اما به قول آیدین آغداشلو «درون این پوستهی سفت، دلی خوابیده بود چه نرم و ظریف و تُرد.»
آخرین باری که با او صحبت کردم ( عید سال ۱۳۷۷)، بعد از مکالمهای طولانی و تلخ گفت: «خیله خب، دارم میرم. به ”او“ بگو بالاخره همهتون راحت میشین از دستم.» سه ماه بعد، خود ویرانگر بزرگ، مقارن روز تولدش، رفت.
حضورش موهبت و منتی بود بر ما. و باگنجینهی بزرگی که از او مانده، هنوز هم هست.
یاد و نامش همیشه گرامیست.
این فیلمشناسی را براساس عنوانبندی فیلمهای او (هشت فیلم بلند) و همچنین منابع مکتوب تهیه کردهام. شهیدثالث برای پذیرفته شدن در بخش سینمایی وزارت فرهنگ وهنر، فیلمی به نام قفس ساخت که اثری از آن در دست نیست. بعد از آن نیز، تعدادی فیلم مستند گزارشی ساخت که نه آثار با اهمیتی بودند و نه خود نامش را پای آنها گذاشت. او بعد از ساختن در غربت قصد داشت در سال ۱۳۵۵ فیلمی به نام قرنطینه بسازد که بعد از سه روز ، فیلمبرداری آن متوقف شد و به انجام نرسید. در بعضی منابع به اشتباه از فیلمی به نام ‹‹ ساعت آبی›› نام برده شده که در واقع ، همان فیلم هانس ، نوجوانی از آلمان است.
اين مطلب آخرين بار توسط catuyoun در الجمعة فبراير 12, 2010 6:13 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.