Ebrahim Hatami Kia
3 مشترك
ابراهيم حاتمي کيا
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 1
ابراهيم حاتمي کيا
ابراهیم حاتمی کیا
Ebrahim Hatami Kia
Ebrahim Hatami Kia
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 2
رد: ابراهيم حاتمي کيا
Ebrahim Hatami Kia
Ebrahim Hatamikia was born in 1961 in Tehran into a
traditional family of six sisters and one brother.
In 1979 following the Islamic Revolution, he participates
in art courses and gets some knowledge about photography
and film development. He also makes a stop-motion
animation with his 8mm camera. Hatamikia, then goes to
the Islamic center of amateur Film Making and study
History of Cinema, Script writing and directory.
During this period he makes another animation entitled
Promised(Mo`ood) and a short film called Stupides (Koordelan) .
Following the Iran-Irak was he joins the Guardians of the
Revolution`s audio - visual department and goes on mission
to the front line and makes some documentary films.
During this time he continues to watch movies, which
some of them like Brother sun, Sister moon (Franco zeffirelli)
and Catch 22 (Robert Altman) have great in fluence on him.
In 1984, Hatamikia makes The Tomb (Torbat) an 8mm film,
based on his own experiences at the front line. A year later
he makes another short, The Path(Serat), which helps him
to develop a style of his own and for this matter, it has a
special place in his career.
In 1985, he makes The Red collar (Toghe-Sorkh) .
In this film he experiences a new domain and tries to tell
a war story in an allegorical way.
He wrote and directed his first script, Identity (Hoviyat)
in 1987. Two years later he made The Scout (Didehban)
which is edited by Mohsen Makhmalbaf. [The Scout won
the special award at the Fajr Film Festival.]
In the late soth , Hatamikia went on to study cinema at
the university. His second film, The Immigrant (Mohajer)
won the best film prize at the 9th F.F.F and did very well
at the box office. He wrote his fourth film , Joining of the
Good (Vasl-e Nikan) during Tehran bombardment by the
Irakians. But after its public Screening the critics claimed
that it clearly shows that he doesn`t know the city life and
all he`s capable of , is making films in the battle filds.
Hatamikia denied their claims and with From Karkheh to
Rhine (Az karkheh Ta Rhine) which is shot entirely in
Germany, to some extent, tries to respond to these assetions.
From Karkheh to Rhine [Karkheh is a river in south of
Iran which was the site of some bloody battles during
the war] did extremly well at the box office and is a
turning point in his career.
In 1994, during the war, he went to Bosnia, for having
a first hand account of the situation. He then wrote Green Ashes
(Khakestar-e Sabz) after his experiences in Bosnia.
Despite critic`s enthusiasm, the allegorical larguage of the film
became an obstacle and it failed at the box office. But Hatamikia
him self loves Green Ashes and believes that til then he
has never felt so master of the medium.
He stopped making films for a year and preferred to consider
the reasons behind his failure to communicate with wider
auoliences.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 3
رد: ابراهيم حاتمي کيا
ابراهیم حاتمی کیا
ابراهیم حاتمی کیادر سال1340 در یک خانواده مذهبی با اصالت آذربایجانی ، درتهران متولد شد. باورها و اعتقادات مذهبی خانواده مانع ازتماشای تلویزیون و راهیابی وی به سینما می شد و همین کمبود ، عطش وی را تشدید ساخت. آزادی دوران جوانی و مصادف شدن با انقلاب اسلامی دو عاملی بود که او را به سویسینما سوق داد.او فعالیت های سینمایی اش را از سال1359 با نوشتن فیلم نامه و کارگردانی فیلم های کوتاه در فضای جبهه و جنگ آغاز کرد. او که به خوبی ارزش های بیانی این رسانه تصویری و قابلیت های آن در انتقال صریح و در عین حال عمیق احساسات را دریافته بود در پی آن برآمد که همه آنچه را که از ناجوانمردی این جنگ تحمیلی وقهرمانی ها و تلاش های مردان شجاع ایرانی در میدان جنگ دیده بود با این زبان بیان کند. حاتمی کیا با تجربه ای که در ساخت چند فیلم مستند در جنگ کسب کرده بود واستعدادی و تیز بینی که از آن برخوردار بود شرایط را برای فیلم سازی خود فراهم کرد.
حاتمی کیا در سال1364 نخستین فیلم بلند خود را به نام هویت ساخت. او این فیلم را برای شبکه دوم سیما ساخت. هویت به مسائل اجتماعی روز آن زمان و جریانات پر تب و تاب سیاسی سال های اولیه انقلاب می پرداخت و می کوشید تصویری واقع گرایانه از گرایشات سیاسی آن دوران پر آشوب ارائه دهد. اما برخی این فیلم را یک سو نگر و جانب دارانه تلقی کردند و این فیلم را نپسندیدند. با این وجود هویت فیلمی بود که نشان از ظهور فیلمسازی با افکار نو و دیدگاهی اجتماعی می داد.
حاتمی کیا در دومین تجربه سینمایی خود فیلم دیده بان( 1367) را ساخت. دیدهبان یکی از فیلم های خوب جنگی ایران است. با وجود اینکه به نظر می رسد این فیلم، فیلم تجربه گرایانه ای بود اما نشان می داد که حاتمی کیا احاطه بیشتری بر عناصر ودست افزار های سینمایی پیدا کرده. تجارب حاتمی کیا در این فیلم ارزشمند بودند و اورا برای خلق آثار بعدی اش که همگی بر گرفته از جنگ و تبعات آن بودند یاری دادند.
فیلم بعدی حاتمی کیا ،مهاجر( 1368) ، یکی از بهترین ،شاخص ترین و مهم ترین دستاورد سینمای جنگی ایران است. مهاجرچه از جهت ساختار تکنیکی و چه از نقطه نظر ارزش های مظمونی بسیار پخته تر است و بیش از آنکه تجربه سوم یک فیلم ساز جوان به نظر بیاید ، اثر یک فیلم ساز کهنه کار را نشان میدهد.
دروصل نیکان(1370) ، حاتمی کیا سعی کرد که احساسات حاکم بر فضای جبهه و جنگ را به زندگی روزمره در شهر منتقل کند. فیلم با آنکه برخی از نشانه های سینمای حاتمی کیا را با خود دارد اما چندان موفق نیست
اغلب علاقه مندان به سینما و منتقدان از کرخه تا راین(1371) را بهترین فیلم حاتمی کیا می دانند. فیلمی که به زیبایی به تبعات جنگ از زوایای مختلف میپردازد. فیلمی به شدت احساسی که در عین حال دیدی کاملا واقع بینانه دارد و همین واقع بینی بار دراماتیک آن را بیشتر می کند. از کرخه تا راین تماشاگرش را به تفکر می طلبد تا کمی درباره ارزش ها و سرنوشت این چند نفری که از بی عدالتی جنگ دردمی کشند بیندیشد. از کرخه تا راین همچنین از بازی های خوب هنرپیشگان خود به خصوص علی دهکردی که بی شک بهترین بازی اش راارائه داده برخوردار است.
فیلم بعدی حاتمی کیا ،خاکستر سبز(1372) ، نه تنها در میان آثار حاتمی کیا بلکه در آثار سینمای جدید ایران تجربه ای متفاوت است. خاکسترسبزماجرای عشقی دو ملیتی را در میان فضای جنگ زده کشوربوسنی بین یک خبرنگار ایرانی و یک دختر بوسنیایی روایت می کرد. این فیلم نیز مانند از کرخه تاراین بار احساسی زیادی داشت. در واقع حاتمی کیا از فیلم از کرخه تا راین به بعد که صرفا به تبعات جنگ و مسائل اجتماعی آن می پردازد این بار احساسی را حفظ میکند.
حاتمی کیا بعد از دو سال دو فیلم بوی پیراهن یوسف وبرج مینورا ساخت. بوی پیراهن یوسف درباره انتظار خود خواسته یک پدر بود که سرانجام مزد این انتظار را می گیرد و پسرش را زنده می یابد. بوی پیراهن یوسف به دلیل کشدار شدن قصه و تداخل موضوعی ضرباهنگ کندی دارد. برج مینوهم به نوعی فیلمی شخصی درباره ماجرای شخصی سربازی ازجنگ برگشته بود که همسرش را نیز با ماجرایش همراه می کند در سال 1376 حاتمی کیا ، فیلم آژانس شیشه ای را می سازد ، فیلمی که بسیار مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. آژانس شیشه ای فیلمی به شدت انتقادی بود درباره فضای پس از جنگ ، فضایی که بسیاری از حقایق را فراموش کرده. عمده صحنه های فیلم آژانس شیشه ای در یک فضای بسته آژانس هواپیمایی می گذرد ، با این وجود بازی های خوب هنرپیشه ها به ویژه پرویز پرستویی که این فیلم آغاز همکاری دنباله دار او با حاتمکی کیا بود ، دیالوگ های زیبا و ماندگار ، مضمون فیلم و پرهیز از جانب داری های احساسی نه تنها آن را کسل کننده وکشدار نساخته بلکه تماشایی ، قابل توجه و تفکر برانگیز ساخته.
پروژه بعدی حاتمی کیا ، روبان قرمز ، با وجود آنکه برخوردار از همان مضامین و مفاهیم فیلم های حاتمی کیاست ولی تجربه ای متفاوت به نظر می رسد. این فیلم واکنش های متفاوتی را چه از سوی تماشاگران و چه از سوی منتقدان برانگیخت. در سال 1379 ، حاتمی کیا موج مرده را ساخت. موج مرده درباره تقابل دو نسل است ، پدری از نسل جنگ و پسرش از نسل کاملا متفاوت بعد از جنگ. موج مرده توقیف شد و پخش آن به تعویق افتاد و هنگامی که به اکران عمومی درآمد چندان استقبال نشد. البته موج مرده نسبت به آثار قبلی حاتمی کیا از ارزش کمتری برخوردار است. همچنین حاتمی کیا در سال 1379 ساخت سریال خاک سرخ را برای شبکه اول سیما آغاز کرد که در سال 1381 به پایان رسید. این سریال به ویژه در فیلم نامه مشکلات زیادی داشت و چند بار بازنویسی هم آنها را برطرف نکرد و حاتمی کیا با مسائلی که در هنگام ساخت خاک سرخ با آنها مواجه شد نتوانست سریال موفقی ارائه دهد.
در سال 1380 حاتمی کیا فیلم ارتفاع پست را ساخت. فیلمی که از نظر ماجرا در سینمای ایران کاملا جدید بود. گروگان گیری در اثر مشکلات اقتصادی و اجتماعی تحمیلی از سوی جامعه مضمونی بود که ارتفاع پست را در جشنواره فیلم فجر سال 81 به فیلم برتر تماشاگران جشنواره بدل کرد. حمید فرخ نژاد استعداد تازه کشف شده بازیگری در این فیلم بازی خوب و به یاد ماندنی از خود ارائه داد. بخش عمده ارتفاع پست در محدوده کوچک و کاملا بسته یک هواپیما می گذرد اما حاتمی کیا به خوبی محدودیت های فیلم سازی در این فضاها را پشت سر گذاشت. ارتفاع پست آخرین فیلم از حاتمی کیاست که به اکران عمومی در آمده.
فیلم بعدی حاتمی کیا ، به رنگ ارغوان (1383) نام دارد که اجازه نمایش نیافت و از جشنواره سال 1383 هم بازماند. آخرین فیلم حاتمی کیا ، به نام پدر (1384) است که در دوره بیست و چهارم جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و واکنش های متفاوتی را در بر داشت.
حاتمی کیا در حال حاضر یکی از مهم ترین فیلم سازان ایران است که وابستگی خاصی به هشت سال دفاع مقدس دارد. او که اکنون در سن چهل و هفت سالگی به سر می برد بی شک در آینده هم یکی از تاثیرگزار ترین فیلم سازان کشورمان خواهد بود...
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 4
رد: ابراهيم حاتمي کيا
در سراسر قرنها، تقریباً همة گروههای انسانی از جنگ رنجبودهاند. تا زمانی که مردم به جنگیدن ادامه دهند، جنگ جای خود را در سینما خواهدداشت. هنگامی که دربارة نمایش جنگ در سینما حرف میزنیم، نباید فراموش کرد که ساختن فیلمی در مورد جنگ، خود نمایش جنگی دیگر است، و این سرلوحة کار حاتمیکیا در تمامی فیلمهای اوست. بدون تردید، ابراهیم حاتمیکیا، یکی از بزرگترینهای سینمای جنگ است که حضور و تاثیر آن بر سینمای کشور، به هیچوجه انکار شدنی نیست بسیاری معتقدند که سینمای او اصلاً سینمای جنگ نیست، بلکه نوعی سینمای اجتماعی است که شخصیتهایش اسیریک موقعیت جنگی هستند، اما عدهای دیگر، وی را استاد سینمای جنگ میدانند. یک سینمای جنگی تمام عیار. صرفنظر از نظرات گوناگون در مورد وی، رویکرد ما در این تحقیق به آثار وی، رویکردی از منظر فرهنگی و اجتماعی بوده و سعی در کشف باز نمودهای فرهنگی در سینمای وی، متناسب با زمان و دوران ساخت فیلمهای متفاوت است
آثار حاتمیکیا را میتوان به دو دوران کلی تقسیم نمود که هر کدام قابل تقسیم به دورههای دیگری هستند. دورة اول، دورة فیلمهای آماتور حاتمیکیاست فیلمهای کوتاه ساخته شده توسط وی، خود بزرگترین گواه این مدعاست. فیلمهای چون تربت، صراط و طوق سرخ اینها فیلمهای کوتاهی هستند که همه به موضوع جنگ پرداخته وسعی در به تصویر کشیدن جنگ، متناسب با زمان خویش دارند. ما در اینجا به بررسی آثاردورة اول نپرداخته و سعی ما در پرداختن به آثار بلند حاتمیکیا است که همگی در دورةدوم قرار دارند.
گزیده فیلم شناسی ابراهیم حاتمی کیا
در مقام فیلم ساز
• هویت ( 1364)
• دیده بان ( 1367)
• مهاجر ( 1368)
• وصل نیکان ( 1370)
• از کرخه تا راین (1371)
• خاکستر سبز (1372)
• بوی پیراهن یوسف (1374)
• برج مینو (1374)
• آژانس شیشه ای ( 1376)
• روبان قرمز ( 1377)
• موج مرده ( 1379)
• ارتفاع پست (1380)
• به رنگ ارغوان ( 1383)
• به نام پدر (1384)
در مقام نویسنده
در کلیه آثار نام برده بالا ابراهیم حاتمی کیا نویسنده بوده است
همچنین حاتمی کیا فیلم اسکادران عشق را نیز نویسندگی کرده است.
در مقام تهیه کننده
توهم 1364
در مقام دستیار فیلمبردار
توهم 1364
در مقام تدوین کننده
به رنگ ارغوان 1383
جوایز
•برنده ديپلم افتخار بهترين فيلم مستند از سومين جشنواره فيلم فجر تهران 1363 براي فيلم كوتاه «صراط»
• دریافت جایزه ویژه هیئت داوران هفتمین جشنواره فیلم فجربرای فیلم دیدهبان
•جايزه بهترين فيلمنامه و فيلم از هشتمين جشنواره فيلم فجر تهران 1368 براي فيلم «مهاجر»
•جايزه بهترين فيلم از يازدهمين جشنواره فيلم فجر تهران 1371 براي فيلم «از كرخه تا راين»
• سیمرغ بلورین بهترین فیلم نامه و بهترین کارگردانی برای فیلم آژانس شیشه ای در جشنواره فجر شانزدهم.
• برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی برای فیلم روبان قرمزدر بخش سینمای بین الملل جشنواره فجرهفدهم.
• برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و دیپلم افتخار بهترین فیلم نامه برای فیلم به نام پدردرجشنواره فجر بیست و چهارم . برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش سینمای آسیای جشنواره فجر برای فیلم به نام پدر.
• تندیس جشن خانه سینما در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم آژانس شیشه ای.
• تندیس جشن خانه سینما ،دوره ششم ، در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم ارتفاع پست.
• و...
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 5
رد: ابراهيم حاتمي کيا
هویت:
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
مدیر تولید و مشاور کارگردان: کمال تبریزی
بازیگران: جلیل فرجاد، رضا اسدی، علی غلامی، ابوالقاسم مبارکی، احمد ناطقی، محسن عظیمی نیا
90 دقیقه، محصول 1365.
خلاصه فیلم
ناصر پویانفر به همراه گروهی از دوستانش با موتور سیکلت به شمال میروند. او بر اثر سهلانگاری با پسربچهای برخورد میکند. عذاب وجدان سبب میشود که از جمع دوستانش جدا شود و به تهران برگردد. در راه با یک تریلی تصادف میکند و به شدت آسیب میبیند. آمبولانسی که او را به بیمارستان منتقل میکند به دلیل نقص فنی در راه میماند و ناصر با آمبولانس مجروحان جنگی به بیمارستان منتقل میشود. دیگران او را یک مجروح جنگی فرض میکنند و او در گفتن واقعیت تردید دارد. سرانجام بوسیلة نامه، هویت واقعی خود را برای یکی از بیماران بازگو میکند.
نقطة آغاز
هویت، نقطة آغاز حرکت حاتمیکیا در سینمای حرفهای است. فیلمی که سرآغاز تمام حرفهای حاتمیکیا در آثار بعدی به شمار میرود. نام فیلم هم درونمایة این اثر و کارهای دیگر اوست. حاتمیکیا جوانی را که سر و وضع ظاهریاش با معیار مطلوب مرسوم تعارض دارد انتخاب میکند و او را به مسیری میکشاند که به انتخاب بهتری برسد. ناصر پس از تصادف، در شرایطی قرار میگیرد که میتواند شخصیت جدید خود را بدون هیچ دلیلی بپذیرد و بر مبنای ریاکاری موجهی که دیگران برایش میآفرینند، خودش را یک بسیجی معرفی میکند، اما او چنین نمیکند. تفاوت هویت با فیلمهای دیگری که چنین موضوعهایی را به شکل شعاری مطرح میکنند هم در همین نکته است.
حاتمیکیا او را محکوم نمیکند و برگذشتهاش خط بطلان نمیکشد. ناصر در موقعیتی قرار داده میشود که خودش انتخاب کند. او بر اساس آنچه که میبیند، به گونهای قابل باور، ابتدا به تردید میرسد و پس از گذر از مرحلة تردید، به هویت جدیدش یقین مییابد.
ترفیع منزلت اجتماعی
فیلمساز این اجازه را به ناصر میدهد که بر اساس شرم و حیای این جایی، برای توضیح ماجرا، از رودررو شدن بپرهیزد و هویت واقعیاش را بوسیلة نامه بازگو کند. ضمن اینکه حاتمیکیا در فیلمش نشان میدهد که قصد محکوم کردن او و گذشتهاش را ندارد. چرا که به عقیدة حاتمیکیا، ناصر- مانند همة انسانها- سرشت پاکی دارد و فاصلة گذشته و امروز او فقط در باندهایی که دور سرش تنیده شده خلاصه میشود. فیلمساز در همان ابتدای فیلم هم به هویت درونی ناصر اشاره میکند. او در مقابل یک مسجدی میایستد تا آب بنوشد. تلالو نور خورشید بر روی صورت او به گوهر درونیاش اشاره دارد و به همین دلیل، آنچه میبینیم، از جنس تحولهای غیرقابل باور نبوده و ترفیع منزلت و مرتبت اجتماعی است.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 6
رد: ابراهيم حاتمي کيا
دیدهبان
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: مهرداد سلیمانی، علیرضا حیدری، غلامرضا علیاکبری، اصغر پورهاجریان، اسماعیل سلطانیان، ابراهیم حاتمیکیا …
محصول واحد جنگ بنیاد فارابی، 80 دقیقه، محصول 1367
خلاصه
دشمن ارتباط خط کمین را با نیروهای خودی قطع کرده است. «عارفی» بعنوان دیدهبان و برای هدایت آتش رزمندگان، راهی خط مقدم میشود. او پس از رسیدن به نیروهای عراقی، جان همرزمانش را تا رسیدن نفرات و امکانات کمکی حفظ میکند. با جلو آمدن عراقیها، عارفی برای نابودی آنها، مختصات جغرافیای محل استقرار خودش را به نیروهای خودی میدهد.
تصویر روحیة ایثار
دیدهبان یکی از بهترینهای سینمای جنگ است. دلیل خوب بودن فیلم هم، شناخت صحیح حاتمیکیا نسبت به جبهة جنگ ایران و آدمهای آن است. در شرایطی که بیشتر فیلمهای جنگی به وجه حادثهای و قهرمان پروری میپردازند، دیدهبان از آثاری است که به جای توجه به تیراندازیها و انفجارهای میدان جنگ، روحیة سربازان ایرانی و کنشها و واکنشهای آنها را تصویر میکند. حضور حاتمیکیا در جبهه، باعث شده او نسبت به آن محیط بیگانه نباشد و میان فیلم ساز و فیلم فاصلهای نباشد.
عرفان و شهود
در میان خیل فیلمهای عرفانی دهه 1360 سینمای ایران، دیدهبان از معدود آثار قابل توجه در این زمینه است. دیدهبان فیلمی عرفانی و شهودی است و از «عمل به تکلیف» صحبت میکند. «عارفی» شخصی است که فراتر از دیگران حرکت میکند و با دوربینش چیزهایی را میبیند که دیگران از دیدن و فهمیدن آن ناتوانند. او به شناخت میرسد و هراس ابتدایی خود را به شجاعتی عاشقانه تبدیل میکند. به طوری که همان انفجارهای اول فیلم او را به ترس میاندازد در انتها حتی توجه او را هم برنمیانگیزد. او در مسیر شهودی خود (و فیلم)، تمام تعلقات دنیایی را کنار میزند. هر چه جلوتر میرود دور و برش خلوتتر میشود و از دیگران خبری نیست.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 7
رد: ابراهيم حاتمي کيا
مهاجر
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: سید علیرضا حاتمی، سید ابراهیم اصغرزاده، اصغر نقیزاده، علیرضا حیدری، غلامرضا علیاکبری، علیرضا زاهدی، علیرضا مهدوی
محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات، 90 دقیقه، سال 1368
خلاصه
اسد و محمود دو رزمندهای هستند که هدایت هواپیماهای مدل بنام مهاجر را بعهده دارند. اسد و سه رزمندة دیگر برای شناسایی و انجام عملیات به منطقه دشمن نفوذ میکنند. با سقوط مهاجر، اسد و گروهش راه بازگشت ندارند. محمود نیز در موقع عملیات شناسایی مجروح میشود و نمیتواند مهاجر را هدایت کند، اما مهاجر با هدایت اسد بازگردانده میشود. از عکسهایی که مهاجر گرفته مشخص میشود که اسد و دوستانش زندهاند. محمد با وجود مخالفت فرمانده، مهاجر را به سوی اسد به پرواز در میآورد و اسد موفق میشود یکی از قرارگاههای دشمن را نابود کند. مهاجر دیگر در کنار اسد سقوط میکند و او با استفاده از سوخت آن، مهاجر خود را به پرواز درمیآورد و در محاصره دشمن، مهاجر را به سوی نیروهای خودی میفرستد.
شهود دسته جمعی و ارتباط با غیب
حاتمیکیا در فیلم مهاجر، فضای شکل گرفته در دیدهبان را به آدمهای بیشتری تعمیم میدهد و عرفان فردی آن جا را به فضای شهودی دسته جمعی در اینجا تبدیل میکند و تلاش اصلی فیلمساز، در اینجا مصروف آزمودن یکی از دشوارترین عرصهها شده است یعنی باور به غیب و ارتباط با ماورا، فضای تکثر و اختلاف نظر؛ در اوج وحدت
در مهاجر، برای اولین بار در فیلمهای جنگی ایرانی شرایطی پدید میآید که شاهد اختلافنظر در میان رزمندگان ایرانی باشیم. حاتمیکیا با بیان این مسأله، دوستی و عشق بین دو همسنگر را هم مطرح میکند و تفاوت اندیشهها را به حساب خوبی یکی و بدی دیگری نمیگذارد. او علاوه بر این که کثرتگرایی را نوعی وحدت تلقی میکند، در اوج اختلاف هم آنرا برآمده از مرتبههای متفاوت آدمها میداند
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 8
رد: ابراهيم حاتمي کيا
وصل نیکان
معرفی: نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: حسن عباسی، کبری فخری، حبیبالله بهمنی، اصغر نقیزاده، مهین یوزباشی
محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی. 88 دقیقه، 1370
خلاصه
در زمان جنگ شهرها، جوانی به نام امیر که از افراد گروه مهار موشکهای عمل نکرده است، تصمیمدارد با مریم ازدواج کند. آن هم در روزی که دشمن تهدید کرده شهر را با خاک یکسان میکند. در شرایطی که همه به فکر نجات جان خود و گریختن از شهر هستند، امیر اصرار دارد جشن ازدواج در روز مقرر برگزار شود. از اطرافیان آنها کسی حاضر به ماندن در شهر و شرکت در مراسم نیست. امیر هنگام خنثی کردن یک موشک، مجروح میشود. مریم در بیمارستان به ملاقات او میرود.
دوران گذار؛ انتقال از جبهه به شهر
وصل نیکان، فیلم دوران گذار حاتمیکیاست. حد فاصل میان دو دوره، و احتمالاً نشانهای از تردید او در انتخاب مسیر پیش رو. فیلم وصل نیکان از لحاظ شکل، ساختار و محتوا، به شدت مشتق و از هم گسیخته است و به رغم آنکه فیلم، خانوادگی تلقی میشود، و موضوع ازدواج را دست مایه قرار داده، خسته کننده به نظر میرسد.
حاتمیکیا این بار قهرمانش را از جبهه به شهر میآورد و او را در محیط خانواده قرار میدهد.
تقابل اندیشهها
در این فیلم با تقابل اندیشهها که خود را در ماندن یا گریختن از شهر نشان میدهد، رو به رو هستیم. اما در اینجا حاتمیکیا به اندیشه مقابل حق نمیدهد و به امیر اجازه میدهد به محاکمة مردم پشت جبهه بپردازد. قهرمان حاتمیکیا این بار فقط خود را میبیند و حتی برای اینکه به تردید خود در مورد ازدواج در زمان موشک باران دشمن پایان دهد، حاضر به شنیدن نظر دیگران نیست.
در گفتار و رفتار قهرمان فیلم، سردی و کسالت موج میزند که این نیز نشان از گذر دارد که گفته آمد.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 9
رد: ابراهيم حاتمي کيا
از کرخه تا راین
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: هما روستا، علی دهکردی، هانسن نویمن، آندریاس کورتز
صادق صفایی، اصغر نقیزاده، فرزانه عسکری
محصول سازمان سینمایی سینا، 90 دقیقه، سال 1371.
خلاصه
سعید که در جنگ نابینا شده، به همراه گروهی از همرزمانش برای معالجه به آلمان اعزام میشود. لیلا خواهر سعید که سالهاست با شوهری آلمانی و پسرشان «یوناس» در آلمان زندگی میکند، به ملاقات سعید میآید و با او ارتباط برقرار میکند.
با کوشش پزشکان یکی از چشمهای سعید معالجه میشود اما آزمایشها نشان میدهد که سعید بر اثر تنفس گازهای شیمیایی در زمان جنگ، به سرطان خون مبتلا شده است. همسر او در ایران کودکی به دنیا میآورد و با نوزادش به آلمان میآید. سعید در مقابل چشمان آنها از پای درمیآید. پس از مرگ سعید، آنها به همراه لیلا و خانوادهاش به ایران برمیگردند.
نسبی نگری
تبلور عینی نگاه از جنگ برگشتهها نسبت به جنگ، همین فیلم از کرخه تا راین حاتمیکیاست. او به منظور تصویر کردن تمامی این نگاهها، مطلقگرایی نمیکند و شخصیت موردنظرش را در وجود سه نفر به تصویر میکشد. در این فیلم سه بسیجی میبینیم که هر یک نشانهای از یک نوع طرز تفکر هستند.
نسبینگری حاتمیکیا و تقسیم حق میان همه باعث میشود که هیچ کس در یک قالب مشخص و از پیش تعیین شده، فرو نرود و آدمها به اندیشة مقابل هم احترام بگذارند.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 10
رد: ابراهيم حاتمي کيا
خاکستر سبز
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: آتیلا پسیانی، اصغر نقیزاده، زلا تابلشکووا، باربارا بوبولوا
بیسرا مینوویچ، میلان باهول، رفیق الخوری، گابریلا زوریکا
محصول حوزه هنری و مرکز گسترش سینمای تجربی وزارت ارشاد، 98 دقیقه، سال 1372.
خلاصه
هادی برای تحقیق دربارة فیلم جدیدش که ماجرای آن در بوسنی میگذرد، عازم آن کشور میشود. عکاس شهیدی به نام عزیز از خود یک نوار به جا گذاشته و درخواست کرده که هادی به دنبال دختری به نام فاطیما بگردد که عکسش در اختیار هادی است. هادی در طول سفر با حنیفه آشنا میشود که اهل بوسنی است. حنیفه هادی را برای عبور از مرز کرواسی یاری میدهد و او را برای یافتن فاطیما همراهی میکند. هادی در مییابد که عزیز قصد ازدواج با فاطیما و آوردن او به ایران را داشته. اصغر دوست مشترک هادی و عزیز، ماجرای عزیز و فاطیما را فراموش شده میداند و از هادی میخواهد از پیگیری ماجرا دست بردارد. هادی که همچنان مصمم در تصمیم خود است توسط نیروهای کرواسی دستگیر شده و مجبور به خروج میشود. هادی و اصغر و حنیفه به جبهة جنگ کشیده میشوند. هادی مجروح و با چشمان آسیب دیده به پشت جبهه منتقل میشود. او خانة ویران شدة فاطیما را مییابد و همان جا بیهوش میشود. هادی را به بیمارستان اعزام میکنند. آن جا، فاطیما نیمة پلاک عزیز را که از دست هادی به زمین افتاده پیدا میکند.
جهان بیمرز و نگرش سیاسی
خاکستر سبز تنها فیلم ایرانی و از معدود آثاری است که به جنگ بوسنی و هرزگوین میپردازد. اما در اینجا اثری از کشت و کشتار نیست و جنگ، تنها دست مایهای است برای بیان حرفهای دیگر.
حاتمی کیا در شرایطی که بحران بوسنی، مهمترین موضوع سیاسی جهان بوده، با نگاهی هنرمندانه و نگرشی فرهنگی به این ماجرا نگاه میکند. او یک عکاس و یک فیلمساز را به عنوان شخصیتهای اصلی فیلمش انتخاب میکند، به سراغ یک موضوع لطیف یعنی عشق میرود و حتی پای جنگ را به میان میکشد و برای بیان حرفش از استعاره و کنایه سود میجوید.
آدمی که در پی یک گمشده است، پلاکی که دو نیمه شده و هر نیمهاش نزد یکی از پارههای عشق است، عکسی که نشانة هویت یک ملت است، تصویر تکه تکه شدهای که دوباره به هم چسبانده میشود. عشقی که سر سجاده شکل میگیرد و میعادی که زیر باران بسته میشود، راه را بر اینکه عشق عزیز و فاطیمارا یک هوس زمینی و گذرا بدانیم، میبندد.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 11
رد: ابراهيم حاتمي کيا
بوی پیراهن یوسف
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: علی نصیریان، نیکی کریمی، جعفر دهقان، شیرین بینا، آتوسا قریشی، عزیز هنرآموز …
104 دقیقه سال 1374
خلاصه
دایی غفور، رانندة تاکسی فرودگاه، با وجود همة مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده است و حتی حرف دامادش را که شاهد شهادت یوسف بوده قبول نمیکند، و با این که پلاک یوسف را از شکم یک کوسة صید شده یافتهاند، همیشه منتظر است او بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با مسافری بنام شیرین آشنا میشود که برای یافتن برادر اسیرش خسرو، از پاریس به ایران آمده است. در همین زمان، اصغر دوست یوسف و داماد دایی غفور، که برای معالجة جراحت شدید صورتش به آلمان رفته، با شنیدن خبر آزاد سازی اسرا، معالجه را نیمهکاره رها میکند و به ایران بازمیگردد. یکی از آزادگان که با خسرو در یک اردوگاه بوده، و به تازگی آزاد شده با شیرین تماس میگیرد و میگوید که خسرو سالم است و به زودی بازمیگردد. اما پنهانی به دایی غفور خبر میدهد که نتوانسته حقیقت را به شیرین بگوید و حقیقت این است که خسرو در جریان یک اعتصاب در اردوگاه اعدام شده است. شیرین در تدارک استقبال از خسرو است که حقیقت را میفهمد … شبی که شیرین قصد رفتن به پاریس را دارد، اصغر تلفنی به دایی غفور خبر میدهد که اطلاعاتی از خسرو به دست آمده و او به زودی به ایران بازمیگردد … صبح روز بعد، به جای خسرو، یوسف در میان آزادگان است.
باز نمود حس انتظار
در این فیلم، حاتمیکیا به سراغ سینمای قصهگو میرود خواست حاتمیکیا بر بیان مفهوم انتظار، در پس موضوع آزادی اسرا، باعث شده با یافتن تمثیلی روبرو باشیم و این خود ریشه در فرهنگ عمیق جامعة ایران و بحث موعود و مهدویت دارد.
جدال عقل و حس
در فیلم، حس و عقل با یکدیگر رقابت دارند. اما حس جلوتر از عقل حرکت میکند. فصل تونل و تبدیل شدن یک پلاک به دو پلاک و مرور فیلمهای ویدئویی مربوط به یوسف در ذهن شیرین، بهترین جلوههای تبدیل عقل به حس و بسط روحیة ایثار- براساس احساس است. تمام نشانههای مادی موجود ثابت میکند که یوسف شهید شده، اما دایی غفور با نگرشی فراتر از عقل و منطق، ایمان دارد که یوسف بازمیگردد. در مقابل، شرایط به گونهای رقم میخورد که نشانههایی از زنده بودن خسرو بدست میآید. اما نتیجه، چیز دیگری میگوید. برخلاف تمام معیارهای منطقی، یوسف- که نباید برگردد- برمیگردد و خسرو- که باید برگردد- برنمیگردد- فیلمساز با چنین پایانی، این نکته را گوشزد میکند که انتظار هنوز پایان نیافته و این تسلسل همچنان ادامه دارد.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 12
رد: ابراهيم حاتمي کيا
برج مینو
نویسنده و کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: نیکی کریمی، علی مصفا، محمدرضا شریفینیا، توران مهرزاد
پریسا شاهنده، بیوک جعفرزاده، علی نصیریان
80 دقیقه،1374
خلاصه
موسی و مینو، که تازه ازدواج کردهاند، برای گذراندن ماه عسل عازم اصفهان هستند که زنی جوان و سیاهپوش، نامهای برای موسی میآورد. موسی از افشای متن آن برای مینو طفره میرود. در راه اصفهان، مینو نامه را که توافق نامهای است بین تعدادی از رزمندگان که موسی و منصور، برادر شهید مینو هم جزوشان هستند، میخواند. در این نامه ذکر شده که دکل جنگی ققنوس را حتماً باید یکی از امضا کنندگان برچینند؛ و از آن میان تنها موسی زنده است. به اصرار مینو، به جای اصفهان آن دو به جزیرة مینو و محل استقرار دکل ققنوس میروند. در آنجا موسی خاطرات گذشتهاش را برای مینو تعریف میکند. مینو هنگام پایین آمدن از دکل به پایین میافتد و به شدت زخمی میشود. پس از این که مینو در بیمارستان آبادان به هوش میآید، در مییابد که موسی برایش پیغام گذاشته و شرح داده که باید او را ترک کند. مینو خود را به دکل ققنوس میرساند و موسی را در اتاقک دکل پیدا میکند. آن دو، برچیدن دکل را آغاز میکنند.
عرفان، دین، اسطوره
موسی نام پیامبری است که در نیمة راه رسالت، به تردید میرسد و شکوه سرمیدهد. که تاب ادامه دادن ندارد. خدا دوباره او را به یقین رهنمون میشود. مینو نام دیگر بهشت است و نشانهای از آسمان بر روی زمین تلقی میشود. منصور، نام عارفی است که عشق را به عقل ترجیح میدهد و جانش را بر سر عقیدهاش میگذارد. ققنوس نام پرندهای است که پس از سوختن، دوباره از درون خاکستر خود متولد میشود.
موسی به خاطر مینو، جبهه را رها کرده و از گذشتهای که ققنوس مرتفع میزیسته، دل کنده است. او با گام نهادن در خاطرات گذشته. «خویش» را که گمان میکرده گم شده بازمییابد. اما این بازگشت یک تحول نیست. هرچند امروز موسی و دیروز او از یک جنس است، هر چند امروز موسی به جای لباس خاکی جبهه، لباسهای رنگارنگ شهری میپوشد و ظاهری امروزی دارد، اما واقعیت این است که سرشت او همان است که بود. او هنوز در ارتفاع زندگی میکند، در یک برج.
نقش زن در دفاع
حاتمیکیا با استفاده از ساختاری فرمگرا، مینو را به حوادث جنگ پیوند میزند و او را به آن روزها میبرد. با این کار، صحبت از نقش زنها در جنگ به میان میآید و فیلمساز، فارغ از سوءتعبیرهایی موجود و تعبیرهای کلیشهای، روایت خودش را از این حضور ارائه میدهد. حضوری که زمینهساز دلگرمی رزمندگان است و فراتر از چیزهایی است که در فیلمهای دیگر به چشم میخورد.
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 13
رد: ابراهيم حاتمي کيا
گفت و گوی محمد قوچانی و امیر قادری با ابراهیم حاتمیکیا##قسمت اول##
حاتمي كيا: این شهر خفهام میکند
امیر قادری: سال هایی بود، سال های ساخت و نمایش آژانس شیشه ای، که طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی خودشان را به شما نزدیک می دیدند. طیف هایی که خط و مشی کاملا متفاوتی داشتند اما هنگام تماشای فیلمی از ابراهیم حاتمی کیا، به نظرشان می رسید که دارند فیلمی در تایید راه و روش خودشان را نگاه می کنند. یادم هست یکی از طنزپردازهای مطرح آن زمان هم به این نکته اشاره کرده بود...
- طبیعتأ در ابتدا همه چیز ناخودآگاه بود، اما بعدها کم کم به شکلی خودآگاهانه گرفت. سعی کردم حق دیدگاه های ظاهرأ متفاوت را رعایت کنم. اگرچه رعایت حق، یک امر نسبی است. حتی در فیلمهای جنگی ام سعی کرده ام سرباز عراقی را هم بعنوان دشمن تحقیر نکنم.این واکنش برای من یک تاکتیک نیست. یک نوع روحیه شخصی است. نمی توانم به عنوان یک فیلمنامه نویس، شخصیتی را برای تحقیرشدن خلق کنم.
قادری: حرف من البته فقط خاکستری بودن شخصیت ها به لحاظ فیلمنامه ای نیست. یک کم پیچیده تر است. به نظرم شما بعضی شخصیت های داستان های تان را دوست دارید، اما به بعضی ها فقط حق می دهید...
اشاره درستی است. من به بعضی احترام گذاشته و حق میدهم ، ولی به بعضی که دوستشان دارم همدلی می کنم.
قادری: اما مسئله این جاست که گاهی؛ آن چه قهرمان های داستان های شما می خواهند، با حقوق شخصیت های دیگر داستان تان در تعارض قرار می گیرد. مثلا در آژانس شیشه ای، شما حاج کاظم و عباس و دنیای این دو نفر را دوست دارید، اما می دانید که اگر آن ها به خواسته شان برسند، آن وقت حق آدم هایی که تعلق خاطری نسبت آن ها ندارید، یعنی باقی مسافرهای آژانس، پایمال می شود.
این میشود تناقض! بله، این یک تناقض است و ما همگی با این تناقض ها نفس میکشیم. اگر رفتار کارآکتری با نظام ارزشی من سازگار نباشد ، سعی می کنم به او احترام گذاشته و حق دهم.
قادری: بحث حق دادن نیست. راست اش فکر می کنم که مثلا در آژانس شیشه ای، شما می پذیرید که حق با مردمی است که در آژانس نشسته اند و می خواهند به کارشان برسند، اما دل تان با حاج کاظم است که با تعاریف مرسوم و قانون جامعه مدنی، صاحب حق نیست، اما می خواهد رفیق جبهه و جنگ اش را نجات دهد...
من این صراحت را ندیدم.( می خندد ) این قدرها هم که می گویید این مرزبندی روشن و واضح نیست.
حاتمي كيا: این شهر خفهام میکند
امیر قادری: سال هایی بود، سال های ساخت و نمایش آژانس شیشه ای، که طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی خودشان را به شما نزدیک می دیدند. طیف هایی که خط و مشی کاملا متفاوتی داشتند اما هنگام تماشای فیلمی از ابراهیم حاتمی کیا، به نظرشان می رسید که دارند فیلمی در تایید راه و روش خودشان را نگاه می کنند. یادم هست یکی از طنزپردازهای مطرح آن زمان هم به این نکته اشاره کرده بود...
- طبیعتأ در ابتدا همه چیز ناخودآگاه بود، اما بعدها کم کم به شکلی خودآگاهانه گرفت. سعی کردم حق دیدگاه های ظاهرأ متفاوت را رعایت کنم. اگرچه رعایت حق، یک امر نسبی است. حتی در فیلمهای جنگی ام سعی کرده ام سرباز عراقی را هم بعنوان دشمن تحقیر نکنم.این واکنش برای من یک تاکتیک نیست. یک نوع روحیه شخصی است. نمی توانم به عنوان یک فیلمنامه نویس، شخصیتی را برای تحقیرشدن خلق کنم.
قادری: حرف من البته فقط خاکستری بودن شخصیت ها به لحاظ فیلمنامه ای نیست. یک کم پیچیده تر است. به نظرم شما بعضی شخصیت های داستان های تان را دوست دارید، اما به بعضی ها فقط حق می دهید...
اشاره درستی است. من به بعضی احترام گذاشته و حق میدهم ، ولی به بعضی که دوستشان دارم همدلی می کنم.
قادری: اما مسئله این جاست که گاهی؛ آن چه قهرمان های داستان های شما می خواهند، با حقوق شخصیت های دیگر داستان تان در تعارض قرار می گیرد. مثلا در آژانس شیشه ای، شما حاج کاظم و عباس و دنیای این دو نفر را دوست دارید، اما می دانید که اگر آن ها به خواسته شان برسند، آن وقت حق آدم هایی که تعلق خاطری نسبت آن ها ندارید، یعنی باقی مسافرهای آژانس، پایمال می شود.
این میشود تناقض! بله، این یک تناقض است و ما همگی با این تناقض ها نفس میکشیم. اگر رفتار کارآکتری با نظام ارزشی من سازگار نباشد ، سعی می کنم به او احترام گذاشته و حق دهم.
قادری: بحث حق دادن نیست. راست اش فکر می کنم که مثلا در آژانس شیشه ای، شما می پذیرید که حق با مردمی است که در آژانس نشسته اند و می خواهند به کارشان برسند، اما دل تان با حاج کاظم است که با تعاریف مرسوم و قانون جامعه مدنی، صاحب حق نیست، اما می خواهد رفیق جبهه و جنگ اش را نجات دهد...
من این صراحت را ندیدم.( می خندد ) این قدرها هم که می گویید این مرزبندی روشن و واضح نیست.
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 14
رد: ابراهيم حاتمي کيا
قادری: می خواهم به این نکته برسم که مردم شما و فیلم های تان، به خصوص همین آژانس شیشه ای را دوست دارند، چون از تناقض مرکزی زندگی امروزشان حرف می زنید. این که ساحت اسطوره با قانون مدنی در اغلب مواقع جور درنمی آید...
برای ایجاد بُعد یعنی پرسپکتیو در طراحی ما به اولین چیزی که احتیاج داریم ، تعیین نقطه دید طراح است. به تعبیری تا نقطه دید مشخص نشود ، نسبت ما با اشیاء پیرامون بی معناست. من معتقدم در بعضی هنرها این نقطه دید آشکار و صریح است ، و در بعضی پنهان ، ولی محال است هنرمند صاحب نقطه دید نباشد. این دیگر رندی هنرمند است که به نحوی آنرا پنهان کند .
قادری: حالا این نقطه دید را برای ما تعریف می کنید؟ مثلا در آژانس؟
یک فرمانده برای نجات جان نیرویی که روزی در جنگ به فرماندهی او زخم خورده ، مجبور به رفتاریست که عملأ عده ای را دچار دردسر میکند. او آرمانخواهی ایست که برای همین تامین امنیت مردم جنگیده ، ولی حالا مجبور است برای نجات همرزمش همین مردم را گروگان بگیرد. نقطه دید آژانس شیشه یی از زاویه این فرمانده نسبت به بقیه ترسیم میشود.به نظرم نقطه دید ؛ حلقه پنهان همه آثار هنریست.
قادری: قبول دارید که تا قبل از آژانس، یعنی پیش از آن که وارد شهر شوید، و بیش تر در فضای جبهه و جنگ نفس می کشیدید، این جور تناقض ها را کمتر احساس می کردید؟
بله. کمتر بوده ، ولی حضور داشته. شما فیلم مهاجر را ببینید . همه شخصیت ها یک هدف دارند ؛ ولی در تقابل هم قرار دارند. حتی فیلم دیده بان. دیده بانان امن ترین جا را برای خود دارند ، ولی دیده بان فیلم ما باید ما محل امن خود را نا امن کند.
قادری: به هر حال همه این آدم ها برای شما در یک دنیا می گنجند. اما در شهر این طوری نیست.
طبیعی است که وقتی وارد شهر می شویم، همه چیز پیچیده تر می شود.
قوچانی: یعنی در فیلم های اولیه تان برای سرباز عراقی هم حقی قائل بودید؟
دغدغه من نبوده. من بیش تر با نگاهی عرفانی به جبهه خودی پرداختم. کاوش در میان مردانی که اختلافاتشان لزومأ آنها را در جبهه خیر یا شر قرار نمیداد ، بلکه نوع برداشت و تلقی شان از جنگ ، چالشی از درک مراتب عرفانی داشت. با همین جنس نگاه وارد شهر شدم.شهر پیچیده تر است. گرافیک جنگ واضح بود ، یک خط مقدم. یک خط خاکریز. یک اسلحه. یک هدف؛ ولی شهر جور دیگریست. پر از موقعیت های دراماتیک و تناقض نما که من دوست دارم. جایی که اگر به دیگری حق دهی دیگر دلیل وجودی برای خودت نداری. اگر مدح جنگ کنی ، جنگ طلب میشوی و مقابل خانواده ات میایستی و اگر نفی جنگ کنی ، تاریخ مهمی از دوران گذشته ات زیر سوال خواهد رفت. این تناقض ها همیشه برایم شیرین بوده.
قادری: حرف من این است که در فضای جبهه، شما کمتر با این تناقض ها رو به رو بوده اید. اگر قصه آژانس شیشه ای را مبنا بگیریم، در شرایط غیر جنگی برای نجات دادن عباس، حاج کاظم نباید در برابر حقوق مردم دیگری که در این حال و هوا نیستند و مسئله شان این نیست قرار بگیرد، اما در شهر این اتفاق می افتد...
بحث دوباره همان نقطه دیده . این معادله برای تو شاید درست باشد ، ولی برای مرد برآمده از جنگ فرق میکند. من به تو حق میدهم ، ولی به حاج کاظم هم حق میدهم. این تناقض ای است که هیچ وقت نخواستم پنهان اش کنم.
قادری: همه بحث سر این است. صداقت در بروز چنین تناقض هایی است که یک دوره از زندگی حرفه ای شما را این قدر ملتهب و پر از جنجال می سازد، یعنی سال های ساخت آژانس و روبان قرمز و موج مرده، و از طرف دیگر باعث می شود وارد ذهن اجتماعی مردم این دوران شوید و موقعیت یک فیلمساز بانفوذ در زندگی روزمره مردم ما را به دست آورید. مثلا نکته مرکزی در درام موج مرده هم همین است...
بله. دیدید که قهرمان قصه یعنی پدر را تا محاکمه پیش می برم و به نظرم تماشاگر به این نگاه احترام می گذارد. خوشبختانه ریخت فیلمسازی من به شکلی است که شخصیت خودم را تعریف می کند. چه در ایران و چه در خارج از کشور، بارها با کسانی برخورد کرده ام که بر اساس آن چه در فیلم هایم دیده اند، رابطه شان را با من تنظیم کرده اند و من خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده. به همین دلیل وقتی با شخصیت های آثارم همدلی میکنم، برای تماشاگرمخالف این دیدگاه برخورنده نیست. احساس بی احترامی بخود نمی کند.
قوچانی: این جا بد نیست بحث تازه ای شروع کنیم که به نوعی ادامه همین حرف هاست. بعد از انقلاب به نظرم ما دو جور سینما داشتیم. سینمایی که آدم ها را سیاه و سفید تعریف می کرد و میان شان خط های پررنگی می کشید و از طرف دیگر فیلم هایی شبیه آن چه که شما عرضه می کردید. هر چند در این فیلم ها هم به قول خودتان، زاویه دید ویژه خود را داشتید، اما باز سعی می کردید طرف مقابل را درک کنید و به او هم حق بدهید. با این وجود قبول دارید که سینما برای شما هم یک ابزار ایدئولوژیک است؟ یعنی آن چه اهمیت بیش تری دارد، انتقال همین ایدئولوژی به تماشاگر است، تا این که مسائل روایی و فنی و تکنیکی فیلمسازی برای تان اصل باشد؟ قبول دارید که دارید یک فعالیت ایدئولوژیک انجام می دهید؟
- سوال سختی است. این که می شود دغدغه های فرمی و هنری را از محتوا جدا کرد ، پرسشی است که همیشه مطرح شده است.نمی دانم گفتن این حرف از طرف هنرمند موضوع را خاتمه می دهد یا نه. چرا که اعتقاد ندارم هیچ اهل هنری بتواند عرض و طول رفتارهایش را آگاهانه مهندسی کند، ولی این واقعیتی ایست که من خیلی علاقه به جلسات صرفأ فنی و تکنیکی ندارم و به تعبیری چگونه گفتن برایم اقناع کننده نیست ، اما در محافلی که "از چه چیزی گفتن ها" بحث می شود راحت ترم .
قوچانی: می دانید که من " به نام پدر" را خیلی دوست داشتم. بیش تر به عنوان روزنامه نگار و شاید یک آدم سیاسی، تا تماشاگری که وجه هنری کار برایش اهمیت دارد. اما می شنیدم که در معرض این اتهام قرار دارید که مقهور حرف های تان شده اید. که ظاهرا این حرف ها برای شما اهمیت بیش تری دارد تا شکل و روش فیلم ساختن تان. امیر دارم جای تو حرف می زنم ها!
قادری: نظر من که همین است...
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 15
رد: ابراهيم حاتمي کيا
گاهی وقت ها می شنوم که می گویند اینها نشانه بی حوصلگی و کم دقتی ایست.
قوچانی: بله. یک بار شنیدم کسی می گفت که قبلا خیلی روی فیلمنامه های تان و در مرحله بعد، اجرای این فیلمنامه کار می کرده اید. بارها و بارها می خوانده اید و بازنویسی می کرده اید. بعضی دوستان اعتقاد دارند که به نوعی، دیگر از این قبیل حساسیت ها ندارید.
-سریال حلقه سبز دو سال و نیم از عمرم را گرفت.بارها بازنویسی شد. چهار فیلمنامه نویس چندین ماه قلم زدند. حلقه سبز خیلی بیش تر از سریال خاک سرخ از من وقت و انرژی گرفت. خوشبختانه هنوز کم فروشی را یاد نگرفته ام. اینکه یک اثر توفیق بیشتری دارد و اثری کم توفیق. به هزار و یک دلیل ارتباط دارد. متاسفانه حلقه گمشده ای که در این دایره جایش بسیار خالیست ، حلقه نقد است. نگاهی به قلمهایی که در باره این سریال نوشته اند بیندازید. وقتی صاحب قلمی به خودش اجازه میدهد که طومار یک سریال را چنین راحت در چند جمله ببندد و آب از آب تکان نمیخورد، چه میشود کرد.ای کاش جایی برای نقد این قلم های مریض و تنبل بود.در این شرایط ترجیح میدهم ساکت بنشینم و منتظر خارج شدن ماه از زیر ابر باشم. من فیلمهایی ساخته ام که در دوره اکران موفق نبوده ، ولی بعدها جای خودش را به عنوان یک کار قابل اعتنا باز کرده است. حلقه سبز هم از این جنس است. بی آنکه جدلی داشته باشم ، بقول آقای خسرو دهقان منتظر روزی هستم که باران بیاید. اگر نقد و نقاد سرجایشان بودند ، بهترین خروجی بحث این بود ، چرا حاتمی کیا حلقه سبز را ساخت.
قادری: رسیدیم به ادامه روشن همان بحثی که ابتدای گفت و گو شروع کرده بودیم...
- برای فیلمسازی مثل من که علاقه دارد فیلمش با شرایط اجتماعی و سیاسی اطراف اش در ارتباط باشد. حال و فضای جامعه پیرامون خیلی حیاتی ایست.متاسفانه دامنه تحمل سیاستگزاران فرهنگی این روزها بسیار پایین است.
قوچانی: یعنی حلقه سبز به شرایط اجتماعی دورانی که در آن زندگی می کنیم برمی گردد؟
- بطور قطع بی ارتباط نیست.
قوچانی: ولی این سرگشتگی همیشه در آثار شما وجود داشته. جذابیت فیلم های تان در خیلی از موارد به همین سرگشتگی بوده. شما هیچ وقت برای تماشاگرتان تعیین تکلیف نمی کردید. پس چه اتفاقی افتاده که ابراهیم حاتمی کیا، شرایط این دوران را مناسب فیلمسازی نمی بیند؟
- خب بحث همین است. شما پاسخ را از زبان من میخواهید بشنوید و من متوقع ورود منتقد به این بحث هستم . البته نه منتقد بی حوصله و متکبر که میخواهد با یک دو سه جمله طومار زحمات دوسال و نیمه را ببندد.
قوچانی: حالا بیایید به ماجرا یک جور دیگر نگاه کنیم. در دوران آقای خاتمی شما فیلمی می سازید مثل "موج مرده" که توقیف می شود، اما اثری با انتقادهای تند مثل "به نام پدر" در دوران آقای احمدی نژاد، نه تنها به نمایش درمی آید، که جایزه هم می گیرد. یعنی شما به آن توقیف راضی ترید تا این جایزه؟
- توجه داشته باشید که "موج مرده" از طرف دولت توقیف نشد بلکه تهیه کننده آن مانع ایجاد کرد. همینطور "به رنگ ارغوان " چنین اتفاقی برایش رخ نداد.فیلم اجازه نمایش در جشنواره را داشت که وزارت اطلاعات مدعی شد. فیلم "به نام پدر" محصول دوران انتقال دو دولت است. یعنی در دولت قبلی اجازه ساخت گرفت و در دولت جدید به نمایش درآمد. فیلم سینمایی "دعوت "که الان در حال ساخت دارم محصول این دوران است، باید دید چه برخوردی با این فیلم میشود.متاسفانه من هیچ شناخت واضحی از سلیقه فرهنگی این دوران ندارم. این به این معنا نیست که من با سلیقه دولت وقت فیلم میسازم. من معتقدم شرایط فرهنگی این دوران برای من متر و میزان واضحی ندارد و قطعأ این شرایط مبهم در فیلم تاثیر میگذارند.
قوچانی: این شرایط اجتماعی تازه ای که می گویید فیلم های اخیرتان از آن متاثر است، دقیقا از چه قرار است؟
- یک نوع بی وزنی. گرد و غبار. بلاتکلیفی. مبهم بودن مانیفست فرهنگی. پیدا نکردن نقاط مشترک . شرایط این دوران شبیه نوعی حالت تعلیق است. در چنین فضایی نگاه فیلمساز برونگرایی مثل من به دورنگرایی چرخش پیدا میکند. ترجیح میدهم به چیزی خارج از حوزه های دیداری رایج بپردازم.
قادری: فکر نمی کنید بخشی از این عدم تاثیر و سردرگمی و به قول خودتان گرد و غبار آثار، از شکی باشد که فیلمسازهای نسل شما در سال های اخیر در آرمان های اولیه اش پیدا کرده؟
قطعأ بی تاثیر نیست.خیلی هم زیباست. اصلأ این محاکات ذات سینمایی دارد.
قادری: منظورم آن شک آگاهانه ای نیست که در سازمان اثر هنری خودش را نشان دهد. اجازه بدهید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. به نظرم شما هیچ وقت عاشق رسانه تان نبوده اید. یعنی سینما برای سینما را نمی پسندید.به نظرم کمبود اصلی در آثار شما همیشه همین بوده. سینما به خودی خود، عشق حقیقی شما نیست که تاثیرمنفی اش در فیلم های تان دیده می شود. این البته فقط سلیقه شخصی من است. بحث بر سر این است که وقتی در آرمان های چنین فیلمسازی، خلل به وجود می آید، چون به خود سینما نمی تواند تکیه کند، یا هنر سینما به خودی خود اقناع اش نمی کند، این شک و تردید در آرمان های ایدئولوژیک، خودش را در شکل و بیان فرمی آثار هم نشان می دهد. یعنی دیگر فیلم تان به سر راستی و تمیزی و وضوح و تاثیر همیشه نخواهد بود...
- تحلیل جالبی است. فکر میکنم باید قبول کنم.
قادری: شما زود تایید می کنید و باب بحث بسته می شود.
- چون من هم به اش فکر کردم. این یک واقعیت است که سینما را برای سینما دوست ندارم. شاید فیلم هایی در این دست را با لذت نگاه کنم ، ولی برای خودم وظیفه ای قائلم که نمیتوانم نسبت به آن بی اعتنا باشم.
قوچانی: جایی از بحث شما گفتید که فیلم زمانه تان را می سازید و روزگاری واقعا این طور بود. بعد از تماشای "آژانس شیشه ای" جوان ها توی مسیر دوره می نشستند و درباره فیلم تان بحث می کردند. می خواهم بدانم چطور شد که تصمیم گرفتید در این روزگار "حلقه سبز" را بسازید و بعدش فیلم "دعوت" را که ظاهرا کاملا یک اثر شهری است و دور از فضای همیشگی آثارتان. چه شد که جبهه و خیابان را رها کردید و یک دفعه این قدر ماورایی شدید؟
- چه تغییری از این بیش تر که آقای خاتمی رفته و آقای احمدی نژاد آمده است. یا شما از روزنامه به هفته نامه نقل مکان کردین.این ها همه نشانه هایی است از شرایطی که در آن نفس می کشیم. البته سوژه "حلقه سبز" فکر سه سال پیش من بود. اما چون می خواستم روی این موضوع، خوب متمرکز و عمیق و دقیق شوم، ساخت اش طول کشید.
قوچانی: پس سوژه "حلقه سبز" متاثر از موج سینمای موسوم به معناگرا در این سال ها نبود.
- اصلا. این فیلمنامه از سه سال پیش نوشتنش شروع شده بود.حتی قبل از "به رنگ ارغوان". البته تصمیم به ساخت آن در همین دوران فعلی رخ داد.
قادری: شاید همین "به رنگ ارغوان" که به نمایش درنیامد، آن حلقه مفقوده ای باشد که درباره اش حرف می زنیم. گذر از یک دوران به دوران بعد، شاید در همین فیلم اتفاق افتاده و ما ندیده ایم. می شود درباره این فیلم صحبت کرد؟
- می شود ؛ ولی ترجیح میدهم به این نکته تاکید کنم که در این دوران تعلیق آرام بخش ترین مکانی که جایی برای تنفس فیلمسازی باقی می گذاشت و میشد منتظر بود تا شاید وضوحی در علایق و عقاید این دوستان ظاهر شود ، همین تلویزیون بود. یادم هست وقتی دومین فیلم بلندم یعنی "دیده بان" را می ساختم، آقای مخملباف آمد که تدوین اش کند. راش ها را که دید، گفت از این ها حداکثر یک فیلم پنجاه دقیقه ای بیرون می آید. رفتم پیش آقای بهشتی که آن روزها رئیس فارابی بود و ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم نمی توانم با وجود حمایت هایی که کرده، یک فیلم بلند تحویل اش بدهم. ایشان هم کمی این ور و آن ور کردند و بالاخره گفتند که باشد، هر جور صلاح می دانی. مرا تحت هیچ فشاری نگذاشت با این که بودجه فیلم را تامین کرده بود. این چنین از من حمایت کرد. اما حالا و بعد از نزدیک دو دهه تجربه فیلمسازی باید با هزار هول و ولا فیلمی را دلم میخواهد بسازی . برای اینکه تن به فیلم سفارشی ندهی ، پیله ای برای خودت بسازی تا از گزند تغییرات در امان باشی ، ولی بهر حال فیلم ساختن به پول احتیاج دارد. آن هم روز به روز گران تر می شود. عقبه فیلمسازانی مثل من که تنها به مخاطب ایرانی دلخوشند روز به روز سخت تر میشود. تا دیروز تمام دلشوره ما "درآمدن" فیلمی بود که دل مان را راضی کند، ولی حالا بزرگترین نگرانی مان گیشه است. اگر از گیشه عقب بمانیم ، سقوط ما حتمی است و در این وانفسا تو حتی توان گرفتن وامی هم که برایت مقدر شده را نداری. آقای قوچانی ، آبروداری این روزها خیلی سخت شده.
قوچانی: شرایط امروز سینما را چگونه می بینید؟
- بی آنکه قصد بی ادبی به فیلمها را داشته باشم به نظرم این روزها هر چه بی خاصیت تر باشی ، مقبولتری.
قوچانی: بله. یک بار شنیدم کسی می گفت که قبلا خیلی روی فیلمنامه های تان و در مرحله بعد، اجرای این فیلمنامه کار می کرده اید. بارها و بارها می خوانده اید و بازنویسی می کرده اید. بعضی دوستان اعتقاد دارند که به نوعی، دیگر از این قبیل حساسیت ها ندارید.
-سریال حلقه سبز دو سال و نیم از عمرم را گرفت.بارها بازنویسی شد. چهار فیلمنامه نویس چندین ماه قلم زدند. حلقه سبز خیلی بیش تر از سریال خاک سرخ از من وقت و انرژی گرفت. خوشبختانه هنوز کم فروشی را یاد نگرفته ام. اینکه یک اثر توفیق بیشتری دارد و اثری کم توفیق. به هزار و یک دلیل ارتباط دارد. متاسفانه حلقه گمشده ای که در این دایره جایش بسیار خالیست ، حلقه نقد است. نگاهی به قلمهایی که در باره این سریال نوشته اند بیندازید. وقتی صاحب قلمی به خودش اجازه میدهد که طومار یک سریال را چنین راحت در چند جمله ببندد و آب از آب تکان نمیخورد، چه میشود کرد.ای کاش جایی برای نقد این قلم های مریض و تنبل بود.در این شرایط ترجیح میدهم ساکت بنشینم و منتظر خارج شدن ماه از زیر ابر باشم. من فیلمهایی ساخته ام که در دوره اکران موفق نبوده ، ولی بعدها جای خودش را به عنوان یک کار قابل اعتنا باز کرده است. حلقه سبز هم از این جنس است. بی آنکه جدلی داشته باشم ، بقول آقای خسرو دهقان منتظر روزی هستم که باران بیاید. اگر نقد و نقاد سرجایشان بودند ، بهترین خروجی بحث این بود ، چرا حاتمی کیا حلقه سبز را ساخت.
قادری: رسیدیم به ادامه روشن همان بحثی که ابتدای گفت و گو شروع کرده بودیم...
- برای فیلمسازی مثل من که علاقه دارد فیلمش با شرایط اجتماعی و سیاسی اطراف اش در ارتباط باشد. حال و فضای جامعه پیرامون خیلی حیاتی ایست.متاسفانه دامنه تحمل سیاستگزاران فرهنگی این روزها بسیار پایین است.
قوچانی: یعنی حلقه سبز به شرایط اجتماعی دورانی که در آن زندگی می کنیم برمی گردد؟
- بطور قطع بی ارتباط نیست.
قوچانی: ولی این سرگشتگی همیشه در آثار شما وجود داشته. جذابیت فیلم های تان در خیلی از موارد به همین سرگشتگی بوده. شما هیچ وقت برای تماشاگرتان تعیین تکلیف نمی کردید. پس چه اتفاقی افتاده که ابراهیم حاتمی کیا، شرایط این دوران را مناسب فیلمسازی نمی بیند؟
- خب بحث همین است. شما پاسخ را از زبان من میخواهید بشنوید و من متوقع ورود منتقد به این بحث هستم . البته نه منتقد بی حوصله و متکبر که میخواهد با یک دو سه جمله طومار زحمات دوسال و نیمه را ببندد.
قوچانی: حالا بیایید به ماجرا یک جور دیگر نگاه کنیم. در دوران آقای خاتمی شما فیلمی می سازید مثل "موج مرده" که توقیف می شود، اما اثری با انتقادهای تند مثل "به نام پدر" در دوران آقای احمدی نژاد، نه تنها به نمایش درمی آید، که جایزه هم می گیرد. یعنی شما به آن توقیف راضی ترید تا این جایزه؟
- توجه داشته باشید که "موج مرده" از طرف دولت توقیف نشد بلکه تهیه کننده آن مانع ایجاد کرد. همینطور "به رنگ ارغوان " چنین اتفاقی برایش رخ نداد.فیلم اجازه نمایش در جشنواره را داشت که وزارت اطلاعات مدعی شد. فیلم "به نام پدر" محصول دوران انتقال دو دولت است. یعنی در دولت قبلی اجازه ساخت گرفت و در دولت جدید به نمایش درآمد. فیلم سینمایی "دعوت "که الان در حال ساخت دارم محصول این دوران است، باید دید چه برخوردی با این فیلم میشود.متاسفانه من هیچ شناخت واضحی از سلیقه فرهنگی این دوران ندارم. این به این معنا نیست که من با سلیقه دولت وقت فیلم میسازم. من معتقدم شرایط فرهنگی این دوران برای من متر و میزان واضحی ندارد و قطعأ این شرایط مبهم در فیلم تاثیر میگذارند.
قوچانی: این شرایط اجتماعی تازه ای که می گویید فیلم های اخیرتان از آن متاثر است، دقیقا از چه قرار است؟
- یک نوع بی وزنی. گرد و غبار. بلاتکلیفی. مبهم بودن مانیفست فرهنگی. پیدا نکردن نقاط مشترک . شرایط این دوران شبیه نوعی حالت تعلیق است. در چنین فضایی نگاه فیلمساز برونگرایی مثل من به دورنگرایی چرخش پیدا میکند. ترجیح میدهم به چیزی خارج از حوزه های دیداری رایج بپردازم.
قادری: فکر نمی کنید بخشی از این عدم تاثیر و سردرگمی و به قول خودتان گرد و غبار آثار، از شکی باشد که فیلمسازهای نسل شما در سال های اخیر در آرمان های اولیه اش پیدا کرده؟
قطعأ بی تاثیر نیست.خیلی هم زیباست. اصلأ این محاکات ذات سینمایی دارد.
قادری: منظورم آن شک آگاهانه ای نیست که در سازمان اثر هنری خودش را نشان دهد. اجازه بدهید از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم. به نظرم شما هیچ وقت عاشق رسانه تان نبوده اید. یعنی سینما برای سینما را نمی پسندید.به نظرم کمبود اصلی در آثار شما همیشه همین بوده. سینما به خودی خود، عشق حقیقی شما نیست که تاثیرمنفی اش در فیلم های تان دیده می شود. این البته فقط سلیقه شخصی من است. بحث بر سر این است که وقتی در آرمان های چنین فیلمسازی، خلل به وجود می آید، چون به خود سینما نمی تواند تکیه کند، یا هنر سینما به خودی خود اقناع اش نمی کند، این شک و تردید در آرمان های ایدئولوژیک، خودش را در شکل و بیان فرمی آثار هم نشان می دهد. یعنی دیگر فیلم تان به سر راستی و تمیزی و وضوح و تاثیر همیشه نخواهد بود...
- تحلیل جالبی است. فکر میکنم باید قبول کنم.
قادری: شما زود تایید می کنید و باب بحث بسته می شود.
- چون من هم به اش فکر کردم. این یک واقعیت است که سینما را برای سینما دوست ندارم. شاید فیلم هایی در این دست را با لذت نگاه کنم ، ولی برای خودم وظیفه ای قائلم که نمیتوانم نسبت به آن بی اعتنا باشم.
قوچانی: جایی از بحث شما گفتید که فیلم زمانه تان را می سازید و روزگاری واقعا این طور بود. بعد از تماشای "آژانس شیشه ای" جوان ها توی مسیر دوره می نشستند و درباره فیلم تان بحث می کردند. می خواهم بدانم چطور شد که تصمیم گرفتید در این روزگار "حلقه سبز" را بسازید و بعدش فیلم "دعوت" را که ظاهرا کاملا یک اثر شهری است و دور از فضای همیشگی آثارتان. چه شد که جبهه و خیابان را رها کردید و یک دفعه این قدر ماورایی شدید؟
- چه تغییری از این بیش تر که آقای خاتمی رفته و آقای احمدی نژاد آمده است. یا شما از روزنامه به هفته نامه نقل مکان کردین.این ها همه نشانه هایی است از شرایطی که در آن نفس می کشیم. البته سوژه "حلقه سبز" فکر سه سال پیش من بود. اما چون می خواستم روی این موضوع، خوب متمرکز و عمیق و دقیق شوم، ساخت اش طول کشید.
قوچانی: پس سوژه "حلقه سبز" متاثر از موج سینمای موسوم به معناگرا در این سال ها نبود.
- اصلا. این فیلمنامه از سه سال پیش نوشتنش شروع شده بود.حتی قبل از "به رنگ ارغوان". البته تصمیم به ساخت آن در همین دوران فعلی رخ داد.
قادری: شاید همین "به رنگ ارغوان" که به نمایش درنیامد، آن حلقه مفقوده ای باشد که درباره اش حرف می زنیم. گذر از یک دوران به دوران بعد، شاید در همین فیلم اتفاق افتاده و ما ندیده ایم. می شود درباره این فیلم صحبت کرد؟
- می شود ؛ ولی ترجیح میدهم به این نکته تاکید کنم که در این دوران تعلیق آرام بخش ترین مکانی که جایی برای تنفس فیلمسازی باقی می گذاشت و میشد منتظر بود تا شاید وضوحی در علایق و عقاید این دوستان ظاهر شود ، همین تلویزیون بود. یادم هست وقتی دومین فیلم بلندم یعنی "دیده بان" را می ساختم، آقای مخملباف آمد که تدوین اش کند. راش ها را که دید، گفت از این ها حداکثر یک فیلم پنجاه دقیقه ای بیرون می آید. رفتم پیش آقای بهشتی که آن روزها رئیس فارابی بود و ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم نمی توانم با وجود حمایت هایی که کرده، یک فیلم بلند تحویل اش بدهم. ایشان هم کمی این ور و آن ور کردند و بالاخره گفتند که باشد، هر جور صلاح می دانی. مرا تحت هیچ فشاری نگذاشت با این که بودجه فیلم را تامین کرده بود. این چنین از من حمایت کرد. اما حالا و بعد از نزدیک دو دهه تجربه فیلمسازی باید با هزار هول و ولا فیلمی را دلم میخواهد بسازی . برای اینکه تن به فیلم سفارشی ندهی ، پیله ای برای خودت بسازی تا از گزند تغییرات در امان باشی ، ولی بهر حال فیلم ساختن به پول احتیاج دارد. آن هم روز به روز گران تر می شود. عقبه فیلمسازانی مثل من که تنها به مخاطب ایرانی دلخوشند روز به روز سخت تر میشود. تا دیروز تمام دلشوره ما "درآمدن" فیلمی بود که دل مان را راضی کند، ولی حالا بزرگترین نگرانی مان گیشه است. اگر از گیشه عقب بمانیم ، سقوط ما حتمی است و در این وانفسا تو حتی توان گرفتن وامی هم که برایت مقدر شده را نداری. آقای قوچانی ، آبروداری این روزها خیلی سخت شده.
قوچانی: شرایط امروز سینما را چگونه می بینید؟
- بی آنکه قصد بی ادبی به فیلمها را داشته باشم به نظرم این روزها هر چه بی خاصیت تر باشی ، مقبولتری.
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 16
رد: ابراهيم حاتمي کيا
This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 725x512 and weights 42KB. |
قوچانی: شاید فیلم مشخص کننده این دوران، "اخراجی ها" باشد. شما یک بار گفتید که نسبت به ده نمکی فیلمساز، حس مثبتی دارید.
- برخلاف بقیه رسانه ها ، خاصیت سینما در آن است که فیلمساز را مجبور می کند که در جای واقعی خود بنشیند. به نظر می رسد ده نمکی در سینما بسیار ده نمکی واقعی تری خواهد بود تا در عرصه های دیگر.
قوچانی: درباره شما همیشه این تصور وجود داشته که نظام رسمی مملکت از شما به عنوان یک فیلمساز حمایت می کند. این اتفاق نه فقط برای شما، که برای نسل و گروه خاصی از فیلمسازها افتاده، همان طور که برای گروه خاصی از روزنامه نگارها و اندیشمندان و ادیبان افتاده است. با این وجود عجیب است در شرایطی که حمایت از سینمای معناگرا و ارزشی و دفاع مقدس بالا گرفته، شما سعی می کنید طور دیگری فیلم بسازید و از سوپراستارهای سینما برای بازی در فیلم تان دعوت کنید و...
- من همیشه فیلم خودم را ساخته ام و کاری به تشویق و تنبیه دیگران نداشتم. ولی تصور کنید بخواهم آژانس شیشه ای سال 87 را بسازم و شرایط زمانه را نقد کنم. فکر میکنید این تحمل در دستگاه فرهنگی باشد؟ به نظرم در "موج مرده" پایان یک دوره از فیلمسازیم را اعلام کرده ام. اما این که چرا در فیلم آخرم "دعوت" با ستاره ها کار کرده ام و از فضای همیشگی آثارم فاصله گرفته ام، اجازه بدهیم که "دعوت " به نمایش دربیاید و بعد درباره اش حرف بزنیم. در ضمن مگر پرویز پرستویی ستاره نبوده که در فیلم های من بازی کردند؟
قادری: به نظرم دو سه نکته هست که کارنامه حرفه ای شما و آقای کیمیایی را بسیار به هم نزدیک می کند. از جمله این که هر دوی شما به عنوان انسان هایی دلبسته ساحت اسطوره، در قصه های تان به شکل عمیق تر و خشن تری نسبت به دیگران، حکایت زخم ها و تکه تکه شدن ناشی از گذار از ساحت اسطوره به جهان زندگی مدرن را مرور می کنید. این یکی از دلایلی است که به نظرم بعد از کیمیایی، شما از باقی فیلمسازها، به ناخودآگاه جمعی ملت ایران نزدیک ترید. اغلب فیلمسازهای جدی ما معمولا هوادارانی در میان قشر معدود و نخبه سینمارو دارند. اما شما توانسته اید این مرز را پشت سر بگذارید و وارد جهان عمومی تری شوید. شما نامزد بعدی کسب عنوان فیلمساز مردم هستید. مهم نیست که من "آژانس شیشه ای" را دوست دارم یا ندارم، به هر حال این فیلمی است که مرزهای دوردست را درنوردیده و به بخشی از فرهنگ سیاسی - اجتماعی مردم ما تبدیل شده است. شباهت بعدی هم این است که هر دوی شما فیلمسازانی هستید که به شدت وابسته به اجتماع اطراف تانید. یعنی بیش از آن که ابتدا به ساکن و در خلاء بخواهید یک اثر هنری خلق کنید، به شدت نیازمند و محتاج موجی هستید که از سوی جامعه و موج های فکری و سیاسی و احساسی آن به سوی شما می آید. شما این امواج را دریافت می کنید و به سوی اجتماع بازمی گردانید.
- حرف تان را کاملا می پذیرم. متین است. نظریه خیلی خوب و درستی است. شاید این یک نقطه ضعف باشد...
قادری: ...به نظر من که یک ویژگی مثبت است...
- ...به هر حال در این روزها که جامعه این قدر کم حوصله و بی میل است، تاثیر این حال و هوا در فیلم هایم هم دیده می شود.
قادری: به همین خاطر در برابر اتهام های محمد قوچانی، می خواهم از شما دفاع کنم. اگر این روزها "حلقه سبز" می سازید و "آژانس شیشه ای" و "موج مرده" نمی سازید، و کیمیایی هم فیلمی مثل "رئیس" می سازد، به این خاطر است که از سوی اجتماع، چنین موجی به شما نمی رسد. همان طور که کیمیایی و شما برای ساخت آثارتان نیازمند به چنین فضا و حال و هوایی هستید. اما این روزها در شرایطی زندگی و کار می کنیم که انگار جماعت ایمان شان را نسبت به خیلی چیزها از دست داده اند. برای داستان تعریف کردن، نیازمند به یک نوع ایمان هستیم تا آن را پایه های دراماتیک داستان مان قرار دهیم، اما الان چند سال است که حتی در سطح نازل اش هم هیچ کدام از فیلمسازهای ما قادر به تعریف یک داستان نیستند. یادم هست که ده دوازده پیش در میزگرد سینمای دینی که در ماهنامه دنیای تصویر چاپ شد، شما داستان کسی را تعریف کرده بودید که در قایقی با هم روی آب می رفتید...
- چه یادت مانده. تعریف کن ببینم چه قدرش یادت هست...
قادری: بعد آن فرد همراه شما شروع کرده بود صحبت از دین و خدا و پرهیزگاری و جهان غیب، تا این که خطراتی برای آن قایق پیش آمده بود و ناگهان حرف و اخلاق و اعتقاد همراه شما برگشته بود...
-آره، و حالا انگار می شود چنین اتفاقی را به جامعه تعمیم داد. بارها گفته ام که چون سینما هنر گرانی است، مشکلات ما بیشتر است. شده ایم مثل کشورهای تازه استقلال یافته ای که پیش از این جزو شوروی سابق بودند و از زندگی اشتراکی و در بسیاری از موارد رایگان استفاده می کردند، اما حالا وارد فضایی شده اند که برای دکتر رفتن هم باید پول خرج کنند و اگر نداشته باشند، بمیرند. به نظرم این اتفاق الان برای سینمای ما افتاده است. نه این که فکر کنی ریخت و پاش زیاد و پول فراوانی وجود دارد، اما در همین حد و اندازه هم می بینیم که اوضاع سینمای ایران تغییر کرده است. قبلا در شرایطی فیلم می ساختیم که امکان تجربه داشتیم. ولی حالا چرتکه وسط است. یک درجه بخواهی پس و پیش بروی، معلوم نیست سر از کجا درمی آوری. در چنین شرایطی مجبوری دست به عصا حرکت کنی. یا به تلویزیون پناه ببری تا شرایط شفاف شود.سعی میکنی از حاشیه حرکت کنی یعنی مجبوری. هی می خواهی دور بزنی و این کار را برای فیلمسازانی مثل من که نگاهی شهودی و غریزی به اجتماع اطراف شان دارند، سخت است. مجبوری به جای داخل شهر از کمربندی بروی و این جاده ، مدام تو را از مسیر اصلی دور می کند.
قوچانی: اما این جا یک مسئله پیش می آید. چرا شما نتوانید یک جوری فیلم بسازید که هم مشتری داشته باشد و هم از طریق آن حرف خودتان را بزنید؟ چرا باید همیشه به نهادهای دولتی وابسته باشید؟ چرا نتوانید از طریق بخش خصوصی این کار را بکنید؟
- آقای قوچانی این جمله شما که فیلمی بسازم که هم مخاطب را داشته باشم و هم حرف خودم را زده باشم ، کاریست کارستان. طبع و ذوق تماشاگران روبروز تغییر می کند. تازه نفس ها پا به عرصه گذاشته اند. ما روز به روز پا به سن می گذاریم. اگر هیچ مانعی هم در هم جز من فیلمساز و مخاطب نبود ، باز کارزار ساده ای نیست. بسیار بسیار دورتر از واقعیتهای پیرامون مان هست. ولی با همه این حرفها همه در تلاشیم. من سال هاست که در بخش خصوصی فیلم می سازم. زمان محدودی برای مراکز فرهنگی دولتی فیلم ساختم.
قوچانی: حرف این است که اتفاقا شما پیش از این ثابت کرده اید که می توانید فیلم پرفروشی بسازید که منطبق با حرف ها و ارزش های خودتان باشد. پس چرا نگران واکنش دولت هستید؟ مشکل شما با سیاست های اقتصادی دولت است یا سیاست های فرهنگی؟ چرا نتوانسته اید در طول این سال ها در بخش خصوصی نقطه اتکایی پیدا کنید که حالا نگران و مضطرب نباشید؟
-ورود به این بحث وقت مستقلی میطلبد و اصلأ من مرد توضیح و تحلیل این سوال نیستم. فقط اینقدر میدانم که فیلمسازان ما به سه قسمت تقسیم شده اند. یک فیلمسازانی که فیلمشان را با حمایت و دلگرمی آن سوی مرزها میسازند و نگران سینمای ما نیستند. دوم فیلمسازانی که طبع پوپولیستی دارند و فیلمهایی صرفأ سرگرم کننده میسازند. نه دغدغه حرف دارند و نه دغدغه هنر. این سینما از طرف سینما تضمین شده است و سوم سینمایی فرهنگی که قرار است بی آنکه به آنسوی آبها متکی نباشد ، حرفی برای گفتن داشته باشد و بی جهت به مخاطب ایرانی باج ندهد .این سینما لبه تیغ حرکت میکند. در تمام دنیا از این سینما حمایت می شود، ولی الان این سینما در یک رقابت خشن به خودش واگذاشته شده.
قادری: ولی اصلا آقای حاتمی کیا، چرا این قدر انتظار دارید؟ هر دولتی، وقتی به هنرمندش کمک می کند، از او انتظار هم دارد. شما نگران نمی شوید که در این صورت از مخاطب های اصلی تان یعنی مردم فاصله بگیرید؟ یادم هست که در همان جلسه با رهبری، از ایشان خواستید که به تان درجه بدهند. و ایشان به درستی گفتند که شما باید درجه تان را از مردم بگیرید. فکر نمی کنید به عنوان یک فیلمساز، زیاده از حد خودتان را به نظام رسمی کشور مرتبط می دانید؟...
- ماجرای درخواست من از رهبری، ظاهرا برای خیلی ها ایجاد شبهه کرده. من منظورم از آن درخواست این بود ، حالا که سلسله مراتب تعریف شده و هر کدام از آقایان برای خودشان درجه ای دارند و به ما به عنوان ارباب رجوع نگاه می کنند، به ما هم درجه هم شان خودمان را بدهید که فکر نکنند ما سرباز ایشان هستیم و با ما این طور رفتار نکنند. باور کنید دلم می گیرد.آن همه حرفهای گفتنی و داستان شنیدنی در این گنیجینه سینمای جنگ هست که می شود گفت . اما چه کنم که نگهبان های تنگ نظری وجود دارند که نمی گذارند کارم را بکنم. این شهر خفه ام کرده. دیگر خسته شده ام از فیلم ساختن در این چهار دیواری های تنگ. می خواهم بزنم بیرون. نگاه من به افق های باز بود، به دشت، و حالا گرفتار شده ام. به هیچ عنوان هم دوست ندارم نگاه غمگسارانه بی معنی به گذشته ای داشته باشم. حرف روز دارم.اما چه کنم که نقل این داستان ها، توپ و تفنگ و تق و توق می خواهد، و این ها همه دست کسانی است که با امثال من مثل یک سرباز رفتار می کنند.
قادری: اجازه بدهید باز برویم سراغ مردم. تکرار می کنم که شما به عنوان یک فیلمساز، پایگاه مردمی کم نظیری دارید. دوست ام حسین معززی نیا نگاهی انتقادی به مجموعه "حلقه سبز" داشت و وقتی حرف هایش را در سایت سینمای ما منعکس کردیم، واکنش مخاطب ها حیرت انگیز بود...
-اتفاقا آن پیغام ها را خواندم و خیلی برایم جالب بود. در شرایطی قرار داشتم که ارتباط ام با جامعه کمتر شده بود و خواندن آن کامنت ها به من انرژی داد...
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 17
رد: ابراهيم حاتمي کيا
قادری: جالب این جا بود که خوانندگان سایت، جوری با حرف های حسین برخورد کرده بودند که انگار یکی به نزدیکان شان توهین کرده، تا این که نقدی بوده و اظهار نظری و واکنشی به یک مجموعه تلویزیونی. پس حالا که صحبت کامنت های سینمایی ما شد، اجازه بدهید یک بحث دیگر را هم این جا پیش بکشیم. منظورم واکنش پر تعداد و شدیدی است که کاربران سایت، نسبت به خبر حضور محمدرضا گلزار و مهناز افشار در فیلم شما نشان دادند. این حجم بالای مخالفت که آن قدر شدید و غلیظ بود که در رسانه های دیگر هم بازتاب پیدا کرد.
- برای خود من هم عجیب بود. انتظارش را نداشتم.
قادری: و هیچ از خودتان پرسیده اید که چرا بعضی تماشاگران سینمای ایران، به شمای فیلمساز اجازه نمی دهند که از چنین بازیگرانی در فیلم های تان استفاده کنید؟ در حالی که مشکلی با همین اتفاق در آثار فیلمسازان دیگر ندارند. فکر نمی کنید در طول این سال ها، به شکل دادن یک حلقه قدسی و فرازمینی اطراف خودتان کمک کرده اید که حالا همان، دست و پا گیرتان شده است؟
قوچانی: انگار مخاطب شما دوست ندارد ببیند که ابراهیم حاتمی کیا وارد بازار شده است.
-من که شخصا نخواسته ام چنین هاله ای اطراف خودم ایجاد کنم. اما باید حواس مان به مخاطبی که می خواهد فیلمساز را در قالب خاصی محصور و تصور کند باشد. تماشاگر میخواهد فیلمساز را در همان دایره بسته تصورات خودش طبقه بندی کند. فیلمساز نه به لحاظ دانایی، به لحاظ تقدم اش در خلق یک اثری هنری، از مخاطب یک گام پیش است. اگر این تقدم و تاخر به هم بخورد، و فیلمساز اسیر توقعات تماشاگرش شود، همه چیز به هم می ریزد. در این جور موارد خیلی هوشمندانه، بی این که احساسات مخاطب جریحه دار شود، باید از کنار این توقع ها گذشت. من این قدر هوش و درک دارم که بدانم ساخت مجموعه ای مثل "حلقه سبز"، یک ریسک و قمار است. اما این ریسک را می پذیرم. همان طور که "دعوت" هم یک تجربه تازه برای من در عرصه سینمای قصه گوست.
قادری: این درست. این ریسک پذیری همیشه در شما وجود دارد و قابل احترام است. کسی یادش نمی رود که بعد از موفقیت یک فیلم داستان گوی سرراست مثل "از کرخه تا راین"، رفتید و یک فیلم تقریبا ضد قصه مثل "خاکستر سبز" ساختید. اما حرف من این است که شما و مخاطب های تان به کمک هم این هاله را ایجاد کردید. بین آسمان و زمین خط پررنگی کشیدید و خودتان، یا حداقل علایق و مقاصدتان را در یک سوی این خط، یعنی آسمان، منحصر و محصور کردید. و حالا که می خواهید به زمین برگردید، با این مشکلات مواجه شده اید.
- قبول دارم.
قوچانی: حالا اجازه بدهید کمی درباره "حلقه سبز" صحبت کنیم. نکته ای که در این سریال به نظرم جالب آمد، توجه شما به عوالم ماورایی بود. انگار که این عالم جای حساب و کتاب نیست. شما فضای رومانتیکی ساخته بودید که در آن جایی برای حساب گرایی نبود. این نگرش با سینمای معناگرایانه ای که این روزها تبلیغ می شود، هم سو است. جامعه این روزهای ما دو خط سیر مجزا دارد. از یک طرف همان طور که اشاره کردید جماعت به دنبال مادیات و چرتکه و حساب و کتاب راه افتاده اند و از طرف دیگر از سوی هیئت حاکم، یک جور نگاه ملکوتی و ماورایی ترویج می شود که در آن همه منتظر دستی هستند که از غیب برون آید و کاری بکند. انگار این دنیا جای زندگی حساب گرانه نیست. به نظرم تفکر حاکم بر "حلقه سبز"، هم سو با این تفکر است.
- از من پرسیدند چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی سازی و من گفتم که ساخته ام. همین "بوی پیراهن یوسف". حتما که نباید مستقیما سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می کرد. حالا بیاییم سراغ "حلقه سبز". از همان ابتدای روند شکل گیری سریال، گفتم که نمی خواهم این مجموعه تلویزیونی، اثری باشد همراه با موج معناگرایی غلیظ مرسوم این سال ها. در این قصه یک فرض فانتزی داشتیم: اگر روح یک انسان مرگ مغزی شده که مرگ او قطعی است ، بتواند تجسم عینی و مادی داشته باشد، چه توقعی دارد. آیا می تواند منتظر یک معجزه باشد؟ نطفه شکل گیری این سریال همین بود که در فضایی که همه چیز خلاف این روند حکم می کند، باز می توانیم وقوع یک معجزه را تصور کنیم.
قوچانی: همین. منظور من هم همین است. پس شما هم در انتظار یک معجزه نشسته اید. اما از طرف دیگر می گویید که فیلم زمانه می سازم. پس می توانم همه این ها را بگذارم کنار هم. فیلمسازی داریم که یک آرمان شهر جنگ دارد. از آن جا به شهر می آید و با گرفتاری ها و پیچیدگی های تازه ای مواجه می شود، و حالا که در کمال خستگی و دل زدگی، تنها به انتظار معجزه نشسته است. دنبال این هستید که چیزی فراتر از روابط علت و معلولی جهان ما به کمک ما بیاید.
-پس این همه مقدمه چینی در رابطه با اثر پذیری هنرمند از جامعه گفتیم ، چی شد؟ من وقتی شروع به ساختن حلقه سبز کردم ، همین حسی را داشتم که شما در سوال تان فرمودید. فیلمسازی با یک آرمانشهر وارد شهر می شود و با پیچیدگی های موجود در شهر برخورد می کند و شرایط بغرنج سیاسی اجتماعی را می بیند و حال به انتظار معجزه شسته است. حلقه سبز این شکلی نیست؟
قوچانی: خب، چرا همین مضمون را از طریق ساختن یک فیلم تلویزیونی منتقل نکردید. یکی از ایرادهایی که به فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی شما می گیرند، این است که بیش از حد کند و کش دار است.
-این را قبول ندارم. حاضرم بنشینیم و جزء به جزء درباره صحنه های سریال و لزوم شان صحبت کنم. به هر حال من از سینما آمده ام. آن جا فیلم در تاریکی پخش می شود و تمرکز بیننده زیاد است و با شرایط مخاطب تلویزیون فرق دارد که در محیطی شلوغ و روشن و فاقد تمرکز پخش می شود. اما این که بیایم و سریال را کش بدهم و طولانی اش کنم، بی این که حرفی برای گفتن داشته باشم، این را نمی پذیرم. روی تک تک این سکانس ها کار کرده ام. یازده ماه فقط برای تدوین اش وقت گذاشته ام.
قوچانی: کم کم دارید نگران مان می کنید. در اغلب زمان مصاحبه، شما دارید درباره غلبه شرایط و اوضاع وخیم اجتماعی و بسته شدن دست های تان صحبت می کنید. این که دارید محافظه کار می شوید و سن تان هم بالا می رود. ما همیشه ابراهیم حاتمی کیا را به عنوان یک فیلمساز شجاع و جسور می شناختیم.
-عجله نکنید. من خودم هم خودم را نمی شناسم. نمی دانم بعدأ چه اتفاقی خواهد افتاد. شما هم پیش بینی نکنید. معلوم نیست چه می شود. روزگاری آقای طالبی نژاد، بعد از نمایش "وصل نیکان" نوشت که این کارگردان شهر را نمی شناسد و بعد از ورود به این جا، دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت. شما هم در قضاوت عجله نکنید. اجازه دهید پیش برویم ببینیم چه می شود.
قوچانی: البته منظور من فیلم های تان نبود. خود شما را گفتم...
- شما از روی آثارم دارید درباره من قضاوت می کنید...
قوچانی: آخر به نظرم "به نام پدر" فیلم جسوری است. اما خود ابراهیم حاتمی کیا، بعد از آن دیگر فیلمی نساخته است.
- آقای خسرو دهقان درباره فیلمسازی من تعبیری دارد. این که مسیر و حوزه حرکت من بیضی وار است که بعضی لحظات به هسته مرکزی نزدیک میشود و بعضی مواقع دور میشود.
قادری: قبول دارید که شما قبل از هر چیز، جدا از چالش های مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که درباره اش حرف زدیم، یک ملودرام ساز هستید؟ این که ملودرام سازی، مهم ترین هوس فیلمسازانه شماست؟
-حالا مهم ترین را نمی دانم، ولی من ملودرام ساخته ام. فیلم هندی هم زیاد دیده ام. ( می خندد ) بچه که بودم سالم ترین سالن های سینما، سینماهای خانوادگی بودند که اغلب فیلم هندی نمایش می دادند.
قوچانی: آزاد بودید برای سینما رفتن؟
-نه. قاچاقی بود. تلویزیون هم نداشتیم. بعد چون این فیلم های هندی فروش شان خوب بود و روی اکران می ماند، هر کدام اش را شاید سی دفعه می دیدم.
قادری: برایم جالب است شما که می گویید فیلم به عنوان فیلم، سینما برای سینما، برای تان در درجه اول مطرح نیست، این که می گویید حرفی را که قرار است بزنید، از همه چیز برای تان مهم تر است، چطور به لحاظ فنی در امر فیلمسازی این قدر موفق بوده اید؟ فیلم های شما معمولا از این جنبه؛ تجربه های قوی و محکمی در حوزه سینمای ایران به حساب آمده اند.
-من فیلم ساختن را دوست دارم. به خاطرش زحمت کشیده ام. در آغاز کار اساتید خیلی خوبی هم داشته ام. ( می خندد ) دیدی؟ باز هم چالشی بین ما ایجاد نشد.
قوچانی: برگردیم به اول بحث. این که آدم های گوناگونی از طیف های مختلف فیلم های شما را دوست داشته اند. شما بالاخره اصلاح طلب هستید یا اصول گرا؟ ظاهرا هم اصلاح طلب ها فیلم های شما را دوست دارند و هم اصول گراها. نمی خواهم به این سوال جواب سیاسی بدهید. چون یک هنرمند هستید. اما خلاصه در میان این سوال های گوناگونی که پرسیده می شود، جواب شما چیست؟ اپوزیسیون هستید یا آدم نظام؟ مقابل نظام هستید یا در کنارش؟ جواب تان برای مان جالب است. شما به لحاظ سیاسی کجا قرار می گیرید؟
-راست اش فکر می کنم دغدغه های همه ما مثل هم است. پای مسائل سیاسی که وسط می آید، ناگهان می بینم هر کسی یک طرف خط قرار دارد. یادم می آید که موقع ساخت "آژانس شیشه ای"، یکی از دوستان که فیلمنامه را خوانده بود، به ام گفت که ساختن این فیلم یک انتحار سیاسی است. من آن موقع واکنشی نشان دادم که بعد از آن همیشه سعی کردم به همان طریق عمل کنم... این که باز به قلب ام رجوع
- برای خود من هم عجیب بود. انتظارش را نداشتم.
قادری: و هیچ از خودتان پرسیده اید که چرا بعضی تماشاگران سینمای ایران، به شمای فیلمساز اجازه نمی دهند که از چنین بازیگرانی در فیلم های تان استفاده کنید؟ در حالی که مشکلی با همین اتفاق در آثار فیلمسازان دیگر ندارند. فکر نمی کنید در طول این سال ها، به شکل دادن یک حلقه قدسی و فرازمینی اطراف خودتان کمک کرده اید که حالا همان، دست و پا گیرتان شده است؟
قوچانی: انگار مخاطب شما دوست ندارد ببیند که ابراهیم حاتمی کیا وارد بازار شده است.
-من که شخصا نخواسته ام چنین هاله ای اطراف خودم ایجاد کنم. اما باید حواس مان به مخاطبی که می خواهد فیلمساز را در قالب خاصی محصور و تصور کند باشد. تماشاگر میخواهد فیلمساز را در همان دایره بسته تصورات خودش طبقه بندی کند. فیلمساز نه به لحاظ دانایی، به لحاظ تقدم اش در خلق یک اثری هنری، از مخاطب یک گام پیش است. اگر این تقدم و تاخر به هم بخورد، و فیلمساز اسیر توقعات تماشاگرش شود، همه چیز به هم می ریزد. در این جور موارد خیلی هوشمندانه، بی این که احساسات مخاطب جریحه دار شود، باید از کنار این توقع ها گذشت. من این قدر هوش و درک دارم که بدانم ساخت مجموعه ای مثل "حلقه سبز"، یک ریسک و قمار است. اما این ریسک را می پذیرم. همان طور که "دعوت" هم یک تجربه تازه برای من در عرصه سینمای قصه گوست.
قادری: این درست. این ریسک پذیری همیشه در شما وجود دارد و قابل احترام است. کسی یادش نمی رود که بعد از موفقیت یک فیلم داستان گوی سرراست مثل "از کرخه تا راین"، رفتید و یک فیلم تقریبا ضد قصه مثل "خاکستر سبز" ساختید. اما حرف من این است که شما و مخاطب های تان به کمک هم این هاله را ایجاد کردید. بین آسمان و زمین خط پررنگی کشیدید و خودتان، یا حداقل علایق و مقاصدتان را در یک سوی این خط، یعنی آسمان، منحصر و محصور کردید. و حالا که می خواهید به زمین برگردید، با این مشکلات مواجه شده اید.
- قبول دارم.
قوچانی: حالا اجازه بدهید کمی درباره "حلقه سبز" صحبت کنیم. نکته ای که در این سریال به نظرم جالب آمد، توجه شما به عوالم ماورایی بود. انگار که این عالم جای حساب و کتاب نیست. شما فضای رومانتیکی ساخته بودید که در آن جایی برای حساب گرایی نبود. این نگرش با سینمای معناگرایانه ای که این روزها تبلیغ می شود، هم سو است. جامعه این روزهای ما دو خط سیر مجزا دارد. از یک طرف همان طور که اشاره کردید جماعت به دنبال مادیات و چرتکه و حساب و کتاب راه افتاده اند و از طرف دیگر از سوی هیئت حاکم، یک جور نگاه ملکوتی و ماورایی ترویج می شود که در آن همه منتظر دستی هستند که از غیب برون آید و کاری بکند. انگار این دنیا جای زندگی حساب گرانه نیست. به نظرم تفکر حاکم بر "حلقه سبز"، هم سو با این تفکر است.
- از من پرسیدند چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی سازی و من گفتم که ساخته ام. همین "بوی پیراهن یوسف". حتما که نباید مستقیما سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می کرد. حالا بیاییم سراغ "حلقه سبز". از همان ابتدای روند شکل گیری سریال، گفتم که نمی خواهم این مجموعه تلویزیونی، اثری باشد همراه با موج معناگرایی غلیظ مرسوم این سال ها. در این قصه یک فرض فانتزی داشتیم: اگر روح یک انسان مرگ مغزی شده که مرگ او قطعی است ، بتواند تجسم عینی و مادی داشته باشد، چه توقعی دارد. آیا می تواند منتظر یک معجزه باشد؟ نطفه شکل گیری این سریال همین بود که در فضایی که همه چیز خلاف این روند حکم می کند، باز می توانیم وقوع یک معجزه را تصور کنیم.
قوچانی: همین. منظور من هم همین است. پس شما هم در انتظار یک معجزه نشسته اید. اما از طرف دیگر می گویید که فیلم زمانه می سازم. پس می توانم همه این ها را بگذارم کنار هم. فیلمسازی داریم که یک آرمان شهر جنگ دارد. از آن جا به شهر می آید و با گرفتاری ها و پیچیدگی های تازه ای مواجه می شود، و حالا که در کمال خستگی و دل زدگی، تنها به انتظار معجزه نشسته است. دنبال این هستید که چیزی فراتر از روابط علت و معلولی جهان ما به کمک ما بیاید.
-پس این همه مقدمه چینی در رابطه با اثر پذیری هنرمند از جامعه گفتیم ، چی شد؟ من وقتی شروع به ساختن حلقه سبز کردم ، همین حسی را داشتم که شما در سوال تان فرمودید. فیلمسازی با یک آرمانشهر وارد شهر می شود و با پیچیدگی های موجود در شهر برخورد می کند و شرایط بغرنج سیاسی اجتماعی را می بیند و حال به انتظار معجزه شسته است. حلقه سبز این شکلی نیست؟
قوچانی: خب، چرا همین مضمون را از طریق ساختن یک فیلم تلویزیونی منتقل نکردید. یکی از ایرادهایی که به فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی شما می گیرند، این است که بیش از حد کند و کش دار است.
-این را قبول ندارم. حاضرم بنشینیم و جزء به جزء درباره صحنه های سریال و لزوم شان صحبت کنم. به هر حال من از سینما آمده ام. آن جا فیلم در تاریکی پخش می شود و تمرکز بیننده زیاد است و با شرایط مخاطب تلویزیون فرق دارد که در محیطی شلوغ و روشن و فاقد تمرکز پخش می شود. اما این که بیایم و سریال را کش بدهم و طولانی اش کنم، بی این که حرفی برای گفتن داشته باشم، این را نمی پذیرم. روی تک تک این سکانس ها کار کرده ام. یازده ماه فقط برای تدوین اش وقت گذاشته ام.
قوچانی: کم کم دارید نگران مان می کنید. در اغلب زمان مصاحبه، شما دارید درباره غلبه شرایط و اوضاع وخیم اجتماعی و بسته شدن دست های تان صحبت می کنید. این که دارید محافظه کار می شوید و سن تان هم بالا می رود. ما همیشه ابراهیم حاتمی کیا را به عنوان یک فیلمساز شجاع و جسور می شناختیم.
-عجله نکنید. من خودم هم خودم را نمی شناسم. نمی دانم بعدأ چه اتفاقی خواهد افتاد. شما هم پیش بینی نکنید. معلوم نیست چه می شود. روزگاری آقای طالبی نژاد، بعد از نمایش "وصل نیکان" نوشت که این کارگردان شهر را نمی شناسد و بعد از ورود به این جا، دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت. شما هم در قضاوت عجله نکنید. اجازه دهید پیش برویم ببینیم چه می شود.
قوچانی: البته منظور من فیلم های تان نبود. خود شما را گفتم...
- شما از روی آثارم دارید درباره من قضاوت می کنید...
قوچانی: آخر به نظرم "به نام پدر" فیلم جسوری است. اما خود ابراهیم حاتمی کیا، بعد از آن دیگر فیلمی نساخته است.
- آقای خسرو دهقان درباره فیلمسازی من تعبیری دارد. این که مسیر و حوزه حرکت من بیضی وار است که بعضی لحظات به هسته مرکزی نزدیک میشود و بعضی مواقع دور میشود.
قادری: قبول دارید که شما قبل از هر چیز، جدا از چالش های مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که درباره اش حرف زدیم، یک ملودرام ساز هستید؟ این که ملودرام سازی، مهم ترین هوس فیلمسازانه شماست؟
-حالا مهم ترین را نمی دانم، ولی من ملودرام ساخته ام. فیلم هندی هم زیاد دیده ام. ( می خندد ) بچه که بودم سالم ترین سالن های سینما، سینماهای خانوادگی بودند که اغلب فیلم هندی نمایش می دادند.
قوچانی: آزاد بودید برای سینما رفتن؟
-نه. قاچاقی بود. تلویزیون هم نداشتیم. بعد چون این فیلم های هندی فروش شان خوب بود و روی اکران می ماند، هر کدام اش را شاید سی دفعه می دیدم.
قادری: برایم جالب است شما که می گویید فیلم به عنوان فیلم، سینما برای سینما، برای تان در درجه اول مطرح نیست، این که می گویید حرفی را که قرار است بزنید، از همه چیز برای تان مهم تر است، چطور به لحاظ فنی در امر فیلمسازی این قدر موفق بوده اید؟ فیلم های شما معمولا از این جنبه؛ تجربه های قوی و محکمی در حوزه سینمای ایران به حساب آمده اند.
-من فیلم ساختن را دوست دارم. به خاطرش زحمت کشیده ام. در آغاز کار اساتید خیلی خوبی هم داشته ام. ( می خندد ) دیدی؟ باز هم چالشی بین ما ایجاد نشد.
قوچانی: برگردیم به اول بحث. این که آدم های گوناگونی از طیف های مختلف فیلم های شما را دوست داشته اند. شما بالاخره اصلاح طلب هستید یا اصول گرا؟ ظاهرا هم اصلاح طلب ها فیلم های شما را دوست دارند و هم اصول گراها. نمی خواهم به این سوال جواب سیاسی بدهید. چون یک هنرمند هستید. اما خلاصه در میان این سوال های گوناگونی که پرسیده می شود، جواب شما چیست؟ اپوزیسیون هستید یا آدم نظام؟ مقابل نظام هستید یا در کنارش؟ جواب تان برای مان جالب است. شما به لحاظ سیاسی کجا قرار می گیرید؟
-راست اش فکر می کنم دغدغه های همه ما مثل هم است. پای مسائل سیاسی که وسط می آید، ناگهان می بینم هر کسی یک طرف خط قرار دارد. یادم می آید که موقع ساخت "آژانس شیشه ای"، یکی از دوستان که فیلمنامه را خوانده بود، به ام گفت که ساختن این فیلم یک انتحار سیاسی است. من آن موقع واکنشی نشان دادم که بعد از آن همیشه سعی کردم به همان طریق عمل کنم... این که باز به قلب ام رجوع
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 18
رد: ابراهيم حاتمي کيا
كسبه محله دربند فيلم جديد حاتمي كيا را پسند نكردند
ابراهيم حاتمي كيا كارگردان مطرح سينماي كشورمان در اقدامي بي سابقه آخرين فيلم سينمايي خود « دعوت» را براي گروهي از كسبه منطقه دربند نمايش داد.
به گزارش اخبار رسيده به پايگاه اطلاع رساني رضا استادي، محمد پيرهادي تهيه كننده فيلم سينمايي دعوت كه دفتري در خيابان دربند دارد، مدتي قبل به مغازه برخي از كسبه محل مراجعه و از آنها دعوت كرد تا براي شركت در اولين نمايش فيلم سينمايي دعوت خود را آماده كنند. كسبه محل نيز با خوشحالي به اين «دعوت» لبيك گفتند و در روز مقرر در دفتر اين تهيه كننده حاضر شدند تا تماشاگر آخرين ساخته ابراهيم حاتمي كيا شوند.
حاتمي كيا در اين فيلم خود سوژه اي جسورانه را درباره سقط جنين به تصوير كشيده است و داستان آن درباره افرادي است كه هر كدام از يكي از طبقات اجتماع درگير اين مسئله مي شوند. اما نكته جالب توجه اين است كه فيلم با چنين فضايي چندان مورد پذيرش كسبه قرار نگرفته و حتي يكي از آنها اظهار داشته سريال «ساعت شني» به مراتب از اين فيلم جالب تر و جسورانه تر بوده است. احتمال دارد حاتمي كيا بر اساس اين اظهار نظرها تغييراتي در فيلم خود اعمال كند.
اين فيلم كه سال گذشته با جنجال هاي فراوان خبري و كناره گيري بازيگران مختلفي همچون: هديه تهراني، بهرام رادان و... ساخته شد قرار است عيد فطر امسال نمايش داده شود. در دعوت اين بازيگران حضور دارند: محمدرضا فروتن، مهناز افشار، كتايون رياحي، مريلا زارعي، گوهر خيرانديش، ثريا قاسمي، رضا بابك، سيامك انصاري ، فرهاد قائميان، مجيد مشيري، سارا خوئيني*ها، سحر جعفر جوزاني، آناهيتا نعمتي، نگار فروزنده، نگين صدق*گويا،محمدرضا شريفي*نيا و هدا ناصح.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 19
رد: ابراهيم حاتمي کيا
"دعوت"
_______________________________
به گزارش خبرنگار مهر، "دعوت" روایت زنان در موقعیتهای مختلف است که هر یک با پدیده کودک ناخواسته مواجه میشوند و برای حل مشکل به سقط جنین روی میآورند، حاتمیکیا تلاش کرده مسئولیت پدر و مادر شدن را به جامعه گوشزد و بچهدار شدن را دعوتی بداند که کودکان بیگناه با آن مواجه میشوند و پدر و مادر حق ندارند نشانه مسلم خدا را پس بزنند یا پس بدهند.
نکته قابل توجه "دعوت" آن است که اولین فیلم حاتمیکیا است که مستقیم یا حتی غیر مستقیم به مفاهیم ایدئولوژیکی چون جنگ و انقلاب و... ربط ندارد و در تولید آن ستارههایی چون محمدرضا شریفینیا، مهناز افشار، محمدرضا فروتن و... دعوت شدهاند. این مولفهها دیدن "دعوت" را با حساسیت و اشتیاق بیشتری برای مخاطبان مواجه میکند.
آمارهای خطرناک و رو به تزاید سقط جنین در محافل رسمی و غیر رسمی لابد بهترین دلیل بوده تا کهنهکارگردان جنگ به فکر ساختن فیلمی با موضوع سلب حق حیات از نوزادان ناخواسته بیفتد. این تغییر جسورانه ساحت فیلمسازی با توجه به شرایط زمان در جای خود میتواند نقطهای مثبت در کارنامه حاتمیکیا ثبت شود.
باید توجه داشت که حاتمیکیا تقریبا در انواع روایت از جنگ به اشباع رسیده بود؛ از آغازی مثل "هویت"، "دیدهبان" و "مهاجر" تا "آژانس شیشهای" و "موج مرده" و "به نام پدر". جالب اینکه او قبل از هر منتقدی موقعیت اشباعشده خود را شناخت و پای به مرحلهای جدید از فیلمسازی گذاشت، جسارتی که هر کارگردانی به آن نزدیک نمیشود.
در "آژانس شیشهای" حاتمیکیا پیچیدهترین، کاملترین و جذابترین نوع روایت را از جنگ به نمایش گذاشت و نوعی دموکراسی داستانی ظریف برای شخصیتهای متضاد فیلم آفرید که جذابیت اثر را چند برابر میکرد، اما به نظر میرسد در "دعوت" با وجود تلاش حاتمیکیا برای ایجاد نوعی تنوع و تکثر و ایجاز، روایت پیچیده و جذاب ساخته نمیشود.
"دعوت" برای حاتمیکیا مثل پا گذاشتن به یک میدان مین و شروع تمرین فیلمسازی در ساحتی جدید است. اما یک آغاز محتاطانه و محافظهکارانه برای ورود به سینمای اجتماعی. البته حاتمیکیا در این نخستین گام با استفاده از ساختار اپیزودیک با یثربی کار کرده و ترجیح داده با راهنمایی او پا به این میدان جدید بگذارد و به نظر میرسد باید "دعوت" را از این منظر دوگانه تفسیر کرد.
مهمترین مشکل "دعوت" تعلیق است: فیلم معلق است بین نگاه زنانه فیلمنامهنویس و نگاه دینی کارگردان. یثربی بیشتر به دغدغه زنانه موضوع سقط جنین پرداخته و حاتمیکیا هم بیشتر در پی ترویج نگاهی ماورایی / دینی به موضوع حق حیات نوزاد بوده، اما این دو نگاه با هم چفت نشده و حتی میتوان گفت یکدیگر را تا حدود زیادی خنثی کرده است.
این دوگانگی طبعا بر کارگردانی فیلم اثر گذاشته و حاتمیکیا را تا حدود زیادی از یک معماری هماهنگ و هنری بازداشته است. (بازی ضعیف فروتن را میتوان مصداق آن دانست). مجموعه این عوامل باعث شده با وجود نام بزرگ حاتمیکیا و ستارههای فراوان، "دعوت" اثری درخشان نباشد و دیالوگهای جسورانه و حاتمیکیایی هم نتوانسته ضعفهای فیلم را پنهان کند.
واقعیت این است که حاتمیکیا هنوز در بیان موجز روایت به تبحر نرسیده و از سوی دیگر ناکافی ماندن جذابیتهای نمایشی در "دعوت" و ترسیم ناقص نقطه اوج در داستانها، نقصی دیگر است که در ساختار فیلم دیده میشود.
خبر گزاری مهر
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 20
رد: ابراهيم حاتمي کيا
مصاحبه چیستا یثربی نویسنده دعوت با خبرگزاری مهر:
دعوت" فیلمی زنانه و تلخ در تکریم ذات انسان است
یکی از نویسندگان فیلمنامه "دعوت" ابراهیم حاتمیکیا این فیلم را اثری تلخ و زنانه در تکریم ذات انسان میداند که با طرح موضوع سقط جنین قصد دارد راه حلی برای حفظ فرزندان ارائه دهد.
چیستا یثربی که به همراه حاتمیکیا فیلمنامه "دعوت" را نوشته، درباره چگونگی شکلگیری این همکاری به خبرنگار مهر گفت: سقط جنین در سالهای اخیر در فیلمهای "من ترانه 15 سال دارم" رسول صدرعاملی و "میم مثل مادر" رسول ملاقلیپور مطرح شده بود. در عین حال فیلم "جونو" نیز که در اسکار بسیار مورد توجه قرار گرفت، این موضوع را مورد بحث قرار داده بود.
وی ادامه داد: در این میان حاتمیکیا تصمیم گرفت با نگاهی متفاوت فیلمی در این زمینه بسازد. من داستانهای متعددی با موضوع سقط جنین نوشتهام و همچنین در چند روزنامه بارها مطالبی از من درباره سقط جنین با رویکرد روانشناسانه چاپ شده بود. به نظر میرسد وجود این کارها در کارنامهام موجب شد حاتمیکیا مرا به عنوان نویسنده این فیلم انتخاب کند.
یثربی با اشاره به اینکه ایده اولیه ساخت فیلم از سوی حاتمیکیا عنوان شده، گفت: با اینکه درباره سقط جنین بسیار نوشته بودم اما وقتی به دفتر آقای حاتمیکیا دعوت شدم، موضوع نگارش داستانهایی با موضوع سقط جنین از سوی ایشان مطرح شد. او از من خواست هفت داستان 50 صفحهای با موضوع سقط جنین بنویسم و طرحها و تحقیقاتی را در اختیارم قرار داد.
نویسنده "دعوت" ادامه داد: در مورد طرحها صحبت کردیم و پس از گفتگوهای 45 روزه اغلب این طرحها تغییر کرد و از آنجا که خودم 14 سال با بسیاری از زنانی که سقط جنین کرده بودند ارتباط داشتم، نیازی هم به مطالعه تحقیقاتی که در اختیارم قرار گرفته بود ندیدم و در نهایت شروع به نگارش قصه هفت زنی کردم که قصد داشتند فرزند خود را سقط کنند.
وی درباره چگونگی شکلگیری قالب اپیزودیک فیلم گفت: این هفت زن از قشرهای مختلف اجتماع بودند و هر کدام در موقعیتی قرار داشتند که باید برای حفظ یا سقط جنین خود تصمیم میگرفتند. وقتی داستانهای 50 صفحهای من تکمیل شد، حاتمیکیا عنوان کرد که هر یک از اینها باید تبدیل به فیلمنامهای 15 دقیقهای شود تا مجموع آن در قالب یک فیلم سینمایی بگنجد.
یثربی تبدیل کردن داستانهای 50 صفحهای را به فیلمنامه 15 دقیقهای کاری دشوار دانست و گفت: بسیار سخت بود که بخواهم داستانها را در 15 دقیقه توصیف کنم. اما با توجه به اینکه زمان نگارش داستانها کاملاً تصویری نوشته شده بودند و آقای حاتمیکیا نیز از این مسئله راضی بود، بالاخره پس از سه ماه کار، فیلمنامه در آبانماه به کارگردان تحویل داده شد.
وی درباره کاهش تعداد اپیزودهای فیلم از هفت به پنج گفت: یکی از داستانها به گونهای بود که آقای حاتمیکیا ترجیح داد آن را نگه دارد تا در یک فیلم سینمایی به صورت مستقل به آن بپردازد. اپیزودی دیگر هم که از کار خارج شد، مربوط به بخشی میشد که در آن پژمان بازغی و لیلا اوتادی بازی کرده بودند.
این نویسنده در مورد دلیل حذف این اپیزود گفت: اوتادی و بازغی در اپیزودی بازی کردند که در آن داستان حاملگی دختری دانشجو روایت میشد. پس از آنکه این بخش کنار دیگر اپیزودها قرار گرفت، حاتمیکیا اعلام کرد این اپیزود ضرباهنگ را کند میکند و فیلم طولانی شده، در نتیجه آن را از فیلم خارج کرد تا در نهایت "دعوت" با پنج اپیزود روی پرده برود.
حاتمیکیا با توجه به آشنایی یثربی با شخصیتهای قصه انتخاب بازیگران را هم بر عهده او قرار داد. یثربی در مورد چگونگی انتخاب بازیگران گفت: این مرحله سخت بود، چون فیلم 18 بازیکر اصلی و هفت هشت بازیگر فرعی زن داشت. علاوه بر آنها باید بازیگران مرد را هم انتخاب میکردم. اما مسئلهای که به من کمک کرد، احاطهام به شخصیتها و تصویری دیدن داستان بود.
وی ادامه داد: در مورد نقش گوهر خیراندیش در اپیزود "سیده خانم" زمان نگارش فیلمنامه دیالوگها را با صدای او میشندیم. با توجه به سابقه همکاری قبلی حاتمیکیا و خیراندیش، با انتخاب وی موافقت شد. در "بهار" نمیتوانستم به فردی جز مریلا زارعی فکر کنم. با اینکه او برای بازی در فیلمی به خارج رفته بود، از حاتمیکیا خواستم صبر کند تا برگردد و نقش را کسی نسپرند.
یثربی درباره انتخاب مهناز افشار نیز گفت: افشار در این فیلم در نقش یک سوپراستار حاضر میشود. من نمی توانستم برای این نقش بازیگر ناشناخته یا فردی که ستاره نیست بیاورم. باید کسی این نقش را بازی میکرد که تماشاگر او را یک ستاره بداند. افشار در یک صحنه در سرمای زمستان در آب زیر صفر درجه رفت که پنج بار برداشت شد و واقعاً برای او سخت بود.
او همچنین درباره انتخاب آناهیتا نعمتی گفت: آقای حاتمیکیا از بازیهای اخیر نعمتی کاری را ندیده بود. اما من با دیدن چهره او احساس کردم میتواند دو بعد منفی و مثبت را در چهره خود داشته باشد. او با این چهره میتوانست به تماشاگر بباوراند که در نقش یک دکتر زنان قادر به سقط جنین است.
نویسنده "دعوت" در مورد در حاشیه قرار گرفتن بازیگران مرد در فیلم گفت: فضای این فیلم کاملاً زنانه است و تمامی بازیگران مرد بیش از دو سه سکانس بازی ندارند. طولانیترین نقش در میان مردها متعلق به فرهاد قائمیان است که پنج سکانس در فیلم حضور دارد. به طور کلی ما قصد چندانی برای تمرکز روی بازیگران مرد فیلم نداشتهایم.
یثربی درباره تاثیر تعدد شخصیت و داستان بر نحوه ارتباط مخاطب با اثر گفت: به هر حال ساخت فیلم درباره موضوع حساس سقط جنین دشوار بود. اما ما تلاش کردیم با قرار دادن شخصیتهای مختلف در کنار هم موضوع را از زوایای مختلف بررسی کنیم. هر چند شاید همین تعدد شخصیتها موجب شود تماشاگر چندان فرصت همذاتپنداری نیابد و در لحظهها تعمق نکند.
وی با تاکید بر اینکه هدف "دعوت" دوری از شعار بوده افزود: فیلم با زحمت و تلاش بسیار ساخته شده و معتقدم تماشاگر حتماً این مسئله را درک میکند و با احترام به تماشای آن مینشیند. ما قصد شعار دادن مستقیم نداشتیم و فقط میخواستیم پس از پایان فیلم این سئوال در ذهن تماشاگر شکل بگیرد که میتوان جز سقط جنین به دنبال راههای دیگر برای حفظ فرزندان بود.
یثربی درباره دلیل اینکه هر پنج زن فیلم فرزندان خود را نگه میدارند و از سقط آنها منصرف میشوند گفت: حاتمیکیا این فیلم را در تکریم ذات انسان ساخت. خداوند در قرآن میفرماید فرزندان خود را از ترس فقر سقط نکنید، خدا روزی آنها را میرساند. اگر بخواهیم "دعوت" را غیرواقعگرایانه بنامیم، به اعتقاد من همه فیلمها چنین هستند و در آنها واقعیت خدشهدار میشود.
او ادامه داد: اما در این فیلم برای آنکه ماجراها قابل باور به نظر برسند، ما شخصیتهایی را انتخاب کردیم که بالاخره راهی برای حفظ فرزند خود دارند. به عنوان مثال مادری که میداند فرزندش دارای سندروم دان است را در فیلم قرار ندادیم، زیرا او راهی غیر از سقط فرزندش ندارد. بنابراین ما در واقعیت دست نبردیم بلکه فقط بخشی از آن را مورد بحث قرار دادیم.
فیلمنامهنویس "دعوت" با اشاره به پیشینه کارگردانی حاتمیکیا گفت: باید توجه کنیم چطور حاتمیکیا که سالها در سینمای جنگ فیلم ساخته سراغ چنین موضوعی میرود. او این فیلم را ساخته تا نشان دهد میتوان راهی غیر از سقط انتخاب کرد. هر چند در فیلم چندان فرصت ارائه راه حلها برای حفظ فرزندان نبوده، اما حاتمیکیا تلاش کرده نشان دهد میتوان راههایی تازه یافت.
یثربی در پایان فیلم سینمایی "دعوت" را اثری تلخ نامید و گفت: اغلب فیلمهای حاتمیکیا طنز ویژه خودش را دارد، اما "دعوت" به هیچ عنوان طنز در خود ندارد و تماشاگر باید بداند با یک فیلم کاملاً تلخ مواجه است.
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 21
رد: ابراهيم حاتمي کيا
*masi- Admin
- تعداد پستها : 445
Age : 48
Registration date : 2008-05-02
- مساهمة رقم 22
رد: ابراهيم حاتمي کيا
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 23
رد: ابراهيم حاتمي کيا
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 24
رد: ابراهيم حاتمي کيا
| |||
به گزارش خبرگزاري فارس، «ابراهيم حاتميكيا»، دستاندركاران و بازيگران فيلم «دعوت»، در نشست امروز خود با خبرنگاران سينمايي، به پرسشهاي آنها پيرامون فيلم «دعوت» پاسخ گفتند. بنا بر اين گزارش، شكلگيري «دعوت» اوائل سال 86 اتفاق افتاد كه موضوع سقط جنين برايمان مسأله شد و تصميم گرفتيم يك گروه 4-5 نفره تحقيق (كه همه از كساني بودند كه در مطبوعات و گروههاي پژوهشي فعال بودند) به سرپرستي «رويا كريميمجد» را تشكيل دهيم كه در اين گروه تحقيقات ميداني ، بحث حقوقي ، اجتماعي،آمارها و تحقيق در زمينه مسائل مختلف انجام شد. * تصور ابتدايي من اين بود كه هنجار در جامعه ما ضد سقطجنين است وي افزود: تصور ابتدايي من اين بود كه هنجار در جامعه ما ضد سقط جنين و ضدهنجار سقط جنين است، اما در تحقيقات متأسفانه اين برعكس بود و به شكلي، وضعيت غمانگيزي دارد چرا كه در تمام اقشار جامعه، قبح اين قضيه به دليل قواعد و قوانين 52گانه پزشكي كه اجازه سقط جنين را ميدهند، از بين رفته و راه برايش باز شده است. حاتميكيا گفت: من دلم ميخواست با «دعوت» در اين مبحث حرفي داشته باشم. پس به سراغ خاطرات افراد در جامعه رفتيم، به صورت تصادفي آنها را انتخاب كرديم و به طيفي از آدمهاي مختلف به لحاظ طبقات جامعه و سن و سال رسيديم و در نهايت، به قصههاي مختلف و طرحهاي اوليه رسيديم. از اين به بعد بود كه خانم «چيستا يپربي»، قرار شد به عنوان مشاور در كنار گروه باشد، ولي بعد از آن با توجه به همخواني نگاهمان نسبت به سقط جنين، تصميم گرفتم قلم را در دست دوستان بسپارم. * نميخواستم «دعوت» فيلمي كمجان باشد وي ادامه داد: فكر ميكردم يك قصهاي نوشته شود كه در مورد يك خانواده است ولي بعد احساس كردم كه با اين اوصاف، نميتوانم گستردگي موضوع را طرح كنم و فيلمنامه با اين شكل كمجان ميشود. به همين خاطر تصميم گرفتم چند زوج را انتخاب كنم كه اين شيوه در ساختمان و ساختار برخي فيلمهاي سينماي روز (كه چند موضوع و چند شخصيت را دست ميگيرند) مطرح است و نمونههاي خارجي آنها مثل «تصادف» و «21 گرم» را ديدهايم كه من آنها را دوست داشتهام و تصورم اين بود كه ميتوانم در اين جهت حركت كنم اما با ورود به بازيهاي وسيع و پيچوتابهاي فيلمنامهاي، از خود موضوع غافل نشوم. حاتميكيا ادامه داد: به همين خاطر سعي كردم اين زوجها را به صورت مستقل پرداخت كنم. در ابتدا در فيلمنامه 7 شخصيت بود كه به 6 شخصيت و در تدوين به 5 خانواده رسيديم كه از همه طبقات جامعه بودند. كارگردان «آژانس شيشهاي» گفت: «دعوت» با وجود بازيگران متنوع و متفاوت تجربه بسيار تازهاي براي من بود كه تا قبل از آن، تجربه اينگونه كار را نداشتم چرا كه در كارهاي قبليام، در محدوده يك فيلم خطي، چند شخصيت مرد و زن داشتم كه در يك اندازه بودند كه به همان اندازه، دقت و انرژي ميطلبيد و ما سعي كرديم كه تلاشمان را براي ارائه بهترين فيلم انجام دهيم. * نميپذيرم در دايره و چنبرهاي خاص باشم وي در پاسخ به سوال خبرنگار سينمايي فارس در مورد حذف اپيزود دانشجو گفت: بحث مهم در فيلم براي ما زمان بود و ميخواستيم در همان قالبي كه سينما اجازه ميدهد، بين 100 تا 110 دقيقه فيلم را بسازيم كه در اين بين در نهايت يكي از اپيزودها قرباني بقيه ميشد. اگرچه من دلم ميخواست اين اتفاق رخ ندهد اما انگار همه چيز جمع شده بود كه آنچه من دوست دارم رخ ندهد تا مردم در بين اين چند اپيزود دست به قضاوت بزنند اما پيش از اكران فيلم، خود ما در بين اپيزودها اين قضاوت را داشتيم كه در مجموع مجبور شديم كه قصه دانشجو را حذف كنيم. وي درباره تغيير روند فيلمسازياش در روي آوردن به سينماي اجتماعي در پاسخ به خبرنگار سينمايي فارس گفت: اين تصور و مانع را كه تحت تغيير جرياني قرار بگيرم كه از سينماي جنگ، اجتماعي و كمدي و كودكان فراتر نروم، براي خودم قبول ندارم و نميپذيرم در دايره و چنبرهاي خاص باشم. وي گفت: اين جريان شبيه حكايت ملانصرالدين است كه وقتي سوار خرش ميشد همه به او ايراد ميگرفتند كه پياده شود و وقتي كه پياده ميشد همه دوباره به او ايراد ميگرفتند! اين اتفاق خيلي قبلترها افتاده بود... وقتي فيلم «وصل نيكان» را ساختم يكي از منتقدان نوشت: «حاتميكيا» جنگ را به شهر آورده و شهر را نميشناسد» و حكم هم داد كه برگردم به همان جنگ! اين كارگردان اظهار داشت: در فيلم «از كرخه تا راين» نيز كه به آلمان رفتم، يا «به نام پدر»، اين تلقي وجود داشت كه من نبايد سراغ برخي دواير بروم در حالي كه همه اين نظرها، خود دايرههاي بسته بودند و حرفهاي تكراري و خيلي از منتقدان اين نظرها را نوشتند. وي در مورد ديگر نقطهنظرات منتقدان سينمايي گفت: خيلي از اين بچهها را نميشناسم و مجبورم اين طور حكم كنم كه به عالم مطبوعات تازهوارد هستند و در واقع نظرهاي خودشان را ميدهند. * تنبيه صنفي، شروع تبليغاتي فيلم را پنچر كرد كارگردان «ديدهبان» و «مهاجر» درباره شرايط نامطلوب آغاز اكران «دعوت» گفت: افتتاحيه اكران فيلم «دعوت» فقط در سينما آفريقا رخ داد و شوراي صنفي نمايش مرا تنبيه كرد در حالي كه مطمئنم اگر به جاي «حاتميكيا» و «حك فيلم» xوy و ديگران بود، اين تنبيه برايش اتفاق نميافتاد كه شروع تبليغاتي، فيلم را پنچر كند و فيلم «دعوت» در يك سينما اكران شود. وي در ادامه گفت: كمتر از چند ساعت از آغاز اكران فيلم، در يكي از سايتها مطلبي را خواندم كه تيترش اين بود: «حاتميكيا، جنگت را برو و بساز»! براي من عجيب است كه اين چه قلمي است كه يك فيلم را يك شبه ديده و سحر، مطلبش را روي سايت گذاشته است و تيتر سايت هم شده! اين نيست مگر كه ارادهاي خارج از بحث فيلم و هنر دخيل باشد و اين غمانگيز است كه كسي چيزي را كه مينويسد تا صبح برايش صبر نميكند تا از سر التهاب و سادگي نباشد. اين ارادهها را ميتوان به خوبي فهميد. * احساس كردم كه در مورد سقط جنين بايد يك ترمزي در جامعه كشيده شود به گزارش فارس حاتميكيا در ادامه نشست پرسش و پاسخ فيلم «دعوت» با حضور رسانهها با اشاره به نحوه چينش اپيزودهاي فيلم «دعوت» گفت: يكي از مشكلات ما اين بود كه اين قصهها چگونه كنار هم چيده شوند و به همين دليل، تا قبل از اكران عمومي، چيزي در حدود 20نمايش خصوصي داشتيم و از اقشار مختلف دعوت كرديم تا در مورد نحوه چينش فيلم، اظهارنظر كنند. وي ادامه داد: به دليل همين حساسيت اكرانهاي خصوصي زيادي براي فيلم برگزار كرديم تا در نهايت به چيدمان فعلي اپيزودها رسيديم. كارگردان فيلم «دعوت» با ابراز تأسف از قبحشكني مسأله سقط جنين در جامعه، گفت: احساس ميكنم يك غرهگي در انسان به وجود آمده كه به خود اجازه ميدهد نسبت به اين موهبت الهي تصميمگيري كند و من احساس كردم كه بايد ترمزي در جامعه ايجاد شود. وي تصريح كرد: احساس من در اين مورد كاملا شخصي است و ميخواهم بگويم كه اگر در چنين شرايط گرفتار شديم، حق اين كار را داريم يا خير؟ به طوري كه وقتي در سالن سينما فيلم را ببينيد، متوجه ميشويد كه زوجهاي جوان پس از پايان فيلم هنوز از جاي خود بلند نشدهاند و فكر ميكنم مهمترين پيام «دعوت» اين تعمق و تامل در مورد سقط جنين باشد. كارگردان فيلم «دعوت» در پاسخ به اين سؤال كه با توجه به موضوع سقط جنين، چرا به دختران جوان كه هنوز ازدواج نكردهاند واين مشكل در ميانشان بسيار وجود دارد پرداخته نشده است، گفت: به عدد خلايق در دنيا، تفكرهاي مختلفي در مورد سقط جنين وجود دارد به طوري كه عدهاي مخالف و عدهاي موافق اين كار هستند. حتي ما در تحقيقات خود با موارد بسيار زيادي روبرو شديم كه افرادي بسيار انديشمند موافق سقط جنين و انديشمندان ديگري مخالف اين اتفاق بودند و حتي اين اختلافنظرها در ميان افراد به شدت مذهبي نيز ديده ميشود، بنابراين اختلاف ديدگاهها وجود دارد و حتي در آمريكا هم كه كشوري پيشرفته به حساب ميآيد، هنوز در مورد اين بحث اختلافنظرهاي اساسي وجود دارد. بنابراين به عنوان يك فيلمساز، احساس كردم كه در مورد سقط جنين بايد يك ترمزي در جامعه كشيده شود. اين كارگردان اظهار داشت: اتفاقاتي كه در مورد سقط جنين در جامعه رخ ميدهد، به اعتقاد من جرياني فردي است كه انسان به خود حق ميدهد چنين كاري انجام دهد كه اين مسائل در جريان فمنيستي جامعه بسيار عميقتر ديده ميشود و به همين دليل در شرايط حساس جامعه، تصميم گرفتهايم از پرداختن به دختران جوان پرهيز كنيم. وي ادامه داد: در «دعوت» من اساسا دنبال استدلال كردن نبودم و تمام اصرار فيلم، ايجاد يك ترمز كوتاه و اصطلاحا سرعتگير است كه مخاطب با ديدن اين فيلم كمي در مورد مسئله سقط جنين تامل و تعمق كند چرا كه اين تصميمگيري در جامعه به راحتي رخ ميدهد و متاسفانه هيچ مانعي در مورد اين تصميمگيري وجود ندارد. * شخصيتهاي زن فيلم «دعوت» بسيار پرقدرت عمل ميكنند حاتميكيا در پاسخ به سؤالي در مورد خلاء وجود زنان قدرتمند در «دعوت» برخلاف ساير فيلمهايش، گفت: ميزانسن اين فيلم چنين موضوعي را ايجاد ميكرد اما برخلاف نظر شما به عنوان مثال شخصيت بهار با تمام قدرت مقابل چنين شرايطي ميايستد و در نهايت موفق ميشود كه بچه خود را نگه دارد. وي ادامه داد: بنابراين نه در فيلمهاي دفاع مقدس خواستم به دفاع از خانواده فيلم بسازم و نه در «دعوت». به عنوان مثال در «آژانس شيشهاي» با وجود اين كه فاطمه حضور ندارد، به سبب نامهاي كه حاج كاظم براي او مينويسد، به نظر ميرسد شخصيت پررنگي دارد اما در واقع شخصيتهاي زن فيلم «دعوت» بسيار پرقدرت عمل ميكنند. به عنوان مثال شيدا براي آن چيزي كه ميخواهد باشد ميجنگند و حتي در جايي از فيلم جان خود را هم به خطر مياندازد. به گزارش فارس، در اين نشست ابراهيم حاتميكيا، محمد پيرهادي(تهيه كننده) ، مهناز افشار، مريلا زارعي (بازيگران) و چيستا يثربي (نويسنده فيلمنامه) اين فيلم نيز حضور داشتند. |
padme- Admin
- تعداد پستها : 447
Age : 48
Registration date : 2008-02-27
- مساهمة رقم 25