gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


3 مشترك

    ابراهيم حاتمي کيا

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 10:59 am

    نگاهي به « دعوت »




    تماشاي شهر از آن بالابالاها


    ناصر صفاريان

    چند سال پيش كه ابراهيم حاتمي‌كيا فيلم تندوتيز آژانس شيشه‌اي را ساخته بود، در جلسه‌اي پس از نمايش فيلمش به نكتة مهمي اشاره كرد كه در تمام سال‌هاي قبل، حرف دل بسياري از سينماگران برآمده از دل انقلاب بود. كارگردان خوب سينماي ايران، فيلمي ساخته بود ريشه‌گرفته از جامعة روز و كاملاً مي‌شد با تماشاي آن، به دوره‌اي پي برد كه از آن برمي‌خاست. اين‌كه تعهد فيلم‌ساز به كدام سو بود و سنگيني نگاه صاحب اثر به كدام سمت مي‌چربيد، بحث ديگري‌ست، ولي آن‌چه انكارناپذير است نگاه متعهدانة حاتمي‌كيا بود. آن روز، فيلم‌ساز جنگ و انقلاب، از بي‌مسئوليتي برخي روشنفكران نسبت به وقايع پيرامون‌شان انتقاد داشت و به طور مشخص روي صحبتش با عباس كيارستمي بود كه چرا ميان اين همه مشكل مملكت و مردم، سرش به كوه و جنگل گرم است و موضوع‌هايش را به روستا مي‌برد و از چيزهايي و به گونه‌اي حرف مي‌زند كه هيچ زمان و مكاني را در بر نگيرد و به كسي و به جايي بر نخورد. در ميان جمع شنونده، همه يادشان بود كه در آژانس شيشه‌اي مردي هست با عينك سياه و نشاني از عباس كيارستمي (با بازي مجيد مشيري)، كه در ميان غائلة گروگان‌گيري و هنگام صحبت از مرگ و زندگي، آرام و خونسرد جلو مي‌آيد و مي‌پرسد: «آقا ببخشيد، ساعت چنده؟» بخشي از حرف حاتمي‌كيا، هم آن روز و هم امروز، برايم پذيرفتني بود، كه آن هم از روحيات شخصي مي‌آيد؛ اين‌كه هنر تعهد هم مي‌خواهد و اين‌كه مثلاً كيارستمي در تمام گفته‌ها و گفت‌وگوها، چه در ايران و چه در خارج، نه‌تنها از سياست، كه از اشاره به وضع اجتماعي و حتي فرهنگي، و در كمال تعجب از وضعيت فيلم‌سازي اين‌جا طفره مي‌رود و گويي در خلأ زندگي مي‌كند. اين شايد از نگاه منِ - نوعي - خوب نباشد، ولي به هر روي، سلايق و علايق كه به ميان آيد، حق هر كسي‌ست كه هرچه مي‌خواهد بگويد و هرچه نمي‌خواهد، پس بزند. مخاطب «هنر براي هنر» هم مي‌آيد اين سو و طرفدار «هنر متعهد» مي‌رود آن سو. بگذريم كه علاوه بر پرداختن به مفاهيم عميقي مثل مرگ و حيات، فيلم ده كيارستمي هم هست كه تصويري از زن و اجتماع امروز ارائه مي‌دهد؛ تصويري اتفاقاً واقعي‌تر و ملموس‌تر و فراتر از آن‌چه در همين دعوت از مشكلات زن مي‌بينيم. اين ـ گونه ـ اعتراض حاتمي‌كيا و ديگر هنرمندان نسل انقلاب، برخلاف تصور اوليه، فقط متوجه روشنفكران و غيرخودي‌ها نبوده و خودي‌ها و نسل انقلاب را هم در بر مي‌گيرد. با اين تفاوت كه اين يكي به‌صراحت عنوان نمي‌شود و حتي حفظ ظاهر به شيوة ايراني‌اش اتفاق مي‌افتد. وگرنه به‌راحتي مي‌توان با نگاهي به كارنامة امثال حاتمي‌كيا و ملاقلي‌پور دريافت نگاه انتقادي خودي‌ها هم هرچند در محدوده‌اي وسيع‌تر نسبت به امثال بيضايي، ولي به هر حال به چشم انتقاد ديده مي‌شود. حالا مجيد مجيدي را ببينيد و روايت‌هاي خوش‌آب‌ورنگش از ماهي قرمز و بوقلمون و گنجشك، و به ياد آوريد تلخي واقعيت را در نخستين فيلمش بدوك كه در آثار بعدي‌اش رنگ باخت. طبيعي‌ست كه در نگاه مديريتي اين‌جايي، با وجود خط نكشيدن بر فيلم‌سازاني از جنس حاتمي‌كيا و ملاقلي‌پور، مجيد مجيدي فراتر جلوه كند. نه فقط در اين نسل و نسل بعدي فيلم‌سازان با گرايش شعارهاي انقلاب، كه حتي در ميان كارگردان‌هايي از جنس ديگر و حتي قديمي‌تر هم مي‌توان آن‌هايي را عزيزتر يافت كه اهل مجادله و نقد و بحث نباشند و اساساً به سراغ موضوع‌هاي تقريباً ملتهب هم نروند، يا زاويه‌اي براي روايت برگزينند كه نه به جايي برخورد و نه به كسي. فيلم‌ساز شهره به انتقاد و اعتراض كه حتي در فيلم قبلي‌اش به نام پدر هم با وجود كم‌توجهي‌هاي ساختاري و اضافه كردن فيلمي نه چندان خوب به كارنامه‌اش، مهر اعتراضش را پاي كار كوبيده بود، حالا به چنان خنثي بودني در نگاه مي‌رسد كه حاصلش مي‌شود مجموعة حلقة سبز و فيلم دعوت. منظور از خنثي نبودن اين نيست كه هميشه فرياد باشد و هميشه حرف پلاك و هميشه سياست. اتفاقاً اهداي قلب و به‌ويژه سقط جنين اصلاً موضوع‌هايي نيستند كه بتوان خنثي ناميدشان. پس اشكال كجاست؟ در همين تن دادن به جريان «آسّه‌روي» (آهسته رفتن) و بي‌خطري شايد. بر هر دو كار آخر حاتمي‌كيا، چنان نگاهي حاكم است كه نه زماني در آ‌ن مشهود است و نه مكاني. البته اين هم به خودي خود بد نيست و به ماندگاري بيش‌تر اثر مي‌تواند برسد، ولي آن‌چه در آن سريال و در اين فيلم جلب توجه مي‌كند، خنثي بودني‌ست كه ـ گويي ـ به موضوع‌هاي غيرخنثي الصاق شده. گذشته از نگاه، كه از محتوا مي‌آيد، متأسفانه ساختار هم بيش از آن‌كه به سينما نزديك باشد، از جنس تلويزيون است. پيش از اين اگر به وعدة كارگردان دل‌خوش داشتيم كه سريالش سينمايي‌ست، حالا مي‌دانيم كه نه‌تنها آن‌جا اين گونه نبود، كه متأسفانه اين‌جا كه بايد سينما باشد هم به درد تلويزيون مي‌خورد. ضرباهنگ بيروني كه در تدوين حاصل شده را بگذاريد كنار ضرباهنگ دروني صحنه‌ها، و بعد شكل بازي‌هاي اپيزود دوم را در نظر آوريد و يادتان بيايد كه تكيه‌كلام‌ها و طعنه‌ها و متلك‌ها و اصلاً شكل ديالوگ‌نويسي، از كجا مي‌آيد؟ ياد مجموعه‌هاي تلويزيوني نمي‌افتيد، و گمان نمي‌كنيد اگر تماشاي برخي صحنه‌ها را از دست بدهيد هيچ اتفاقي نمي‌افتد و خيلي جاها كل جذابيت از كلمه‌هايي مي‌آيد كه از زبان بازيگران مي‌شنويم؟ آن صداي زنگ تلفن همراه خيرانديش و آن افتادن شريفي‌نيا در آب ديگر چيست؟ خوش‌ساختي را اگر به معناي قاب‌هاي خوش‌سروشكل و تصويرهاي پررنگ‌ولعاب بگيريم، دعوت فيلم خوش‌ساختي‌ست. ولي بقيه چه؟ جنس بازي‌هاي اپيزود دوم چرا اين‌قدر ناهمگون با بقيه است؟ بگذريم كه به خودي خود، اين اپيزود با اين گونه بازي و اين ميميك‌ها و اين لهجه‌ها، نه در غلوهاي تئاتر، كه در حركت‌هاي عجيب برنامه‌هاي نمايشي تلويزيون ريشه دارد. ولي اگر فرض كنيم كه بر كليت اين اپيزود چنين منطقي حاكم است، ناهمگوني‌اش را چه كنيم؟ و اگر دل خوش كنيم به پايان باز برخي اپيزودها و روايت مدرني كه تكه‌اي از يك زندگي است و لزومي به قبل و بعد ندارد، بي‌منطقي حاكم بر داستان را چه‌گونه براي خودمان حل كنيم؟ مثلاً زن بازيگر اپيزود اول (با بازي مهناز افشار) كه شغلش به توانايي‌هاي بدنش متكي‌ست و بچه را به اين دليل نمي‌خواهد كه مزاحم پيشرفت شغلي‌اش نشود، چرا سعي دارد اين گونه به بدنش ضربه بزند تا بچه سقط شود؟ خب، فرض مي‌كنيم موفق شود؛ حالا با بدن معيوب چه مي‌كند و پيشرفت شغلي چه مي‌شود؟ يا مثلاً در پايان اپيزود دوم چه اتفاقي رخ داده كه اين زوج فراري از بچه، حالا از آن خانه مي‌گريزند و مي‌روند؟ مي‌روند كه چه كنند؟ و اگر به بازي‌هاي خوب كتايون رياحي، فرهاد قائميان، مريلا زارعي و حتي بازي قابل قبول مهناز افشار اشاره كنيم، تكليف بازي‌هاي هميشگي و آمده از جاي ديگر (شريفي‌نيا، خيرانديش، سحر جعفري‌جوزاني) و به‌ويژه بازي عجيب محمدرضا فروتن چه مي‌شود؟ ولي مشكل كار بيش از هر چيز از همان نگاه بي‌خطر ريشه مي‌گيرد. انتخاب قصه‌هايي كه درش نه جان مادر به خطر بيفتد و نه پاي فقر به ميان آيد و نه فشار جامعه و شرايط زمانه دخيل باشد، خود‌به‌خود از تأثيرگذاري اثر مي‌كاهد. و به طور قطع، خود حاتمي‌كيا هم اين را مي‌داند كه دو اپيزود تلخ و واقعي‌تر را گذاشته براي پايان فيلم. يادتان بيايد قصة معمولي فيلم ليلا را، كه اگر روي كاغذ خوانده شود شبيه نمايش‌هاي تلويزيوني است، و يادتان بيايد ساختار تأثيرگذار آن را، كه چه چيزي ماندگار كرد اين قصة معمولي را. اصلاً نگاه كنيد به كوبندگي و تأثير سريال ساعت شني، كه اتفاقاً حاتمي‌كيا يكي از اپيزودهاي فيلمش را به دليل شباهت با آن كنار گذاشت. يا اصلاً توجه كنيد به احساس‌برانگيزي سرشار در فيلم برندة نخل طلاي چهار ماه، سه هفته و دو روز، كه چنان موضوع سقط جنين را مطرح مي‌كند كه بدون اين‌كه در و ديوار خيابان و شرايط زندگي به رخ كشيده شود، فضاي جامعه‌اي كه داستان در آن مي‌گذرد به‌خوبي حس مي‌شود. بي‌منطقي ديگر، نگاه يك‌سويه‌اي‌ست كه در تمام اپيزودها مرد را محكوم مي‌كند. ديالوگ‌هاي عجيب زنان داستان كه گويي همه بي‌تقصير بوده‌اند در اين ماجراي حاملگي، آن‌قدر عجيب است كه اصلاً نمي‌توان فهميد از كجا مي‌آيد. بد بودنِ اين - گونه - نگاه زن‌گرايان، اصلاً ايراد نيست؛ بي‌منطقي‌اش اذيت مي‌كند. زن امروزيِ اپيزود اول، در پاسخ به شوهرش كه حاملگي پنگوئن را مثال مي‌زند، مي‌گويد: «اون دست‌كم مي‌دونسته بچه‌دار مي‌شه»، زن شهرستاني اپيزود دوم به شوهرش مي‌گويد: «چرا منو در غربت آبستن كردي؟»، زن ميان‌سال اپيزود سوم به شوهرش مي‌گويد: «آخه اين چه نوني بود گذاشتي تو سفرة من؟»، و نقطة اوجش هم صحبت دكتر متخصص زنان و منشي‌اش است. منشي مي‌گويد: «هميشه مردها بچه مي‌خوان و زن‌ها هم هيچ كاري نمي‌تونن بكنن» و خانم دكتر اين گونه پاسخ مي‌دهد: «اين هم يه جور تجاوز جنسي محسوب مي‌شه!» حاتمي‌كيايي كه در سينماي جنگش به سراغ دشمن نمي‌رفت تا به قول خودش ندانسته نسبت به عقايد او قضاوت نكند، و در مهاجرش صبر مي‌كرد تا سرباز عراقي از دكل پايين بيايد و بعد دكل منفجر شود، حالا چه شده كه اين گونه يك‌سويه و بي‌محابا پيش مي‌رود؟ اشكال از همان نگاه از بالاست. از همان نماي باز و عمومي، كه از بالا از شهر مي‌بينيم و حد فاصل اپيزودهاست. از آن بالابالاها شهر و آدم‌هايش را نمي‌توان خوب شناخت.


    ماهنامه فیلم - آبان1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 12:27 pm

    يکشنبه 21/7/1387

    تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يك ترمز كوتاه است

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 1392412454316916246122215104232314410019299

    گزارش كامل نشست خبري «دعوت» 1

    چيستا يثربي: نگاه ما به سمت حُرمت خانواده پيش‌ رفت

    حاتمي‌كيا: تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يك ترمز كوتاه است

    ابراهيم حاتمي‌كيا كارگردان سينماي ايران يك هفته‌ پس از اكران عمومي و گسترده‌ي فيلم جديدش «دعوت» به همراه محمد پيرهادي تهيه‌كننده، چيستا يثربي نويسنده فيلم‌نامه، مهناز افشار، مريلا زارعي بازيگران و كيوان مقدم طراح صحنه و لباس با خبرنگاران سخن گفت.

    شكل كاملا غم‌انگيزي بابت بحث سقط جنين مطرح است

    حاتمي‌كيا درابتداي اين نشست به روند شكل‌گيري فيلم «دعوت» اشاره داشت و توضيح داد: از اوايل سال 86 مساله‌ي «سقط جنين» موضوعي شد كه تصميم گرفتيم بر روي آن كار كنم. در ابتدا با يك گروه تحقيقاتي كه تعدادي از اهالي مطبوعات با سرپرستي «رويا كريمي مجد» بودند، تحقيقات ميداني را آغاز كرديم.

    در ابتدا تصورمان اين بود كه در جامعه نُرم، ضد سقط است و ضد‌ نُرم آن سقط جنين است كه متأسفانه پس از تحقيقات اوليه مشاهده كرديم قضيه برعكس است و يك شكل كاملا غم‌انگيزي بابت بحث سقط جنين مطرح است. و به تعبيري در تمام اقشار جامعه، قُبح‌ اين موضوع شكسته است و قواعد و قوانيني وجود دارد كه در 52 مورد از طريق تشكيلات پزشك قانوني، اجازه‌ي سقط داده مي‌شود.

    او گفت: زماني كه به قصه‌ها و طر‌ح‌هاي اوليه رسيديم، همكاري خانم چيستا يثربي هم با ما آغاز شد. البته در ابتدا قرار بود، در حد مشاوره از حضور ايشان بهره ببريم. اما به دليل همخواني نگاهشان نسبت به بحث سقط جنين ـ كه بسيار در اين مقطع برايم اهميت داشت ـ تصميم گرفتم كه نوشتن را برعهده‌ي ايشان بگذارم.

    ابراهيم حاتمي‌كيا همچنين گفت: واقعيت اين بود كه به شكل عادي و طبيعي مي‌توانستم «دعوت» را در مورد يك خانواده بسازم. اما احساس كردم گستردگي موضوع مطرح نمي‌شود و موضوع فيلم كم‌جان مي‌شود. پس ترجيح دادم، شش هفت زوج را براي طرح اين موضوع انتخاب بكنم كه در نمونه‌هاي خارجي آن‌ در فيلم‌هايي چون «21 گرم» كه براي من دوست داشتني بود، اتفاق افتاده بود.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 210141250224333520515667761062401464831159

    او در عين حال مطرح كرد: اما در ابتداي شكل‌گيري «قصه»، به اين نتيجه رسيدم كه در ساده‌ترين شكل ممكن وارد بازي‌ها و پيچ‌وتاب‌هاي پيچيده فيلم‌نامه‌اي نشويم. چون اگر وارد مي‌شديم، اين ترس وجود داشت كه از موضوع و مضمون فيلم غافل شويم. بنابراين تصميم گرفتيم به شكلي مستقل به تمامي زوج‌ها بپردازيم.

    حذف يك اپيزود به خاطر زمان فيلم

    اين كارگردان با بيان اينكه در ابتدا به هفت زوج و در حين اجراي فيلم‌برداري به شش زوج و در مونتاژ به پنج زوج رسيدند، درباره‌ي حذف اپيزود «دانشجو» توضيح داد: بحث بسيارمهم براي ما زمان فيلم بود. چرا كه تايم مرسوم سينما، صد دقيقه بود كه تايم ما بالاتر از آن بود، پس يك اپيزود بايد قرباني بقيه مي‌شد.

    او در عين حال گفت: البته اپيزود «دانشجو» آن ‌طور كه من دلم مي‌خواست رخ نداد و انگار همه‌چيز از قدرت كارگرداني، متن و بازيگري جمع شده بود، تا آن‌چه علاقه‌مند بودم، رخ ندهد.

    سپس پرسش‌هاي مختلف خبرنگاران آغاز شد.

    حاتمي كيا در پاسخ به پرسش درباره‌ي جداشدن او از سينماي جنگ، با تاكيد بر اينكه اين مانع را اساسا قبول ندارد، تصريح كرد: من اين تصور را كه تحت تأثير جرياني قرار بگيرم كه بخواهد مرا از سينماي جنگ يا از گونه‌هاي ديگر سينما همچون اجتماعي، كمدي و خانوادگي جدا بكند را اساسا قبول ندارم. چون اگر من به اين بازي بنشينم، حكايت «خر» ملانصرالدين پيش مي‌آيد. همان‌طور كه بر سر فيلم «به نام پدر» و حتا قبل‌تر وقتي فيلم «وصل نيكان» را ساختم. منتقدي آن سال‌ها برگشت گفت: «حاتمي‌كيا از جبهه آمده شهر و چون شهر را نمي‌شناسد آدم‌هاي شهر را به خوبي مطرح نمي‌كند»، همين‌طور اين انتقادات در فيلم‌هاي ديگر هم مطرح شد و بر سر فيلم «به نام پدر» هم گفتند، حاتمي‌كيا دايره بسته‌اي را براي خود ساخته است و حرف‌هاي تكراري مي‌زند پس سراغ گونه‌هاي ديگري برود و حالا كه در فيلم «دعوت» گونه‌ي ديگري را تجربه كردم، برخي از منتقدان تيتر مي‌زنند،«حاتمي‌كيا بنشين و فيلم جنگي‌ات را بساز».!
    او توضيح داد: اولين شبي كه فيلم «دعوت» اكران شد، در سايتي اين تيتر را زدند. نمي‌دانم اين چه قلمي است كه شب فيلم را ديده است و نصف شب برروي سايت نوشته‌اش را مي‌گذارد! اين قلم، قلمي نيست، مگر اراده پشت‌ آن باشد كه قطعا اراده خارج از بحث سينما و هنر است و براي من اين روند غم‌انگيز است كه همچنين اتفاقي بيفتد و قلمي صبر نكند تا آنچه را نوشته است، يك بار ديگر تا صبح بخواند و بر روي آن تامل بكند.

    اين كارگردان سينما در عين حال گفت: من به برخي از اين دوستان، منتقد نمي‌گويم و مجبورم چون برخي از آن‌ها را نمي‌شناسم، اين‌گونه حكم بكنم كه برخي از آن‌ها بچه‌هاي تازه واردي در اين عرصه هستند كه وجود اينهمه سايت و خبرگزاري‌ها ، فرصت حضور اين نيروهاي تازه نفس را داده است.

    نحوه و چگونگي چيدمان اپيزودهاي «دعوت»

    او در پاسخ به چگونگي و نحوه چيدمان اپيزودهاي فيلم «دعوت»، پاسخ داد: يكي از مشكلات و دغدغه‌هاي ما اين بود كه اين پنج قصه چگونه چيده بشوند، به همين دليل جلسات مختلفي گذاشتيم و كاملا گزيده از اقشار مختلف جامعه آدم دعوت كرديم و در دو مرحله تست زديم كه چه سيري را بايد بچينيم كه سرانجام به ترتيب فعلي رسيديم . نمي‌خواستم نام اپيزودها با شروع هر اپيزود بيايد، چون اين روند را يكبار امتحان كرده بوديم و متوجه شديم كه اگر اين اتفاق بيافتد، به نوعي كار و موضوع را منقطع كرديم در حاليكه ما داريم يك مساله را توضيح مي‌دهيم.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 147156418724723014818323361222222165169

    حاتمي‌كيا درباره‌ي نوع تحقيقات و ديدگاه مطرح شده درباره‌ي موضوع «سقط جنين» هم گفت: موضوع سقط جنين موافقان و مخالفان خودش را دارد و مسايلي كه دراين زمينه در سطح دنيا مطرح مي‌شود، نشان‌دهنده آن است كه براي اين موضوع خيلي راه‌حل واضحي وجود ندارد. بيشتر َمنيت شخصي انسان كه در اين موضوع در حال رخ دادن است، مرا به سمت اين سوژه كشاند.

    تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يك ترمز كوتاه است

    به گزار ش ايسنا او تاكيد كرد: با ساخت اين فيلم نمي‌خواستم، كساني كه به دنبال سقط جنين هستند را قانع بكنم. تمام اصرار فيلم «دعوت» ايجاد يك ترمز كوتاه بود كه كمي تأمل بكنيم و اين‌قدر به راحتي تصميم نگيريم. واقعيت اين است كه تصميم‌گرفتن‌ها به راحتي داره در جامعه رخ مي‌دهد. يعني به راحتي براي سقط كردن تصميم گرفته مي‌شود و فكر نمي‌كنم براي پيداكردن آمپول‌ها و قرص‌هاي مربوط به سقط بيشتر از نيم‌ساعت وقت صرف شود و قبح آن در جامعه ريخته شده است. به طبع من تنها كاري كه به عنوان فيلم‌ساز در اين شرايط مي‌توانستم انجام بدهم اين بود كه غر‌وري كه در انسان در حال رخ دادن است و بدون هيچ استدلال و حساب كتابي براي موهبت الهي تصميم مي‌گيرد را به تامل بگذارم. من در اين زمينه به شرع و قانون كاري نداشتم و فقط مي‌خواستم احساس شخصي و انساني را مطرح بكنم و مي‌خواستم به سرعت اين اتفاق، يك نيش‌ ترمزي بزنم.

    او ادامه داد: نگاه بكنيد، مخاطب وقتي فيلم تمام مي‌شود، بلند نمي‌شود. من به چشم خودم، زوج‌هايي را ديدم كه هنوز از صندلي بلند نشدند. پس اين فيلم يك تأمل است و من بيش از يك تأمل توقع ندارم و اصلا حوزه من نيست كه راه نشان بدهم، فقط مي‌خواستم حس‌ام را نسبت به اين موضوع مطرح كنم.

    نبايد در مقام دفاع از فيلم «دعوت» باشم

    وي در ادامه با تاكيد بر اينكه، نبايد در مقام دفاع از فيلم «دعوت» باشد، تصريح كرد: همان‌طور كه در فيلم‌هاي قبلي‌ام هم همين‌گونه رفتار كردم.

    چيستا پثربي: نگاه ما به سمت حرمت خانواده پيش‌ رفت

    حاتمي‌كيا در ادامه از چيستا يثربي خواست كه از درباره‌ي روند تحقيقات فيلم توضيح بدهد.

    چيستا يثربي هم با اشاره به انتخاب موضوع سقط جنين به عنوان موضوعي كه خطوط قرمزي در جامعه دارد، اشاره داشت و گفت: فكر مي‌كنم در ابتدا، انتخاب اين سوژه دشواري‌هاي و سنت‌شكني‌هاي خاص خودش را داشت.

    او در پاسخ به اينكه چرا به سقط‌هاي نامشروع در اين فيلم اشاره‌اي نشده است، پاسخ داد: ما فقط مي‌خواستيم مطرح بكنيم، نگاهي كه در دنيا برروي مسئله‌ي زن در خانواده وجود دارد، خيلي همدلانه و از سر همدردي و دلسوزي نبوده است. در اكثر فيلم‌هاي خانوادگي خودمان روابط زن و مرد به گونه‌اي مغشوش است. نگاه به زن نگاه بااحترامي نبوده و زني كه مي‌خواهد مادر بشود مسئله را مضاعف مي‌كند، اين روند خودبه‌خود سقط‌هاي نامشروع را حذف كرد و نگاه ما به سمت حرمت خانواده پيش رفت.

    او در عين حال گفت: ما نيامده‌ايم كه فقط در اين فيلم درباره‌ي موضوع سقط حرف بزنيم. اگر اين فيلم در عصري كه اسم خودش را عصر روشنگري گذاشته است ولي نهايت بي‌احترامي‌ها به خانواده‌ها مي‌شود، فيلم كاري بكند كه خانواده به اين اصل برسد كه جايي مي‌توان مانع سقط شد. موفق كار كرديم. بنابراين ما اپيزودهايي را براي اين فيلم انتخاب كرديم كه يك‌جور نهاد خانواده در آن مطرح است.

    حاتمي‌كيا: در اين فيلم هم زنان بابت آنچه مي‌خواهند مي‌جنگند

    در ادامه‌ي اين جلسه‌ي پرسش و پاسخ حاتمي‌كيا درباره قهرمانان زن فيلم «دعوت» كه اين‌بار برخلاف فيلم‌هاي ديگرش، اقتدارانه عمل نمي‌كنند، پاسخ داد: ميزانسن اين فيلم ايجاب مي‌كرد و اتفاقا در اپيزود «بهار» كه نقش آن را مريلا زارعي بازي مي‌كند، «بهار» با تمام قدرت در مقابل اين موضوع مي‌ايستد و نمي‌خواهد زير بار اين موضوع برود.

    محمد پيرهادي تهيه‌كننده هم ادامه داد: ما درباره شرايط امروز جامعه داريم حرف مي‌زنيم. امروز شايد قهرمان قصه حاتمي‌كيا اين رفتار را انجام مي‌دهد و در شرايط ديگري واكنش ديگري نشان مي‌داد. در شرايط امروز زنان جامعه‌ي ما به خاطر معضلاتي كه الآن ايجاد شده است، مجبور هستند به شرايط تن بدهند.

    حاتمي‌كيا هم گفت: در اين فيلم زن‌ها بابت آن‌چه مي‌خواهند مي‌جنگند. «شيدا» در قصه بابت آن‌چه كه مي‌خواهد، مي‌جنگد. اين اراده است و اسم‌اش انفعال نيست و اتفاقا عصيان پرقدرتي است.

    مريلا زارعي هم درباره‌ي اپيزود «بهار» مطرح كرد: شايد مدت‌ اين اپيزود كوتاه باشد، اما خيلي مسايل در آن مستتر است. شما با يك قدرتي مواجه هستيد كه فقط شوهر نيست. آدمي هست كه يك موقعيت اجتماعي و خانوادگي دارد. يك زن نازا وقتي وارد يك زندگي مي‌شود و ناگهان باردار مي‌شود. اگر خودمان را جاي آن زن بگذاريم ديگر بحث قدرت مطرح نمي‌شود. بحث اين است كه من با يك قدرتي مواجه‌ام كه بايد با زبان آن قدرت با آن مبارزه كنم كه اين‌جا زبان آن فرق مي‌كند.

    منبع : ايسنا
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 12:42 pm

    چهارشنبه 17/7/1387

    همکاري با حاتمي‌کيا همواره برايم خوش‌يمن بوده است

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 12417976313124712172811655717458201234101

    گوهر خيرانديش که اين روزها به دليل بيماري در خانه بستري است و فيلم سينمايي "دعوت" را هنوز روي پرده نديده، همکاري با ابراهيم حاتمي‌کيا را اتفاقي خوش‌يمن در کارنامه کاري خود مي‌داند.

    اين بازيگر سينما و تلويزيون که براي بازي در "دعوت" برگزيده دوازدهمين جشن خانه سينما شد، درباره چگونگي همکاري با حاتمي‌کيا به خبرنگار مهر گفت: وقتي ايشان از من براي بازي دعوت کرد، در نمايش "ملاقات بانوي سالخورده" حميد سمندريان بازي مي‌کردم و زمان رفتن به دفتر آقاي حاتمي‌کيا قصد داشتم بگويم به دليل بازي در تئاتر امکان حضور در "دعوت" را ندارم.

    وي ادامه داد: آقاي حاتمي‌کيا متن فيلم را مانند قصه کوتاه برايم روايت کرد. موضوع اپيزودها به نظرم چندان قوي نيامد. البته پس از کار روي متن‌ها ضعف‌هاي مرحله اول از بين رفت و اين مسئله در اپيزود سيده خانم قابل درک بود. اما من به دليل بازي در نقش اصلي نمايش سه ساعته و بدون آنتراکت "ملاقات بانوي سالخورده" انرژي بازي در کاري ديگر را نداشتم.

    اما گويا خواسته حاتمي‌کيا براي بازي خيرانديش در اين نقش منجر به حضور قطعي او در "دعوت" شده است: آقاي حاتمي‌کيا با صبر و شکيبايي و اهميتي که براي تئاتر قائل بود فيلمبرداري بخش‌هاي مربوط به بازي من را به زمان 10 روزه تعطيلي کار در دهه فجر موکول کرد و با برنامه‌ريزي دقيق برنامه‌ريز ايشان آقاي شمس زمينه حضور من در "دعوت" به وجود آمد.

    بازيگر "دعوت" افزود: از اينکه حاتمي‌کيا منتظر من شد تا زمان بازي در اين فيلم را به دست آورم به خودم مي‌باليدم و خوشحال بودم که براي دومين بار پس از "ارتفاع پست" در کنار کارگرداني قرار مي‌گيرم که کارش را خوب بلد است؛ مي‌داند چگونه فيلم بسازد و چه چيزي را در فيلمش مطرح کند و مي‌داند مسئله جامعه هر بار چه چيزي را طلب مي‌کند.

    خيرانديش درباره نگاه خود به شخصيت سيده خانم گفت: با اين شخصيت به عنوان خيرانديش چندان همذات‌پنداري نکردم و فکر مي‌کردم بچه براي زني در اين سن و سال کارآيي ندارد. از همين رو با او در مورد نگهداري فرزندش هم‌عقيده نبودم. ولي بارها سيده مرا مجاب مي‌کرد اين زندگي من است و همانطور که مي‌توانم نوه‌هايم را بزرگ کنم، فرزند خودم را هم بزرگ مي‌کنم.

    وي ادامه داد: با توجه به اين مسائل با ايمان قويتر نسبت به اينکه خداوند به عنوان موهبت اين کودک را در بطن من قرار داده و حتماً خودش روزي او را مي‌رساند، سعي کردم خودم را به نقش نزديک کنم. بين من و سيده چالش بود و سيده برنده اين چالش‌ها. تا اينکه در من حلول کرد و توانستم خواست کارگردان را با طرحي که خودم از نقش به دست آورده بودم به تصوير بکشم.

    بازيگر برگزيده جشن خانه سينما درباره طنز ظريف بازي خود در "دعوت" گفت: کارگردان محور اصلي فکر و انديشه فيلم است و هر کدام از عوامل شعاع‌هاي اين نقطه محوري هستند. اگر من بازيگر پيشنهادي براي کمال بخشيدن به شخصيت و تيپ مي‌دهم، بايد از صافي ذهن کارگردان بگذرد. اگر پيشنهادي به نقش يا قصه کمک مي‌کرد، آقاي حاتمي‌کيا مي پذيرفت وگرنه رد مي‌کرد.

    خيرانديش افزود: از آنجا که کارگردان "دعوت" باهوش بود، مي‌دانست از حاصل کار چه مي‌خواهد، بنابراين پيشنهادهايي که شايد به زعم برخي موجب ايجاد فضاي کميک مي‌شد، همگي با نظر موافق آقاي حاتمي‌کيا در فيلم جاي گرفت و ايشان با هوشمندي دقت داشت که اين پيشنهادها به نقش و فضاي فيلم لطمه نزند.

    وي با اشاره به اينکه به دليل بيماري موفق به ديدن "دعوت" روي پرده نشده و نمي‌تواند در مورد حاصل کار اظهار نظر کند، درباره همکاري دوباره با حاتمي‌کيا گفت: فضاي "ارتفاع پست" با توجه به حضور 40 بازيگر در فضاي هواپيما بسيار شلوغ بود. آنجا از همکاري با ايشان بسيار راضي بودم و براي آن ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول زن را از جشنواره فجر گرفتم.

    خيرانديش که براي بازي در "دعوت" تنديس جشن خانه سينما را از آن خود کرده، گفت: هر دو همکاري من با حاتمي‌کيا برايم خوش‌يمن و خوشقدم بوده است. در "دعوت" به علت کوتاه بودن زمان فيلمبرداري فرصت زيادي براي بحث و تحليل نبود و همکاري ما را اعتماد متقابل پيش مي‌برد. حاصل همکاري ما کاري دلي است که مي‌دانم لاجرم بر دل‌ها خواهد نشست.

    بازيگر نقش سيده خانم "دعوت" همچنين درباره همبازي شدن با رضا بابک گفت: انتخاب آقاي بابک از طرف کارگردان انجام شده بود و اينطور که شنيدم مثل اينکه برخي صحنه‌هاي ايشان از فيلم درآمده که شايد دليل آن ريتم تدوين يا ايجاب قصه بوده، اما معتقدم ايشان در جايگاه خودشان خوب بازي کرد و از پس ايفاي نقش به خوبي برآمد.

    وي در مورد جايزه‌اي که از جشن خانه سينما براي بازي در نقش سيده خانم دريافت کرده نيز گفت: جايزه جشن خانه سينما در مراحل سخت بيماري و زماني که از گروهم در پروژه "حماسه آرد" به کارگرداني بهزاد فراهاني بي‌مهري مي‌ديدم، مسکني قوي براي التيام دردها و بي‌مهري‌ها بود.

    خيرانديش در مورد بيماري خود که موجب شد در شب جشن خانه سينما نيز نتواند حضور داشته باشد، گفت: من در حال بازي در مجموعه تلويزيوني "حماسه آرد" بودم که دچار درد شکم شدم. چون چند نفر از اعضاي گروه دچار مسموميت شده بودند، عوامل چنين تصور کردند که من هم مسموم شده‌ام.

    وي ادامه داد: وقتي احساس کردم درد بيشتر شده، از بهيار خواستم مرا به بيمارستان زنجان برساند. آنجا متوجه شديم آپانديس من ترکيده و فرزندانم از تهران آمدند تا مرا به همراه آمبولانسي که تهيه‌کننده گرفته بود، به بيمارستان رسول اکرم بياورند. از شب تا فردا ظهر دکتر بالاي سرم نيامد. از تب شديد دچار هذيان شده بودم که دخترم مرا به بيمارستان آتيه انتقال داد.

    خيرانديش در پايان گفت: به دليل ضعف شديد از مصرف آنتي بيوتيک وقتي عفونت کمتر شد، هنگام بلند شدن در خانه افتادم و کمر و لگنم آسيب شديد ديد. دوباره به اورژانس بيمارستان آتيه و پس از مداوا به خانه منتقل شدم و دستور استراحت مطلق از پزشک گرفتم. البته متاسفانه کارگردان "حماسه آرد" به ديدنم نيامد که اين مسئله برايم جاي تعجب دارد.


    منبع : مهر
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 12:45 pm

    دوشنبه 2/2/1387

    اين شهر خفه‌ام مي‌کند... (1)

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 868721719825572410623524118014101155152110

    گفت و گوي با ابراهيم حاتمي‌کيا

    سال هايي بود، سال هاي ساخت و نمايش آژانس شيشه اي، که طيف هاي مختلف سياسي و اجتماعي خودشان را به شما نزديک مي ديدند. طيف هايي که خط و مشي کاملا متفاوتي داشتند اما هنگام تماشاي فيلمي از ابراهيم حاتمي کيا، به نظرشان مي رسيد که دارند فيلمي در تاييد راه و روش خودشان را نگاه مي کنند. يادم هست يکي از طنزپردازهاي مطرح آن زمان هم به اين نکته اشاره کرده بود...

    - طبيعتأ در ابتدا همه چيز ناخودآگاه بود، اما بعدها کم کم به شکلي خودآگاهانه گرفت. سعي کردم حق ديدگاه هاي ظاهرأ متفاوت را رعايت کنم. اگرچه رعايت حق، يک امر نسبي است. حتي در فيلمهاي جنگي ام سعي کرده ام سرباز عراقي را هم بعنوان دشمن تحقير نکنم.اين واکنش براي من يک تاکتيک نيست. يک نوع روحيه شخصي است. نمي توانم به عنوان يک فيلمنامه نويس، شخصيتي را براي تحقيرشدن خلق کنم.

    حرف من البته فقط خاکستري بودن شخصيت ها به لحاظ فيلمنامه اي نيست. يک کم پيچيده تر است. به نظرم شما بعضي شخصيت هاي داستان هاي تان را دوست داريد، اما به بعضي ها فقط حق مي دهيد...

    اشاره درستي است. من به بعضي احترام گذاشته و حق ميدهم ، ولي به بعضي که دوستشان دارم همدلي مي کنم.

    اما مسئله اين جاست که گاهي؛ آن چه قهرمان هاي داستان هاي شما مي خواهند، با حقوق شخصيت هاي ديگر داستان تان در تعارض قرار مي گيرد. مثلا در آژانس شيشه اي، شما حاج کاظم و عباس و دنياي اين دو نفر را دوست داريد، اما مي دانيد که اگر آن ها به خواسته شان برسند، آن وقت حق آدم هايي که تعلق خاطري نسبت آن ها نداريد، يعني باقي مسافرهاي آژانس، پايمال مي شود.

    اين ميشود تناقض! بله، اين يک تناقض است و ما همگي با اين تناقض ها نفس ميکشيم. اگر رفتار کارآکتري با نظام ارزشي من سازگار نباشد ، سعي مي کنم به او احترام گذاشته و حق دهم.

    بحث حق دادن نيست. راست اش فکر مي کنم که مثلا در آژانس شيشه اي، شما مي پذيريد که حق با مردمي است که در آژانس نشسته اند و مي خواهند به کارشان برسند، اما دل تان با حاج کاظم است که با تعاريف مرسوم و قانون جامعه مدني، صاحب حق نيست، اما مي خواهد رفيق جبهه و جنگ اش را نجات دهد...

    من اين صراحت را نديدم.( مي خندد ) اين قدرها هم که مي گوييد اين مرزبندي روشن و واضح نيست.

    مي خواهم به اين نکته برسم که مردم شما و فيلم هاي تان، به خصوص همين آژانس شيشه اي را دوست دارند، چون از تناقض مرکزي زندگي امروزشان حرف مي زنيد. اين که ساحت اسطوره با قانون مدني در اغلب مواقع جور درنمي آيد...

    براي ايجاد بُعد يعني پرسپکتيو در طراحي ما به اولين چيزي که احتياج داريم ، تعيين نقطه ديد طراح است. به تعبيري تا نقطه ديد مشخص نشود ، نسبت ما با اشياء پيرامون بي معناست. من معتقدم در بعضي هنرها اين نقطه ديد آشکار و صريح است ، و در بعضي پنهان ، ولي محال است هنرمند صاحب نقطه ديد نباشد. اين ديگر رندي هنرمند است که به نحوي آنرا پنهان کند .

    حالا اين نقطه ديد را براي ما تعريف مي کنيد؟ مثلا در آژانس؟

    يک فرمانده براي نجات جان نيرويي که روزي در جنگ به فرماندهي او زخم خورده ، مجبور به رفتاريست که عملأ عده اي را دچار دردسر ميکند. او آرمانخواهي ايست که براي همين تامين امنيت مردم جنگيده ، ولي حالا مجبور است براي نجات همرزمش همين مردم را گروگان بگيرد. نقطه ديد آژانس شيشه يي از زاويه اين فرمانده نسبت به بقيه ترسيم ميشود.به نظرم نقطه ديد ؛ حلقه پنهان همه آثار هنريست.

    قبول داريد که تا قبل از آژانس، يعني پيش از آن که وارد شهر شويد، و بيش تر در فضاي جبهه و جنگ نفس مي کشيديد، اين جور تناقض ها را کمتر احساس مي کرديد؟

    بله. کمتر بوده ، ولي حضور داشته. شما فيلم مهاجر را ببينيد . همه شخصيت ها يک هدف دارند ؛ ولي در تقابل هم قرار دارند. حتي فيلم ديده بان. ديده بانان امن ترين جا را براي خود دارند ، ولي ديده بان فيلم ما بايد ما محل امن خود را نا امن کند.

    به هر حال همه اين آدم ها براي شما در يک دنيا مي گنجند. اما در شهر اين طوري نيست.

    طبيعي است که وقتي وارد شهر مي شويم، همه چيز پيچيده تر مي شود.

    يعني در فيلم هاي اوليه تان براي سرباز عراقي هم حقي قائل بوديد؟

    دغدغه من نبوده. من بيش تر با نگاهي عرفاني به جبهه خودي پرداختم. کاوش در ميان مرداني که اختلافاتشان لزومأ آنها را در جبهه خير يا شر قرار نميداد ، بلکه نوع برداشت و تلقي شان از جنگ ، چالشي از درک مراتب عرفاني داشت. با همين جنس نگاه وارد شهر شدم.شهر پيچيده تر است. گرافيک جنگ واضح بود ، يک خط مقدم. يک خط خاکريز. يک اسلحه. يک هدف؛ ولي شهر جور ديگريست. پر از موقعيت هاي دراماتيک و تناقض نما که من دوست دارم. جايي که اگر به ديگري حق دهي ديگر دليل وجودي براي خودت نداري. اگر مدح جنگ کني ، جنگ طلب ميشوي و مقابل خانواده ات ميايستي و اگر نفي جنگ کني ، تاريخ مهمي از دوران گذشته ات زير سوال خواهد رفت. اين تناقض ها هميشه برايم شيرين بوده.

    حرف من اين است که در فضاي جبهه، شما کمتر با اين تناقض ها رو به رو بوده ايد. اگر قصه آژانس شيشه اي را مبنا بگيريم، در شرايط غير جنگي براي نجات دادن عباس، حاج کاظم نبايد در برابر حقوق مردم ديگري که در اين حال و هوا نيستند و مسئله شان اين نيست قرار بگيرد، اما در شهر اين اتفاق مي افتد...

    بحث دوباره همان نقطه ديده . اين معادله براي تو شايد درست باشد ، ولي براي مرد برآمده از جنگ فرق ميکند. من به تو حق ميدهم ، ولي به حاج کاظم هم حق ميدهم. اين تناقض اي است که هيچ همه بحث سر اين است. صداقت در بروز چنين تناقض هايي است که يک دوره از زندگي حرفه اي شما را اين قدر ملتهب و پر از جنجال مي سازد، يعني سال هاي ساخت آژانس و روبان قرمز و موج مرده، و از طرف ديگر باعث مي شود وارد ذهن اجتماعي مردم اين دوران شويد و موقعيت يک فيلمساز بانفوذ در زندگي روزمره مردم ما را به دست آوريد. مثلا نکته مرکزي در درام موج مرده هم همين است...

    بله. ديديد که قهرمان قصه يعني پدر را تا محاکمه پيش مي برم و به نظرم تماشاگر به اين نگاه احترام مي گذارد. خوشبختانه ريخت فيلمسازي من به شکلي است که شخصيت خودم را تعريف مي کند. چه در ايران و چه در خارج از کشور، بارها با کساني برخورد کرده ام که بر اساس آن چه در فيلم هايم ديده اند، رابطه شان را با من تنظيم کرده اند و من خوشحالم که چنين اتفاقي افتاده. به همين دليل وقتي با شخصيت هاي آثارم همدلي ميکنم، براي تماشاگرمخالف اين ديدگاه برخورنده نيست. احساس بي احترامي بخود نمي کند.

    اين جا بد نيست بحث تازه اي شروع کنيم که به نوعي ادامه همين حرف هاست. بعد از انقلاب به نظرم ما دو جور سينما داشتيم. سينمايي که آدم ها را سياه و سفيد تعريف مي کرد و ميان شان خط هاي پررنگي مي کشيد و از طرف ديگر فيلم هايي شبيه آن چه که شما عرضه مي کرديد. هر چند در اين فيلم ها هم به قول خودتان، زاويه ديد ويژه خود را داشتيد، اما باز سعي مي کرديد طرف مقابل را درک کنيد و به او هم حق بدهيد. با اين وجود قبول داريد که سينما براي شما هم يک ابزار ايدئولوژيک است؟ يعني آن چه اهميت بيش تري دارد، انتقال همين ايدئولوژي به تماشاگر است، تا اين که مسائل روايي و فني و تکنيکي فيلمسازي براي تان اصل باشد؟ قبول داريد که داريد يک فعاليت ايدئولوژيک انجام مي دهيد؟

    - سوال سختي است. اين که مي شود دغدغه هاي فرمي و هنري را از محتوا جدا کرد ، پرسشي است که هميشه مطرح شده است.نمي دانم گفتن اين حرف از طرف هنرمند موضوع را خاتمه مي دهد يا نه. چرا که اعتقاد ندارم هيچ اهل هنري بتواند عرض و طول رفتارهايش را آگاهانه مهندسي کند، ولي اين واقعيتي ايست که من خيلي علاقه به جلسات صرفأ فني و تکنيکي ندارم و به تعبيري چگونه گفتن برايم اقناع کننده نيست ، اما در محافلي که "از چه چيزي گفتن ها" بحث مي شود راحت ترم .

    مي دانيد که من " به نام پدر" را خيلي دوست داشتم. بيش تر به عنوان روزنامه نگار و شايد يک آدم سياسي، تا تماشاگري که وجه هنري کار برايش اهميت دارد. اما مي شنيدم که در معرض اين اتهام قرار داريد که مقهور حرف هاي تان شده ايد. که ظاهرا اين حرف ها براي شما اهميت بيش تري دارد تا شکل و روش فيلم ساختن تان. امير دارم جاي تو حرف مي زنم ها!

    قادري: نظر من که همين است...

    - گاهي وقت ها مي شنوم که مي گويند اينها نشانه بي حوصلگي و کم دقتي ايست.

    قوچاني: بله. يک بار شنيدم کسي مي گفت که قبلا خيلي روي فيلمنامه هاي تان و در مرحله بعد، اجراي اين فيلمنامه کار مي کرده ايد. بارها و بارها مي خوانده ايد و بازنويسي مي کرده ايد. بعضي دوستان اعتقاد دارند که به نوعي، ديگر از اين قبيل حساسيت ها نداريد.

    -سريال حلقه سبز دو سال و نيم از عمرم را گرفت.بارها بازنويسي شد. چهار فيلمنامه نويس چندين ماه قلم زدند. حلقه سبز خيلي بيش تر از سريال خاک سرخ از من وقت و انرژي گرفت. خوشبختانه هنوز کم فروشي را ياد نگرفته ام. اينکه يک اثر توفيق بيشتري دارد و اثري کم توفيق. به هزار و يک دليل ارتباط دارد. متاسفانه حلقه گمشده اي که در اين دايره جايش بسيار خاليست ، حلقه نقد است. نگاهي به قلمهايي که در باره اين سريال نوشته اند بيندازيد. وقتي صاحب قلمي به خودش اجازه ميدهد که طومار يک سريال را چنين راحت در چند جمله ببندد و آب از آب تکان نميخورد، چه ميشود کرد.اي کاش جايي براي نقد اين قلم هاي مريض و تنبل بود.در اين شرايط ترجيح ميدهم ساکت بنشينم و منتظر خارج شدن ماه از زير ابر باشم. من فيلمهايي ساخته ام که در دوره اکران موفق نبوده ، ولي بعدها جاي خودش را به عنوان يک کار قابل اعتنا باز کرده است. حلقه سبز هم از اين جنس است. بي آنکه جدلي داشته باشم ، بقول آقاي خسرو دهقان منتظر روزي هستم که باران بيايد. اگر نقد و نقاد سرجايشان بودند ، بهترين خروجي بحث اين بود ، چرا حاتمي کيا حلقه سبز را ساخت.

    رسيديم به ادامه روشن همان بحثي که ابتداي گفت و گو شروع کرده بوديم...

    - براي فيلمسازي مثل من که علاقه دارد فيلمش با شرايط اجتماعي و سياسي اطراف اش در ارتباط باشد. حال و فضاي جامعه پيرامون خيلي حياتي ايست.متاسفانه دامنه تحمل سياستگزاران فرهنگي اين روزها بسيار پايين است.

    يعني حلقه سبز به شرايط اجتماعي دوراني که در آن زندگي مي کنيم برمي گردد؟

    - بطور قطع بي ارتباط نيست.

    ولي اين سرگشتگي هميشه در آثار شما وجود داشته. جذابيت فيلم هاي تان در خيلي از موارد به همين سرگشتگي بوده. شما هيچ وقت براي تماشاگرتان تعيين تکليف نمي کرديد. پس چه اتفاقي افتاده که ابراهيم حاتمي کيا، شرايط اين دوران را مناسب فيلمسازي نمي بيند؟

    - خب بحث همين است. شما پاسخ را از زبان من ميخواهيد بشنويد و من متوقع ورود منتقد به اين بحث هستم . البته نه منتقد بي حوصله و متکبر که ميخواهد با يک دو سه جمله طومار زحمات دوسال و نيمه را ببندد.

    قوچاني: حالا بياييد به ماجرا يک جور ديگر نگاه کنيم. در دوران آقاي خاتمي شما فيلمي مي سازيد مثل "موج مرده" که توقيف مي شود، اما اثري با انتقادهاي تند مثل "به نام پدر" در دوران آقاي احمدي نژاد، نه تنها به نمايش درمي آيد، که جايزه هم مي گيرد. يعني شما به آن توقيف راضي تريد تا اين جايزه؟

    - توجه داشته باشيد که "موج مرده" از طرف دولت توقيف نشد بلکه تهيه کننده آن مانع ايجاد کرد. همينطور "به رنگ ارغوان " چنين اتفاقي برايش رخ نداد.فيلم اجازه نمايش در جشنواره را داشت که وزارت اطلاعات مدعي شد. فيلم "به نام پدر" محصول دوران انتقال دو دولت است. يعني در دولت قبلي اجازه ساخت گرفت و در دولت جديد به نمايش درآمد. فيلم سينمايي "دعوت "که الان در حال ساخت دارم محصول اين دوران است، بايد ديد چه برخوردي با اين فيلم ميشود.متاسفانه من هيچ شناخت واضحي از سليقه فرهنگي اين دوران ندارم. اين به اين معنا نيست که من با سليقه دولت وقت فيلم ميسازم. من معتقدم شرايط فرهنگي اين دوران براي من متر و ميزان واضحي ندارد و قطعأ اين شرايط مبهم در فيلم تاثير ميگذارند.

    اين شرايط اجتماعي تازه اي که مي گوييد فيلم هاي اخيرتان از آن متاثر است، دقيقا از چه قرار است؟

    - يک نوع بي وزني. گرد و غبار. بلاتکليفي. مبهم بودن مانيفست فرهنگي. پيدا نکردن نقاط مشترک . شرايط اين دوران شبيه نوعي حالت تعليق است. در چنين فضايي نگاه فيلمساز برونگرايي مثل من به دورنگرايي چرخش پيدا ميکند. ترجيح ميدهم به چيزي خارج از حوزه هاي ديداري رايج بپردازم.

    فکر نمي کنيد بخشي از اين عدم تاثير و سردرگمي و به قول خودتان گرد و غبار آثار، از شکي باشد که فيلمسازهاي نسل شما در سال هاي اخير در آرمان هاي اوليه اش پيدا کرده؟

    منظورم آن شک آگاهانه اي نيست که در سازمان اثر هنري خودش را نشان دهد. اجازه بدهيد از يک زاويه ديگر به موضوع نگاه کنيم. به نظرم شما هيچ وقت عاشق رسانه تان نبوده ايد. يعني سينما براي سينما را نمي پسنديد.به نظرم کمبود اصلي در آثار شما هميشه همين بوده. سينما به خودي خود، عشق حقيقي شما نيست که تاثيرمنفي اش در فيلم هاي تان ديده مي شود. اين البته فقط سليقه شخصي من است. بحث بر سر اين است که وقتي در آرمان هاي چنين فيلمسازي، خلل به وجود مي آيد، چون به خود سينما نمي تواند تکيه کند، يا هنر سينما به خودي خود اقناع اش نمي کند، اين شک و ترديد در آرمان هاي ايدئولوژيک، خودش را در شکل و بيان فرمي آثار هم نشان مي دهد. يعني ديگر فيلم تان به سر راستي و تميزي و وضوح و تاثير هميشه نخواهد بود...

    - تحليل جالبي است. فکر ميکنم بايد قبول کنم.

    شما زود تاييد مي کنيد و باب بحث بسته مي شود.

    - چون من هم به اش فکر کردم. اين يک واقعيت است که سينما را براي سينما دوست ندارم. شايد فيلم هايي در اين دست را با لذت نگاه کنم ، ولي براي خودم وظيفه اي قائلم که نميتوانم نسبت به آن بي اعتنا باشم.

    جايي از بحث شما گفتيد که فيلم زمانه تان را مي سازيد و روزگاري واقعا اين طور بود. بعد از تماشاي "آژانس شيشه اي" جوان ها توي مسير دوره مي نشستند و درباره فيلم تان بحث مي کردند. مي خواهم بدانم چطور شد که تصميم گرفتيد در اين روزگار "حلقه سبز" را بسازيد و بعدش فيلم "دعوت" را که ظاهرا کاملا يک اثر شهري است و دور از فضاي هميشگي آثارتان. چه شد که جبهه و خيابان را رها کرديد و يک دفعه اين قدر ماورايي شديد؟

    - چه تغييري از اين بيش تر که آقاي خاتمي رفته و آقاي احمدي نژاد آمده است. يا شما از روزنامه به هفته نامه نقل مکان کردين.اين ها همه نشانه هايي است از شرايطي که در آن نفس مي کشيم. البته سوژه "حلقه سبز" فکر سه سال پيش من بود. اما چون مي خواستم روي اين موضوع، خوب متمرکز و عميق و دقيق شوم، ساخت اش طول کشيد.

    پس سوژه "حلقه سبز" متاثر از موج سينماي موسوم به معناگرا در اين سال ها نبود.

    - اصلا. اين فيلمنامه از سه سال پيش نوشتنش شروع شده بود.حتي قبل از "به رنگ ارغوان". البته تصميم به ساخت آن در همين دوران فعلي رخ داد.

    شايد همين "به رنگ ارغوان" که به نمايش درنيامد، آن حلقه مفقوده اي باشد که درباره اش حرف مي زنيم. گذر از يک دوران به دوران بعد، شايد در همين فيلم اتفاق افتاده و ما نديده ايم. مي شود درباره اين فيلم صحبت کرد؟

    - مي شود ؛ ولي ترجيح ميدهم به اين نکته تاکيد کنم که در اين دوران تعليق آرام بخش ترين مکاني که جايي براي تنفس فيلمسازي باقي مي گذاشت و ميشد منتظر بود تا شايد وضوحي در علايق و عقايد اين دوستان ظاهر شود ، همين تلويزيون بود. يادم هست وقتي دومين فيلم بلندم يعني "ديده بان" را مي ساختم، آقاي مخملباف آمد که تدوين اش کند. راش ها را که ديد، گفت از اين ها حداکثر يک فيلم پنجاه دقيقه اي بيرون مي آيد

    . رفتم پيش آقاي بهشتي که آن روزها رئيس فارابي بود و ماجرا را برايش تعريف کردم و گفتم نمي توانم با وجود حمايت هايي که کرده، يک فيلم بلند تحويل اش بدهم. ايشان هم کمي اين ور و آن ور کردند و بالاخره گفتند که باشد، هر جور صلاح مي داني. مرا تحت هيچ فشاري نگذاشت با اين که بودجه فيلم را تامين کرده بود.

    اين چنين از من حمايت کرد. اما حالا و بعد از نزديک دو دهه تجربه فيلمسازي بايد با هزار هول و ولا فيلمي را دلم ميخواهد بسازي . براي اينکه تن به فيلم سفارشي ندهي ، پيله اي براي خودت بسازي تا از گزند تغييرات در امان باشي ، ولي بهر حال فيلم ساختن به پول احتياج دارد. آن هم روز به روز گران تر مي شود. عقبه فيلمسازاني مثل من که تنها به مخاطب ايراني دلخوشند روز به روز سخت تر ميشود.

    تا ديروز تمام دلشوره ما "درآمدن" فيلمي بود که دل مان را راضي کند، ولي حالا بزرگترين نگراني مان گيشه است. اگر از گيشه عقب بمانيم ، سقوط ما حتمي است و در اين وانفسا تو حتي توان گرفتن وامي هم که برايت مقدر شده را نداري. آقاي قوچاني ، آبروداري اين روزها خيلي سخت شده.

    شرايط امروز سينما را چگونه مي بينيد؟

    - بي آنکه قصد بي ادبي به فيلمها را داشته باشم به نظرم اين روزها هر چه بي خاصيت تر باشي ، مقبولتري.

    شايد فيلم مشخص کننده اين دوران، "اخراجي ها" باشد. شما يک بار گفتيد که نسبت به ده نمکي فيلمساز، حس مثبتي داريد.

    - برخلاف بقيه رسانه ها ، خاصيت سينما در آن است که فيلمساز را مجبور مي کند که در جاي واقعي خود بنشيند. به نظر مي رسد ده نمکي در سينما بسيار ده نمکي واقعي تري خواهد بود تا در عرصه هاي ديگر.

    درباره شما هميشه اين تصور وجود داشته که نظام رسمي مملکت از شما به عنوان يک فيلمساز حمايت مي کند. اين اتفاق نه فقط براي شما، که براي نسل و گروه خاصي از فيلمسازها افتاده، همان طور که براي گروه خاصي از روزنامه نگارها و انديشمندان و اديبان افتاده است. با اين وجود عجيب است در شرايطي که حمايت از سينماي معناگرا و ارزشي و دفاع مقدس بالا گرفته، شما سعي مي کنيد طور ديگري فيلم بسازيد و از سوپراستارهاي سينما براي بازي در فيلم تان دعوت کنيد و...

    - من هميشه فيلم خودم را ساخته ام و کاري به تشويق و تنبيه ديگران نداشتم. ولي تصور کنيد بخواهم آژانس شيشه اي سال 87 را بسازم و شرايط زمانه را نقد کنم. فکر ميکنيد اين تحمل در دستگاه فرهنگي باشد؟ به نظرم در "موج مرده" پايان يک دوره از فيلمسازيم را اعلام کرده ام. اما اين که چرا در فيلم آخرم "دعوت" با ستاره ها کار کرده ام و از فضاي هميشگي آثارم فاصله گرفته ام، اجازه بدهيم که "دعوت " به نمايش دربيايد و بعد درباره اش حرف بزنيم. در ضمن مگر پرويز پرستويي ستاره نبوده که در فيلم هاي من بازي کردند؟

    منبع: شهروند امروز
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 12:56 pm

    چهارشنبه 4/2/1387

    اين شهر خفه‌ام مي‌کند... (2)

    گفت و گوي با ابراهيم حاتمي‌کيا

    به نظرم دو سه نکته هست که کارنامه حرفه اي شما و آقاي کيميايي را بسيار به هم نزديک مي کند. از جمله اين که هر دوي شما به عنوان انسان هايي دلبسته ساحت اسطوره، در قصه هاي تان به شکل عميق تر و خشن تري نسبت به ديگران، حکايت زخم ها و تکه تکه شدن ناشي از گذار از ساحت اسطوره به جهان زندگي مدرن را مرور مي کنيد.

    اين يکي از دلايلي است که به نظرم بعد از کيميايي، شما از باقي فيلمسازها، به ناخودآگاه جمعي ملت ايران نزديک تريد. اغلب فيلمسازهاي جدي ما معمولا هواداراني در ميان قشر معدود و نخبه سينمارو دارند. اما شما توانسته ايد اين مرز را پشت سر بگذاريد و وارد جهان عمومي تري شويد.

    شما نامزد بعدي کسب عنوان فيلمساز مردم هستيد. مهم نيست که من "آژانس شيشه اي" را دوست دارم يا ندارم، به هر حال اين فيلمي است که مرزهاي دوردست را درنورديده و به بخشي از فرهنگ سياسي - اجتماعي مردم ما تبديل شده است.

    شباهت بعدي هم اين است که هر دوي شما فيلمسازاني هستيد که به شدت وابسته به اجتماع اطراف تانيد. يعني بيش از آن که ابتدا به ساکن و در خلاء بخواهيد يک اثر هنري خلق کنيد، به شدت نيازمند و محتاج موجي هستيد که از سوي جامعه و موج هاي فکري و سياسي و احساسي آن به سوي شما مي آيد. شما اين امواج را دريافت مي کنيد و به سوي اجتماع بازمي گردانيد.

    - حرف تان را کاملا مي پذيرم. متين است. نظريه خيلي خوب و درستي است. شايد اين يک نقطه ضعف باشد...

    ...به نظر من که يک ويژگي مثبت است...

    - ...به هر حال در اين روزها که جامعه اين قدر کم حوصله و بي ميل است، تاثير اين حال و هوا در فيلم هايم هم ديده مي شود.

    به همين خاطر در برابر اتهام هاي محمد قوچاني، مي خواهم از شما دفاع کنم. اگر اين روزها "حلقه سبز" مي سازيد و "آژانس شيشه اي" و "موج مرده" نمي سازيد، و کيميايي هم فيلمي مثل "رئيس" مي سازد، به اين خاطر است که از سوي اجتماع، چنين موجي به شما نمي رسد. همان طور که کيميايي و شما براي ساخت آثارتان نيازمند به چنين فضا و حال و هوايي هستيد. اما اين روزها در شرايطي زندگي و کار مي کنيم که انگار جماعت ايمان شان را نسبت به خيلي چيزها از دست داده اند.

    براي داستان تعريف کردن، نيازمند به يک نوع ايمان هستيم تا آن را پايه هاي دراماتيک داستان مان قرار دهيم، اما الان چند سال است که حتي در سطح نازل اش هم هيچ کدام از فيلمسازهاي ما قادر به تعريف يک داستان نيستند. يادم هست که ده دوازده پيش در ميزگرد سينماي ديني که در ماهنامه دنياي تصوير چاپ شد، شما داستان کسي را تعريف کرده بوديد که در قايقي با هم روي آب مي رفتيد...

    - چه يادت مانده. تعريف کن ببينم چه قدرش يادت هست...

    بعد آن فرد همراه شما شروع کرده بود صحبت از دين و خدا و پرهيزگاري و جهان غيب، تا اين که خطراتي براي آن قايق پيش آمده بود و ناگهان حرف و اخلاق و اعتقاد همراه شما برگشته بود...

    -آره، و حالا انگار مي شود چنين اتفاقي را به جامعه تعميم داد. بارها گفته ام که چون سينما هنر گراني است، مشکلات ما بيشتر است. شده ايم مثل کشورهاي تازه استقلال يافته اي که پيش از اين جزو شوروي سابق بودند و از زندگي اشتراکي و در بسياري از موارد رايگان استفاده مي کردند، اما حالا وارد فضايي شده اند که براي دکتر رفتن هم بايد پول خرج کنند و اگر نداشته باشند، بميرند. به نظرم اين اتفاق الان براي سينماي ما افتاده است.

    نه اين که فکر کني ريخت و پاش زياد و پول فراواني وجود دارد، اما در همين حد و اندازه هم مي بينيم که اوضاع سينماي ايران تغيير کرده است. قبلا در شرايطي فيلم مي ساختيم که امکان تجربه داشتيم. ولي حالا چرتکه وسط است. يک درجه بخواهي پس و پيش بروي، معلوم نيست سر از کجا درمي آوري. در چنين شرايطي مجبوري دست به عصا حرکت کني.

    يا به تلويزيون پناه ببري تا شرايط شفاف شود.سعي ميکني از حاشيه حرکت کني يعني مجبوري. هي مي خواهي دور بزني و اين کار را براي فيلمسازاني مثل من که نگاهي شهودي و غريزي به اجتماع اطراف شان دارند، سخت است. مجبوري به جاي داخل شهر از کمربندي بروي و اين جاده ، مدام تو را از مسير اصلي دور مي کند.

    اما اين جا يک مسئله پيش مي آيد. چرا شما نتوانيد يک جوري فيلم بسازيد که هم مشتري داشته باشد و هم از طريق آن حرف خودتان را بزنيد؟ چرا بايد هميشه به نهادهاي دولتي وابسته باشيد؟ چرا نتوانيد از طريق بخش خصوصي اين کار را بکنيد؟

    - آقاي قوچاني اين جمله شما که فيلمي بسازم که هم مخاطب را داشته باشم و هم حرف خودم را زده باشم ، کاريست کارستان. طبع و ذوق تماشاگران روبروز تغيير مي کند. تازه نفس ها پا به عرصه گذاشته اند. ما روز به روز پا به سن مي گذاريم. اگر هيچ مانعي هم در هم جز من فيلمساز و مخاطب نبود ، باز کارزار ساده اي نيست. بسيار بسيار دورتر از واقعيتهاي پيرامون مان هست. ولي با همه اين حرفها همه در تلاشيم. من سال هاست که در بخش خصوصي فيلم مي سازم. زمان محدودي براي

    حرف اين است که اتفاقا شما پيش از اين ثابت کرده ايد که مي توانيد فيلم پرفروشي بسازيد که منطبق با حرف ها و ارزش هاي خودتان باشد. پس چرا نگران واکنش دولت هستيد؟ مشکل شما با سياست هاي اقتصادي دولت است يا سياست هاي فرهنگي؟ چرا نتوانسته ايد در طول اين سال ها در بخش خصوصي نقطه اتکايي پيدا کنيد که حالا نگران و مضطرب نباشيد؟

    -ورود به اين بحث وقت مستقلي ميطلبد و اصلأ من مرد توضيح و تحليل اين سوال نيستم. فقط اينقدر ميدانم که فيلمسازان ما به سه قسمت تقسيم شده اند. يک فيلمسازاني که فيلمشان را با حمايت و دلگرمي آن سوي مرزها ميسازند و نگران سينماي ما نيستند. دوم فيلمسازاني که طبع پوپوليستي دارند و فيلمهايي صرفأ سرگرم کننده ميسازند. نه دغدغه حرف دارند و نه دغدغه هنر. اين سينما از طرف سينما تضمين شده است و سوم سينمايي فرهنگي که قرار است بي آنکه به آنسوي آبها متکي نباشد ، حرفي براي گفتن داشته باشد و بي جهت به مخاطب ايراني باج ندهد .اين سينما لبه تيغ حرکت ميکند. در تمام دنيا از اين سينما حمايت مي شود، ولي الان اين سينما در يک رقابت خشن به خودش واگذاشته شده.

    ولي اصلا آقاي حاتمي کيا، چرا اين قدر انتظار داريد؟ هر دولتي، وقتي به هنرمندش کمک مي کند، از او انتظار هم دارد. شما نگران نمي شويد که در اين صورت از مخاطب هاي اصلي تان يعني مردم فاصله بگيريد؟ يادم هست که در همان جلسه با رهبري، از ايشان خواستيد که به تان درجه بدهند. و ايشان به درستي گفتند که شما بايد درجه تان را از مردم بگيريد. فکر نمي کنيد به عنوان يک فيلمساز، زياده از حد خودتان را به نظام رسمي کشور مرتبط مي دانيد؟...

    - ماجراي درخواست من از رهبري، ظاهرا براي خيلي ها ايجاد شبهه کرده. من منظورم از آن درخواست اين بود ، حالا که سلسله مراتب تعريف شده و هر کدام از آقايان براي خودشان درجه اي دارند و به ما به عنوان ارباب رجوع نگاه مي کنند، به ما هم درجه هم شان خودمان را بدهيد که فکر نکنند ما سرباز ايشان هستيم و با ما اين طور رفتار نکنند.

    باور کنيد دلم مي گيرد.آن همه حرفهاي گفتني و داستان شنيدني در اين گنيجينه سينماي جنگ هست که مي شود گفت . اما چه کنم که نگهبان هاي تنگ نظري وجود دارند که نمي گذارند کارم را بکنم. اين شهر خفه ام کرده. ديگر خسته شده ام از فيلم ساختن در اين چهار ديواري هاي تنگ. مي خواهم بزنم بيرون. نگاه من به افق هاي باز بود، به دشت، و حالا گرفتار شده ام. به هيچ عنوان هم دوست ندارم نگاه غمگسارانه بي معني به گذشته اي داشته باشم. حرف روز دارم.اما چه کنم که نقل اين داستان ها، توپ و تفنگ و تق و توق مي خواهد، و اين ها همه دست کساني است که با امثال من مثل يک سرباز رفتار مي کنند.

    اجازه بدهيد باز برويم سراغ مردم. تکرار مي کنم که شما به عنوان يک فيلمساز، پايگاه مردمي کم نظيري داريد. دوست ام حسين معززي نيا نگاهي انتقادي به مجموعه "حلقه سبز" داشت و وقتي حرف هايش را در سايت سينماي ما منعکس کرديم، واکنش مخاطب ها حيرت انگيز بود...

    -اتفاقا آن پيغام ها را خواندم و خيلي برايم جالب بود. در شرايطي قرار داشتم که ارتباط ام با جامعه کمتر شده بود و خواندن آن کامنت ها به من انرژي داد...

    جالب اين جا بود که خوانندگان سايت، جوري با حرف هاي حسين برخورد کرده بودند که انگار يکي به نزديکان شان توهين کرده، تا اين که نقدي بوده و اظهار نظري و واکنشي به يک مجموعه تلويزيوني. پس حالا که صحبت کامنت هاي سينمايي ما شد، اجازه بدهيد يک بحث ديگر را هم اين جا پيش بکشيم. منظورم واکنش پر تعداد و شديدي است که کاربران سايت، نسبت به خبر حضور محمدرضا گلزار و مهناز افشار در فيلم شما نشان دادند. اين حجم بالاي مخالفت که آن قدر شديد و غليظ بود که در رسانه هاي ديگر هم بازتاب پيدا کرد.

    - براي خود من هم عجيب بود. انتظارش را نداشتم.

    و هيچ از خودتان پرسيده ايد که چرا بعضي تماشاگران سينماي ايران، به شماي فيلمساز اجازه نمي دهند که از چنين بازيگراني در فيلم هاي تان استفاده کنيد؟ در حالي که مشکلي با همين اتفاق در آثار فيلمسازان ديگر ندارند. فکر نمي کنيد در طول اين سال ها، به شکل دادن يک حلقه قدسي و فرازميني اطراف خودتان کمک کرده ايد که حالا همان، دست و پا گيرتان شده است؟

    قوچاني: انگار مخاطب شما دوست ندارد ببيند که ابراهيم حاتمي کيا وارد بازار شده است.

    -من که شخصا نخواسته ام چنين هاله اي اطراف خودم ايجاد کنم. اما بايد حواس مان به مخاطبي که مي خواهد فيلمساز را در قالب خاصي محصور و تصور کند باشد. تماشاگر ميخواهد فيلمساز را در همان دايره بسته تصورات خودش طبقه بندي کند. فيلمساز نه به لحاظ دانايي، به لحاظ تقدم اش در خلق يک اثري هنري، از مخاطب يک گام پيش است. اگر اين تقدم و تاخر به هم بخورد، و فيلمساز اسير توقعات تماشاگرش شود، همه چيز به هم مي ريزد. در اين جور موارد خيلي هوشمندانه، بي اين که احساسات مخاطب جريحه دار شود، بايد از کنار اين توقع ها گذشت. من اين قدر هوش و درک دارم که بدانم ساخت مجموعه اي مثل "حلقه سبز"، يک ريسک و قمار است. اما اين ريسک را مي پذيرم. همان طور که "دعوت" هم يک تجربه تازه براي من در عرصه سينماي قصه گوست.

    اين درست. اين ريسک پذيري هميشه در شما وجود دارد و قابل احترام است. کسي يادش نمي رود که بعد از موفقيت يک فيلم داستان گوي سرراست مثل "از کرخه تا راين"، رفتيد و يک فيلم تقريبا ضد قصه مثل "خاکستر سبز" ساختيد. اما حرف من اين است که شما و مخاطب هاي تان به کمک هم اين هاله را ايجاد کرديد. بين آسمان و زمين خط پررنگي کشيديد و خودتان، يا حداقل علايق و مقاصدتان را در يک سوي اين خط، يعني آسمان، منحصر و محصور کرديد. و حالا که مي خواهيد به زمين برگرديد، با اين مشکلات مواجه شده ايد.

    - قبول دارم.

    حالا اجازه بدهيد کمي درباره "حلقه سبز" صحبت کنيم. نکته اي که در اين سريال به نظرم جالب آمد، توجه شما به عوالم ماورايي بود. انگار که اين عالم جاي حساب و کتاب نيست. شما فضاي رومانتيکي ساخته بوديد که در آن جايي براي حساب گرايي نبود. اين نگرش با سينماي معناگرايانه اي که اين روزها تبليغ مي شود، هم سو است. جامعه اين روزهاي ما دو خط سير مجزا دارد. از يک طرف همان طور که اشاره کرديد جماعت به دنبال ماديات و چرتکه و حساب و کتاب راه افتاده اند و از طرف ديگر از سوي هيئت حاکم، يک جور نگاه ملکوتي و ماورايي ترويج مي شود که در آن همه منتظر دستي هستند که از غيب برون آيد و کاري بکند. انگار اين دنيا جاي زندگي حساب گرانه نيست. به نظرم تفکر حاکم بر "حلقه سبز"، هم سو با اين تفکر است.

    - از من پرسيدند چرا درباره امام زمان (عج) فيلم نمي سازي و من گفتم که ساخته ام. همين "بوي پيراهن يوسف". حتما که نبايد مستقيما سراغ يک موضوع بروم. اين فيلمي بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص مي کرد. حالا بياييم سراغ "حلقه سبز". از همان ابتداي روند شکل گيري سريال، گفتم که نمي خواهم اين مجموعه تلويزيوني، اثري باشد همراه با موج معناگرايي غليظ مرسوم اين سال ها. در اين قصه يک فرض فانتزي داشتيم: اگر روح يک انسان مرگ مغزي شده که مرگ او قطعي است ، بتواند تجسم عيني و مادي داشته باشد، چه توقعي دارد. آيا مي تواند منتظر يک معجزه باشد؟ نطفه شکل گيري اين سريال همين بود که در فضايي که همه چيز خلاف اين روند حکم مي کند، باز مي توانيم وقوع يک معجزه را تصور کنيم.

    همين. منظور من هم همين است. پس شما هم در انتظار يک معجزه نشسته ايد. اما از طرف ديگر مي گوييد که فيلم زمانه مي سازم. پس مي توانم همه اين ها را بگذارم کنار هم. فيلمسازي داريم که يک آرمان شهر جنگ دارد. از آن جا به شهر مي آيد و با گرفتاري ها و پيچيدگي هاي تازه اي مواجه مي شود، و حالا که در کمال خستگي و دل زدگي، تنها به انتظار معجزه نشسته است. دنبال اين هستيد که چيزي فراتر از روابط علت و معلولي جهان ما به کمک ما بيايد.

    -پس اين همه مقدمه چيني در رابطه با اثر پذيري هنرمند از جامعه گفتيم ، چي شد؟ من وقتي شروع به ساختن حلقه سبز کردم ، همين حسي را داشتم که شما در سوال تان فرموديد. فيلمسازي با يک آرمانشهر وارد شهر مي شود و با پيچيدگي هاي موجود در شهر برخورد مي کند و شرايط بغرنج سياسي اجتماعي را مي بيند و حال به انتظار معجزه شسته است. حلقه سبز اين شکلي نيست؟

    خب، چرا همين مضمون را از طريق ساختن يک فيلم تلويزيوني منتقل نکرديد. يکي از ايرادهايي که به فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني شما مي گيرند، اين است که بيش از حد کند و کش دار است.

    -اين را قبول ندارم. حاضرم بنشينيم و جزء به جزء درباره صحنه هاي سريال و لزوم شان صحبت کنم. به هر حال من از سينما آمده ام. آن جا فيلم در تاريکي پخش مي شود و تمرکز بيننده زياد است و با شرايط مخاطب تلويزيون فرق دارد که در محيطي شلوغ و روشن و فاقد تمرکز پخش مي شود. اما اين که بيايم و سريال را کش بدهم و طولاني اش کنم، بي اين که حرفي براي گفتن داشته باشم، اين را نمي پذيرم. روي تک تک اين سکانس ها کار کرده ام. يازده ماه فقط براي تدوين اش وقت گذاشته ام.

    کم کم داريد نگران مان مي کنيد. در اغلب زمان مصاحبه، شما داريد درباره غلبه شرايط و اوضاع وخيم اجتماعي و بسته شدن دست هاي تان صحبت مي کنيد. اين که داريد محافظه کار مي شويد و سن تان هم بالا مي رود. ما هميشه ابراهيم حاتمي کيا را به عنوان يک فيلمساز شجاع و جسور مي شناختيم.

    -عجله نکنيد. من خودم هم خودم را نمي شناسم. نمي دانم بعدأ چه اتفاقي خواهد افتاد. شما هم پيش بيني نکنيد. معلوم نيست چه مي شود. روزگاري آقاي طالبي نژاد، بعد از نمايش "وصل نيکان" نوشت که اين کارگردان شهر را نمي شناسد و بعد از ورود به اين جا، ديگر حرفي براي گفتن نخواهد داشت. شما هم در قضاوت عجله نکنيد. اجازه دهيد پيش برويم ببينيم چه مي شود.

    البته منظور من فيلم هاي تان نبود. خود شما را گفتم...

    - شما از روي آثارم داريد درباره من قضاوت مي کنيد...

    آخر به نظرم "به نام پدر" فيلم جسوري است. اما خود ابراهيم حاتمي کيا، بعد از آن ديگر فيلمي نساخته است.

    - آقاي خسرو دهقان درباره فيلمسازي من تعبيري دارد. اين که مسير و حوزه حرکت من بيضي وار است که بعضي لحظات به هسته مرکزي نزديک ميشود و بعضي مواقع دور ميشود.

    قبول داريد که شما قبل از هر چيز، جدا از چالش هاي مذهبي و فرهنگي و اجتماعي و سياسي که درباره اش حرف زديم، يک ملودرام ساز هستيد؟ اين که ملودرام سازي، مهم ترين هوس فيلمسازانه شماست؟

    -حالا مهم ترين را نمي دانم، ولي من ملودرام ساخته ام. فيلم هندي هم زياد ديده ام. ( مي خندد ) بچه که بودم سالم ترين سالن هاي سينما، سينماهاي خانوادگي بودند که اغلب فيلم هندي نمايش مي دادند.

    آزاد بوديد براي سينما رفتن؟

    -نه. قاچاقي بود. تلويزيون هم نداشتيم. بعد چون اين فيلم هاي هندي فروش شان خوب بود و روي اکران مي ماند، هر کدام اش را شايد سي دفعه مي ديدم.

    برايم جالب است شما که مي گوييد فيلم به عنوان فيلم، سينما براي سينما، براي تان در درجه اول مطرح نيست، اين که مي گوييد حرفي را که قرار است بزنيد، از همه چيز براي تان مهم تر است، چطور به لحاظ فني در امر فيلمسازي اين قدر موفق بوده ايد؟ فيلم هاي شما معمولا از اين جنبه؛ تجربه هاي قوي و محکمي در حوزه سينماي ايران به حساب آمده اند.

    -من فيلم ساختن را دوست دارم. به خاطرش زحمت کشيده ام. در آغاز کار اساتيد خيلي خوبي هم داشته ام. ( مي خندد ) ديدي؟ باز هم چالشي بين ما ايجاد نشد.

    برگرديم به اول بحث. اين که آدم هاي گوناگوني از طيف هاي مختلف فيلم هاي شما را دوست داشته اند. شما بالاخره اصلاح طلب هستيد يا اصول گرا؟ ظاهرا هم اصلاح طلب ها فيلم هاي شما را دوست دارند و هم اصول گراها. نمي خواهم به اين سوال جواب سياسي بدهيد. چون يک هنرمند هستيد. اما خلاصه در ميان اين سوال هاي گوناگوني که پرسيده مي شود، جواب شما چيست؟ اپوزيسيون هستيد يا آدم نظام؟ مقابل نظام هستيد يا در کنارش؟ جواب تان براي مان جالب است. شما به لحاظ سياسي کجا قرار مي گيريد؟

    -راست اش فکر مي کنم دغدغه هاي همه ما مثل هم است. پاي مسائل سياسي که وسط مي آيد، ناگهان مي بينم هر کسي يک طرف خط قرار دارد. يادم مي آيد که موقع ساخت "آژانس شيشه اي"، يکي از دوستان که فيلمنامه را خوانده بود، به ام گفت که ساختن اين فيلم يک انتحار سياسي است. من آن موقع واکنشي نشان دادم که بعد از آن هميشه سعي کردم به همان طريق عمل کنم... اين که باز به قلب ام رجوع کردم.

    منبع: شهروند امروز
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 1:05 pm

    حاتمی کیا از هویت تا دعوت

    سینمای دفاع مقدس در عمر سی ساله اش کارگردان های زیادی را به خود دیده و طیف های گوناگونی را از گروه های مختلف را در خود جای داده است. حاتمی کیا از جمله این کارگردانان است که آثار فاخری را در این عرصه از خود برجای گذاشته است.

    اما برخی دیگر هم خلق لحظات نابی را تجربه کردند? خلوص نیت و صداقت این گروه بسیاری از ضعف های تکنیکیشان را پوشاند و آثاری ماندگار را خلق کرد.از جمله این فیلم ها می توان به دیده بان و مهاجر اثر حاتمی کیا،سفر به چزابه و نجات یافتگان ساخته زنده یاد رسول ملاقلی پور و ... اشاره کرد که گذر زمان نه تنها از ارزش آنها نکاسته بلکه صیقل داده وبرجسته تر کرده است.

    ابراهیم حاتمی کیا را می توان یکی از تاثیرگذار ترین فیلمسازان سینما دفاع مقدس نامید که عاشقانه در این عرصه کار کرده و آثار ارزشمندی را خلق کرده است. وی که تصویر گری جنگ را با دوربین هشت میلیمتری آغاز کرد وسرانجام به گروه شهید آوینی پیوست ،مدیوم سینما را برای ثبت دلاوری ایرانیان در جنگی عجیب و نابرابر مناسب دید و با فیلم هویت وارد عرصه سینمای حرفه ای شد و با دیده بان به عنوان فیلمسازی تازه نفس ،کشف شد.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 169163721251802023087112879920014027244116

    او در دیده بان هفت مرحله سلوک را از طریق دیده بان جوانش که در نهایت به شهادت شدن انجامید،به تصویر کشید و بسیاری ازمنتقدین را به تحسین واداشت. حاتمی کیا بسیاری از خام دستی های تکنیکی اش را لابلای سوژه فوق العاده و صداقت کلامش پوشاند و در فیلم بعدی اش (مهاجر) به کمال رساند.استفاده از عنصر پلاک که در فیلم های بعدیش به نماد دلپذیر تبدیل شد، با همین مهاجر آغاز شد .

    رابطه رزمنده فیلم(با بازی خوب مرحوم اصغر زاده) با پرنده آهنی شناسایی عالی از کار درآمده و به این پرنده کوچک شخصیت داده شد.

    حاتمی کیا پایان فیلم و شهادت کاراکترهایش را به خوبی با ظهر عاشورا و شهدای آن پیوند داده است.

    وی در اوایل دهه 1370 اثری ماندگار در سینمای دفاع مقدس با محوریت مجروحین جنگ خلق کرد:از کرخه تا راین.حاتمی کیا با این فیلم ملودرام توانست نظر مساعد تماشاگران و در عین حال منتقدین را جلب کرده و جوایز زیادی را در جشنواره فیلم فجر به خود اختصاص دهد.

    بوی پیراهن یوسف و برج مینو با نگاهی به داستان اسرای جنگی و دیده بانی که برای یادآوری خاطرات آن سالها بازگشته ،در یک سال ساخته شده و حاتمی کیا پرکارترین فیلمساز سال معرفی شد!البته هیچکدام نتوانست موفقیت از کرخه تا راین را تکرار کرده و در کنار فیلم مهجور خاکستر سبز ناکامی های این کارگردان تکمیل نمودند.

    آژانس شیشه ای که در دوران پر التهاب سال 1376 ساخته شد به شدت مورد توجه قرار گرفت و طیف های مختلف مردم و سیاسیون را مجذوب خویش ساخت. مظلومیت کاراکتر عباس (جانباز جنگ در حال احتضار) برگ برنده حاتمی کیا بوده و حس همدردی تماشاگر را بر می انگیخت.در نقطه مقابل حاج کاظم قرار داشت که دافعه ای بیشتری داشته و چندان سمپات نبود.ضلع دیگر این مثلث جذاب،سلحشور مامور امنیتی است که در عین نگرانی برای سلامتی عباس،امنیت ملی را ارجح تر می داند.

    بازی فوق العاده بیرونی پرستویی در کنار بازی های دیدنی کیانیان و حبیب رضایی، آژانس شیشه ای را به فیلمی جذاب و دوست داشتنی تبدیل کرده و حاتمی کیا را به قله محبوبیت رسانید.

    موج مرده کار بعدی وی به دلایلی با مشکل ممیزی مواجه شد و واکنش عجیب حاتمی کیا را در کنفرانس مطبوعاتی اش در برداشت.سرانجام فیلم با بیست دقیقه ممیزی به نمایش درآمده و نتوانست به موفقیتی دست یابد.
    در همین اثنا وی نخستین سریالش را با عنوان خاک سرخ در رابطه با نخستین روزهای جنگ ساخت که به دلیل فیلمنامه نسبتا ضعیف و کشدار بودنش نتوانست نظر بینندگان تلویزیونی را آنچنان که باید جلب کند. در روزهای فیلمبرداری خاک سرخ خبری راجع به هواپیما ربایی ایرانی نظر حاتمی کیا را جلب کرده که به ارتفاع پست تبدیل شد. جوانی بی پول که با خانواده اش هواپیمایی را ربوده و ماجراهای جذابی را به وجود می آورند. فیلمی با کادر اسکوپ ، بازیگران متعدد و پلاتویی کوچک که خلاقیت حاتمی کیا را به چالش فراخوانده و سرانجام خوشی برای وی داشت. ارتفاع پست مورد استقبال مردم قرار گرفت و هواپیما ربای واقعی را نیز با کاهش مجازات روبرو کرد.

    به رنگ ارغوان نیز به سرنوشت موج مرده دچار شد با این تفاوت که به دلیل سوژه حساسیت برانگیزش (علاقه مامور امنیتی به دختر یکی از سران مخالف نظام) هرگز رنگ پرده را ندید و علاقمندان سینمایش را ناکام گذاشت.

    (به نام پدر) ملودرامی دیگر از حاتمی کیا بود که فیلمنامه شتابزده و بازی کلیشه شده پرویز پرستویی لطمه شدیدی به پیکره فیلم وارد کرد و به همین دلیل هم در گیشه ناموفق بوده و مورد توجه بینندگان حرفه ای نیز قرار نگرفت.

    وی در آخرین کار سینمایی اش به سراغ سوژه داغ و پرسروصدای سقط جنین رفته و برای نخستین بار ساختار اپیزودیک را تجربه نمود.دعوت با فیلمنامه ای کاملا زنانه نوشته چیستا یثربی داستان های یکدستی نداشته و برخی بسیار ضعیف بودند(مانند اپیزود مربوط به ستاره زن سینما).یکی از مهمترین ایراداتی که می توان به کارهای حاتمی کیا گرفت اینست که وی به موازات پیشرفت تکنیکی ، در وجوه دراماتیک کارهایش موفق عمل نکرده و بلوغ تکنیکی جانشین حس ناب غریزی جاری در فیلم های اولیه وی شده است.

    در واقع در دعوت با یک فن سالار روبروییم نه کارگردانی غریزی و با هوش جهت تاثیرگذاری روی لایه های مختلف جامعه.فروش نزدیک به یک میلیارد فیلم هم بیش از آنکه از کیفیت والای فیلم نشات گرفته باشد، به افزایش بهای بلیط و نبود رقیبی قدرتمند در اکران باز می گشت.

    در کل حاتمی کیا در سینمای دفاع مقدس نقش برجسته ای داشته و سطح کیفی آن را تا حد زیادی ارتقا داده و عاشقانه این فضا و روابط حاکم بر آن را به تصویر کشیده است.

    1.برگرفته از نقل قول شهید مرتضی آوینی

    منبع : ایرنا

    تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 6:19 pm

    به بهانه اکران «دعوت»، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا
    دلم برای حاتمی‌کیا تنگ شده است
    زمانی که حاتمی‌کیا با یقین فیلم می‌سازد در واقع به موضوع نزدیک و با آن یکی شده است. آن قدر نزدیک شده که این نزدیکی مانع از این می‌شود که فقط وقایع را گزارش کند. در این حال او دیگر از حجاب واقعیت موضوع رها می‌شود و به نور حقیقت موجود می‌رسد.
    آفتاب- حسن ماژورزاده: در ابتدا بهتر است بگویم من نه از نسل حاج کاظم هستم که از حاتمی‌کیا گله کنم که چرا ما را فراموش کرده است و نه از آن دسته‌ای که سینمایی به نام سینمای اسلامی‌ درست کرده‌اند و پرچم‌دارش را حاتمی‌کیا می‌دانستند و حالا با ” باید این را پذیرفت که حاتمی‌کیا راه پر کردن صندلی‌های سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک‌، سوژه‌های با‌جسارت و به‌روز، برای همیشه او را تضمین می‌کنند و به او اجازه می‌دهد در هر عرصه‌ای فیلم بسازد؛ “
    دیدن کارهای اخیر او، سینما و اسلام را در خطر می‌بینند و نه از آن منتقدانی‌ام که مدیوم سینما را با تمام جزیئاتش می‌شناسن و هرگاه فیلم‌سازی به این جزیئات بی‌اعتنایی کرد او را محاکمه کنند، من فقط یکی از آن مخاطبانی هستم که ظاهراً برای حاتمی‌ کیا مهم‌اند‌.

    «هر کس در جهان معرفت خویش می‌زید و این جهان همان مقدار به جهان واقعی نزدیک است که معرفت او راهبر به حقیقت شده است». *

    باید این را پذیرفت که حاتمی‌کیا راه پر کردن صندلی‌های سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک‌، سوژه‌های با‌جسارت و به‌روز، برای همیشه او را تضمین می‌کنند و به او اجازه می‌دهد در هر عرصه‌ای فیلم بسازد؛ کاری به حرف من و شما هم نه داشته است ونه خواهد داشت. اگر این را پذیرفته‌اید حتماً این را هم قبول دارید که اگر این روزها به دیدن فیلم‌های او می‌رویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمی‌کیا را دیده‌ایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن. اما دیری نمی‌گذرد که برای لذت بردن‌، سبک شدن و از خود بیگانه شدن در فیلم‌های حاتمی‌کیا به سینما می‌رفتیم و آن لذت به قدری جاودانه مانده است که خیلی ها هنوز بهترین فیلم خود را «آژانس شیشه‌ای» و«از کرخه تا راین» می‌دانند. بله هنوز زمان زیادی نمی‌گذرد که گریستن ما جلوی نٍگریستن ما را می‌گرفت.

    اشتباه نکنید، من نمی‌خواهم بگویم که حاتمی‌کیا باید فقط از درد یک عده، یا رنج یک دوران فیلم بسازد. من نمی‌خواهم بگویم که ” اگر این روزها به دیدن فیلم‌های او می‌رویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمی‌کیا را دیده‌ایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن. “
    حاتمی‌کیا باید با زمانه مبارزه کند و خود را همچنان متعلق به یک نسل بداند تا قهرمان بماند. که حاتمی‌کیا اگر تکرار شود حاتمی‌کیا نیست.

    تحول، لازمه هر فیلم‌ساز است خصوصاً فیلم‌سازی مثل او که نسبت به وقایع اطراف خود بی‌تفاوت نیست وحساس بودنش در هر دوران موجب تحول او شده است و ما نشانه‌های این تحول را می‌توانیم در فیلم‌های او جستجو کنیم، که «آهنگ تحول فیلم‌ها آهنگ تحول خود اوست». *

    اما سوال این‌جا است که این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلم‌سازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساخته‌هایش، جای خود را به پیام‌ها و شعارهای سطحی داده است؟

    شاید یک جواب ساده این باشد، آن زمان سوژه‌ها قابلیت تبدیل شدن به یک ملودرام تآثیر گذار را داشتند اما با تغییر زمانه و عوض شدن آدم‌ها حالا دیگر جامعه ما نیاز به مرشد ومربی یا دادن هشدار و کشیدن ترمز دارد. این جواب را از هر کس شاید بشود پذیرفت اما نه از حاتمی‌کیا.

    ” این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلم‌سازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساخته‌هایش، جای خود را به پیام‌ها و شعارهای سطحی داده است؟ “
    جواب را باید جای دیگر جستجو کنیم، اگر کمی‌ ظریف‌تر به موضوع نگاه کنیم، قدرت و ضعف آثار حاتمی‌کیا را در یقین و تردید او می‌بینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه می‌نامند و موفقیت یک فیلمساز را در گرو نزدیک شدن به واقیعتی که قرار است در فیلم به نمایش در آید می‌دانند و تصویر این واقعیت را در فیلم، به همان اندازه درشت و واضح منعکس می‌یابند که آینه درون فیلم‌ساز به واقعیت نزدیک‌تر باشد.

    اما اگر باز گردیم به یقین و تردید، می‌بینیم که زمانی که حاتمی‌کیا با تردید فیلم می‌سازد یا او تنها واقعیت را منعکس می‌کند و این که واقعیت را باید پذیرفت یا نپذیرفت و یا فریاد می‌زند که مواظب باشید لایه‌های پنهان این واقعیت ممکن است خطرناک باشد؛ نتیجه می‌شود همان دادن پیام و هشدار درفیلم، که تلویزیون در اغلب برنامه‌های خود این وظیفه را بر عهده می‌گیرد؛ اما شاید به دلیل ممیزی نتواند مثل حاتمی‌کیا جسور باشد.

    البته تا اینجا که حاتمی‌کیا نسبت به مسائل زمانه خود حسا س است وشجاعت انتخاب واقعیت های پنهان و توان بازگو کردن آن را دارد خوب است، اما دور بودن او از موضوع و فقط بیان واقعیت و دادن هشدار، مخاطب او را نیز از موضوع دور نگه می‌دارد و اگر دفتر یادداشت همراهش نباشد، هشدار و پیام او را از یاد خواهد برد. ” قدرت و ضعف آثار حاتمی‌کیا را در یقین و تردید او می‌بینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه می‌نامند. “
    نگاه کنید به بیان واقعیت ها و دادن هشدارهایی چون سهل انگاشتن سقط جنین در «دعوت»، قربانی شدن یک نسل در «به نام پدر»، و آتش زیر خاکستر مردم در «ارتفاع پست».

    ولی زمانی که حاتمی‌کیا با یقین فیلم می‌سازد در واقع به موضوع نزدیک و با آن یکی شده است. آن قدر نزدیک شده که این نزدیکی مانع از این می‌شود که فقط وقایع را گزارش کند. در این حال او دیگر از حجاب واقعیت موضوع رها می‌شود و به نور حقیقت موجود می‌رسد. بلکه یقین او در پلان به پلان فیلم و نفس او در تک تک آدمهایش حس می‌شود و آن‌چنان برجان و دل حک می‌شود که از دست غبار زمان هم کاری ساخته نیست. نگاه کنید به حقیقت سوختن و افروختن در فیلم های دیده‌بان، مهاجر، ازکرخه تا راین، آژانس شیشه‌ای و... . «حاتمی‌کیا همه وجود خود را در فریم‌ها می‌دمد و هر بارخود را می‌سوزاند تا از شعله آ ن چراغی برافروزد وهر بار ققنوس‌وار از همان آتش، حیات دوباره می‌گیرد». *

    ” شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمی‌کیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود. “
    پس فرق است بین یقین و تردید، حقیقت و واقعیت، آرمان وجنجال، دل و عقل، الهام و پیام و ... و هر کس برای انتخاب و حرکت در این مسیرها آزاد است، همان طور که حاتمی‌کیا آزاد بوده و هست.

    شما را نمی‌دانم ولی من دلم برای حاتمی‌کیا تنگ شده است، دلم برای حاتمی‌کیا‌یی تنگ شده است که در این زمان و با همین آدم‌ها و حوادث اطرافشان باز هم با یقین خود فیلم بسازد و حقیقت مسایل به گونه‌ای در آینه ضمیر او بتابد که تجلی آن، در دلهای ما، آرمان‌هایمان را نیرو بخشد و تا انتها الهام‌بخشمان باشد و نه با تردید فیلمی‌ را بسازد که صرفاً واقعیت را بگوید و در کشاکش جنجال‌های آن، با ترازوی عقل، راه بد وخوب را بسنجیم و به عنوان پیام فیلم آن را در یابیم.

    که این با تردید ساختن کار سختی نیست ولی آن با یقین ساختن دشوار است و دشوارتر ا ز آن آنگونه ماندن.

    شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمی‌کیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود.

    «همین طور بمان، اگر چه می‌دانم زیستن چنین که تو داری چه قدر دشوار است. وعجب جرأتی می‌خواهد». *



    * آینه جادو، مرتضی آوینی
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الإثنين فبراير 15, 2010 6:21 pm

    حاتمی کیا حذف شده‌های دعوت را به آلبوم دعوت آورد

    آفتاب:‌نسخه نمایش خانگی فیلم «دعوت» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا در حالی تا اواخر هفته آینده عرضه می‌شود که همراه سی دی این فیلم، دی وی دی به نام «آلبوم دعوت» شامل اپیزود حذف شده این فیلم و سکانس‌های بیرون گذاشته شده قصه‌هایش روانه بازار می‌شود.

    به گزارش سرویس هفت هنر آفتاب، روزنامه اعتماد در شماره روز یکشنبه خود ضمن انتشار این خبر افزوده است:« ابراهیم حاتمی کیا یکی از اپیزودهای این قصه را که به اپیزود دانشجویی معروف بود و پژمان بازغی و لیلا اوتادی بازیگران نقش اصلی آن بودند از قصه «دعوت» بیرون گذاشت و فیلم بدون آن اپیزود به اکران عمومی درآمد».

    در این رابطه محمد پیرهادی تهیه کننده این فیلم به اعتماد گفته است: «این دو محصول به صورت مستقل روانه بازار خواهند شد».

    وی درباره «آلبوم دعوت» این طور توضیح می‌دهد: «سی دی فیلم همان فیلم «دعوت» است که در سینماها به نمایش درآمد. اما «آلبوم دعوت» شامل گفت وگو با عوامل فیلم، عکس‌ها و لحظه‌های پشت صحنه است. ضمن اینکه «آلبوم دعوت» اپیزود حذف شده ریحانه و سکانس‌های حذف شده از قصه‌های بهار، شیدا، سیده خانم و خورشید گنجانده شده است».

    در «آلبوم دعوت» بازی مهتاب کرامتی، پژمان بازغی، لیلا اوتادی، نگین صدق گویا و امید روحانی که در نمایش عمومی فیلم «دعوت» حضور نداشتند، دیده می‌شود.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الثلاثاء فبراير 16, 2010 5:25 pm

    «دعوت» رکورد فروش فیلم های «حاتمی کیا» را شکست
    سرمایه: روزی که خبر پیش تولید فیلم دعوت منتشر و اعلام شد ابراهیم حاتمی کیا این بار سراغ موضوعی اجتماعی رفته و برای بازی در این فیلم به ستاره هایی چون محمدرضا گلزار و بهرام رادان و مهناز افشار پیشنهاد داده است، این رویکرد را واکنشی برای تضمین فروش فیلم عنوان کرد. حاتمی کیا خود نیز درگفت وگویی با اشاره به دشواری تامین بودجه یک فیلم در شرایط امروز گفته بود: «حالا بزرگ ترین نگرانی مان گیشه است. اگر از گیشه عقب بمانیم، سقوط ما حتمی است.»
    هرچند دعوت با ترکیب بازیگرهای اولیه ساخته نشد اما در شش روز اکران عمومی خود بیشتر از دیگر فیلم های حاتمی کیا فروش داشته است، اگرچه منتقدان چندان روی خوشی به این اثر نشان نداده اند. دعوت طی این شش روز بیش از 150 میلیون تومان فروش کرده است.
    به گزارش فارس پیش تر رکورد پرفروش ترین فیلم «حاتمی کیا» در اختیار «به نام پدر» بود که بیش از 470 میلیون تومان فروخت و طی 9 روز نمایش در سینماهای تهران بیش از 113 میلیون تومان فروش داشت. همچنین فیلم های «آژانس شیشه ای» و «از کرخه تا راین» جزء پربیننده ترین فیلم های این فیلمساز هستند.
    «از کرخه تا راین» در سال 72، با بهای بلیت 50 تومان، 45 میلیون تومان در اکران یک خود فروخت و به عنوان سومین فیلم پرمخاطب سال 72 دست یافت. همچنین «آژانس شیشه ای» در سال 77 با بلیت 265 تومانی، حدود 180 میلیون تومان در اکران یک خود فروخت و فیلم دوم سال 77 شد.
    فیلم «ارتفاع پست» نیز از کارهای پربیننده این فیلمساز بود که در سال 81 به رقم فروش 240 میلیون تومان در اکران یک، در رده هشتم پرفروش ترین فیلم های سال 81 (با بلیت 550 تومانی) جای گرفت.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الثلاثاء فبراير 16, 2010 5:29 pm

    آغاز دوران جديد سينماي ابراهيم حاتمي كيا
    سيدمحمد خاتمي مهمان ويژه نخستين نمايش «دعوت»





    گروه فرهنگي: 11 سال بعد از ساخت و نمايش فيلم جنجالي «آژانس شيشه يي»، سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور پيشين كشورمان كه ابراهيم حاتمي كيا در نخستين سال تصدي دولت او اين فيلم را ساخت، پنجشنبه شب به تماشاي جديدترين فيلم فيلمساز جريان ساز سينماي بعد از انقلاب ايران نشست. پنجشنبه شب سازندگان فيلم «دعوت» ميزبان جمع گسترده يي از اهالي فرهنگ و هنر كشور بودند كه سيدمحمد خاتمي يكي از آنها بود. مصطفي ملكيان، محمدعلي موحد، كمال تبريزي، محمدعلي نجفي، مهناز افشار، سيما تيرانداز، چيستا يثربي و اهالي رسانه و سينما از جمله اين مهمانان بودند كه در كنار ابراهيم حاتمي كيا و تهيه كننده اش محمد پيرهادي در سالن نمايش فرهنگستان هنر به تماشاي دعوت نشستند. حاتمي كيا پيش از آغاز فيلم با بلندگويي كه در صحنه از آن براي هدايت عوامل استفاده كرد به مهمانان خوشامد گفت و بعد تشكر ويژه يي از سيدمحمد خاتمي به عمل آورد.او در ادامه گفت: اولين باري است كه فيلم در يك جمع به نمايش درمي آيد و براي من نفس تماشاگر مقدس است و حالم را جور ديگري مي كند، چون تماشاگر براي من مهم است. حاتمي كيا به شرايط سخت كاري در زمستان سال گذشته اشاره كرد و افزود: عوامل ساخت فيلم «دعوت» سال گذشته با همتي كه داشتند در زمستان نگذاشتند كار بخوابد، به خصوص بازيگران زحمت كشيدند تا فيلم ساخته شد. حاتمي كيا در سخنان كوتاهش از همكاري عوامل فيلم دوباره ياد كرد و نسبت به اكران و بازتاب نتيجه كار در عيد فطر اظهار اميدواري كرد و سپس نزد خاتمي رفت تا در كنار او تماشاگر فيلم جديدش همراه تماشاگران ديگر باشد. حاتمي كيا در «دعوت» موضوع سقط جنين را در قالب يك داستان پنج اپيزودي تصوير كرده است كه يك زوج در سنين مختلف درگير آن مي شوند.اما واكنش ها به فيلم «دعوت» در همين دو روز اول نمايش آغاز شد: واكنش هايي مختلف كه ترجيع بند تمام آنها «پا گذاشتن حاتمي كيا به دنيايي جديد كاملاً متفاوت از آثار پيشين» است. با اين همه بايد طي روزهاي آينده منتظر واكنش هاي مكتوب منتقدان به فيلم جديد حاتمي كيا باشيم. هرچند گفته هاي شفاهي در همان نمايش پنجشنبه شب چندان مثبت نبود. ديروز و در ميان رسانه هاي اينترنتي خبرگزاري مهر با مرور كارنامه حاتمي كيا از دعوت به عنوان رويكرد تازه فيلمساز محبوب دفاع مقدس به مسائل اجتماعي ياد كرده و آورده بود: «پس از تجربه ناكام به نام پدر، حاتمي كيا از مايه هاي آشناي فيلم هايش فاصله مي گيرد و پا به دنياي جديد مي گذارد. به نظر مي رسد دوراني تازه براي ابراهيم حاتمي كيا شروع شده و او مي خواهد باز هم نسلي تازه را به تماشاي فيلم هايش دعوت كند.» به نوشته مهر «دعوت» آزموني سخت براي كارگردان فيلم هاي خاطره انگيز سال هاي دور است. به غير از مهر، سايت خبري الف در مطلبي با عنوان «دعوت فيلمي كه يك بار ديدن آن هم مشقت بار است» انتقادهاي تندي را به فيلم جديد حاتمي كيا وارد كرده و نوشته است: به جرات مي توان گفت حاتمي كيا در آثار اخير خود چه در تلويزيون و چه اينك در سينما به وضوح ناموفق عمل كرده است. اگر نيش و كنايه هاي غيرمنصفانه زماني باعث شد كارگردان مهاجر، از كرخه تا راين، بوي پيراهن يوسف، آژانس شيشه يي، روبان قرمز و ارتفاع پست تصميم بگيرد ديگر فيلم جنگي نسازد، اما واقعيت تلخ ضعف فاحش آثار اخير به مراتب دردناك تر از انتقادات نرم گذشته است. نويسنده اين سايت در پايان از حاتمي كيا خواسته است بار ديگر به سينماي جنگ بازگردد. اما مدير سينما آفريقا درباره ميزان فروش دعوت در روز اول اكران به مهر گفت: «اين فيلم چهارشنبه 3/1ميليون تومان و پنجشنبه نيز 2/3 ميليون تومان فروخته كه به اين ترتيب مجموع فروش آن در دو روز اول، 5/4 ميليون تومان بوده است.»
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:14 am

    همه يک جوري با هم کنار مي آيند

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Untitled-1(1)

    آرش خوشخو



    1- در مورد دعوت مساله اصلي، توقعات تماشاگران است. توقع دوستداران سينماي حاتمي کيا که هنوز مکرر در مکرر تشنه ديدار آن مردان بغض فروخفته دوران جنگ هستند؛ مرداني که هنوز در سرگرداني يافتن جايي در دنياي واقعي تلو مي خورند. مرداني که همچون خوابگردها، زندگي پس از جنگ را سپري مي کنند و منبع حيات شان، از دوران جنگ و خاطرات و يادگارهايش نيرو مي گيرد. حاتمي کيا خود نيز اين گونه است. او نيز انرژي خلاقيت خود را به شکل مستمر از سال هايي دريافت مي کند که در جبهه گذرانده. در عنفوان جواني. خاطرات و حس و حال آن دوران نيروي محرکه فيلم هاي حاتمي کيا بوده؛ نيروي محرکه يي که مولد شاهکاري مثل مهاجر (1368) و همين طور فيلم هاي خوبي مثل از کرخه تا راين، ديده بان، هويت، برج مينو، آژانس شيشه يي و روبان قرمز بوده است.

    اما در گذر زمان گويي آن منبع مولد خلاقيت، آن مخزن احساس و خاطره به انتهاي خود رسيده. فيلمساز ما، فيلم به فيلم آن شور و احساس سرکش فيلمي مثل مهاجر را از دست داده است. اتصال او به آن منبع خلاقيت سست تر و سست تر مي شود. ارتفاع پست، موج مرده، خاک سرخ و به نام پدر، اتودهايي معوج از آن خاطرات و يادگارها را به نمايش مي گذارند. فيلمساز در اين آثار آخر، محافظه کارانه از خودش تقليد مي کند. از دوراني که خلاقيت او در تقاطع احساس و خاطره مي جوشيد و او را به مهم ترين فيلمساز نسل سينماگران پس از انقلاب بدل کرده بود. اما در اين آثار شاهد تلاش فيلمسازي هستيم که در مورد اينکه هنوز خاطراتش از جنگ براي تماشاگر امروز مورد توجه باشد، مردد است. پس امتياز مي دهد، کوتاه مي آيد و فيلم هايش را ديگر با دل و جان نمي سازد.

    در چنين موقعيت خطيري، «دعوت» اتفاقي بزرگ و جسورانه در سينماي حاتمي کياست. او واقع بينانه دريافته است که ديگر در وادي سينماي جنگ نمي تواند آن حاتمي کياي پيشين باشد. فيلمسازي که حتي در آرمان هايش نيز به ترديد افتاده و حاضر است مثلاً در به نام پدر، رزمنده پرشور خود را به پاي محاکمه دختر جوان خود بکشاند و نامنصفانه او را متهم کند، آن هم به اتهام دفاع از شهر و کشورش،

    دعوت اما گسست کامل حاتمي کيا از آن منبع انرژي به ظاهر لايزال اما در واقع تحليل رفته است. ديگر نه پرويز پرستويي است، نه شکوه و شکايت با خدا، نه پلاک و نه موسيقي سانتي مانتال.

    حاتمي کيا هوشمندانه دريافته که در وادي سينماي جنگ نمي تواند ادامه دهد. دعوت نشان از زيرکي فيلمسازي دارد که هنوز مي خواهد در سطح اول سينماي ايران باشد.

    2- اينجا با يک ملودرام عامه پسند روبه روييم. حاتمي کيا در از کرخه تا راين و به نام پدر، دلبستگي هاي خود را به موقعيت هايي ملودراميک نشان داده بود، اما هرگز نمي شد پيش بيني کرد براي اين فيلم خود، اينچنين کاربردي و عملگرايانه، فيزيکال ترين و ملموس ترين بخش زندگي زناشويي را انتخاب کند و به تصوير بکشد. فيلمي اينچنين آکنده از سونوگرافي و زنان حامله و ويار و گوشه کنايه هاي زنها و شوهرهايي که از بي احتياطي خود(،) به خشم آمده اند يا حيرت کرده اند و باهم مجادله مي کنند.

    3- دعوت در سطح يک ملودرام عامه پسند، به خوبي کار مي کند. پنج داستان فيلم براي تماشاگر معمول سينما، به اندازه کافي جذاب و سرگرم کننده هستند. برعکس نظر دوستان، کارگرداني فيلم هم چندان نشاني از شلختگي هاي مرسوم فيلم هاي اخير حاتمي کيا ندارد. بازي ها عموماً خوب هستند (به خصوص دو بازي چشمگير از آنا نعمتي که فيلم به فيلم پيشرفت مي کند و همين طور بازي ظريف کتايون رياحي) و داستان ها نيز سر و ته مقبولي دارند. استقبال مردم از اين فيلم و فروش چشمگيرش را تنها به پاي تبليغات تلويزيون نگذاريد. حاتمي کيا در دعوت نشان مي دهد همچنان روايتگر خوبي است و هنوز مي داند چطور احساسات تماشاگر را به غليان وا دارد... اما...

    4- اما دعوت فيلم بزرگي نيست. شايد حتي نتوان آن را فيلم خوبي دانست. دعوت خوراک سهل الهضم مناسب براي تماشاگراني است که اين سال ها با سريال هاي تلويزيوني خو گرفته اند. با نرگس و ساعت شني و سريال هاي سيروس مقدم. با همان تلقي رايج از خوبي و بدي. از لطف خداوند، از اينکه بالاخره حق به حقدار مي رسد و بي گناه تا پاي چوبه دار مي رود، اما سرش بالاي دار نمي رود. از اينکه راضي باشي به تقديرت. در ستايش مهرباني و سازش. در تصوير زنان مظلوم و ستم کش و مردان فرصت طلب. حاتمي کيا و فيلمنامه نويس اش نمي توانند موفقيت هاي ملتهب و بغرنج ملودراميک خلق کنند. چالشي هم اگر به وجود مي آيد به ساده ترين شکل ممکن حل و فصل مي شود. (مثل داستان افسانه) همه چيز در سطح تلقي تماشاگر تلويزيون باقي مي ماند. در فيلم بچه دار شدن چيزي وراي بچه دار شدن نيست. در آن پشت، چيزي وجود ندارد. فيلم به سادگي پنج داستان کوتاه است. درباره اينکه بچه دار شدن خوب است و بهتر است حتي اگر ناخواسته باشد آن را سقط نکنيم. حاتمي کيا و نويسنده اش حتي تمايلي به چالش کشيدن اصول اجتماعي امروز ندارند. قهرمان هاي فيلم به شکل مستمر با يکديگر و با شرايط سازش مي کنند و از چالش مي پرهيزند. شايد نگاه مشکوک زن چادري در اپيزود آخر به مريلا زارعي که با دست و بالي شکسته بر تخت اورژانس خوابيده، تنها لحظه يي باشد که فيلم تلاش مي کند سطح ديگري از مفاهيم را به چالش بکشد اما پايان بندي فيلم و چشمان بسته و خسته مريلا زارعي اين فرصت را هم مي گيرد. تماشاگر هم ترجيح مي دهد چشمانش را ببندد و زياد در فکر اتفاقاتي که افتاده نباشد. به هر حال همه يک جوري باهم کنار مي آيند.

    5- دعوت اما فيلم سرگرم کننده يي است. حتي مي تواند فيلمي شبه آموزشي براي زوج هاي جواني محسوب شود که هر روز بيش از قبل، از بچه دار شدن مي هراسند و اينکه بچه هديه يي آسماني است و مي توان با خيال راحت آن را تقديم اين دنيا کرد. درجه ارزشگذاري*
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:15 am

    فرياد مورچه ها، آواز گنجشک ها و سکوت جنين ها



    محمد باغباني



    فيلم دعوت، آخرين ساخته ابراهيم حاتمي کيا به نوعي ادامه مسير فيلمسازي اوست اما به جاي اينکه در مسير اصلي باشد، در جاده خاکي است. نمي دانم چرا خيلي ها معتقدند نسبت به سينماي حاتمي کيا فيلم دعوت اثري متفاوت است. اصولاً اگر بخواهيم طبق تئوري فضاي بيرون قاب به سينماي حاتمي کيا نگاه کنيم، يعني اگر در جهان متني سينماي حاتمي کيا گشت و گذاري داشته باشيم، با توجه به مجموعه آثار او، باز دقيقاً به فيلي چون دعوت خواهيم رسيد. يعني اگر مثلاً اين امکان را داشته باشيم تا با دوربين حاتمي کيا يک روز عصر از آژانس مسافرتي فيلم آژانس شيشه يي بيرون بياييم و به يک مطب برويم که در آن زنان تهراني سقط جنين مي کنند، بي شک با همين صحنه ها مواجه خواهيم شد. مفهوم «تفاوت» در سينماي يک فيلمساز زماني اتفاق مي افتد که او نسبت به آنچه در قالب فرم هاي متمايز سينمايي بيان کرده، دچار دگرگوني و تازه انديشي شود. دو فيلم مونيخ (اسپيلبرگ) و شما زندگان (روي اندرسون) نمونه هاي خوبي براي سينماي متفاوت فيلمسازاني هستند که در طول دهه ها فعاليت سينمايي به آن رسيده اند. مونيخ در مقايسه با فهرست شيندلر و شما زندگان در مقايسه با داستان عشق سوئدي کاملاً دو اثر متفاوت هستند و البته که اين دو فيلمساز قابليت تغيير و متفاوت سازي را هم دارند. در واقع حاتمي کيا همواره به واسطه دقيق شدن بر يک رويداد اجتماعي يا يک اتفاق خاص، روايت خود را ساخته و پرداخته کرده. نگاهي که در دوره هايي به خاطر اصالتش ستايش مي شد. اصلاً به مباحث ايدئولوژيک و تاثيرات شان بر فيلمسازي يک فيلمساز کاري ندارم. حاتمي کيا تنها يک زبان سينمايي را مي شناسد و از دوره يي به بعد هرگز آن را تغيير نداد. بي شک نقطه اوج اين دوره فيلم آژانس شيشه يي است. يعني براي حاتمي کيا آنچه گفته مي شود، مهم تر از چگونه گفتن آن است.

    در اين باره از دو ديدگاه مي توان وارد بحث شد؛ اول مساله زنان در سينماي حاتمي کيا است. زنان در سينماي حاتمي کيا واقعاً چه جايگاهي دارند؟ اصولاً در مباحث تئوريک ملودرام و فيلم هاي زنانه قرابتي جداناشدني دارند اما در ملودرام به سبک حاتمي کيا اين نگاه و حضور زنانه اصلاً نقشي ندارد و در مورد حاتمي کيا به جرات مي توان گفت ملودرام هاي او کاملاً مردانه هستند. خب دوره اول فيلمسازي حاتمي کيا اصلاً به حضور زنان نياز نداشته، اما از دوره دوم و با ورود حاتمي کيا به فضاي شهر و تمرکز او روي مسائل اجتماعي، پاي زنان طبيعتاً به سينماي حاتمي کيا باز مي شود. اما همه اين زن ها همواره يک نفر بوده و هستند. مثالي که براي خاصيت زنانگي سينماي جان فورد بيان مي شود، به گونه يي براي سينماي حاتمي کيا هم صادق است. در واقع فيلم هفت زن فورد، در اينجا دقيقاً همين فيلم دعوت است. نگاه، نگرش، نياز و جنسيت زنانه براي سينماي حاتمي کيا هميشه عنصري منفعل و دور از واکنش و تاثيرگذاري بوده. مادر و دختر فيلم به نام پدر جداي اينکه به شکلي نمادين تحت تاثير پدر هستند و کنشي از خود ندارند، کاري غير از همراهي و هزينه دادن به شکلي «هندي وار» ندارند و مهم ترين زن سينمايي حاتمي کيا تا به اين لحظه يعني «فاطمه» فيلم آژانس شيشه يي، هرگز حضور معني دار ندارد. البته اينجا شايد تکنيک روايي مبتني بر حذف حاتمي کيا جواب داده، اما براي مخاطبي که مي خواهد بداند حاج کاظم با آن همه فاطمه فاطمه گفتن به دنبال چه چيز است، ابراهيم حاتمي کيا در هيچ جاي جهان سينمايي اش پاسخي ندارد. در واقع حاتمي کيا خود حاج کاظمي است که تنها مي تواند اين زنان آسيب ديده را صدا کند و توانايي نشان دادن شان را ندارد. روزگاري فليني به «فرانچسکو رزي» تبريک گفته بود که او مي تواند بدون زنان فيلم بسازد، چرا که خودش اعتراف کرده بود هرگز نمي تواند فيلمي بدون زن بسازد. به نظرم حاتمي کيا هم به نوعي مانند رزي است. بدون حضور زن همواره موفق تر بوده و هست. تصور کنيد اگر حاتمي کيا روزي آژانس شيشه يي را از نگاه فاطمه مي ساخت، چه فيلم متفاوت و تاثير گذاري خلق مي شد. به هرحال انتخاب او همواره حاج کاظم و نگاه حاج کاظم بوده و هست. قصد ندارم مستقيماً بگويم او زنان فيلم دعوت را نمي شناسد اما بي شک در به تصوير کشاندن شان کم توان يا حتي ناتوان است. ديالوگ هاي سطحي و بدون اصالت در کنار بازي هاي ضعيف و مصنوعي هم حسابي به فيلم آسيب زده اند و موسيقي آقاي عليقلي هم بدجوري ذهن آدم را به هم مي ريزد و از طرفي هم هيچ کاربردي ندارد.مساله بعدي به فرم فيلم دعوت برمي گردد. حاتمي کيا قصد داشته مطبي را نشان دهد که زناني براي سقط جنين به آن مراجعه مي کنند اما خلاف اين موضوع رفتار کرده. يعني زناني را نشان داده که اتفاقاً ،تکرار مي کنم «اتفاقاً» همه به يک مطب مي روند. خب اين انتخاب تا حد زيادي گروتسک است که فکر مي کنم مايه هاي کميک اش بيشتر حضور دارند. حاتمي کيا خيلي قصد داشته با نماهاي «هلي شات » اش به ما بفهماند اينجا تهران است اما خودش يادش رفته توضيح دهد چطور در اين تهران خشن و بزرگ، همه بارداران ناخواسته اش به يک مطب مي روند. در اين فرم سينمايي، اصلاً دليل بارها نشان دادن آن دو دکتر (آناهيتا نعمتي و کتايون رياحي) چيست؟ چرا بايد اين دو را بارها ببينيم؟ اين دو چه نقش دراماتيکي دارند؟ البته ظاهراً خانم نعمتي تعلق خاطر خاصي به نقش دکتري دارند که در فضاي دراماتيک بيکاري پنهان است. (پارک وي را به ياد بياوريد.) اين همان نقش منفعل زنانه يي است که در سينماي حاتمي کيا وجود داشته و دارد. حاتمي کيا در دعوت همان برخوردي را با زنان و شخصيت هاي فيلمش دارد که حاج کاظم با گروگان هايش. دوست شان دارد، اما اين دو طرف همديگر را نمي فهمند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:25 am

    دوشنبه 1/7/1387
    سنگر و قمقمه‌هاي خالي


    بيش از 6دهه از پايان جنگ جهاني دوم مي‌گذرد و هنوز هاليوود در اين باره فيلم مي‌سازد؛ جنگي كه كمتر از 5سال طول كشيد و آمريكا پس از گذشت 2سال وارد معركه شد.

    جالب اينكه سينماي آمريكا در تمام اين سال‌ها درباره همين حضور نه چندان طولاني فيلم ساخته است؛ چه آثار جنگي و چه فيلم‌هايي كه به نمايش تبعات جنگ پرداخته‌اند. مثلا با فاصله كوتاهي از پايان جنگ جهاني دوم، ويليام وايلر «بهترين سال‌هاي زندگي ما» را جلوي دوربين برد؛ فيلمي اجتماعي كه در آن فيلمساز به پيگيري سرنوشت سربازاني مي‌پرداخت كه پس از پايان جنگ به شهر آمده بودند. در كنار فيلم‌هاي ضد سيستم اجتماعي،‌آثار جنگي‌اي هم ساخته مي‌شد كه با حادثه و هيجان، تماشاگران پرتعداد مي‌يافت. در اين 6دهه اگر برخي ژانرها مثل موزيكال با فراز و نشيب‌هايي مواجه شده‌اند يا ژانري چون وسترن بارها به بن‌بست رسيده ولي سينماي جنگ در همه اين سال‌ها گونه‌اي موفق و پرطرفدار بوده است.

    اين را بگذاريد كنار سينماي جنگي ايران كه 8سال جنگ تحميلي را به عنوان مهمترين اتفاق 3دهه اخير تاريخ معاصر، به عنوان منبع الهام در اختيار دارد. سينمايي كه سال‌هاست به ندرت اتفاق هيجان‌انگيزي در آن مي‌افتد.

    اولين فيلم‌هاي جنگي سينماي ايران، تقريبا كمترين ارتباطي با واقعيت جنگ ايران و عراق نداشتند. سال‌ها گذشت تا اينكه حسن كار بخش با «ديار عاشقان»، اولين فيلم جنگي واقع‌گراي سينماي ايران را ساخت. با ورود چهره‌هايي چون حاتمي‌كيا و ملاقلي‌پور سينماي جنگي ايران كم‌كم هويت يافت. نكته كليدي، انتقال حال و هواي خاص حاكم بر جبهه‌ها بود؛ چيزي كه طبيعي بود مرحوم خاچيكيان آن را لمس نكرده و توانايي انعكاسش را روي پرده نقره‌اي نداشته باشد. «عقاب‌ها» به عنوان پرفروش‌ترين فيلم سينماي ايران در دهه 60 وكلا پرمخاطب‌ترين فيلم سينمايي جنگ، به حادثه و هيجان توجه نشان مي‌داد.

    در «پرواز در شب» ملاقلي‌پور كار دشوار و مهمي را به سامان ‌رساند. در طول جنگ تحميلي مقايسه‌هاي فراواني ميان جنگ ايران و عراق و ماجراي كربلا صورت مي‌گرفت. اينها البته در فيلم‌ها يا نمود نداشت يا به صورتي گل درشت و شعاري به آن پرداخته مي‌شد ولي پيوند بچه‌هاي گردان كميل و مهدي نريمان در «پرواز در شب» با سقاي تشنه لب كربلا باورپذير از كار درآمده بود. پس از اين فيلم با آمدن حاتمي‌كيا ، سينماي جنگ ايران صاحب كاراكتر شد. «ديده‌بان» و «مهاجر» هنوز هم جزو قله‌هاي سينماي دفاع‌مقدس محسوب مي‌شوند. جالب اينكه در 2سال آخر جنگ،‌ سينماي دفاع مقدس شكل گرفت و صاحب فيلمسازاني شاخص در اين عرصه شد.

    با پايان جنگ اين سؤال وجود داشت كه سينماگران جنگ چگونه بايد فيلم بسازند. «وصل نيكان» حاتمي‌كيا حاصل گيجي‌ شاخص‌ترين فيلمساز سينماي جنگ در آن سال‌ها بود. اينگونه بود كه گفتند حاتمي‌كيا شهر را نمي‌شناسد و بهتر است در همان فضاي جبهه و جنگ فيلم بسازد. طبيعي بود كه ساخته شدن فيلمي تهييجي و حماسي در دوراني كه ديگر جنگي وجود نداشت، مفهومي نداشته باشد در چنين شرايطي فيلمسازان سينماي جنگ خيلي زود راه خود را يافتند. حاتمي‌كيا با «از كرخه تا راين» نشان داد كه مي‌توان با تركيب مايه‌هاي سينماي دفاع مقدس با عناصر ملودرام، ارتباطي گسترده با مخاطب يافت. كمال تبريزي با «ليلي با من است» اولين كمدي جنگي سينماي ايران را ساخت. فيلمي هوشمندانه با الگوي «راه جبهه از كدوم طرفه؟» كه با شوخي با بسياري از موقعيت‌ها، با ظرافت از خط قرمزها نيز عدول نكرد. اينها همه حكم دريچه‌هاي تازه‌اي را داشتند كه باعث پويايي سينماي دفاع مقدس مي‌شدند.


    ملاقلي‌پور در ميانه دهه 70؛ 2 فيلم «نجات يافتگان» و «سفر به چزابه»، بهترين فيلم‌هاي سينماي جنگ ايران را ساخت. «نجات يافتگان» هم نقش مغفول مانده زنان در عرصه جنگ را به تصوير مي‌كشيد و هم با ارائه تصويري به شدت واقعي و انساني، پلشتي جنگ را موكد مي‌كرد. اين جسارت در ساختار و فرم نيز به چشم مي‌خورد. در «سفر به چزابه» با دستاوردي به مراتب قابل توجه‌تر روبه‌رو بوديم؛ سفري نوستالژيك از سوي ملاقلي‌پور به دنياي پاك و صميمانه جبهه‌ها و تلفيقي هنرمندانه از گذشته و حال و واقعيت و خيال. بهترين نمونه استفاده سينماي ايران از جريان سيال ذهن كه كوشش‌هاي پرثمر بعدي سازنده‌اش هم در اين زمينه، ديگر كيفيت «سفر به چزابه» را تكرار نكردند.

    نكته مهم در مورد اين 2ساخته ملاقلي‌پور، نشان دادن اين نكته بود كه هنوز حرف‌هاي ناگفته فراواني درباره جنگ وجود دارد و جالب اينكه كمي بعد سينماي جنگ ايران وارد بن‌بست شد و به مضامين و مفاهيم تكراري روي آورد تا تك جرقه‌ها با حضور ملاقلي‌پور و حاتمي‌كيا رقم بخورد. در نيمه دوم دهه هفتاد اين سؤال مطرح بود كه آيا صرف نمايش مستقيم جنگ و توپ و تانك فيلمي را منتسب به سينماي دفاع مقدس مي‌كند يا نه مي‌توان در فيلمي كاملا شهري چون «آژانس شيشه‌اي» به مولفه‌هاي سينماي دفاع مقدس دست يافت؟ «آژانس شيشه‌اي» با يك دهه فاصله از پايان جنگ، همان راهي را مي‌رفت كه ويليام وايلر با «بهترين سال‌هاي زندگي ما» بلافاصله پس از پايان جنگ جهاني دوم رفته بود.

    نكته كليدي، پيگيري وضعيت آدم‌هاي جنگ بود كه جنگ اساسا با آدم‌هايي كه درگيرش بودند مصداق و مفهوم يافت؛ كاري كه حاتمي‌كيا آن را با مهارت تمام در «آژانس شيشه‌اي» انجام داد. تغيير شرايط اجتماعي، روي سينماي جنگ نيز تاثير مي‌گذاشت. فيلم‌هايي چون «روبان قرمز» با آن بيان سمبليك، «موج مرده» با آن عصبيت تعمدي و آشفتگي‌هاي رسول‌ملاقلي‌پور در «قارچ سمي» را مي‌توان حاصل همين شرايط ملتهب و تغيير يافته دانست. شكست پروژه عظيم «دوئل» نيز نشان داد كه صرف تسلط تكنيكي نمي‌تواند، موفقيتي را تضمين كند.


    اينها تازه كوشش‌هايي بود براي احياي سينماي جنگ.به تدريج اما فيلمسازان مهم سينماي دفاع مقدس ترجيح دادند، در ژانر‌هاي ديگر فيلم بسازند و سينماي جنگ با از دست دادن چهره‌هاي شاخص ميدان را براي فيلمسازان ديگر باز كرد. اين هم نكته جالب توجهي است كه وقتي تبريزي به ساخت كمدي شهري روي آورد، حاتمي‌كيا سريال ماورايي و فيلم اجتماعي ساخت و درويش درگير پروژه‌اي تاريخي شد؛ فيلمسازاني چون كيومرث پوراحمد و خسرو سينايي به ساخت فيلم‌هاي جنگي روي آوردند.
    در واقع با ورود اين فيلمسازان به عرصه سينماي دفاع مقدس، تنوع ديدگاه‌ها به آثاري متفاوت انجاميد كه فارغ از ميزان توفيق و يا عدم توفيق‌شان، دريچه‌اي تازه را در اين عرصه مي‌گشودند. نمود بارز نگاه متفاوت به جنگ را مي‌شد در فيلم «طبل بزرگ زير پاي چپ» ساخته كاظم معصومي مشاهده كرد و حالا «فرزند خاك» كار محمدعلي باشه آهنگر، از ظرفيت‌هاي تاكنون ناديده گرفته شده، سينماي جنگ مي‌گويد.

    مشكلي كه سينماي دفاع مقدس در همه اين سال‌ها با آن مواجه بوده است، بحران مخاطب است. تعداد فيلم‌هاي پرفروش و در عين حال ارزشمند سينماي دفاع مقدس به اندازه انگشتان يك دست هم نيست.

    به همين دليل و البته هزينه‌هاي سنگيني كه ساخت فيلم جنگي دارد، اين سينما، نسبت به ژانرهاي ديگر وابستگي بيشتري به دولت دارد.

    اين وابستگي خيلي وقت‌ها محدوديت‌هايي را پيش مي‌آورد كه بيشتر سليقه‌اي است تا ضابطه‌مند و قانوني. نمونه اينكه فيلمي چون «فرزند خاك» سال‌ها با ممانعت براي ساخت مواجه مي‌شد و حالا كه ساخته شد، همه اذعان دارند كه اثري ارزشمند است. سينماي دفاع مقدس ايران با كنار رفتن حاتمي‌كيا، درويش، تبريزي، شورجه و درگذشت رسول ملاقلي‌پور، و باوجود تمام مشكلات و معضلات همچنان به مسير خود ادامه مي‌دهد.

    سينمايي كه پس از اين بايد انتظار داشت كارگردانانش را جواناني تشكيل دهند كه در سال‌هاي جنگ يا به دنيا نيامده بودند و يا دوران كودكي را مي‌گذراندند. اسپيلبرگ توانست در «نجات سرجوخه‌رايان» فيلم تكان دهنده‌اي درباره جنگي بسازد كه در زمان وقوعش خود در دوران كودكي به سر مي‌برد و سينماي جنگ در دوران تازه، چاره‌اي جز اعتماد و فراهم كردن بستري براي رشد نسل تازه فيلمسازان ندارد؛كساني كه قرار است اين پرچم را همچنان افراشته نگهدارند... .

    منبع : همشهري
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:28 am

    سه شنبه 30/7/1387

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 11423626336220838472242482422261175079

    تحلیل رجانیوز از فیلم تازه حاتمی‌کیا؛



    بعد از رنسانس و تحول فکری فراگیری که متوجه جوامع بشری شد، اصول معرفتی و معیارهای عقلانی بر مبنای قواعد جدیدی شکل گرفت. در قرن نوزدهم گرایشات نومینالیستی (اصالت تسمیه) و شک گرایی جدید با اصالت حس و تجربه تقویت شد و در نهایت به پوزیتیویسمی منجر شد که اساس آن را اکتفا به داده های بی واسطه حواس تشکیل می داد.

    در پوزیتیویسم هرگونه تفکر و تلاش برای جستجوی "چرایی" پدیده ها، پوچ و غیر علمی به حساب آمد و موضوع علم، همچنین غایت توان عقلانی بشر، "چگونگی" پیدایش و روابط پدیده ها، قلمداد شد. بر این مبنا جوامع مدرن امروزی متولد شدند که در آن الگوها و هنجارها را "هست ها" تشکیل می داد و "بایدها" به دست فراموشی سپرده می شدند.

    این ساختار فکری هرچند مولود جوامع پیشرفته بود اما در کشورهای در حال توسعه پا گرفت و به سرعت به الگوی حرکتی آنها تبدیل شد.

    موضوع هنر در این عالم جدید به تبع غلبه اومانیسم، "انسان" است و هنرمند، راوی و صورتگر احوال انسانی است. بر این مبنا کارگردان هنری یک گزارشگر حرفه ای یا مستند سازی با سناریو از پیش نوشته شده است که باید همپای جامعه خود قدم بردارد تا شارح خوبی از احوال آنها باشد.

    ابراهیم حاتمی کیا نیز به عنوان یک کارگردان هنری در دنیای متجدد امروزی،از این قاعده مستثنی نیست. او سعی می کند همگام با مردم جامعه خود حرکت کند تا راوی خوبی از آلام و آرزوهای آنها باشد. ساختار اپیزودیک فیلم "دعوت" و درون مایه اعتراضی "به نام پدر"، -آخرین ساخته های ابراهیم حاتمی کیا- گواه این مدعاست.
    در "به نام پدر" برای اولین بار دوربین حاتمی کیا از دریچه نگاه نسل جنگ کرده دور می شود و تبعات جنگ را از منظر نسل قربانی به تصویر می کشد. فارغ از اینکه فیلم، سخن از زبان نسلی می گوید که گوینده(کارگردان) نماینده ی آن نسل محسوب نمی شود و اینکه پرداختن صرف به سیاهی ها و زشتی ها محصول نسبت هنرمند امروز با اگزیستانسیالیسم متجدد است، مقصود نگارنده تغییر زاویه نگاه کارگردان و به تبع آن چرخش لنز دوربین اوست؛ که در مقایسه تطبیقی "سردار راشدِ" موج مرده با "ناصرِ" به نام پدر به روشنی جلوه گر شده است. سردار راشدِ شاکی آنجا که می گوید " قرار بود ما بجنگیم شما از بچه‌هامون محافظت کنید. حالا کدوم یکی از ماها کم‌فروشی کردیم?!؟" تبدیل می شود ناصرِ متهم آنجا که می شنود "هنوزم نمی خواید باور كنید كه من جنگ شمارو ادامه دادم بابا،این مدرك كوچیكیه!؟" یا وقتی به همسرش می گوید "چرا این جنگ دست از سر ما بر نمی داره ؟"

    ساختار اپیزودیک فیلم "دعوت" هم حتی با غمض نظر از محتوای آن، به گونه ای گویای همین حقیقت است. روایت های مختلف از یکمعضل اجتماعی و به تصویر کشیدن حالت های متنوع از طبقات متفاوت جامعه در مواجه با مشکلی واحد، به این معناست که کارگردان، شخصی بی رای و بی طرف است؛ یا از روی تواضع خود را در مقام قضاوت نمی بیند و یا اینکه غایت کار هنری و رسالت سینمایی خود را همین گزارش غیرجانب دارانه از احوال مردم جامعه می داند.

    اما حق آن است که هنرمند به تعبیر مرحوم سید حسن حسینی، اگر به گونه زارعان زمین را به بذری می نوازد، باید چشمی هم به آسمان داشته باشد و اینکه اساساً "هنرمند بی طرف" ترکیب ناقصی است. هنر یعنی طرفداری و هنرمند یعنی طرفدار. اما اگر در فیلم دعوت، بازیگری که برای حفظ تناسب اندام و ترکیب صورت، قصد سقط جنین دارد در کنار زنی قرار گرفته که یک بار به خاطر بچه دار نشدن از همسرش جدا شده و این بار برای حفظ بچه ی در راهش از همسر جدید فرار می کند؛ باید دلیلش را در هدف گیری کارگردان به سمت ذائقه ی ساده پسند مردم جستجو کرد. که اگر می توان با "جواهری در قصر" و "ترانه مادری" و "نان و عشق و موتور هزار"، رضایت مردم را جلب کرد؛ چه نیازی است به ساختن "روبان قرمز" و "بچه های آسمان"!؟ یا اگر هدف آشتی مردم با سالن های سینماست، چطور می توان با "مهاجر" و "دیدبان" و "هیوا"، نسل سومِ (به زعم کارگردان) قربانی جنگ را در صف گیشه ها دید؟!
    ولی این فقط جزئی از حقیقت است، بخش دیگر حقیقت آن است که فطرت جمعی مردم، در عین حال سالم و صادق و تشنه ی حقایق است. ضمیر پاک انسان آن چیزی را می پسندد که بر اساس نیاز ذاتی او برایش سودمندتر است و آنچه برای انسان سودمندتر است، آوازه اش بیشتر می شود و در خاطره ها ماندگارتر "...وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْكُثُ فِی الأَرْضِ..." (رعد)

    شاید دوره این مواعظ برای حاتمی کیای امروز، گذشته باشد و داد سخن دادن مانند آنچه شهید آوینی برای حاتمی کیای دیروز نوشت، بی اثر باشد که: " دوست من! می دانم كه چه می كشی، خوب می دانم. اما تو كه در دامنه آتشفشان منزل گرفته ای باید بدانی كه چگونه می توان در فوران آتشفشان زیست. ما را خداوند برای زیستن چنین به زمین آورده است، چرا كه مرغ عشق، ققنوس است كه در آتش میزید، نه آنكه رنگین كمان می پوشد و در بوستان های عافیت، شكر می خورد و شكرشكنی می كند..."

    در فصل نوآوریهای حاتمی کیایی باید نقد ها را مقتضای آنچه "هست" نوشت.

    و لاجرم پاسخ به "دعوتِ" او را باید چنین داد که:

    ?- هر معضل اجتماعی به مجرد معضل بودنش قابلیت به تصویر درآمدن و مقابل انظار عمومی قرارگرفتن را ندارد. گذشته از این، در مورد سقط جنین اگر معضل بودنش را بپذیریم، اجتماعی بودن آن برمبنای فراگیر بودن در سطح جامعه ایرانی(نه فقط پایتخت)، محل بحث است. حتی اگر با تساهل از کنار آن هم عبور کنیم، راجع به اولویت آن بر سایر بحرانهای دست به گریبان مردم، نمی توان مانند آقای حاتمی کیا حکم راند.

    ?- مهمترین دستاورد فیلم دعوت "تابو شکنی" از یک معضل اجتماعی در عرصه هنر است! حال آنکه در شرح وظایف یک هنرمند متعهد، برای "تابو شکنی" مرتبتی لحاظ نشده. این مشابه اشتباهی است که کارگردان "اخراجی ها" هم به گونه ای مرتکب شد. هنرمند یک معمار است و هنرمند متعهد یک معمار فرهنگی. اوبنایی را فرو نمی ریزد، هرچند بی اساس ساخته شده باشد. بلکه بنای فرهنگی ساخته شده را با تذهیب و تزیین هنری آماده تحویل به مخاطب می کند.

    ?- ابراهیم حاتمی کیا-همانطور که خود را هنوز سردار سینمای جنگ می داند!- به تصریح تمام اهالی سینما، بهترین فیلمساز دفاع مقدس است. اما مدتی است به قول سینماگران در ژانراجتماعی فیلم می سازد و هیچگاه هم توفیق فیلم های قبلی اش را در این ژانر بدست نیاورده. اگر شرایط جامعه مدرن، تغییر ذائقه مخاطب و هرآنچه پیش از این آمد را نادیده بگیریم، فقط حس تنوع طلبی کارگردان است که او را مجبور به این تغییر رویکرد می کند. و این اتفاقا همان چیزی است که در این فیلم برای اولین بار حاتمی کیا را مقابل دوربین هم آورد تا ثابت شود کارگردانان هم از قانون کلی "هر انسانی دوست دارد روزی بازیگر شود" مستثنی نیستند!

    منبع : سینمای ما
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:31 am

    پنج شنبه 24/5/1387

    حاتمی‌كیا : این انتخاب به من انرژی زیادی می‌دهد

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 8670132322022076250943523723336157225140

    حاتمی‌كیا پس از انتخاب از سوی نسل جوان:

    این انتخاب به من انرژی زیادی می‌دهد

    ابراهیم حاتمی‌كیا كارگردان سینما، توسط نسل جوان به‌عنوان كارگردان فرهیخته‌ی جریان‌ساز انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت.

    در مراسمی كه ـ 21 مرداد ماه ـ با عنوان اختتامیه جشنواره‌ی «قابی برای جوانان» در سالن همایش‌های صداوسیما برگزار شد، ابراهیم حاتمی‌كیا كارگردان سینما پس از دریافت لوح تقدیرش، این انتخاب را یكی از با ارزش‌ترین انتخاب‌های برای خود دانست و گفت: این انتخاب به من انرژی زیادی می‌دهد.

    او همچنین ادامه داد: جنگ و شرایطی كه پیش آمد امكانی برای بچه‌های آن دوران فراهم كرد و جوانان ‌هم نشان دادند كه می‌توانند كشور را حفظ كنند، جوانان امروز هم می‌توانند، منتهی اگر آن‌ها را باور كنند.

    در ادامه‌ی این مراسم پنج چهره فرهیخته جریان‌ساز انقلاب كه توسط جوانان در سایر حوزه‌های انتخاب شده بودند، مورد تقدیر قرار گرفتند.
    علامه حسن‌زاده آملی، آیت‌الله محمدرضا مهدوی كنی، مرضیه دباغ، حجت‌الاسلام راستگو و دكتر طاهره صفارزاده به‌عنوان دیگر چهره‌های فرهیخته معرفی شدند و لوح تقدیرشان را از محمدباقر قالیباف، مرتضی طلایی عضو شورای شهر، مسعود پزشكیان نماینده مجلس شورای اسلامی و محمود دعایی دریافت كردند.
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 28177225174111291149024925423120124715100254
    گفتنی است این 6 نفر به مناسبت سی‌امین سالگرد پیروزی انقلاب از میان 30 چهره موثر در انقلاب اسلامی در حوزه‌های علمی، حوزوی، اجتماعی، هنری و ادبی با رأی جوانان تهرانی برگزیده شده‌اند.

    بنا بر این گزارش، این نظرسنجی از نسل جوان در حوزه‌ی سینما از میان اسامی رسول صدرعاملی،‌ فرامرز قریبیان، مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی‌كیا انجام شده است.

    در این مراسم همچنین 25 جوان فعال و تلاشگر در حوزه‌های ادبی،‌ هنری، ورزشی، علمی، اجتماعی، رسانه و فرهنگی معرفی شدند و جوایز خود را دریافت كردند
    ابوالفضل نظری، آرمان آرین، مهدی قزلی، اكرم آشتیانی، محسن اكبری، محمد صابر شیخ رضایی، حمید سیفی، مه سیما اربابی، شعله خداداد كاشی، احسان قائم مقامی، وحید خاشعی، مریم اسلامی، مجید عزتی مصلح، فاطمه حافظی، آرش معبودی حسنلویی، فرهاد حسن‌زاده، ایمان قدرتی، محمدحسن بقالان، محدرضا شالبافان، میرتوحید و میراحمد رضوی، عاطفه خادم‌الرضا، میثم زمان‌آبادی، محمد یاری، سما بابایی و حامد حسینی، برگزیدگان بودند.

    در این مراسم دو جایزه نیز به حسین نوری هنرمند جانباز و محمود كریمی نویسنده اهدا شد.

    در مراسم معرفی برگزیدگان جشنواره «قابی برای جوانی» كه اجرای آن را محمدرضا حسینیان برعهده داشت، علیرضا افتخاری به اجرای برنامه پرداخت.

    این مراسم به‌همت شهرداری تهران و خانه‌شهریاران جوان برگزار شد.



    منبع : ایسنا
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:42 am

    نامه چیستا یثربی به ابراهیم حاتمی‌کیا
    ۱۱ خرداد ۱۳۸۸
    «چيستا يثربي» فيلمنامه‌نويس فيلم سينمايي دعوت خطاب به «ابراهيم حاتمي‌كيا» كارگردان اين فيلم، نامه‌اي سرگشاده نوشت.

    به گزارش فارس، «چيستا يثربي» نمايشنامه‌نويس، فيلمنامه‌نويس و كارگردان تئاتر در نامه‌اي خطاب به «ابراهيم حاتمي‌كيا» نوشته است:

    جناب آقاي «ابراهيم حاتمي‌كيا» كارگردان گرامي؛ با عرض سلام، قرار است اين يك نامه سرگشاده باشد، براي همين بايد تا حد ممكن مختصر و موجز باشد و به قول شما فايل‌هاي جديدي در ذهن شما و مخاطبان باز نكند و يك راست بروم سراغ اصل مطلب.
    غرض‌ام ادبي نوشتن نيست و برخلاف مجله صنعت سينما كه در آن خيلي شاعرانه از «دعوت» نوشته بودم، اين بار قصدم صرفا درد دل است، اما چون اين درد و دل فقط متعلق به من و نسل من نيست و به تمام علاقمندان سينما و علاقمندان شما اختصاص دارد، تصميم گرفتم آن را به شكل سرگشاده بنويسم.
    من هرگز اشتياقي را كه در اولين برخوردمان درباره سوژه «دعوت» در نگاه‌تان مي‌ديدم، فراموش نمي‌كنم، بارها شده است كه موضوع بسيار خوبي براي نوشتن به ذهنم رسيده است، اما هرگز اين شور و شيدايي شما را پيدا نكرده‌ام. دليلش هر چه كه باشد، پاسخ‌اش در فيلم ديده مي‌شود. به قول شما، كه اين ديالوگ من نيست و شما آن را به فيلم اضافه كرده‌ايد، (از قول شريفي‌نيا به مهناز افشار) ،« "خانم صوفي، صوفي شدن آسونه، صوفي موندن سخته... ".
    در ادامه اين نامه مي‌خوانيم: من فقط فيلم را در شب افتتاحيه، در كنار جمع منتقدان عبوس، برخي طرفداران آثار شما مثل آقاي خاتمي و خانواده و اطرافيان شما ديدم و شما هم آنقدر درگير بوديد كه با ميكروفن كارگرداني با مردم، سلام و احوال‌پرسي كرديد و براي من خنده‌دار بود كه يك كارگردان حتي در خصوصي‌ترين شب زندگي‌اش هم نمي‌تواند از هويت كارگرداني‌اش جدا باشد.
    اما برويم سر اصل مطلب؛ چيزي كه باعث اين نام را به شكل سرگشاده براي شما بنويسم، سوز دل و دغدغه‌اي است كه نسبت به سينماي ايران احساس مي‌كنم، خطري كه حس مي‌كنم سينماداران واقعي را به انزوا كشانده و بسياري از فيلمنامه‌نويسان حرفه‌اي كاملا اين شغل را رها كرده‌اند و به قول استادم دكتر قيصر امين پور، "در سرزمين كوتوله‌ها با قد معمولي، غول به نظر آمدن، هنري نيست. "
    راستش اكنون مدتي است كه احساس مي‌كنم سينما به سرزمين كوتوله‌ها تبديل شده است. حالا به هر كس كه مي‌خواهد بربخورد، وقتي كتايون رياحي، خيلي مستقيم در رسانه‌ها اعلام مي‌كند كه سينما آنچنان با او مهربان نبود كه رسانه ملي و وقتي بسياري از فيلمسازان حرفه‌اي ما ديگر فيلم نمي‌سازند و وقتي دليلش را جويا مي‌شوند، مي‌گويند "مگر سينما هم داريم؟ سينما كه مرده است. مگر اينكه پنهاني و زيرزميني براي جشنواره‌هاي خارجي فيلم بسازي از سگ‌ها و گربه‌هاي ايراني... "
    وي نوشته است: دغدغه امروز من اين نيست كه چرا نمي‌توانم براي سينما بنويسم. خودتان به خوبي مي‌دانيد به يك فيلمنامه‌نويس پيشنهادات زيادي مي‌شود و من متأسفانه بعد از «دعوت»، دل خيلي‌ها را شكستم، نام نمي‌برم چون همه آدم‌هاي حرفه‌اي و شناخته شده‌اي در سينما هستند. اما من به دلايل شخصي ترجيح مي‌دهم كه يا با عشق بنويسم و سوژه‌ام را دوست داشته باشم و يا نان‌ام را از روش ديگري مثلا تدريس به دست بياورم. چرا كه كار من ميرزابنويسي نيست و در سينمايي كه گيشه، بازيگران، خنده، سطحي‌نگري و در يك كلام امكان تخمه‌شكستن با خانواده، تعيين‌كننده همه چيز است، من ترجيح مي‌دهم كه انزواي نوشتن رمان را به دوري از سينما به جان بخرم، تئاتر همه كه مصيبت خودش را دارد. ما كه تئاتر خصوصي نداريم و همه راه‌ها به اتاق رئيس ختم مي‌شود و اگر هم نخواهند به تو سالن بدهند، نمي‌دهند.
    اما مي‌خواهم از سينما بگويم كه متأسفانه آنچه امروز به اسم فروش ويژه و استثنايي به شكل آماري به چشم مي‌‌خورد، نه نشانه رشد سينما و نه نشانه گسترش علاقمندان سينماست. مردم فقط جايي براي تفريح مي‌خواهند و چون هيچ جايي براي تفريح در ايران پيدا نمي‌شود كه بتوان خانوادگي از آن استفاده كرد، كجا بهتر از سالن تاريك و امن سينما ؟
    يثربي در ادامه نوشته است: باور كنيد يك روز دخترم از من خواست او را جايي ببرم تا دلش باز شود، وضع پارك‌هاي پر از معتاد را كه مي‌دانيد؟ ‌وضع خيابان‌هاي شلوغ پر از ازدحام را هم كه مي‌دانيد؟ او را به ديدن يك فيلم گيشه‌اي روز بردم كه تنها فيلم مطرح اكران بود، من كه 2 ساعت فيلم خوابيدم و او 2 ساعت فيلم با موبايلش بازي كرد و وقتي از او دليلش را پرسيدم، گفت: اصل اين فيلم را سال‌ها پيش با نسخه سياه و سفيد نشانم داده‌اي و گفته بودي كه فيلمفارسي است و زمان قبل از انقلاب ساخته شده و تازه آن فيلم خيلي بهتر بود، ‌لااقل بازيگران‌اش خيلي بهتر بازي مي‌كردند! از آن روز سينما در خانواده ما تحريم شد و اگر امروز به تمام كارگردانان محترمي كه به من زنگ مي‌زنند، جواب منفي مي‌دهم، به خاطر نفرت از سينما كه دقيقا به خاطر عشق شديدم به اين رسانه است. عشقي كه قبل از من، شما احساس كرديد در از كرخه تا راين، ‌آژانس شيشه‌اي، روبان قرمز و ...
    وي ادامه داده: من مي‌توانم بدون سينما هم زندگي كنم، چون نويسنده‌ام و مي‌توانم رمان بنويسم. اما هميشه به شما فكر مي‌كنم و به نسل شما، شماياني چون رسول صدر عاملي، تهمينه ميلاني، ابوالحسن داوودي و خيلي‌هاي ديگر و شايد از همه به بهرام بيضايي و داريوش مهرجويي. به شماياني فكر مي‌كنم كه حرفه‌تان سينماست و از طريق سينما تنفس مي‌كنيد، همانطور كه من از طريق قلم. به راستي چه بر سينماي ما رفته است كه مردم فرق بين فيلم‌هايي چون دلارا، دلبر، نازنين و ... را با «دعوت» نمي‌دانند. چند روز پيش تهمينه ميلاني به من زنگ زد و گفت كه فيلم «دعوت» را در DVD‌ ديده است، به من تبريك گفت و به شما، گفت: "فيلم آنچنان تأثيرگذار بود كه براي هميشه در ذهن باقي مي‌ماند، پس چرا منتقدان جوان آن را چنين كوبيدند؟ " همين سؤال در سميناري در آلمان از من پرسيده شد، كه چرا «دعوت» يك فيلم نوگرا، متفاوت و جسورانه در سينماي ايران است و آن هم يك كارگردان مرا به ابعاد جهاني و فراجنسيتي آن اشاره داشته است و چنين ظريف تماشاگر را در 5 اپيزود به دنبال خود مي‌كشاند، در ايران با بي‌مهري مواجه شد، من پاسخي براي آن منتقد آلماني نداشتم جز اين كه به شوخي بگويم، "اگر «دعوت» را يكي از نسل سومي‌ها ساخته شده بود، مطمئن باشيد تا به حال چندين جايزه خارجي هم گرفته بود. " و بالاخره خلاصه كنم آقاي حاتمي‌كيا، كارگردان سخت‌گيري كه مرا وادار به نوشتن «دعوت» كرد، در دانشگاه فردوسي مشهد خيلي از بچه‌ها حتي اسم فيلم «دعوت» را نشنيده‌ بودند و آن وقت از آن ايراد مي‌گرفتند كه چرا امضاي حاتمي‌كيا را ندارد، اين اوج تراژدي مدرن در كشور ما است، همين كه در همه عرصه‌ها با آن روبرو هستيم، يعني برچسب چسباندن به آدم‌ها و طبقه‌بندي كردنشان، مثلا اگر من 10 نمايشنامه هم راجع به دين‌ام بنويسم، باز چون اسمم «چيستا يثربي» است، يك فمينيست، ضد انسان به شمار مي‌آيم، در حالي كه من عاشق انسانم و شما اگر ده‌ها فيلم موفق بسازيد، باز هم مردم در وجود شما به دنبال حاج كاظم مي‌گردند.
    چيستا يثربي در ادامه آورده است: خوش به حال اصغر فرهادي‌ها و سامان مقدم‌ها و سامان سالورها ... چون در سني پا به سينما پا گذاشتند كه كسي به آنها برچسبي نچسبانده و بدا به حال ما كه براي تراژدي سينماي از دست رفته‌اي، دل مي‌سوزانيم كه دست كم من در مقام يك منتقد و شما در مقام يك فيلمساز، عمرمان را پاي آن گذاشتيم.
    ‌باز هم مي‌گويم علي‌رغم آنچه روزنامه‌هاي زرد به آن ناجوانمردانه دامن زدند و با دروغ و فريب خواستند، مشكل شخصي مرا به فيلم «دعوت» ربط دهند، علي‌رغم محيط گل آلودي كه درست كردند، هنوز «دعوت» يك سر و گردن از فيلم‌هاي اپيزودگونه ايراني بالاتر است و اصلا اگر يكي از نويسندگان آن نبودم، به جرأت مي‌گفتم «دعوت» از تمام اكران فيلم‌هاي اين سال اخير بالاتر است، چون در آن پژوهش يك گروه جوان و پرانرژي ، فكرهاي جديد، سوز دل و شيدايي شما و شوق من پيداست. ما فقط براي سينما دوستان ننوشتيم و نساختيم، براي مردم هم نوشتيم و ساختيم، «دعوت» را آن‌ها كه نخواستند اجابت شود، با دعوا و جنجال‌هاي رسانه‌اي بيهوده به حاشيه بردند. به نظرم «دعوت» فيلمي است كه ارزش آن چند سال بعد آشكار مي‌شود، حتي وقتي من و شما ديگر نباشند.
    در بخش پاياني اين نامه آمده است: نامه‌ام را با اين گفتار به پايان مي‌برم، نيمه شبي خانمي به من زنگ زد كه مرا نمي‌شناخت و شماره شما را نداشت، به من گفت: "من 7 صبح وقت سقط جنين داشتم و با ديدن «دعوت» منصرف شدم. " اين پاداش شماست آقاي حاتمي كيا كه در از كرخه تا راين، فرياد مي‌زنيد چرا اينجا؟ چرا كنار كرخه نه، كنار راين؟ و من پاسختان را مي‌دهم، براي اينكه ما قبل از سينما، شيداي معناي آن و تأثيرگذاري‌اش در ميان مردم هستيم و متأسفانه اين معنا در سينماي ما فراموش شده است. به قول پروين، انزواي من و انزواي بسياري از سينماگران ديگر، همين است كه مي‌گويد: "كشتي صبر اندر اين دريا در افكندن چو نوح / ديده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن "«دعوت» مي‌ماند اما ابراهيم حاتمي‌كيا و چيستا يثربي رفتني هستند، "پرواز را به خاطر بسپار و فراموش نكنيد " و به قول پروين "زمان زرگر و نقاد هوشياري بود "
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 8:46 am

    به بهانه اکران «دعوت»، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا
    دلم برای حاتمی‌کیا تنگ شده است

    آفتاب- حسن ماژورزاده: در ابتدا بهتر است بگویم من نه از نسل حاج کاظم هستم که از حاتمی‌کیا گله کنم که چرا ما را فراموش کرده است و نه از آن دسته‌ای که سینمایی به نام سینمای اسلامی‌ درست کرده‌اند و پرچم‌دارش را حاتمی‌کیا می‌دانستند و حالا با ” باید این را پذیرفت که حاتمی‌کیا راه پر کردن صندلی‌های سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک‌، سوژه‌های با‌جسارت و به‌روز، برای همیشه او را تضمین می‌کنند و به او اجازه می‌دهد در هر عرصه‌ای فیلم بسازد؛ “
    دیدن کارهای اخیر او، سینما و اسلام را در خطر می‌بینند و نه از آن منتقدانی‌ام که مدیوم سینما را با تمام جزیئاتش می‌شناسند
    و هرگاه فیلم‌سازی به این جزیئات بی‌اعتنایی کرد او را محاکمه کنند، من فقط یکی از آن مخاطبانی هستم که ظاهراً برای حاتمی‌ کیا مهم‌اند‌.

    «هر کس در جهان معرفت خویش می‌زید و این جهان همان مقدار به جهان واقعی نزدیک است که معرفت او راهبر به حقیقت شده است». *

    باید این را پذیرفت که حاتمی‌کیا راه پر کردن صندلی‌های سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک‌، سوژه‌های با‌جسارت و به‌روز، برای همیشه او را تضمین می‌کنند و به او اجازه می‌دهد در هر عرصه‌ای فیلم بسازد؛ کاری به حرف من و شما هم نه داشته است ونه خواهد داشت. اگر این را پذیرفته‌اید حتماً این را هم قبول دارید که اگر این روزها به دیدن فیلم‌های او می‌رویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمی‌کیا را دیده‌ایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن. اما دیری نمی‌گذرد که برای لذت بردن‌، سبک شدن و از خود بیگانه شدن در فیلم‌های حاتمی‌کیا به سینما می‌رفتیم و آن لذت به قدری جاودانه مانده است که خیلی ها هنوز بهترین فیلم خود را «آژانس شیشه‌ای» و«از کرخه تا راین» می‌دانند. بله هنوز زمان زیادی نمی‌گذرد که گریستن ما جلوی نٍگریستن ما را می‌گرفت.

    اشتباه نکنید، من نمی‌خواهم بگویم که حاتمی‌کیا باید فقط از درد یک عده، یا رنج یک دوران فیلم بسازد. من نمی‌خواهم بگویم که ” اگر این روزها به دیدن فیلم‌های او می‌رویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمی‌کیا را دیده‌ایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن. “
    حاتمی‌کیا باید با زمانه مبارزه کند و خود را همچنان متعلق به یک نسل بداند تا قهرمان بماند. که حاتمی‌کیا اگر تکرار شود حاتمی‌کیا نیست.

    تحول، لازمه هر فیلم‌ساز است خصوصاً فیلم‌سازی مثل او که نسبت به وقایع اطراف خود بی‌تفاوت نیست وحساس بودنش در هر دوران موجب تحول او شده است و ما نشانه‌های این تحول را می‌توانیم در فیلم‌های او جستجو کنیم، که «آهنگ تحول فیلم‌ها آهنگ تحول خود اوست». *

    اما سوال این‌جا است که این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلم‌سازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساخته‌هایش، جای خود را به پیام‌ها و شعارهای سطحی داده است؟

    شاید یک جواب ساده این باشد، آن زمان سوژه‌ها قابلیت تبدیل شدن به یک ملودرام تآثیر گذار را داشتند اما با تغییر زمانه و عوض شدن آدم‌ها حالا دیگر جامعه ما نیاز به مرشد ومربی یا دادن هشدار و کشیدن ترمز دارد. این جواب را از هر کس شاید بشود پذیرفت اما نه از حاتمی‌کیا.

    ” این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلم‌سازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساخته‌هایش، جای خود را به پیام‌ها و شعارهای سطحی داده است؟ “
    جواب را باید جای دیگر جستجو کنیم اگر کمی‌ ظریف‌تر به موضوع نگاه کنیم، قدرت و ضعف آثار حاتمی‌کیا را در یقین و تردید او می‌بینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه می‌نامند و موفقیت یک فیلمساز را در گرو نزدیک شدن به واقیعتی که قرار است در فیلم به نمایش در آید می‌دانند و تصویر این واقعیت را در فیلم، به همان اندازه درشت و واضح منعکس می‌یابند که آینه درون فیلم‌ساز به واقعیت نزدیک‌تر باشد.

    اما اگر باز گردیم به یقین و تردید، می‌بینیم که زمانی که حاتمی‌کیا با تردید فیلم می‌سازد یا او تنها واقعیت را منعکس می‌کند و این که واقعیت را باید پذیرفت یا نپذیرفت و یا فریاد می‌زند که مواظب باشید لایه‌های پنهان این واقعیت ممکن است خطرناک باشد؛ نتیجه می‌شود همان دادن پیام و هشدار درفیلم، که تلویزیون در اغلب برنامه‌های خود این وظیفه را بر عهده می‌گیرد؛ اما شاید به دلیل ممیزی نتواند مثل حاتمی‌کیا جسور باشد.

    البته تا اینجا که حاتمی‌کیا نسبت به مسائل زمانه خود حسا س است وشجاعت انتخاب واقعیت های پنهان و توان بازگو کردن آن را دارد خوب است، اما دور بودن او از موضوع و فقط بیان واقعیت و دادن هشدار، مخاطب او را نیز از موضوع دور نگه می‌دارد و اگر دفتر یادداشت همراهش نباشد، هشدار و پیام او را از یاد خواهد برد. ” قدرت و ضعف آثار حاتمی‌کیا را در یقین و تردید او می‌بینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه می‌نامند. “
    نگاه کنید به بیان واقعیت ها و دادن هشدارهایی چون سهل انگاشتن سقط جنین در «دعوت»، قربانی شدن یک نسل در «به نام پدر»، و آتش زیر خاکستر مردم در «ارتفاع پست».

    ولی زمانی که حاتمی‌کیا با یقین فیلم می‌سازد در واقع به موضوع نزدیک و با آن یکی شده است. آن قدر نزدیک شده که این نزدیکی مانع از این می‌شود که فقط وقایع را گزارش کند. در این حال او دیگر از حجاب واقعیت موضوع رها می‌شود و به نور حقیقت موجود می‌رسد. بلکه یقین او در پلان به پلان فیلم و نفس او در تک تک آدمهایش حس می‌شود و آن‌چنان برجان و دل حک می‌شود که از دست غبار زمان هم کاری ساخته نیست. نگاه کنید به حقیقت سوختن و افروختن در فیلم های دیده‌بان، مهاجر، ازکرخه تا راین، آژانس شیشه‌ای و... . «حاتمی‌کیا همه وجود خود را در فریم‌ها می‌دمد و هر بارخود را می‌سوزاند تا از شعله آ ن چراغی برافروزد وهر بار ققنوس‌وار از همان آتش، حیات دوباره می‌گیرد». *

    ” شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمی‌کیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود. “
    پس فرق است بین یقین و تردید، حقیقت و واقعیت، آرمان وجنجال، دل و عقل، الهام و پیام و ... و هر کس برای انتخاب و حرکت در این مسیرها آزاد است، همان طور که حاتمی‌کیا آزاد بوده و هست.

    شما را نمی‌دانم ولی من دلم برای حاتمی‌کیا تنگ شده است، دلم برای حاتمی‌کیا‌یی تنگ شده است که در این زمان و با همین آدم‌ها و حوادث اطرافشان باز هم با یقین خود فیلم بسازد و حقیقت مسایل به گونه‌ای در آینه ضمیر او بتابد که تجلی آن، در دلهای ما، آرمان‌هایمان را نیرو بخشد و تا انتها الهام‌بخشمان باشد و نه با تردید فیلمی‌ را بسازد که صرفاً واقعیت را بگوید و در کشاکش جنجال‌های آن، با ترازوی عقل، راه بد وخوب را بسنجیم و به عنوان پیام فیلم آن را در یابیم.

    که این با تردید ساختن کار سختی نیست ولی آن با یقین ساختن دشوار است و دشوارتر ا ز آن آنگونه ماندن.

    شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمی‌کیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود.

    «همین طور بمان، اگر چه می‌دانم زیستن چنین که تو داری چه قدر دشوار است. وعجب جرأتی می‌خواهد». *



    * آینه جادو، مرتضی آوینی
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 9:29 am

    دوشنبه 6/8/1387
    تاريخ :
    اين يک سقوط است؟!


    پس از سال ها فيلم سازي ابراهيم حاتمي كيا درباره جنگ و آدم هايش و نقب او به معضلات و دغدغه هاي اجتماعي در يك دهه اخير، دعوت رويكرد جدي اين فيلم ساز شناخته شده سينماي پس از انقلاب به يكي از شايع ترين مشكلات روز جامعه، مساله سقط جنين، به شمار مي آيد. اما آخرين ساخته سينمايي حاتمي كيا پاسخ گوي مناسبي براي انتظار هوادارانش نيست و در خيلي زمينه ها كاستي هاي فراواني دارد.

    دعوت ساختاري اپيزوديك دارد و هر اپيزود به شكلي جدا مشكلات يك زوج را در برابر بارداري ناخواسته يك زن به تصوير مي كشد. اما اپيزودها و كاراكترهاي فيلم هيچ انگيزه اي را در مخاطب به وجود نمي آورند. مشكل بزرگ فيلم را بايد به نبود يك انسجام قابل قبول روايي و ساختاري در هر اپيزود نسبت داد. شايد براي ارزيابي نكات ضعف و قوت فيلم بد نباشد هر بخش از فيلم به طور جدا مورد بررسي قرار گيرد.

    اپيزود اول فيلم از اين جهت اهميت دارد كه دري است براي ورود تماشاگر به فيلمي كه هر اپيزود آن ساختار روايي تكراري و مشابه اي با ديگر بخش ها دارد. در حقيقت با ديدن دو اپيزود اول تكليف تماشاگر با كل اثر مشخص مي شود و اين فيلم است كه بايد در هر اپيزود دستمايه هاي دراماتيك محكم و خوبي براي جذب مخاطب داشته باشد. اما حاتمي كيا در رسيدن به اين هدف ناموفق عمل كرده است . اپيزود اول داستان شيدا صوفي (مهناز افشار)، يك بازيگر مشهور سينما، است كه از طريق تماس تلفني (موتيفي براي سكانس آغازين هر اپيزود) آزمايشگاه مي فهمد باردار شده و اين مشكل را سدي بر سر راه پيشرفت كاري خود مي داند (تم داستاني اين اپيزود فيلم شهرت ايرج قادري را به ياد مي آورد كه نزديك به ده سال است در توقيف به سر مي برد.). شخصيت ها در اين اپيزود همه در حد تيپ هايي سردرگم باقي مانده اند و هيچ يك مجالي براي عرض اندام پيدا نكرده اند. ترديد شيدا بر سر نگاه داشتن و يا سقط بچه اي كه در شكم دارد، شكل محكم و درگير كننده اي ندارد و كشمكش او با همسرش (سيامك انصاري) به عمق نمي رود. حتي در سكانسي كه شيدا از روي اسب مي افتد، به طور دقيق معلوم نمي شود كه او از سر تعمد اين كار را انجام داده يا خير؟ نقش همسر صوفي (سيامك انصاري) در اين داستان نامشخص است. تنها كنشي كه از او سر مي زند، غرولند و فرياد بر سر نگاه داشتن بچه و يا حضور بر سر صحنه هاي فيلم برداري اثري است كه همسرش در آن نقش اول را بر عهده دارد. از سويي ديگر تاكيد فيلم بر حضور شخصيتي همانند همكار شيدا (محمدرضا شريفي نيا) منطق چنداني ندارد و انگيزه او از نيش و كنايه هايش به شيدا هيچ گاه باز نمي وشد. در صورتي كه اگر زمان اين اپيزود تا اين اندازه فشرده نبود، ارتباط ميان شيدا، همسرش و همكارش ( كه به نظر مي رسد عاشق اوست) مي توانست يك مثلث عشقي جذاب را بر بستري از تم اصلي فيلم (سقط جنين) پايه ريزي كند. اما حاتمي كيا همه چيز را در سطح رها كرده و تنها شيفته ايده اوليه اين اپيزود و ساير بخش هاي فيلم شده است. اپيزود اول جزييات سوال برانگيزي هم دارد كه از آن جمله مي توان به سكانس هاي حضور شيدا بر سر صحنه فيلم برداري اشاره كرد. به راستي آيا كسي از كارگرداني مثل حاتمي كيا انتظار دارد كه حتما پلان خشك كردن موهاي شيدا را با سشوار از روي روسري در فيلمش بگنجاند؟ بد نيست به جزييات فيلمي كه شيدا در آن نقش آفريني مي كند، هم اشاره اي كنيم كه مشخص نمي شود اين چه نوع اثر سينمايي است كه شخصيت هايش در يك سكانس در زير آب هستند و در سكانسي ديگر با لباس تركمني سوار اسب مي شوند و دريك سكانس ديگر در برف اسكي بازي مي كنند؟! نماي هلي شات از شهر تهران پايان بخش اين اپيزود است (و البته موتيفي در كل فيلم براي گذر از يك اپيزود به اپيزود ديگر)؛ در حالي كه نه يك داستان تكان دهنده (با در نظر گرفتن ايده اوليه و حساس برانگيز فيلم) و يا حداقل جذابي روايت شده و نه بازي خوبي از بازيگران ديده ايم و نه كارگرداني حاتمي كيا حداقل در حد و اندازه هاي كارهاي معمولي اش به نظر مي رسد.


    اپيزود دوم كه قصه خورشيد نام دارد، به جرات ضعيف ترين بخش فيلم است كه منطق روايي ساده انگارانه اي دارد. زينال (محمدرضا فروتن) و سودابه (سحر جعفري جوزاني) زن و شوهري شهرستاني اند كه به شكل سيار به كار لوله بازكني مشغولند. خبر بارداري سودابه (مثل همه اپيزودها) گره افكني بخش دوم فيلم به حساب مي آيد. آشنايي آن ها با خورشيد (ثريا قاسمي) در مطب آن پزشك زن (آناهيتا نعمتي)و دستيارش (هدا ناصح)، كه در تمام اپيزودها حضور دارند و فيلم به آن دو به چشم كاراكترهايي حاشيه اي و تيپيكال مي نگرد، و در ادامه مطرح شدن پيشنهاد خريد بچه سودابه از سوي او، موتور روايي اين اپيزود را به جلو پيش مي برد. انگيزه مبهم و تا حدي مشكوك و تعليق برانگيز خورشيد از آوردن سودابه و زينال به خانه خود، تنها دستمايه اي است كه حاتمي كيا و چيستا يثربي (همكار فيلمنامه نويس اش) سعي كرده اند ساختار روايي اين اپيزود را بر مبناي آن بنا كنند و در اين ميان تمام سعي شان بر اين بوده كه تماشاگر با قصه اپيزود دوم احساس نزديكي كند. در چنين حالتي بيننده فيلم به طور ناخودآگاه منتظر ديدن سرانجام كار است و ساختار شبه تلويزيوني و كليپ گونه سكانس هايي را كه بيانگر گذر زمان هستند (برف بازي كردن سودابه و زينال، بازي خورشيد با كودكان خردسال در حياط خانه اش، تهديد و تشرهاي خورشيد بر سر دو مهمان شهرستاني اش)، چندان جدي نمي گيرد. اما گره گشايي فيلمنامه در اين بخش مخاطب را به تعجب وا مي دارد؛ هدف خورشيد از اين كار ترغيب زينال و سودابه براي نگاه داشتن فرزندشان است. براي تماشاگري كه با چنين رازگشايي خنده آوري روبه رو شده، تاكيد فيلم بر رضايت خورشيد از فرار سودابه و زينال (كه باز هم معلوم نيست به طور قطع فرزندشان را نگاه دارند) و صحبت هايش با يك قاب عكس ناشناس و البته قاب عكس زوج هايي كه گويا سرنوشتي مشابه با زينال و سودابه داشته اند، ديگر جايي براي پيگيري باقي نمي گذارد. به راستي اين نوع رو دست زدن به مخاطب جز ابله فرض كردن او چه معنايي مي تواند داشته باشد؟ بازي محمدرضا فروتن و سحر جعفري جوزاني در اين اپيزود تنها به درست درآمدن لهجه هاي غليظ شان محدود شده و در كنار بازي نچسب ثريا قاسمي مثلثي از نقش آفريني هاي اغراق شده را تشكيل داده اند.
    اپيزود سوم داستان روايتگر بارداري ناخواسته زني ميانسال به نام احترام السادات موسوي (گوهر خيرانديش) است كه آبروي خود را از دست رفته مي بيند. نگراني و برونگرايي او در برابر خوشحالي و خونسردي همسرش، مهدي (رضا بابك)، كه معتقد است جنين در شكم احترام، هديه خداوند و سوغات سفر آن دو به كربلاست، شكل يك كشمكش جاندار را به خود نگرفته و در حد دعواهاي زن و شوهري سريال هاي تلويزيوني باقي مانده است. ايده اوليه اين اپيزود، بارداري احترام السادات همزمان با حاملگي يكي از دخترانش (نگار فروزنده)، تم جالب توجهي دارد كه در پرداخت از آن ايده ابتدايي فراتر نرفته است. سكانس مراجعه احترام به همراه دختر ديگرش (سارا خوئيني ها) به نزد دكتر (آناهيتا نعمتي) و ناراحتي او از اظهار نظر ناشيانه دكتر (كه از چنين متخصصي بعيد است) زمينه اي نه چندان قوي است براي تصميم احترام جهت سقط نكردن بچه در شكمش. پناه بردن احترام و مهدي به جايي امن در دل برف (شبيه به يك امامزاده يا يك ناكجا آباد كه بي جهت فيلم هاي ضد داستاني را به ياد مي آورد) نه تنها پاياني جالب توجه براي اين اپيزود به حساب نمي آيد، بلكه بيشتر به رفع و رجوع كردن فيلمنامه نويسان براي پايان دادن به داستاني است كه خود بهتر مي دانند خط روايي ضعيفي دارد. آن پلاني كه در آن حاتمي كيا از چهره خسته و در هم گوهر خيرانديش (كه جنس بازي اش انگ چنين نقش هايي است) كلوزآپي گرفته، و در پس زمينه دختران احترام پشت سرش حرف مي زنند، از حيث توجه به اهميت ميزانسن شايد به اندازه كل اپيزود سوم مي ارزد.

    افسانه (كتايون رياحي)، همان پزشك زناني كه در همه اپيزودها حضور دارد، شخصيت محوري اپيزود چهارم دعوت است. اين بخش از فيلم روايتگر يك مثلث عشقي است كه باز هم به دليل حجم زماني فشرده اش و نگاه اخلاق گرايانه سازندگان فيلم در حد ضعيف ترين نمونه هاي مشابه پيشين باقي مانده است. افسانه از روي يكي از هزاران خودكار تبليغاتي شركت مهندسي همسرش، كاوه (مجيد مشيري)، به رابطه عشقي ميان او و دوستش، طلا، پي مي برد. غافل از اين كه از ابتدا قرار بوده طلا جهت لقاح مصنوعي كمكي براي آن دو باشد. حاتمي كيا باز هم در اين اپيزود از سطح ايده اوليه اي كه در ذهن داشته فراتر نرفته و درگير همان شعارها و پيام هاي نخ نما شده و در اين ميان معلوم نيست از نشان دادن كتاب شازده كوچولو (با تاكيد بر ترجمه مرحوم احمد شاملو) چه هدفي داشته است. پايان بندي اين اپيزود، جايي كه خانم دكتر (آناهيتا نعمتي) با شعارهايش افسانه را تشويق مي كند بچه اي را كه سال ها منتظرش بوده، نگاه دارد و در زير بارش برف (كه موتيفي در همه اپيزودها است) به كاوه بپيوندد، يادآور سريال هاي تلويزيوني است. ضمن اين كه استفاده كليشه اي از موسيقي (كه در همه اپيزودها ساز مخالف خود را مي زند و همخواني چنداني با تصويرها ندارد) در اين اپيزود به نهايت خود مي رسد و با اعصاب تماشاگر بازي مي كند.
    فصل پاياني دعوت كه داستان بهار (مريلا زارعي) و مسعود (فرهاد قائميان) را روايت مي كند، نسبت به ديگر اپيزودها سر و شكل قابل قبول تري دارد اما باز هم گرفتار همان محدوديت هاي زماني و اخلاقي كل فيلم شده است. باردار شدن بهار سماوات كه صيغه مسعود شده (راستي كدام آزمايشگاه شب هنگام با تلفن خبر بارداري كسي را به او اطلاع مي دهد) موقعيت خوبي است براي به خطر افتادن جايگاه خانوادگي و اجتماعي مسعود. با اين كه اين تم داستاني بارها و بارها استفاده شده، اما هنوز هم به دليل بار دراماتيك زيادش جذاب به نظر مي رسد. ولي جز چند تعقيب وگريز و موش و گربه بازي ميان مسعود و بهار كه قرار است بيانگر كشمكش ميان دو شخصيت اصلي باشند و البته تعدادي سكانس كليپ گونه از تنهايي هاي بهار در ميني بوس و خيابان و خانه كه كاركردي هم ندارند، فيلم چيز ديگري در چنته ندارد. مجروح شدن بهار در اثر پايين پريدن از اتومبيل مسعود و بستري شدن اش در بيمارستان پايان بخش اپيزودي است كه مي توانست خيلي بهتر از اين ها باشد. زماني كه مخاطب مشاهده مي كند تمام اجزاي تصويري و محتوايي دعوت در سطح قرار دارد، ديگر برايش فرقي نمي كند كه چرا آذر را به بيمارستاني منتقل مي كنند كه به طور اتفاقي پسر مسعود هم در همان بيمارستاني دوره انترني مي گذراند و يا اين كه فيلم دو اپيزود ديگر نيز داشته و حاتمي كيا در هنگام تدوين كوتاه آمده و آن ها را حذف كرده و يا اگر حاتمي كيا دلش مي خواست، مي توانست چند اپيزود ديگر را با همين ساختار روايي تكراري به فيلم اضافه كند. مريلا زارعي و فرهاد قائميان با شناخت خوبي كه از كاراكترهاي شان داشته اند، بدون شك بهترين بازي هاي فيلم را انجام داده اند و تحمل اين اپيزود از دعوت را در مقايسه با ساير بخش هاي فيلم آسان تر كرده اند.

    پس از شكست به نام پدر و مجموعه تلويزيوني حلقه سبز، شايد بد نباشد ابراهيم حاتمي كيا تغييري جدي و اساسي در جنس نگرش خود نسبت به انتخاب و پرداخت سوژه هاي آثارش داشته باشد. سينما جدا از اين كه براي مخاطبش هنر جذاب و فريبنده اي به حساب مي آيد، براي آدم هايش دنياي بي رحمي است. كم نبوده اند سينماگراني كه پس از تجربه موفقيت هاي بزرگي، طعم تلخ شكست و سقوط را چشيده اند. با ديدن فيلم دعوت بدون تعارف بايد گفت حاتمي كيا در سراشيبي سقوط قرار گرفته و دوست و دشمن را دعوت كرده كه شاهد اين سقوط ناراحت كننده باشند.

    منبع : سينماي ما
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 9:31 am

    يکشنبه 26/8/1387
    حضور چهره‌های شاخص سینما در «قبل از دعوت» حاتمی‌كیا

    «محمد پیرهادی» گفت: «قبل از دعوت» نیز همانند «دعوت» از حضور چهره‌های سرشناس سینمای ایران، چه در جلوی دوربین و چه در پشت دوربین سود خواهد برد و «ابراهیم حاتمی‌كیا» قصد دارد در این فیلم هم همانند «دعوت»، به مسایل حساس اجتماعی بپردازد.

    تهیه كننده «قبل از دعوت» در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی فارس، گفت: «قبل از دعوت» پروژه سینمایی بعدی «ابراهیم حاتمی كیا» است كه در حال حاضر در آخرین مراحل بازنویسی فیلمنامه قرار دارد و به محض پایان آن پیش تولید كار آغاز خواهد شد.

    وی با اشاره به نامشخص بودن آغاز پیش تولید اظهار داشت: واقعا در حال حاضر نمی‌توان در این مورد اظهارنظر قطعی انجام داد اما همانطور كه گفتم با پایان نگارش فیلمنامه بلافاصله پیش تولید را آغاز خواهیم كرد.
    پیرهادی با اشاره به حضور چهره‌های شاخص سینمای ایران در شانزدهمین فیلم بلند سینمایی «ابراهیم حاتمی‌كیا» اظهار داشت: «قبل از دعوت» نیز همانند «دعوت» از حضور چهره‌های سرشناس سینمای ایران چه در جلوی دوربین و چه در پشت دوربین سود خواهد برد و «حاتمی‌كیا» قصد دارد در این فیلم هم به مسایل حساس اجتماعی بپردازد.

    تهیه‌كننده «به‌نام پدر»، «حلقه سبز» و «دعوت»، در خصوص مضمون این فیلم اظهار داشت: «قبل از دعوت» هم مانند «دعوت» دارای مضمونی اجتماعی است.

    پیرهادی تأكید كرد: این فیلم ارتباط مستقیمی با فیلم «دعوت» ندارد اما مانند آن فیلم در حوزه مسائل اجتماعی است و بخش‌های عمده‌ای از جامعه را دربرمی‌گیرد و به یكی از موضوعاتی می‌پردازد كه قشرهای عمده‌ای از جامعه با آن دست به گریبان هستند.

    به گزارش فارس، پروانه ساخت «قبل از دعوت» شانزدهمین پروژه سینمایی «ابراهیم حاتمی كیا» 22 مرداد ماه سال جاری از سوی اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی صادر شد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 9:45 am

    چهارشنبه 17/7/1387
    كارگردان در مقام ستاره

    روزي كه اولين خبرهاي «دعوت» منتشر شد و از حضور بازيگران محبوب و پول‌ساز در فيلم تازه حاتمي‌كيا صحبت به ميان آمد .

    واكنش‌هاي جالب توجهي از سوي علاقه‌مندان حاتمي‌كيا بروز كرد. کساني كه دوست نداشتند كارگردان محبوبشان به سراغ ستاره‌هاي سينماي گيشه برود. چنين اتفاقي در سينماي ايران، احتمالا فقط در مورد فيلمسازي‌ چون حاتمي‌كيا رخ مي‌دهد. اين جايگاه كه اصلا راحت به دست نيامده، از حضور فيلمسازي حكايت دارد كه همواره كوشيده فرزند زمانه خويشتن باشد.... حاتمي‌كيا چه در فيلم‌هاي موفق‌اش و چه در تجربه‌هاي ناكام و ناموفق خود، به زدن حرفي از جنس زمان گرايش و علاقه نشان داده است. حتي در فيلمي چون «به نام پدر» كه حاتمي‌كيا با آن بيش‌ ازتمام آثارش به تكرار متهم شد نيز شاهد موضع‌گيري تازه و متقاوت او در قبال نسل سومي‌ها هستيم.

    كافي است «به نام پدر» را از اين منظر با «آژانس شيشه‌اي» مقايسه كنيم تا متوجه شويم حتي حاج كاظم هم فيلم به‌فيلم در آثار حاتمي‌كيا دچار تغيير شده است. در تمام اين سال‌ها، حاتمي‌كيا با وجود تغييراتش، صداقت خود را حفظ كرده است و شايد همين راز محبوبيت اين فيلمساز باشد.«دعوت» آخرين ساخته او كه روي پرده است، اين روزها خيلي‌ها را جذب سالن‌هاي سينما كرده است. در «دعوت» بازيگران مطرح و محبوبي حضور دارند اما به‌نظر مي‌رسد كه مهم‌ترين برگ برنده فيلم در جذب مخاطب، اين جمله باشد: « فيلمي از ابراهيم حاتمي‌كيا».

    چند وقت پيش در پي يك نظرسنجي از جوانان تهراني، ابراهيم حاتمي‌كيا به عنوان محبوب‌ترين فيلمساز ميان نسل جوان انتخاب شد. حاتمي‌كيا مشخصا از فيلم «از كرخه تا راين» به شهرت و محبوبيت ميان سينماروها رسيد. از اين فيلم بود كه نام او به عنوان كارگرداني توانا در اذهان عمومي تثبيت شد؛ ‌ اتفاقي كه با فيلم‌هاي «ديده بان» و «مهاجر» كه آشكارا آثار بهتري نسبت به «كرخه » بودند رخ نداده بود و در واقع ساخته‌هاي اوليه حاتمي‌كيا بيشتر در ميان منتقدان و مسئولان گل كرده بود.

    تفاوت فيلم‌هاي اوليه حاتمي‌كيا با ديگر آثار جنگي آن سال‌ها در اين بود كه او به جاي جنگ، آدم‌هاي جنگ را مدنظر قرار مي‌داد. در واقع او سازنده آثار غنايي سينماي جنگ بود و علاقه‌اي به ساخت آثار پروپا‌گاندا و تهييجي نشان نمي‌داد. اينكه دوربين حاتمي‌كيا هرگز به چهره سربازان عراقي نزديك نمي‌شد، اصلا تصادفي نبود.... حاتمي كيا اما با «كرخه » نشان داد كه علاقه‌مند است دايره مخاطبان خود را گسترش دهد؛ مسيري كه با فراز و نشيب‌هايي با «بوي پيرهن يوسف» نيز تا اندازه‌اي امتداد يافت تا «آژانس شيشه‌اي» كه نقطه اوج ارتباط عميق و گسترده حاتمي‌كيا با مخاطب را رقم زد. حاتمي‌كيا در قد سينماي اجتماعي قرار گرفت. حرف‌هايش به دل تماشاگر نشست و هر فيلمش يك اتفاق مهم در اين سينماي كم اتفاق شد....

    «ارتفاع پست» و به خصوص«به‌نام پدر» اگرچه خيلي از سوي منتقدان پذيرفته نشد ولي مردم اين فيلم را دوست داشتند؛ اتفاقي كه حالا با «دعوت» هم تكرار شده است. نمي‌توان نقش ستاره‌هاي محبوب «دعوت» را در فروش بالاي اين فيلم ناديده گرفت ولي ستاره اصلي فيلم خود حاتمي‌كياست كه با نسل جوان ارتباط برقرار مي‌كند.

    «دعوت» از حضور كارگرداني نويد مي‌دهد كه مي‌كوشد تماشاگر را در دنيايي تازه و متفاوت شريك كند؛ كارگرداني كه تلاش مي‌كند حرفي از جنس زمان بزند و فرزند زمانه خويشتن باشد. در اين مسير او از فضاي آشنايي كه بوي باروت مي‌داد و ناقوس آينه‌ها و رقص پلاك‌ها فاصله گرفته است و شايد اين چندان براي دوستداران متعصبش خوشايند نباشد؛ كساني كه چهره فيلمساز مورد علاقه خود را به سختي مي‌توانند در «دعوت» شناسايي كنند، همچنان كه منتقدان نيز احتمالا گسست‌هاي روايي و لحن ناهمگون اثر را زير تيغ خواهند برد؛

    كساني كه معتقدند حاتمي‌كيا سال‌هاست فيلم خوب نساخته است... اما «دعوت» مي‌تواند با ترسيم صادقانه يك معضل اجتماعي، مخاطباني را جذب كند كه خيلي دربند اين مسائل نيستند. تماشاگر مي‌تواند فضاي متفاوت، ساختار اپيزوديك و تمريني براي تعريف كردن هر داستان در 15دقيقه را تماشا و آن را با محصولات ديگر سينماي ايران مقايسه كند. حاتمي‌كيا پس از گذشت بيش از 2دهه فعاليت در سطح اول سينما، خوب مي‌داند كه چگونه مي‌توان حتي با فيلمي اپيزوديك تماشاگر را روي صندلي نگه داشت.

    فراموش نكنيم كه جز يكي دو استثنا تقريبا هيچ فيلم اپيزوديكي در تاريخ سينماي ايران، در گيشه موفق نبوده است. حاتمي‌كيا نشان داده كه از شكست‌هايش بيشتر از موفقيت‌ها درس گرفته و مي‌توان اميدوار بود كه گام‌هاي بعدي در اين مسير (اگر او معتقد به تداومش باشد) محكمتر برداشته شود. او قطعا خيلي خوب مي‌داند كه خيلي‌ها هر سال منتظرند تا ببينند فيلمساز محبوبشان اين بار چه حرفي مي‌زند و كدام مسئله و معضل را مورد واكاوي قرارمي‌دهد. فيلم‌هاي حاتمي‌كيا با تمام ضعف‌هايشان در سينمايي كه ميان فيلمفارسي و فيلم جشنواره‌اي در حركت است، غنيمت به شمار مي‌آيد. ظاهرا تماشاگر هم اين نكته را به خوبي دريافته است.

    اهميت مادر بودن

    حاتمي‌كيا با «دعوت» نشان مي‌دهدكه عزمش را جزم كرده تا از انتساب به صفت سينماگر غريزي بودن فاصله بگيرد. احتمالا به همين دليل به سراغ سوژه سقط جنين رفته و اين‌بار به جاي مردان، زن‌ها را در كانون توجه قرار داده است. در پس اين تصميم نوعي جسارت و اعتمادبه‌نفس تحسين‌برانگيز به چشم مي‌خورد. اينكه فيلمسازي بخواهد آگاهانه از تمام چيزهايي كه هويت سينمايش را رقم زده بودند، فاصله بگيرد و دنيايي تازه را تجربه كند در نوع خود ستودني است.

    بهره‌گيري از چيستا يثربي هم به عنوان فيلمنامه‌نويس منطقي به نظر مي‌رسد. حاتمي‌كيا معمولا در مرحله نگارش فيلمنامه با خيلي‌ها مشورت مي‌كند ولي در نهايت فيلمنامه نهايي را خودش مي‌نويسد. اين‌بار اما حضور يك نويسنده زن، با توجه به مضمون «دعوت» الزامي به نظر رسيده است. طبيعي است كه فيلمسازي شهره به پرداختن به مردان تك‌افتاده و آرمان‌خواه، وقتي جنس قهرمانانش را اين چنين تغيير مي‌دهد، از نويسنده‌اي زن ياري بگيرد.

    البته حاتمي‌كيا قبلا در فيلم‌هاي «بوي پيرهن يوسف»، «برج مينو»، «موج مرده»، «ارتفاع پست» و «به نام پدر» نيز به زنان پرداخته بود، ولي اين يك داستان ديگر است... به خصوص اينكه «دعوت» در لحن و حال و هوا نيز فاصله زيادي از فيلم‌هاي ديگر حاتمي‌كيا دارد.

    موضوع سقط جنين از جمله معضلات اجتماعي است كه سينماي ايران رويكردي جدي به آن نشان نداده است؛ آن‌ هم در حالي كه آمارها از افزايش سقط جنين حكايت دارند. حاتمي‌كيا در «دعوت» از منظري كاملا اخلاقي به اين موضوع پرداخته است.

    او مي‌كوشد تا اهميت مادر بودن را موكد كند. زن‌هايي هم كه در «دعوت» به سراغشان رفته، از اقشار مختلف جامعه انتخاب شده‌اند. جالب اينكه نگاه حاتمي‌كيا به زن‌ها كاملا همدلانه است. بخشي از اين نگاه همدلانه را بايد سهم چيستا يثربي دانست كه البته حاتمي كيا در كارگرداني آن را برجسته‌تر كرده است. «دعوت» با ترسيم تصويري تازه از خالقش نشان مي‌دهد كه او نمي‌خواهد در پيله موفقيت‌هاي گذشته بخشكد و هراسي از تجربه‌هاي تازه ندارد.

    منبع : همشهري
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 12:47 pm

    يکشنبه 21/7/1387

    دعوت از مرز 231 میلیون تومان گذشت

    آمار فروش گیشه‌ی سینماها

    «دعوت» فروشش از مرز 231 میلیون تومان گذشت

    فیلم «دعوت» به كارگردانی ابراهیم حاتمی‌كیا با فروش 231 میلیونی تومانی همچنان در صدر پرفروشترین فیلم‌های اكران است.

    طبق اعلام پخش‌كنندگان فیلم‌ها، «دعوت» ساخته ابراهیم حاتمی‌كیا كه در 15 سینما درحال اكران است با فروش 36 میلیونی شب گذشته‌اش، مجموع فروشش به 231 میلیون تومان رسید.

    و «كنعان» مانی حقیقی با 117 میلیون تومان در رتبه‌ی دوم فروش قرار دارد، «كنعان» مانی حقیقی هم پنج‌شنبه گذشته 20 میلیون فروش داشته كه مجموع فروش آن در 14 سینما به 117 میلیون تومان رسیده است.

    فیلم «سه زن» منیژه حكمت با فروش 11 میلیون در شب گذشته مجموع فروشش در 13 سینما به 60 میلیون تومان رسیده است.

    «آواز گنجشك‌ها» مجید مجیدی هم كه در 14 سینما اكران می‌شود، پنج‌شنبه 11 میلیون فروخته كه مجموع فروش این فیلم به 48 میلیون تومان رسیده است.

    فیلم «نسكافه داغ داغ» به كارگردانی علی قوی‌تن هم بعد از 15 روز در 12 سینما 45 میلیون فروخته است.

    منبع : ایسنا



    "دعوت" در دو روز 5/4 میلیون تومان فروخت
    فیلم سینمایی "دعوت" به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در سینما آفریقا چهار و نیم میلیون تومان فروخت.

    مدیر سینما آفریقا درباره وضعیت فروش "دعوت" گفت: این فیلم چهارشنبه در نخستین روز نمایش یک میلیون و 300 هزار تومان فروخت و میزان فروش آن در روز پنجشنبه نیز سه میلیون و 200 هزار تومان بود. به این ترتیب تاکنون "دعوت" چهار و نیم میلیون تومان فروخته است.

    محمدرضا صابری در ادامه افزود: این میزان فروش برای فیلم سینمایی "دعوت" که بدون تبلیغات شهری روی پرده رفته و طبق گفته تهیه‌کننده اذهان عمومی تصور می‌کردند اکران آن از هفته آینده همزمان با عید فطر آغاز می‌شود، رضایتبخش است.
    سخنگوی شورای صنفی نمایش با تاکید بر اینکه فیلم خوب مخاطب را جذب می‌کند گفت: فیلم حاتمی‌کیا حتی می‌توانست ماه رمضان هم اکران شود. بیشتر تماشاگران فیلم کسانی هستند که وقتی می‌فهمند فیلم حاتمی‌کیا روی پرده است، به سالن می‌آیند.

    صابری ابراز امیدواری کرد با توجه به میزان فروش "دعوت" در دو روز ابتدایی در یک سالن سینما، با افزایش سالن‌های سینما از چهارشنبه آینده بتوان آن را جزو فیلم‌های موفق و پرفروش سال دانست.

    منبع : مهر
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 12:52 pm

    دوشنبه 8/7/1387

    پس از چند سال دوری از سینما، نفس تماشاگر برایم مقدس است

    سازنده فیلم «دعوت» گفت: نفس تماشاگر اینقدر برای من مقدس است كه وقتی پس از چند سال دوری از سینما الان اینجا هستم به هیچ چیز جز او نمی‌توانم فكر كنم.

    ابراهیم حاتمی‌كیا پس از مستقر شدن تمامی میهمانان در صندلی‌های خود به‌وسیله یك بلندگوی دستی دقایقی با میهمانان صحبت كرد كه با استقبال حاضران نیز همراه بود.

    حاتمی كیا در شروع صحبت های خود گفت: نفس تماشاچی اینقدر برای من محترم است كه وقتی پس از چند سال دوری از سینما الان اینجا هستم به هیچ چیزی جز تماشاگر نمی‌توانم فكر كنم.

    وی ادامه داد:از همه دوستان كه برای دیدن فیلم آمده‌اند، تشكر می‌كنم و تشكر ویژه ای هم دارم از گروه كه با وجود سختی‌های فراوان همت كردند و كار را به سرانجام رساندند و با وجود زمستان سخت سال گذشته زحمت كشیند تا هارمونی لازم در فیلم ایجاد شود.

    كارگردان فیلم «دعوت» در خاتمه اظهارداشت: امیدوارم تماشای این فیلم برای همه شما خوشایند باشد و از عید فطر كه فیلم اكران عمومی خواهد شد، نتایج خوبی هم برای ما داشته باشد.

    بر اساس این گزارش، سید محمد خاتمی،كمال تبریزی، محمد علی نجفی،علی معلم،ثریا قاسمی، بهرام بهرامیان،مهناز افشار، آناهیتا نعمتی، مرتضی رزاق‌كریمی، مصطفی رزاق كریمی،مهدی كریمی،مجید مشیری، نگار فروزنده و سیما تیرانداز از جمله میهمانان این مراسم بودند.
    گزارش خبرنگار فارس حاكی است، فیلم سینمایی «دعوت» به كارگردانی ابراهیم حاتمی‌كیا كه نمایش عمومی آن در سینما آفریقای تهران شروع شده و قرار است از امروز سینما سروش نیز آن را نمایش دهد، همزمان با عید فطر در تهران و 13 شهرستان به اكران عمومی در خواهد آمد، در این فیلم كه در 5 داستان مجزا به مسأله سقط جنین می‌پردازد، بازیگرانی نظیر: مهناز افشار، محمدرضا فروتن،مریلا زارعی، گوهر خیراندیش،كتایون ریاحی،آناهیتا نعمتی، محمدرضا شریفی‌

    نیا،سیامك انصاری،رضا بابك،ثریا قاسمی،سحر جعفری جوزانی،فرهاد قائمیان، سارا خوئینی‌ها،نگار فروزنده و مجید مشیری به ایفای نقش پرداخته‌اند.

    منبع : خبرگزاری فارس
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 2:37 pm

    نگاهی به فیلم دعوت ساخته ابراهیم حاتمی کیا
    سایه جلالی : روزنامه نگار در تهران

    ابراهیم حاتمی کیا در شرایطی اولین فیلم غیرجنگی خود - دعوت - را بر پرده سینماها دارد که همین امسال منتقدان او را بهترین کارگردان فیلمهای دفاع مقدس در سی سال پس از انقلاب انتخاب کردند .

    البته حاتمی کیا این تغییر مسیر را با ساخت سریال حلقه سبز آغاز کرد. حلقه سبز در جذب مخاطب مردمی نتوانست چندان موفق عمل کند و منتقدان دلیل این عدم استقبال را اشتباه در انتخاب بازیگران دانستند.

    حاتمی کیا در دعوت به وضوح تلاش کرده این کاستی را جبران کند و با ارائه فیلمی پر بازیگر این بار حداقل در استقبال مردمی بسیار موفق بوده است. دعوت در هفته اول اکران بیش از صد میلیون تومان فروخت و با وجود کاهش روزانه چند میلیون تومان همچنان با فروش بیش از نیم میلیارد در صدر جدول فیلم های اکران پس از عید فطر قرار دارد.

    اما برخلاف مردم حتی منتقدان همیشه طرفدار حاتمی کیا نیز این بار پشت او قرار نگرفتند و همه دعوت را گامی به عقب برای حاتمی کیا دانستند، پسرفتی که ازفیلم قبلی حاتمی کیا، به نام پدر آغاز شد و به نظر می رسد با حلقه سبز و دعوت تثبیت شده باشد.

    شاید حتی خود ابراهیم حاتمی کیا هم از نتیجه آخرین فیلمش راضی نباشد چرا که برای اولین بار در دوره فیلمسازی اش، فیلم را پیش از جشنواره فیلم فجر اکران کرد و منتظر ارزیابی داوران نشد. در جشن خانه سینما نیز فیلم با اقبال داوران مواجه نشد و گوهر خیراندیش تنها برگزیده فیلم به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن بود.

    دعوت یک فیلم اپیزودیک است با محور "جنینی که به این دنیا دعوت شده نباید سقط شود" حتی اگر مادر آینده یک زن شصت ساله، یک زن بی شوهر (صیغه ای )، یک زن بازیگر که کارش را بیش از فرزند دوست دارد، یک زن آواره در شهر با یک شوهر چاه بازکن یا یک زن بریده ازشوهر باشد .

    حاتمی کیا که همیشه در قصه های مردانه اش در نمایش زنان مکمل بسیار موفق عمل کرده و زنان دوست داشتنی مثل مینو ( در برج مینو )، فاطمه ( در آ‍ژانس شیشه ای ) و شیرین ( بوی پیراهن یوسف ) را برای همیشه در ذهن ها ثبت کرده این بار که اتفاقا قصه ای زنانه تر از همیشه انتخاب کرده در ارائه زنان قدرتمند که در خانواده شان نقش محوری دارند رسما شکست خورده است.

    زنان دعوت ضعیف هستند و با نگاهی مردسالارانه طراحی شده اند؛ حتی زنان هنرمند، دکتر و مترجم. این نگاه در نمایشنامه چیستا یثربی که در پروژه دعوت به عنوان همکارفیلمنامه نویس در کنار حاتمی کیا حضور داشته مشهود است. آن طور که از مصاحبه های کارگردان و نویسنده برمی آید حاتمی کیا بیش از همه درگیر طراحی قصه های بدیع و جذاب بوده تا درگیر آدم هایش.

    دعوت اولین فیلم حاتمی کیاست که شخصیت هایش کاملا از او بیگانه اند. او که در نمایش آدم های جنگ چه در درون جبهه ها، چه در سطح شهر ، چه در هواپیما و چه خارج از کشور توانسته بود مخاطب را راضی و تحت تاثیر قرار دهد، در تصویر زنان و حتی مردان مکمل کاستی های چشمگیری دارد.

    داستان اپیزودهای سه تا پنج با کشمکش های ملودراماتیک همیشگی آثار حاتمی کیا، هر کدام به تنهایی قابلیت تبدیل به یک فیلم بلند سینمایی را دارند و اتفاقا همین مساله یکی از دلایل عدم تاثیرگذاری دعوت بر مخاطبان ابراهیم حاتمی کیاست.

    اساسا ساختار اپیزودیک فیلم دچار اشکالات عمده ای است، به طوری که دعوت بیش از آنکه یک فیلم واحد اپیزودیک باشد، پنج فیلم کوتاه است. بعضی داستان های انتخابی برای یک اپیزود مناسب نیستند و در کل داستانها وزن یکسانی از نظر جذابیت، محتوای داستانی، انگیزه های مطابق با تم داستان و میزان ملودراما ندارند. از طرفی تقاطعی هم بین داستانها وجود ندارد.

    مریلا زارعی، فرهاد قائمیان و گوهر خیراندیش موفق ترین بازیگران فیلم دعوت هستند. در این میان بازی فرهاد قائمیان که در دو سه سال اخیر حضور ناموفقی در سریال ها و فیلم های تلویزیونی داشته بیش از همه به چشم می آید. محمد رضا فروتن که دعوت چهارمین فیلم اکران شده او در سال ۸۷ است،نا موفق ترین عضو این مجموعه است. کمتر نقد یا ارزش گذاری است که به بازی ضعیف فروتن در فیلم اشاره نکرده باشد.

    یک اپیزود فیلم هم پس از فیلمبرداری حذف شده که پژمان بازغی بازیگر اصلی آن بود. بعضی ها ممیزی را دلیل حذف این اپیزود می دانند اما حاتمی کیا دلیل اصلی اش را طولانی شدن زمان فیلم می داند. شخصیت های اصلی اپیزود حذف شده، دو دانشجو بودند. به هر حال در فیلم حاتمی کیا با پنج داستان متفاوت در باره سقط جنین، هیچ جنین نامشروعی وجود ندارد.

    در پایان دعوت پنج کودک به دنیا اضافه می شوند. صحنه ای که بابازی مهتاب کرامتی فیلمبرداری شده اما در فیلم وجود ندارد . حالا حاتمی کیا قصد دارد پس از دعوت را بسازد . هنوز هیچ خبری از چگونگی پیشرفت این پروژه در دست نیست. به نظر می رسد این فیلم سرنوشت پنج کودکی باشد که در اپیزودهای دعوت سقط نشدند و به دنیا آمدند. دعوت فیلمی است آشکارا در نکوهش سقط جنین. اگر پس از دعوت نیز بخواهد همین موضوع را دنبال کند، احتمالا شاهد کودکانی هستیم که حضورشان در دنیا لازم است. کودکانی که اگر نبودند خودمان را نمی بخشیدیم .
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 2:39 pm

    خاطره «حاتمی کیا» از عملیات مرصاد منتشر شد
    سرمایه: خاطره «ابراهیم حاتمی کیا» از عملیات مرصاد در مجموعه «شب خاطره» منتشر شد. ابراهیم حاتمی کیا که به تازگی ساخت فیلم دعوت را با حضور جمعی از بازیگران سرشناس سینمایی به پایان برده است بخشی از خاطرات خود از جنگ را منتشر کرده است. «شب خاطره» مجموعه خاطرات مردان و زنان جنگ است که 12 سال است در اولین پنجشنبه های هر ماه زیر سقف تالار اندیشه حوزه هنری گوشه ای از خاطرات دوران دفاع خود را تعریف می کنند.
    کتاب « شب خاطره» گزیده ای از خاطراتی است که در شب های خاطره بازگو شده و «مجتبی عابدینی» در دفتر ادبیات و هنر مقاومت آن را جمع آوری کرده است.
    خاطره حاتمی کیا در این کتاب با عنوان «شهر آلوده است» مربوط به عملیات «مرصاد» است که پنجم مرداد ماه بیستمین سالروز آن بود.
    حاتمی کیا می گوید: «مرصاد» عملیاتی بود که بعد از پذیرش قطعنامه واقع شد . شرایطی که برای بچه ها پیش آمده بود، همان دروازه ای بود که داشت بسته می شد. بچه ها سراسیمه از شهر و کاشانه دست برداشتند و به سوی جبهه دویدند...
    وقتی در شهر راه می رفتیم حس می کردیم همه به هم مظنونیم. چند نفر از منافقین را دیدم خودشان را از لحاظ ظاهری کاملاً شبیه ما کرده بودند و آدم از دیدن این وضعیت گیج می شد. خودروی لندروور آقا مرتضی آوینی برای ما دردسر شده بود. چند بار نزدیک بود بچه های خودی به سوی ما شلیک کنند...
    «شب خاطره» حاوی خاطرات دیگری از «زنده یاد سید علی اکبر»، «احمد، احمد»، «رضا ایران منش»، «محمد رضا ترابی زاده»، « سیده زهرا حسینی»، «علیرضا رحیمی»، «رحیم صفوی»، شهید «علی صیاد شیرازی» «محمدرضا طالقانی»، «حسین مظفر»، زنده یاد «رسول ملاقلی پور»، «علی میلانی»، «فاطمه ناهیدی»، «محمد نظام اسلامی»، «مینا نظامی» و «بیژن نوباوه» است. فیلم« دعوت» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا در فهرست اکران عید فطر قرار گرفته است و قرار است از هفته اول مهو ماه در سینما آزادی به پرده برود در این فیلم بازیگرانی چون مهناز افشار ، محمد رضا فروتن ، بهرام رادان، گوهر خیراندیش و ... بازی دارند. حاتمی کیا همچنین پیش تولید جدیدترین فیلم سینمایی خود با عنوان« ققنوس» را در ژانر دفاع مقدس آغاز کرده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 7 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الأربعاء فبراير 17, 2010 2:41 pm

    خاطره «حاتمی کیا» از عملیات مرصاد منتشر شد
    سرمایه: خاطره «ابراهیم حاتمی کیا» از عملیات مرصاد در مجموعه «شب خاطره» منتشر شد. ابراهیم حاتمی کیا که به تازگی ساخت فیلم دعوت را با حضور جمعی از بازیگران سرشناس سینمایی به پایان برده است بخشی از خاطرات خود از جنگ را منتشر کرده است. «شب خاطره» مجموعه خاطرات مردان و زنان جنگ است که 12 سال است در اولین پنجشنبه های هر ماه زیر سقف تالار اندیشه حوزه هنری گوشه ای از خاطرات دوران دفاع خود را تعریف می کنند.
    کتاب « شب خاطره» گزیده ای از خاطراتی است که در شب های خاطره بازگو شده و «مجتبی عابدینی» در دفتر ادبیات و هنر مقاومت آن را جمع آوری کرده است.
    خاطره حاتمی کیا در این کتاب با عنوان «شهر آلوده است» مربوط به عملیات «مرصاد» است که پنجم مرداد ماه بیستمین سالروز آن بود.
    حاتمی کیا می گوید: «مرصاد» عملیاتی بود که بعد از پذیرش قطعنامه واقع شد . شرایطی که برای بچه ها پیش آمده بود، همان دروازه ای بود که داشت بسته می شد. بچه ها سراسیمه از شهر و کاشانه دست برداشتند و به سوی جبهه دویدند...
    وقتی در شهر راه می رفتیم حس می کردیم همه به هم مظنونیم. چند نفر از منافقین را دیدم خودشان را از لحاظ ظاهری کاملاً شبیه ما کرده بودند و آدم از دیدن این وضعیت گیج می شد. خودروی لندروور آقا مرتضی آوینی برای ما دردسر شده بود. چند بار نزدیک بود بچه های خودی به سوی ما شلیک کنند...
    «شب خاطره» حاوی خاطرات دیگری از «زنده یاد سید علی اکبر»، «احمد، احمد»، «رضا ایران منش»، «محمد رضا ترابی زاده»، « سیده زهرا حسینی»، «علیرضا رحیمی»، «رحیم صفوی»، شهید «علی صیاد شیرازی» «محمدرضا طالقانی»، «حسین مظفر»، زنده یاد «رسول ملاقلی پور»، «علی میلانی»، «فاطمه ناهیدی»، «محمد نظام اسلامی»، «مینا نظامی» و «بیژن نوباوه» است. فیلم« دعوت» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا در فهرست اکران عید فطر قرار گرفته است و قرار است از هفته اول مهو ماه در سینما آزادی به پرده برود در این فیلم بازیگرانی چون مهناز افشار ، محمد رضا فروتن ، بهرام رادان، گوهر خیراندیش و ... بازی دارند. حاتمی کیا همچنین پیش تولید جدیدترین فیلم سینمایی خود با عنوان« ققنوس» را در ژانر دفاع مقدس آغاز کرده است.

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الإثنين مايو 13, 2024 2:55 am ميباشد