gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


3 مشترك

    ابراهيم حاتمي کيا

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun الجمعة فبراير 19, 2010 10:23 pm

    * قسمت چهارم

    در آستانه ی انتشار همزمان به رنگ ارغوان و ژاکت محسن چاووشی

    نشر در وبلاگ: سحرگاه چهارشنبه 28 بهمن ماه 88



    این درها را باز کنید!



    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Be%20rang%20arghavan%2028.11.88



    بعد از دیدار به رنگ ارغوان در جشنواره فیلم فجر، هنگامی که داشتم در خیابان محبوب ام قدم می زدم، یکی از موارد زمزمه هایی که با خودم داشتم، شعر فریاد فریدون مشیری بود که با صدای پرصلابت محمدرضا شجریان ماندگارتر هم شده است: این درها را باز کنید.

    فردا 28 بهمن ماه سال 88 روز عجیبی ست. لااقل در حوزه ی شخصی ام. و می دانم که برای بسیاری دیگر نیز. فردا اولین روز نمایش عمومی فیلم به رنگ ارغوان پس از پنج سال توقیف است. از آنطرف فردا روز انتشار دومین آلبوم رسمی و مجوز دار محسن چاووشی است. خواننده ای که سال ها در محاق توقیف بود و حتی به بهانه ی صدای او، سنتوری یکی از فیلم های محبوب این دوره را جدا از دلایل دیگری که می دانیم توقیف کردند و هنوز رنگ پرده را ندیده است.

    قصد ندارم به پرونده ی توقیف های فرهنگی بپردازم که شرح بسیار دارد و ترس بسیار هم. داستان کتاب های در انبار خاک خورده را همه می دانیم. نویسندگانی که می نویسند و خودشان می خوانند. بگذریم، فضا پر از سوتفاهم است و نقد دلسوزانه هم تاب آورده نمی شود.

    من می خواهم کوتاه به چاووشی و سنتوری و به رنگ ارغوان بپردازم.

    محسن چاووشی مدت ها غیرمجاز بود. آلبوم هایش زیرزمینی منتشر می شد. مهرجویی دیدش و کارش را پسندید و افسار موسیقی سنتوری را به دست او داد و اتفاقی شد برای خودش و فیلم. فیلم توقیف شد و یکی از دلایل ارشاد این بود که به خاطر فضای موسیقایی فیلم قدرت کنترل سالن ها را ندارند. (همین الان دارد مرغ پخته ای در قابلمه ی قرار گرفته در آشپزخانه ی خانه ی ما می خندد). داستان سنتوری را همه می دانیم. چاووشی و رادان با آن فیلم به طور رسمی دیده نشدند، ولی DVD فیلم بارها و بارها و بارها تکثیر شد و میلیونی دیده شد. خیلی ها بعد از سنتوری عاشق چاووشی شدند و شد برایشان یک حسرت بزرگ.

    بعد نوبت به دادن مجوزها رسید و وقتی چاووشی به ارشاد رفت به قول ارشادیون! منتظر بودند که یک آدم معتاد و هپلی وارد ساختمان بهارستان شود. اما اینطور نبود. یک شاخه نیلوفر مجوز گرفت و شد اولین آلبوم رسمی محسن چاووشی. حالا او از پرده ی مظلومیت درآمده بود و وارد فضای نقد رسانه ها شد. از او و آلبوم اش بارها انتقاد شد و شاخه ی نیلوفری او را را ضعیف تر از آلبوم های غیرمجاز او دانستند. محسن چاووشی اینگونه وارد فضای نقد و محاکمه شده بود و از آن فضای پاستوریزه در آمد. سهل الوصول شد. و اگر مسئولان فرهنگی عقل و سیاست داشته باشند این قضیه دو مزیت برای آنها دارد. مزیتی که از کنار آن هنرمند مربوطه نیز منتفع می شود. اول اینکه در برابر این عدم صدور مجوزها جبهه ای علیه آنها صورت نمی گیرد و در کنار کسانی که به ناحق بی مجوز مانده اند،عده ای بی هنر نیز مظلوم نمایی نمی کنند. و از آن سمت اسطوره سازی نمی شود و هنرمندان بی ملاحظه در معرض نقد قرار می گیرند و فارغ از حاشیه، ذات آثار آنها مورد مداقه قرار می گیرد. اتفاقی که برای چاووشی به سلامتی افتاد و او غیر از آن روح جاری ای که همیشه دارد و نوستالژی ای که دچارش هستیم، وارد فضای نقد رسانه ای شده و حق این را داریم که او را به انتقاد بکشیم. انتقادی که از کنار آن خود او نیز بهره مند می شود و می تواند سطح آثار خود را بالاتر از اینی که هست ببرد.

    فیلم سنتوری نیز می توانست همین روند را طی کند. اگر عده ای به آن با نگاهی مغرض نگاه نمی کردند و همین جواد شمقدری که این روزها افتخارش این است که فیلم های توقیفی ای نظیر به رنگ ارغوان و آتشکار و هیچ و... ( ما که می دانیم برای رونق جشنواره 28 فجر) را اجازه ی نمایش داد، مسائلی را به فیلم سنتوری نمی بست، حالا آن فیلم نیز به یک داغ جگر سوز در نزد بخش عمده ای از هواداران سینمای ایران و داریوش مهرجویی تبدیل نمی شد و با افتادنش به ورطه ی نقد می دانستیم که سطح آن بسیار پایین تر از هامون و درخت گلابی و لیلای مهرجویی ست. اما حالا طوری شده که بخش کم آگاه سینمای ایران مهرجویی را با سنتوری می شناسند.

    داستان به رنگ ارغوان را هم همه می دانیم.

    می دانم متن آشفته ای نوشتم. می دانم نتوانستم خوب به جنبه های آنچه که در ذهن ام بود بپردازم و می دانم که منظور نویسنده را دانسته اید.

    می خواهم به زعم ابراهیم حاتمی کیا، به مسئولان فرهنگی کشور بگویم که ما نیز مصلحت را می فهمیم (البته به شرطی که ظالمانه عاملی برای کشتار حقیقت نشود)، اما کمی به ما نیز اعتماد کنید. باور کنید سطح فکری و فرهنگی ما آنقدر پائین نیست که بخواهیم با مشاهده ی یک فیلم و یا موسیقی دچار انحراف های اخلاقی و ملی و... شویم. (البته قول هم نمی دهیم اگر اثر فرهنگی ای بخواهد بیدارمان کند و شوکی وارد کند در مقابل آن آسیب پذیر نباشیم.)

    اجاره بدهید خود ما تماشاگران و مخاطبان آثار فرهنگی با آنها مواجه شویم و به جای داوری ما، شما پیشاپیش پیشداوری نکنید که ...
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 7:13 am

    ركوردداران سیمرغ ...
    چهارشنبه 9/11/1387

    ابراهیم حاتمی‌كیا با دریافت چهار سیمرغ بهترین فیلم و مجید مجیدی با 4 سیمرغ بلورین كارگردانی جزو پر‌افتخارترین برندگان جشنواره فیلم فجر به شمار می‌‌آیند. جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی از 11 بهمن سال جاری وارد بیست و هفتمین سال خود می‌شود كه اولین دوره آن در سال 61 در حالی برگزار شد كه جشنواره غیر رقابتی بود اما از دوره دوم و با رقابتی شدن جشنواره، هر سال شاهد اضافه شدن موارد متعددی به این جشنواره بوده‌ایم.

    بر اساس این گزارش، در بخش بهترین كارگردانی پس از"مجید مجیدی" كه با كسب 4 سیمرغ بلورین در صدر این رشته قرار دارد "داریوش مهرجویی" و "كیانوش عیاری" هر كدام با 2 سیمرغ در رده بعدی قرار دارند.

    همچنین در میان بازیگر مرد نیز"فرامرز قریبیان" و"پرویز پرستویی" هر كدام با دریافت 3 سیمرغ بلورین جشنواره به عنوان پرافتخار ترین بازیگران مرد جشنواره فیلم فجر به شمار می‌آیند و پس از این دو به ترتیب "عزت الله انتظامی"،"مرحوم خسرو شكیبایی" و "بهرام رادان" هر كدام با 2سیمرغ در رتبه بعدی قرار گرفته‌اند.

    از نكات قابل توجه در فهرست این است كه 4 سینماگر هر كدام موفق شده‌اند 5 بار سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به خود اختصاص دهند كه می‌توان به نام‌هایی نظیر "محمدرضا دلپاك"، "عبدالله اسكندری"،"محمدرضا شرف‌الدین" و "محسن روزبهانی" اشاره كرد.

    همچنین در مورد جشنواره فیلم فجر می‌توان به این نكته اشاره كرد كه سیمرغ بلورین از دوره هفتم به برگزیدگان برتر جشنواره اهدا شد و از دوره دوم تا ششم برگزیدگان بخش‌های مختلف لوح زرین دریافت می‌كردند.

    بر اساس این گزارش، فهرست كامل ركوردداران بیست و شش دوره برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم به شرح زیر است:



    ركورد بیشترین سیمرغ بهترین فیلم:"ابراهیم حاتمی‌كیا" 4بار

    ركورد بیشترین سیمرغ كارگردانی:"مجید مجیدی" 4بار،"داریوش مهرجویی" و "كیانوش عیاری"2بار

    ركورد بیشترین سیمرغ فیلمنامه:"مهرجویی"-"پرویز شهبازی"-"رخشان بنی اعتماد" و"كامبوزیا پرتوی"2بار

    ركورد بیشترین سیمرغ فیلمبرداری:"محمود كلاری"-"محمد آلادپوش"-"اصغر رفیعی جم" و "حمید خضوعی ابیانه" 3بار

    ركورد بیشترین سیمرغ تدوین:"حسین زندباف" 4بار

    ركورد بیشترین سیمرغ صداگذاری:"محمدرضا دلپاك"5بار

    ركورد بیشترین سیمرغ صدابرداری:"جهانگیر میر شكاری" و "یدالله نجفی" 4بار

    ركورد بیشترین سیمرغ موسیقی:"حسین علیزاده"-"مجید انتظامی"-"محمدرضا علیقلی" 3بار

    ركورد بیشترین سیمرغ طراح صحنه و لباس: "امیر اثباتی" 4بار

    ركورد بیشترین سیمرغ طراح چهره پردازی: "عبدالله اسكندری"5بار

    ركورد بیشترین سیمرغ جلوه‌های ویژه: "محمدرضا شرف‌الدین" و "محسن روزبهانی" 5بار

    ركورد بیشترین سیمرغ بازیگر اول زن:"پروانه معصومی"-"فاطمه معتمد آریا" و "هدیه تهرانی" 2بار

    ركورد بیشترین سیمرغ بازیگر اول مرد:"فرامرز قریبیان" و "پرویز پرستویی" 3بار

    و "عزت‌الله انتظامی"، "مرحوم خسرو شكیبایی" و "بهرام رادان" 2بار

    ركورد بیشترین سیمرغ بازیگر مكمل زن:"نیكو خردمند"، "فاطمه معتمد آریا" و "مهتاب نصیرپور" 2بار

    ركورد بیشترین سیمرغ بازیگر مكمل مرد:"سعید پورصمیمی" 2بار



    توضیح: برخی از بازیگران، با كسب سیمرغ بلورین جداگانه یا دیپلم افتخار ركورددار هستند كه از این بین می‌توان به «خسرو شكیبایی» (با جوایزی كه برای فیلم‌هایی چون «اتوبوس شب» و «سالد فصل» گرفته) اشاره كرد.

    منبع خبر : فارس
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 7:15 am

    پنج شنبه 8/5/1388

    كرخه من به راین نمی‌رسید !

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 292281412331695135202512073623210115144192
    نوشتار ابراهیم حاتمی‌كیا درپی درگذشت سیف‌الله داد؛

    «او هم‌سفری بود كه اگر نبود، كرخه من به راین نمی‌رسید»

    ابراهیم حاتمی‌كیا در پی درگذشت سیف‌الله داد متنی را منتشر كرد.

    این كارگردان سینما در این متن كه در اختیار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته، آورده است:«از خلوتش بگویم. از هم قدمی فراوان در کنار رود راین که گاهی به‌ نرمه اشکی از غربت حضور شیرین می‌شد. او هم‌سفری بود که اگر نبود، کرخه من به راین نمی‌رسید.
    از صدایش بگویم که گویی پرده‌ای از مخمل حجب و مهربانی بر آن کشیده بود.

    از مسئولیش بگویم. او بلندتر از مسئولیتش بود و به نظرم جفا بود که عمرش را بجای ساخت فیلمهای فاخرانه در اسارت ساختار هزار توی مدیریت گرفتار کند.

    از دوران تخت‌نشینی او بگویم که وقت ملاقاتش همه گرداگرد او بازنده بودیم و او برنده. چنان سخن می‌گفت که ما از خودمان خجالتزده می‌شدیم.

    از صدایش بگویم که گویی پرده‌ای از مخمل حجب و مهربانی بر آن کشیده بود.
    ای کاش با تلفن خبر نمی‌شدم. ای کاش آماده بودم. ای کاش این خبر شوخی بود. روحش با اولیاء خدا شاد.»

    این روزها کمتر می‌دیدمش، پیامک‌های انتخاباتی بیش از خود مفهوم پیامش، حضور با معنی وجودش بود.

    ای کاش فیلم تهران سیف‌الله ساخته می‌شد.

    ای کاش با تلفن خبر نمی‌شدم. ای کاش آماده بودم. ای کاش این خبر شوخی بود. روحش با اولیاء خدا شاد.»
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 7:19 am

    پنج شنبه 18/8/1385

    «به رنگ ارغوان» حاتمی كیا در جشنواره پلیس

    فیلم سینمایی "به رنگ ارغوان" به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا فرم حضور در دومین جشنواره فیلم پلیس را پر کرده است.

    سیدجمال ساداتیان تهیه کننده "به رنگ ارغوان"به خبرنگار سایت سینمای ما گفت«:با توجه به قصه فیلم كه تمی پلیسی دارد تصمیم گرفتیم در جشنواره حضور پیدا كنیم كه امیدواریم مشكلات فیلم به زودی حل شود.ما به عنوان مالك فیلم حاضر هستیم تا فیلم را در جشنواره نمایش دهیم» ساداتیان اضافه كرد: «به همین منظور از مسئولان جشنواره خواسته ایم برای رفع توقیف و اجازه نمایش فیلم در جشنواره ما را همراهی کنند».

    "به رنگ ارغوان" که قرار بود در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر اکران شود، درباره درگیری عاطفی یک مامور وزارت اطلاعات با دختر یکی از مجرمین سیاسی است و در آن حمید فرخ‌نژاد، خزر معصومی و کورش تهامی بازی دارند. این فیلم قرار بود سال گذشته هم در جشنواره فیلم فجر شرکت کند که مشکل آن رفع نشد.

    ***


    بیژن امكانیان درگذر سال‌ها



    بیژن امكانیان بازیگر با سابقه سینمای ایران این روزها «تقاطع» را بر پرده سینماها دارد.امكانیان در این فیلم نقش مهندسی ورشكسته را ایفا می‌كند كه در زندگی خانوادگی‌اش هم به بن‌بست خورده و دخترش دچار نابهنجاری‌هایی می‌شود.امكانیان در حالی در نقش پدری میانسال ظاهر شده كه تا همین چند سال پیش نقش جوان‌های عاشق‌پیشه را ایفا می‌كرد.او به واسطه سیمای جوان و شادابش عموماً در نقش‌هایی كه سالها از سن واقعی‌اش كوچكتر بودند، ظاهر می‌شد.او در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب به سینما آمد و خیلی زود به عنوان جوان اول سینما تثبیت شد. در شهرت و محبوبیت امكانیان «گل‌های داوودی» نقش مؤثری را ایفا كرد.

    در این ملودرام اشك‌انگیز، امكانیان در نقش جوانی نابینا ظاهر شد؛ جوان نابینایی كه تعلق خاطر به دختری مانند خودش داشت. در دهه شصت امكانیان یكی از پركارترین بازیگران سینمای ایران بود.پس از ملودرام خانوادگی «گل‌های داوودی» او با حضور در اكشن پرفروشی چون «سناتور» به عنوان بازیگری صاحب گیشه به جایگاهی تثبیت شده دست یافت.در سالهایی كه اغلب بازیگران مطرح سینما را چهره‌هایی میانسال با پیشینه تئاتری تشكیل می‌دادند، امكانیان از معدود چهره‌های جوان فعال در این حیطه بود.حتی در ابتدای دهه هفتاد هم كه نسل تازه‌ای از بازیگران وارد عرصه شدند امكانیان همچنان در نقش جوان‌هایی كه در سن رفتن به سربازی قرار داشتند حاضر می‌شد؛ فیلم‌هایی كه یا ملودرام بودند و یا اكشن.

    در میان این كارها، امكانیان در «آواز تهران» حضور قابل قبولی داشت. او چند سالی را به همین ترتیب گذراند تا این‌كه بعد از دوم خرداد شرایط سینما كاملاً تغییر كرد.با شكست تجاری یكی دو فیلم امكانیان، او مدتی از سینما دور شد. در این دوران امكانیان به تلویزیون رفت.

    در سریال «ولایت عشق» ایفای نقش كرده و در یكی دو مجموعه نیز به‌عنوان تهیه كننده، حضور یافت.او پس از سال‌ها غیبت از دوربین، توسط مسعود كیمیایی برای ایفای نقشی متفاوت در «سربازهای جبهه» انتخاب شد.

    نقشی كوتاه و منفی كه با هدایت مثال‌زدنی، امكانیان را صاحب اعتبار و موقعیتی تازه كرد.اجرای درك شده پدری شكست خورده در «تقاطع» از تغییر مسیر بازیگری امكانیان خبر می‌دهد.

    ***
    ایرج كریمی :" نسل جادویی" برای شركت در جشنواره فیلم فجر آماده می‌شود.

    فیلم نوعی "علی خواهی"پست مدرنیستی است




    تدوین "نسل جادویی به كارگردانی ایرج كریمی توسط سپیده عبدالوهاب به پایان رسید و این فیلم سینمایی وارد مرحله‌ صداگذاری شد. ایرج كریمی كارگردان فیلم با تائید این موضوع گفت: با تدوین و فاین كات نهایی فیلم ، "نسل جادویی" با مدت زمان 83 دقیقه آماده شده و امیدوارم تا دی ماه با طی شدن مراحل نهایی‌اش برای حضور در جشنواره فیلم فجر آماده شود.این كارگردان سینما با تاكید بر اینكه نوع مخاطب جشنواره فجر را دوست دارد در ادامه تصریح كرد: مشتاق نمایش فیلم فجر هستم و همان طور كه بارها مطرح كردم ، نوع مخاطب این جشنواره در مقایسه با كشورهای دیگر، به نظرم مخاطبی منحصر به فردی است.ین مخاطب، یك مخاطب جدی است و حتی طی سالهای گذشته من با مخاطبان مواجه شدم كه فیلم‌ها را 2 تا 3 بار در جشنواره می‌دیدند و این روند خیلی جذاب بود چون مخاطبانی وجود دارد كه فیلمها را جدی می‌گیرد.كریمی معتقد است: جدی گرفتن جشنواره فیلم فجر ربطی به اینكه ممكن است فیلم‌ها برای نمایش عمومی تغییراتی داشته باشد ندارد. بلكه فضای جشنواره بگونه‌ای است كه علی‌رغم سرمای بهمن ماه این اشتیاق وجود دارد كه فیلم را در جشنواره ببینند.كارگردان "نسل جادویی" با توجه به شرایط آماده‌سازی فیلم گفت: ما هم دیر نكردیم چون زیر موعد برنامه‌ریزی، فیلمبرداری انجام شده و با توجه به اتمام مونتاژ، نگرانی نداریم و پیمان یزدانیان نیز برای ساخت موسیقی همكاریش با ما قطعی شده است.ایرج كریمی كه در كارنامه‌ی كاریش "ازكنار هم می‌گذریم"، "باغهای كندلوس" را دارد درباره مضمون "نسل جادویی" گفت: من در "نسل جادویی"، امر ماورایی یا متافیزیكی را به روزمرگی برگزار كردم و دلیل آن فقط فقر امكانات تكنولوژیك سینمای ایران نبود. راستش من از شنیده بازیهای چشم نواز و بیشتر دهن پركن سینمای آمر‌یكا بی‌زارم و هیچ نشانی از متافیزیك را در آنها نمی‌بینم. اما روزمرگی در "نسل جادویی" طعمی از آیینی بودن را دارد و در نهایت و در سكانس نهایی سراسر آیینی می‌شود.

    كریمی گفت: در فیلم و در وجه آیینی آن نمادهای شیعی نقش بنیادی دارند، مثلا نقش پنجه‌ی كه می‌تواند بی‌رحم باشد با نقش پرمهر و قداست پنج تن كه به واسطه‌ی زنی در فیلم تقارن پیدا می‌كنند.

    كریمی گفت: از یك لحاظ حتی می‌توانم این ادعای شاید تعجب برانگیز را بكنم كه "نسل جادویی" نوعی "علی خواهی" ‌پست مدرنیستیست.

    ***
    «مسیح» و «مادرزن سلام» پروانه نمایش دریافت كردند

    شورای صدور پروانه نمایش 35 میلیمتری برای دو پروژه سینمایی پروانه نمایش صادر كرد. به گزارش روابط عمومی معاونت سینمایی وزارت ارشاد، دو فیلم «مسیح» (نادر طالب‌زاده) و «مادرزن سلام» (خسرو ملكان) در جلسه این هفته پروانه نمایش دریافت كردند تا در نوبت اكران عمومی قرار بگیرند. فیلم طالب‌زاده تدوین سینمایی سریالی درباره زندگی حضرت عیسی(ع) است كه پیش از آن هم بخش‌های دیگری از آن به نام «بشارت منجی» در جشنواره سال 83 به نمایش درآمده بود. از تاریخ پخش سزیال تلویزیونی طالب‌زاده هنوز خبری منتشر نشده است. ملكان هم پس از چند سال دوری از سینما فیلم تازه‌ای را آماده نمایش كرده است. آخرین ساخته به نمایش درآمده ملكان، «عروسی مهتاب» بود.

    ***
    محمد رضا شریفی نیا: « مشغول بازی در فیلم سینمایی"نصف مال من،نصف مال تو"به كارگردانی وحید نیكخواه آزاد هستم»




    محمد رضا شریفی نیا،با اعلام این خبر به خبرنگار سینمای ما گفت: فیلمبرداری "اخراجی ها" دو روز گذشته به پایان رسید ودر حال حاضر مشغول بازی در فیلمی از وحید نیكخواه آزاد هستم.وی همچنین درباره "پارك وی"فریدون جیرانی گفت:فردا بازی من در این كار نیز به پایان می رسد.شریفی نیا در ادامه در باره نمایشگاه عكسش گفت:از روز گذشته نمایشگاه عكسی از فیلم های "سفر قندهار"محسن مخملباف و "سنتوری"داریوش مهرجویی در گالری ماه مهر برپا كرده ام و به احتمال فراوان تا دوهفته آینده ادامه دارد.

    وی همچنین چند روز گذشته بازی در فیلم"محاكمه"ایرج قادری را به پایان رساند.

    ***
    پروانه ساخت برای پنج پروژه سینمایی صادر شد

    شورای صدور پروانه فیلمسازی 35 میلیمتری در جلسه این هفته خود برای پنج پروژه سینمایی پروانه ساخت صادر كرد. روابط عمومی معاونت امور سینمایی و سمعی بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گزارش داد :

    "پنالتی"به كارگردانی انسیه شاه حسینی و تهیه كنندگی سید سعید سید زاده ،"تسویه حساب" به كارگردانی تهمینه میلانی و تهیه كنندگی محمد نیك بین ،"خارمغیلان"به كارگردانی و تهیه كنندگی رحیم رحیمی پور،"لاك پشت ها"

    به كارگردانی و تهیه كنندگی ابوالحسن داوودی و "آدامس بادكنكی" به كارگردانی سید احمد حسنی مقدم و تهیه كنندگی سید علیرضا سجاد پور عنوان پروژه هایی است كه از این شورا پروانه ساخت دریافت كرده اند.

    ***
    استاد فرشچیان برای داوری‌ ششمین دوسالانه‌ی نگارگری به ایران نیامد



    یك روز پیش‌از آغاز داوری‌های ششمین دوسالانه‌ی نگارگری ایران، نام "محمود فرشچیان" در تركیب هیات داوران اعلام شد، اما استاد فرشچیان اعلام كرد كه برای داوری دوسالانه‌ی نگارگری نمی‌تواند به‌ ایران بیاید.این استاد نگارگر و مینیاتوریست نامی ایران كه در حال حاضر در آمریكا به‌سر می‌برد، به خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: به‌خاطر كسالت جسمی، پزشكان وی را از سفر منع كرده‌اند و این منع دست‌كم تا دی‌ماه ‌سال ‌جاری ادامه دارد.وی عنوان كرد كه دعوت نامه‌ای از سوی برگزاركنندگان دوسالانه‌ی ششم نگارگری دریافت كرده است، اما به‌دلیل مورد اشاره نمی‌تواند به این دعوت، پاسخ مثبتی بدهد.استاد فرشچیان گفت: ضرورت دارد كه جوانانی را در زمینه‌ی هنر، كار و فعالیت می‌كنند، تقویت كرد، چراكه آنها افتخار هنر ایران به‌شمار می‌روند.به گزارش ایسنا، روز گذشته موزه‌ی هنرهای معاصر تهران، با گذشت یك‌هفته از برپایی نمایشگاه دوسالانه‌ی 20 روزه‌ی نگارگری ایران، هیات داورانی را با تركیب متفاوت نسبت به ‌آنچه پیش‌تر اعلام شده بود، معرفی كرد.

    در تركیب اعلام شده، نام كسانی چون محمود فرشچیان، مجید مهرگان، علی‌اصغر معصومی، محمدباقر آقامیری و محمدعلی رجبی آمده كه بر اساس اعلام، قرار بوده است از صبح دوشنبه 15 آبان داوری‌ خود را در محل موزه‌ی هنرهای معاصر تهران، آغاز كنند.

    در این تركیب نام عباس جمال‌پور، آیدین آغداشلو، جلال شباهنگی، فرح اصولی و محمدباقر آقامیری كه پیشتر به‌عنوان داوران دور ششم معرفی شده‌ بودند، به‌چشم نمی‌خورد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 7:21 am

    شنبه 7/10/1381

    حکایت دردها و عشقها در فیلم سینمایی "سیندرلا"

    خیابان خوشبختی و قصر رویاها کجاست؟

    سرانجام بعد از کشمکشی که بر سر مالکیت فیلمنامه فیلم "سیندرلا" میان ابراهیم حاتمی کیا و سازندگان فعلی آن ، به نفع حاتمی کیا خاتمه یافت ، این فیلم ساخته شد. "سیندرلا" فیلم روز است و حوادث آن تاریخ مصرف دارد ، (البته سوای مفهوم فقر آن). داستان "سیندرلا" به دور از تقلید همتایان دیگر خود ، به خوبی به بیان جسارت آمیز یک سوژه اجتماعی می پردازد.

    درست است که برای بیان دغدغه ذهنی نویسنده اثر ، گاهی این جسارت به بیانیه ای از شکایت مبدل می شود ؛ اما در اوج و فرودها ، ساختار فیلم نیازمند هوایی تازه تر است که با تمهیداتی اعم از طنز کلامی و تصویری و همین طور دیالوگ های طعنه آمیز ، این نیاز شکل نگرفته هم ، در نطفه خفه می شود.

    رضی (رامبد جوان) 2 سال و چند ماهی است که با گلی (پوپک گلدره) ازدواج کرده است ، اما به علت فقر مادی نتوانسته خانه ای برای زندگی اجاره کند. رضی که با یک ژیان ماهاری مشغول حمل مجسمه های گران قیمت برای خانواده های متمول است ، افکاری طلایی و تخیلی دارد و گلی هم با خیالات افسانه ای و آرزوهای کارتونی ، خود را "سیندرلا" و رضی را "پادشاه" می داند و هر دم از دنیای واقعی و پر از فقر خودشان با پرهای خیال ، همچون قهرمانان قصه های خیالی برای دست یابی به خوشبختی به سرزمین رؤیاها پرواز می کند.

    آنها روزی برای بردن مجسمه هنرمند بزرگ "رودن" به ملاقات خانواده ای اشرافی می روند ، آن خانواده آرزوهای خود را با رضی و گلی مطرح می کنند ؛ ولی بعد از اینکه از سوی زوج ثروتمند به این زوج جوان ، پیشنهاد خدمتکاری در منزلشان داده می شود ، گلی و رضی ناراحت و عصبانی این درخواست را رد می کنند و به سرعت سوار ماشین خود می شوند . از آن لحظه به بعد با کمال تعجب ، ماشین بر روی دوچرخ خود به حرکت ادامه می دهد و همین مساله باعث سوال ، پرسش و همینطور تعجب مردم شهر می شود . هر کس بنا به عقیده خود ، این پدیده را به نوعی تفسیر می کند. تا این که با بالا گرفتن موضوع و پخش خبر آن دو در سطح شهر ، موتور سوارانی با چوبدستی و چهره های پوشیده به دنبال آنان گسیل می شوند ، به آن دو حمله می کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و زخمی می نمایند .

    در آخر گلی که گویی تازه از خواب خیالی خود برخاسته است و دیگر حاضر نیست به همان زندگی فقیرانه گذشته ادامه دهد ، با قبول کفشهای "سیندرلا" که از همان خانواده اشرافی گرفته بود ، عقیده جدید خود را مثل کفشهای سیندرلا به رخ رضی می کشد و به خانه می رود.

    فیلم علی رغم دیالوگ های شعاری و همین طور فضای سیاسی جاری ، به هیچ وجه کسل کننده و دور از واقعیت به نظر نمی رسد.

    دو جوان عاشق به دور از دنیای پرهیاهو و سیاست زده اطراف خودشان می خواهند به تاثیر گذارترین نیاز بشری خود که عشق دو طرفه و ازدواج است ، لبیک گویند ؛ اما هر حرکتشان گویی در چنبره قضاوت دیگران محصور شده است و هر چه خیابان خوشبختی شان را بیشتر طی می کنند ، کمتر به قصر رویایی شان نزدیک می شوند. آن دو ادعایی در ساختن فرهنگ و تمدن جدید ندارند همانطور که به چگونگی ساخت معادلات عجیب سیاسی نیز کاری ندارند ، آن دو فقط جایی برای بیان عشقشان و زندگی آینده شان می خواهند.

    در سکانسی که رضی و گلی به تپه ای از شن و ماسه برخورد می کنند رضی با صدایی که از جرثقیل شنیده می شود ، به گفتگو می پردازد که این خود نماد قدرت پول است بر ضعف ماشین فقر و بیانگر این حقیقت است : کسی که قدرت دارد ، حتما پول دارد و هر آن کس که پول دارد ، قدرت را می خرد و ضعیف را به بازی می گیرد.

    یکی از تمهیدات موثر و کارآمد فیلمنامه استفاده کاملا امروزی و قابل درک از رادیوست. رادیوی ماشین رضی یک "دانای کل" تمثیلی است که با خبرهای موجز و به روز خود ، حال و هوای شهر را بیان می کند و وقتی آن دو تصادف می کنند ، خیلی سریع و بلافاصله خبر تصادف یک خودروی ژیان در اتوبان پخش می شود که وجه درونی و نمادین قضیه همان مطرح نبودن مشکلات این دو عاشق بی خانه است که در لابه لای خنده های اغراق آمیز گوینده رادیو در وصف هوای خوب و خوشبختی همشهریان عزیز محو و کمرنگ می شود.

    "سیندرلا" در حیطه کارگردانی و ایجاد ریتمی مناسب ، موفق نشان داده است و این که حس طنز در زیر نویس هر صفحه از سکانس هایش جاری است ، به خوبی نمایانگر ذائقه شناسی سازندگانش می باشد.

    "سیندرلا" علی رغم سادگی داستان و بیانی بی پیرایه از طرف کارگردان ، لحظاتی به ورطه خطابه گویی صرف نزدیک می شود که حتی درونمایه ای از عشق و دلدادگی قهرمانانش هم نمی تواند رنگ و لعابش را تغییر دهد.

    "سیندرلا" نوعی دیگر از دردهای اجتماعی را بیان می کند. این فیلم تخیل یک زوج جوان است که از عالم خیال و آسمان پرستاره خوشبختی ناگهان به زمین خشن و بی رحم عالم واقعیت پرتاب می شود که در این پرتاب ، سیاست را ناخواسته مرکب خود می بینند و تنها سوغات ترحم آمیزشان یک جفت کفش سیندرلاست و بس.

    به نقل از روزنامه جام جم (26 آذر 81)
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 7:22 am

    يکشنبه 13/11/1387

    اعتراض سازندگان آتشکار و به رنگ ارغوان

    نشست صنفي «خانه‌سينما» كه قرار بود با حضور «سامان مقدم»،‌ «مازيار ميري» (كه نسبت به عدم انتخاب فيلم‌هاي‌شان در جشنواره معترض بودند) برپا شود، با حضور ساداتيان، اميريوسفي و با محوريت «حميد فرخ‌نژاد» برگزار شد.


    به گزارش امروز سيدجمال ساداتيان و محسن اميريوسفي با حضور حميد فرخ‌نژاد، در جلسه‌اي كه در «خانه سينما» برگزار شد، به تشريح آخرين وضعيت فيلم‌هاي «به رنگ ارغوان» و «آتشكار» كه مشكلاتي در زمينه نمايش يا حضور در جشنواره‌ها دارند، پرداختند.

    بنا بر اين گزارش، «حميد فرخ‌نژاد» در ابتداي اين نشست گفت: زمان جشنواره‌ها هميشه اعتراضاتي نسبت به عدم حضور بعضي از فيلم‌ها در جشنواره مي‌شود و ما مي‌خواهيم بدانيم چرا دو فيلمي كه پروانه نمايش دارند، در جشنواره شركت نمي‌كنند و مي‌خواهيم اين بار اين جريانات از زبان مالكين اين دو فيلم مشخص شود.



    ساداتيان: هنوز هيچ‌نظر رسمي از طرف وزير ارشاد به ما ابلاغ نشده است


    سپس «سيدجمال ساداتيان» گفت: مثل هر كار سينمايي ديگري وقتي مي‌خواستيم «به رنگ ارغوان» را بسازيم تمام مراحل اداري آن مثل هر فيلم ديگري طي شد و پروانه ساخت آن از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي صادر شد.

    حوالي جشنواره سال 83، وزارت ارشاد به ما اعلام كرد كه وزارت اطلاعات خواستار ديدن فيلم است. در ادامه حرف و حديث‌هايي كه پس از نمايش اوليه فيلم در وزارت اطلاعات به وجود آمد باعث شد كه آيت‌الله يونسي وزير وقت اطلاعات خواستار ديدن اين فيلم شود و ما پس از صحبت‌هايي با آقاي روحاني دبير شوراي امنيت ملي، فيلم را در شوراي امنيت ملي به نمايش درآورديم. پس از آن آقاي روحاني به ما اعلام كرد كه فيلم در جشنواره فيلم فجر شركت كند اما براي اكران فيلم اندكي تأمل داشته باشيم. چندي بعد روزي جلسه‌اي در دفتر آقاي يونسي رفتيم و آقاي حاتمي كيا با ايشان مذاكراتي داشت كه آقاي يونسي در اين جلسه عنوان كردند باتوجه به جذب انتخابات بهتر است فيلم پخش نشود و پخش آن بعد از انتخابات صورت گيرد.

    وي افزود: در اين جلسه حاتمي كيا عنوان كرد كه بخشي از حقوق معنوي كار متعلق من است كه از آن مي‌گذرم ولي حقوق مادي تهيه‌كننده بايد حفظ شود كه آقاي يونسي هم رضايت خود را براي خريد حقوق مادي فيلم از تهيه كننده اعلام كرد.

    ساداتيان ادامه داد: پس از آن در چند جلسه شخصي از وزارت اطلاعات به دفعات به ما مراجعه كرد اما صحبت جدي از خريد در اين ميان رد و بدل نشدو در اين ميان، گويا آقاي يونسي فكر كرد كه اين جلسات به خريد فيلم منجر شده و همين شائبه دراين سالها مدام در مطبوعات و خبرگزاري‌ها تكرار مي‌شد.

    تهيه‌كننده «به‌رنگ ارغوان» گفت: پس از اعلام موضع اخير آقاي يونسي در اين باب كه فيلم خريداري شده، ما نيز سند فيلم را منتشر كرديم تا همه بدانند مالكيت فيلم هنوز در اختيار من است. حتي 25 درصد مشاركتي را هم كه شخص ديگري در پروژه داشت به علت شكايت‌هاي او خريده‌ام و سند جديد فيلم كه در ماه آبان تنظيم شد من را به عنوان مالك فيلم معرفي مي‌كند.

    وي تصريح كرد: حتي در صحبت‌هايي كه با وزير جديد اطلاعات داشتيم او فكر مي‌كرد كه فيلم در زمان آقاي يونسي فيلم خريداري شده و اين تناقض در ايشان هم وجود داشت كه حق با چه كسي است. پس از جرياناتي كه در مورد فيلم به وجود آمد و پس از ساخت دو فيلم ديگر آقاي حاتمي‌كيا، وقتي مطبوعات آثار او را نسبت به ساخته‌هاي قبلي اش ضعيف خواندند، «حاتمي‌كيا» بسته بودن فضا را مانع ساخت آثار متفاوت دانست و عنوان كرد كه نمي‌توان وارد اين فضا شد. وزارت ارشاد هم كه متولي اصلي مسائل فرهنگي است هميشه در اين سال‌ها به ما گفته كه چرا با وجود داشتن پروانه نمايش، فيلم نمايش داده نمي‌شود، در حالي كه مشكل اصلي فيلم در وزارت اطلاعات است و قطعا دو وزارتخانه بهتر مي‌توانند با هم تعامل داشته باشند. حتي چند بار هم با مديريت فعلي ارشاد تماس گرفتيم اما جواب قانع كننده‌اي از اين مديريت دريافت نكرديم.

    وي ادامه داد: در طي چند سال اخير نيز هر سال متقاضي شركت در جشنواره و جشن خانه سينما بوده‌ايم اما متأسفانه هر سال نتوانسته‌ايم فيلم را در جشنواره شركت دهيم. به عنوان آخرين راهكار، هفته گذشته نامه سرگشاده‌اي را خطاب به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي منتشر كردم و در آن از وي خواستم كه خارج از حوزه امنيتي جمعي فرهنگي فيلم را ببينند كه شايد شرايط آن تغيير كند و فيلم به نمايش دربيايد و ما هنوز هم منتظريم كه نظر صريح وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را بشنويم كه هنوز هيچ نظر رسمي از طرف ايشان به ما ابلاغ نشده است.



    ‌اميريوسفي:تابع قوانين سينماي كشورم هستم


    به گزارش فارس، در ادامه اين نشست، محسن اميريوسفي، حميد فرخ‌نژاد را فصل مشترك اين دو فيلم و بازيگر اين دو فيلم مشكل‌دار خواند و در مورد شرايط «آتشكار» گفت: با رعايت تمام ضوابط اجرايي و قانوني از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پروانه ساخت گرفت و در سال 85 فيلمبرداري آن انجام شد و با شرايط سختي فيلم را براي شركت در جشنواره فيلم فجر آماده كرديم.

    وي ادامه داد: سال قبل مميزي‌هايي نسبت به فيلم اعمال شد كه ما در فرصت كم باقيمانده تا آغاز جشنواره نتوانستيم آنها را اعمال كنيم و هم اكنون پس از يك سال هنوز وضعيت بلاتكليفي فيلم ادامه دارد.

    اميريوسفي در ادامه تصريح كرد: پس از جشنواره سال گذشته براي نمايش عمومي فيلم اقدام كرديم و با اعمال اصلاحيه‌هاي گفته شده توسط ارشاد، موفق به اخذ پروانه نمايش فيلم شديم و قرار بود فيلم ارديبهشت ماه سال جاري در گروه سينمايي عصر جديد اكران شود اما همان زمان، به ما گفتند براي اكران فيلم در فضايي بهتر صبر كنيد و ما هنوز در همين وضعيت به سر مي‌بريم.

    اميريوسفي تصريح كرد: برخلاف اولين فيلمم «خواب تلخ» كه ابتدا در خارج از كشور به نمايش درآمد، قصد من اكران اين فيلم در خارج كشور و حضور آن در جشنواره‌هاي داخلي است اما متأسفانه نتوانستيم با وجود داشتن پروانه‌هاي قانوني در جشن خانه سينماي امسال حضور داشته باشيم و در جشنواره فجر نيز فيلم از ديد هيأت انتخاب رد شد. البته ممكن است هيأت انتخاب فيلم را نپسنديده باشد اما گويا موضوع اصلي فراتر از نپذيرفتن هيأت انتخاب است.

    امير يوسفي، جشنواره فيلم فجر را فرصتي براي حضور فيلم و ديده شدن براي همه دانست و عنوان كرد: فكر مي‌كنم فيلمي با پروانه نمايش مثل «آتشكار» بتواند اكران شود. امسال تمام اصلاحيه‌ها را بر روي فيلم اعمال كرد‌ه‌ايم و حتي آقاي اربابي دو بار در مصاحبه‌هاي‌شان خطاب به ما گفتند: «چرا براي نمايش فيلم اقدام نمي‌كنيد و فيلم از نظر نمايشي مشكل مميزي ندارد.».

    وي ادامه داد: افراد زيادي هم چه در ارشاد و چه در ميان هنرمندان فيلم را ديده‌اند و مي‌گويند كه اين فيلم در گيشه توفيق بسياري خواهد داشت اما باز هم نمي‌دانيم چرا فيلم اكران نمي‌شود و به جز پروانه نمايش و مراحل قانوني طي شده، چه مسائلي است كه بايد روشن شود. تنها موردي كه عملا مي‌توانم به آن اشاره كنم اين است كه نمي‌توانيم قرارداد نمايش فيلم را در شوراي صنفي نمايش ثبت كنيم.

    اميريوسفي تصريح كرد: گويا جرياني وجود دارد كه با آثار سينماگران نسل سوم مشكل دارد، در حالي كه جشنواره فيلم فجر امسال پر از فيلم‌هاي نسل‌سومي‌ها است و من به اين قضيه، با ديدي مثبت نگاه مي‌كنم.

    وي گفت:‌ من از تمام تلاش‌هاي محمد آفريده، رئيس مركز گسترش سينماي مستند و تجربي كه در ساخت اين فيلم مشاركت داشت و براي نمايش فيلم تلاش زيادي هم كرد، تشكر فراوان مي‌كنم و اميدوارم امسال فيلم من اكران شود، اما نمي‌دانم چرا تاكنون فيلمي كه پروانه نمايش دارد، اكران نشده است.

    اميريوسفي گفت: اگر لازم است مي‌توان پروانه نمايش فيلم را به طريق قانوني باطل كرد و من هم هيچ اعتراضي در اين زمينه نمي‌كنم، چون من به عنوان يك تبعه ايران تابع قانون سينماي كشورم، هستم. فيلمسازي هم هستم كه با ساخت فيلم‌هاي كوتاه شروع كردم و هميشه سعي كردم مستقل باقي بمانم ولي ناراحتم كه اين فيلم هم به سرنوشت «خواب تلخ» دچار شد، چون «خواب تلخ»هم با وجود جايزه‌هايي كه گرفت و نظر مثبتي كه همه به آن داشتند، اكران نشد.

    در ادامه اين نشست، «حميد فرخ‌نژاد» در مورد وضعيت تهيه‌كنندگان دو فيلم «به رنگ ارغوان» و «آتشكار» گفت: هيچكدام از ما سرمايه‌اي در فيلمي نگذاشته‌ايم كه امروز نگران آن باشيم ولي اين دو تهيه‌كننده سرمايه خود را به خطر انداختند. متأسفانه هميشه تنها لفظا گفته مي‌شود كه مشكلات فيلم چيست و چيز مكتوبي در دست تهيه‌كنندگان فيلم وجود ندارد. سالها از ساخت اولين فيلمم «سفر سرخ» مي‌گذرد كه آن فيلم هم نمايش داده نشد و من هنوز هم نمي‌دانم براي عدم نمايش فيلم با چه كسي طرفم و از هچه كسي بايد جواب بگيريم. بعد از 8 سال از ساخت سفر سرخ مشخص نيست تصميم‌گيرنده فيلم كجاست و كيست؟ ولي اين مشخص است كه عده‌اي فراتر از قانون تعيين شده كشور عمل مي‌كند و همين افراد باعث مي‌شود، مسائلي از اين دست پيش مي‌آيد.



    اميريوسفي: يك سال است كه دنبال اكران «آتشكار» هستم


    «اميريوسفي» در ادامه اين جلسه تصريح كرد: يك سال است كه دنبال اكران «آتشكار» هستم و به جز اين قصدي ندارم. فيلم پروانه نمايش و پخش كننده مشخص دارد و شايد بايد از شوراي صنفي نمايش بپرسيم كه چرا اين فيلم اكران نمي‌شود. وقتي پروانه نمايش فيلم حاضر مي‌شود تا دو سال اعتبار دارد و من به همين قانعم اما متأسفانه نه پروانه فيلم لغو مي‌شود و نه صادر مي‌شود و اين براي من آزاردهنده است. اگر راه حلي براي خروج از اين بلاتكليفي به من نشان دهند من بسيار خوشحال مي‌شوم.



    انتقاد «فرخ‌نژاد» از عدم حضور «مازيار ميري» و «سامان مقدم»


    در ادامه فرخ‌نژاد با انتقاد از عدم حضور مازيار ميري و سامان مقدم كه بانيان اصلي برگزاري اين جلسه بودند، گفت: ما با اين دوستان فكر كرديم كه قانوني‌ترين راه براي ابراز اين مسائل، از طريق صنف است و تصميم گرفتيم كه در نشستي، مسائل مربوط به فيلم‌ها را مطرح كنيم اما متأسفانه «خانه سينما» نيز در اين ميانه، موضع چندان معيني ندارد. انتظار ما از اين خانه اين است كه كه از حقوق صنفي ما كه اعضاي آن هستيم دفاع كند و با وجاهتي كه دارد، از طريق قانوني حقوق اعضاي خود را اعاده كند. متأسفانه ما هيچ موضعي از اين خانه نديده‌ايم در حالي كه حق ماست كه بخواهيم از ما حمايت شود.



    ساداتيان: كار خانه سينما، فقط برپايي مراسم دفن هنرمندان و پخش بليت‌ها نيست


    «جمال ساداتيان» در ادامه اين نشست، با اشاره به بحث سينماي فاخر گفت: مدتي است كه همه از سينماي فاخر حرف مي‌زنند و من نمي‌دانم معيار موجود براي سنجيدن اين سينما چيست و شايد معيارهاي ما، با متوليان سينما در اين مورد فرق دارد. زمان ساخت فيلم «آژانس شيشه‌اي» حرف‌هاي زيادي درباره آن زده شد اما اين فيلم اكران هم شد و نتيجه نهايي اكرانش بيشتر به نفع سينما بود و امروزه اين اثر جزو آثار فاخر سينماي ايران تلقي مي‌شود.

    وي افزود: متأسفانه «خانه سينما» كه بايد حامي ما باشد گويا در شرح وظايفش ابهام دارد و نمي‌داند كه بايد چه كند. ما هم نمي‌دانيم به كجا برويم و شكايت خود را به چه كسي مطرح كنيم.

    اين تهيه‌كننده ادامه داد: «به رنگ ارغوان» فراتر از ساير ساخته‌هاي حاتمي كياست و اگر او را به عنوان كارگرداني متعهد و از نسل انقلاب قبول داريم بايد فرصت عرض اندام به او بدهيم. متأسفانه كاري كه به خوبي انجام مي‌شود پاك كردن صورت مسئله‌هاست و هميشه نيروهاي جوان و مستعد خود را با اين روش دلسرد مي‌كنيم.

    وي افزود: چهار سال است كه پيگير نمايش اين فيلم هستم و نمي‌دانم چه كنم و اداره نظارت و ارزشيابي مرا متهم مي‌كند كه فيلم را اكران نمي‌كند. تمام نسخه‌هاي فيلم «به رنگ ارغوان»‌ توسط وزارت اطلاعات توقيف شده و من حتي نمي‌توانم فيلم را براي كسي نشان دهم تا بتواند درباره حل مشكل آن اقدامي كند. الان شرايطي به وجود آمده كه به جز وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، هيچ مقام مسئولي به صورت رسمي نمي‌تواند در اين زمينه‌ اقدام كند و اين در حالي است كه خانه سينما، در اين ميانه تنها كار برپايي مراسم دفن هنرمندان فقيد و پخش بليت‌هاي سينما را انجام مي‌دهد.



    فرخ‌نژاد: خوب است فيلم‌هاي ما را هم نشان بدهند


    «حميد فرخ‌نژاد» در ادامه اين جلسه با اشاره به نامه مشاور هنري رئيس جمهور در مورد فيلم «درباره الي» گفت: آقاي شمقدري در مورد فيلم «درباره الي» عنوان كرده كه اين فيلم با بودجه ارشاد و همكاري سينماگران متعهد اين كشور ساخته شده است. سئوال من اين است كه مگر بقيه هنرمندان از جاي ديگري بودجه گرفته‌اند يا فيلم‌شان با همكاري هنرمندان ديگري ساخته شده؟ اگر اين دلايل براي نمايش فيلم كافي است خوب است كه اين فيلم‌ها را هم نشان دهد چون ما با شرايط ديگري فيلم نساختيم. اميدوارم متوليان فرهنگ و هنر اين مملكت نگذارند دلسردي در دل سينماگران جاي بگيرد و به سراغ ساخت فيلم‌هاي بي‌رنگ و بويي بروند كه در شأن اين مملكت نيست. «به رنگ ارغوان» در سخت‌ترين شرايط ساخته شده و فقط به جرم نگاه متفاوت و تفاوت اندكي با شعارهاي مطرح شده در مورد سينما در محاق توبيخ مانده. در حالي كه بسياري از فيلم‌هايي كه در همان زمان ساخته شد، اكران شده‌اند و امروزه از يادها رفته‌اند. جامعه سالم به همه نوع سينما نياز دارد و در شأن جامعه ما كه سينمايي متفكر مي‌خواهد، نيست كه با فيلم‌ها اينگونه برخورد كند. محافظه‌كار شدن و ترسان و لرزان شدن سينماي ما، زنگ خطري است كه امروزه به صدا درآمده و اميدوارم اين مشكل با درايت مسئولان حل شود.

    فرخ‌نژاد در ادامه افزود: متأسفانه سينماي ما تابع سلايق شده و اين به خاطر جنس سينماست كه هر كسي آن را با ديد خود مي‌بيند. در طول سال‌هايي كه از عمر سينماي نوين ايران گذشته تجربه ثابت كرده، مديريت باز و تفكرات باز به سينما اوج مي‌دهد ولي ديد بسته و اين تلاش كه مدام نكاتي را از فيلم استنتاج كنيم، هميشه باعث افت سينما مي‌شود. مثل جرياني كه در زمان فيلم «مارمولك» به وجود آمد و همه ديديم كه بعد از آن هيچ اتفاقي نيفتاد. اين بسيار بد است كه افراد زيادي كه از نظر سينمايي نمي‌توانند تصميم گيري براي سينما تصميم بگيرند و اميدواريم اين معضلات حل شود.

    وي در پايان با اشاره‌اي مجدد به اولين فيلم خود «سفر سرخ» گفت: سالي كه اين فيلم را ساختم، افراد بسياري آن را ديدند و از آن استقبال كردند ولي سليقه مديران تلويزيون باعث شد اين فيلم در هيچ جشنواره اي شركت نكند و تاكنون هم وضعيت آن مبهم مانده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:22 am

    امضاي جديد حاتمي کيا:منظره هاي برفي به جاي تپه هاي خاکي

    نويسنده : فراز انصاري

    دست و دل هر مخاطبي با توجه به دو اثر آخر حاتمي کيا براي ديدن فيلم دعوت مي لرزد و من نيز از اين قاعده مستثني نبودم اما رقم فروش اين فيلم در نخستين روزهاي اکران بر لرزش دست و دلم براي ديدن اين فيلم غلبه کرد و باعث شد نه يک بار بلکه 2 بار به ديدن آن بروم.
    وقتي براي اولين بار براي ديدن اين فيلم راهي سالن سينما شدم در تمام مدت طول اکران در ياد روزهاي اکران «آژانس شيشه اي» بودم که مصادف با روزهاي اوج حاتمي کيا بود روزهايي که به شخصه در هنگام اکران فيلم «به نام پدر» سخت انتظار تکرارشان را مي کشيدم.
    اما آنچه حاتمي کيا بر روي پرده سينما در آن روزها به تصوير کشيد تمام مخاطبانش را نااميد کرد و اين روند نه به شدت روزهاي اکران «به نام پدر» ولي در هنگام پخش سريال «حلقه سبز» هم تکرار شد و بسياري از منتقدين تکرار حاتمي کيا «خاک سرخ» و «آژانس شيشه اي» را غيرممکن دانستند. حاتمي کيا هم در جواب منتقدين شرايط اجتماعي و تحولا ت سياسي را عامل تاثيرگذار بر روي آثارش دانست واحتمالا هم همان شرايط اجتماعي باعث شده تا حاتمي کيا اين بار لنز دوربينش را به سمت يک سوژه اجتماعي بچرخاند و به جاي فيلم دراماتيک جنگي، يک فيلم دراماتيک اجتماعي بسازد. اگرچه که نمي توان منکر شد که حاتمي کيا به خاطر نگاه متفاوتي که به مساله جنگ ودفاع مقدس داشت در سينما مطرح شد و توانست مخاطبان خاصي را به خود جلب کند.
    فيلم هايي که لوکيشن اصلي آنها اگر چه شايد در بعضي از موارد از مناطق جنگي فاصله بسياري داشت ولي هميشه داستان انسان هايي را روايت مي کرد که سرنوشت آنها به نوعي با جنگ و مساله دفاع مقدس گره خورده است. گره اي که نگاه تازه اي به آن شده بود.
    دغدغه حاتمي کيا واستفاده از سينما، براي بيان آنها در شرايطي که کسي جسارت بيان آنهارا نداشت باعث شد تا وي بتواند مخاطب خاصي براي آثارش پيدا کند و طيف اين مخاطبان علاوه بر کساني که در بطن جنگ حضور داشتند و با حاتمي کيا هم فکر بودند شامل نسلي که به دليل دوري از دوران دفاع مقدس هميشه زير ذره بين بوده هم مي شد در واقع مي توان گفت که حاتمي کيا ناديده ها را نه فقط براي نسل سوم به تصوير کشيد حال بايد ديد با توجه به تغييري که حاتمي کيا در نوع سوژه هايش اتخاذ کرده آيا باز هم آن قشر خاص از مخاطبان وي به خاطر نگاه متفاوت حاتمي کيا به مساله دفاع مقدس به سالن سينما مي رفتند اکنون هم براي ديدن فيلم هاي او به سينما مي روند؟ يا آنکه نگاه متفاوت ديگر کارگردان ها را به مسائل اجتماعي نسبت به حاتمي کيا ترجيح مي دهند و او را که به خاطر تغيير حال و هواي سياسي و اجتماعي به سمت سوژه هاي اجتماعي روز آمده وادار به عقب نشيني خواهد کرد. حضور چيستا يثربي به عنوان فيلمنامه نويس در کنار حاتمي کيا مشخص مي کند که در داستان اين فيلم توجه ويژه اي به نقش زنان امروز اجتماع شده است. ساختار قوي نمايش اين فيلم که مرتبط به نوع نگارش فيلمنامه است نشان گر تاثير وجودي يثربي در اين فيلم است.
    تفاوت ميان دعوت و ساير فيلم هاي حاتمي کيا از همان سکانس اول مشخص مي شود و بازي هاي متفاوت بازيگران در هر 5 اپيزود اين داستان باعث مي شود تا اين تفاوت بيشتر از آن چه هست به چشم بيايد و اين امر حاصل انتخاب هوشمندانه بازيگران است. حضور مهناز افشار در نقش يک سوپراستار سينما که براي حفظ و تثبيت موقعيت خود تلاش مي کند با توجه به شناختي که افشار از اين موقعيت دارد و درک عميق تر اين نقش نسبت به نقش هايي که تاکنون ايفا کرده باعث مي شود بازي متفاوتي از او شاهد باشيم.
    همچنين بازي ويژه ثريا قاسمي در کاراکتري که کاملا متفاوت از نقش هايي مانند مادران پير و دلسوز و پيرزن هاي تنها و در حال مرگ که معمولا ايفاي آنها در تلويزيون حتي سينما بر عهده وي گذاشته مي شود، نمونه هايي از انتخاب هاي هوشمندانه حاتمي کيا در خصوص بازيگرانش است.
    انتخاب هايي که پيش از ساخت فيلم واکنش هاي مختلفي را به دنبال داشت. اما بايد اعتراف کرد که بازي خود حاتمي کيا در حضور کوتاهش در اولين اپيزود اين فيلم بهتر از بازي برخي بازيگران بود!! بازي اي که مي تواند سر فصل دوره تازه فيلم سازي حاتمي کيا باشد. نگاه و تفکر اجتماعي کارگردان شناخته شده سينماي ايران حتي با توجه به تغيير نوع سوژه تفاوت نکرده و گسترده تر شده است و با کمي دقت مي توان تفکر خاص حاتمي کيا را در اين چارچوب جديد شناسايي کرد مانند سکانسي که کتاب شازده کوچولو را روي ميز دکتر راديولوژيست نشان مي دهد (که البته حضورش در فيلم هاي سينماي ما رو به کليشه شدن و شعار زدگي پيش مي رود) که توجيه کننده نوع برخورد متفاوت اين دکتر بابيمارانش است و همچنين سکانس پاياني اپيزود دوم که چهره واقعي ثريا قاسمي را به تصوير مي کشد.
    همچنين نماهاي برفي که در تمام اپيزود ها به نوعي از آن استفاده شده و نماي پاياني فيلم که از پنجره هليکوپتر شهر را به تصوير مي کشد ودر پايان همه اپيزودها تکرار مي شود. اما آخرين اپيزود اين فيلم را مي توان اپيزود ويژه اي دانست و شايد دليل آن ارتباط کم رنگي است که اين اپيزود با آثار قبلي حاتمي کيا دارد که در سکانسي فرهاد قانميان از باز کردن قرآن جيبي کوچک خود خودداري مي کند به اوج مي رسد. ساختار اپيزوديک اين فيلم که شايد به علت کل تفاوت هاي موجود در اين فيلم شايد آنچنان به چشم نيايد در هر اپيزود از کيفيت هاي متفاوتي برخوردار است اما مي توان گفت که دو اپيزود آخر ساختاري قوي تر و منسجم تر نسبت به ساير اپيزودها برخوردار است.
    اما مهم ترين موضوع قابل بحث، داستان و سوژه فيلم است. فيلم راوي حکايت مرگ و زندگي اين دو واقعيت هميشه در کنار هم است که اين بار هم حاتمي کيا با نگاه متفاوت آن را براي مخاطب به تصوير مي کشد و در هر اپيزود شاهديم که انسان هايي از طبقات مختلف و به دلايل مختلف قصد انتخاب يکي از اين دو حقيقت را براي کسي دارند که خودشان او را دعوت کرده اند و اين بار کارگرداني که نسل جديد را با واقعيت جنگ آشنا کرده بود به نوعي در مقام دفاع از نسلي مي نشيند که متعلق به تمام دوره هاست و روزي به اين دنيا دعوت شده يا خواهد شد و پيامي را مي دهد که يادآور ديالوگي از کتاب شازده کوچولو است«من مسوول گلم هستم» که اگر چه در هيچ نماي فيلم نه به طور مستقيم نه غير مستقيم شنيده نمي شود اما نام فيلم بيانگر همين جمله است و اگر نه شايد نام«انتخاب» براي اين فيلم مناسب تر بود و حاتمي کيا استادانه اين ديالوگ را ناگفته در تمام سکانس هاي فيلم به صحنه مي کشد و به نوعي مي توان گفت پيام اصلي اين فيلم اين بوده است که نقش بستن لبخند مادرانه يک زن نازا که شفا يافته و يا علا قه مندي همسر يک سوپر استار سينما براي پدر شدن هميشه نمي تواند براي دعوت يک انسان به زندگي کافي باشد. در واقع حاتمي کيا سوالي کليدي را مطرح مي کند سوالي که با صراحت در تيزر اين فيلم توسط بازيگران زن اين فيلم مطرح مي شود: اگر روزي متوجه شويد نا خواسته کسي را به اين دنيا دعوت کرده ايد چه کار مي کنيد؟ صورت مساله مهمي که معمولا به جاي حل آن شروع به پاک کردن آن مي کنيم و نتيجه آن به زير ذره بين رفتن و به نوعي بلا تکليفي نسلي مي شود که روزي از آنها ناخواسته دعوت به عمل آمده.
    در هرحال حاتمي کيا با ساخت اين فيلم وارد فصل تازه اي از دوران فيلم سازي اش شده است و منظره هاي برفي را جايگزين تپه هاي خاکي کرده است و ورود به اين فصل تازه باعث مي شود تا منتقدين محتاط تر دست به نقد اين فيلم بزنند و حتي در مواردي چشمهايشان را به روي نقص هاي موجود اين فيلم که اميدوار کننده تر از«به نام پدر» بود، ببندند و منتظر آثار ديگر حاتمي کيا در اين ژانر بمانند. به اين ترتيب با توجه به استقبال مردم و منتقدين از اين فيلم و همچنين بازتاب هاي مختلف که اين فيلم در محافل سينمايي و مطبوعاتي داشته است مي توان گفت: حاتمي کيا توانسته نمره قابل کسب کند که اگر چه داغ اکران نشدن به رنگ ارغوان را از دل حاتمي کيا و خاطره به نام پدر را از ياد مخاطبان پاک نمي کند; اما شروع خوبي براي فصل تازه حاتمي کيا به حساب مي آيد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:25 am

    هو الحبيب
    جشنواره نوشت
    روز اول
    " تسويه حساب" 10/4
    " به رنگ ارغوان" 10/9

    يادم هست كه " از كرخه تا راين " را كه ديدم چه حالي داشتم. عاشقش شده بودم .عاشق تك تك صحنه هايش. هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم صحنه هاي خاص و تاثيرگذارش را بشمريم ، بعد از ده تاي اول بي خيال مي شويم و مي گوييم تمامش قشنگ بود تمامش. و اين چيزي است كه من هميشه از فيلم هاي حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ....
    يادم هست " آژانس شيشه اي " را كه ديدم ، تا مدتي بهتم زده بود . فقط زل زده بودم به صفحه ي تلويزيون كه ديگر آژانس نشان نمي داد. همين طور نشسته بودم و ...! هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم صحنه هاي خاص وتاثيرگذارش را بشمريم ، بيست تاي اول را كه شمرديم بي خيال مي شويم وميگوييم تمامش محشر بود ، تمامش . و اين چيزي است كه من هميشه از فيلم هاي حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ....

    يادم هست " روبان قرمز" ش با من چه ها كه نكرد. زده بود به خال. همه ي آن چيزي را كه بايد مي گفت ، گفته بود و چه قشنگ هم گفته بود . هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم به يادآوري صحنه اي خاص و تاثيرگذارش ، سي تاي اول را كه مي شماريم بي خيال مي شويم و مي گوييم تمامش عالي بود ، تمامش . و اين چيزي است كه من هميشه از حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ...

    يادم هست " خاك سرخ " را و اين كه دوستش نداشتم . كه چه قدر دلم خواست حاتمي كيا ديگر هيچ وقت سريال نسازد ، هيچ وقت. "خاك سرخ" را از ذهنم پاك كردم و

    " به رنگ ارغوان "را ساخت و نشد كه ببينيمش ، پس منتظر مانديم تا ...

    يادم هست " به نام پدر" كه تمام شد و چراغ هاي سالن روشن شد ، بهتم زده بود . باورم نمي شد . شروع كردم به شمردن صحنه هاي خاص و تاثيرگذارش ، يك ، دو ، سه ، ... و تمام . هر چه فكر كردم ، هر چه به اين مغزم فشار آوردم تا باز هم بشمرم تا آن قدر بشمرم كه بي خيال شوم و بگويم تمامش قشنگ بود ، تمامش . نشد كه نشد .
    "به نام پدر " قشنگ بود و عالي اما كار حاتمي كيا نبود . به قد و قواره اش نمي خورد . خيلي كوتاه بود براي بلندايي كه حاتمي كيا بالايش ايستاده بود . و يادم هست فيلم كه تمام شد و چراغ هاي سالن كه تمام شد ، بهتم زده بود .
    " حلقه ي سبز" را كه مي ساخت ، روزها را مي شمردم تا كي پخشش شروع مي شود و ... وقتي تمام شد ، نشستم به گريه! " حاتمي كيا " براي من تمام شده بود . از همان وقتي كه " روبان قرمز "تمام شد.
    " حاتمي كيا" آن قدر بالا بود كه يك قدم پايين آمدنش ، آن قدر در نظرم زياد باشد كه نتوانم نبينم . فيلم هايي كه حاتمي كيا بعد از روبان قرمز ساخت همه عالي بودند و يك سروگردن بالاتر از بقيه ي سينماي قحطي زده ي ما ،اما چه كنيم كه انتظار ما خيلي بالا رفته ، خيلي بالا برده شده!
    از همان موقع عادت كردم " حاتمي كيا " را مرحوم " حاتمي كيا"صدا كنم!
    دلم مي خواست كسي باشد كه بتوانم بگويم من فلاني را دوست دارم بدون اين كه بگويم به جز فلان كارش و آن يكي و آن يكي .

    ديشب بعد از مدت ها ، همان حاتمي كياي قديمي را ديدم . دوباره يادم افتاد كه قبل تر ها با فيلم هايش چه دنيايي داشتيم . و بايد اعتراف كنم دلم بيش تر سوخت كه چرا حاتمي كيا كوتاه نمي آيد و نمي شود هماني كه مي شناختيم. هماني كه دوستش داشتيم.
    "به رنگ ارغوان " را ديدم. بعد از اين همه سال و خدا خير بدهد هر كس را كه اين همه سال توقيفش كرده بود!! تا ما بعد از مدت ها ، با هم لذت "حاتمي كيا" ديدن را ببريم!
    "به رنگ ارغوان " كه آمد ، حتما ببينيد. مطمئن باشيد لذت مي بريد.
    و سعي كنيد ياد " Life of others" نيفتيد . هر چي باشه حاتمي كيا " به رنگ ارغوان" را زودتر ساخته !
    پ.ن.1:
    براي اذيت كردن "سبزها" اين فيلم مورد خوبي است!! در دولت "خاتمي" توقيف شد و ....
    پ.ن.2:
    واقعا صحنه اي قشنگ تر از آن ماشين خط كشي خيابان ، آخرهاي "آژانس شيشه اي" يا آن صحنه ي پلاك توي قاب پنجره ي هواپيما يا مباهله ي " روبان قرمز" يا .... سراغ داريد؟
    ديالوگي قشنگ تر از " اين رو هم ارزون فروختي "يا سرفه هاي سعيد " از كرخه تا راين" ، فاطمه فاطمه هاي حاج كاظم يا ... سراغ داريد؟
    پ.ن. 3:
    به زور جلوي خودم رو گرفتم از "به رنگ ارغوان" چيزي ننويسم.شايد وقتي ديگر ، موقع اكران . فقط بگم كه اون صحنه اي كه " محسن" زانو زد جلوي "ارغوان" چوب به دست عالي بود و " هو الحبيب" عالي تر
    پ.ن.4:
    "حميد فرخ نژاد" اگر سيمرغ نقش اول را نبرد ، هيچ كس ديگري به حق آن را نخواهد برد!
    پ.ن.5:
    خوبي سينما آزادي اين است كه بردن هرگونه خوردني جز مايعات به داخل سالن ممنوع است و خدارا شكر ما از شنيدن صداي خش خش چيپس و پفك و شكستن تخمه راحت شديم.
    هر چند نمي دانم راه ديگري نبود كه فضاي داخل سينما اين قدر عصرصنعتي ،سرد و فلزي از كار در نمي آمد. آدم حس مي كند توي ايستگاه يكي از متروهاي برلين غربي است يا دست كم " كيف" !!

    2-
    فيلم اولي كه ديشب ديديم " تسويه حساب" بود از "تهمينه ميلاني"
    "دو زن" اش را دوست داشتم و خيلي از فيلم هاي ديگرش را . فيلم ديشب هم نمي گويم بد بود اما خداييش خيلي كش دار بود و صد البته جاهايي از فيلم بد جور شعاري . انگار داريم " به كجا چنين شتابان" مي بينيم!!
    طرفداري از حقوق زنان خيلي هم كار خوبي است! اما نه با چنين فيلم هاي رو و تندروانه اي!
    مي گويند دفاع بعد از صدتا حمله بدتر است. خانم "ميلاني" عزيز بي خيال شويد لطفا!
    فقط "حامد بهداد" و " احمد مهرانفر" مثل هميشه خوب بودند و البته " بهاره افشار" هم خوب از پس نقش يك دختر لوس معتاد بدبخت بر آمده بود!!
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:25 am

    يادداشتي در مورد كارنامه فيلم سازي ابراهيم حاتمي كيا به مناسبت روز تولد و اكران "دعوت‌"‌اش
    محبوب‌ترين فيلمساز سينماي جنگ



    سينماي ما - اميررضا نوري پرتو: سينماي دفاع مقدس يكي از ژانرهاي مخصوص سينماي ايران است كه مناسبات و ويژگي هاي آن ديگر براي تمام سينما دوستان و تماشاگران عادي سينما عادي و آشنا است. در سينماي پس از انقلاب خاستگاه برخي از سينماگران موفق ايراني از همين ژانر بوده و خيلي از آن ها در همين گونه سينمايي فعاليت خود را ادامه داده اند و اگر هر از چند گاهي در موضوع هاي اجتماعي و سياسي سرك كشيده اند، باز هم دغدغه هاي خود را نسبت به فضاي هشت سال جنگ تحميلي و آدم هاي آن دوره حساس از تاريخ ايران زمين از ياد نبرده اند. بدون شك مشهورترين فيلم ساز سينماي دفاع مقدس كسي نيست جز ابراهيم حاتمي كيا كه در ميان نسل جوان سينمارو هواداران بسياري دارد. بيشتر فيلم هاي حاتمي كيا جدا از آن كه از لحاظ بصري و محتوايي حرف هايي براي گفتن دارند، از منظر ارتباط ساده و راحت با عموم تماشاگران نيز از آثار موفق سينماي ايران به حساب مي آيند.
    ابراهيم حاتمي كيا در دوم مهرماه 1340 در تهران به دنيا آمد و پس از پايان تحصيلات دوره دبيرستان وارد دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر شد و با اين كه تا ميانه هاي دوران تحصيلش در دانشگاه به دليل انجام كارهاي هنري و فيلم سازي اشتياق چنداني به آموزش در زمينه تئاتر نداشت، سرانجام با تغيير شاخه تحصيلي اش در رشته فيلمنامه نويسي از دانشگاه هنر فارغ التحصيل شد. در همان سال ها در گروه تلويزيوني روايت فتح و در كنار شهيد آويني به كار فيلم برداري مشغول شد و در سال 1364 نخستين فيلم بلند خود را براي گروه فيلم و سريال شبكه دوم سيما با نام هويت ساخت. هويت كه تمام مشخصه هاي فيلم هاي نمونه اي و قالبي دهه شصت را داشت، داستان جواني بي قيد و بند (با بازي جليل فرجاد) را روايت مي كرد كه در جريان يك سانحه رانندگي سلامتي صورت خود را از دست مي دهد و در بيمارستان، اطرافيانش او را با يك رزمنده جنگ اشتباه مي گيرند. مطابق انتظار تماشاگران آن سال ها جوان فيلم هويت از لحاظ روحي متحول مي شد. فيلم در زمان خودش چندان تحويل گرفته نشد و تم روايي و ساختار معمولي اش توجهي را به خود جلب نكرد. با اين وجود هويت سنگ بناي خوبي براي ورود حاتمي كياي جوان به دنياي فيلم سازي شد. در واپسين سال جنگ، حاتمي كيا كه تجربه سال ها تصوير برداري از جبهه ها را به يدك مي كشيد، فيلم ديده بان را ساخت كه هنوز هم از آن به عنوان يكي از نقطه هاي عطف سينماي دفاع مقدس ياد مي شود. فيلم از اين جهت كه به درونيات يك رزمنده ساده و معمولي نزديك شده بود، با آثار مشابه پيش از خود كه براي جذب مخاطب بيشتر بر وجه حادثه اي جنگ تحميلي تكيه داشتند، تفاوت هاي آشكاري داشت. آدم هايي كه در اين فيلم به عنوان رزمنده هاي جنگ به تصوير كشيده شدند، در طول يك دهه بعد به عنوان الگويي تك بعدي براي شخصيت پردازي قهرمانان گمنام جبهه هاي جنگ تحميلي در فيلم هاي ژانر وطني دفاع مقدس مورد استفاده قرار گرفتند. حاتمي كيا در سال بعد از پايان جنگ نيز فيلم مهاجر را با همان حال و هواي ديده بان ساخت كه مورد پسند داوران جشنواره فجر و مسئولين وقت سينمايي كشور قرار گرفت و منتقدان آن را به نسبت ديده بان پيشرفتي قابل ملاحظه در كارنامه فيلم سازي حاتمي كيا دانستند. حاتمي كيا كه به عنوان يكي از اندك فيلم سازان موفق سينماي جنگ به حساب مي آمد، در پايان دهه شصت فيلم وصل نيكان را مقابل دوربين برد كه نتوانست با آن موفقيت دو فيلم پيشين اش را تكرار كند. فيلم كه داستانش به طور موازي در شهر و جبهه ها و در زمان بمباران شهرها مي گذشت، ساختاري غير منسجم و قالبي (مشابه با فيلم هاي تلويزيوني) داشت و ضعف در فيلمنامه و شخصيت پردازي اجازه نداد كه حاتمي كيا طعم خوش موفقيت را، چه در نزد منتقدان و چه در ميان تماشاگران، بچشد.
    عدم توفيق وصل نيكان سبب شد كه حاتمي كيا در فيلم بعدي خود به سراغ عوامل حرفه اي برود. اين رويكرد به همراه استفاده از داستاني احساس برانگيز و لوكيشن هاي چشم نواز كشور آلمان، سبب شد كه از كرخه تا راين (1371) عنوان بهترين و محبوب ترين اثر حاتمي كيا تا آن زمان را از آن خود كند و تا مرز جابه جايي ركورد فروش در تاريخ سينماي ايران نزديك شود. حاتمي كيا در از كرخه تا راين آدم هاي مورد علاقه اش را كه روز به روز در مناسبات جامعه رو به پيشرفت پس از جنگ به حاشيه رانده مي شدند، در فضاي غريب كشوري اروپايي همچون آلمان رها كرد و مرثيه اي جاندار و احساس برانگيز خلق كرد كه سانتي مانتاليسم جاري در آن چندان هم گل درشت به نظر نمي رسيد و با روح تلخ اثر همخواني داشت. خاكستر سبز (1372) با محوريت جنگ بالكان يكي از شخصي ترين فيلم هاي حاتمي كيا بود كه تصويرها و قاب بندي هاي دل نشين و شبه شاعرانه اش هنوز هم در نزد منتقدان و مورخان سينماي ايران به عنوان يكي از بهترين كارهاي حاتمي كيا شناخته مي شود. اما در سال 1374 حاتمي كيا دو فيلم را به چهاردهمين جشنواره فيلم فجر فرستاد. با اين كه در ظاهر داستان برج مينو و بوي پيراهن يوسف در زمان حال مي گذشت، اما در آن ها دغدغه هاي حاتمي كيا در مورد آدم ها و فضاي جنگ تحميلي موج مي زد. اين دو فيلم هر يك نظرهاي متفاوتي را برانگيختند. ساختار روايي برج مينو بر پايه روايت سيال ذهن بنا شده بود و سكانس هاي فيلم مابين زمان حال و دوران جنگ در نوسان بودند. اين شكل روايت بعدها به وسيله مرحوم رسول ملاقلي پور چندين بار تكرار و آزموده شد و به عنوان ويژگي مهم دوران جديد كارنامه فيلم سازي اين كارگردان برجسته سينماي دفاع مقدس شناخته شد. بوي پيراهن يوسف به دليل ساختار خطي و ساده اش و استفاده از مولفه هاي تماشاگر پسند، نسبت به برج مينو، ارتباط بيشتري با مخاطبانش برقرار كرد اما هيچ يك از اين دو فيلم نتوانستند در گيشه توفيق چشمگيري را تجربه كنند. با اين وجود منتقدان از برج مينو، به عنوان يكي از آثار خاص و قابل تامل سينماي دفاع مقدس تقدير كردند. اما موفقيت چشمگير و تكرار ناشدني حاتمي كيا دو سال بعد و با فيلم آژانس شيشه اي رقم خورد. آژانس شيشه اي در جشنواره شانزدهم فيلم فجر، اولين جشنواره در زمان دولت اصلاحات، سر و صداي بسياري به پا كرد و جايزه هاي اصلي را از آن خود كرد. حتي برخي گروه هاي تندروي سياسي در آن زمان به اظهارنظر در مورد آژانس شيشه اي پرداختند و در پيرامون اش حاشيه سازي كردند. اما آژانس شيشه اي كه عده اي بر اين عقيده بودند با نگاهي به فيلم درخشان بعد از ظهر سگي (سيدني لومت) ساخته شده، جايگاه خود را در ميان تماشاگران و پيگيران سينماي ايران باز كرد و در سال هاي بعد به فيلم محبوب جوانان بدل شد. حاج كاظم (پرويز پرستويي) و عباس (حبيب رضايي)، دو قهرمان فيلم حاتمي كيا، نمادي از آدم هاي قدر ناديده و به حاشيه رانده شده بودند كه جامعه متحول آن زمان ديگر جايگاهي براي آن ها متصور نبود. موفقيت بي نظير آژانس شيشه اي سبب شد كه خيلي ها براي ديدن روبان قرمز (1377) سر و دست بشكنند. روبان قرمز به دليل فضاي منحصر به فردش، محور قرار دادن حضور سه كاراكتر در يك بيابان بي سر و ته كه زماني منطقه جنگي بوده، با مخاطبان عام سينما ارتباط گسترده اي را برقرار نكرد. اما اهل فن و تماشاگران خاص سينما وسواس و تسلط حاتمي كيا را در چيدمان درست و سنجيده دكوپاژها و ميزانسن هايش ستودند و از روبان قرمز به عنوان يكي از بهترين آثار سينماي پس از انقلاب ياد كردند. سه گانه حاتمي كيا در مورد تقابل آدم هاي زمان جنگ با دنياي امروز با فيلم موج مرده (1379) تكميل شد. روبان قرمز به خاطر حاشيه هاي فراواني كه در زمان جشنواره نوزدهم فيلم فجر از سر گذارند و در نهايت منجر به بيرون كشيده شدن اش از جشنواره شد، كنجكاوي هاي بسياري را برانگيخت. اما در زمان اكران نگاه نه چندان تازه حاتمي كيا نسبت به قهرمان داستانش، فرمانده راشد (پرويز پرستويي) و تقابل او با خانواده و اطرافيانش، انتظارها را برآورده نكرد. شكست تجاري موج مرده در كنار كم توجهي منتقدان به فيلم سبب شد كه حاتمي كيا توانايي خود را در مديوم تلويزيون نيز در بوته آزمايش بگذارد. مجموعه تلويزيوني خاك سرخ (1380) با بهره گيري از يك تم داستاني آشنا اما هميشه جذاب، دختري كه به دنبال يافتن گذشته اش است، و نيز به مدد بهره گيري از بازيگران شناخته شده و محبوب و مولفه هاي روايي و تصويري تماشاگرپسند توانست خيلي ها را پاي تلويزيون بنشاند. اما ريتم كند مجموعه در تعدادي از قسمت هايش و رويكرد حاتمي كيا به برخي كليشه ها سبب شد كه منتقدان خاك سرخ را در جايگاهي برابر با آثار معمولي حاتمي كيا ارزيابي كنند. اما ارتفاع پست (1381) توانست بار ديگر جايگاه حاتمي كيا را در ميان منتقدان بالا ببرد. توانايي حاتمي كيا در خلق فضايي سينمايي و خفقان آور، آن هم در يك لوكيشن محدود (هواپيمايي كوچك)، به كمك فيلمنامه قابل قبول اصغر فرهادي و نقش آفريني چشمگير بازيگران اصلي فيلم به چشم آمد و ارتفاع پست را به تجربه اي محكم و قابل اتكا براي ابراهيم حاتمي كيا و هوادارانش تبديل كرد. به رنگ ارغوان (1383) تجربه بعدي حاتمي كيا بود كه همكاري دوباره او را با حميد فرخ نژاد رقم زد. فيلم به دليل بروز برخي حساسيت ها حتي فرصت اكران در يك سانس از جشنواره بيست و سوم فجر را پيدا نكرد و بنا به صلاح ديد مسئولين امنيتي و كشوري نمايش اش براي مدتي نامعلوم به عقب افتاد. تلاش ها جهت دريافت مجوز نمايش براي به رنگ ارغوان به جايي نرسيد و فيلم كماكان در محاق توقيف قرار دارد. حاتمي كيا كه از نمايش به رنگ ارغوان نا اميد شده بود، دست به ساخت فيلم به نام پدر (1384) زد كه با وجود جلب رضايت اعضاي هيات داوران جشنواره بيستم فجر و كسب چند سيمرغ بلورين، نتوانست نظر چندان مساعد منتقدان و نويسندگان سينمايي را برانگيزد. خيلي ها پس از نمايش به نام پدر معتقد بودند كه استحقاق فيلمي همچون چهارشنبه سوري (اصغر فرهادي) در رشته هايي كه فيلم حاتمي كيا برنده آن ها شده، به مراتب بيشتر است. به نام پدر با اين كه داستانش را نسبتا روان و همه فهم تعريف مي كرد، اما قرباني شيفتگي بي حد و حصر حاتمي كيا نسبت به ايده اوليه فيلمنامه و نيز تلاش سازندگانش براي جلب رضايت اسپانسر فيلم شد. فيلم پيامي ضد جنگ را با خود به يدك مي كشيد، اما شعارهايش سطحي و گل درشت به نظر مي رسيد و در مقايسه با پيام فيلم هاي متاخر سازنده اش تازگي چنداني نداشت. طبع آزمايي حاتمي كيا در تلويزيون منجر به ساخت مجموعه تلويزيوني حلقه سبز (1385) شد. حلقه سبز كه موضوع پيوند عضو را دستمايه كار خود قرار داده بود، با وجود كارگرداني با حوصله حاتمي كيا، چوب فيلمنامه ضعيف و ريتم بيش از اندازه كند و گاه عذاب آورش را خورد و در همان زمان پخش قسمت هاي ابتدايي اش با ريزش شديد مخاطبان روبه رو شد و در ادامه انتقادهاي بسياري را در رسانه ها و مطبوعات به دنبال داشت. اما عده اي از هواداران سينماي حاتمي كيا جنس نگاه او را در اين مجموعه پسنديدند و بحث و نظر در مورد اين مجموعه تا مدت ها نقل محفل هاي مطبوعاتي و تخصصي بود.
    حاتمي كيا زمستان سال گذشته فيلم دعوت را با ساختاري اپيزوديك و طبق شنيده ها در مورد مشكلات خانوادگي ناشي ازسقط جنين مقابل دوربين برد و بدون اين كه منتظر فرا رسيدن جشنواره فجر شود، آن را آماده نمايش و رهسپار اكران كرد. قرار است دعوت، به عنوان پانزدهمين فيلم سينمايي ابراهيم حاتمي كيا، از همين هفته به روي پرده سينماها بيايد. بدون شك دغدغه هاي اجتماعي حاتمي كيا، نه تنها به عنوان يك فيلم ساز ژانر دفاع مقدس، بلكه به مثابه سينماگري كاربلد، شناخته شده و مسلط به مديوم سينما، دعوت را بدل به فيلمي كرده كه از هم اكنون مي توان ادعا كرد كنجكاوي و عطش خيلي ها براي ديدن اش برانگيخته شده است. ابراهيم حاتمي كيا قصد دارد جديدترين فيلم خود را با نام قبل از دعوت مقابل دوربين ببرد و اگر دعوت در زمان اكران در جلب نظر منتقدان و تماشاگران موفق عمل كند، شايد بتوان پيش بيني كرد كه حاتمي كيا در ادامه روند كارنامه فيلم سازي اش به مسيري تازه گام خواهد گذاشت و عرصه هاي جديدي را تجربه خواهد كرد.
    پنجشنبه,4 مهر 1387
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:46 am

    در حاشیه ستاره‌باران "دعوت"

    حاتمی‌کیا تهیه‌کننده است و ستاره می‌خواهد

    :: 29 آبان 1386 ::

    مجله سی نت: در جار و جنجال‌های ناشی از حضور ستارگان جوان سینما در تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا شاید این نکته فراموش شده باشد که وی این‌بار در مقام تهیه‌کننده نیز در پروژه "دعوت" نقش دارد.
    حاتمی‌کیا تا پیش از "دعوت" 13 فیلم سینمایی جلو دوربین برده که در تمام آنها فقط به عنوان کارگردان حضور داشته و مانند بسیاری از عوامل قرارداد امضا کرده و تمام یا در نهایت به اندازه دستمزد خود در سرمایه اولیه فیلم شریک شده تا از سود فیلم سهم ببرد.

    به هر حال سینمای حاتمی‌کیا مخاطبان بسیار دارد و او از فیلمسازانی است که مخاطب بیش از نام بازیگر به واسطه حضور او به عنوان کارگردان به تماشای اثر می‌نشیند. حال کارگردان پرطرفدار و محبوب این سال‌ها مدتی است پا به عرصه تهیه‌کنندگی گذاشته و خود آثارش را تولید می‌کند. این اتفاق با تاسیس موسسه حک فیلم افتاد و او همراه با محمد پیرهادی (خبرنگار روزنامه رسالت که از نیمه دهه 70 به سمت تلویزیون متمایل شد) فعالیت‌های خود را در حوزه تهیه‌کنندگی به شکل جدی شروع کرد.

    حاصل این همکاری ساخت فیلم سینمایی "به نام پدر" و مجموعه تلویزیونی "حلقه سبز" بوده و حالا تولید فیلم سینمایی "دعوت" که در برنامه‌های شرکت حک فیلم قرار دارد. حال با در نظر گرفتن این موضوع که حاتمی‌کیا به عنوان تهیه‌کننده دغدغه بازگشت سرمایه دارد، چرا باید نسبت به دعوت از بازیگرانی چون محمدرضا گلزار، بهرام رادان و مهناز افشار به او خرده گرفت؟ او فیلمسازی زیرک و باهوش است و به درستی تشخیص داده باید تغییر مسیر بدهد.

    در مسیر پیش رو که حالا دغدغه تهیه‌کنندگی هم به آن افزوده شده دیگر حاتمی‌کیا سال‌های گذشته پاسخگو نیست و تکرار حرف‌ها در "به نام پدر" خود گویای این نکته اساسی است. حال او نیاز به یک خانه‌تکانی دارد. ورود به عرصه‌ای چون فیلم "دعوت" بسیار خطرناک است و شاید اگر بخواهد فقط به اتکا نام و اعتبار خود پا به آن بگذارد، شکستی همه‌جانبه انتظارش را بکشد. بنابراین او می‌خواهد فضای تازه را با ستاره‌ها بیازماید تا اگر خود دچار نقص بود، با ستارگان چندان به چشم نیاید.

    حاتمی‌کیا دوست ندارد تجربه "حلقه سبز" بار دیگر برایش تکرار شود. او در این مجموعه خود به تنهایی به عرصه‌ای جدید وارد شد و می‌خواست با اتکا به نام خود و بدون حضور چهره‌ها این تجربه را پشت سر بگذارد؛ اما در نهایت از همان نقطه ضربه خورد و شاید اگر حمید فرخ‌نژاد و سیما تیرانداز نبودند فیلمساز محبوب ما با شکستی همه‌جانبه رو به رو می‌شد.

    حاتمی‌کیا حالا هم در معرض آزمونی جدید قرار دارد. با این تفاوت که این آزمون در محفلی به نام سینما برایش رقم می‌خورد و شکست در آن دوجانبه خواهد بود، یعنی هم مادی و هم معنوی. حضور ستارگان و این جار و جنجال‌ها حداقل این پشتوانه را ایجاد می‌کند که او در گیشه شکست نخورد. چه بسا اگر او این فیلم را با تهیه‌کننده‌ای دیگر می‌ساخت، از وجود این همه ستاره بهره نمی‌برد یا به سمت بازیگرانی می‌رفت که به سینمای او نزدیک باشند.

    باید پذیرفت حاتمی‌کیا در مقام تهیه‌کننده ملاحظاتش بیشتر باشد. او زمانی که فقط کارگردان بود یک دغدغه داشت و حالا دغدغه‌ای دیگر چون بازگشت سرمایه هم به آن اضافه شده است. او در مجموعه "خاک سرخ" که فقط کارگردان بود از مسئولین سیما خواست به دلیل ارج نهادن به ارزش‌های دفاع مقدس میان سریالش آگهی بازرگانی پخش نشود و مسئولین سیما هم به این خواسته او توجه نشان دادند و سریال را بدون آگهی میان‌برنامه روی آنتن فرستادند.

    اما سال‌ها بعد وقتی در مقام تهیه‌کننده و کارگردان "به نام پدر" را پس از سال‌ها دوری از دفاع مقدس جلو دوربین برد، خیلی بی‌محابا سرتاسر فیلمش را با آگهی تبلیغاتی شرکت تولیدکننده گوشی‌های تلفن همراه پر و از این کار خود دفاع هم کرد. به هر حال باید پذیرفت که او در این فیلم دغدغه جذب سرمایه و اسپانسر داشته و دست به این کار زده، حال اینکه تبلیغ موبایل منافی ارزش‌های جنگ و دفاع مقدس نیست را باید از خودش پرسید.

    بگذاریم فیلمسازی که دوستش داریم فضای جدید را با فراخ بال و بدون حاشیه تجربه کند. او در دو میدان در حال مبارزه است و نباید پشتش را خالی کرد. کار کردن حاتمی‌کیا با ستارگانی چون گلزار، فروتن، رادان، افشار و تهرانی باعث می‌شود او فضای جدید را با خیالی آسوده بیازماید. او می‌خواهد خود را از بند تکرارهایی که در "به نام پدر" در آن گرفتار آمده بود نجات دهد و بپذیریم که حاتمی‌کیا اکنون یک تهیه‌کننده هم هست.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:49 am

    ابراهیم حاتمی کیا اظهارات منعکس شده از سوی خود را در جشنواره رویش به شدت تکذیب کرد

    "مدت‌هاست با هيچ خبرنگاري گفت‌و گو نكرده‌ام"

    :: 23 مهر 1386 ::

    مجله سی نت: ابراهيم حاتمي‌كيا گفت: مدتهاست با هيچ خبرنگاري گفت‌وگويي به‌عمل نياورده‌ام و در حال حاضر درگير به پايان رساندن سريال "حلقه سبز" و پيش‌توليد فيلم سينمايي "دعوت" هستم.

    اين كارگردان سينماي ايران اظهارات منعكس‌شده از سوي خود را در خصوص سينماي ديني كه امروز از طرف ستاد خبري جشنواره‌ي سراسري فيلم ديني رويش منتشر شده است، به شدت تكذيب كرد و آن را رفتاري كاملاً غيراخلاقي دانست.

    وي ادامه داد: از جشنواره‌اي كه عنوان فيلم "ديني" دارد و سعي در ترويج و رويش باورها و آموزه‌هاي انساني و اخلاقي دارد، انتظار مي‌رود از انعكاس دروغ و نسبت كذب به افراد خودداري كرده و موجبات ترويج روش‌هاي ضد اخلاقي را فراهم نياورد.

    گفتني است، امروز از سوي ستاد خبري جشنواره‌ي فيلم رويش نمابري حاوي گفت‌وگوي ابراهيم حاتمي‌كيا درباره‌ي سينماي ديني با تيتر "شعارزدگي آفت سينماي ديني است"، براي رسانه‌ها ارسال شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 9:50 am

    متن نامه ارسالی حاتمی کیا

    ابراهیم حاتمی كیا رسما انصراف خود را از ساخت پروژه شهید چمران اعلام كرد

    :: 12 آذر 1385 ::

    مجله سی نت: در متن نامه‌ی ابراهیم حاتمی کیا آمده است: « بنده هر چه سعی كردم كه سرم در لاك خویش باشد و كمتر زیر ذره بین رسانه آفتابی شوم، نشد كه نشد. نمی‌دانم این اخلاق حرفه‌ای‌ست و یااخلاق شخصی، ولی به هر حال اصرار دارم، تا وقتی پروژه‌ای به نتیجه واضحی نرسیده، آن را عیان نكنم. »
    حاتمی‌كیا در ادامه آورده است: « متاسفانه پروژه شهید چمران از طرف تهیه كننده دچار آفت شد و من فیلمسازی شدم كه در آن واحد چندین پروژه در دست كار دارم. همكارانی كه در سریال « حلقه سبز » با من بودند می‌دانند كه من در طول ساخته شدن این سریال تمام وقت و روح خودم را در خدمت كار گذاشته بودم. ولی خبرهای گاه بیگاه رسانه‌ای روند پروژه چمران، آن‌ها را متعجب و مرا سرخورده و عصبی می‌كرد. »
    در ادامه این متن آمده است « بارها به این نحوه اطلاع رسانی اعتراض كردم و رفتار و روحیه خودم را به دوستان توضیح دادم كه این روش مانع پیشرفت كار می‌شود. این حكایت همچنان باقی بود، تا اینكه اخیرا سفر به آمریكا در جراید مطرح شد. تصور كنید كسانی كه در جریان چند و چون این پروژه نیستند چگونه باید حلاجی كنند كه آمریكا چه ربطی به شهید چمران دارد و هزار اما و اگرهای دیگر كه مرا در شرایطی انفعالی قرار می‌داد. غافل از آن كه بنده به عنوان مسؤول تیم تحقیقی از این سفر بی خبر بودم و اساسأ چنین سفری در دستور كار قرار نداشته است. »
    كارگردان به‌نام پدر اعلام كرده است: « من ترجیح می‌دهم این بار روی سخنم افكارعمومی باشد و یك بار برای همیشه این بحث را باز كنم. اینجانب حدود چهار سال پیش علاقه‌ام را برای ساختن فیلمی از شهید چمران به آقای كاسه ساز ابراز كردم و در همان دوران چند بار پایمان به صدا و سیما باز شد وعملأ اتفاقی نیفتاد. دلیل این وقفه پیشنهادی بود كه بنده مطرح كرده بودم و آن تحقیقات مفصل درباره‌ی این شهید بود. من پروژه را به سه مرحله تقسیم كرده بودم. مرحله اول تحقیقات، مرحله دوم نگارش فیلمنامه و مرحله سوم كارگردانی. این تقسیم بندی از آن جهت بود كه امكان داشت در روند كار اختلافاتی پیش آید و بهتر آن بود كه در همان مرحله من كنار كشیده و همكار دیگری پروژه را پیش می‌برد. »
    حاتمی‌كیا به زمان تصویب این پروژه اشاره كرد « متاسفانه وقتی پروژه شهید چمران تصویب شد كه سریال « حلقه سبز » شكل عملیاتی گرفته بود و من در همان اوایل تحقیق اعلام كردم كه باید كار را تعطیل كنیم، چرا من در حین ساختن یك فیلم حاضر نیستم به پروژه دیگری فكر كنم و از آن دسته فیلمسازانی كه بطور همزمان فیلم می‌سازند و فیلمنامه می‌نویسند و داور جشنواره می‌شوند و در جشنواره‌های فرنگی شركت می‌كنند نیستم. دوستان پروژه پیشنهاد كردند كه با توجه به روحیه حقیر كار در حالت نیمه تعطیل به حیات خود ادامه دهد والا از جهت صدا و سیما مشكل پیش خواهد آمد و بنده با این شرط كه در طی این كار هیچ تماسی با گروه نخواهم داشت موافقت كردم. حقیر در طی فیلمبرداری ده ماهه سریال « حلقه سبز » بارها و بارها گزارش روند پیشرفت پروژه چمران را از رسانه‌ها دیده و شنیدم و در همان دوران به دوستان تهیه كننده معترض شدم كه باید از بیلان دادن این پروژه در غیبت مسؤول پروژه جلوگیری كنند، چرا كه اصولی نیست مسؤول پروژه بی‌اطلاع از روند آن باشد و چنین بوق و كرنایی شود، ولی كو گوش شنوا ؟ »
    این كارگردان اضافه كرده است: « وقتی فیلمبرداری سریال « حلقه سبز » تمام شد عملأ من با حال و روزی به گروه پیوستم كه دیگر آن انگیزه سابق را نداشتم. من در تمام دوران فیلمسازی همیشه خودم بودم كه به خودم سفارش كار داده‌ام و اشتیاق ساختن آن همیشه از طرف خودم مطرح بوده، ولی این بار شرایط و حس و حال عوض شده بود و من باید جوابگوی خیل تبلیغات انجام شده در روند این پروژه می‌بودم و این شرایط مطلوبی برای من نبود.
    خوشبختانه متوجه شدم كه در دوران غیبت من، گروه در حین تحقیقات تصاویری ضبط كرده و در قالب فیلم مستند در دوران سالگرد شهید چمران از صدا و سیما پخش شده است. »
    وی خاطرنشان كرده است: « بارها گفته‌ام كه آرزو می‌كنم آخرین كار من ساختن فیلمی درباره شهید چمران باشد و آن را بزرگترین انگیزه شخصی خودم می‌دانم ، ولی روند پیش آمده عملأ سكان كشتی را از من ربود و من باید در فرصت و مهلتی دیگر و در فضایی كاملأ شخصی به این دردانه شهیدان جنگ ، مصطفی چمران بپردازم. »
    حاتمی‌كیا در پایان مطرح كرده است: « حال كه تهیه كننده محترم بدون هماهنگی با حقیر روند پروژه را رسانه‌ای كرده است، بنده نیز كناره‌گیری‌ام را از این پروژه به همین روش اعلام می‌كنم.
    ضمنأ فرصت را مغتنم شمرده و اعلام می‌كنم كه حقیر دو ماه و اندی پیش انصراف خودم را از پروژه فرش به اطلاع برادر خوبم رضا میركریمی اعلام كرده‌ام و امیدوارم در رسانه‌ای شدن این موضوع دوستان فراموش نكنند كه اسم حقیر را پاك كنند.
    بنده گزارش می‌دهم كه در این روزهای برفی زود هنگام آذر ماه، سخت گرفتار پروژه سریال « حلقه سبز » هستم و لاغیر. »
    ابراهیم حاتمی كیا
    سیزدهم آذر ماه هشتاد و پنج
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:11 am

    حكايت دل رنجي و شرح اين حكايات
    27 مهر 1387 ساعت 07:11


    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Hatamikia1
    جناب حاتمی‌کیای عزیز، گفت و گوی‌ات با کارگزاران صادقانه است و دوست داشتنی. گاهی فیلم‌ها را دوست داریم و گاهی فیلم‌سازها را – و گاهی هر دو. خیلی‌ها می‌دانند که من ابراهیم حاتمی‌کیا را بنا به خیلی دلایل (از جمله صداقت و بی‌ریایی) دوست دارم و برخی فیلم‌هایش را نيز (به خصوص "روبان قرمز" را که بابت شاهکار خواندنش تا به حال چند جدل شفاهی با همکاران منتقد را تجربه کرده‌ام). می‌دانم از من دلخوری و پیش از آن که به مطبوعات کشیده شود، از همکار مشترک‌مان شنیدم که دلخور شده‌ای. و در آن جلسه‌ی مطبوعاتی که برخی از دکتر شمشیری پرسیده‌اند، عصبانی هم شده‌ای. خواستم تماس بگیرم و در این باره حرف بزنیم؛ اما ترسیدم در این اولین ارتباط، دچار وسوسه شیطانی تبختر و تحویل نگرفتن شوی و همه چیز خراب شود و روح من کهیر بزند. گفتم صبوری کنم و موضوع را به زمان بسپارم تا الان که گمان می کنم وقت و بهانه‌ی خوبی‌ست. خوشبختانه گفته‌ای که سایت‌ها را می‌خوانی و احتمالا به تخته خاکستری هم سر خواهی زد.

    1/ حاتمی‌کیای عزیز، آن چه در باره‌ي دکتر شمشیری نوشته‌ام در وبلاگ قبلی‌ام قابل دسترس است و کاش دوباره بخوانی‌اش. خوشبختانه در این مدت هیچ کلمه‌اش را جا‌به‌جا نکرده‌ام. می‌پذیرم که شاید باید نمی‌نوشتم‌اش. اما دروغ‌نویسی و شایعه‌سازی نکردم. برخی جزئیات بیش‌تر و جذاب‌تر را هم که به گمانم شخصی بودند ننوشتم. خوشحالم که اعصاب‌خردی ناشی از این نوشته‌، باعث نشد که صداقت همیشه‌ات را کنار بگذاری و احیانا بگویی که آقای شمشیری را نمی‌شناسی و تا به حال ملاقاتی با او نداشته‌ای. اما حاتمی‌کیای عزیز، من کجا نوشتم که شما عضو یك گروه عجیب و غریب و مخفی‌ هستی؟! نوشته ی من چه ربطی به رمل و اسطرلاب دارد؟! ضمن این که اصلا چنین ارتباطی را خرافه و حقیر ندانستم. شاید در کامنت‌های آن مطلب، برخی به گونه‌ای دیگر قضاوت کرده باشند، اما من چنین نکرده‌ام و مراقبت کردم تا موضعی در این باره نگیرم؛ کما این که واقعا و بر مبنای اعتقادات خودم هم نمی‌توانم در باره کسی که حافظ کل قران است، قضاوت ناصوابی داشته باشم. این که ایشان پیشنهاد داده باشد که در باره سقط یا ریا فیلمی بسازی، رابطه‌ی بدی نیست. هر نوع اعتقادی را که در چارچوب خداپرستی باشد نمی توان نفی و انکار کرد. حتما می‌دانی که معجزه، ایمان ماست... ضمن این که آقای شمشیری نه مخفی‌اند و نه گروه و دسته و فرقه‌ای دارند. گاهی تدریس هم می کنند و گاهی جلسات سخنرانی هم برای ایشان در دانشگاه برقرار می‌شود. برخی قبول‌شان دارند و برخی نیز راهی دیگر را ترجیح می‌دهند. شنیده‌ام که احاطه‌شان به علوم قرانی فوق‌العاده است و استخاره‌های خوبی هم می‌کنند. نگاه من در آن نوشته، با احترام به ایشان و نوع رابطه‌ی شما بود و خودم هم کنجکاو شده‌ام تا چنین ارتباطی را تجربه کنم. هیچ کلمه‌ی من در آن نوشته معنای طرد یا تحقیر نداشت. حاتمی‌کیای عزیز، گفته‌ای که آن نوشته من نقد "دعوت" بر اساس استنادات خارج از حوزه نقد است و بر همین اساس به طعنه پرسیده‌ای که :" واقعا نقاد باید این گونه باشد؟!" چرا گمان برده می‌شود که یک منتقد فیلم نمی‌تواند و نباید مطلبی غیر از "نقد فیلم" بنویسد؟ مهم‌ترین انگیزه‌ی من برای وبلاگ‌نویسی همین بود که جز نقد، نوشتاری دیگرگونه را بیازمایم. من کی ادعا کردم که چنین یادداشتی نقد "دعوت" است؟!... که اگر بخواهم چنین کنم (و کرده‌ام) در جای دیگری نشر خواهم داد. ارتباط شما با آقای شمشیری ربطی به ساختار و جزئیات فیلم ندارد. حضور ایشان جز یک پیشنهاد، نقشی در کار شما نداشته که بخواهد فرامتن فیلم به شمار آید.

    2/ حاتمی‌کیای عزیز، خیلی زحمت کشیده‌ای؛ اما فیلم خوبی نساخته‌ای. من که فقط چند فیلم کوتاه ساخته‌ام، می‌دانم که فیلمسازی چه کار دشواری‌ست و چه خون دل خوردن‌ها دارد. و چه قدر سخت است که حاصل این همه زحمت را کسی بی توجه به گذشته، در زمان کوتاهی می‌بیند و با یک جمله یا یک نقد، ارزیابی می‌کند و تمام. یادم هست که فیلم کوتاه اولم را ده سال پیش ساختم (که اتفاقا آن هم در باره سقط جنین بود!) و پدرم درآمد تا ساختم و گلمکانی 20 دقیقه وقت گذاشت و دید و گفت:" خیلی بده واقعا!" و من خیس عرق شدم. اول فکر کردم که چه بی‌رحمانه قضاوت کرد و بعد یادم افتاد که این بی‌رحمی بخش جدانشدنی سینماست. زحمات قبل از ساخت (اگر یک دنیا هم باشد) ربطی به منتقد و تماشاگر ندارد. مهم آن چیزی ست که روی پرده می بینیم و بس. این که می‌گوییم "روبان قرمز" در صدر تاریخ سینمای ایران ماندگار است و "دعوت" اثر متوسطی‌ست، ربطی به حجم مشکلات قبل از ساخت ندارد. زمان بهترین منتقد است. یادت هست کلی سیمرغ به فیلم فبلی‌ات دادند که فیلم بدی بود و... اما در گذر زمان بال و پری برای آن سیمرغ‌ها نماند و "به نام پدر" فراموش شد. ولی الان همه در باره‌ی "خاکستر سبز" خوب می گویند و تجربه موفق‌ات را در آن نوع ساختار می‌ستایند. سینما همین است. اورسن ولز هم که "همشهری کین" اش بر تارک سینما جهان نشسته، چند تا فیلم غیر قابل تحمل در کارنامه دارد. شاید اگر من "دعوت" را به عنوان اولین فیلم بلندم ساخته بودم، قابل اغماض‌تر بود و به عنوان گام اول ستودنی هم به شمار می‌رفت؛ اما تو فیلم‌هایی از خودت نشان‌مان داده‌ای که توقع نداریم "دعوت" و "به نام پدر" و " موج مرده" و آن دو سریال را بسازی. ربطی هم به جنگی بودن یا نبودن ندارد. هر هنرمندی آزاد است که هر گونه که می‌پسندد بسازد.

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Hatamikia2

    3/ حاتمی‌کیای عزیز، بیش‌ترین استنادی که برای توجیه "دعوت" آورده‌ای، آمار بالای فروش است. هیچ کس مایل نیست که اثر بی‌مخاطب بسازد و هر هنرمندی مشعوف می‌شود که برای دیدن کارش، این همه آدم بیایند. اما این استقبال الزام‌آور نیست و شرط لازم و کافی خوب بودن به شمار نمی‌آید. کما این که خودت به "جریانی مثل فرح‌بخش و گروهش" نگاه انتقادی داری. آن‌ها نیز به آمار بالای فروش فیلم‌های خود ارجاع می‌دهند و تماشاگر را بهترین منتقد می‌دانند. این چه حکایتی‌ست که اگر فیلمی را منتقدان نپسندیدند و فروش کرد، ناگهان تماشاگر تا حد تقدس ارزشمند می شود؟! آیا می‌پذیری که بر این مبنا، فیلم "روبان قرمز" که اصلا نفروخت، فیلم بی‌ارزشی ست؟! یا مثلا "کلاه قرمزی و پسرخاله" که آن سال خیلی فروخت، فیلم گران‌قدری‌ست؟! این مثال‌ها در پی اثبات این نظر نیست که راه منتقدان و تماشاگران، دو راه جدا و دور از هم است. کما این که فیلم هایی نیز بوده‌اند که هم خوب بوده‌اند و هم فروخته‌اند.

    4/ حاتمی‌کیای عزیز، چرا نقد منفی را بلافاصله به "کینه" و "جریان سازی" و "سیاست" و ....نسبت می دهی؟ سیروس الوند از این حرف‌ها بزند و تو هم که فیلم‌ساز درجه یک ما هستی، چنین بگویی؟! پس ما دل‌مان به کدام اندیشمند خوش باشد که نقد را تاب بیاورد و فقط "نقد" ببیند؟ گاهی باید برای حفظ اصالت‌ها تلاش کنیم. حتی اگر فهمیدیم که فلان منتقد جوان در فلان سایت یا روزنامه، بر مبنایی جز اثر نقدی نوشته (حتی کینه توزانه و مغرضانه) بزرگ باشیم و این را به کلیت "نقد فیلم" تعمیم ندهیم. کما این که منتقدان نیز هزار شایعه و خبر و افشای پشت پرده‌ی سینما را در نقدهای خود دخالت نمی‌دهند. این که می گویی مورد غضب هستی و در عین حال محبوب‌ترین فیلم‌ساز جنگی در بین منتقدان هستی، برایم عجیب و متناقض است. باور کن که نشنیده‌ام منتقدی منتظر فیلم بدی از حاتمی‌کیا باشد، حتی اگر چند فیلم قبلی‌اش را دوست نداشته باشد. باور کن که دوست نداشتن فیلم‌ات، غصه دار کننده است. باور کن که وقتی کاری نشان‌مان می‌دهی که خوب نیست، دوست داریم که فیلم بعدی‌ات را همین فردا کلید بزنی. باور کنی یا نکنی، این اعتبار را خودت با فیلم‌هایت ساخته ای و ربطی به هیچ جریان و سیاستی ندارد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:14 am

    خاک سرخ

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 119262

    کارگردان : ابراهيم حاتمي کيا
    بازيگران : پرويز پرستويي - مهتاب کرامتي - هما روستا - لاله اسکندري - حبيب رضايي - بهناز جعفري - محمد مختاري - امير آقايي - حسين شيدايي
    نويسنده : طالب زاده
    تهيه کننده : منوچهر محمدي



    خاك سرخ
    محصول شبكه اول سيما
    نخستين مجموعه تلويزيوني ابراهيم حاتمي كيا آنگونه نبود كه بايد اما در ميان سريال هاي اخير سيما به نوعي لنگه كفش كهنه در بيابان تلقي شد. روايت حاتمي كيا - كه بي شك حالا مهم ترين تصويرساز سينماي جنگ ماست - از روزهاي آغازين جنگ، شايد براي اين تبديل به كاري تلويزيوني شد كه حاتمي كيا فكر مي كرد نمي شود داستاني 90 دقيقه اي از اين آغاز ساخت. براي همين خاك سرخ بر پايه يك خط داستاني نه چندان منسجم شكل گرفت تا حاتمي كيا بتواند دلمشغولي هايش را ساده تر تصوير كند.
    شايد مهم ترين ضعف خاك سرخ استفاده از دوربين ديجيتال براي ساخت يك حماسه بود. كادر باز به همراه تصوير شفاف، صحنه هاي خاك سرخ را چنان تر و تازه ساخته بود كه نمي شد هيچ كدام از آدم ها را در روزهاي شروع جنگ تصور كرد. كما اينكه اين شفافيت، سبب ديده شدن خيلي از چيزهايي بود كه با توجه به زمان وقوع حوادث نبايد ديده مي شدند. از برتري هاي كار نسبت به نمونه هاي مشابه هم مي توان به پرداخت سينمايي و پرجزئيات، پرپلان بودن مجموعه كه در كارهاي تلويزيوني مثل كيمياست و كار كم عيب گروه فني و عوامل اشاره كرد كه سبب شد خاك سرخ يك مجموعه سرراست و حرفه اي باشد؛ هر چند روحيه ضدجنگ اين سال هاي مردم، حتي به نام ابراهيم حاتمي كيا هم اجازه نداد سبب ساز خلوت شدن خيابان ها در ساعات پخش مجموعه باشد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:24 am

    وقتی اوایل سال 79 ، اولین رگه ها از خاک سرخ پیداشد ، همه حدس می زدند که این سریال باسریالهای دیگرسیمامتفاوت باشد . حضورابراهیم حاتمی کیا ، فیلمسازی که همیشه بافیلم هایش حضوری تاثیرگذاردرعرصه هنروسینمای کشورداشته برسکان هدایت این کشتی کافی بود تاهمه ، دیدن اولین اثرتلویزیونی او رابه انتظاربنشینند . حال آنکه خاک سرخ علاوه برحاتمی کیا ازحضورکسانی یاری می جست که هرکدام ازآنها خود دلیلی برای مورد توجه قرارگرفتن این سریال محسوب می شدند .
    حضورپرویزپرستویی که بعدازسریال" امام علی ( ع ) "دراثرتلویزیونی دیگری ظاهرنشده بود ، درکنارحبیب رضایی ، که به اعتباری برای اولین بار به تلویزیون می آمد وبازیگران دیگری چون مهتاب کرامتی ، لاله اسکندری ، بهنازجعفری و ... همگی باعث می شد تاخاک سرخ ازهمان ابتدا حکایتی دیگرگونه داشته باشد . مهمترازهمه اینکه این سریال خاک سرخ درشبکه اول تهیه می شد شبکه ای که بعنوان فراگیرترین شبکه درسراسرکشورمی خواست یکباردیگرتجربه سریال های پرمخاطبی چون امام علی ( ع ) ، کیف انگلیسی و ... راتکرارکند . گویا ابراهیم حاتمی کیا ، بعنوان فیلمساز محبوب وپرمخاطب تماشاگران سینما ، آمده بود تاازطریق پرمخاطب ترین شبکه سیما باردیگرمیلیونها بیننده رابه پای اثرخود بنشاند که چنین نیزشد .
    پیش تولید سریال "خاک سرخ " ازاول اردیبهشت ماه 79 آغاز شد وقراربود کاراول تیرماه کلید بخورد . امامشکلاتی سرراه تولید وجود داشت . بخصوص درحیطه طراحی صحنه که کار را مدام عقب می انداخت ، تااینکه ظهردوازدهم تیرماه ، حاتمی کیا اعلام کرد ، می خواهد کارراشروع کند واگرامروز کارراشروع نکند ، اصلاً ادامه نمی دهد . اینگونه شد که آن روز ساعت 4 بعدازظهرخاک سرخ کلید خورد.
    آنچه منوچهرمحمدی ، تهیه کننده این سریال پیش بینی کرده بود ، زمانی شش ماهه برای تولید سریالی 13 قسمتی بود ، یعنی 130 جلسه که درهرجلسه 10 ساعت دوربین روشن باشد وپنج دقیقه تصویربرداری مفید صورت گیرد وبشود فیلم 650 دقیقه ای حاتمی کیا . اما برخلاف پیش بینی ها ، کارتصویربرداری هشت ماه ونیم به طول انجامید و13 ماه نیزکارهای فنی آن طول کشید ، تا حاتمی کیا برای تولید سریالی 17 قسمتی نزدیک به دوسال وقت بگذارد .
    مکان سریال درخرمشهر ابتدای جنگ می گذشت . شهری که امروز تفاوتهای بسیاری کرده است وبازسازی آن بی شک مشکلات عدیده ای برسرراه تولید می گذاشت ، اماحاتمی کیا که دقیقاً یکماه قبل ازکلید زدن سریال "خاک سرخ "، درجنوب کشور فیلم 128 دقیقه ای موج مرده راساخته بود وتجربه ساختن فیلم دریک مکان ثابت ( آژانس شیشه ای ) یاباسه بازیگر ( روبان قرمز ) راداشت ، می دانست برای حکایت کردن حدیث جنگ باید به چیزهای مهمتری ازوقایع نگاری های معمولی وبازسازی های تاریخی صرف ، فکرکند . به همین جهت به قول خودش اهم فی الاهم کرد وبه جای آنکه گروهش رادرگرمای خرمشهرفرسوده کند دریک اقدام عجیب مکان تصویربرداری رابه شهرستان ابهرمنتقل کرد . شهری که شاید هیچ شباهتی باخرمشهر نداشت . امادربازبینی مسعود بهبهانی نیا ( نویسنده ) ومنوچهرمحمدی ( تهیه کننده ) که هردو ، خود اهل خرمشهربودند ، این مکان مناسبترین مکان درکشورتشخیص داده شد که می توانست به بافت خانه های خرمشهرنزدیک شود .به هرتقدیر، تصویربرداری سریال خاک سرخ درشهرهای ابهر ، خرمشهروچندین شهرجنوبی دیگر ، به مدت هشت ماه ونیم انجام شد تا پس از آن بصورت رایانه ای تدوین وصداگذاری شود . درمجموع کارتدوین ، صداگذاری وهمچنین ساخت موسیقی آن توسط محمدرضا علیقلی ، 13 ماه طول کشید . درنهایت اولین تجربه تلویزیونی حاتمی کیا درمهرماه 81 آماده پخش شد وهمزمان باهفته دفاع مقدس به روی آنتن شبکه اول سیما رفت تامخاطبان بسیاری راهرچهارشنبه به پای تلویزیون بکشاند وهمراه با لیلا درجستجوی خاک سرخی باشند که بیگمان هویت امروز ما ازسرخی آن رنگ گرفته است .
    خاک سرخ به همت عوامل زیرساخته شد :

    طرح اولیه : مهدی سجاده چی ، نویسنده فیلمنامه : مسعود بهبهانی نیا ، کارگردان : ابراهیم حاتمی کیا ، تهیه کننده : منوچهرمحمدی ، دستیاران کارگردان : حمیدرضا چارکچیان ( وبرنامه ریز ) . رضابختیاری نیک ، تصویربردار : شاپور پورامین ، دستیاران تصویر : محمد خدابخش ، علی سلیمانیان ، فرهاد محمودی ، صدابردار : اصغرآبگون ، دستیارصدا : فرید پیرایش ، صداگذار: محسن روشن ، مدیرصحنه : سعید آهنگرانی ، طراح صحنه ولباس : سیداحمد ساکت ، آهنگساز : محمدرضا علیقلی ، دستیاران صحنه ولباس : محمدهادی خدوی ، حسین قره داغی ، سعید آهنگرانی ، جامه دار : مریم همرنگ ، اجرای دکور : مهدی سندیانی ، طراح چهره : مهرداد میرکیانی ، دستیاران چهره پردازی : راحله نعمت زاده ، هاشم فغانی ، مدیرتولید : حبیب اللهیاری ، منشی صحنه : منیرقیدی ، مسئول تدارکات : مجید بابایی ، محمود طالب سربازی ، علی ندیمی ، نادرمحمدی ، حسین لطیفی پور ، حمل ونقل : نوشادموسوی ، تدوینگر : شیرین وحیدی ، مشاورومترجم عربی : مهدی ساکی ، بازیگردان : بهرام عظیم پور ، دستیار: حبیب رضایی ، بازیگران : پرویزپرستوئی ، مهتاب کرامتی ، لاله اسکندری ، حبیب رضایی ، امیر آقایی ، مهدی ساکی ، بهناز جعفری ، امیرکاوه آهن جان ، محمد مختاری ، هما روستا ، مریم بویائی ، حسین افشار ، شهین علیزاده ، سیروس همتی ، ساحره متین و ... ومرحوم حسین شیدایی .

    نظرات یکی از بینندگان این سریال :

    کارگردان فيلم حاتمی کياست و داستان سريال در متن چند روز سقوط خرمشهر جريان دارد. موضوع داستان برای من چندان مهم نبود ولی وقايع مربوط به آن چند روز بخصوص آنکه بنا بگفته دوستم که آن چند روز در اهواز بوده و در جريان دقيق همه وقايع قرار داشته، کاملا مستند تنظيم شده و از نظر تاريخی تمام صحنه ها که از انفجار قطار در دوکوهه آغاز ميشود و بمباران جاده ها و حتی مسيرهايی که تانگ ها برای ورود به خرمشهر از آنها گذشته بودند کاملا دقيق است. هميشه رمان و فيلم خيلی بهتر از مقالات و نوشته ها ابعاد فاجعه را منعکس کند. من هنوز تحت تاثير اين فيلمم که بدليل تماس مستقيم ما با آدمهايی که در اين وقايع صدمه ديدند، برايمان خيلی ملموس است و با آنچه از ساير جنگها ميشنويم تفاوت دارد. و بخصوص امروز که مردم عراق بشکلی ديگر در گير جنگند و چنين خطری برای کشور ما هم منتفی نيست؛ ديدن اين فيلم و گوشه ای از مصائب جنگ برای من ملموس تر و ديدنی تر بود. خانواده هايی که از تمام وسايل زندگیشان يک چمدان با خود برداشته و در جاده منتظر بودند که کسی آنان را ببرد. پیرمردها و پيرزنهایی که حاضر نبودند خانه و کاشانه خود را رها کنند و با وجود همه اخطارهايي که به آنان داده شده بود؛ در خانه هايشان ماندند و باسارت در آمدند
    اين فيلم البته نقاط ضعف هم کم نداشت. داستان فيلم دختری است که پدر توده ايش او را هنگام دستگيری گم ميکند و خانواده ای او را بزرگ کرده اند و در روز ازدواج باو گفته ميشود که پدر و مادر او کسان ديگری هستند و برای يافتن پدرش که تمام اين سالها زندان بوده و مادر عربش به خرمشهر ميرود و درست در بحبوحه جنگ آنجاست. داستان فيلم بخصوص در چند قسمت آخر ضعيف تنظيم شده و صحنه هايی که بيشتر مرا بياد هيجان سازی فيلم های هاليوودی ميانداخت در آن گنجانده شده بود و انتهای فيلم مثل خيلی ديگر از فيلم های ايرانی بيشتر مشابه يک تصميم از پيش گرفته شده بود تا روند طبيعی حواث. در اين فيلم از توده ايها تصويری بد داده شده که رهبران آنها بوروکراتهايی هستند که تنها بفکر حزبند و اعضای جوان آنان آرمانخواه هایی ايدآليست. اين تصوير در اين رابطه منصفانه نيست چون از اعضا و حتی مسئولان محلی حزب کم نبودند کسانی که جنگيدند و کشته شدند. بهترين شخصيت فيلم يک چپ غير توده ايست (احتمالا اکثريتی) که البته در خلال چند جمله در ديالوگ ها تنها کسانی که با مباحث آنزمان آشنايند ميفهمند چپ است وگرنه برای عموم بينندگان تنها يک آدم خوب است و احتمالا بهمين دليل نسبت به آن اغماض شده (و شايد هم بخاطر اينکه تصوير طرفدارانه اش تضفعيف شود). ولی همانطور که گفتم مساله اصلی برای من داستان فيلم نبود بلکه تصوير زنده ای از سه روز آغاز جنگ مرا جذب اين فيلم کرد.
    آنچه در جوار اين فيلم و در صحبت هايمان مرا بيشتر اذيت کرد ظلمی بود که در اين وقايع نيروهای چپ تحمل کردند. در جريان سقوط خرمشهر خيلی از غيرحکومتی ها منجمله اکثريتی های مقيم اين شهر تا آخرين دقيقه جنگيدند. از نيروهای مردمی مقاوم شهر تنها 13 نفر زنده ماندند که موفق شدند در آخرين دقايق با يک لنج از کارون عبور کنند. يکی از آنها جهان آرا بود که بعدها از رهبران سپاه شد و ميگفتند چهره مثبتی بوده و در سقوط هواپيما همراه فکوری کشته شد و اين شايعه که سقوط اين هواپيما يک تصفيه حساب درونی سپاه بوده، هنوز بخصوص در رابطه با او مطرح است و يکی از آنها جاسم (خاکسار) بود که با مسئوليت عضومشاور کميته مرکزی سازمان اکثريت در سال 65 دستگير و زير شکنجه های رژيم اسلامی قرار گرفت. اين دو تن هردو در کنار هم در مقابل عراقيها تا آخرين لحظه جنگيدند وشايد هر دو آنها بدليل خوش اقبالی و برخی حوادث در آنروز زنده ماندند ولی سرنوشت آنان اين گونه متفاوت بود.
    ولی جدا از دهها فدايی و وابسته گان به ديگر جريانهای سياسی غير حکومتی که در جريان جنگ جنگيدند و کشته شدند، دوستمان تعريف ميکرد که شايد دردناکتر ازهمه سرنوشت کسانی است که اسير شدند. او دو تن از اعضا سازمان اکثريت را ديده بود که تمام اين سالها را در زندانهای عراق سپری کرده بودند و هم فشارهای زندانيان و هم زندانبانان را تحمل کرده بودند و بعد از آزادی و بازگشت از آنجا که همه ميدانستند آنان چپی بوده اند بدروغ شايع کرده اند که آنان با رژيم عراق در زندانها همکاری کرده اند و پس از آزادی نه تنها از همه امتيازات ديگران محروم شده اند بلکه حتی در شهر خودشان هم از طرف مردم طرد شده اند. آدمهايی که دوران جوانیشان را در زندان گذرانده اند و نه تحصيلات و نه امکانات مالی وتوان و شايد اراده آنرا دارند که به جاهای ديگر رفته و زندگی نوينی را شروع کنند. اگر در تهران بهر حال چپی های سابق مجامع خود را دارند و بصورتی از هم حمايت ميکنند در شهرهای کوچک چنين افرادی بی پناهند.
    در فيلم خاک سرخ ستمی که مردم شهرهای خوزستان در جريان جنگ تحمل کردند بخوبی منعکس شده و در جوار آن ظلمی که چپ های نسل ما تحمل کردند بار ديگر برای من زنده شد
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:37 am

    بر این خاک سرخ، بوسه باید زد

    یادداشتی درباره سریال تلویزیونی «خاک سرخ» نزهت بادی پیش درآمد:

    سوم خرداد، سالروز افتخارآفرین آزادسازی خرمشهر، زمینه‌ای شد تا نگاه دوباره‌ای به سریال تلویزیونی «خاک سرخ» داشته باشیم. گرچه مدت‌ها از پخش آن می‌گذرد، اما به‌خاطر ویژگی‌های منحصر به‌فردش هنوز در خاطره‌ها زنده است و نکات تازه‌ای برای کشف کردن و لذت بردن دارد.

    ابراهیم حاتمی‌کیا را باید فیلم‌سازی دانست که از روح خود در کالبد شخصیت‌هایش می‌دمد. هریک از قهرمان‌های آثارش، بارقه‌ای از هستی آتشفشان‌نشین او را در خود دارند. همین ویژگی است که از حاتمی‌کیا فیلم‌سازی مؤلف می‌سازد حتی می‌توان فوران آتش عشق وجودش را در چشم‌های شخصیت‌هایش دید.

    سریال تلویزیونی خاک سرخ را باید در تداوم سیر و سلوک سینمایی حاتمی کیا دانست و به حق هم، کم‌تر فیلم‌ساز دیگری می‌توانست همچون او، راوی مظلومیت و غربت شهری شود که در آن روزها دروازه‌اش رو به آسمان‌ها باز می‌شد. به‌طور یقین، پیش‌تر از این باید کسی تاریخ مقاومت خرمشهر را برای نسلی که روزهای آتش و خون و شقایق را ندیده، ورق می‌زد؛ اما گویی تقدیر چنین بود که حاتمی‌کیا قافله سالار این طریق شود و دل‌ها را به زیارت خاک سرخ ببرد.

    ارزش و مانایی سریال خاک سرخ فقط وامدار محتوای ارزشی و انسانی آن نیست که به بخش مهمی از تاریخ دفاع مقدس می‌پردازد، بلکه آنچه آن را از دیگر آثار مشابه، متمایز می‌کند و بر روح مخاطب، اثر پایدار می‌گذارد، روایت یک ماجرای تاریخی در بطن یک قصه پرکشش و دراماتیک است، به طوری که بهانه ورود به خرمشهر و وقایع محاصره و مقاومت آن، به واسطه دنبال کردن سرنوشت مبهم قهرمان داستان (لیلا) است که مخاطب را تا وسط عرصه کشاکش تهاجم و دفاع به دنبال خود می‌کشاند و در هم‌ذات پنداری با او به یک بلوغ شخصیتی می‌رساند و بعد با پایان یافتن سلوک لیلا در جهت کشف هویت خویش و بازگشت به اصل و ریشه‌اش، مخاطب نیز از خرمشهر دور می‌شود.

    در پیشبرد ماجراها و در الگوی روایتی سناریوی سریال، از عنصر تصادف و تقدیر استفاده بسیاری شده است، بی‌آن‌که سیر منطقی درام و زنجیره علّی و معلولی حوادث را پاره کند؛ زیرا این مؤلفه در جهت گره‌افکنی و ایجاد تعلیق و تنش بیش‌تر به کار رفته است و برجذابیت ماجرا می‌افزاید، یعنی فیلم‌ساز از این رویکرد، برای درگیر کردن مخاطب در ماجراها استفاده کرده است، مخاطب از قهرمان‌ها چیزهایی می‌داند که خود آن‌ها نمی‌دانند با این شگرد، حس دلهره و تعلیق در مخاطب افزایش می‌یابد؛ مثل عبور مکرر لیلا از کنار آشنایان خود که مخاطب پیوسته در دل دعا می‌کند، آن‌ها یکدیگر را بشناسند تا گره‌ ماجرا باز شود، اما دست سرنوشت، قصه را به سمت و سوی دیگری می‌کشاند. یا کشته شدن همسر لیلا که سبب می‌شود تا او به‌تنهایی راهش را بیابد و بر این طریق پر رمز و راز قدم بگذارد و به مقصد برسد، بدون اینکه بر حمایت دیگران تکیه زند و به همراهی آنان دل خوش سازد.

    حاتمی‌کیا در آثار قبلی خود نشان داده است که زبان تمثیل را برای بیان حرف‌های خود انتخاب کرده است، در آثار او می‌توان در لایه نخست، شاهد ماجراهای داستانی بود که برای تعدادی کاراکتر رخ می‌دهد؛ اما چینش حوادث و شخصیت‌پردازی‌ها که در موقعیت‌های خاص به طور متفاوت عمل می‌کنند، به گونه‌ای است که در لایه‌های بعدی می‌توان وجهی تمثیلی از داستان را یافت و به تأویل جدیدی از وقایع رسید. در خاک سرخ نیز زبان تمثیلی حاتمی کیا باعث شده تا آن‌چنان زندگی روزمره و عادی شهر، در جنگ و تجاوز ناگهانی دشمن، درهم‌تنیده شود که در هیچ لحظه‌ای نتوان فارغ از دیگری زیست.

    در ظاهر اگرچه جنگ ادامه حیات معمول را بریده است؛ اما از منظری دیگر، دروازه‌ای به زیستنی کربلایی گشوده است. حضور قفس‌های پرندگان در ماشین مرد اعدامی که به شوق آزادی از خرمشهر می‌گریزد ولی در نهایت در پنجة مرگ تحمیلی از سوی دشمن اسیر می‌شود، به تداعی این معنای عمیق کمک می‌کند که مرگ، همسفر آدم‌هاست و از آن گریزی نیست.

    نشستن مادر لیلا در کنار جاده غبار آلودی که هیچ مسافری از آن نمی‌آید، انتظارپنهانی و طولانی او را عیان می‌سازد و بر صبوری و شکیبایی او اشاره دارد. استفاده از مدرسه لعیا به عنوان مقر جنگی، سنگرسازی با نیمکت‌های دانش‌آموزان، بازگشت بچه‌های جنگ زده و بی‌سرپرست به کلاس درس، انگیزه دیگری است تا حاتمی‌کیا با زبان رمز و راز از حضور سیزده ساله‌های خرمشهر که شهر را در پناه خون خویش حفظ می‌کنند، خبر ‌دهد، یاد شهید «بهنام محمدی» زنده باد.

    بازسازی خانه ویران شده لیلا توسط پدر و مادرش که عاشقانه انتظار او را می‌کشند، بیانگر این است که تا زمانی که عشق در خانه دل‌ها جریان دارد، کس دیگری نمی‌تواند آن را اشغال کند و یا ویران سازد.

    استفاده از حیوانات اهلی به عنوان سد دفاعی در برابر هجوم دشمن به خرمشهر، گویی بر این نکته تأکید می‌ورزد که خرمشهر هرچه دارد در راه دفاع از شرافت و ناموس خویش می‌دهد؛ اما یک وجب از خاکش را به دشمن نمی‌دهد و در این جنگ ناجوانمردانه با چنگ و دندان از خاکش دفاع می‌کند. از این موارد در خاک سرخ، کم نیست. می‌توان بارها آن‌ها را دید و فهمید و لذت برد.

    در پایان، مطلب را به جملاتی از سیدشهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی در رثای خرمشهر مزین و متبرک می‌کنیم: «خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود و خرمشهر، خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می‌توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان زیر شنی تانک‌های شیطان تکه‌تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست؛ اما ... رازخون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی‌یابند. گردش خون در رگ‌های زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب شیرین‌تر است و نگو شیرین‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین است.‌»
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:39 am

    خاک سرخ

    شب گذشته در جمع خانواده بزرگ ایرانی در بستون به تماشای مجموعه خاک سرخ ساخته فیلم ساز برجسته ابراهیم حاتمی کیا نشستیم. ایرانیان بستون انجمن دارند. و جمعی از دوستان برنامه هایی را تحت عنوان خانواده بزرگ ایرانی ترتیب داده اند. برنامه شب گذشته در محل انجمن بود. در ساختمان زیبایی که خانه ایران نام دارد. این محل با همت ایرانیانی ساخته شده است که تلاش می کنند فرهنگ سرزمین راپاس بدارند. در خانواده بزرگ ایرانی از عقیده سیاسی یا مذهبی شما نمی پرسند. در خانواده بزرگ تلا ش می شود تا جای خالی فامیل های ایرانی که هزاران کیلومتر دورترند پر شود. همه دختر خاله، پسر خاله اند. بزرگ تر ها پدر بزرگ و مادر بزرگند. کوچک تر ها فرزندانند.
    خاک سرخ داستان تلخ جنگی خانمان سوز است. خاک سرخ یک فیلم لطیف ، تلخ و البته ضد جنگ است. خاک سرخ واقعیت جنگ است. جنگ واژه ای است با تداعی های متفاوت در خاطره مخاطب همچون سایر واژه ها .ولی نکته اینست که تداعی های جنگ طیف گسترده ای از معانی را در بر می گیرد از سفید سفید تا سیاه سیاه. قبل از دیدن جنگ خونین هشت ساله و در سال های کودکی تصویری که از جنگ داشتم برگرفته از فیلم های هالیودی بود شبیه تصویری که بسیاری ازمردمان جنگ ندیده این روزگار دارند. در سال های جنگ بارها وبارها از نزدیک کشته شدن انسان های بیگناه را دیده ام، بارها وبارها خلبان های میگ های عراقی را که در ارتفاع کم پرواز می کردند دیدم ودیدم چگونه کودکان وزنان ومردان پرپر می شوند. جنگ که تمام شد هیچگاه از دیدن توپ و تانک لذت نبردم . هیچگاه ازنمایشگاه های جنگ درهفته دفاع مقدس دیدن نکردم. هیچوقت به تماشای فیلم های بکش بکش جنگی ننشستم. ازدیدن صحنه های تهوع آور کشتن بیزار شدم. همچون داستان فیلم شکار چی گوزن آرزو داشتم که قدرتی داشتم تا تفنگ ها را دور بریزم . حالا می توانی درماندگی مردمان را در خاک سرخ ببینی ، قهرمانانی که در دام جنگ گرفتار آمده اند. می توانی زنان و مردانی را ببینی که برای دفاع از سرزمین شان جان برکف در آستانه سرزمین ایستاده اند. مرزهایی که همچون سرحدات دامن گستر اندیشه بی سامانند.
    خیال می کنم کسانی که از جنگ ها جان سالم بدر می برند اگر توان کشتن کینه و قهری که سراسر وجودشان را فراگرفته، داشته باشند به بزرگترین مدافعان صلح و دوستی تبدیل می شوند.چنین است که قربانیان جنگ ها سامان دهنده حرکت های صلح خواهانه در سراسر جهان بوده اند. خاک سرخ داستان رشادت های فرزندان ایران است . خاک سرخ داستان تلخی جنگ است . خاک سرخ آیینه زشتی کینه خصم است . خاک سرخ ، تکه ای ازخاک شلمچه است. خاک سرخ خاک مهران است ، خاک سرخ خاک ایران است. .
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:40 am

    حاج کاظم حاتمي کيا

    اي همه هستي ز تو پيدا شده


    چند وقتي است که بر حسب عادت دارم راجع به حاتمي کيا مي نويسم و شايد دليل اصلي اش پخش سريال حلقه سبز از تلويزيون باشد. حاتمي کيا آدم بسيار باهوشي است و اين بودنش در بطن جنگ دست از سر او برنمي دارد. اگر به پشت جبهه مي پردازد دلش در حبهه ها غوطه ور است هنوز شخصيت نابيناي داستان حلقه سبز از بيسمچي بودن خويش در جبهه مي گويد و او در بنام پدر ادعا دارد که جنگ هنوز تمام نشده و واقعا براي ابراهيم جنگ هنوز تمام نشده و او در مصاحبه اي در قبال تهديدات آمريکا جهت مسئله هسته اي گفته بود وقتي به من مي گويند تو بايد اين انرژي را داشته باشي و اين انرژي را نداشته باشي آن رگ ساخت فيلم جنگي ام بيرون مي زند. الان درست نمي دانم که روبان قرمز بعد از آژانس شيشه اي بود يا نه ولي اين دو فيلم در دوسال پياپي کارنامه حاتمي کيا را پر کردند. روبان قرمز به مساله معجزه و وجود چشمه اي در زمان جنگ که باعث شد رزمندگان از آن سيراب گردند پرداخت و سه شخصيت تمام داستان او را پر کردند. فيلم که با پرده عريض نمايش داده شد از نظر محتوا با بيننده عمومي ارتباط چنداني برقرار نکرد اما از نظر تصويري يکي از کارهاي بشدت تصويري حاتمي کيا بود. اما آژانس در کارنامه حاتمي کيا نقش ويژه اي دارد. اگرچه فيلم بعد از جنگ است اما به تمام معنا جنگ در آن حس مي شود. عباس فرمانده خود را که براي گذران زندگي مجبور به مسافر کشي است در خيابان مي بيند و تازه حاج کاظم پي به رنج عباش از خسارت جنگ مي برد و بيخيالي کساني که بايد حامي اين افراد باشند او را مجبور به گروگانگيري مي کند. انتقاد از بخش امنيتي که مي گويد شما جنگ کردي دستت درد نکند حالا بکش کنار و کار را بما بسپار شهامتي مي خواهد که از ابراهيم بر مي آيد. دغدغه نسل بعد از جنگ خيلي گريبان حاتمي کيا را مي گيرد. پسر حاج کاظم مرتب از کار پدرش و از درآمدش انتقاد مي کند اما بعد از گروگانگيري و وارد شدن حاج کاظم به جنگ داخلي براي رساندن عباس به خارج، باعث مي شود زنش برايش چفيه و پلاک را برساند. يعني نسل قديم هم او را درک مي کنند اما نسل جديد در مغزشان اين نکات فرو نمي رود. در موج مرده نيز داستان تکرار مي شود فرزند يک بسيجي با دختر مورد علاقه اش به دبي مي رود و پدر بايد مورد بازخواست قرار بگيرد و جمله قهرمان داستان که ما به جنگ رفتيم و بچه هاي خويش را به شما سپرديم خدا وکيلي بگوييد که چه کسي کم فروش کرده است تمام گناه سربراه نبودن نسل جوان را به گردن مسئولان فرهنگي مي اندازد. در ميان امنيتي هاي آژانس شخصيتي که قاسم زارع نقشش را بازي مي کند قبلا با حاج کاظم در جبهه بوده بوده و او را درک مي کند اما شخصيت کيانيان که جبهه نبوده در تقابل با او قرار مي گيرد و نمازجماعتي که حاج کاظم جلو است و عباس به او اقتدا مي کند و قاسم زارع نيز از بخش امنيتي (و مقابل او ) و اقتدا به حاج کاظم را توجيه گر اين مي کند که اگر کسي قرار است به داد اين گروه برسد فقط خودشان هستند و آوردن بالگرد و رساندن عياس و حاج کاظم به فرودگاه بسيار قابل قبول مي نمايد اگرچه بالگرد در خيابانهاي تهران بنشيند! شهادت عباس بر بالاي آسمان و پرواز هواپيما دلبستگي حاتمي کيا به پرواز روح را يک بار ديگر کامل مي کند. وقتي آژانس را ديدم در سينما قدس ميدان وليعصر تهران بودم و پاي هيچ فيلمي اينقدر گريه نکرده بودم اصلا احساس مي کردم حرفي است که ميخواستم بگويم و روي دلم مانده بود و ابراهيم آن را گفت تا مدتها تحت تاثير اين فيلم زيبا بودم. سريالي حاتمي کيا ساخت به نام خاک سرخ که در مسکو شاهد آن بودم و زماني بود که رسيورمان هم خراب شده بود و هر جمعه بايد از انجمن اسلامي دانشجويان مسکو به سرعت خود را به منزل آقاي بازيگران مي رساندم که سريال را از دست ندهم. يادم مي آيد دکتر اژه اي داماد شهيد بهشتي جمله اي در باره اين سريال گفت که هرگز فراموش نمي کنم گفت اين فيلم سند شرافت يک ملت است. بهترين بازي هاي پرويز پرستويي در فيلمهاي حاتمي کيا بوده اما بازي او در آژانس بسيار به دل نشست. حبيب رضايي هم در آژانس مطرح شد و در خاک سرخ اگرچه نقشش زود تمام شد اما ماندگار شد.


    يا حق
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:41 am

    موسیقی سریال "خاک سرخ" اثر "حسین علیزاده"

    ایران صدا: قطعه ای از موسیقی سریال خاک سرخ را بشنوید./گروه فرهنگ و ادب و هنر

    حسین علیزاده (زاده شهریور 1330) آهنگ‌ساز، ردیف‌دان، پژوهش‌گر و نوازنده تار و سه‌تار ایران است. وی سازنده موسیقی فیلم‌هایی چون دلشدگان، گبه و زمانی برای مستی اسب‌ها است.
    علیزاده پس از تحصیل در هنرستان موسیقی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و هم‌زمان در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران به یادگیری و اجرای کنسرت پرداخت. او نزد هوشنگ ظریف، حبیب‌الله صالحی، محمود کریمی، علی اکبر شهنازی، داریوش صفوت، نورعلی برومند، سعید هرمزی، یوسف فروتن، و عبدالله دوامی موسیقی آموخته است و در دانشگاه آزاد برلین نیز تحصیل کرده است.
    علیزاده در سال 1347 عضو ارکستر رودکی بود. دو کنسرت او در جشن هنر شیراز آغاز راه او به عنوان یکی از وزنه‌های موسیقی ایران بود. او با عضویت در گروه چاووش همراه با دیگر استادان موسیقی ایران از جمله محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان آثار جاودانه‌ای در موسیقی ایران اجرا کرد و نیز با آموزش به هنرجویان موسیقی تأثیر مهمی در تربیت موسیقی‌دانان و نوازندگان پس از انقلاب گذاشت. علیزاده در اوایل دهه هفتاد ریاست هنرستان موسیقی را بر عهده داشت.
    علیزاده هم اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است و تا سال 1384با شجریان در قالب گروهی چهار نفره همراه با کیهان کلهر و همایون شجریان به برگزاری کنسرت و اجرای برنامه در کشورهای مختلف مشغول بود.
    حسین علیزاده دارای دو فرزند به نام های صبا (نوازنده کمانچه) و نیما (نوازنده رباب و تار) است که هم اکنون در گروه هم آوایان زیر نظر استاد علیزاده فعالیت دارند.
    موسیقی سریال خاک سرخ جزء بهترین کارهای حسین علیزاده است. سریالی که یکی از پر بیننده ترین های تلویزیون به شمار آمد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:42 am

    گفتگو با لاله اسکندری
    تاریخ : یکشنبه 20 اسفند ماه سال 1385

    لاله اسکندری متولد 30 آذر 1354 و فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است وی کار بازیگری را به صورت حرفه ای از سال 78 با نقش کوتاهی در فیلم سینمایی متولد ماه مهر آغاز کرده است. اسکندری در اولین کار تلویزیونی خود یعنی خاک سرخ در مقابل دوربین ابراهیم حاتمی کیا خوش درخشید و توانست جایگاه ویژه ای در عرصه بازیگری برای خود در نظر بگیرد. ایشان در خیالان فلسطین زندگی می کند که منزلی به سبک سنتی با آثار هنری خود لاله مزین شده است.

    سوال: به نظر شما بزرگترین سرمایه یک هنرمند چیست؟
    لاله اسکندری: فکر می کنم شخصیت و ذات خود اون آدم, به نظر من چه هنرمند و چه غیر هنرمند خیلی متفاوت نیست. فقط هنرمند باید یک مقدار خلاق تر باشد وگرنه شخصیت و ذات برای همه سرمایه بزرگی است.

    سوال: خالصانه ترین حضور شما در چه عرصه ای بوده است؟
    لاله اسکندری: طبعا نقاشی, وقتی آدم کار نقاشی می کند هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد. البته در سینما و بازیگری درست است که از ابتدا بحث قرارداد و دستمزد مطرح می شود اما هنگامی که مشغول بازی هستی باید از این دغدغه به دور باشی تا بتوانی کار واقعی انجام دهی.

    سوال: در مقابل چه چیزهایی سرسختی نشان می دهید؟
    لاله اسکندری: در مقابل باورها و عقایدم

    سوال: کلا آدم سر سختی هستید یا انعطاف پذیر؟
    لاله اسکندری: نه.....زیاد انعطاف پذیر نیستم در بعضی مسائل چرا مثلا در محیط جمعی کار سعی می کنم خودم را با شرایط سازگار کنم اما در کل آدم انعطاف پذیری نیستم.

    سوال: تا حالا احساس ناتوانی کردید؟
    لاله اسکندری: بله یادم می آید در سریال خاک سرخ در خرمشهر که کار می کردیم خانه هایی که در فیلم دیدید خراب بود به خاطر کار ما خراب نشده بود بلکه آن فضا کاملا واقعی بود. دیدن آن فضا بیکاری مردم آ«جا باور کنید بچه هایی که با من بازی می کردند 70 درصدشان تلویزیون نداشتند و می گفتند ما این سریال را چطور ببینیم و آدم وقتی کاری نمی تواند بکند تنها احساس ناتوانی می کند.

    سوال: در نقشهایی که ایفا کردید کدام یک را به شخصیت خودتان نزدیک تر می دانید؟
    لاله اسکندری: اکثر با من متفاوت بودند اما به هر حال در هر نقشی آدم فسمت هایی از وجود خود را می یابد که شاید تا ان روز ناشناخته بوده است

    سوال: کدام یک از نقش هایی که ایفا کردید در زندگی شما تاثیر بیشتری گذاشته است؟
    لاله اسکندری: لیلا با اینکه با من خیلی فاصله داشت اما حضور چشم گیری در زندگجی من داشت. البته من تمام نقش هایی را که ایفا کردم دوست دارم مثلا کاری که سال گذشته با آقای سجادی کردم که هنوز اکران نشده در نقش یک دختر روان پریش حضور دارم که برایم تجربه بسیار جدید و جالبی است

    سوال: تا کنون برای ایفای یک نقش خودتان را تحسین کردید/
    لاله اسکندری: بعضی جاها بله...بوده من در خاک سرخ زمانی که پخش می شد خیلی مواقع با لیلا بغض می کردم. دیدن کار با مونتاژ و موسیقی لطف آن را دو چندان می کند.

    سوال: نقاشی برای شما جذاب تر است یا بازیگری؟
    لاله اسکندری: خب, زمانی که می خواهم در خلوت خودم باشم نقاشی و زمانی که ترجیح می دهم در جمع حضور داشته باشم بازیگری هر دوی آنها را دوست دارم.

    سوال: خانم اسکندری از چه زمانی دوست داشتید بازیگر شوید؟
    لاله اسکندری: راستش من حدود 4 ساله بودم که با خواهرم ستاره که حدود 5 ساله بود در مقابل دوربین 8 میلیمتری عمویم که تهیه کننده بودند برای اولین بار بازی کردیم اما آن زمان بازیگری دغدغه من نبود به ورزش و نقاشی بیشتر علاقه داشتم.

    سوال: ورزش هم می کردید؟ چه ورزشی؟
    لاله اسکندری: بله من عضو تیم قوای جسمانی مدرسه بودم و برای دوی سرعت چند مدال هم گرفته بودم. 7 سالی هم کار کردم اما متاسفانه دیگر ادامه ندادم.

    سوال: نقشی هست که دلتان بخواهد آن را ایفا کنید؟
    لاله اسکندری: نه, خیلی اینجوری نگاه نمی کنم. من آدم واقع بینی هستم.

    سوال: تا حالا تحت تاثیر یک فیلم گریه هم کردید؟
    لاله اسکندری: بله خیلی. من زیاد تحت تاثیر فیلم ها قرار می گیرم.

    سوال: خانم اسکندری اگر همین الان به شما خبر بدهند که یک میلیارد تومان پول از بانک برنده شدید چه کار می کنید؟
    لاله اسکندری: مثل همه آدم ها خوشحال می شود بخشی از پول را صرف نیازهای خودم می کنم بخشی هم نیازهای آدم هایی که دوستشان دارم و باقیمانده آن را رف یک سفر جهانگردی

    سوال: شخصیت کارتونی مورد علاقه شما چه شخصیتی بود؟
    لاله اسکندری: سیندرلا, مثل همه دخترهای آن زمان. اما کارتون های زیبای خفته, پسر جنگل , پلنگ صورتی و خانواده دکتر ارنس هم بود. من کارتو خیلی دوست داشتم الان هم اگر فرصت کنم نگاه می کنم

    سوال: کارگردانی که به کارش اعتقاد داشته باشید و بی چون و چرا در فیلم ایشان حاضر به بازی باشید برای ما نام می برید؟
    لاله اسکندری: خب, دوستانی هستند که حتی جوان هستند و من حاضر هستم در فیلمشان بازی کنم البته به کارهای آقای بیضایی, آقای مهرجویی, خانم بنی اعتماد و ...هم علاقمندم اما فیلمنامه اولین معیار من برای پذیرش یک نقش است چرا که یک فیلمنامه خوب به دست هر کارگردانی قابل اجراست و بهترین کارگردان هم نمی تواند از یک فیلمنامه ضعیف شاهکار بسازد.

    سوال: از کتابخانه پشت سرتان پیداست که زیاد اهل مطالعه هستید؟
    لاله اسکندری: بله من مطالعه رمان داستانهای کوتاه و شعر آن هم از نوع شعر نو را خیلی دوست دارم

    سوال: محبوبترین اسباب بازی دوران کودکی شما چی بود؟
    لاله اسکندری: عروسکی داشتم که متاسفانه یکی از اقوام آن را برد و دیگر هم نیاورد من سال پنجم دبستان یک تصادف خیلی سخت داشتم و خانواده برایم یک عروسک پارچه ای با صورت و دست های پلاستیکی که صدا هم داشت هدیه گرفتم تا سال 69-70 هم آن را داشتم و خیلی هم برایم محبوب بود.

    سوال: اولین کتابی که خواندید به خاطر دارید؟
    لاله اسکندری: تو کادر قفس و ماهی سیاه کوچولو بود که مادرم برای من و ستاره گرفت حدود 5 ساله بودم که مادرم آن کتاب ها را برای ما خواند.

    سوال: اسم معلم کلاس اولتان را به یاد دارید؟
    لاله اسکندری: بله من دبستان اتفاق می رفتم کلاس اول خانم اولا آور, کلاس دوم خانم عطایی و کلاس سوم خانم وکیلی معلم های من بودند. متاسفانه نام معلم های چهارم و پنجم را به خاطر ندارم.

    سوال: بزرگترین تفریح شما چیست؟
    لاله اسکندری: اگر فرصت باشد سفر.

    سوال: اخرین سفری که رفتید کجا بود؟
    لاله اسکندری: سال گذشته به ارمنستان رفتم که خیلی برایم جالب بود

    سوال: بیشتر به دیدن کشورها و مناطق تاریخی علاقمند هستید یا به دیدن مکان های مدرن و پیشترفته؟
    لاله اسکندری: مکان های تاریخی و قدیمی برای من خیلی جذاب و دیدنی است. متاسفانه هنوز نتوانستم خیلی از شهرهای ایران منجمله غرب ایران را ببینم که خیلی هم دوست دارم به تمام آن نقاط سفر داشته باشم.

    سوال: اگر بدانید یک ساعت دیگر بیشتر زنده نیستید چه کار می کنید؟
    لاله اسکندری: قطعا فرصتی برای انجام کار خاصی نیست. فقط با آنهایی که دوستشان دارم خداحافظی می کنم و فکر می کنم آماده شدن برای پذیرش این موضوع دشواریست چرا که باید از زندگی که به آن عادت داریم جدا شویم و پا به محیطی ناشناخته بگذاریم.

    سوال: معیار اصلی شما برای ازدواج چیست؟
    لاله اسکندری: قطعا مهمترین معیار درک شخص مقابل از حرفه و احساسات من است.
    سوال: دوست دارید صاحب چند فرزند هم بشوید؟
    لاله اسکندری: با اینکه مردم بچه دار شدن را مسئله راحتی می پندارند ولی به نظر من مسئولیت دشواریست البته در شرایط خاص باید به این سوال پاسخ گفت.

    سوال: ماندگارترین جمله ای که شنیده اید؟ یا حتی یک بین شعر که در ذهن شما جاودانه شده است؟
    لاله اسکندری: شعر ابراهیم در آتش از احمد شاملو که می گوید: من بودم و شدم/ نه زان گونه که غنچه گلی یا دانه ای که برگی/ راست بدان گونه که عامی مردی شهیدی تا آسمان بر او نماز کند. این شعر برای من همیشه سرمشق بوده است.

    سوال: کلا آدم احساساتی هستید؟
    لاله اسکندری: بله خیلی با اینکه همیشه سعی می کنم با عقلم حرکت کنم ولی ما شرقی ها ذاتا احساساتی هستیم.

    سوال: اهل فوتبال هم هستید؟
    لاله اسکندری: قبلا که ورزش می کردم خیلی پیگیر فوتبال بودن الان کمتر

    سوال: قرمز یا آبی؟
    لاله اسکندری: شدیدا آبی و استقلالی. من جزو گروهی هم بودم که به ورزشگاه رفتیم و بازی ایران و بحرین را دیدیم. به همراه خانم نونهالی و خانم ذکریا و خانم حمیدی و ....

    سوال: نزدیکترین دوست بازیگر شما چه کسی است؟
    لاله اسکندری: شهرزاد جوهری و کمند امیرسلیمانی البته بیتشر دوستان قدیمی من بازیگر نیستند.

    سوال: پس قدیمی ترین دوست شما چه کسی است؟
    لاله اسکندری: شبنم حسینی خواهر شهاب حسینی که از 12 الی 13 سالگی با هم دوست هستیم.

    سوال: خانم اسکندری دوست داشتید الان چند ساله بودید؟
    لاله اسکندری: دهه بیست کلا خیلی خوبه دوست داشتم به اوایل ده بیست برمی گشتم

    سوال: شما که اهل قلم و نقاشی هستید از کدام یک از نقاشان بزرگ دنیا تاثیر گرفته اید؟
    لاله اسکندری: باگوگن خیلی ارتباط برقرار می کنم و شاگال با فضای فانتزی کارهایش هم برایم خیلی جذاب است و از استاد استادان یعنی پیکاسو هم بهره بسیاری برده ام

    سوال: رنگ حاکم بر نقاشی هایتان چه رنگی است؟
    لاله اسکندری: همانطور که می بینید آبی

    سوال : خانم اسکندری لباستان هم که ابی است؟
    لاله اسکندری: بله لباس ابی نقاشی آبی و تیم هم آبی.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 10:48 am

    سه شنبه 27 اسفند 1387


    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 100901643308

    بازخواني فيلم «دعوت»، جنجالي ترين فيلم سينمايي سال     87
       كارگردان محبوب يا ديكتاتور مهربان

    ابراهيم حاتمي‌كيا يكي از دوست‌داشتني‌ترين كارگردانان سينماي ايران است؛ كارگرداني كه مردم او را به واسطه فيلم‌هايي كه مي‌سازد، دوست دارند و با افكار او احساس نزديكي مي‌كنند. حافظه مردم، چه آنهايي كه سينماروي حرفه‌اي هستند و چه آنهايي كه گاهي به سينما مي‌روند تا فيلمي خاص را به تماشا بنشينند، هرگز فيلم‌هايي مانند از كرخه تا راين، بوي پيراهن يوسف، ارتفاع پست، موج مرده، روبان قرمز، به نام پدر و سريال خاك سرخ را فراموش نمي‌كنند. حاتمي كيا اما سال 87 با ساخت فيلم دعوت نشان داد كه به نوعي به قانون نسبيت اعتقاد دارد و اين حق را به خود مي‌دهد تا گاهي احساس و نوع ديدگاهش نسبت به موضوعات تغيير كند و دلبستگي‌هايش رنگ ديگري بگيرد.

    فيلم دعوت علاقه‌مندان به سينماي حاتمي‌كيا را متعجب كرد، تعجبي كه حاتمي‌كيا را هم غافلگير و به واكنش نسبت به علاقه‌مندان خود وادار كرد و از آنها خواست كه بگذارند او داستان‌هاي ديگر را هم درسينما تجربه كند. اما حاتمي‌كيا انگار در زمان اين درخواست فراموش كرد كه او سال‌ها خود را هنرمند مردمي معرفي كرده است و هنرمندي كه مردمي باشد زياد نمي‌تواند براي دل خودش فيلم بسازد، چون آن‌‌وقت ديگر مردم به اثر او توجه نشان نمي‌دهند؛ چون فركانس‌هايي كه از دل هنرمند منعكس مي‌شود را با فركانس‌ خواسته‌هاي خود كه سال‌ها هنرمند آنها را تربيت كرده است همسو نمي‌بينند.

    اما واقعيت اين است كه در چنين شرايطي، هم هنرمند فيلمساز حق دارد و هم مردمي كه سال‌ها از او فيلم‌هايي خاص ديده‌اند. با اين مقدمه نگاهي گذرا داريم به اتفاقاتي كه پيش از ساخت فيلم دعوت و بعد ازاكران آن براي حاتمي‌كيا رخ داد؛ اتفاقاتي كه چهره‌اي ديگر از اين فيلمساز دوست‌داشتني به مردم و علاقه‌مندان او نشان داد و باعث شد موجي از حاشيه‌هاي جذاب‌تر از فيلم دعوت، حاتمي‌كيا را دربر بگيرد.

    هر چند گروهي بر اين باور هستند كه حاتمي‌كيا فيلمسازي است كه اگر شرايط بر وفق مرادش نباشد، مي‌تواند حاشيه‌هايي جنجالي به‌وجود آورد تا شرايط را به نفع خودش تغيير دهد. آنهايي كه خاطره نمايش فيلم موج مرده را در جشنواره فيلم فجر و حضور حاتمي‌كيا و تهيه‌كنندگان اين فيلم را در سينما استقلال به ياد دارند حتما با اين گفته موافق هستند حاتمي‌كيا هميشه مي‌دانسته كه چگونه از روزنامه‌ها، خبرنگاران و منتقدان براي موفقيت اكران فيلم خود استفاده كند. حاتمي‌كيا مي‌داند كه مي‌تواند با نگاه ابزاري به خبرنگاران، موجي در روزنامهها و نشريات راه اندازد و بخشي از فروش فيلم خود را روي اين موج تضمين كند.

    خبرنگاراني كه زمان اكران فيلم‌هاي حاتمي‌كيا با او تماس گرفتهاند تا درباره فيلم جديدش كه قرار است اكران شود صحبت كنند، ميدانند حاتمي‌كيا با استقبال به تلفن آنها پاسخ مي‌دهد و از آنها مي‌خواهد از اكران فيلم حمايت كنند اما زماني كه اكران عمومي فيلم چه موفق چه ناموفق ‌ به پايان مي‌رسد امكان ندارد حاتمي‌كيا به تلفن خبرنگاران پاسخ دهد. حاتمي‌كيا با اين نوع نگرش به خبرنگاران و منتقدان در زمان ساخت و اكران فيلم دعوت انتظار داشت با حمايت‌هاي رسانه‌اي اين فيلم را بسازد و اكران كند، اما وقتي رسانه‌هاي مكتوب در اولين قدم و در زمان انتخاب بازيگران فيلم دعوت نسبت به حاتمي‌كيا و تغيير نگرش او واكنش نشان دادند حاتمي‌كيا هم از تاكتيك قهر با روزنامه‌ها استفاده و به صورت غيرمستقيم اعلام كرد نوع نگاهش در سينما كاملا به خودش مربوط است و اصلا تمايل ندارد اخبار فيلم دعوت در روزنامه‌ها درج شود. قهر حاتمي‌كيا با منتقدان هم از زماني آغاز شد كه فيلم دعوت اكران شد و اكثر منتقداني كه روزي حاتمي‌كيا را براي ساخت فيلم‌هايش ستايش مي‌كردند فيلم دعوت را در قد و قواره حاتمي‌كيا ندانستند و صراحتا اعلام كردند اين فيلم به دنياي حاتمي‌كيا تعلق ندارد.

    حاتمي‌كيا اعتراض منتقدان را به حساب خصومت گذاشت و بازهم غيرمستقيم از آنها خواست تا او را به حال خود بگذارند و دنياي او را محدود نكنند. اما نكته جالب اينجاست كه وقتي در دهه فجرفيلم آژانس شيشه‌اي به عنوان بهترين فيلم بعد از انقلاب معرفي شد اين كارگردان گفت كه از دنياي فيلمسازي‌اش فاصله گرفته است و دوست دارد دوباره به دنياي گذشته‌اش برگردد. اما به راستي دنياي قبلي حاتمي‌كيا چگونه دنيايي بود كه فيلم دعوت بين او و آن دنيا فاصله انداخت؟

    حاتمي‌كيا درباره اين دنيا در گفتگويي كه فرزاد حسني در راديو گفتگو با او انجام داد، گفت: فيلم‌هاي من بين مردم و تاريخ اين مملكت ارتباط ايجاد مي‌كند به همين دليل مردم فيلم‌هاي مرا دوست دارند اما خارجي‌ها اصلا فيلم‌هاي مرا نمي‌فهمند؛ به همين دليل خودم مي‌دانم چرا مردم و منتقدان، فيلم دعوت را نمي‌پذيرند؛ چون مي‌ترسند آن ارتباط تاريخي كه با كارهاي قبلي من برقرار كرده بودند را از دست بدهند...

    حاتمي‌كيا با بيان اين نكته نشان داد كه خود مي‌داند به چه دنيايي تعلق دارد و مي‌داند تا زماني كه در اين دنيا نفس بكشد، مي‌تواند نفس به نفس مردم بدهد و آنها را به سينماها بكشاند اما انگار خودش دوست داشته اين واقعيت را حتي براي خودش هم پنهان نگاه دارد و بيشتر به جنجال‌هاي حاشيه‌اي دامن بزند. به همين دليل در يك اتفاق نادر و زماني كه همه او را يكي از نجيب‌ترين كارگردانان سينماي ايران مي‌دانند در همين برنامه راديويي جواب همكار خود، منيژه حكمت را با ادبياتي غيرمتعارف داد و گفت اگر منيژه حكمت مرا فيلمسازي دولتي خطاب مي‌كند من هم به او مي‌گويم تمام دغدغه تو اين است كه ويزاي كانادا بگيري...!

    حاتمي‌كيا زمان اكران فيلم دعوت بسيار عصباني بود، همه را متهم مي‌كرد؛ هم منتقدان و هم كساني كه فيلم جديد او را دوست نداشتند. اما جالب اين‌جاست كه مردم قبل از ساخت فيلم دعوت و زمان پيش توليد آن گفتند كه اين فيلم را در رديف فيلم‌هاي حاتمي‌كيا نمي‌دانند و اين كارگردان نبايد توقع داشته باشد علاقه‌مندان سينماي حاتمي‌كيا به تماشاي دعوت بنشينند و از سينما راضي بيرون بيايند.

    همه بازيگران حاتمي‌كيا

    حاتمي‌كيا قبل از ساخت فيلم دعوت سريال حلقه سبز را براي شبكه سه سيما كارگرداني كرد؛ سريالي كه اعتراضات زيادي به آن شد اما با پخش قسمت آخر سريال حلقه سبز حاتمي‌كيا دوباره محبوبيت خود را در بين مردم به دست آورد و نشان داد كه هنوز هم ضربان علاقه‌هاي مخاطبان خود را مي‌شناسد. اما آشتي بين مردم و كارگردان محبوبشان ديري نپاييد و با اعلام اين خبر كه قرار است حاتمي‌كيا در فيلم جديد خود از بازيگراني مانند مهناز افشار، محمدرضا گلزار، بهرام رادان، هديه تهراني، ليلا اوتادي و... استفاده كند، موجي از اعتراضات شكل گرفت كه اكثر آنها در روزنامه‌ها منتشر شد. اين اعتراضات نشان‌دهنده اين بود كه علاقه‌مندان سينماي حاتمي‌كيا نگران ماهيت فيلمي هستند كه قرار است اين كارگردان مقابل دوربين ببرد. اين پرسش بارها و بارها مطرح شد كه داستان دعوت چيست كه حاتمي‌كيا تصميم گرفته است روايت آن را به بازيگراني بسپارد-‌‌‌بدون ناديده گرفتن توانايي‌هاي آنها‌‌‌‌- كه تامين‌كننده گيشه هستند. آيا حاتمي‌كيا از فروش نرفتن فيلمش نگران است كه مي‌خواهد با استفاده از اين بازيگران فروش خود را تضمين كند؟ حاتمي‌كيا به هيچ كدام از اين اعتراضات پاسخ نداد اما بعد از مدتي خبر آمد كه گلزار و تهراني بازي در فيلم دعوت را نپذيرفته‌اند. اما زماني كه داستان فيلم دعوت گوش به گوش رسيد و در روزنامه‌ها منتشر شد بازهم باعث شگفتي شد. دعوت، برش‌هايي از زندگي چند زن با موقعيت‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مختلف بود كه تلفني متوجه مي‌شوند باردار هستند. در ادامه داستان مي‌بينيم همه آنها بدون اينكه از سرنوشت يكديگر باخبر باشند به يك پزشك مشترك مراجعه مي‌كنند تا جنين خود را سقط‌‌‌ كنند...

    چه داستان عجيبي! اين داستان كجا و داستان از كرخه تا راين كجا؟ اين داستان كجا و داستان آژانس شيشه‌اي و زندگي حاج‌كاظم كجا؟ اين داستان كجا و داستان پدري كه منتظر بازگشت فرزند مفقودالاثر خود است كجا؟ اين داستان را چگونه مي‌توان به قصه به نام پدر پيوند داد؟

    سال گذشته حاتمي‌كيا به برنامه شب شيشه‌اي آمد و وقتي مجري برنامه نظرش را درباره محسن مخملباف پرسيد حاتمي‌كيا مكثي كرد و گفت: خدا همه ما را عاقبت به‌‌خير كند. و جالب اين‌جاست كه بعد از اكران فيلم دعوت خيلي‌ها اين دعا را در حق حاتمي‌كيا نمودند و گفتند خدا همه ما را عاقبت به‌خير كند. البته گروهي هم گفتند كه براي عاقبت به‌‌خيري شايد بهتر باشد حاتمي‌كيا در انتخاب تهيه‌كننده كارهايش تجديد‌نظر كند. همه مي‌دانند در سينما و تلويزيون تهيه‌كننده حرف اول را مي‌زند. تهيه‌كننده مي‌تواند با نوع نگرش خود كارگرداني را در مسير درست هدايت كند. حاتمي‌كيا تا زماني كه زنده‌ياد ابراهيم اصغرزاده را در كنار خود داشت و با تهيه‌كنندگاني مانند مجيد مدرسي و منوچهر محمدي كار مي‌كرد فيلم‌هايش يك‌دست بودند و انگار تب و تاب‌هاي احساسي و فكري‌اش كمتر بود و خودش مي‌دانست كه از سينما چه مي‌خواهد. ياراني كه با او سنخيت داشتند از او حمايت مي‌كردند و نمي‌گذاشتند دغدغه فروش فيلم و برگشت سرمايه او را از مسير واقعي‌اش دور كند اما چند سالي است فروش فيلم آنقدر براي حاتمي‌كيا مهم شده است كه او حاضر است به هر داستاني نزديك شود تا مردم مقابل گيشه سينماهاي نمايش‌دهنده فيلمش صف بكشند و تهيه‌كننده فيلم‌هايش را به بازگشت سرمايه و سود اميدوار كند. اين عطش تماشاچي زياد حتي باعث شد حاتمي‌كيا زماني كه براي ديدن فيلم اخراجي‌هاي‌‌2 به سينما فردوسي رفته بود لب به ستايش مسعود ده‌نمكي بگشايد و بگويد خوش‌به‌حال ده‌نمكي كه مي‌تواند فيلم‌هايي بسازد كه اين همه مخاطب داشته باشد.

    فيلم دعوت در زمان اكران عمومي هرچند مورد بي‌مهري منتقدان قرار گرفت اما مردم نسبتا از آن استقبال كردند، اما اين تماشاگران طيف جديدي از مخاطبان را براي حاتمي‌كيا رقم زدند، تماشاگران اين فيلم بيشتر افرادي بودند كه مي‌خواستند بدانند زاويه نگاه كارگرداني مانند حاتمي‌كيا درباره قضيه‌اي كاملا زنانه مانند سقط جنين چيست.

    چيستا يثربي و فيلمنامه دعوت

    داستان فيلم دعوت كاملا زنانه است، لاجرم نويسنده آن هم بايد يك زن باشد. چنان كه در تيتراژ اين فيلم نويسنده فيلمنامه چيستا يثربي معرفي شده است.

    يثربي همچنين انتخاب بازيگران فيلم را نيز به‌‌عهده داشته است. در ابتداي اكران فيلم دعوت همه چيز به خوبي پيش مي‌رفت و يثربي به عنوان نويسنده اين فيلم با روزنامه‌هاي مختلف مصاحبه مي‌كرد تا اينكه فرزاد حسني از يثربي دعوت كرد به برنامه سينمايي راديو فرهنگ بيايد و مقابل همان ميكروفني بنشيند كه حاتمي‌كيا نشست و درباره فيلم دعوت سخن گفت.

    يثربي در اين برنامه صراحتا اعلام كرد كه از سخنان حاتمي‌كيا چيزي نمي‌فهمد و نمي‌داند چرا اين كارگردان گفته است كه نويسنده فيلمنامه دعوت، يثربي نيست و فقط طرح داستان‌ها از اوست. يثربي خطاب به حاتمي‌كيا گفت: اگر فيلمنامه را من ننوشته‌ام چرا نام مرا به عنوان نويسنده در تيتراژ فيلم آورده‌ايد؟ يثربي در اين برنامه گفت: نمي‌دانم چرا اين روزها مدام چهره‌تان خشمگين است، ادبياتتان تغيير كرده و چند جا خواندم كه گفته‌ايد به كوري چشم منتقدان و گاهي هم منتقدان را ديكتاتورهاي مهربان خطاب كرده‌ايد.

    با اين حال هنوز هم برايتان احترام قائلم، من نويسنده هستم، اگر براي شما ننويسم براي ديگري مي‌نويسم، اصلا براي خودم مي‌نويسم، براي دختر و پسر شما كه متن‌هاي مرا بيشتر از خود شما خوانده بودند.

    يثربي در زمان اكران فيلم دعوت اعلام كرد با تجربياتي كه در پشت صحنه فيلم دعوت به دست آورده است مي‌خواهد پشت صحنه اين فيلم را در قالب يك رمان منتشر كند. اما پيرهادي، تهيه‌كننده فيلم دعوت گفت كه به عنوان تهيه‌كننده فيلم نمي‌گذارد اين رمان منتشر شود چون درست نمي‌داند كه زندگي شخصي بازيگران سينما در يك رمان بازگو شود.

    اما يثربي در پاسخ به پيرهادي گفت كه قصد ندارد پشت صحنه فيلم دعوت را بنويسد بلكه پشت صحنه اين فيلم به او كدهايي داده‌اند كه بتواند پي‌رنگ رمان خود را مشخص كند.

    يثربي گفت: رمان من داستان نويسنده‌اي 39 ساله است كه تصميم مي‌گيرد يك سال از زندگي‌اش را كه همزمان با بلوغ دخترش بوده است بنويسد.

    پس از دعوت

    وقتي اكران فيلم دعوت به پايان رسيد، پيرهادي اعلام كرد حاتمي‌كيا تصميم دارد فيلم بعد از دعوت را بسازد اما تاكنون خبري از ساخت اين فيلم منتشر نشده است. انگار حاتمي‌كيا مشغول سبك و سنگين كردن شرايط است. اين كارگردان سال گذشته كه به برنامه شب شيشه‌اي آمد خاطره جالبي تعريف كرد. او گفت چند سال قبل از ساخت فيلم آژانس شيشه‌اي كاملا از دنياي سينما سرخورده شده بود.

    در اين شرايط حتي تصميم مي‌گيرد سينما را براي هميشه رها كند ومدتي هم به مغازه كفاشي پدرش پناه مي‌برد، اما در همين خلوت است كه فيلمنامه آژانس شيشه‌اي كم‌كم شكل مي‌گيرد و زماني كه حاتمي‌كيا آن را به فيلم تبديل مي‌كند، به يكي از بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران تبديل مي‌شود. اكنون هم حاتمي‌كيا با رفتن به دنيايي كه خلوت‌تر است و سپري كردن مدتي در تنهايي شايد بار ديگر به سينمايي برگردد كه متعلق به آن است و مردم هم آن سينما را دوست مي‌دارند.

    طاهره آشياني
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 3:38 pm

    10 سال بعد از آژانس شیشه‌ای چه کسی دل شیشه‌ای ما را می‌کشند؟
    يکشنبه 11 بهمن 1388

    نيگا... . خان دایی رو... . يه پهلوون قدیمی كه توی بازارچه رو سرش قسم می‌خورن... همونی كه بچه‌ها ردیفی لب جوب ميشينن و از پهلوونیاش می‌گن... اِه خان دایی تو آدمو مايوس می‌كنی!
    [قيصر - نوشته مسعود كيميایی]


    آقای حاتمی‌کیا بچه‌های این دوره زمانه از حاج کاظم و اصغر برای هم داستان‌ها تعریف می‌کنند. از شجاعت‌ها و پهلووینهایشان. از شما که خالق آنها هستید. آقای حاتمی‌کیا ما هنوز روی اسم حاج

    کاظم و عباس قسم می‌خوریم. امیدواریم شما ما را مایوس نکنید. " لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد ."

    حاج کاظم هنوز برای کمک به عباس تنها است، اصغر کجایی؟

    آقای حاتمی‌کیا به ما رحم کن. به تمامی آن لحظاتی که برای حاج کاظم، عباس و اصغر گریه کردیم رحم کن. برادر ابراهیم مگر زنده نگه داشتن یاد لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد همپای شهادت نیست؟ آخر مهناز افشار کجای فرهنگ لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد قرار می‌گیرد؟ بازیگر آتش بس را چه به حاتمی‌کیا؟ برادر ابراهیم یادت هست گفتی: دعاكنيد در كرخه بمانم و در راين غرق نشوم. حالا مهناز افشار کرخه هست یا راین؟

    برادر ابراهیم اگر به خودت رحم نمی‌کنی به ما و اعتمادی که به تو کردیم رحم کن. چگونه یک شبه از پرویز پرستویی، رضا کیانیان و حمید فرخ‌نژاد به محمدرضا گلزار و مهناز افشار رسیدید؟ البته این زمزمه‌های یک شب ۱۰ ساله است! آقای حاتمی‌کیا من جواب آن پسری را که در اعماق پل رومی در خانه‌اش سنگر درست کرده و از آن بوی پیراهن یوسف به مشام می‌رسد را چه بدهم؟


    لباس حاج‌کاظم و فاطمه بر تن گلزار و مهناز افشار کمی گشاد است

    حاج کاظم را باید قهرمان نمونه‌وار دوران پس از جنگ قلمداد کرد که هنوز پایبند آرمان‌های رسوب کرده درون خود است. قهرمانی که مناسبات جامعه پس از جنگ را برنمی‌تابد و وقتی همراهی پیدا نمی‌کند به تنهایی سر به اعتراض و شورش بر می‌دارد.

    آقای حاتمی‌کیا تازه‌گی‌ها به فیلم‌های روی پرده نگاهی انداختیه‌اید؟ توفیق اجباری، کلاغ پر، جایگاه محمدرضا گلزار و مهناز افشار را در سینمای ایران می‌دانید؟ بگذارید سرراست و مستقیم به شما بگوییم اینها بازیگران درپیت سینمای ایران هستند. بازیگران پاپ‌کورن خور و فست فود. حضور مانکنها در جغرافیای حاج کاظم، عباس و اصغر محکوم است.

    مهناز افشار فقط به درد کسانی می‌خورد که با آهنگ کامران و هومن می‌رقصند و چلچراغ می‌خوانند. یک مشت دختر و پسر الکی خوش. سینمای شما خیلی بزرگتر از قد و قواره اینها است. برادر ابراهیم لباس حاج‌کاظم و فاطمه بر تن گلزار و مهناز افشار کمی گشاد است.


    مهناز افشار فقط به درد کسانی می‌خورد که با آهنگ کامران و هومن می‌رقصند

    حاج کاظم وارد بازی ناخواسته‌ای می‌شود که به موازنه‌ای نابرابر می‌ماند و حتی وقتی عباس و اصغر به او می‌پیوندند همچنان اقلیت کوچک آنها که به زور اسلحه به پاخاسته در مقابل جمعیتی که گروگان آنها شده‌اند، غریب می‌نماید.

    آقای حاتمی‌کیا یادتان هست در مستندی که درباره پشت صحنه آژانس شیشه‌ای ساخته شد عنوان کردید که حاج کاظم بیش از هر چیز برآمده از موقعیت خود شما در آن زمان است. پسزدگی از سوی مردم و اجتماعی که زمانی برای حفظ آنها از همه چیز خود گذشتید و شکافی که حاصل این حضور نداشتن است.


    اصغر زودباش سنگر خالیه

    نکند حالا حضور مهناز افشار و محمدرضا گلزار نشانه موقعییت شما در جامعه‌ای هست که جوانهایش فکر می‌کنند همت فقط اسم یک اتوبان است!؟ هیچ کجا امن نیست و قهرمانی که حتی در خانه نه با کلام بلکه با نگاه سرزنش می‌شود.

    مگر جز به زور اسلحه می‌تواند گوش شنوایی برای شنیدن رازهایش پیدا کند؟ اینجاست که فاطمه چفیه‌ای که آبروی یک نسل است را برای حاج‌کاظم می‌فرستد و تنها بازمانده نسل ابراهیم همت و باکری را به درستی رویکردی که در پیش گرفته مطمئن می‌کند.

    آژانس شیشه‌ای در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر در سال 76 موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم، فیلمنامه و کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول و دوم مرد برای پرویز پرستویی و رضا کیانیان، بهترین بازیگر نقش دوم زن و مرد برای بیتا بادران و حبیب رضایی، بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین را به دست آورد.


    برادر ابراهیم بلیطای ما رو دادی رفت؟


    برادر ابراهیم تو را به جان حاج کاظم و اصغر بی‌خیال مهناز افشار شو. آقای حاتمی‌کیا آژانس شیشه‌ای آبروی یک نسل است. نسلی فراموش شده. دیگر خیلی‌ها فراموش کردند که اگر حاج کاظم،



    عباس و اصغر نرفته بودند جبهه‌ الان دخترهای ایرانی باید جلوی صدام توی سعدآباد عربی می‌رقصیدند.






    یادتان هست عباس به حاج کاظم چی گفت: حاجی ما با خدا مامعله کردیم نه با اینا
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 3:45 pm

    يکشنبه 22/2/1387

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 186223113104162672332391332381032121674070103

    حاتمي‌كيا: عقبه‌هاي مهندسي سينما بعد از دوره سازندگي خالي شد


    «ققنوس» فيلم بعدي «حاتمي‌كيا»؛

    حاتمي كيا درباره فيلم سازي سينماي دفاع مقدس گفت: جاي يك مديريت و مهندسي، مدتي است كه در سينماي ما خالي است. يعني بعد از دوران سازندگي اين عقبه‌ها خالي شده و ديگر احساس مي‌شود كه اينها دغدغه فيلم ساز است.

    «ابراهيم حاتمي‌كيا» در گفت‌وگو با «حميدرضا مدقق» در برنامه تلويزيوني «45دقيقه» شبكه خبر، درباره مهمترين مشكل سينماي ايران گفت: فيلم‌ها با امكانات محدودي ساخته مي‌شود ضمن اينكه ما محدوديت زمان پخش را نيز داريم. ما سالها پيش در لاله زار كلي سينما داشتيم كه به دليل تغيير محل سكونت مردم ديگر به كار نمي‌آيند و بايد در فكر ايجاد سالن‌هايي در مناطق ديگري از شهر تهران و ساير شهرها بود كه اين به موفقيت فيلم‌ها كمك كند. البته در اين ميان، ساخت سالن‌هايي مانند سينماي آزادي يا مجموعه پارك ملت به سينما نفس مي‌دهد.

    حاتمي‌كيا گفت: به‌طور كلي بايد بگويم كه كمبود سالن، پاشنه آشيل سينماي ايران است. سينماي آمريكا در سال 1100 فيلم توليد مي‌كند كه ما در ايران از ميان‌ آنها 100 تا مي‌بينيم و شايد 10تاي آنها قابل اعتنا باشد و ما بقي فيلم‌هايشان هم متعلق به سينماي بدنه است. ولي آنقدر سالن‌ سينما وجود دارد كه اينها امكان اكران همزمان و موفق را مي‌يابند هر چند كه در گيشه هم گاه رقم‌هاي پائيني نيز عايدشان مي‌شود.

    وي ادامه داد: چشم و اميد ما به ساخت سالن‌هاي مانند سينما آزادي است. اين چرخه‌ ساخت سالن‌هاي مدرن در دنيا وجود دارد اما در ايران به آن شكل وجود ندارد كه ما را كوچك و حقير مي‌كند.
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 1812202075518423117916723924025217203155136227

    حاتمي‌كيا در ادامه، با بيان اينكه ما در عرصه سينما سه نوع فيلمسازي داريم، تصريح كرد: دسته اول فيلمسازان عاميانه هستند. دسته دوم فيلمسازاني هستند كه به مسائل دروني توجهي ندارند و دسته سوم فيلمسازاني فرهنگي هستند كه به درون نيز توجه مي‌كنند. در اين بين، سينماي فرهنگي ما نياز به حمايت دارد در شرايطي كه امروز همه چيز دست سينمادار است و براي اينكه فيلم بسازيم، بايد همه مثل پسران شايسته كنار ديوار بايستيم تا ما را انتخاب كنند اما در واقع اين فيلمسازان هستند كه بايد ذائقه مخاطب را تعيين كنند. فيلم‌هايي مانند «به‌همين سادگي» بايد ساخته شود و لازمه اين تجربه‌كردن‌ اين است كه در اين حوزه ريسك شود.فيلمسازاني كه دغدغه فرهنگي دارند و به دنبال باز كردن راه‌هاي جديد هستند، بايد حمايت شوند. مثلا مدت اكران فيلم‌هاي‌شان طولاني شود. بايد يك سيستم و مديريت باشد و يك جاهايي سوبسيد‌هايي وجود داشته باشد تا صنعت سينماي ملي ما هم، خود را حفظ كند.

    وي افزود: من فيلمساز، يكسري دغدغه‌هاي فرهنگي و تجربي دارم و بايد حمايت شوم. البته حمايت‌كنندگان نبايد مثل بختك باشند، نبايد محدوديت ايجاد كنند و فيلمسازان از لحاظ مالي بايد تامين شوند. در تمام دنيا نيز اين كار انجام مي‌شود. در غير اين صورت و در شرايطي كه سينماي بدنه قرار است كثرت‌گرا باشد، آن وقت همه دور هم مي‌چرخيم و هيچ اتفاقي نويي نمي‌افتد.

    حاتمي كيا در مورد علت عدم فعاليتش در سينماي دفاع مقدس، گفت: جاي يك مديريت و مهندسي، مدتي است كه در سينماي ما خالي است. يعني بعد از دوران سازندگي اين عقبه‌ها خالي شده و ديگر احساس مي‌شود كه اينها دغدغه فيلم ساز است با چنگ و دندان بايد حفظشان كند و روز غربت اين نوع سينما است. من معتقدم قرار نيست كه فيلم‌هاي ما فقط كمدي باشد. حرف‌هاي ديگر هم بايد زده شود. سينماي دفاع‌مقدس حرف‌هاي گفتني بسياري دارد و نياز به متولياني دارد كه اين سينما نميرد و لازمه‌اش اين است كه يكسري مديران پرقدرت كه اين حوزه را مغتنم مي‌دانند، حضور داشته باشند و چون نيستند آدم احساس ناامني مي‌كند.

    «ابراهيم حاتمي‌كيا» گفت: فيلم «به‌رنگ ارغوان» به يكي از فرزندان من مي‌ماند كه پشت شيشه‌هاي بخش نوزادان بيمارستان مانده و به پرستاري دلسوز نياز دارد كه او را در آغوش بگيرد.

    وي گفت: فيلم «به‌رنگ ارغوان» به يكي از فرزندان من مي‌ماند كه پشت شيشه‌هاي بخش نوزادان بيمارستان مانده و به پرستاري دلسوز نياز دارد كه او را در آغوش بگيرد.

    بنا بر اين گزارش، وي گفت: مشكل «به رنگ ارغوان» حل‌شدني است اما در نوعي تبعيد خود خواسته بسر مي‌برد. به نظرم اكنون چند سالي از توليد فيلم گذشته و مشكلي براي نمايش آن وجود ندارد و من اميدوارم كه اين فيلم هم اكران شود تا ديگر هيچ فيلم توقيفي يا نمايش‌داده نشده در كارنامه من وجود نداشته باشد.

    او كه به پرسش‌هاي متنوعي پاسخ مي‌داد، در در بخش ديگري از اين برنامه، با ذكر اين نكته كه با فيلم جديد خود «دعوت»، رويكردي جديد در فيلمسازي داشته است؛ اظهار داشت: در كارهاي سينمايي، توجه به خانواده و به ويژه حضور زن در كانون آن، بسيار بااهميت است.


    ايراهيم حاتمي‌كيا افزود: نقش زن در دوران دفاع مقدس، بسيار چشمگير بود، بنابراين در فيلم هاي سينمايي دفاع مقدس، حضور معنوي زن را بايد بيشتر نشان داد.

    اين كارگردان ايراني، ضمن توضيح درباره استفاده از سوپراستارها در فيلم «دعوت» گفت: از جنجال‌ها و حساسيت‌هاي پيش‌آمده در اين زمينه خيلي خوشحال شدم چون متوجه شدم مخاطبان سايت‌هاي اينترنتي كه جوان‌ها هستند چقدر در اين زمينه دغدغه دارند.

    وي ارتباط با جوانان را براي ساخت فيلم نوعي ارزش دانست و گفت: جداي از سود مالي و تعيين‌كننده بودن سينمادارها در سرنوشت نمايش يك فيلم، من به ارتباط با مخاطب نياز دارم و با اين ارتباط زنده هستم.

    حاتمي كيا خاطرنشان كرد: مهندسي دقيق مديريتي در بالا رفتن كيفيت صنعت سينما موثر است و سينما بايد همواره به دنبال ارائه حرف‌هاي تازه براي مخاطب باشد، چنانكه سينماي دفاع مقدس همواره حرف تازه‌اي براي گفتن دارد و كار در اين زمينه ناگفته‌هاي جنگ را بيشتر نمايان مي‌كند.

    او در اين برنامه، ضمن خوشحالي از فروش بالاي 150 ميليوني فيلم «به‌همين سادگي»(رضا ميركريمي) در اكران عمومي، نسبت به نمايش فيلم «سازدهني» از تلويزيون اظهار خوشنودي كرد و فيلم «امير نادري» را نوستالژي دوران گذشته خود دانست.

    اين كارگردان، فيلم «خاكستر سبز» و توليد آن در بوسني را خاطره‌انگيزترين ساخته سينمايي خود قلمداد كرد.

    «حاتمي‌كيا» همچنين نسبت به برخي انتقادات وارده به سريال «حلقه سبز» از سوي منتقدان سينما پاسخ داد و استقبال مخاطب از اين سريال را ستود.
    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 1781618123418712324993189211243215107253125253
    وي در اين گفت‌وگو درباره مجموعه «حلقه سبز» گفت: اين سريال براي من كار خوبي بود و اي كاش مي‌شد منتقدان را سر صحنه آورد تا شرايط كاري ما را ببينيد. ما در «حلقه سبز» دو شخصيت محوري به نام‌هاي گلبهار و حسن گلاب داشتيم كه يكي از آنها از زاويه كسي بود كه دوست دارد زنده باشد و بقا داشته باشد و شخصيت ديگر زني كه با اين فرد روبه رو مي‌شود و گونه‌اي واكنش‌هاي غير عقلاني پيدا مي‌كند و من سعي كردم با فضاي كه اين دو طي مي‌كنند همرازي و همدلي كنم، اما افرادي ديگري هم در اين ميان بودند كه به آنها احترام گذاشتم و به آنها همدل نشدم.

    وي افزود: «حلقه‌ سبز» به اين مفهوم كه من سريال سازي كرده‌ باشم نبود و من آن را مثل يك فيلم سينمايي 800 دقيقه‌اي مي‌دانم و به آن فيلم مي‌گويم. به همين دليل تلاش كردم تا با همان حساسيت‌هايي كه روي فيلم‌هاي سينمايي خود دارم كار را بسازم و اين حس را به جمعي كه با آنها كار مي‌كردم نيز منتقل كردم.

    وي در ادامه گفت: من با «حلقه سبز» به دنبال تجربه‌كردن بودم و اين ريسك را پذيرفتم كه وارد قاعده‌بازي نشوم و كارم كليشه‌اي و تكراري نشود.

    وي در پاسخ به سوالي مبني بر كم شدن ميزان پيوند‌ها اعضاپس از پخش اين سريال نيز گفت: اين موضع‌گيري در مورد حلقه سبز بي‌انصافي است. من در «حلقه سبز» مشاور پزشكي داشتم كه سرصحنه فيلمبرداري بودند و دائم از نظراتشان استفاده مي‌كردم. البته در ساخت كار، بحث درام و و دراماتيك كردن نيز مطرح است و اگر گفته‌اند كساني از اين سريال تاثير گرفته‌اند، بي‌انصافي كرده‌اند چون داوطلبان اهداي عضو بايد عميق‌تر از اين عمل كنند و با اين بادها نلرزند. كساني كه اين حرف را مي‌زنند بحث ديگري را آشكار مي‌كنند. آيا كساني كه با اين قدرت بالا اقدام به اهداي عضو مي‌كند، واقعا با موج ضعيفي مثل «حلقه سبز» نظر خود را عوض مي‌كند؟

    حاتمي كيا در ادامه درباره ملودرام كاربردي در آثارش كه منجر به گريستن مخاطبانش مي‌شود، گفت: اراده نكردم كه بروم بگويم بايد از نظر استراتژيك اين گونه كار كنم. اين ملودارم‌ها احساس خودم است. من به اين بحث ابزاري نگاه نكردم و اين يك رابطه كاملا دلي و قلبي با خودم است و من دوست دارم از قبل آن، يك جور حجامت روحي در مخاطب رخ دهد و تصوير حسي براي مخاطب ايجاد شود كه به آن نياز داريم و آن در فضاي گريه، بيشتر از خنده است. من دوست دارم لحظاتي را بسازم كه روح و ذهن مخاطب را خالي كنم.

    وي در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه در ساخت فيلم احساس وظيفه مي‌كنيد نيز گفت ما به ظرف و قالب سينما علاقه ذاتي دارم. البته اين ظرف به خودي خود كامل نيست و اگر برايم شكل و محتوا بگيرد، به من انگيزه مي‌دهد.

    «حاتمي‌كيا» در ادامه درباره چگونگي حضورش در سينماي دفاع مقدس امروز، اظهار داشت: من در فيلم‌هايم حرفي براي گفتن دارم و از سر سيري وارد اين حوزه نشده‌ام. من به اين فكر مي‌كنم كه از سال 67 به بعد چه چيز جنگ را بايد در جامعه گفت و كار با اين شرايط سخت مي‌شود. من دوست ندارم كه به نوستالژي صرف تكيه كنم و بگويم كه آن دوران چه بود و چه گذشته و چه حال و احوالي داشتيم. دوست دارم از آن فضا انژري بگيرم كه حال و امروز مرا هم پاسخ بدهد.

    وي ادامه داد: ما بزرگ شده و پدر شده‌ايم و نسل بعدي براي‌مان مهم است. با اين نگاه، اصرار دارم حرفي بزنم كه حرف زمانه‌ام باشد.

    وي درباره موضوع فيلم جديدش با نام «دعوت» نيز گفت: تلاش كرده‌ام كه در دعوت به خانواده‌ها بپردازم و تجربه تازه‌اي و در آن درباره زن‌هاي حرف بزنم كه ازدواج كرده‌اند و جامعه آنها را به جايي مي‌كشاند كه مجبور مي‌شوند به سختي تصميم بگيرم.

    فيلم «دعوت» نيز برخلاف فيلم‌هاي قبلي‌ام - كه در آنها كمي نگاه و تكيه‌گاهم مردانه بود و زنان در آن‌ها با فاصله انجام وظيفه مي‌كردند- داراي نوعي فضاي زنانه است و قصه 5 زن را به تصوير مي‌كشد كه حرف‌هايي براي گفتن دارند.

    وي اظهار داشت: زنان در جبهه حضور فيزيكي داشتند و پشت سر هر مرد رزمنده‌اي يك زن موفق نيز بوده است و چقدر علاقه دارم كه از همسران و خانواده‌هاي شهدا حرف بزنم كه البته اين حوزه نگهباناني قوي دارد كه نمي‌گذارند اين حوزه‌ها را خراش بدهيم و به درون آنها نزديك بشويم.

    كارگردان «آژانس شيشه‌اي» در باره دنبال كردن فيلم‌هاي سينمايي روز دنيا نيز گفت: از وقتي بحث دي ودي‌ها آمده دست ما باز شده. فيلم‌هاي روز بيشتر متاسفانه مبتني بر فضاي هاليود است. البته فيلم ديدن من مودي است و گاهي حال ديدن فيلم‌ها را دارم و پشت هم مي‌‌بينم ولي گاه اوقات زمان فيلم سازي به مدت 8 الي 7 ماه فيلم نمي‌بينيم.

    «حاتمي‌كيا» درباره موضوع ترك تحصيلش در دوران دانشگاه نيز اظهار داشت: من وقتي مي‌خواستم به دانشگاه بروم سه تا فيلم سينمايي ساخته بودم و در زمره فيلم سازان محسوب مي‌شدم اما شرايط دانشگاه مرا گرفتار مي‌كرد. همان قدر كه دوست داشتم منضبط و درس خوان باشم احساس مي‌كردم زير نگاه‌هاي ديگر در دانشكده قرار دارم و احساس كردم نبودنم برخي را راحت مي‌كند. مدتي نرفتم ولي استاد اكبرعالمي مرا با تشر به سر كلاس برگرداند.

    وي درباره كار در حوزه تئاتر نيز گفت: من اخلاقا آدم تئاتر نيستم. البته با تئاتر به آن مفهوم كه بخواهم از آن استفاده كنم، مشكلي ندارم. البته در زمان تحصيلم از رشته تئاتر انتقالي گرفته و به رشته سينما رفتم شايد اشتباه كردم و بايد از آنجا بيرون نمي‌آمدم. و بيشتر درس مي‌گرفتم اما در همان ابتدا در نقشي كه قرار بود نقش كودك 6 ماهه‌اي را ايفا كنم، متوجه شدم كه به درد تئاتر نمي‌خورم!

    وي درباره اينكه تا به حال با كدام يك از بازيگراني كه با آنها كار كرده ارتباط بيشتري برقرار كرده است نيز اظهار داشت: از بين بازيگران با پرويز پرستويي بيشتر ارتباط برقرار كرده‌ام كه در تجربه آخرم (دعوت) لزومي نباشد كه باشد و بعد از آن هم حميد فرخ نژاد.

    «حاتمي‌كيا» با بيان اينكه در كار آخرم بازيگردان نداشته‌ام و خانم چيستا يثربي فقط در انتخاب بازيگر به من كمك كرده است، گفت: بازيگرداني اين فيلم تجربه خودم بودم كه بايد ببنيم در اكران چه جوابي مي‌دهد.

    وي همچنين از «ققنوس» به عنوان فيلم بعدي خود ياد كرد و گفت فعاليت‌هايي در اين زمينه آغاز كرده است.

    منبع : خبرگزاري فارس
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 3:56 pm

    شنبه 10 مرداد 1388
    حاتمی‌کیا بالاخره سکوت دو ماهه‌اش را شکست
    آژانس شیشه‌ای 2 کجاست؟
    فرهنگ > سینما - امیر قادری


    یاد آن روزها به خیر که فکر می‌کردیم «آژانس شیشه‌ای» فیلم پیچیده‌ای است. به نظرم می‌رسید که تقابل بین عباس و سلحشور، بین حاج کاظم و آدم‌های داخل آژانس، ویژه‌ترین بخش تاریخ این سرزمین است. وقتی اسطوره به خیابان می‌آید، وقتی جهان ارزش‌های پیچیده بشر متمدن با جهان مقدس ارزش‌های اساطیری درمی‌افتد، حاج‌کاظم برای نجات آرمانش حق آدم‌های داخل آژانس را می‌خورد. آدم‌های ظاهراً معمولی که یادگاری از جبهه نداشتند. او آدم بد داستان بود یا آدم خوبش؟! تناقض از این بیشتر؟

    این شد که آژانس شیشه‌ای، پر سروصداترین فیلم دوران خودش شد. به شکل غریبی، آدم‌ها با طرز تفکر و خاستگاه‌های گوناگون، فیلم را از آن خودشان می‌دانستند. به بهانه فیلم حرف‌ها زده شد و بحث‌ها شکل گرفت. یکی، دو سال پیش در مقاله‌ای نوشتم که هامون و آژانس شیشه‌ای، چه دوست داشته باشیم یا نه، ماندگارترین فیلم‌های سینمای ایران در دو دهه اخیر بوده‌اند. آژانس شیشه‌ای، آینه جامعه ما بود و. . .

    . . . و آینه جامعه ما ماند. کی فکرش را می‌کرد؟ کم کم تبدیل شد به پر سروصداترین و احتمالاً محبوب‌ترین فیلم دهه 1370. تماشاگران بعدی و مخاطب‌های تازه هم فیلم را زنده نگه داشتند. ارزش‌های سینمایی داشته و نداشته به کنار، هر کدام از آدم‌های داستان هوادارانی یافتند و مخالفانی و از آن مهمتر، آدم‌هایی شبیه به خودشان در بافت اجتماعی و سیاسی جامعه. هنوز بود و همچنان فکر می‌کردیم آژانس شیشه‌ای تناقضی را مطرح می‌کند و دورانی که پیچیده‌ترین است و دیگر بعید است چنین پیچیدگی‌ای را تجربه کنیم و چنین جهانی را از ارزش‌ها و حق‌های متناقض.

    در یکی، دو ماه گذشته و همراه با تحولات اخیر، ابراهیم حاتمی‌کیا، ساکت بزرگ بود. هیچ جور موضع‌گیری نکرد و حرفی نزد. اما مخلوق جلوتر از خالقش حرکت کرد. پیش رفت و پیش رفت و کم کم جایش را در ذهن آدم‌ها باز کرد. این که حالا سلحشور کجاست و حاج کاظم و عباس و ابوذر و سلمان و اصغر کجایند.

    ملت، فیلم را مثل شابلون گذاشته بودند روی اتفاقات اخیر. پس وقتی در سایت «سینمای ما»، از آژانس شیشه‌ای و این روزها نوشتیم، بازدید کنندگان سایت شروع کردند به شکل گسترده‌ای از خاطراتشان گفتند و اتفاق‌های امروز.

    ابراهیم حاتمی‌کیا، وقتی این را دید، سکوت دو ماهه‌اش را شکست. یادداشتی نوشت با این مضمون خطاب به مخاطبان آژانس شیشه‌ای و از کاربران سایت خواست تا همراه و همدوش او، نظرشان را درباره امروز شخصیت‌ها بگویند:
    «یا لطیف - این ایام بعضی شوخی و جدی ازم آدرس حاج کاظم و سلحشور و اصغر و سلمان و عباس رو می‌گیرن. عزیزم من هم مثل شما گاهی وقتا اونا رو می‌بینم. از شما چه پنهون یه وقتایی فهمیدم که شونه به شونه هم وایستادیم، ولی ساکت. بیایید گیوه‌های مکاشفه رو وربکشیم و بریم تعقیب‌شون. ببینیم کجا می‌رن. با کی نشست و برخاست دارن. حرف دل‌شون چیه. حال و روزشون چطوره. نکنه دارن آژانس 2 رو می‌سازن و ما بی‌خبر نشستیم. ممنون‌تون می‌شم منو از دلشورگی دربیارین. ابراهیم حاتمی‌کیا»

    همه این‌ها را نوشتم که برای‌تان بگویم: ما را بگو. ما آدم‌های ساده را. فکر می‌کردیم آن سال‌های میانه دهه 1370، پیچیده‌ترین سال‌های عمر کوتاه و پر پیچ و خم ما بوده و حالا. . .
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 58
    Registration date : 2008-02-27

    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 Empty رد: ابراهيم حاتمي کيا

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 20, 2010 3:59 pm

    حلقه سبز حاتمی کیا



    ابراهيم حاتمي کيا - صفحة 12 010501036114_13

    آفتاب: حاتمی کیاSad(با ساخت سريال‌هاي تلويزيوني مي‌توان با كساني‌كه به سينما دسترسي ندارند و از فرصت كافي براي رفتن به سينما برخوردار نيستند، نيز ارتباط برقرار كرد.))

    ابراهيم حاتمي‌كيا پس از ساخت مجموعه تلويزيوني «‌خاك سرخ» در سال 1380، پس از 5 سال ساخت سريالي ديگر با نام «حلقه سبز» را تجربه كرد. به گفته وي، اين سريال براي ارتباط با طيف گسترده مخاطبان رسانه‌ي ملي ساخته شده است.

    «حلقه سبز» كه دومين مجموعه‌ تلويزيوني حاتمي‌كيا محسوب مي‌شود، بنا بر تاكيد خود اين كارگردان «هيچ ربطي به جنگ ندارد» و از حال و هوايي كاملاً متفاوت با ديگر كارهاي اين كارگردان برخوردار است.

    حاتمی‌کیا معتقد است تعداد مخاطبان تلويزيون نسبت به سينما خيلي بيشتر است، وی وجه آرماني اين مساله را براي خود ارزشمند دانسته است.
    ((با ساخت سريال‌هاي تلويزيوني مي‌توان با كساني‌كه به سينما دسترسي ندارند و از فرصت كافي براي رفتن به سينما برخوردار نيستند، نيز ارتباط برقرار كرد.)) اين جمله را كارگردان «حلقه سبز» بيان كرده و در عين حال در پاسخ به اين پرسش كه آيا توجه به قشر جوان را براي سريالي كه در شبكه سه سيما ساخته مي‌شود، رعايت كرده، گفته است: تا كنون اصلاً به اين مساله فكر نكرده بودم.
    بازيگران اصلي «حلقه سبز» كه سه نقش محوري آن را بازي مي‌كنند،حميد فرخ‌نژاد، سيما تيرانداز و محمد حاتمي هستند كه تماشاگر در قسمت اول تنها شاهد بازي دو تن از آنان بوده است.
    حميد فرخ‌نژاد كه در فيلم‌هاي ديگري از ابراهيم حاتمي‌كيا به نام‌هاي ارتفاع پست و به رنگ ارغوان، نيز حضور داشته است، در حلقه سبز با چهره‌يي كاملاً متفاوت مقابل دوربين رفته است، وی براي سومين بار در كاري از ابراهيم حاتمي‌كيا حاضر شد تا موفقيت‌هاي قبلي‌اش را تكرار كند.
    او در «حلقه سبز» به قول سيما تيرانداز «مردي قد بلند، چهارشانه و كچل» است كه بر خلاف تصور برخی افراد به هيچ‌وجه خوش تيپ نيست! فرخ‌نژاد در «حلقه سبز» نقش روحي را بازي مي‌كند كه با گريم و حركاتي كاملاً عجيب، پالتويي بلند و طوسي به تن دارد و تنها توسط برخي افراد ديده مي‌شود.
    سيما تيرانداز در «حلقه سبز» نقش «گلي»، دانشجوي پزشكي را بازي مي‌كند كه در همين قسمت اول نشان داده شده كه با مشكلات بسياري در زندگي شخصي خود مواجه است؛ او تنها كسي است كه تا كنون توانسته فرخ‌نژاد يا همان روح سرگردان را ببيند.
    «آقاي حاتمي كيا به بازي و بازيگر اهميت بسياري مي‌دهند.» اين جمله را تيرانداز گفته و بازي در پروژه‌اي به كارگرداني ابراهيم حاتمي‌كيا را از آرزوهاي خود برشمرده است.
    تيرانداز 9 ماه همكاري مداوم با سريال «حلقه سبز» داشته و دقت و وسواسي كه ابراهيم حاتمي‌كيا در كارهايش به خرج مي‌دهد نيز بر سختي كارش افزوده است.

    حاتمی کیا هم‌چنين گفته است: «حلقه سبز» به لحاظ بودجه با مشكلي مواجه نشد و مانند تمام پروژه‌هاي تلويزيوني روند ساختش طي شد.از طرفي، اين سريال جزء پروژه‌هاي خيلي سنگين سازمان صداو سيما نيست كه به دليل كمبود بودجه متوقف شود و پروژه‌اي عادي محسوب مي‌شود.

    آخرين پلان «حلقه سبز» حاتمي‌كيا ششم مرداد ماه سال گذشته در حضور رييس سازمان صدا و سيما، مدير شبكه سه سيما كه جمعي از خبرنگاران شبكه‌هاي تلويزيوني و خبرگزاري‌ها را نيز ناظر مي‌ديدند، تصويربرداري‌ شد. عوامل سريال «‌حلقه سبز» كه مجموعاً در سه بيمارستان تصويربرداري داشته‌اند، در نهايت مركز قلب تهران را براي صحنه‌هاي اتاق عمل و انتهايي انتخاب كردند؛ چرا كه به گفته‌ي ابراهيم حاتمي‌كيا اين مركز از كامل‌ترين تجهيزات در سطح تهران برخوردار است.
    رييس صداوسيما در اين روز ابراز اميدواري كرد كه با ساخت «حلقه سبز» فضاي بهتري براي پيوند قلب در ايران فراهم شود و اين فرهنگ در ميان مردم كشورمان جا بيفتد. وي هم‌چنين پيش‌بيني كرد ساخته حاتمي‌كيا در زمره‌ي كارهاي پرمخاطب قرار گيرد.
    وي هم‌چنين معتقد است: در «حلقه سبز» نگاهي جديد به مساله حيات و زندگي پس از مرگ به تصوير كشيده مي‌شود و اين مجموعه از دريچه‌اي جديد به مبحث ايثار و از خود گذشتگي مي‌پردازند.

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس نوفمبر 21, 2024 10:55 pm ميباشد