چند روز پی گیری در اتاق انجمن بازیگران روبرویش مینشینم.او یکی از جوان ترین اعضای این انجمن است.میگوید
(کار صنفی کردنم به روحیه مبارزه جویانه ام برمیگردد.دلم میخواهد برای پیش کسوتان هنر کا کنم.دلم میخواهد همراهشان باشم.))این ماه به خاطر اجرای سوییت سمفونی مجید انتظامی رو.زهای پرکاری را گذرانده.میگوید
(در دوره ای که کار دارم فقط به کار فکر میکنم.تقریبا ارتباطم با همه جا قطع میشود.یک دیسپلین خاط برای کارم دارم و مثل آرتیست ها زندگی نمیکنم.فکر میکنم در موقع کار باید زندگی در خدمت کارم باشد..))مریلا زارعی این روزها فیلم دعوت را بر روی پرده سینما ها دارد.او در نقش بهار یکی از بهترین اپیزودهای دعوت را به تصویر میکشد.برای پرونده کوچک فیلم دعوت رو بروی او مینشینیم تا از بهار قصه زندگی او و ابراهیم حاتمی کیا بگوید......
فیلم دعوت را چند بار دیده اید؟
من فیلم را یک بار دیده ام .راستش هنوز فرصت نکردم که برای بار دوم به سینما بروم .
از خودتان در فیلم راضی بودید؟یعنی ان طور که دلتان میخواست درآمده بود؟
نمیدانم واقعا باید از کارگردان اثر بپرسید.اما این را هم بگویم که من هیچ وقت از بازی خودم راضی نیستم.
یعنی از آن دسته از بازیگرانی هستید که همیشه از دست خودتان ناراضی هستید،یا در مورد فیلم دعوت ناراضی بودید؟
من همیشه از بازی خودم ناراضی هستم.چون فکر میکنم عرصه هنر پایان ندارد.وقتی محدوده ای وجود ندارد.خوب تو نمیتوانی بگویی من الان به کجا رسیده ام.حق مطلب ادا شده یانه .همه چیز نسبی میشود.من در مورد بازی خودم به تنها چیزی که اطمینان دارم حسی است که در صحنه برای سکانس ،پلان و یا برایکار من دارد و تاییدی است که از او میگیرم.خودم هیچ وقت راضی نیستم.همیشه فکر میکنم میشده یه سعی ای کرد که نقش بهتر و با ظرافت بیشتری درآید.
فکر میکنید در مورد بهار در دعوت چه کار باید میکردید که نکردید؟
نه،اینکه چی کار میخواستم بکنم و نکردم بحث نیست.قصه بهار قصه ای است که به راحتی می شد بسطش داد و خیلی هم موضوع جذابی بود و میشد در موردش حرف زد.هر چه زمان اندک میشود تو برای ادا کردن حق مطلب محدود میشدی و کار برایت سخت تر میشود.به اصطلاح وقتی کار وارد فضای اپیزود میشود ،کار محدود و سخت تر میشود.وقتی این گونه میشود ، خوب برای بازیگر هعخم لحظات مهم است.میخواهد بداند در این پازل کوچکی به آن داده اند چقدر میتواند مراتب حسی را درست ادا کند و در بیاورد و این جدا از خواست کارگردان نیست.او بازیگر را راهنمایی میکند.راستش در مورد بهار دلم میخواست فرصت بیشتری بود،چون حجم سختی کار را کم تر میکرد.بازی در این فیلم برای من از سختی بیشتری برخوردار بود.به دلیل مدت زمانی کمی که ما در این فیلم حضور داریم و حسی که باید در همین زمان کوتاه انتقال دهیم.
آیا با آدمهایی مثل بهار برخورد داشته اید؟
اصولا معتقدم بازیگر هر انچه را که میبیند و تجربه میکند و میخواند بایگانی میکند.و در موقع اجرا از نا خودآگاهش استفاده میکند.پس نمیتوانم بگویم کدام قسمت نقش را از چه کسی وام گرفته ام.اما من به اطرافم دقیق هستم.سعی میکنم تجربیات آدم های اطافم را بشنوم،ببینم،بخوانم.ار روزنامه،کتاب،رمان و ... یک چیزهایی را میگیرم.از مجموع دیده ها و شنیده هایم برای خلق کاراکتر ها استفاده می کنم و همه چیزهایی که در ذهنم بایگانی شده باعث میشود بگویم من این آدمها را میشناسم.مثلا یادم می آید وقتی قرار شد من نقش نیر((سرباز های جمعه))را بازی کنم،اولین چیزی که به آقای کیمیایی گفتم،این بود که من این آدمها را نمیشناسم.نه این که نشناسم.منظورم این بود که چه کار باید بکنم که در این مدت کوتاه تمام وجوه شخصیتی این آدم برایم روشن شود.یادم می آید یکی از ابزارهایی که شخصیت نیر را برایم ترسیم کرد،دیالوگهای آقای کیمیایی بود.وقتی که دیالوگها را خواندم ،یکدفعه نیر در ذهنم شکل گرفت.نمیدانم،حالا از شنیده هایم بود،به خاطر بازدیدی بود که از زندانها داشتم.یا از زن های زندانی بود که دیده بوده ام.نمیدانم خواستگاهش کجا بود،اما از هر گجا می امد واقعی بود.من بهار را داشتم.آدمهای شبیه بهار در جامعه زیادند.یک چیزهایی من در ذهن داشتم.یک تصویری هم خانم یثربی داشتند.ما چندین ساعت در روز با هم گفتگو میکردیم.به هر حال فضایمان هم فضای زنانه ای بود و ما در باره همه ریزه کاری ها با هم حرف زدیم.از چه طبقه اجتماعی است؟دلیل رابطه اش چیست؟آدم هایی که در این طبقه اجتماعی وارد رابطه ای میشوند چه واکنشی نسبت به موضوع نشان میدهند؟چه جوری همراهی میکنند؟چه جوری اعتراض میکنند؟همه این جزئیات را بررسی کردیم.در نهایت آقای حاتمی کیا این تحلیل ها و این کنش ها را روتوش میکردند و جهت میدادند.
از سقط جنین چه میدانستید؟
صرفا به خاطر این فیلم با کسی صحبت نکردم.اما قبل از این فیلم طی سالها با آدمهای مختلفی که میخواستند این کار را بکنند،صحبت کردم.نه به شکل مصاحبه،فکر میکردم به عنوان یک بازیگر ممکن است زمانی حس این آدمها به دردم بخورد.حتی من به خاطر کسب حسه مادر شدن و به دنیا آوردن فرزند،در سالهای گذشته رفتم و زایمان طبیعی دیده ام و حتی مقالاتی هم در باره لزوم حضور همسر هنگام زایمان طبیعی نوشته ام.در این رابطه خیلی مطالعه کردم.اما در مورد سقط جنین متاسفانه نمونه هایم محدودتر بوده اما با کسانی که نازا بوده اند و ناگهان متوجه بارداری شده اند،برخورد داشتم.کاملا به حس و حال این آدمها واقف بودم.همان حسی که بهار در فیلم ((دعوت)) داشت.در مورد سقط جنین نگاه اجتماعی تری داشتم.با چند نمونه سقط به دلایل پزشکی برخورد داشتم و یک بار هم با خانومی که به دلیل تعدد فرزند،نمی خواست بچه اش را نگه دارد صحبت کردم.متاسفانه من آماری مخفیانه از سقط جنین داشتم که تکان دهنده بود.سقط جنین به لایه هایسنی پایینی رسیده است.وقتی دیدم این محوریت فیلم((دعوت))است.این فیلم برایم از بعد اجتماعی ارزشی شد.
اما این نکته را باید این جا بگویم،اول به من گفتند محوریت فیلم براساس نکوهیده شمردن سقط جنین است.اما من وقتی قصه را خواندم گفتم،آقا این که یک قصه عاشقانه است.یعنی وجه عاشقانه قصه بهار در قصه ای که خانم یثربی نوشته بود خیلی پر رنگ تر بود.به طوری که دلیل نگه داشتن بچه در قصه اولیه برایم خیلی کم رنگ بود.می گفتم این عشق اگر ان قدر قوی است و آن قدر فداکارانه و ایثار گرایانه است،بهار برای چه باید این بچه را نگه دارد،یه قیمت از دست دادن این عشق.اما وقتی دیدم اساس تفکرات آقای حاتمی کیا این گونه است،در اجرا سعی کردم عاشقانه فیلم را تلطیف کنم و سعی کردم بیشتر به وجه مادرانه و هدفی که فیلم دارد فکر کنم.خودم با سقط جنین به شدت مشکل دارم،چون اعتقاد دارم اگر سقط جنین یا همان قتل نفس بدون دلیل و توجیه پزشکصرفا به خاطر رفاه طلبی آدمها انجام شود،یک جور ناشکری و ناسپاسی در برابر نعمتهایی است که خدا میخواهد و دلم میخواست توجه جامعه به این موضوع جلب شود.
نقد هایی که در این رابطه با این فیلم نوشته شده را خوانده اید؟
نقدها را بله.تا انجایی که به دستم رسیده خوانده ام.یعنی نقدهای مهم را خوانده ام.به نظرم این روزها میشود در رابطه با فضای نقد نویسیزیاد صحبت کرد.اما از آنجایی که خودم به منتقدها احترام میگذارم.و قلم برایم احترام ویژه ای دارد،نقد ها را چه مثبت و چه منفی خوانده ام و به ان فکر کردم.در ارتباط با فیلم((دعوت))من فکر میکنم بیشتر خود آقای حاتمی کیا مورد نقد قرار گرفته تا خود فیلم.راستش من فکر میکنم یه کم شخصی و مغرضانه به فیلم نگاه شده.
چرا؟
فکر میکنم.مطمئن نیستم.چون اولا" من فیلمی که در آن حضور دارم و بازی کردم را دوست دارم.و بالطبع به خاطر علاقه ای که به ان فیلم دارم،ممکن است خیلی نتوانم نگاه منصفانه ای به ان فیلم داشته باشم.چون این موضوع خواه نا خواه یک تعصباتی به وجود می اورد.مثل تعصبی که به فیلم دارم.،به کارگردانی که با او کار کرده ام و ..اما خارج از این تعصبات یک مقدار فکر میکنم آقای حاتمی کیا به خاطر تغییر فضایی که در جریان فیلم سازی شان داده اند و امده اند در حوزه دیگری فیلم سازی را شروع کرده اند،مورد نقد قرار میگیرند.من احساس میکنم این تغییر حوزه و جدا شدن اقای حاتمی کیا از پیشینه،برای منتقدان خوش آیند نبوده و بیشتر شخص اقای حاتمی کیا را نقد میکنند تا فیلم را.مثل این می ماند که من یک کاری را انجام بدهم و یک آدمی کل اثر را نادیده بگیرد و تنها من را نقد کند.به نظرم یک مقدار منتقدان دارند منفصل از مجموعه،شرایط جامعه و شرایط امروز را نقد میکنند.من اصلا نمیگویم نقد منفی نوشته نشود،چون معتقدم نقد منفی در بدترین شکل و شخصی ترین و مغرضانه ترین حالش هم میتواند راهگشا باشد.من معتقدم همین که یک فیلم نقد میشود،یعنی تفکر برانگیز است و جایی را برای گفت و گو ایجاد میکند.همین به نظرم یکی از اصالتهایی است که یک اثر فرهنگی و هنری دارد.
ابراهیم حاتمی کیا را با چه فیلمی شناختید؟
من اولین بار فیلم ((دیده بان)) را از اقای حاتمی کیا دیدم و خیلی دوست داشتم.بعد از آن ((از کرخه تا راین)) را دیدم .ان قدر فیلم را دوست داشتم که سه دفعه توی صف ایستادمو بلیت گرفتم و رفتم سینما.بعد از ((از کرخه تا راین))دیگر کارهای آقای حاتمی کیا را دنبال کردم.یادم می آید ((آژانس شیشه ای))را در جشنواره دیدم و اخر فیلم فقط 10 دقیقه عوامل فیلم را تشویق کردم.همه چیزش برایم فوق العاده بود.خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.و باالطبع وقتی وارد عرصه بازیگری شدم دوست داشتم زمانی با ایشان کار کنم در همان فضای فیلم های جنگی که نشد.
اما در سوییت سمفونی مجید انتظامی شما هم نقش فاطمه آژانس شیشه ای را بازی کردیدو هم نقش شیرین بوی پیراهن یوسف را.این اجرا ها بعد از فیلم دعوت بود.آیا از آقای حاتمی کیا کمک گرفتید؟
واقعیت این که بعد از همکاری که برای ((دعوت)) با آقای حاتمی کیا داشتم.به حال و هوا و فضایی که آقای حاتمی کیا در ان فیلم سازی میکنند وارد شدم.اتمسفر را درک کردم.خیلی اتفاقی پیش امدکه در سوییت سمفونی آقای انتظامی،از سه قطعه ای که من اجرا میکردم،دو تایش مربوط به فیلمهای آقای حاتمی کیا بود.ودلیل من برای پذیرفتن اجرای این سوییت سمفونی،همین موضوع بود.آقای حاتمی کیا در جریان این اجرا بودند،اما من از ایشان به عنوان کارگردان این فیلم ها،هیچ کمکی درباره کارگردانی و یا حس و حالشان نسبت به این کاراکترها نگرفتم.اما خیلی دلم میخواست ایشان بیایند و کار را ببینند.
آمدند؟
بله،دو شب مانده بود به پایان امدند.بسیار برایم مهم بود که نظرشان را بدانم.چون در این چند شب از قطعاتی که مربوط به فیلمهای آقای حاتمی کیا بود خیلی استقبال شد.مخصوصا فاطمه آژانس،که هر شب برای اجرایش من یک حالی داشتم.مثل تئاتر.ولی شبی که آقای حاتمی کیا بودند،فکر میکنم یکی از قوی ترین اجرایاهم را داشتم.جزو اجراهایی بود که خودم برای اولین بار راضی بودم.وقتی آقای حاتمی کیا را دیدم،ایشان هم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بودند و ابراز خوشحالی کردند.خیلی برایم دلچسب بود.چون احساس میکردم این کاراکترها برای مردم هم زنده شدند.
تا قبل از فیلم دعوت خیلی ها معتقد بودند که حاتمی کیا مردهای جنگ را خوب میفهمد اما به زن ها بهای جندانی نمیدهد.شما هم چنین حسی داشتید؟
من همیشه آرزو میکردم معادل پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای یک زن وجود داشت.دوست داشتم مثل قهرمانی مثل قهرمان آژانس در سینما یک زن هم وجود داشت.دلم میخواست در فیلم آژانس شیشه ای نگاهی که به مردان وجود داشت،با همان قدرت و قوتدر یکی از پرسوناهای زن فیلم هم به وجود می آمد.دلم میخواست زنان قدرتندتری را در فیلم هایشان میدیدم،مخصوصا در آژانس.اما این خاص زمان بود و انتقادی بود که به یک نسل از فیلم سازان وارد بود،نه تنها ابراهیم حاتمی کیا.چون یادم می آید کلا" فضای سینما مردانه بود.حتی زمانی که آقای حاتمی کیا از کرخه تا راین را ساختند،کاراکتر هما روستا،نشان میداد که نگاه قهرامانانه خوبی نسبت به یک زن دارد.به نظرم حاتمی کیا همواره سعی کردهیه حرکتی را ایجاد کند،اما الان در مظان اتهام است که یک فیلم کاملا" زنانه با یک سوژه کاملا" زنانه ساخته و این موضوع برای همه بحث برانگیز شده است.
اولین بار کی با ابراهیم حاتمی کیا از نزدیک آشنا شدید؟
آشنایی من با اقای حاتمی کیا برمیگردد به قبل از فیلم ((دعوت))و زمان سریال((حلقه سبز)).یادم می آید وقتی دیدمشان گفتم:آقای حاتمی کیا چرا ان موقع که فیلم هایتان را کار میکردید،من را صدا نکردید؟
یعنی اول پیشنهاد بازی در حلقه سبز را داشتید؟
بله.اما به دلیل مشکلات کاری که من داشتم،آن موقع نتوانستیم با هم همکاری داشته باشیم.اما برای ((دعوت))خانم یثربی با من تماس گرفتند.ملاقات دوم با آقای حاتمی کیا با حضور خانم یثربی بود.خط اصلی داستان را برایم تعریف کردند و بعد من قصه بهار را خواندم.چون این اپیزودها قصه بود.قصه را که خواندم قبول کردم.چون خیلی دوستش داشتم.کار کردن با آقای حاتمی کیا را هم خوب دوست داشتم.پس حرفی باقی نمی ماند.
با این علاقه ای که در شما یا اصلا نسل شمانسبت به سینمای حاتمی کیا وجود دارد،میدانم خیلی از هم نسلانتانبی چون و چرا با شنیدن اسم حاتمی کیا نقش را میپذیرند.اما شما بازی در حلقه سبز را نپذیرفتید.برای فیلم دعوت هم بعد از خواندن قصه پذیرفتید.چرا؟آیا اگر حاتمی کیا در فیلم بعدی هم به شما پیشنهاد بازی بدهد بی چون و چرا میپذیرید؟
برای سریال حلقه سبز مسئله پذیرفتن یا نپذیرفتن در میان نبود.در درجه اول متوجه شدیم برنامه کاری من با آقای حاتمی کیا هماهنگ نمیشود و همکاری منتفی شد.اما من تنها یک بار بی چون و چرا در یک فیلم بازی کردم.بعد از فیلم((سربازهای جمعه))من بی چون و چرا به در خواست آقای کیمیایی برای بازی در فیلم((حکم))جواب مثبت دادم.اصلا وارد درست و غلطش نمشوم.اما بعد از آن پاسخ مثبت بی چون و چرا دیدم فضا فضای این طور کار کردن نیست.شاید باورتان نشود،اما خیلی برایم قضیه حسابگرایانه و دو دودتا چهار تا نیست.اما در این سالهای اخیر یاد گرفته امخیلی احساسی برخورد نکنم.در مورد همکاری با آقای حاتمی کیا باید بگویم در طول این سالهایی که وارد سینما شده ام،((دعوت))یکی از حرفه ای ترین کارهایم بود.یکی از چالش برانگیز ترین و بهترین نقشهایی بود که تا به حال بازی کرده ام.من بابت لحظه به لحظه بهار با آقای حاتمی کیا حرف زدم.و اوتصویری از بهار در ذهن من به وجود آورد که من در تمام طول بازی لذت میبردم.باورتان نمیشود،اما من درشبهای که فردایش بازی داشتن خوابم نمبرد.هیجان بازی در سکانس فردا نمی گذاشت بخوابم.اما اگر کار پیش بیاید و بار دیگر بتوانم با آقای حاتمی کیا کار کنم مطمئنا" عاشقانه کار خواهم کرد.
زمانی((دعوت))به شما پیشنهاد شد که حاتمی کیا دو کار نه چندان موفق در سال های اخیر داشت.یکی فیلم ((به نام پدر))و دیگری سریال((حلقه سبز)).خیلی از منتقدان میگویند دوره حاتمی کیا تموم شده.شما از تکرار این دو اتفاق واهمه نداشتیدو هنوز به کارگردان مورد علاقه تان اطمینان داشتید؟
واقعیت این است که من اصلا این حرفها را قبول ندارم.برای این که معتقدم هر اثر هنری و هر اتفاقی که در این زمینه می افتد،حاصل شرایط است.مثلا" در مورد بازیگری هیچ کس ،هیچ وقت نمیتواند بگوید یک بازیگری تمام شده.چون به اعغتقاد من همیشه آن بازیگر،فرصت،نقش و آدمی وجود دارد که ان بازیگری که برای همه تمام شده چیزی را چیزی را نمایش در آود که همه را متحیر کند.این به داستان،کارگردان،عوامل،شرایط دیده شدن اثر،نگاه منتقدان و....بستگی دارد.در مورد آقای حاتمی کیا هم بله.خب سریال ((حلقه سبزشان))پخش میشد.و من حتی زمانی که ایشان را دیدم گفتم چرا میخواهید این سریال را کار کنید در همان وقت خودشان گفتند:من دارم وارد یک داستان و فضایی میشوم و چیزی را میخواهم به تصویر بکشم که ممکن است موفق بشوم یا نشوم.یعنی یک نگاه تجربی داشتند.به نظرماگر در یک کارگردانی این نکگاه تجربه گرا نده باشدهر اتفاقی برای تجربه ممکن است به وجود بیاید.من فکر میکنم بالاخره در هر تجربه ای که وارد میشویم ،ممکن است یک چیزهایی را به دست بیاوریم و یک چیزهایی را از دست بدهیم.به نظرم تجربه کردن همیشه به همراه خطر کردن است.وارد شدن به حیطه ای که تا به حال تجربه نشده یا بازتابهایش شناخته شده نیست،خطر کردن است.وقتی کارگردانی این خطر کردن را به جان میخرد،قابل احترام است.به نظرم آقای حاتمی کیا در مورد ((حلقه سبز))چنین کاری کرد.همه سابقه اش را کنار گذاشت و چیزی را تجربه کرد.در مورد ((به نام پدر ))هم ،من فیلم را با شرایطی که وجود داشت نگاه کردم.ضمن این که به نظر من هیچ وقت کسی مثل آقای حاتمی کیا که آثار درخشانی دارد تمام نمیشود.ممکن است وارد عرصه ای شود و آن عرصه شروع حرکت جدید برایش باشد،اما به نظر من تمام شده نیست.چون بازیگر از کارگردانی که میخواهد با او کار کند.تکنیک،دانش و تسلط کاری اش را میخواهد که آقای حاتمی کیا به خوبی این ها را میداند.ضمن این که من معتقدم سینما کارگروهی است و در مورد اپیزود خودم مطمئن بودم که موفق میشوم.قصه بهار دغدغه اجتماعی بود.من خیلی در فضای تاریکی گام بر نداشتم و لااقل از طرف خودم و خانم یثربی مطمئن بودم که ما با نگاه مهربانانه و زنانه ای که نسبت به مسئله سقط جنین داریم،میتوانیم تصویر خوبی ارائه کنیم.