gallerybanoo

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دل خواسته ها


3 مشترك

    مجيد مجيدي

    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:02 am

    افزایش فروش آواز گنجشک‌ها
    چهارشنبه, 1 آبان 1387

    فروش فیلم‌‌های روی پرده باز هم با افت روبرو بود و به غیر از آواز گنجشک‌ها که چهارصدهزار تومان نسبت به روز یکشنبه بیشتر فروخت، 4 فیلم دیگر جدول اکران گیشه پررونقی نداشتند. با این حال دعوت همچنان بالای 10 میلیون تومان فروش دارد. رقمی که با این افت فروش به نظر می‌رسد در روزهای معمولی هفته آینده کمتر از 10میلیون شود. مجموع فروش فیلم حاتمی‌کیا بعد از 19 روز 436 میلیون شده است. کنعان با نیم میلیون تومان افت فروش نسبت به روز یکشنبه، روز میانی هفته را با رقمی معادل 4.7 میلیون تومان پشت سر گذاشت. سه زن تقریباً به اندازه روز قبلش فروخت. فیلم منیژه حکمت با فروش 3.1 میلیونی بعد از 19 روز نمایش به مرزفروش 122 میلیون رسیده است. اما آواز گنجشک‌ها که با افزایش فروش روبرو بود به نظر می‌رسد روند رو به رشدش را این‌ هفته در گیشه ادامه دهد.


    پخش پشت صحنه فیلم مجیدی در یکی از بهترین ساعات روز دوشنبه تبلیغ خوبی برای آواز گنجشک‌ها بود. این موضوع نشان می‌دهد که دست اندرکاران این فیلم تدابیر ویژه‌ای برای افزایش فروش آواز گنجشک‌ها اندیشیده‌اند. فروش بلیت نیم‌بها برای دانشجویان آخرین حربه دست‌اندرکاران این فیلم بود. محیا دیگر فیلم جدول اکران که در گروه قدس روی پرده رفته است روز دوشنبه با رقمی معادل 1.5 میلیون تومان پشت سر گذاشت.

    منبع: روزنامه بانی‌فیلم
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:04 am

    « تنها انگیزه‌ام علاقه به مردم است» رضا ناجی بازیگر «آواز گنجشکها» تقدیر شد
    سه شنبه, 30 مهر 1387

    مراسم تجلیل و تقدیر از رضا ناجی بازیگر فیلم «آواز گنجشک‌ها» روز گذشته در فرهنگسرای هنر (ارسباران) برگزار شد.

    به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، دراین مراسم پس از نمایش فیلم «آواز گنجشک ها» رضا ناجی بازیگر این فیلم و رضا درستکار منتقد سینما به صحبت درباره‌ی این فیلم پرداختند.

    رضا ناجی در ابتدا اظهار خرسندی کرد از اینکه در این مکان فیلم به شکل کامل پخش شد و ادامه داد: چراکه در دانشگاه تهران دستگاه‌ها خراب بود و فیلم به صورت ناقص پخش شد و از مسئولان این فرهنگسرا که محیطی سالم و زیبا را فراهم آورده‌اند تشکر می کنم.

    او در ادامه به ذکر برخی خاطرات از حضورش در جشنواره‌ی برلین و دریافت جایزه‌ی خرس طلایی این جشنواره پرداخت و ادامه داد: تنها انگیزه‌ام علاقه به مردم است.


    ناجی دلیل عدم حضورش در جشنواره‌های بین‌المللی را در سال‌های قبل را به نظامی بودن خود مربوط دانست و مطرح کرد: همواره دوست داشتم برای یک بار هم شده در این جشنواره‌ها حضور پیدا کنم.

    این بازیگر، مجید مجیدی را باعث افتخار ایران دانست و ادامه داد: در تمام دنیا با فیلم‌های او است که ایران را می شناسند و علاوه بر همه این‌ها، او فردی بسیار درستکار، فدارکار و مردم دوست است و هرکار که انجام

    می‌دهد برای ایران و مردم ایران است.

    در ادامه این برنامه، حسینی پور، موسس و مدیرعامل انجمن حامیان کودکان کار و خیابان نیز به نمایندگی ازاین انجمن از رضا ناجی تقدیر کرد.

    ناجی در بخش دیگری ازاین نشست نیز عنوان کرد: هرگاه قراراست نقشی را بازی کنم، ابتدا سعی می‌کنم فیلمنامه را کامل بخوانم و بعد در آن حل شوم و دراین راه گفته‌های کارگردان کمک بسیاری به من می‌کند و همواره به گفته‌ها و خواسته‌های کارگردانان توجه کامل دارم و حتی بدون اجازه آن‌ها آب هم نمی‌خورم.

    او در ادامه، آخرین ساخته سینمایی “پای پیاده” ساخته فریدون حسن پور دانست و به ایفای نقش در 15نقش اول و دوم و 50سال سابقه در تئاتر اشاره کرد.

    رضا درستکار، منتقد، نیز در این نشست جایزه رضا ناجی از جشنواره برلین را از مهمترین جایزه‌های تاریخ سینمای ایران دانست و گفت: این جایزه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ چراکه معمولا جوایز ما به دلیل نوع نگاه، تفکر و اعتقادات ما بوده اما این جایزه به دلیل مسائل فنی و تکنیکی اهدا شده و از این نظر از اهمیت بالایی برخوردار است.

    او مجیدی را از معدود کارگردانانی دانست که فیلمنامه‌اش چندان قطور نیست و بیشتر به تصویر برداری

    می‌پردازد و ادامه داد: او تصاویری خلق می‌کند که بنده به شخصه مشابه آن را در سینما ندیده‌ام و معتقدم یکی از پتانسیل‌های او در عرصه‌ی جهانی شدن نیز توجه به همین مطلب است.

    این منتقد شخصیت‌پردازی را از دیگر ویژگی‌های فیلم‌های مجیدی برشمرد و فیلم‌های او را آثاری شخصیت محور دانست و در بیان دیگر ویژگی فیلم‌های مجیدی از مسئله‌ی باورپذیری این فیلم ها یادکرد.

    او همچنین در پاسخ به مطلبی که مبنی بر شعاری بودن فیلم های مجیدی مطرح شده بود گفت: احساس می‌کنم برخی مسائل باورهای او و هنوز تبدیل به شعار نشده و شکل باورهای فطری را دارد و بنده به شخصه شعاری در فیلم‌های او ندیده‌ام.

    درستکار درادامه ی این نشست با مروری کوتاه بر 7فیلم مجیدی پرداخت و 4فیلم اول او را تصویرگر

    جبر عینی و 3فیلم بعدی او را درباره ی جبرهای ذهنی دانست و ادامه داد: گاه مجیدی را فیلم ساز نیز دولتی

    می‌خوانند که با رمزهایی که از دولت می گیرد فیلم می‌سازد، اما هیچ‌گاه این گونه نبوده است و مطمئناً اگر او فیلم سازی دولتی بود فیلم‌هایش به شکل فعلی نبود.

    به گزارش ایسنا، در پایان این مراسم رضا درستکار لوح تقدیری را از طرف مجتبی اقدامی مدیر فرهنگسرای هنر به رضا ناجی اهدا کرد.

    گفتنی است، مجید مجیدی، به علت سفر ترکیه موفق به حضور در این جلسه نشد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:05 am

    مجيد مجيدي - صفحة 6 394791_orig-203x300
    اکران یک فیلم تازه و عبور “آواز گنجشک‌ها” از مرز 100 میلیون
    سه شنبه, 30 مهر 1387

    آغاز اکران فیلم سینمایی “محیا”، عبور “آواز گنجشک‌ها” از مرز 100 میلیون تومان و افت فروش کلی بقیه فیلم‌ها از نکات مهم فروش فیلم‌های اکران تهران در هفته پایانی مهرماه 87 است. به گزارش خبرنگار مهر، “محیا” ساخته اکبر خواجویی که در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد ملودرامی اجتماعی و عاشقانه و داستان پسری جوان است که دل در گرو دختری به نام محیا دارد و در رسیدن به عشق خود به مشکل می‌خورد.

    شهاب حسینی، الهام حمیدی، آزیتا حاجیان، برزو و انوشیروان ارجمند، مجید سعیدی، صالح خواجویی، مهسا کرامتی و مرضیه خوش‌تراش از بازیگران این فیلم هستند. “محیا” از چهارشنبه 24 مهرماه در گروه سینمایی قدس اکران شد و پس از 4 روز نمایش 9 سینما 7.300.000 تومان فروش کرده است. فروش روزانه فیلم یکشنبه 28 مهر 1.700.000 تومان بوده است.

    آواز گنجشک‌ها” هفتمین فیلم مجید مجیدی و داستان کریم کارگر مزرعه شترمرغ است که به دلایلی اخراج می‌شود و برای یافتن کاری دیگر به تهران می‌رود، اما در این کلانشهر با مسائلی عجیب و غریب مواجه می‌شود. رضا ناجی، کامران دهقان، حامد آغازی، پویا صالحی، محمدرضا شیخی، شبنم اخلاقی و نشاط نظری بازیگران فیلم هستند.

    فیلمنامه ‌”آواز گنجشک‌ها” را مجیدی و مهران کاشانی نوشته‌اند و دیگر عوامل عبارتند از مشاور فیلمنامه: سیدناصر هاشم‌زاده، مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری، صدابردار: یدالله نجفی، طراح گریم: سعید ملکان، طراح صحنه و لباس: اصغر نژادایمانی، مدیر تولید: کامران مجیدی، عکاس: علی تبریزی و تهیه‌کننده: م. مجیدی.


    نامزدی دریافت سیمرغ بلورین در یازده رشته، دریافت چهار سیمرغ در بیست و ششمین جشنواره فجر و کسب جایزه خرس نقره‌ای از جشنواره برلین برای رضا ناجی بازیگر فیلم که برای نخستین بار در تاریخ سینمای ایران روی داده، از مهمترین دستاوردهای فیلم است. این فیلم همچنین به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار هشتاد و یکم انتخاب شد.

    “آواز گنجشک‌ها” از چهارشنبه دهم مهر در گروه سینمایی استقلال اکران شد و پس از 18 روز نمایش در 15 سینما 108.800.000 تومان فروش کرد. فروش روزانه فیلم یکشنبه 28 مهر 2.900.000 تومان بوده که نسبت به هفته گذشته حدود 8.000.000 تومان افت فروش روزانه داشته است
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:07 am

    مسابقه «نتی برای آواز گنجشک‌ها» برگزار می‌شود
    سه شنبه, 30 مهر 1387
    مجيد مجيدي - صفحة 6 19-300x202
    خبرگزاری فارس: اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان مسابقه «نتی برای آواز گنجشک‌ها» را برگزار می‌کند.

    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی و امور بین‌الملل دفتر مرکزی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان، فراخوان مسابقه «نتی برای آواز گنجشک‌ها» با هدف تشویق و ترغیب دانش اموزان و خانواده‌ها به تعمق در فیلم «آواز گنجشک‌ها» توسط مرکز آفرینش‌های ادبی- هنری آینده سازان اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان به مدارس سراسر کشور ارسال شد.

    بنا بر این گزارش، مسابقه «نتی برای آواز گنجشک‌ها» آغاز طرحی است که اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان در نظر دارد به منظور حمایت از آثار سینمایی متناسب با ارزش‌های دینی و ملی از ظرفیت‌های تشکیلاتی خود به نحو مطلوب بهره‌مند شود.


    دانش آموزان می‌توانند با تهیه فرم پست جواب قبول شرکت در مسابقه و کارت تخفیف از طریق دفاتر انجمن اسلامی مدارس و یا سینماهای نمایش دهنده فیلم به سوالات مسابقه پاسخ داده و با ارسال آن حداکثر تا پایان آذرماه سال جاری در این مسابقه شرکت نمایند.
    در ادامه این گزارش آمده است: گروه سازنده این فیلم جوایزی چون کمک هزینه سفر حج عمره رایانه همراه، دوربین فیلمبرداری، دوربین عکاسی دیجیتال، تلویزیون LCD و غیره را برای برگزیدگان این مسابقه در نظر گرفته است که در بهمن ماه سال جاری طی برگزاری مراسمی به مناسبت شرکت فیلم در جشنواره اسکار اهدا خواهد کرد.







    آواز گنجشک‌های «حسین علیزاده» منتشر شد
    یکشنبه, 28 مهر 1387
    مجيد مجيدي - صفحة 6 Hosseinalizadeh-207x300

    به گزارش خبرنگار موسیقی فارس، در این آلبوم که توسط انتشارات هرمس در بازار موسیقی منتشر شده، علاوه بر موسیقی متن «آواز گنجشک‌ها» که توسط حسین علیزاده ساخته شده چند قطعه از ساخته‌های این آهنگساز نیز به چشم می‌خورد.
    بنا بر این گزارش، موسیقی این فیلم سال گذشته توسط «حسین علیزاده» ساخته شد و برای سومین بار این آهنگساز جایزه جشنواره فیلم فجر را به خاطر ساخت موسیقی فیلم آواز گنجشک‌ها دریافت کرد.
    به گزارش فارس، «آواز گنجشک‌ها» ساخته «مجید مجیدی» که جایزه خرس نقره‌ای جشنواره برلین را دریافت کرد، داستان کریم کارگر مزرعه پرورش شترمرغ است که در حاشیه شهر در خانه کوچکش زندگی خوبی دارد. حوادثی در مزرعه منجر به اخراج کریم از کار می‌شود. او برای انجام کاری به شهر می‌آید و در آنجا اتفاقاتی زندگیش را دستخوش تغییر می‌کند.
    آلبوم موسیقی «آواز گنجشک‌ها» به آهنگسازی حسین علیزاده هم اکنون در بازار موسیقی به چشم می‌خورد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:08 am

    گفت و گو با مجید مجیدی؛ شاید خواسته‌اند زیادی هدایت‌مان کنند
    یکشنبه, 28 مهر 1387

    گذشته از تمام اختلاف نظرهای مربوط به فیلم‌های قبلی، با مجید مجیدی نشستیم و درباره فیلم آخرش آواز گنجشک‌ها حرف زدیم. از اجرای درست و پخته و کامل فیلم‌اش، از سیرت و صورت بازیگرهایش، از تلاش‌‌اش برای ساختن یک فیلم درست اتفاقا پر از پند و نصیحت و درس اخلاق، در زمانه‌ای که دیگر کسی پشیزی برای این قبیل چیزها قائل نیست. و از همه بیش‌تر درباره شهری که انگار همه ما ساکنان‌اش را از بهشت به درون آن تبعید کرده‌اند؛ شهر تهران.

    از صبح امروز یاد فیلم‌تان بودم. تصادف کرده بودم با ماشین و برای گرفتن حق بیمه؛ باید با راننده خاطی می‌رفتیم به یکی از مناطق جنوب شهر و شرایط و اوضاع خیلی بدی بود و من جا به جا یاد آواز گنجشک‌ها می‌افتادم. فیلم را که دیدم به نظرم رسید سازنده‌اش حسابی از زندگی در تهران کلافه‌ شده است…
    آره. آره. شاید اصلا از زندگی شهری خسته شده. از روابط‌اش. آدم‌هایش.


    انگار آلوده‌تر شده‌اید. قبلا فاصله بیش‌تر بود. حالا در دل شهرید.
    نه. از قبل هم همین طور بود. میزان ارتباط من با شهر فرقی نکرده. اما کیفیت‌اش چرا. این دیگر شهری نیست که می‌شناختم. اخلاق انگار دیگر از بین رفته است. تزویر و ریا همه جا را برداشته. فاصله بین بچه‌های آسمان تا فیلم آواز گنجشک‌ها حدود یازده سالی می‌شود. در این فاصله هیچ فیلم شهری نساخته‌ام. اما در این فاصله زمانی کوتاه انگار خیلی چیزها تغییر کرده است. یادم هست بچه‌های آسمان را در محله پامنار می‌ساختیم و در آن دوران کسی مرا به عنوان فیلمساز نمی‌شناخت. اما همه جا پر از صفا و صمیمیت بود. یادم هست نشسته بودیم و صبحانه می‌خوردیم و خانمی که نان گرفته بود از راه رسید؛ یک دانه نان داغ و تازه‌‌اش را هم داد ما بخوریم. از این اتفاق‌ها زیاد می‌افتاد. فقط هم منحصر به جنوب شهر نبود. باز یادم می‌آید که شمال شهر در حال فیلمبرداری بودیم و هوا خیلی گرم بود. که دری باز شد و یکی از همسایه‌ها برای‌مان یک سینی پر از شربت خنک و هندوانه آورد. حالا این را داشته باش تا برسیم به دوران فیلمبرداری آواز گنجشک‌ها. دیگر خیلی‌ها مرا به عنوان کارگردان می‌شناختند. سلام و احوالپرسی می‌کردیم و گاهی با هم عکس می‌گرفتیم و این‌ها. اما همه چیز زمین و تا آسمان تغییر کرده بود. مثلا آن سکانس را یادت هست که موتورها یکی یکی وارد یک پاساژ می‌شوند و باری را تحویل می‌گیرند که بروند. پاساژه در خیابان ری واقع شده بود. جایی که برایم آشناست. زیاد آن جا کار کرده‌ام. صبح که رفتیم آن جا برای فیلمبرداری خیلی تحویل‌مان گرفتند. خوب هستید؟ نیستید؟ چه خبرها؟ حتی عکس، امضا. ما هم با خیال راحت رفتیم و اولین نمای‌مان را که یک لانگ شات از بازار بود گرفتیم. بعد که قرار شد وارد پاساژ شویم و نماهای بعدی را بگیریم، یک دفعه دیدم مشکلاتی پیش آمده و حتی یک نفر آمد در پاساژ را بست. گفتم چی شده؟ گفتند صاحبان مغازه در پاساژ برای فیلمبرداری در این مکان پول می‌خواهند. گفته‌اند دو میلیون تومان بدهید. حیران مانده بودم که این واکنش‌شان چه ربطی به اتفاقات گرمی دارد که امروز صبح بین ما افتاده بود. ته‌اش از ما چهارصد و پنجاه هزار تومان گرفتند. شمردم سی تا مغازه بود. همه هم عمده فروش. حساب کردم این پول را اگر تقسیم کنی، به هر مغازه دار مثلا پانزده هزار تومان می‌رسد. باور کن بغض‌ام می‌گیرد وقتی این چیزها را برایت تعریف می‌کنم. در همان پامناری که همسایه‌اش به ما نان داغ تازه داد این دفعه از پنجره شلنگ می‌گرفتند که خیس‌مان کنند! یا مثلا وقتی می‌گفتیم سکوت تا فیلمبرداری را شروع کنیم؛ از داخل خانه‌ها سوت می‌زدند.

    شمال شهر چطور؟
    آن جا هم همین طور. آن صحنه‌ای را که کریم جلوی در یک خانه نماز می‌خواند در شهرک غرب فیلمبرداری کردیم. بعد از فیلمبرداری یک نما، بچه‌های گروه داشتند در پیاده‌رو استراحت می‌کردند که ناگهان سر و کله یکی از همسایه‌ها پیدا شد. از یکی از همان خانه‌هایی که ده سال پیش سر بچه‌های آسمان برای‌مان شربت و هندوانه آورده بودند؛ و شروع کرد به داد و بیداد که مگر این جا رستوران است و این چه وضعی است که راه انداخته‌اید. در شرایطی که ما را شناخته بودند و می‌دانستند کارمان چیست. مانده‌ام که این وسط چه اتفاقی برای جامعه ما افتاده است.

    حالا به جز این نگاه شاید بیش از حد درگیرانه به شهر، تیپ‌هایی گذرا در فیلم وجود دارند که خیلی خوب نمایان‌گر بخشی از آدم‌های این شهر هستند. کسانی که به جلوه‌های مشخصی از اجتماع امروز ما تبدیل شده‌اند. همین است که می‌گویم به نظرم این روزها بیش‌تر دور و برتان را نگاه می‌کنید. از جمله آن آدم تپلی که با ته ریش و موهای آب شانه کرده می‌پرد پشت موتور کریم و توی گوشی درباره سازمان کنفرانس اسلامی و از این چیزها حرف می‌زند. یا مثلا آن آقایی که پیک موتوری بود و دعوا راه انداخته بود. خیلی خیلی واقعی به نظر می‌رسیدند.
    در طول این سال‌ها زیاد در شهر پرسه زدم. برای این فیلم هم خیلی تحقیق کردیم. با همین پیک موتوری‌ها زیاد نشستم و حرف زدم. این‌ها کم کم دارند به یک خرده فرهنگ در شهر تبدیل می‌شوند. تعداد خودشان زیاد است که هیچ. بر فرهنگ باقی شهر هم دارند تاثیر می‌گذارند. نه فقط آدم‌ها را جا به جا می‌کنند که گاهی حتی می‌بینی اسباب کشی یک خانه را هم انجام می‌دهند. حداقل سی چهل هزار نفر کار دائم‌شان این است و دو شغله و سه شغله هم که زیاد داریم. کار ما روی فیلم همزمان شد با سهمیه‌بندی شدن بنزین. ملت هجوم آوردند. می‌خواستند بزنند دوربین ما بشکنند. ولوله‌ای بود. فکر می‌کردند که گزارش‌گری چیزی هستیم. می‌آمدند جلوی دوربین ما شعار می‌دادند و بد و بی‌راه می‌گفتند. خلاصه به نظرم ما غفلت کردیم. به مردم نرسیدیم. حالا صاحب یک جامعه پشت پرده هستیم که اغلب ناملایمات‌اش دیده نمی‌شود یا نمی‌خواهیم دیده شود. به نظرم با بحران عجیبی رو به روییم که صدایش را درنمی‌آوریم. مشکل اصلی ما آمریکا و مسئله هسته‌ای نیست. از درون با مشکل مواجه‌ایم. باید نگران نسلی باشیم که این روزها دارد شکل می‌گیرد و هیچ ارتباطی با گذشته‌اش ندارد. و همچنین با جامعه‌ای بی اخلاق مواجه‌ایم که مردم‌اش خودشان را به هیچ چیز مقید نمی‌دانند.

    اما جالب این جاست که آواز گنجشک‌ها واکنشی نسبت به این فضای درهم و برهم به حساب می‌آید. یعنی در شرایطی که این قدر آزرده این فضا هستید؛ آرام‌ترین و شادترین فیلم‌تان را ساخته‌اید. تا جایی که نسبت به فیلم‌های پیشین‌تان یک جور تغییر مسیر به نظر می‌رسد. دیگر نه وجدان سختگیری وجود دارد، نه قدرت قاهر آسمانی و نه شرایط غیر قابل تحمل اجتماعی. همه این چیزها انگار لای یک جور عرفان شیرین روزمره پیچیده شده است.
    آخر احساس کردم این آدم‌ها مقصر نیستند. قربانی شرایط اجتماعی‌اند. چرا باید در یک موقعیت تلخ و سیاه نشان‌شان بدهم.

    و به نظرم تفاوت در همین جاست. به نظرم مجیدی کارگردان، اگر قرار بود در سال‌های قبل این داستان را بسازد، آدم‌‌های بیش‌تری را محکوم می‌کرد و شرایط سیاه‌تری حاکم می‌شد.
    آره خب. به هر حال این فیلم‌ام یک جور بازگشت به فطرت است. همه ما فطرت پاکی داریم که قرار است مراقب‌مان باشد. اما متاسفانه زیادی داریم با این فطرت ور می‌رویم. در طول این سال‌ها خیلی برای مردم باید و نباید تعیین کرده‌ایم. اگر این فطرت را به حال خودش رها کنیم؛ خود به خود کارش را انجام می‌دهد. چند وقت پیش برای جشنواره فوکوئوکا رفته بودم ژاپن و یاد این حرف دکتر شریعتی افتادم که می‌گفت: رفتم جایی که اسلام دیدم و مسلمان ندیدم. و جایی که مسلمان بود و اسلام ندیدم. برای من ژاپن این سال‌ها یک چنین شرایطی داشت. آن جا دیدم که مردم به هم احترام می‌گذارند؛ فطرت سالمی دارند. فطرت‌شان کار می‌کرد. اما این بداخلاقی‌های ما حالا به حوزه سیاست هم کشیده شده است. همین چندی پیش جایی و در برابر اظهارنظری به نظرم رسید که باید از پیامبرم دفاع کنم. اما کل قضیه و اعتراض من سیاسی دیده شد. این خیلی دردناک است. فیلم من درباره یک تولد دوباره است. درباره قهرمانی که می‌میرد و دوباره متولد می‌شود.

    حالا و بعد از این حرف‌ها بیشتر مطمئن می‌شوم که ساختن این فیلم برای‌تان یک جور روان‌ درمانی بوده است. به نظرم حتی در فیلم رنگ خدا و آن طبیعتی که خواسته بودید به عنوان نشانه‌ای از آسمان، روی زمین بیاورید، باز چنین آفتاب و چنین سرخوشی ندیده بودیم. اتفاقی که قبل از لنز دوربین باید در درون فیلمساز بیفتد.
    حس خوبی داشتم دیگر. چه نسبت به محیط فیلمبرداری، چه داستان و چه شخصیت‌ها و دل‌ام می‌خواست این حس خوب، جاری و ساری شود و به بقیه هم برسد. برایم یک جور دو بیتی بود که در حال خوبی سروده باشم‌اش. دل‌ام می‌خواست تماشاگر ببیند و حالی ببرد.

    شبیه همان شربتی که خانواده پولدار؛ پیش پای کریم می‌گذارند موقع نماز خواندن، تا گلویش تازه شود.
    بلد بودم و می‌توانستم سخت‌تر و سیاه‌تر حرف بزنم. می‌توانستم آن مرد تپل اولی را که درباره‌اش حرف زدیم، جوری تصویر کنم که این معنی را برساند که سیاستمدارها بر گرده مردم سوار شده‌اند. برایش سه تا موبایل گذاشتم که همین حالا هم که نگاه کنی، در دست‌اش می‌بینی. و این آدم در هر کدام از این موبایل‌ها به شکلی و با لحنی متفاوت صحبت می‌کرد. اما نخواستم این طوری ضایع‌اش کنم. دل‌ام نمی‌خواست لحن فیلم به سمت چنین انتقاد اجتماعی مستقیمی برود. اما دو تا از مکالمه‌هایش را حذف کردم. به نظرم خوب نبود که این طوری پیش برویم.

    درباره حذف صحبت کردید. این دفعه دوم که فیلم را دیدم به نظرم رسید زیادی با نشانه و اشاره حرف زده‌اید. زیادی حذف کرده‌اید. همین شاید مانع ارتباط تماشاگر با فیلم شود.
    مواد زیاد داشتیم. ارتباط‌های ریزی در فیلم‌نامه وجود دارد که شاید در دفعه اول تماشا، تماشاگر تمام‌اش را نبیند. ضمن این که اگر می‌خواستم همه چیز را در فیلمنامه بگنجانم، به لحاظ زمانی هم به مشکل برمی‌خوردیم. دل‌ام می‌خواست همه این حرف‌ها در فیلم‌ام باشد. مثلا اول فیلم که مرد با این که اخراج شده، باز املت‌ تخم شتر مرغ‌اش را با تماشاگرهایش قسمت می‌کند

    گفتم از امروز صبح توی اداره شلوغ پلوغ بیمه، دائم یاد فیلم‌تان بودم و این ماجرای گردش سالم پول و ثروت در جامعه. وقتی پول‌ام را از مسئول تصادفات گرفتم؛ دست کردم یک بخش‌اش را دادم به راننده خاطی. به نظرم رسید که قسمتی از آن، سهم او هم هست. اگر فیلم شما را ندیده بودم، چنین کاری نمی‌کردم.
    به همین خاطر است که فکر می‌کنم آواز گنجشک‌ها بیش‌تر از آن که تصویری از اجتماع امروز ما به دست بدهد، یک جور آرمان‌شهر است. از جمله وقتی خانواده کریم را در اوایل فیلم می‌بینیم. در شرایطی که این روزها اصلا خانواده را از دست داده‌ایم. این خانواده‌ است که اجتماع را می‌سازد و در شرایط فعلی ما اصلا روابط خانوادگی درستی نداریم. روابطی که من با پدرم داشتم، این روزها دیگر مثل افسانه است. این قدر از واقعیت امروز ما دور شده که دیگر کسی حتی تصورش را هم نمی‌تواند بکند. و این از هم گسیختگی باز برمی‌گردد به همان دور شدن‌مان از فطرت. تکرار می‌کنم که این قدر این فطرت را انگولک‌اش کرده‌ایم، آن قدر برایش بکن نکن تراشیده‌ایم، به قدری خواسته‌ایم برایش جهت و مسیر تعیین کنیم و به زور هدایت‌اش کنیم که دیگر خط و لک افتاده است. به درد نمی‌خورد. این قدر وارد جزئیات مسائل اخلاقی و اجتماعی و حتی مذهبی شده‌ایم که دیگر از دست رفته‌ایم. عوض این که به خودمان برسیم در پوستین مردم افتاده‌ایم. در مدارس نماز را اجباری کرده‌ایم، بعد هیچ نشانی از آن نماز در خانواده و اجتماع‌اش نمی‌بینید و آن وقت است که همه چیز به هم می‌ریزد.

    خب حالا بحث را ببریم یک ور دیگر. این حرف‌هایی را که تا به حال زدیم؛ گیرم کمی ساده‌انگارانه‌تر و شعاری‌ترش را سازنده یک فیلم بد هم می‌تواند بزند. نکته آواز گنجشک‌ها اما این است که سازنده‌اش از لحاظی شاید برای سر دادن چند شعار اخلاقی پا به میدان گذاشته؛ اما در عین حال حواس‌اش مثلا به کاربرد صدا و ساختار روایی و هدایت جزئیات حرکت بازیگران‌اش هم بوده است.
    سختی کار ما همین بود دیگر. خیلی از این حرف‌ها که شعاری و بدون پشتوانه‌اش را در برنامه‌های تلویزیونی هم می‌شنویم. تصویری کردن این حرف‌ها مهم بود.

    راست‌اش اگر فیلمنامه آواز گنجشک‌ها را خوانده بودم؛ مطمئن می‌شدم که فیلم بدی خواهد شد!
    خیلی از آن‌هایی که فیلمنامه اولیه را خواندند، چنین مشکلی با آن داشتند. و من سعی می‌کردم این را برای‌شان توجیه کنم. به همین خاطر هم سعی کردم که از نشانه‌ها بیش‌تر استفاده کنم. مثل همین مورد شتر مرغ که نشانه‌هایش را در طول فیلم پخش کرده‌ایم. کلی هم به من خرده می‌گیرند که چطور مجیدی این قدر زمان فیلمبرداری‌اش طولانی است. آخر ساختن چنین فیلمی زمان می‌برد. حدود سه ماه و نیم فیلمبرداری داشتیم که دو برابر مدت زمان لازم برای ساختن یک فیلمفارسی است. این که شما می‌گوییدآفتاب خوبی در فیلم وجود دارد؛ خب ما برای به دست آوردن چنین آفتابی باید شکارچی طبیعت می‌بودیم. باید در زمان طلایی فیلمبرداری می‌کردیم که در تابستان یا از هفت صبح است تا ساعت ده و یا از چهار بعد از ظهر تا ساعت هفت. ما تمام لانگ‌شات‌های فیلم را در این زمان گرفتیم.

    نکته مهم همین جاست که برای تعریف یک داستان اخلاقی این قدر به اجرا فکر کرده‌اید.
    و قرار است این اجرای درست، به انتقال همان روح تعالی در فیلم کمک کند. اگر زمان دیگری فیلمبرداری می‌کردیم، خود شما این جا می‌نشستی و می‌گفتی که چه قدر آفتاب فیلم‌ات کریه و کدر است.

    جالب این جاست که شاید تماشاگر عادی متوجه این آتاب خوب نشود، ولی این نور درخشان بر ناخودآگاه‌اش تاثیر می‌گذارد.
    دقیقا. مثلا آن صحنه‌ای که پیش چشم‌های کریم، زن‌ها و بچه‌ها می‌نشینند و سبزی پاک می‌کنند. انگار قطره‌های آب دسته‌های سبزی در آن نور، شبیه دانه‌های مروارید است. خب برای گرفتن درست این صحنه‌ها، ما روزی بیست و پنج دقیقه فرصت داشتیم. پس مجبور بودیم سه روز وقت صرف گرفتن آن چهار تا پلان کنیم. آن فنجان چایی را ببین که فقط در آن نور می‌تواند چنین تلالویی داشته باشد.

    فکر می‌کنم همین اجرای خوب است که فیلم را سرپا نگه داشته و باعث می‌شود تماشاگر از تماشای آن خسته نشود. چون درام قرص و محکمی از نوع بچه‌های آسمان که نداریم. راستی، آواز گنجشک‌ها چه طراحی صدای خوبی دارد.
    درباره صدا که اصلا از قبل با رضا دلپاک بحث می‌کنیم. حتی موقع فیلمبرداری بعضی صحنه‌ها عنصری را به عمد در کادر می‌گذارم که بعدا رضا بتواند به بهانه آن صدایی را به صحنه اضافه کند.

    مشکل فیلمسازهای ما این است که معمولا اغلب این قدر مفتون ایده می‌شوند که یادشان می‌رود به اجرا رسیدن این ایده، مهم‌ترین بخش ماجراست. در مورد فیلم شما این اتفاق افتاده. یعنی وقتی می‌خواهید تابلوی پیش چشم کریم را تزیین کنید، صحنه سبزی پاک کردن زن‌ها و بچه‌ها واقعا زیبا و باشکوه از آب درمی‌آید. فقط یک ایده برای زیبا از آب درآمدن آن قاب نیست. در اجرا هم واقعا به آن زیبایی رسیده‌اید.
    بخشی‌اش به رعایت همان جزئیات اجرا برمی‌گردد. مثلا صحنه‌های مربوط به حرکت موتورها را در شهر ببین. دوربین انگار در میان آن‌ها حضور دارد و به شکل مهربانانه‌ای از دل جمع با آن‌ها حرکت می‌کند. این صحنه با بالا بردن دوربین و از فاصله نگاه کردن به گروه موتورسوارها، اصلا به هدر می‌رفت. معمولا فیلمسازها این زحمت را قبول نمی‌کنند. سازندگان اغلب فیلم‌های شهری، برای این که وارد شهر شلوغ نشوند، دوربین را جای دوری می‌گذارند و رویش یک لنز تله قوی سوار می‌کنند و همراه قهرمان در شهر پن می‌کنند. بعد چون باقی فضا به جز سوژه، محو و از وضوح خارج می‌شود، احتیاجی به کارگردانی و صحنه چینی و صحنه‌سازی ندارد. اما در آواز گنجشک‌ها دوربین را بردیم به دل شهر و تمام صحنه‌هایی را که می‌بینی چیدیم. مثلا در صحنه‌ دعوای پیک موتورسوار، تک تک موتورها و موتورسوارها را چیدیم.

    این از شهر. در طبیعت چه قدر تصرف کردید؟ چه قدر لوکیشن‌های طبیعی را تغییر دادید؟
    اگر منظورت صحنه‌های روستاست که اغلب‌شان را ساختیم. خانه کریم و محل نگهداری شترمرغ‌ها و حتی آب انبار را ساختیم. آن روح را باید به این صحنه‌ها هم می‌بخشیدیم. اغلب محل‌های نگهداری شتر مرغ بسیار جاهای بی‌روحی هستند. ضمن این که منطقه‌ای به مساحت ده هکتار را گندم دیم کاشتیم. آن گندمزار زیبا را خودمان ساختیم. حالا یک ماجرای جالب برایت تعریف کنم. یک روز بخشدار منطقه آمد آب انبار ما را دید و به اطرافیان‌اش گفت چرا این آب انبار را ثبت نکرده‌اید، که بعدا به‌شان گفتیم کار خودمان است و قابل ثبت نیست! این شاید مشکل کسانی باشد که با من کار می‌کنند. این قدر سعی می‌کنیم حاصل کار ساده و طبیعی از آب دربیاید که نتیجه گاهی اصلا دیده نمی‌شود. چون از فیلم بیرون نمی‌زند.

    مثلا تورج منصوری به عنوان مدیر فیلمبرداری باید بیش از این‌ها قدر می‌دید.
    به نظرم یکی از بهترین کارهایش است. خودش می‌گفت هر چی در طول این سال‌ها یاد گرفته‌ام، این جا دارم خرج می‌کنم. تورج با همه سرمایه حرفه‌ای‌‌اش آمد توی فیلم.

    حسن حسندوست در مقام تدوین‌گر هم توانسته ریتم یک دستی به داستانی این قدر فراخ و قطعه و قطعه و گسترده ببخشد. ضمن این که انگار چیزهای زیادی برای کنار گذاشتن داشته. و خیلی از نماهای زیبا که می‌توانسته بیشتر طول بدهد و نداده.
    آره. لانگ‌ شات‌های خوبی داشتیم که همه را کنار گذاشتیم.

    هلی شات‌ها (نماهای از فاصله دور از بالا با هلی‌کوپتر) را هم منصوری گرفت؟ یا گروه خاص و متخصص این کار را داشتید؟
    نه بابا. خود منصوری بود که با طناب بسته بودیم‌اش به هلی کوپتر و آویزان بود. پدرمان درآمد. این در شرایطی است که معمولا برای این قبیل کارها ابزار ویژه وجود دارد. تازه باید سوار آن هلی‌کوپتر می‌شدی که ببینی. زهوارش در رفته بود و هر لحظه امکان داشت سقوط کند.

    برویم سراغ داستان. نقطه شروع کار کجا بود؟ برایم جالب است بدانم این داستان ریز ریز پر شاخ و برگ از کجا شروع شد که به این جا رسید و این همه حاشیه و نشانه به آن اضافه شد؟
    حاصل دیدن و تماشا کردن بود. رفته بودم به یک منطقه پرورش شترمرغ و شیفته کسی شدم که این شترمرغ‌ها را پرورش می‌داد. شترمرغ موجود وحشی و احمقی است و البته می‌تواند خودش را با شرایط مختلف محیطی وفق دهد. و به سختی به آدم‌ها اعتماد می‌کند، اما اگر اعتماد کرد دیگر مشکلی نیست. اعتماد کرده است. اما مردی که من دیدم و با شترمرغ‌ها زندگی می‌کرد، خیلی برایم جالب بود. اصلا بیش‌تر با شترمرغ‌ها کار داشت تا آدم‌ها.

    پس مواجهه با این شخصیت، شد نقطه شروع خلق داستان.
    آره. خانه‌‌ای داشت نزدیک محل نگهداری شترمرغ‌ها و سگی هم داشت که خیلی این مرد را دوست داشت. دریا دل بود. خیلی دوست‌اش داشتم. این آدم با من ماند. بعد از خودم پرسیدم اگر این آدم بیاید تهران و پرت بشود به میان این مناسبت‌های غریب و عجیب شهر شلوغ چه اتفاقی برایش می‌افتد. داستان از این جا شکل گرفت. گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم ما آدم‌هایی که در تهران زندگی می‌کنیم، تبعیدی‌های این عالم هستیم. در برزخ زندگی می‌کنیم. دغدغه‌هایم نسبت به خانواده و ارزش‌های مورد علاقه‌ام به این داستان بعدا به‌اش اضافه شد. البته تعداد آدم‌های خانواده کریم اول از این بیش‌تر بود. اما بعدا تعدادشان را کم کردیم. و هر کدام از آن‌ها بار بخشی از داستان را به دوش کشیدند. پسر قرار بود مرد شود و دختر، کانون مهر و محبت داستان شد.

    اما برگ برنده فیلم بعد از همه این حرف‌ها، رضا ناجی است. اوست که حلقه اتصال فیلم با تماشاگر را شکل می‌دهد. خلوصی دارد که معمولا در بازیگرها زیاد دوام ندارد. اما در آواز گنجشک‌ها انگار بعد از چند سال بازی تازه رو می‌شود.
    ناجی خصلت‌ها و استعدادها و امتیازهایی دارد که باید از وجود آن‌‌ها آگاه باشی تا بتوانی در فیلم از این قابلیت‌ها استفاده کنی.

    با این وجود انگار از ابتدای پروژه قصد نداشتید از او استفاده کنید. دنبال بازیگر دیگری می‌گشتید.
    ناجی را برای بچه‌های آسمان کشف کردم و در باران هم نقش داشت. اما همیشه احساس می‌کردم که از وجودش سیر نشده‌ام. به نظرم بعضی از استعدادهایش هنوز بالفعل نشده بود. اما چند تا کار تلویزیونی از او دیدم که بیش‌تر نقش آدم‌ بامزه و لهجه‌دار معمول را بازی می‌کرد و همین باعث شد که دل‌ام را بزند. اما بعد از کلی تلاش برای انتخاب بازیگر جدید و تست گرفتن از کلی علاقه‌مند به بازیگری، باز به ناجی رسیدم. روش کارم هم مثل همیشه این بود که فیلمنامه را ندادم بازیگرم بخواند. به جز این اگر باشد، می‌نشیند تحلیل می‌کند و نقش از دست می‌رود.

    ضمن این که معلوم است جزئیات کار بازیگرها‌ی‌تان را کنترل کرده‌‌اید. مثلا صحنه‌ای که پسر کنار پدرش می‌نشیند به آب پرتقال خوردن و همان طور که دارد می‌نوشد، حواس‌اش به جای دیگری پرت است. و اگر مثلا مستقیم به رو به رو نگاه می‌کرد؛ مزه صحنه از دست می‌رفت. یا آن جا که مش رمضان دارد موقع حرف زدن و نصیحت کردن کریم، کتری‌اش را تمیز می‌کند.
    برای پیدا کردن همین مش رمضان اگر بدانی چه قدر بین افغانی‌ها جستجو کردیم. باید می‌گشتیم تا به چهره‌ای به این پاکی و زلالی برسیم. او از یک خانواده هفت هشت نفری می‌آمد که در یک اتاق سه چهار متری زندگی می‌کردند. با این وجود حاضر نبود یک حبه قند حلال و حرام شود. خب حاصل این چیزهای خوب، خودش را در چهره این آدم نشان می‌دهد.

    چنین آدمی باید باشد که وقتی دارد کریم را نصیحت می‌کند که حالا اوضاع درست می‌شود و از این حرف‌ها، تماشاگر باور کند. مقایسه‌اش کنید با اغلب این سریال‌های ماه رمضان و پند و اندرزهای پایان ناپذیرشان.
    فاجعه‌اند. دوربین را برمی‌دارند و همین جور دور شخصیت‌ها می‌چرخانند. این طوری می‌خواهند تماشاگر را مرعوب کنند لابد. داستان و پند و اندرزی را هم که می‌خواهند منتقل کنند؛ تماشاگر عام هم از قبل می‌داند و پیش بینی می‌کند. چند روز پیش رفته بودیم مهمانی و بچه‌های ده دوازده ساله حاضر در آن جا، تا آخر داستان سریال‌ها را خوانده بودند.

    در همین فضاست که می‌گویم حذف‌ها و کدگزاری‌های فیلمی مثل اواز گنجشک‌‌ها شاید ارتباط میان این فیلم و تماشاگر عادی را مختل کند. در حالی که شما فیلم را برای همین تماشاگر ساخته‌اید.
    این درست. ولی قبول کن که به هر حال باید از یک جا شروع کرد. تا جایی که می‌توانیم، باید آبروی این سینما را حفظ کنیم. باید این پیچیدگی را به یک جور سادگی تبدیل کنیم که در عین حال سلیقه تماشاگر سینما را هم بالا ببرد.

    و یادم می‌آید که روزی روزگاری برای سینماگر خارجی مورد علاقه‌تان، جان فورد را مثال زده بودید. بعضی از صحنه‌های آواز گنجشک‌‌ها، نشانه‌ای از همان سادگی معروف فورد بزرگ را دارد.
    امیدوارم که این طور باشد. برای تعریف‌ای که تا به این جای گفتگو از سینما ارائه داده‌ایم، جان فورد بهترین مثال است.

    و یکی از نماهای فیلم آواز گنجشک‌ها که فیلم «دره من چه سرسبز بود» فورد را یادم آورد. آن نما از دکمه‌ پیراهن مرد که در دامن گلدار زن می‌افتد در آواز گنجشک‌ها، در برابر آن صحنه‌ای از فیلم فورد که پدر و برادران معدنچی، سکه حاصل از یک روز کارشان را پیش از ورود به خانه در دامن مادر می‌اندازند. بی‌ربط بود؟ همین طوری الان به فکرم رسید!
    جان فورد فیلمساز اسطوره‌ای من است. در همان فیلم ببین چه اصالت شیرینی برای خانواده و ارزش‌های مورد پسند خودش قائل می‌شود. همه چی‌اش اندازه است. فکرش را بکن ما نشسته‌ایم و درباره این چیزها حرف می‌زنیم. فیلم می‌سازیم و بعد آن‌هایی که نشسته‌اند تا همه چیز را سیاسی کنند. گفتم که این یک جور بی‌اخلاقی سیاسی است که نتیجه همان مشکل اولیه است. این که زیادی با صفحه سفید فطرت‌ آدم‌ها ور رفتیم و خواستیم برای‌شان جهت بسازیم و به زور کانال درست کنیم و آدم‌‌ها را در همان مسیر بیندازیم.

    و این فرق می‌کند با ماهی‌های قرمزی که بچه‌های فیلم، برای نجات‌شان، ریختندشان توی کانال آب!
    و باور کن دادم برای گرفتن آن نما، جوی را لایروبی کردند آب تمیز انداختیم توی کانال و رضا دلپاک هم صدای دریا گذاشت رویش.

    منبع: سینمای ما
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:14 am

    طرح پرداخت یارانه به مخاطبان فیلم‌های فرهنگی جذاب آغاز شد
    یکشنبه, 28 مهر 1387
    مجيد مجيدي - صفحة 6 13-300x201
    خبرگزاری فارس: با آغاز مرحله دیگری از طرح جامع اکران با هدف حمایت از فیلم‌های فرهنگی جذاب و هدفمند نمودن یارانه‌های معطوف به این نوع آثار و مخاطبان، بهای بلیت فیلم «آواز گنجشک‌ها» ساخته مجید مجیدی در یکی از روزهای هفته نیم‌بها می‌شود.

    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی سینمای ایران، در ادامه روند هدفمند کردن پرداخت یارانه‌های سینما از سوی معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قالب طرح جامع اکران و حمایت از فیلمهای ارزشمند فرهنگی و در عین حال جذاب برای مخاطب، به زودی بهای بلیط فیلم‌های فرهنگی در برخی از روزهای هفته برای مخاطبان نیم بها شده و نیم دیگر بهای بلیط به سینماها را معاونت سینمایی پرداخت خواهد کرد.
    بنا بر این گزارش، در نخستین اقدام با این روش حمایتی ، فیلم «آواز گنجشک‌ها» ساخته مجید مجیدی به عنوان اثری ارزشمند مشمول این طرح خواهد شد.


    پیش‌تر نیز از فیلم‌هایی چون «به همین سادگی» ساخته رضامیرکریمی و «فرزند خاک» محمدعلی باشه آهنگر حمایت‌هایی از این دست و البته با روش‌های دیگر، برای ترغیب مخاطبان و علاقمندان سینمای فرهنگی و ارزشمند که در عین حال با ارزش‌های کیفی،محتوایی و ساختاری از جذابیت‌های لازم برای مخاطب بهره‌مند بوده و دو وجه فرهنگی و اقتصادی را مکمل هم و توامان رعایت نموده باشند، ‌انجام گرفته بود اما روش حمایتی اخیر که با فیلم «آواز گنجشک‌ها» آغاز خواهد شد، از این پس برای فیلم‌هایی که ویژگی‌های برشمرده شده را رعایت کرده باشند، اجرا خواهد شد.
    طرح جامع اکران که از جمله طرح‌های چندگانه حمایتی مدیریت سینمایی کشور در عمل به برنامه «فیلم خوب،سالن خوب و اکران خوب» محسوب می‌شود، تاکنون مراحلی همچون اکران سراسری و همزمان فیلمها در سراسر کشور، تقبل هزینه کپی فیلمهای فرهنگی و همچنین نیم بها نمودن بهای بلیت فیلمهای فرهنگی در یکی از روزهای هفته را به اجرا گذارده که به افزایش چشمگیر تعداد مخاطبان سینمای ایران - و نه فقط فروش فیلم‌ها - در سراسر کشور منجر شده و با استقبال بسیار سینماگران،سینماداران و علاقمندان و مخاطبان سینما روبرو شده است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:16 am

    نامه جامعه اسلامی دانشجویان به جناب آقای مجید مجیدی
    شنبه, 27 مهر 1387

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Untitled-1
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:17 am

    تاثیر گذاشتن و به چشم نیامدن
    چهارشنبه, 24 مهر 1387
    مجيد مجيدي - صفحة 6 1223843451big1-300x201
    سینمای ما - سینا بخشی‌صدر: ‏«آواز گنجشکها» حاصل تمرکز منظم علایق معنوی و تکنیکی مجید مجیدی، با ظرفیت ریزه کاری ها و ظرافت ‏هایی است که به اشکال دیگر، پیش از این هم در آثار او دیده بودیم. در فیلمهای قبلی مجیدی، هم فقر بدون ذلت و ‏خواری و همراه با سربلندی را دیده بودیم و هم نگاه عرفانی به آدم های ساده و بی غل و غش را.. استفاده از ‏حیوانات که دیگر موتیف ثابت آثار مجیدی است. ولی استفاده او از این مضامین، این بار رنگ و بوی دیگری ‏دارد و خیلی پخته و سنجیده در جان اثر بافته شده اند. پس تفاوت اصلی میان این زیبایی ناب تازه ای که به آن ‏دست یافته با فیلم های قبلی ناشی از کجاست؟ آیا ترفند و نگاهی مشخص و معلوم چنین حاصلی به بار آورده است؟ ‏مورد اصلی همان بافتن ایده‌ها در جان اثر است. در «آواز گنجشک‌ها» هیچ ایده یا عنصری به صرف خوب بودن ‏به زور وارد متن اثر نشده است.

    بستری که برای نمایش این عناصر مهیا شده به خودی خود ظرفیت بها دادن به ‏ایده های اولیه را دارد. ظهور این بستر پس از ساخت شش فیلم بلند سینمایی و چندین فیلم کوتاه و نیمه بلند بیان گر ‏یک نکته است و آن این که مجید مجیدی به یک پختگی در سر و سامان دادن به نگاهش رسیده است. او حالا خیلی ‏خوب میتواند اعتقاداتش را به صورتی بدیع و سینمایی پیاده کند و این همان بحث قدیمی، ولی مهم ته نشین شدن ‏مضامین در هنرمند است. جای نگرانی نیست. مضامین و معانی والای انسانی مورد علاقه ی مجیدی، جای خود ‏را در سینمای او یافته اند. مجیدی در «آواز گنجشک‌ها» توان این را دارد که بدون دل زدن و نگرانی برای ایجاد ‏رخنه و شکافی جهت تزریق ارزش ها، به داستان مرد روستایی ساده ای بپردازد که کار می‌کند، دوست دارد، ‏‏‌نگران می‌شود و البته عاری از وسوسه هم نیست. ‏فیلمنامه «آواز گنجشک‌ها» توان قصه گویی دارد. چرا باید فکر میکردیم که فیلم، سرشار از موقعیت ها و حیوانات ‏و اشیائی است، که هر کدام بار هزار و یک نماد و ایما و اشاره را بر دوش می‌کشد؟ مجیدی در «آواز گنجشک‌ها» ‏داستان تعریف میکند. شیوه داستان گویی، مثل نگاه کریم آقا به مسایل مهم و پرطپش دور و برش، روان و ساده ‏است و مثل زندگی او پر اوج و فرود. تحولات آنی شخصیت اصلی، کریم و مخصوصا تصمیمات لحظه ای او، ‏کاملا هماهنگ با توانایی های اوست. لازم نیست یک تحول معنوی بزرگ در میانسالی، او را فرا گیرد تا مایه ‏عبرت همگان شود. کریم آقا زندگی می‌کند و خط قصه برای او تعیین تکلیف نمی‌کند. این کریم است که با ‏تصمیمات و خواسته ها و وسوسه هایش، سیر قصه را مشخص میکند. مجیدی این بار به زور وارد قصه نمی‌شود ‏تا در پرده سوم و با ایجاد نقطه عطفی، باب گره گشایی را باز کند. همه چیز بر اساس سیر طبیعی خودش پیش ‏میرود و همه چیز سرشار از زندگی است. ‏موقعیت های متفاوتی در جذابیت و شیرینی نمایش این زندگی تاثیر دارد. از همان شیرینی روستایی اوایل فیلم، ‏مثل سهیم شدن همسایه ها در املت شتر مرغ گرفته تا رخدادهای خشک و بی تعرف اواخر فیلم،‌ همچون آسیب ‏دیدن پای کریم از سقوط تیرآهن ها. زیبایی واقع گرایانه این اتفاقات بی تعارف هم، ناشی از وجود طنزی گزنده در ‏بیان است. اصلا قرار نیست یا احساساتی شدن مخاطب، چشم و گوش او بسته شود. و چه قدر موسیقی در ساخت و ‏پرداخت این طنز گزنده و صریح موثر است. حسین علیزاده نشان داد که یک آهنگساز موفق ردیف و دستگاهی هم ‏میتواند شناخت درستی از موسیقی فیلم و نه سوار بر فیلم داشته باشد. ‏ماجرای آمدن کریم به شهر و نمایش سر و صدا و برو و بیا و بی‌رحمی در تقابل با فضای روستایی، شاید برای ‏برخی زننده ترین داستان فرعی فیلم باشد. مساله رویارویی زشتی شهر و زیبایی روستا که سال‌هاست در سینمای ‏ایران به عناوین و اشکال مختلف مطرح شده است. اما باز واقع گرایی شخصیت کریم در شهر، این تقابل را ‏تلطیف می‌کند. درست است که کریم، مرد روستایی ساده لوح و ساده دلی است، ولی مصون از وسوسه هم نیست. ‏وسوسه برای دزدیدن یخچال که در نهایت، حتی با توجه به احتیاج پول برای سمعک دخترش، آن را به صاحبش ‏یاز میگرداند و درست است که کریم مرد دلسوزی است، اما نه آن قدر که برای خرد نکردن پانصد تومانی، همه ‏آن را به دخترک نیازمند بدهد که البته بازی بسیار خوب رضا ناجی در زیبایی این تردیدها و وسوسه ها، سهم موثر ‏و به سزایی دارد. ‏در «آواز گنجشک‌ها» داستان های فرعی دیگری هم هست. مثل ماجرای سمعک که با همه شیرینی، زمان زیادی به ‏آن اختصاص داده نمی شود. نیز همچون چند فیلم پیشین فیلم ساز، این بار هم با حیوانات و بار الهی و معنوی آن ‏ها سر و کار داریم. از همان ابتدا شاهد صحنه زیبای فرار شتر مرغ هستیم. اما پس از حدود بیست دقیقه، همچنان ‏داستان ادامه می یابد و دیگر خبری از شترمرغ نیست؛ تا نیمه های فیلم که با پیگیری برای پیدا کردن شترمرغ ‏مفقود شده توسط کریم آقا پرونده ماجرا دوباره باز می شود. البته در این میان اشاره های دیگری هم، مثل ماشین ‏حمل شترمرغ در شهرعرضه می‌شود. ‏نمونه صحیح پرداخت به داستان های فرعی را مثلا در مورد قضیه آب انبار و ماهی ها شاهدیم که حساب شده، ‏رفته رفته بر اهمیت آن افزوده می‌شود و به یکی از داستان های پر اهمیت فیلم تبدیل می‌شود و می‌رود تا با حل ‏شدن و به خیر و خوبی تمام شدن جریان ( که البته بدون ظرافت هم نیست )، مثل دیگر داستان ها در یک نقطه ‏گذاری نه چندان پر زرق و برق، با رقص شترمرغ پایان یابد. ‏اجرای صحنه های به ظاهر ساده، ولی دقیق و حساس فیلم، با ذوق و سلیقه صورت گرفته که البته چون شاهد ‏نمونه های خوب آن در فیلم های پیشین مجیدی بوده ایم، از نظری شاید خیلی هم بدیع نباشد، ولی در این آشفته ‏بازار سینمایی، باز بابت از کف ندادن این ظرفیت ها جای شکر دارد. گویا مجیدی برای انتخاب مدیر فیلمبرداری ‏اهمیت ویژه ای قایل شده و این اهمیت، در نهایت به همکاری با تورج منصوری منجر شده است. «آواز ‏گنجشک‌ها» نمونه ای مثال زدنی برای کاربرد درست لنز است. انتخاب عدسی ها، کاملا مطابق با میزانسن و ‏موقعیت ها است و گر چه خیلی مواقع معمولی و عادی به نظر میرسد، در عین حال حساب شده است. البته این ‏موضوع که پلان های حمل در آبی رنگ و نیز تلاش کریم آقا برای یافتن شترمرغ روی تپه که به صورت هلی ‏شات فیلمبرداری شده اند، آیا در سبک بصری فیلم می گنجند یا نه، بحث دیگری را می‌طلبد. ‏لوکیشن های زیبای فیلم، حاکی از انتخابی دقیق و پرحوصله است. همچنین چهره پردازی در حد بالایی از ‏استاندارد قرار دارد. تلاش برای به چشم نیامدن، به رغم همه ایده ها و سلیقه ها، بار دیگر ثابت می‌کند که مجیدی ‏چه هوشمندی خاصی را در انتخاب گروه لحاظ کرده است. ‏با تمام این تفاسیر و مطرح کردن روان بودن داستان، باز هم فیلم عاری از نماد و ایما و اشاره نیست. باز هم کریم ‏یک در آبی را بر دوش می‌گیرد و راه می‌رود، آن هم با دکوپاژ و میزانسن ویژه ای که برای آن صحنه طراحی شده ‏است. ‏‏«آواز گنجشک‌ها» نمایش گر پختگی مجید مجیدی است و امیدی برای پیگیری مسیر فیلمسازی او. بحث بر سر این ‏که نمادگرایی درآثار او آزاردهنده است یا شیرین، طالب و قت و بحثی مفصل است. مهم اجرای صحیح است. در ‏‏«آواز گنجشک‌ها» شاهد اجرای صحیح نمایش روان ی زندگی هستیم.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:19 am

    مجید مجیدی در دانشگاه تهران: فقر در فیلمهایم باشکوه است
    چهارشنبه, 17 مهر 1387


    مجيد مجيدي - صفحة 6 516-300x198
    مجید مجیدی گفت: دانشجویان هرچه که دارند با خلوص کامل نشان دهند و می‌توانند در هر حرکتی پیشتاز بوده و در روند هنری کشور هم بسیار موثر باشند.
    این کارگردان که شب گذشته به همراه رضا ناجی به تالار فردوسی دانشگاه تهران آمده بود، بعد از نمایش فیلم «آواز گنجشک‌ها» در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان شرکت کرد و اظهار داشت: من به فیلم‌سازی هیچ‌وقت به عنوان شغل و پیشه نگاه نکردم و همیشه از دغدغه‌هایم بوده و از همان روزهای اول هم به عنوان یک تکلیف قلمداد کرده بودم.

    وی ادامه داد: با این نیت وارد سینما شدم که مسیر تازه‌ای را باز کند و خدا کمک کرد و توانستم به عهدی که بسته بودم پایبند بمانم و امیدوارم در آینده هم به همین شکل باشد.

    مجیدی با بیان این‌که فیلم‌های من از یک بستر اجتماعی و درونی شروع می‌شود و به قصه‌ای درونی می‌رسد تصریح کرد: همه عناصر فیلم کارکرد مضمونی پیدا می‌کنند و یکی از دغدغه‌های همیشگی من موضوع انسان است. همیشه یکی از دغدغه‌هایم فضای شهر و شهرنشینی بوده که آفت‌های زیادی دارد و همه را به تسخیر فضای زندگی‌اش درمی‌آورد و این تعلق خاطرها منجر به ساخت «آواز گنجشک‌ها» شد.

    وی افزود: آدم‌های که به ظاهر در حاشیه بودند اما متن اصلی جامعه بودند چیزی که اساس انقلاب را شکل داد و برگرفته از این آدم‌های کوچه و بازار بود، این فیلم بهانه‌ای بود برای نشان‌دادن ارزش‌ها و حقیقت‌هایی که گم شده است.

    این کارگردان درباره شکل‌گرفتن ایده این فیلم با بیان این‌که عمده قصه و موضوعاتش را از جامعه گرفته ‌است اظهار داشت: برای این‌کار هم به مزرعه شترمرغ رفته بودم و با دیدن یکی از کارگرهای آن‌جا شخصیت

    «کریم» در ذهنم شکل بست. شخصی که بسیار شفاف بود و همیشه فکر می‌کردم این آدم با این روح لطیف اگر وارد فضای شهری شود چه اتفاقی می‌افتد.

    وی در پاسخ به پرسشی درباره نام فیلم گفت: گنجشک آواز و زیبایی ندارد و آن‌چه که زیباست، مناعت طبع این پرنده است که «کریم» هم به همین گونه است و علی‌رغم ظاهرش اما باطن زیبایی دارد و دوست داشتم این پارادوکس در نام فیلم باشد.

    مجیدی در پاسخ به سوال دیگری درباره نشان‌دادن فقر در فیلم‌هایش اظهار داشت: در طول این سال‌ها نقدهای بسیاری در این خصوص مطرح شده است و خیلی‌ها معتقدند این سیاه‌نمایی باعث موفقیت فیلم در خارج از کشور می‌شود، اما اگر نشان‌دادن فقر باعث توفیق یک فیلم شود کافی است به افغانستان، پاکستان و هند رفت و آن‌جا فیلم گرفت. اگر هم بگوییم ایران زیر ذره‌بین است که آن هم موضوعی نخ‌نما شده است.

    وی ادامه داد: الآن در همه ارتباطات می‌توان با یک دکمه به آن‌سوی دنیا وصل شد و دیگر این‌چیزها خیلی عنصر جذابی برای خارجی‌ها محسوب نمی‌شود. فقری که در فیلم‌های من هست شرمنده و ذلیل نیست و اصالت ندارد و اگر هست فقر باشکوهی است.

    مجیدی تصریح کرد: آنچه این فیلم و «بچه‌های آسمان» را توانسته است جهانی بکند، فطرت انسانی و وجه معرفتی است که در اثر وجود دارد و عنصر فقر فضیلت یک اثر هنری نمی‌تواند محسوب شود.

    این کارگردان درباره وجود شترمرغ در این فیلم‌اش با بیان این‌که همیشه تلاش می‌کنم از پیچیدگی عبور و به سادگی برسد گفت: شترمرغ یک وجه تقبیحی دارد و می‌آید و کریم را بزرگ‌تر می‌کند، درواقع شترمرغ باعث آغاز سفر درونی «کریم» می‌شود و این مشکلاتی که پیش می‌آید آن را بزرگ‌تر می‌کند و در پایان هم شترمرغ‌ها به استقبال «کریم» می‌آیند و انگار سفر او کامل شده است.

    وی همچنین درباره استفاده از زبان ترکی در فیلم‌هایش اظهار داشت: زبان ترکی را خیلی دوست دارم و یک زیبایی خاصی دارد در تلویزیون لودگی‌هایی که با لهجه‌ها می‌شود شکل‌های توهین‌آمیزی پیدا می‌کند، اما در فیلم‌های من لهجه شکوه خاصی دارد، زبان ترکی هم صلابت و کاراکترهای دوست‌داشتنی دارد و حس می‌کنم می‌تواند به کاراکتر فیلم‌های من نزدیک باشد.

    مجیدی در پاسخ به سوال دیگری درباره تکراری بودن تم کارهایش گفت: در «آواز گنجشک‌ها» تلاش کردم با شکل و قالب‌های جدیدتری کار ارایه کنم و معتقدم از نظر ساختاری با کارهای دیگرم بسیار متفاوت است و تلاش کردم به لحاظ زبان سینما، کامل‌تر باشد.

    رضا ناجی بازیگر این فیلم هم با بیان این‌که هرچه دارد از مجید مجیدی است اظهار داشت: ایشان من را از میان 2500 نفر برای «بچه‌های آسمان» انتخاب کرد و برای این فیلم هم 9 ماه به دنبال بازیگر بود و حتا افرادی را خودم معرفی کردم و تا این‌که قرار شد خود من بازی کنم.

    وی افزود: مجیدی سینما را خوب می‌شناسد و به دنبال جنس اصلی می‌گردد و مشابه قبول نمی‌کند، من هم با راهنمایی‌های ایشان در قالب شخصیت «کریم» فرو رفتم.

    تاجبخش فنائیان که به عنوان کارشناس در این نشست حاضر بود نوجوانان را در فیلم‌های مجیدی محرک اصلی دانست و گفت: از 27 سال پیش که من نمایشی به نام «طیاره» از مجیدی دیدم، تا به امروز این موضوع ادامه داشته است و در «آواز گنجشک‌ها» هم محرک اصلی «کریم» نوجوانی است که سمعک می‌خواهد و در مجموع این محرک‌ها شخصیتی به مجیدی داده است که تزلزل پیدا نمی‌کند.

    وی ادامه داد: مجیدی در فیلم‌هایش حرف دلش را می‌زند و خلوص خاصی در کارش دارد که امیدوارم ادامه داشته باشد.

    علی معلم هم که اجرای این نشست را برعهده داشت از مجیدی و آثارش به عنوان شاخص‌هایی سینمای بعد از انقلاب یاد کرد و گفت: فیلم‌های مجیدی در دو محور مشخص اخلاق و عدالت اجتماعی استوار است و زبان فیلم‌سازی‌اش از ابتدا تا امروز مشخص بوده و جزو معدود فیلم‌سازانی است که به بازار فیلم جهانی راه پیدا کرده و آثارش بیننده جهانی دارد و زبان فیلم‌هایش قابلیت ارتباط با مخاطب جهانی را دارد.

    معلم ادامه داد: قابلیت سینمای مجیدی برای ایجاد یک گفت‌وگوی تحولی کاملا مناسب است و فیلم‌سازان زیادی داریم که آثارشان به این قابلیت نمی‌رسد.

    در پایان این نشست فرهاد رهبر رییس دانشگاه تهران در سخنانی مجیدی را یک افتخار ملی و چهره‌ای بین‌المللی و منحصربه‌فرد در قاره آسیا دانست و گفت: مهم‌ترین دلیل رسیدن ایشان به چنین جایگاهی خلوص، عشق، ایمان به کار و ولایت‌مداری است و با اخلاق حرفه‌ای که در مجید مجیدی سراغ دارم، می‌دانم که کارش را با عشق و علاقه انجام می‌دهد و کاسب‌کارانه با سینما برخورد نمی‌کند و مهم‌ترین مساله برایش مخاطب است.

    وی افزود: به اینجا آمدن ایشان نشان می‌دهد نظرات نخبگان دانشگاهی برایش مهم است و این مسیری که دانشگاه آغاز کرده کریدوری است که دریچه‌ای باز می‌کند تا اصحاب فرهنگ و هنر بتوانند با جامعه دانشگاهی ارتباط برقرار کنند و اگر دانشگاه هم نتواند با اصحاب هنر ارتباط برقرار کند در آموزش و پرورش توفیقی نخواهد داشت و این جلسات برای ارتقاء سطح علمی دانشگاه هم بسیار مفید و موثر است.

    مجیدی در پایان سخنان رییس دانشگاه تهران اظهار داشت: من اگر اعتباری داشته باشم از مردم، جامعه فرهیخته و به خصوص جامعه دانشگاهی گرفته‌ام و این اعتبار را از این‌جا به آن‌طرف برده‌ام. امشب هم فرصت طلایی نصیب من شد و انرژی به خصوصی از این جلسه گرفتم.

    این نشست با اهدای لوح تقدیر توسط رییس دانشگاه تهران به مجید مجیدی و رضا ناجی به پایان رسید.

    منبع: ایسنا
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:21 am

    بزرگداشت «مجید مجیدی» در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد
    سه شنبه, 16 مهر 1387

    خبرگزاری فارس: بزرگداشت «مجید مجیدی» کارگردان سینمای ایران بعد از ظهر در تالار ابوریحان بیرونی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.

    به گزارش خبرنگار سینمایی فارس این مراسم با حضور مجید مجیدی، محمدمهدی عسگرپور(مدیرعامل خانه سینما)، رضا ناجی(بازیگر فیلم آواز گنجشک‌ها)، حبیب رضایی و رضا درستکار(منتقد)، برگزار شد.
    بر اساس این گزارش مجید مجیدی با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی سخن گفت و دیگر مهمانان این مراسم نیز طی سخنانی هر یک به بیان ویژگی‌های مجیدی و آثار او پرداختند.





    طنین بهاره «آواز گنجشک‌ها»ی مجیدی در سینماهای آمریکا
    سه شنبه, 23 مهر 1387


    فیلم «آواز گنجشک‌ها» ساخته «مجید مجیدی» بهار آینده در سینماهای آمریکا به نمایش درخواهد آمد.

    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری رویترز، فیلم «آواز گنجشک‌ها»، نماینده ایران در هشتاد و یکمین دوره از رقابت‌های اسکار، بهار آینده در سینماهای آمریکا به نمایش درخواهد آمد.
    فیلم «آواز گنجشک‌ها» داستان اخراج شدن کارگری به نام «کریم» را در مزرعه پرورش شترمرغ روایت می‌کند که با فقر و سختی‌های زندگی دست و پنجه نرم می‌کند.
    بنا بر این گزارش، در سال 1997 نیز فیلم «بچه‌های آسمان» ساخته «مجیدی» توانست بعنوان یکی از نامزدهای جوایز اسکار در بخش فیلم خارجی زبان انتخاب شد.
    فورتیسیمو Fortissimo Films پخش‌کننده جهانی «آواز گنجشک‌ها» است و قرارداد نمایش این فیلم در بهار 2009، روز گذشته میان مدیران این استودیو و شرکت پخش ریجنت regentreleasing‌ منعقد شد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:22 am

    «آواز گنجشک‌ها» نماینده ایران در اسکار
    دوشنبه, 8 مهر 1387

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Oscar-114x300
    هیأت منتخب معرفی فیلم ایرانی «آواز گنجشک‌ها» را به نمایندگی از سینمای ایران به اسکار هشتادویکم معرفی کرد.

    به گزارش فارس به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی اعضاءاین هیأت که باحضور خانم فاطمه معتمد آریا و آقایان رسول صدرعاملی، علیرضا شجاع‌نوری، محمد سریر، محمد داودی، عزیزالله حاجی‌مشهدی، فرهاد توحیدی، محمد بزرگ‌نیا و امیر اسفندیاری تشکیل شده بود پس از بحث و بررسی در خصوص فیلم های به نمایش در آمده، به جمع بندی نهایی رسیدند و آخرین ساخته مجید مجیدی را به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار 2009 معرفی کردند.


    امیر اسفندیاری سخنگوی هیأت در بیانیه ای جمع بندی نقطه نظرات اعضاء را به شرح زیر اعلام کرد:
    «مجموعه سینمای ایران در سال گذشته فیلم های تأمل برانگیز کم نداشت. نزدیکی ارزش های سینمایی این فیلم ها انتخاب را دشوار کرده بود. انتخاب واقعا سخت بود. فهرست نهایی فیلم ها بر پیچیدگی انتخاب افزوده بود. هرکدام از اعضاء هیأت فیلمی را دوست داشت و درباره شایستگی آن به عنوان نماینده ملی سینمای ایران سخن می گفت.

    «فرش ایرانی» به عنوان مجموعة آفریدة نام آورترین کارگردانهای سینمای ایران که اتفاقا در باب نماینده هنر ملی ایران ساخته شده بود، «به همین سادگی» که غیرممکن ترین کار را از زاویة نمایش درونیات «زن مسلمان ایرانی» با هنرمندی ممکن ساخته بود، «آواز گنجشکها» که تصویری ناب از اشراق روح ایرانی را بر پرده نشانده بود و «اتوبوس شب» که بازتاب هنرمندانة روحیة صلح طلب ملت بزرگ ایران بود. هیأت انتخاب ضمن بازبینی جمعی فیلم ها، دربارة ویژگیهای هر یک ساعتها بحث کرد. افزون بر جنبه های فنی و هنری هر فیلم، افتخارات کسب شدة هرکدام از آنها را در جشنواره های بین المللی مورد بررسی قرار داد. دربارة قراردادهای پخش بین المللی آنها، و امکانات پخش کنندة هر یک تفحص به عمل آورد.

    حواشی مربوط به آفرینندگان هر اثر را که می توانست در توفیق آن مؤثر واقع شود به دقت بررسی کرد و سرانجام با توجه به جمیع عناصر مورد توجه، فیلم سینمایی «آواز گنجشک‌ها» ساختة مجید مجیدی را به عنوان نمایندة سینمای ایران برگزید.

    هیأت انتخاب که جز به حیثیت ملی نمی‌اندیشد امیدوار است که «آواز گنجشک‌ها» نمایندة شایستة ایران در گزینش بهترین فیلم خارجی جایزة اسکار باشد.

    منبع: سایت تحلیلی خبری عصر ایران







    پس از «بچه‌های آسمان»، مجید مجیدی با «آواز گنجشکها» به اسکار 2009 معرفی شد
    یکشنبه, 7 مهر 1387

    ایسنا: هیأت منتخب معرفی فیلم ایرانی «آواز گنجشکها» را به نمایندگی از سینمای ایران به اسکار هشتادویکم معرفی کرد.

    به گزارش بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اعضاءاین هیأت که باحضور فاطمه معتمدآریا و رسول صدرعاملی، علیرضا شجاع‌نوری، محمد سریر، محمد داودی، عزیزالله حاجی‌مشهدی، فرهاد توحیدی، محمد بزرگ‌نیا و امیر اسفندیاری تشکیل شده بود پس از بحث و بررسی در خصوص فیلم‌های به نمایش درآمده، به جمع بندی نهایی رسیدند و آخرین ساخته مجید مجیدی را به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار 2009 معرفی کردند.

    امیر اسفندیاری سخنگوی هیأت در بیانیه‌ای جمع بندی نقطه نظرات اعضاء را به شرح زیر اعلام کرد: «مجموعه سینمای ایران در سال گذشته فیلم‌های تأمل برانگیز کم نداشت. نزدیکی ارزش‌های سینمایی این فیلم‌ها انتخاب را دشوار کرده بود. انتخاب واقعا سخت بود. فهرست نهایی فیلم‌ها بر پیچیدگی انتخاب افزوده بود. هرکدام از اعضاء هیأت فیلمی را دوست داشت و درباره شایستگی آن به عنوان نماینده ملی سینمای ایران سخن می گفت. «فرش ایرانی» به عنوان مجموعه آفریده نام‌آورترین کارگردانهای سینمای ایران که اتفاقا در باب نماینده هنر ملی ایران ساخته شده بود، «به همین سادگی» که غیرممکن ترین کار را از زاویه نمایش درونیات «زن مسلمان ایرانی» با هنرمندی ممکن ساخته بود، «آواز گنجشکها» که تصویری ناب از اشراق روح ایرانی را بر پرده نشانده بود و «اتوبوس شب» که بازتاب هنرمندانه روحیه صلح طلب ملت بزرگ ایران بود. هیأت انتخاب ضمن بازبینی جمعی فیلم‌ها، درباره ویژگیهای هر یک ساعتها بحث کرد. افزون بر جنبه‌های فنی و هنری هر فیلم، افتخارات کسب شده هرکدام از آنها را در جشنواره‌های بین المللی مورد بررسی قرار داد.

    درباره قراردادهای پخش بین‌المللی آنها، و امکانات پخش کننده هر یک تفحص به عمل آورد. حواشی مربوط به آفرینندگان هر اثر را که می‌توانست در توفیق آن مؤثر واقع شود به دقت بررسی کرد و سرانجام با توجه به جمیع عناصر مورد توجه، فیلم سینمایی «آواز گنجشکها» ساخته مجید مجیدی را به عنوان نماینده سینمای ایران برگزید. هیأت انتخاب که جز به حیثیت ملی نمی‌اندیشد امیدوار است که «آواز گنجشکها» نماینده شایسته ایران در گزینش بهترین فیلم خارجی جایزه اسکار باشد.

    به گزارش ایسنا،اگر به تاریخچه‌ی حضور سینمای ایران در اسکار برگردیم، سینمای ایران تاکنون موفق به دریافت اسکارخارجی نشده است اما فیلم «بچه‌های آسمان» ساخته‌ی مجید مجیدی که در سال 1377 با عنوان نماینده‌ی ایران به اسکار معرفی شد برای اولین‌بار در جمع نامزدهای بهترین اسکار غیر انگلیسی زبان در سال 1999 انتخاب شد.

    سالها پیش برای نخستین بار وزارت فرهنگ و هنر وقت در سال 1356 فیلم «دایره‌ی مینا» ساخته‌ی داریوش مهرجویی را به اسکار معرفی کرد و پس از آن فیلم «باد صبا» ساخته‌ی آلبر لاموریس به عنوان نماینده‌ی ایران در سال 57 راهی آکادمی اسکار شد.

    سینمای ایران به مدت 16 سال نماینده‌ای به اسکار معرفی نکرد تا سال 1373 که فیلم «زیر درختان زیتون» ساخته‌ی عباس کیارستمی معرفی شد و سپس در سال 1374 «بادکنک سفید» به کارگردانی جعفر پناهی، سال75 فیلم معرفی نشد، 76 «گبه» محسن مخملباف، 77 «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی (جزو نامزدها قرار گرفت)، 78 «رنگ خدا»مجید مجیدی، 79 «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی ، 80 «باران» مجید مجیدی ، 81 «من ترانه 15 سال دارم» رسول صدرعاملی ،‌ 82 «نفس عمیق» پرویز شهبازی‏، 83 «لاک‌پشتها هم پرواز می‌کنند» بهمن قبادی و 84 «خیلی دور خیلی نزدیک» رضا میرکریمی، 85 «کافه ترانزیت» و 86 «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور معرفی شد.

    گفتنی است: طی سالهای گذشته معرفی نماینده‌ی به اسکار بحث و گفتگوهایی را به دنبال داشته است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:23 am

    رقبای آواز گنجشک‌ها در اسکار 2008
    شنبه, 27 مهر 1387

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Oscars20093-300x212
    67 کشور نمایندگان خود را برای شرکت در 81مین دوره اهدای جوایز اسکار معرفی کردند:

    افغانستان: جنگ تریاک ساخته صدیق پرهنگ

    آلبانی: غصه‌های خانم اشنایدر ساخته پیرو و انو میلکانی

    الجزیره: ظواهر دروغین ساخته لایس سالم

    آرژانتین: کنام شیر ساخته پابلو تراپرو

    اتریش: روانچه ساخته گاتزا اسپیلمن


    آذربایجان: دژ ساخته شمیل نکفزادا

    بنگلادش: آها! ساخته انامول کریم چهار



    بلژیک: الدورادو ساخته بولی لانوس

    بوسینی و هرزگوین: برف ساخته آیدا بجیک

    برزیل: آخرین ایستگاه 174 ساخته برونو بارتو

    بلغارستان: زیفت ساخته یاوور گاردف

    کانادا: ضروریات زندگی ساخته بنوا پیلون

    شیلی: تونی مانرو ساخته پابلو نارین

    چین: رویاپردازان جون گا

    کلمبیا: سگ، سگ را می‌خورد ساخته کالوس موره‌نو

    کروواسی: پسر هیچکس ساخته آرسن آنتون استوجیچ

    جمهوری چک: خانواده کارامازوف ساخته پترز لنکا

    دانمارک: دنیاهایی جدا از هم ساخته نیلز آردن اویلف

    مصر: جزیره ساخته شریف آرافا

    استونی: من اینجا بودم ساخته رنه ویلبر

    فنلاند: خانه پروانه‌های سیاه ساخته دام کاوکاسکی

    فرانسه: کلاس ساخته لورنت کانته

    گرجستان: میانجی ساخته دیتو چینتسادزه

    آلمان: معماری بادرمانینوف ساخته اولی ادل

    یونان: اصلاح ساخته تانوس آناستوپولوس

    هنگ کنگ: پوست نقاشی شده ساخته گوردون چان

    مجارستان: سفرایسکا ساخته چابا بولاک

    ایسلند: عروسی در شب سفید ساخته بالتازار کوماکار

    هند: تارزمین ساخته امیرخان

    ایران: آواز گنجشک‌ها ساخته مجید مجیدی

    ایتالیا: گومورا ساخته ماتئو گارونه

    ژاپن: درگذشتگان ساخته یوجیرو تاکینا

    اردن: کاپیتان ابورائد ساخته امین مطلق

    قزاقستان: تولپان ساخته سرگئی دورت سومی

    قرقیزستان: زشتیهای چرخ گردون ساخته ماری پائول دپو نچویل

    لتونی: مدافعان ریگا ساخته آیگارس گروبا

    لبنان: زیر بمب‌ها ساخته فیلیپ آراکتینگی

    لیتوانی: فقدان ساخته ماریس مارتیبسونس

    لوکزامبورگ: شب‌های عرب ساخته پل کایفر

    مقدونیه: من اهل تیتوو ولز هستم ساخته تئونا استروگار میتوسکا

    مکزیک: این قلبو پاره‌کن ساخته برتو اسنایدر

    مراکش: بدرود مادران ساخته محمد اسماعیل

    هلند: دانیا و دسی ساخته دانا نچوشتان

    نروژ: آی هورتن ساخته بنت هامر

    فلسطین: نمک این دریا ساخته آن ماری یاسر

    فیلیپین: پلونینگ ساخته دانته نیکو گارسیا

    لهستان: کلکها ساخته آندره یاکیموسکی

    پرتغال: ماه اوت محبوب ما ساخته میگوئل گومز

    رومانی: باقی سکوت است ساخته نائه کاران فل

    روسیه: پری دریایی ساخته آنا ملیکیان

    صربستان: سفر ساخته گوران مارکوویچ

    سنگاپور: جادوی من ساخته اریک خو

    اسلوواکی: عشق‌های کور ساخته یوراج لهوتسکی

    اسلوونی: صبحانه روستر ساخته مارکو نابرزنیک

    آفریقای جنوبی: اورشلیم ساخته راف زیمان

    اسپانیا: گل‌های آفتابگردان نابینا ساخته خوزه لوئیس کوئردا

    سوئد: لحظات جاودان ساخته یان تروئل

    سوئیس: دوست ساخته میچا لوینسکی

    تایوان: تنگه شماره 7 ساخته ته شنگ وی

    تایلند: عشق سیام ساخته چوکیات سالویرا کول

    ترکیه: سه میمون ساخته نوری بیلگه

    اوکراین: تصویر وحشت ساخته الکساندر کرنیکو

    انگلستان: امیر لایزل ساخته کارل فرانسیس

    اوروگوئه: همه را بکش مسابقه استبان شرودر

    ونزوئلا: رنگ شهرت ساخته الخاندرو بلامه پالاسیوس

    کاندیداهای هشتادو یکمین دوره جوایز آکادمی روز پنجشنبه 22 ژانویه 2009 ساعت 5.30 بامداد در سالن آکادمی ساموئل گلدوین معرفی خواهند شد.

    مراسم اهدای جوایز اسکار روز یکشنبه 22 فوریه 2009 در سالن همایش کداک هالیوود برگزار خواهد شد. این مراسم بصورت زنده در 200 کشور سراسر جهان پخش خواهد شد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:25 am

    اختصاص بخشی از عواید فیلم “آواز گنجشک‌ها” به شیرخوارگاه آمنه
    یکشنبه, 7 مهر 1387

    برنامه تقدیر از مجید مجیدی و فیلم آواز گنجشک‌ها، با حضور مسوولان سازمان بهزیستی ، جمعی از سینماگران و دست‌اندرکاران فیلم «آواز گنجشکها»، در سینما فلسطین برگزار شد.

    مجيد مجيدي - صفحة 6 786696-300x172

    به گزارش راه فیروزه ، ابوالحسن فقیه، رئیس سازمان بهزیستی در این مراسم که با حضور کمال تبریزی (کارگردان) ، امید شریف موسوی (مشاور معاونت سینمایی)، مهدی همایونفر(فیلمساز)، حبیب رضایی (بازیگر) برگزار شد گفت: فیلم «آواز گنجشک‌ها» با بهره‌گیری از مضامین انسانی شیوه بهتر زیستن و پایداری خانواده را در مقابل سختی‌ها به تصویر کشید. وی توضیح داد: این فیلم نشان داد که می‌توان در عین فقیربودن، عزت و کرامت داشت و در عصر دود، ماشین وارتباطات، صدای اذان را شنید و نماز خواند. رئیس سازمان بهزیستی به محتوای روایی فیلم «آواز گنجشک‌ها» اشاره کرد و ادامه داد: دراین اثر همراهی کودکان و فرزندان در خانواده را در مواجهه با مشکلات می‌بینیم و به نوعی «آواز گنجشک‌ها» “عاشقانه زیستن” را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند. وی با تقدیر از مجیدی کارگردان و سایر عوامل فیلم، گفت: این کارگردان با نگاهی واقع بینانه، فصل نوین برای پرداخت به مسایل اجتماعی گشود. فقیه تصریح کرد: مجیدی در «آواز گنجشک‌ها» با محوریت انسان سالم، خانواده پایدار را برای بهتر زیستن ترسیم کرد.
    در ادامه مجید مجیدی که برای دریافت جایزه خود به روی صحنه آمد با تشکر از سازمان بهزیستی و تمامی همکارانی که او را در ساخت پروژه «آواز گنجشک‌ها» یاری کردند، گفت: از تک تک عوامل فیلم بی‌نهایت ممنونم و خوشحالم که اکنون فرصتی بود که بعد از فشار کار و رساندن فیلم برای جشنواره و آماده سازی آن دوستان و عزیزان همکارم را دوباره می‌بینم. مجید مجیدی افزود: خوشحالم از این که فیلمم قبل از این که بیرون از مرزها مورد توجه قرا گیرد، در مرحله اول مورد توجه کشور و مردم خودم قرار گرفت.
    وی با اشاره به‌حضور فیلم «آواز گنجشک‌ها» در جشنواره برلین افزود: وقتی آنجا بودیم و اخبار توفیق فیلم و توجه مردم به آن می‌رسید، فارغ از جوایز جشنواره فجر که شیرینی خود را دارند، خوشحالی مضاعفی را از استقبال مردم احساس می‌کردم.
    مجید مجیدی همچنین بخشی از عواید حاصل از فیلم «آواز گنجشک‌ها» را به شیرخوارگاه آمنه اختصاص داد.
    حسین علیزاده نیز هنگام دریافت جایزه خود گفت: از مجید مجیدی تشکر می‌کنم که باعث شد که با جمع دیگری از خانواده سینما آشنا شوم. از همکاری در این فیلم بسیار لذت بردم و چیزهای زیادی آموختم.
    مجید مجیدی جایزه جامعه ناشنوایان را از پونه چهره‌آزاد و محمد کمالی از اعضای سازمان بهزیستی دریافت کرد و دکتر محمود نژاد دبیر حمایت از حقوق معلولان نیز جایزه ویژه‌ای به مجیدی اهدا کرد و در انتها فقیه رئیس سازمان بهزیستی تابلویی به نشانه یاد بود به این کارگردان سینما اهدا کرد.
    در این مراسم مسولان سازمان بهزیستی و همچنین کودکان و نوجوانان تحت پوشش این سازمان با اهدای جوایز از عوامل فیلم «آوازگنجشک‌ها» شامل رضا ناجی بازیگر نقش اول، بازیگران خردسال مریم ‌اکبری، کامران دهقانی، تورج منصوری فیلمبردار، استاد حسین علیزاده آهنگساز، حسن حسندوست تدوینگر، یدالله نجفی صدابردار، اصغر نژاد ایمانی طراح صحنه، جواد نوروز بیگی مجری طرح و سعید ملکان چهره پردازی تقدیر کردند و در پایان این مراسم نیز فیلم «آواز گنجشک‌ها» برای حاضران روی پرده رفت.
    فیلم تحسین شده «آواز گنجشک‌ها» که علاوه بر کسب متعدد از جوایز جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین بازیگری را از جشنواره برلین دریافت کرده با مشارکت سازمان بهزیستی ساخته شده است.

    مجيد مجيدي - صفحة 6 786695-276x300
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:28 am

    انتقاد شدید مجیدمجیدی/
    سکوت در برابر جفای اندیشه‌ورزان دنیاطلب به پیامبر مهربانی جایز نیست
    خالق فیلم سینمایی "آواز گنجشک‌ها" عصر امروز پس از گرفتن جایزه فیلم برگزیده انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان، با قرائت متنی به جسارت برخی به اصطلاح روشنفکران داخلی به مقام پیامبر مهربانی به شدت انتقاد و از تمام آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر سکوت کرده‌اند گله کرد.

    به گزارش خبرنگار مهر، متن کامل یادداشت مجید مجیدی به این شرح است: "خدای را شاکرم که در هیاهوی نغمه‌های ناساز، "آواز گنجشک‌ها" بر گوش‌های بسیار شنیدنی آمد و بر چشم‌های فراوان دیدنی. از انعکاس مثبت فیلم در این مدت کوتاه در میان گروهها و مخاطبان گوناگون سخن نمی‌گویم، اما در مقابل آنان که از تکرار و پیام تکراری فیلم سخن گفته‌اند می‌گویم هیچ ابایی ندارم اعلام کنم فیلم مانند آثار قبلی من "بچه‌های آسمان"، "رنگ خدا"، "باران" و "بید مجنون" باز هم بر فطرت و نهاد پاک انسانی تاکید می‌کند."

    وی ادامه می‌دهد: "باز هم سخن از نیاز دنیای امروز یعنی معنویت. بدون تکیه به معنویت ، آنچنانکه در جای جای جهان می‌بینیم. انسان‌ها گرگ‌های درنده‌ای خواهند شد که درندگان وحشی نیز شرمنده ددمنشی‌های آنانند. در شرایطی که جای خالی "خدا" بیش از هر زمان و عصری احساس می‌شود و تاریخ گواه آنکه بدون خدا هر عملی مباح و آزاد است ، باید آزادگان نگران باشند و از آن میان هنرمندان آزاده."

    در بخشی دیگر از یادداشت مجیدی می‌خوانیم: "در این صورت چه باک از برچسب "تکرار" که اگر تکرار "مذموم" بود و ناپسند، باید اولین اعتراض و بزرگترین اعتراض را به پیامبران نمود که در طول اعصار و قرون همه سخن تکراری بر زبان رانده‌اند و پیام تکراری "بازگشت به معنویت" را سر داده‌اند. وقتی "آواز گنجشک‌ها" در برلین به نمایش درمی‌آید و استقبال تماشاگران گوناگون و منتقدان ریز و درشت اینچنین بهت‌انگیز و حیرت‌آور می‌شود، من بر این باور استوارتر می‌گردم که اخلاق و معنویت گمشده عصر ماست و این مهم جغرافیا و مکان نمی‌شناسد."

    مجیدی می‌نویسد: "اعتراف می‌کنم که نگاه اینچنینی و موفقیت و اقبال آنچنانی را وامدار مکتبی هستم که در آستانه رحلت بزرگ پیامدارش رسول گرامی اسلام (ص) هستیم. وامدار پیامبری که از پس قرن‌ها ندایش را می‌شنوم که فرمود "من مبعوث شدم تا برتری‌ها و مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم." وامدار رسول رحمتی که بر نهاد و فطرت پاک انسانی تکیه می‌کرد و می‌فرمود "هر انسانی بر فطرت پاک زاده می‌شود، حتی اگر پدران و مادرانی کافر و مشرک داشته باشد." وامدار پیامبری که نه تنها در عصر خود، که امروز نیز مظلوم و جفادیده است."

    خالق "آواز گنجشک‌ها" می‌افزاید: "اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش می‌زدند و دندان و پیشانی مبارکش را می‌شکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا شاعر و نادانش می‌خواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اولی داستان تکرار می‌شود. نابخردان و کودک‌صفتان با هجو و کاریکاتور با او به ستیز برمی‌خیزند و اندیشه‌ورزان دنیاطلب شاعر و نادانش می‌خوانند و چون جاهلیت پیشین قرآن را "اساطیر الاولین" می‌دانند."

    فیلمساز ایرانی نامزد اسکار می‌نویسد: "آن روز که جشنواره فیلم دانمارک را به خطر بی‌حرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم، بسیاری آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند. در دنیای آلوده امروز کار به جایی رسیده که ارزش‌ها ضدارزش شمرده می‌شود و ضدارزش‌ها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توهم خویش به جایی منسوبش می‌کنیم. اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند وابسته خوانده می‌شود و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهین‌ها و ناروایی‌ها صورت گیرد، آزاده است."

    مجیدی ادامه می‌دهد: "اینجا می‌گویم که من نه از موضع دفاع از حاکمیت و دولت ـ که می‌دانید مرا با سیاست و سیاست‌پیشگی کاری نیست ـ که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام می‌کنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر سکوت پیشه کرده‌اند، گله‌مندم."

    به باور وی، حالا باید پرسید اگر سیاست‌پیشه نیستیم، چرا وقتی چند کودک‌صفت و دیوانه‌رفتار بیگانه با کاریکاتور به پیامبر ما توهین می‌کنند آن موج به راه می‌افتد، اما امروز که از زبان خودی ناپسندترین نسبت‌ها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده می‌شود، سکوت همه جا را دربر می‌گیرد و جز یکی دو صدایی کم‌جان هیچکس فریاد نمی‌زند که چرا دوباره از پس قرن‌ها به پیامبر نسبت شاعری می‌دهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر می‌خوانند.

    به گزارش مهر ، خالق "رنگ خدا"‌ می‌افزاید: "اگر آن روز که روشنفکران مذهبی عصمت و علم غیب ائمه را زیر سئوال بردند و نفی کردند یا مسلمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلم منحرف زیارت جامعه کبیره را "مرامنامه شیعه غالی" برشمردند سکوت نمی‌کردیم، امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمی‌رساندند تا علنا پیامبر را فردی عامی و ناآگاه و همسنگ افراد جاهلی بدانند و قرآن، کلام الهی را، محصول بشری بخوانند."

    مجیدی در پایان یادداشت خود می‌آورد: "کسی که ادعای مولوی‌شناسی می‌کند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مرادش مولوی کافر است؛ گرچه قرآن از لب پیغمبر است / هر که گوید حق نگفت آن کافر است. این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود."
    تاریخ انتشار، تهران: ۱۸:۴۰ , ۱۳۸۶/۱۲/۱۴
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:29 am

    منتقد روزنامه نیویورک تایمز از آواز گنجشکها می گوید
    مذهبی ترین فیلم مجیدی را دیده ام

    ۳۰نما
    ـ در حقیقت، نماینده ایران در بخش اسکار غیرانگلیسی زبان سال 2008، مذهبی‌ترین فیلمی است که تاکنون از سوی مجید مجیدی در ایالات متحده اکران شده است.


    استیفن هولدن*: اولین و آخرین صحنه فیلم «آواز گنجشک‌ها» (قصه درونی فیلمساز ایرانی مجید مجیدی )یک شترمرغ تنها را به تصویر می‌کشد؛ حیوانی که در طبیعت نماد شکوه و رازورزی به حساب می‌آید. فیلم، قصه کریم (رضا ناجی) را به همراه همسرش نرگس (مریم اکبری) و سه بچه به تصویر می‌کشد. کریم، کشاورزی فقیر است که با خانواده‌اش در یک روستا زندگی می‌کند. روح او به روح گمگشته‌ای شبیه است که به دوزخ فرو رفته. این دوزخ همان جهان مادی شهری است که روح انسانی تنها را به درون خود می‌کشاند. اگرچه «آواز گنجشک‌ها» دارای ظواهر و تجلیات یک درام ناتورالیستی است؛ با این حال فی‌الواقع این فیلم حاوی مجموعه‌ای از آموزه‌های اخلاقی است که در جهت نوعی اندرزگویی سرسختانه اسلامی به هم متصل شده‌اند.
    در حقیقت، نماینده ایران در بخش اسکار غیرانگلیسی زبان سال 2008، مذهبی‌ترین فیلمی است که تاکنون از سوی مجید مجیدی در ایالات متحده اکران شده است. مجیدی کارگردانی است که عمده شهرت‌اش بابت فیلم‌هایی چون «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا» و «باران» است. او با این فیلم‌ها به قرار گرفتن سینمای ایران در نقشه سینمایی جهان کمک شایان توجهی کرده است. بید مجنون ، معروف ترین فیلم اوست که تا به اکنون در امریکا به نمایش در آمده است .این فیلم داستان زندگی یک استاد ادبیات نابینا را به تصویر می کشد که به طرز معجزه آسایی بینایی خود را باز می یابد ، اما به آسانی به درون ناامیدی فرو می غلطد.‌ تصور او از جهان بیرون با تصویر ذهنی وی از این جهان فرق دارد. یک نشانه مهم در این فیلم «رئالیسم تصادفی » موجود در آن است؛ به این شکل که رضا ناجی، بازیگر 66 ساله که در «رنگ خدا» نقش پدر یک پسربچه نابینا را بازی می‌کرد، در «آواز گنجشک‌ها» در نقش یک مرد 40 ساله ظاهر می‌شود. همان طور که در ابتدای فیلم می بینیم ، کریم به دنبال یک بدشانسی ، شغل اش را در یک مزرعه پرورش شتر مرغ از دست می دهد.
    دلیل این مساله هم ان است که شترمرغی از مزرعه فرار می کند و مقصر فرار این حیوان کریم است .کریم تلاش فراوانی را برای یافتن شتر مرغ آغاز می کند.در همین اثنا اتفاق دیگری رخ می دهد. سمعک دختر کریم( هانیه ) به شکل اتفاقی خراب می شود ؛ بنابراین کریم به شهر می رود تا سمعک را تعمیر کند .او در شهر روحیه ساده و بی آلایش خود را از دست می دهد . فیلم تصویری از یک جامعه مدرن شهری را به تصویر می‌کشد که به دوزخی روی زمین می‌ماند. تهران در این فیلم، نفرت‌آور به نظر می‌رسد: شهری غول‌پیکر با ساختمان‌های درهم‌برهم، ترافیک فراوان و.... کریم (که در ابتدای فیلم به‌خاطر یک بدشانسی کارش را از دست داده) شغل جدیدی اختیار می‌کند و با موتوسیکلتش‌اشیا و وسایل گوناگون را جابه‌جا می‌کند. ازجمله این وسایل، یک یخچال است که هنگام جابه‌جایی آن را به جای مقصد به خانه می‌برد! این در حالی است که همسر کریم از این کار او راضی نیست بنابراین یخچال را به مقصد برمی‌گرداند. پس از آن کار کریم جمع کردن خرده‌ریزهای مختلف در حیاط خانه‌اش می‌شود. یک حادثه باعث می‌شود کریم کار جمع‌آوری اشیا و خرده‌ریزها را ادامه ندهد و او به کشف دوباره اعتقاداتش کشیده شود. همچنان که از فیلم های سانتی مانتال و احساسی همچون «آواز گنجشک‌ها» بر می آید ، قصه ساده زندگی ، ارتباطات و افکار یک مرد قدرت متقاعدکنندگی بالایی دارد. از طرف دیگر ، احساس یک زندگی ساده روستایی – خصوصا آنجا که کریم درب آبی رنگ را بر پشت خود حمل می کند – زیبایی خاصی برای مخاطب دارد.
    شادترین لحظه فیلم، جایی است که کریم بچه‌ها را پشت وانت سوار کرده و آوازی به این مضمون سر می‌دهد: «دنیا یه دروغه، دنیا یه رویاست.» در این جای فیلم، گرمی و حرارت درون کریم به اعماق قلب مخاطب سرازیر می‌شود...

    *منتقد ارشد روزنامه نیویورک تایمز که نقدهای سینمایی او شهرت دارد. او از سال 1981 تاکنون برای نیویورک تایمز نقد هنری می‌نویسد. بهانه تحلیل او از آخرین ساخته مجید مجیدی ، اکران «آواز گنجشک‌ها» در منهتن است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:30 am

    انتقاد شدید مجید مجیدی بر تعیین رئیس فرهنگستان هنر توسط دولت
    ضرر این‌ کار جبران ناپذیر است
    مجيد مجيدي - صفحة 6 Farhangestane_honar_30nema1_176
    ۳۰نما
    ـ شورای عالی انقلاب فرهنگی با این تصمیم ضربه شدیدی در درجه اول بر پیکره فرهنگ و هنر کشور زده و در آینده نزدیک شاهد عواقب وخیم این مصوبه خواهیم بود. ضرر این کار جبران ناپذیر است


    مجید مجیدی در گفت‌و‌گو با «خبر» از مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر انتخاب اعضای فرهنگستان توسط دولت انتقاد کرد.

    این فیلمساز که عضو پیوسته فرهنگستان هنر است، درباره مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر انتخاب اعضای فرهنگستان توسط دولت به خبر گفت: «من احساس می‌کنم فرهنگ و هنر را نباید به سیاست آلوده کرد. فرهنگستان‌ها به خصوص فرهنگستان هنر شانش بالاتر از اینها بود که به حوزه مسایل سیاسی کشیده شود. اعضای فرهنگستان عصاره نخبه‌های جامعه‌اند. هر کدام از آن‌ها از بهترین‌های هنر این مملکتند و هرکدام جایگاه مردمی قابل توجهی دارند. شورای عالی انقلاب فرهنگی با این تصمیم ضربه شدیدی در درجه اول بر پیکره فرهنگ و هنر کشور زده و در آینده نزدیک شاهد عواقب وخیم این مصوبه خواهیم بود. ضرر این کار جبران ناپذیر است.»

    مجیدی درباره مباحث مطرح شده در آخرین جلسه اعضای فرهنگستان گفت: «مثل همه دوستان من هم در جلسه پیشنهادهایی داشتم که دوستان باید بنشینند و تصمیم بگیرند. اگر لازم باشد دبیر فرهنگستان این پیشنهادها را منتشر خواهد کرد.»

    او واکنش احتمالی اعضای فرهنگستان را بعید نمی‌داند و معتقد است: «باید منتظر آینده بود تا برخورد مجمع و اعضای آن را دید. به هر حال اعضای فرهنگستان هرکدام اشخاص حقیقی معتبری هستند و به عنوان اشخاص حقیقی طبعا واکنش‌هایی خواهند داشت.»

    مجیدی خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: «این دوستان باید بدانند با هنرمند نمی‌شود با بخشنامه رفتار کرد. ما که از کسی وام نگرفتیم که بخواهیم وامدار کسی باشیم. ما که سیاسی نیستیم. فرهنگ برای یک ملت حکم نفس کشیدن را دارد. می‌توانید به من بگویید از خانه بیرون نیا ولی نمی‌توانید بگویید نفس نکش. متاسفانه ساختار قدرت به گونه‌ای است که می‌تواند گاهی به ضرر خودش هم عمل کند. چاقو می‌تواند دسته خودش را هم ببرد.»
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:30 am

    نسخه چاپی ارسال برای دوستان


    پنج شنبه، 10 شهريور 1384 - 12:53


    سلام «سفیر فرانسه»، خداحافظ «رنگ خدا»





    آخرین بازى برجسته پرویز پرستوى، ساخته مجید مجیدى اولین كارگردان ایرانى نامزد جایزه اسكار، اینها تمام چیزى است كه در تبلیغات منحصر به فرد فیلم «بید مجنون» آمده است تا نشان دهد كه مجیدى «چون بید به سر ایمان خویش مى‏لرزد» شاید از آن رو كه حالا او «اولین كارگردان ایرانى نامزد جایزه اسكار» است.



    * * *



    بیش از صد سال از ورود كنت‏دوگوبینو (به عنوان سفیر دولت فرانسه) به ایران مى‏گذرد. كنت دوگوبینو به عنوان یك فیلسوف فرانسوى بذرى را در خاك ادبیات این سرزمین كاشت كه اكنون شادمانه باید گفت به ثمر نشسته است.
    او در كتاب «افسانه‏هاى آسیایى» دو داستان از مجموع شش داستان را به قلمرو جغرافیایى فرهنگ ایران اختصاص داده است.
    او روایت داستان «پیر مغان» را چنین آغاز مى‏كند:
    «دانشمند مجلس با اجازه عبدالله خان كه از مشاهیر خوانین ایران بود، با استناد به گفته رضا بیگ كرمانشهاى كه صحت روانیش مورد تایید و تصدیق همه اعیان مملكت است، این حكایت شگفت‏انگیز را آغاز كرد...»
    شاید بتوان گفت دلیل این همه اصرار او بر استفاده از نمادهاى فرهنگى رایج در قلمرو جغرافیایى فرهنگ ایران همسو با اصرارش بر نادیدن مضامین بدیع و بیگانه غربى است كه از قلمرو تاریخى فرهنگ غرب جدا مى‏شود تا آماده ورود به قلمرو فرهنگى ایران شود!
    كنت دوگوبینو حتى در لحن روایت خود «روان‏شناسى عمومى نقالان ایرانى» را در نظر داشته است اما مضمونى كه او ارائه مى‏كند (فانى و بى معنى بودن همه چیز در مقایسه با عشق پاك زمینى به زن) سابقه‏اى در تاریخ ادبیات این سرزمین ندارد! و فیلسوف فرانسوى مى‏كوشد تا بر این مشكل چیره شود زیرا مى‏خواهد توان خود را در «تاریخ سازى فیلسوفانه براى ملت‏هاى تحت سلطه فرانسه» بیازماید.
    فراموش نكنیم كه كنت دوگوبینو، صاحب همان ذهن بزرگ و فعالى است كه اسطوره سست بنیاد «نژاد واحد آریایى» را براى پیوند دادن تاریخ فرهنگى ایران، هند و اروپا پروراند و به طور موفقیت‏آمیز و البته به مدد روشنفكران وطنى آن را در ذهن ایرانیان ماندگار ساخت تا آنجا كه امروز این «پندار سیاسى» در نزد مردم و البته باز به مدد روشنفكران وطنى یك پندار مسلم و غیر قابل رد به شمار مى‏رود.
    از بررسى داستان‏هاى مجموعه «افسانه‏هاى آسیایى» درس‏هاى بزرگى مى‏توان گرفت كه چگونه یك فیلسوف فرانسوى در مقام بنیان گذارى «ایران‏شناسى فرانسوى» (یا بهتر بگوییم شناخت فرانسوى از ایران) مى‏كوشد تا گزاره‏هاى فرهنگى كشور قدرتمند و مسلط خود را با ظرافت انتخاب كرده و با تصویرسازى‏هاى استادانه وارد قلمرو فرهنگى ایران نماید. او مى‏داند كه این مهم، نیازمند عبور گزاره‏ها از یك «نقب تاریخى» است پس درنگ نمى‏كند و تاریخى متناسب با این هدف را مى‏پروراند كه در آن هرگز شباهت معنایى بین داستان روایت شده و مضامین داستان‏هاى عاشقانه غربى، نه تنها مایه سردرگمى و صرف خواننده ایرانى نشود بلكه موجب برانگیختن حس دروغین «اشتراك فرهنگى با پسرعموهاى آریایى ساكن اروپا» گردد!
    دولت فرانسه اگر مى‏دانست (و البته مى‏داند) كه سفیر دانشمند این مملكت را قیه در طول اقامت در ایران سنگ بناى چه جریان‏هاى فرهنگى را نهاده است او را به خاطر موفقیت در ماموریت سیاسى - فرهنگى‏اش مورد تقدیر شایسته قرار مى‏داد. به ویژه این كه با بررسى نوع عملكرد نمایندگى سیاسى فرهنگى فرانسه در ایران مى‏توان گفت؟ آنها مى‏كوشند تا پا جاى پاى گفت دوگوبینو بنهند.



    * * *



    چرا فیلم جدید آقاى مجیدى به خلاف فیلم‏هاى قبلى‏اش (مثلا رنگ خدا) به جاى تكیه به نمادهاى جهانى‏تر از نمادهاى فرهنگى ایران بسیار بهره گرفته است؟ كوچه باغ ایرانى، ایران خانه ایرانى با نماى حوض لاجوردى، نشستن لب جوى آب و بالاخره تكرار لحظه به لحظه مثنوى مولوى در برابر تماشاگر.
    آیا اصرار بى سابقه مجیدى براى استفاده از نمادهاى فرهنگى رایج در قلمرو جغرافیایى فرهنگ ایران همسو با اصرارش بر دیده نشدن مضامین بدیع و بیگانه غربى است كه از قلمرو تاریخى فرهنگ غرب جدا مى‏شود تا آماده ورود به قلمرو فرهنگى ایران شود؟
    تكرار لحظه به لحظه مثنوى مولوى در لابه لاى فیلم ما را وسوسه مى‏كند كه ذهنت را جستجو كن شاید قبلا این مضمون را جایى در حیرات معنوى خودمان (مثلا در مثنوى) دیده باشى! اما چه جستجوى بى فایده‏اى!
    نگاه كارگردان فیلم بید مجنون به زن، یك نگاه غربى است؛ مى‏توان صداى نرم سلام گفتن كارگردان را به «سفیر فرانسه» شنید.
    و البته نگاه كارگردان به عشق نیز غربى است و مى‏توان هق هق ناخواسته خداحافظى با «رنگ خدا» را در آن شنید.



    * * *



    نمى‏دانم كه این چند سطر را براى چه نوشتم؟ نمى‏دانم كه از نتایج فرهنگى پروژه فیلسوفانه «سفیر فرانسه» دلگیر بودم یا از كم توجهى كارگردان تواناى ایرانى در پیروى ناخواسته از این پروژه.
    مدت‏ها بود كه مى‏خواستم بگویم كه عنوان «افسانه‏هاى غربى» عنوان شایسه‏ترى است براى كتاب «افسانه‏هاى آسیایى».
    امروز با دیدن فیلم جدید مجید مجیدى باید بگویم كه شاید عنوان «خداحافظ رنگ خدا» عنوان بهترى براى فیلم «بید مجنون» باشد و اتفاقا كارگردان را در قصدش مبنى بر نمایش ریشه‏هاى ایرانى مضمون روایت شده یارى مى‏كند چرا كه تداعى كننده این باور عرفانى ایران است كه «چشم ظاهر جو باز شد چشم دل بسته مى‏شود» و «در هیاهوى رنگ‏ها نمى‏توان جلوه جمال الهى را دید پس خداحافظ رنگ خدا»
    نمى‏دانم كه این چند سطر را براى چه نوشتم؟ مدت‏ها پیش یك استاد جامعه‏شناسى دانشگاه تهرابه به دانشجوها توصیه كرد براى حفظ آرامش و سلامت روانى خود فیلم‏هاى كمترى را (به ویژه از كارگردانان داخلى) تماشا كنند. پس از دیدن فیلم، همین استاد دانشگاه بود كه توصیه كرد لااقل چند سطرى در این باره بنویسم شاید آرامش ذهن خودم و لااقل یك نفر دیگر كمك كوچكى شده باشد.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:34 am

    March 4, 2008

    « «صدای خشم» و رسانه‌های بی‌مسئوليت - درد دلی با مجيد مجيدی »
    سروش، قرآن، خدا و پيامبر اسلام
    پيش‌درآمد: کسانی که اين يادداشت را می‌خوانند، لطفا يادداشت «درد دلی با مجیدی» را هم بخوانند (زود قضاوت نکنيد). بعضی از نکات اصلاح شده‌اند در يادداشت بعدی.
    نخستين بار که آراء سروش را درباره‌‌ی قرآن در «بسط تجربه‌ی نبوی» خوانده بودم، ديدگاه‌های او را از منظرهای مختلفی می‌سنجيدم. بدون شک، يکی دیدگاه‌هايی بود که خودم داشتم و البته در تاريخ اسلام سابقه‌ی درازی دارد ديدگاه‌هايی شبيه به ديدگاه سروش (و البته غزالی از تکفيرگران تراز اول آن بود). مصاحبه‌ی اخير دکتر سروش درباره‌ی قرآن هم البته چيزی نبود جز تکميل، شرح و بسط همان‌ها. من نه ابهامی در آن مصاحبه دیدم نه کفرياتی. البته در قاموس عوام هر آن‌چه با باور عامه متفاوت باشد، می‌شود کفريات. دقت بفرماييد. می‌گويم «کفريات». نمی‌گويم «اشتباه» يا «قصور» يا «افراط». روی سخنِ من با کسانی است که تيغ تکفير به دست دارند. سخن سروش در منفی‌ترين ديدگاه،‌ يک نظر است. يک ديدگاه است، نه يک تجويز و دعوت. کسی اگر با آن اختلاف دارد، می‌شود با همان زبان و بيان، با منطق و استدلال به مصاف آن برود. چندين بار خواسته بودم نکاتی ديگر را در حاشيه‌ی بحث بيفزايم که به خاطر گرفتاری فراوان و مشغله‌ی کاری و درسی، از آن باز ماندم. به هر حال الآن لازم است دوباره اين نکات را تکرار کنم.

    به نظر من، سروش سخنانی گفته است که شجاعت می‌خواهد و البته او همين سخنان را به وجه ديگری پيش‌تر گفته است و چيز عجيب و خارق‌العاده‌ای در آن‌ها نيست. می‌شود در آن‌ها تشکيک کرد. می‌شود اين آراء را تنقيح کرد. می‌شود پالايش‌اش کرد. می‌شود مبناهای استدلالی‌ و کلامی‌اش را محکم‌تر کرد. اما اصل سخن به نظر من بسيار مهم است. تمايز قايل شدن ميان وجود ذاتی و عرضی قرآن، هيچ فرقی ندارد با تمایز قايل شدن ميان محکم و متشابه. نزاع اصلی بر سر ولايت است. اختلاف نظرها آن‌جا شروع می‌شود که مشخص کنی ولی تو کی‌ست؟ بايد بگويی به تبعيت از چه کسی اين‌ها را می‌گويی. می‌شود گفت به تبعيت از عقل. و اين پاسخی سست نيست. از اين بخش می‌گذرم. شايد در يادداشتی جداگانه شرح اين را نوشتم.

    اما اين سخنانی که از زبان مجيد مجيدی صادر شده است و خبرگزاری مهر منتشر کرده، مثل آب سردی بر شانه‌های‌ام ريخت. يخ کردم. مات‌ام برد. يعنی می‌شود حماقت و «قلم‌به‌مزدی» اين اندازه هنرمندی را به سخره بگيرد که مشتی ياوه و تحريف را در کنار شعر مولوی بنشاند و قلم يکی مثل سروش را قلم «منحرف» بخواند؟ يعنی مجيد مجيدی نمی‌داند که بحث سروش، بحث علمی و کلامی است و اصلاً مجيد مجيدی صلاحيت لب گشودن درباره‌ی آن را ندارد؟ يعنی مجيد مجيدی نمی‌داند که تا به حال يک مقاله هم درباره‌ی پيامبر و قرآن ننوشته است و او در برابر سروش، حتی اگر سروش همه‌ی حرف‌های‌اش باطل باشد، اصلاً ديده نمی‌شود؟ يعنی مجيد مجيدی نمی‌داند که اگر خرمشاهی يا يک مجتهد در برابر سروش اعتراض می‌کنند و سخن‌اش را به درست يا غلط نقد می‌کنند، آن‌ها لااقل کارکشته‌ی اين ميدان هستند. ولی مجيدی چه؟ چرا مجيدی حرف‌هایی می‌زند که فقط از دهان یک مسلمانِ مؤمن عامی در می‌آيد که هر چه به او گفته‌اند مقلدانه تکرار می‌کند؟ تنها بايد تأسف خورد به حال اين هنر و اين فرهنگ که مروجان‌اش از جنس مجيدی باشند. و صد البته معلوم است که مجيدی از کجا جايزه گرفته است و چرا. بعضی‌ها خيال می‌کنند مسلمانی و ايمان کار ساده‌ای است و البته آقای مجيدی ايمان را خیلی برای خود ساده می‌بيند و برای يکی مثل سروش سخت!‌ شگفتا از اين همه ساده‌لوحی!

    تنها به یاد ناصر خسرو می‌افتم که گفته بود:
    هر کسی چيزی همی گويد ز تيره رای خويش
    تا گمان آيد که او قسطای بن لوقاستی
    من بگويم از زبان ابن حيان راستی
    عاقلان را گوش کردن قولِ من ياراستی
    پشت اين مشت مقلد کی شدی خم در رکوع
    گر نه در جنت اميد قلیه و حلواستی

    و البته با آن نگاه آقای مجيدی صد البته که ناصر خسرو هم کافر است! همان ناصر خسرويی که می‌گفت: «گزينم قرآن است و دين محمد». نمی‌دانم مجيدی با خودش فکر کرده بود که فردای قيامت (اگر به آن باور داشته باشد به دل)، اگر خدا و رسول‌اش به خاطر اين سخنان از او بازخواست کند، می‌تواند سر بلند کند و بگويد چرا اين‌ها را گفته است؟ من اگر جای مجيدی بودم از هراس بر خودم می‌لرزيدم. کاش ايمانی هنوز بود. کاش هنوز چراغ تقوی روشن بود!

    پ. ن. تو را به خدا بالای تيتر فارس‌نيوز را ببينيد. نوشته است: «با انتقاد شديد از توهين‌هاي اخير به قرآن و حضرت محمد(ص)». يا اين‌ها معنی کلمه‌ی «توهين» را نمی‌دانند يا واقعاً دوره‌ی آخرالزمان شده است. قضيه، قضيه‌ی پيراهن عثمان است و نماز نخواندن علی! خدا پدر سبحانی را بيامرزد که اين قدر انسانيت دارد می‌گويد: «او با آن چهره نوراني، و بيان شيرين، روزگاري مدرس نهج‌البلاغه بود. خطبه‌‌ همام را به نحو دلپذيري تفسير مي‌كرد، چه شد كه از اين گروه اين همه فاصله گرفت؟»
    واقعاً چه اتفاقی دارد در اين کشور می‌افتد؟ چه خبر است؟ الحق که حرف سعدی چقدر درباره‌ی کسانی که آتش‌بيار این معرکه شده‌اند و اين خيمه‌شب‌بازی را راه‌ انداخته‌اند مصداق دارد: «سنت جاهلان است که چون به حجت از خصم فرو مانند سلسله‌ی دشمنی بجنبانند»!

    سه شنبه ۱۴ اسفند ۸۶|
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:37 am

    درد دلی با مجيد مجيدی
    آقای مجيدی عزيز!
    امشب که سخنان شما را در مراسم دريافت جايزه‌تان درباره‌ی قرآن و پیامبر خواندم، سخت اندوه‌ناک شدم. يادداشت قبلی را که نوشتم البته اندکی از سر احساس و عاطفه و رنجيدگی بود. جاهايی عباراتی نوشته بودم که شايد روا نبود به شما بگويم. آن تعبير «قلم به مزد» را من در گیومه آوردم بودم که نشان بدهم از ديگری است و از جنس سخنان من نیست. اما خوب، همین را هم نبايد می‌آوردم. گفته بودم شما صلاحيت حرف زدن در اين مورد را نداريد. این هم کمی تند است. شما می‌توانيد درباره‌ی هر چیزی نظر بدهيد، ولی بعد اهل فن می‌نشينند و حرف‌های شما را می‌سنجند و اگر مخدوش باشد و معيوب، اين شما هستيد که نمره‌ی مردودی می‌گيريد. آن وقت می‌شود گفت صلاحيت نداشته‌ايد. اگر هم من اين تعبير را به کار بردم بيشتر از آن رو بود که آن‌چه در اين سخنان می‌ديدم، از نظر من، اعتبار کل نقد را زير سؤال می‌برد. بعد از اين مقدمه، می‌روم سر دردِ دل‌ام با شما.
    من زياد اهل فيلم نيستم. اين را اعتراف می‌کنم. يعنی اهل هنر و فيلم به آن معنايی که يک عاشق و ديوانه‌ی سينما – و سينمای ايران – دنبال‌اش می‌رود، من اين‌گونه نيستم. اما دوستانی دارم که سخت فيلم‌های شما را دوست دارند. کسانی را در همين غرب، در همين لندن می‌شناسم که از شما خوش‌شان می‌آيد. برای‌شان کسی هستيد. در حوزه‌ی کار خودتان. اما برادر من! (برادر يعنی برادر ایمانی)، آخر این چه حرف‌هايی بود؟ اين همه دوغ و دوشاب با هم از شما بعيد بود. شما گویی هرگز هیچ کتابی از سروش را به دست نگرفته‌ايد که امروز او را با «کودکان و ديوانه‌گان» و «نابخردان و کودک‌صفتان» و کاريکاتوريست‌های دانمارکی قياس می‌کنيد. گويی هرگز نديده‌ايد اعتراضی را که سروش به اين کاريکاتورها کرد. اين همان سروشی است که شما او را به بی‌مهری به پيامبر متهم می‌کنيد. برويد يک بار ديگر بخوانيد حرف‌های همین آدم را، تا مراتب مهری که او به پيامبر دارد برای‌تان روشن شود. شما خودتان ته دل‌تان راضی هستيد به اين نسبت‌هایی که به او داديد؟ فکر می‌کنيد اگر پیامبر خودش امروز اين‌جا در ميان ما بود، همین داوری را درباره‌ی سروش می‌کرد که شما کرده‌ايد؟ شما در کجای نوشته‌ی سروش ديديد که گفته باشد قرآن «اساطير الاولین» است؟ در بهترين حالت،‌ شما احتمالاً ترجمه‌ی يک مصاحبه از او را ديده‌ايد که به زبان انگليسی بوده اصل‌اش. اگر به الفاظ هم بپيچيد، اين تعابير که در متن فارسی آمده عين تعابير او نيستند. به معنا هم اگر رجوع کنيد، باز هم از هیچ کجای آن سخن، انکار خدا یا انکار نبوت بر نمی‌آمد. آن‌ها که پيامبر را شاعر يا کاهن يا مجنون می‌خواندند و آن را اساطير الاولين می‌ناميدند، اساساً در پی انکار خدا بودند. نمی‌خواستند تن به اسلام بدهند. حال آن‌که اين که شما درباره‌اش حرف می‌زنيد به اين دين مهر می‌ورزد. اگر چنين نبود این همه دغدغه‌ی اصلاح‌اش را نداشت.

    من می‌خواهم جملات خودتان را برای‌تان بخوانم. با حرف‌های خودتان مقايسه‌اش کنم و چند سؤال از شما بپرسم. شما گفته‌ايد که: «آن روز كه جشنواره فيلم دانمارك را به خاطر بي‌حرمتي به پيامبر مهرباني كنار نهادم، بسياري ‌آن اقدام را سياسي و حكومتي خواندند. در دنياي آلوده امروز، كار به جايي رسيده است كه ارزشها ضد ارزش شمرده مي‌شود و ضد ارزشها، ارزش. هر عملي چون به مزاج ما خوش نيايد در توَهم خويش، به جايي منسوبش مي‌كنيم.» من می‌پذيرم که اقدام شما آن وقت نه سياسی بوده و نه حکومتی. خوب است که شهامت داريد و حساب ایمان، اخلاص و اعتقادتان را از سياست و حکومت جدا می‌کنيد. خدا اجر دو دنيا به شما بدهد. اما راست گفتيد، ارزش‌ها شده است ضد ارزش. اما واقعاً کدام ارزش؟ کدام ضد ارزش؟ از کجا معلوم است که جهد عقلانی سروش هم ارزشی نباشد که امروز به اسم ضد ارزش به مردم نشان می‌دهند؟ از کجا معلوم؟ چطور است که سروش می‌تواند يک مزاجی داشته باشد و چيزی به مزاج‌اش خوش نيايد، اسم‌اش می‌شود توهم. ولی من و شما نمی‌توانيم «مزاج» داشته باشيم؟ يعنی تنها کسی که داشتن مزاج برای‌اش مشکل ايجاد می‌کند سروش است (و هر کسی مثل حکومت ما فکر نکند)؟ اين‌جوری که داريم پيش می‌رويم فردا تک‌تک‌مان پيامبر می‌شويم و می‌توانيم لاف عصمت بزنيم چرا که اين مزاج فقط در بقيه‌ی تأثير فسادآور دارد و ماها دامن‌مان پاک است. درست نمی‌گويم؟ البته اين حرف شما را می‌شود بر عکس هم خواند. من فکر می‌کنم اين‌ها را از سر تقيه نوشته‌ايد يا به شما فشار آورده‌اند. فکر می‌کنم خدا را شاهد گرفتيد که پا از دايره‌ی انصاف و جوانمردی و صداقت بيرون نگذاريد. بعدش گفته‌ايد کدی می‌گذارم وسط نوشته که همه بفهمند اين مال من نيست. خوب ما اين‌جوری تفسيرش می‌کنيم. چون هر چه نوشته‌ را بيشتر می‌خوانم می‌بينم چند شخصيت متفاوت در درون‌اش دارند جولان می‌دهند. بعضی تعبيرات اصلاً به شما نمی‌خورد. مگر اين‌که سازنده‌ی «رنگ خدا» و «آواز گنجشک‌ها» اصلاً شما نبوده باشيد!

    دو سه خط پايین‌تر آمده است: «كه من نه از موضِع دفاع از حاكميت و دولت، كه مي‌دانيد مرا با سياست و سياست‌پيشگي كاري نيست. كه از موضع يك مسلمان، يك هنرمند، پيرو مكتب اهل بيت، انزجار خود را از آن چه يك به اصطلاح روشنفكر گفته است اعلام مي‌كنم، و از همه آنان كه در مقابل اين جفاي بي‌نظير، سكوت پيشه كرده‌اند، گله‌مندم». من اين‌ها را البته از سر غيرت و دردمندی می‌خوانم. ولی می‌دانيد يک جای کار بدجوری توی ذوق می‌زند. نوشته‌ايد «يک به اصطلاح روشنفکر». اين يعنی چه؟ يعنی روشنفکر از نظر شما مثلاً سروش نيست. پس چه کسی می‌تواند روشنفکر باشد. حتماً بعضی‌های ديگری که نه سابقه‌ی سروش را دارند نه مثل سروش فکر می‌کنند. خوب اين‌اش به من ربطی ندارد. لابد شما يک تعريف خاصی از روشنفکر داريد. حق داريد البته. درست همان‌جور که خيلی‌های ديگر هم خيلی «حق»‌ها دارند. شما مکلف نيستيد سروش را روشنفکر بدانيد. اما آن «به اصطلاح» توی ذوق می‌زند. می‌دانيد که اين زبان و اين بيان طعنه‌زن و نيشدار را چه رسانه‌هايی و کجاها به کار می‌برند؟ برای اين است که می‌گويم اين تعابير از شما بعيد است. نه. بعيد است اين‌ها حرف‌های خودتان باشد. من فکر می‌کنم شما که اهل سينما هستيد، وقتی می‌خواهيد فکرتان را بيان کنيد، فکرتان را هنرمندانه و با بلاغت و شيوايی بيان می‌کنيد، نه مثل شعارهای سياسی سر کوچه و خيابان‌، يا فريادهای بعضی از اجتماعات خاص، يا نوشته‌های يکی دو روزنامه که خوب طبيعت‌شان اصلاً اين است. شما که طبيعت‌تان اين نيست:
    تو نازک‌طبعی و طاقت نياری
    گرانی‌های مشتی دلق پوشان

    يک جمله‌ی ديگر اين اواخر متن آمده است که خيلی عجيب است: «اگر آن روز كه روشنفكران مذهبي، عصمت و علم غيب ائمه را زير سؤال بردند و نفي كردند، يا مُسَلّمات تاريخي چون غدير و شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند يا مانند همين قلمِ منحرف، زيارت جامعه كبير را (مرامنامه شيعه غالي) برشمردند، سكوت نمي‌كرديم، امروز جسارت را به مرحله پيامبر و قرآن نمي‌رساندند، تا علناً پيامبر را فردي عامي و ناآگاه و هم‌سنگ افراد جاهلي بخوانند و قرآن، كلام الهي را محصول بشري بخوانند.» پس حالا مسأله فرق کرد دیگر، نه؟ آن بالا «به اصطلاح روشنفکر» بودند، حالا شدند «روشنفکران مذهبی». درست است؟ پس حتی بعضی از روشنفکران مذهبی هم نيستند. همه‌ی روشنفکران مذهبی هستند (چون هيج قيدی ندارد، دارد؟). پس روشنفکران مذهبی عصمت و علم غیب ائمه را زير سؤال بردند؟ نفی کردند؟ غدير را زير سؤال بردند؟ شهادت حضرت زهرا را افسانه خواندند؟ من جواب همه‌ی اين‌ها را دقيقاً نمی‌دانم. در زمان حضرت زهرا هم زندگی نکرده‌ام. ولی به يقين می‌دانم که «روشنفکران مذهبی» با آن اطلاقی که شما به کار برده‌ايد و اين‌ها را به آن‌ها چسبانده‌ايد، هرگز چنين تعابيری به اين خامی و خنکی به کار نبرده‌اند. بعد از خودتان پرسيديد که اگر چيزی «مسلم تاريخی» باشد، و کسی آن را انکار کند، به عقل خودش خنديده است؟ به نظر شما اين‌طور نيست؟ يعنی اگر امروز کسی بگويد ماست سياه است يا خورشيدی در روز نمی‌تابد (مسلم واقعی)، شما باور می‌کنيد؟ از اين‌ها بگذريم. بیشتر اين‌ها اشاره به سروش دارد. آن تعبير «مرام‌نامه‌ی شيعه‌ی غالی» البته از سروش است. ولی شما قبل و بعد آن سخنرانی سروش را خوانده‌ايد؟ می‌دانيد اصلاً اساس حرف سروش در آن سخنرانی چی‌ست؟ می‌دانيد که هیچ کدام از اين سخنانی که شما گفته‌ايد («فردی عامی»، «ناآگاه»، «هم‌سنگ افراد جاهلی») مطلقاً در مصاحبه‌ی سروش نیست و در آثار او هم نه به مضمون و معنا و نه به لفظ يافت نمی‌شود؟ فکر نمی‌کنيد پيش خدای خودتان مسئول هستيد؟ شما مگر قرآن نمی‌خوانيد؟ من از تمام اين حرف‌ها که ظاهراً از سر درد هستند، استنباط می‌کنم که قرآن می‌خوانيد و به خدا و رسول او ايمان داريد. در همين قرآن آمده است که: «و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». من از اين‌ها که آورده‌ايد به سادگی استنباط می‌کنم که اين‌ها را خودتان نديده‌ايد و برای شما نقل کرده‌اند. اگر مصاحبه را خوانده بوديد، چنین چيزهایی را نمی‌آورديد. اگر توضيح بعدی سروش را در وب‌سايت‌اش ديده بوديد، باز هم اين‌ها را نمی‌گفتيد. اگر شعری را که سروش در مدح پيامبر سروده بود می‌خوانديد، شرم‌تان می‌آمد این‌ها را بنويسيد. (يادم آمد یک سؤال هم بپرسم. تا جایی که من می‌دانم و در روايات آمده است و قرآن هم تأييد می‌کند، نه پيامبر اسلام و نه ائمه‌ی هدی، مدعی داشتن «علم غيب» نبودند. علم لدنی يک چيزی. علم باطنی يک چيزی. ولی علم غيب کمی تعبيرش گله‌گشاد است. يعنی رواياتی داريم که پيامبر صراحتاً از محدود بودن دانش‌اش حرف می‌زند و علم غيب را از آن خدا می‌داند و بس. چيزی در حدود همین مضامين. حالا می‌شود شما خودتان بنده را روشن بفرماييد. من در این خصوص چيزی نفياً يا اثباتاً در خلال بحث سروش نديده‌ام. ولی ظاهراً قايل بودن به «علم غيب» در ذيل تعريف «غلو» ارايه می‌شود. نمی‌شود؟ می‌دانيد که بعضی از شيعيان حتی قايل به الوهيت امامان بودند و برای آن‌ها صفات الهی قايل بودند - از جمله احاطه به علم غيب - و «فقها» به آن‌ها می‌گفتند غالی. يعنی حداقل فقها می‌گفتند غالی. دنباله‌ی ماجرا را خودتان بگيريد و برويد. اين تعابير را که می‌بينم، شک می‌کنم اين نوشته مال خودتان باشد).

    یک جمله‌ی ديگر در اين متن سخنرانی شما ديگر واقعاً مايه‌ی حيرت شد: «كسي كه ادعاي مولوي‌شناسي مي‌كند، و براي او بيش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند كه به حكم مُرادش مولوي، كافر است.» می‌گوييد سروش «ادعای مولوی‌شناسی» دارد؟ تعبير را دقت کرديد؟ باز هم بوهای خاصی می‌دهد اين تعبير. می‌توانستيد بگوييد: «سروش که خود مولوی‌شناس است، بايد بداند که...» يا چيزی شبيه به اين. شما ظاهراً می‌دانيد که سروش عمرش را پای مولوی گذاشته است و نمی‌شود به او گفت فقط «ادعای مولوی‌شناسی» دارد. درست نمی‌گويم؟ قبول داريد که در اين تعبير طعنه هست و نیش و کنايه؟ قبول داريد که اين زبان در شأن شما نیست؟ قبول داريد که اگر می‌خواستيد با سروش احتجاج کنيد می‌توانستيد از خودش استفسار کنيد؟ قبول داريد که به جای «کافر» خواندن او با پناه گرفتن پشت مولوی، می‌توانستيد با او بحث کنيد و بگوييد به نظر شما، بنا به اين دلايل، فلان جای حرف‌اش اشکال دارد؟ قبول داريد اين قصه شده است قصه‌ی «خسن و خسين دختران معاويه هستند» يا نه؟

    آخر اين‌که، آقای مجيدی!‌ برادر من! گرفتیم سروش معتقد است که «قرآن از لب پيغمبر است» (که اين عين حرف سروش است و خود مولوی هم به اذعان شما آن را آورده است؛ و سنتی‌ها می‌گويند قرآن از لب «جبرييل» است! توجه کنید به اين نکته). اما او هرگز نگفته است که «حق نگفته است» اين سخنان را. کجا گفته است؟ تمام حرف سروش اين است که اتفاقات تاريخی که در زندگی پيامبر افتاده است در شکل‌گيری آيات اثر داشته است (این تعبير ساده و غير فنی آن است). يعنی اگر ابولهبی وجود نداشت، طبيعی بود که سوره‌ی لهب نازل نمی‌شد. می‌شد؟ توضيح اين‌ها برای شما توضيح واضحات است. شما که خودتان اهل فضل هستيد و بهتر از اين‌ها می‌فهميد و می‌دانيد. ولی يادتان باشد که با آن همه مقدمه‌چينی که در بالا آورديد، به تناقض بزرگ‌تری در ذيل نوشته رسيديد: مولوی هم خود معتقد است که قرآن از لب پيغمبر است (در حالی که بسیاری از کسانی که امروز احتجاج بر سر ماجرا دارند می‌گويند قرآن از لب جبرييل است و پيامبر عين سخنان جبرييل را، چنان‌که او از خدا دريافت کرده، از جبرييل شنيده و همان سخنان را به مردم منتقل کرده يعنی پيامبر کار مکانيکی کرده است و اساساً يک نامه‌رسان دست و پا بسته و گوش به فرمانی بوده که هيچ کار دیگری جز «حمل پيام» نداشته). پس اين وسط کافر کی‌ست؟ معنای کفر چی‌ست؟ مولوی هم هرگز معتقد به دست و پابسته بودن پيامبر نبوده. خیلی از عرفا هم نبوده‌اند. چه شده است که حالا سروش کافر ماجرا شد و بقيه نیستند؟
    آقای مجيدی عزيز! آن وسوسه‌ی «نفاثات في العقد» را دور بيندازيد. مولوی می‌گفت:
    اسلم الشيطان آن‌جا شد پديد
    که يزيدی شد ز فضل‌اش بايزيد
    ديو اگر عاشق شود هم گوی برد
    جبرييلی گشت و آن ديوی بمرد

    اما شما می‌خواهيد از سروش اهريمن بسازيد. کار ما اضافه کردن به تعداد کافران نيست. حتی اگر کسی در دل و بر زبان کافر باشد، کار ما اين است که مانند قرآن بگوييم هر کس به خدا ايمان داشت و به روز آخرت و عمل صالح کرد، پاداش خود خواهد گرفت. آقای مجيدی!‌ من و شما محتسب نيستيم. قضاوت درباره‌ی آخرت بندگان خدا به عهده‌ی من و شما نيست. می‌شود بحث علمی با آن‌ها کرد. می‌شود نظرشان را رد کرد. اما «کافر» خواندن، «منحرف» خواندن و «مدعی» دانستن آن‌ها، معناهای ديگری می‌دهد. اين زبان، زبان و ادبيات شما نيست. يکی ديگری از شما نقابی ساخته است و دارد از شما مثل بلندگو استفاده می‌کند. می‌دانيد که ابليس آدم‌رو زياد هست. حتماً می‌دانيد. نه؟ قرآن خوانده‌ايد؟ حتماً خوانده‌ايد که اين قدر با دردمندی می‌خواهيد از آن دفاع کنيد. اين آيات را يک بار دیگر با خود مرور کنيد: «تلک الدار الاخرة نجلعها للذين لا يريدون علواً في الارض و لا فسادا» و «قل هل ننبئکم بالاخسرين اعمالاً الذين ضل سعيهم في الحیوة الدنیا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا». اين آيات را هم بخوانید، تأمل‌برانگيز است، به ويژه در اين ماجرای خاص: ربنا ارنا الذين اضلانا من الجن و الانس نجعهلما تحت اقدامنا ليکونا من الأسفلين (فصلت، ۲۹). «يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون» (روم، ‌۷)«و ان تطع اکثر من في الأرض يضلوک عن سبيل الله ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون» (انعام،‌ ۱۱۶). شما مولوی خوانده‌ايد. از حرف‌تان بر می‌آيد. شما که سروش را در شناخت مولوی مدعی خوانديد، لابد مولوی را خودتان بهتر می‌شناسيد. مولوی می‌گويد:
    از پی اين عالمان ذو فنون
    گفت ايزد در نبی لايعلمون

    خیلی از اين‌ها خطاب به عالمان است نه جاهلان. خیلی از اين‌ها که تلاش‌شان در زندگی دنیوی گم می‌شود، همين اهل دینی هستند که فکر می‌کنند کارهای خوبی دارند می‌کنند. فکر می‌کنند از دين خدا دارند دفاع می‌کنند. در حالی که زيان‌کارترين‌ها هستند. مبادا که من و شما در شمار زيان‌کارترين‌ها باشيم. بهتر نبود همين‌ها را که به سروش نسبت داد‌ه‌ايد، از خودش يک بار جویا می‌شديد که آیا واقعا‌ً‌ اعتقاد داشته پيامبر فرقی با افراد عامی، ناآگاه و جاهلی نداشته است؟ يک بار دیگر خودتان این‌ها را بخوانيد و يکی از کتاب‌های سروش را دست‌تان بگيريد. ببينيد اين‌ها اصلاً سنخيتی دارند با حرف سروش؟ اصلاً شک نکرديد که کسانی که اين حرف‌ها را برای شما نقل کرده‌اند، شايد بغضی، غرضی، مرضی داشته‌اند؟ توصيه‌های قرآن را که يادتان هست؟ نيست؟ همان بالا آيه‌ای آوردم برای‌تان: «چيزی که به آن دانش نداری، در پی‌اش مرو که گوش، چشم و دل به خاطر هر آن‌چه می‌شنوی، می‌بينی و از دل‌ات می‌گذرت، مسئول هستند و پاسخگو». و من از پاسخگويی می‌ترسم. از بچگی می‌ترسيدم. از حساب پس دادن جلوی معلم می‌ترسم، چه برسد به حساب پس دادن جلوی خدا. راستی شما امشب می‌توانید راحت بخوابيد؟ من برای شما خیلی غصه‌دارم. دل‌ام برای فيلم‌هاتان می‌سوزد. دل‌ام برای تمام گنجشک‌هاتان که امشب زير دست دروغ‌گوها پرپر شدند، سخت سوخت. دروغ چيز بدی است آقای مجيدی. می‌دانيد؟ می‌شد تمام حرف‌هايی را که اين «روشنفکر مذهبی» زده است عيناً‌ از میان سخنان خودش نقل کرد. ولی تأويل و تفسير کردن و چيزهایی را به کسی بستن که در سرتاسر سخنان‌اش درست خلاف‌اش ديده می‌شود، اسم‌اش دروغ است. و مسلمان دروغ نمی‌گويد. مؤمن تهمت نمی‌زند. می‌زند؟

    شب‌تان خوش آقای مجيدی!


    پ. ن. با خودم فکر کردم چه خوب است کسی يک تحقیقی بکند درباره‌ی ریشه و خاستگاه تعابيری مثل «شبه‌روشنفکر». «شبه‌مدنی»، «شبه اصلاح‌طلب»، «مدعی اصلاح‌طلبی»، «روشنفکر نما»، «به اصطلاح روشنفکر»، «تماشاگرنما»، «دانشجونما»، «شبه‌دانشجو» و اصطلاحاتی از اين قبيل و بررسی کند ببيند اين تعابير اساساً اولین بار در کجاها، توسط چه کسانی و با چه نيتی به کار رفته است. خودش می‌شود يک تحلیل سياسی خوب. اصلاً شاید بشود از روی این‌ها فيلم ساخت. نه؟
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:39 am

    گزارش لس‌انجلس‌تایمز از آواز گنجشک‌ها
    مجید مجیدی: برای سال نو ماهی قرمز می‌فروختم

    آواز گنجشک‌ها و بازگشت به انسانیت

    روزنامه آمریکایی لس‌آنجلس تایمز به مناسبت آغاز اکران فیلم «آواز گنجشک‌ها» جدیدترین ساخته مجید مجیدی در چند سینمای آمریکا، گزارشی درباره این فیلم‌ساز مطرح ایرانی و فیلم جدیدش منتشر ساخته است. آنچه در ادامه می‌خوانید ترجمه کامل این گزارش است.
    آفتاب- سرویس بین‌الملل: 17 سال است که مجید مجیدی، کارگردان ایرانی در ساخت فیلم‌هایی همچون «رنگ خدا»، «باران» و «بچه‌های آسمان» که نامزد اسکار نیز شده است، از مردم عادی الهام می‌پذیرد. بنابراین چندان غیرعادی نیست که جدیدترین فیلم او به نام «آواز گنجشک‌ها» که از روز جمعه در چند سینمای آمریکا به روی پرده رفته است، بر اساس بازدید این کارگردان از یک مزرعه پرورش شترمرغ در حومه شهر و دور از هیاهوی تهران شکل گرفته باشد.

    مجیدی در یک گفتگوی تلفنی از منزلش در تهران که با کمک مترجم صورت پذیرفت، می‌گوید: «در آنجا مردی را دیدم که به نظرم خیلی پاک و بی‌غش بود؛ درست مثل آب زلال. او مرا مجذوب خود کرد. مثل این بود که رابطه مخصوصی با شترمرغ‌ها داشت. می‌توانست با آن‌ها حرف بزند. با شترمرغ‌ها مبارزه می‌کرد و آن‌ها هم واکنش نشان می‌دادند. خیلی برایم جالب بود چون شترمرغ‌ها حیوانات احمقی هستند و کار کردن با آن‌ها مشکل است».

    مجیدی به این نتیجه رسیده است که هرچه از پیچیدگی‌های زندگی در شهر تهران فاصله بگیریم، «افراد صاف و ساده بیشتری وجود دارند. در انسانیت ما گوهری هست که در این مکان‌های دور از شهر یافت می‌شود. امروزه با همه فن‌آوری و پیشرفت‌های که ” در انسانیت ما گوهری هست که در این مکان‌های دور از شهر یافت می‌شود “
    صورت پذیرفته،در حال فاصله گرفتن از یکدیگر و خودمان هستیم».

    از این رو، جای تعجب نیست که «آواز گنجشک‌ها» روایت‌گر داستان یک پرورش‌دهنده شترمرغ فقیر اما خوش‌قلب به نام کریم است (با بازی رضا ناجی که جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم برلین را از آن خود کرد). کریم وقتی یکی از پرندگانی که از آن‌ها حفاظت می‌کرد فرار می‌کند، شغل خود را از دست می‌دهد. دختر نوجوان و کم‌شنوای او نیز سمعک‌ گران‌قیمت خود را گم می‌کند تا اوضاع هرچه بدتر شود.

    کریم به تهران می‌رود و با موتور سیکلت فرسوده خود شروع به مسافرکشی می‌کند و در این بین به جمع‌آوری ضایعات و خرت و پرت‌هایی می‌پردازد. او در اندک زمانی خود را غرق در این کار و دور از خانواده‌ و دوستانش می‌یابد.

    مجیدی قصد دارد با اشاره به این موضوع که دختر کریم قادر است به لطف فن‌آوری، شنوایی‌اش را به دست آورد، اطمینان حاصل کند که مخاطبانش «آواز گنجشک‌ها» را حمله‌ای به مدرنیته تلقی نمی‌کنند.

    او می‌گوید: «عده‌ای تلاش کرده‌اند که این فیلم را به جدالی بین سنت و مدرنیته تعبیر کنند اما ایده اصلی فیلم این است که مدرنیته باید در خدمت انسانیت باشد. در عوض، ما روز به روز خود را در برابر مدرنیته بیشتر شکست‌خورده می‌بینیم. مدرنیته مانند غولی است که بر زندگی ما حکمفرمایی می‌کند. مدرنیته باید منجر به بهتر شدن زندگی ما شود و به ما بال‌هایی بدهد که روحمان با کمک آن به پرواز درآید».

    ” این فیلم دعوتی برای ماست تا به این ارزش‌ها و انسانیت مشترک خود بازگردیم. “
    وی اظهار می‌دارد: «این فیلم دعوتی برای ما است تا به این ارزش‌ها و انسانیت مشترک خود بازگردیم. این تنها راهی که می‌توانیم سر پا بمانیم و با مشکلات مدرنیته مواجه شویم. در غیر این صورت تبدیل به آدم‌های ماشینی می‌شویم».

    مجیدی همانند فیلم‌های سابقش، کاوشی نیز در زندگی کودکان دارد. به عنوان مثال،‌ پسر کوچک کریم به همراه دوستانش تصمیم می‌گیرند تانکر آب قدیمی را تمیز کنند تا درون آن ماهی قرمز پرورش دهند و بفروشند.

    این کارگردان می‌گوید: «این ماجرا یادآور خاطرات دوران کودکی من است. ماهی قرمز مخصوصاً در سال نوی ایرانی، ارزش نمادین مهمی دارد. در سراسر ایران می‌توانید ماهی قرمز را به عنوان یکی از تزئینات سال نو بیابید. اما این یک کسب و کار هم هست. ماهی قرمز کسب و کار کودکان در جنوب تهران است و من هم که کودکی‌ام را آنجا سپری کردم، برای سال نو ماهی قرمز می‌فروختم».

    مجیدی عنوان می‌کند، علی‌رغم اینکه کودکان فیلم بیشتر ماهی‌های خود را در یک حادثه از دست می‌دهند، «ماهی قرمزی را که امیدوارند ماهی‌های دیگری متولد کند نگه می‌دارند تا در آینده بتوانند آن‌ها را بفروشند».

    به اعتقاد وی، این داستان فرعی به کریم نشان می‌دهد که «نباید امیدش را از دست دهد. و روزی با تلاش فراوان پیروزی از آن اوست».

    البته کار کردن با شترمرغ‌های فیلم هم با کمی دردسر همراه بود.

    مجیدی می‌گوید: «شترمرغ‌ها بدن‌های خیلی بزرگ و سرهای خیلی کوچکی دارند. فکر می‌کنم مغزهایشان باید اندازه یک آجیل کوچک باشد. هر وقت به شترمرغ‌ها نگاه می‌کنم به یاد سیاستمدارانی می‌افتم که بدن‌ بزرگ و قدرت‌ عظیمی دارند اما کارهایی انجام می‌دهند که نشان می‌دهد مغرشان خیلی کوچک است».
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:41 am

    مجید مجیدی 49 ساله شد
    سیر سینمای مجیدی از"بدوک" تا "آواز گنجشک ها"
    تهران- خبرگزاری ایسکانیوز: مجید مجیدی بازیگر و کارگردان سینمای کشورمان 49 ساله شد.مجیدی در ۲۸فروردین ۱۳۳۸ در شهر تهران به دنیا آمد و پس از دریافت مدرک دیپلم تحصیلاتش را در زمینهٔ هنرهای زیبا ادامه داد.

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Im0886009849_Majidi_30nemairan-%201-%202

    مجیدی فعالیت هنری‌اش را قبل از انقلاب اسلامی ایران در عرصهٔ تئاتر آغاز کرد . نهضت حروفیه به کارگردانی داوود دانشور نخستین نمایش حرفه ای است که با بازی او در "تئاتر شهر" به روی صحنه رفت. درسال 1358 از خدمت نظام معاف شد و نمایش براند را برای قاسم سیف بازی کرد. در 1359 ابتدا نمایش "طیاره" را کارگردانی کرد، و سپس به "حوزه اندیشه و هنر اسلامی" پیوست و با امکانات "حوزه" به بازی در نمایش و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه پرداخت.
    بدون شک میتوان به سبب حضور مجیدی در برخی از مهمترین فیلم های دهه شصت او را در ردیف بازیگرانی همچون "فرامرز قریبیان"، "جمشید هاشم پور" و خسرو شکیبایی" از مطرح ترین بازیگران آن ده بر شمرد اگرچه این حضور چندان طولانی نبود و مجیدی در حد فاصل سال های 60 تا 68 تنها در 10 فیلم سینمایی
    (توجیه، مرگ دیگری، دو چشم بی سو، استعاذه، بایکوت، تیرباران، قاصد، در جستجو قهرمان، شنا در زمستان، و تا مرز دیدار) به ایفای نقش پرداخت و در چرخشی ناگهانی از ابتدای دهه 70 به جمع کارگردانان سینمای ایران پیوست.او در فیلم "بایکوت" ساختهٔ محسن مخملباف در نقش یک کمونیست سرخورده، در فیلم "تیرباران" در نقش شهید اندرزگو، و در فیلم "دو چشم بی‌سو" که همگی از مطرح ترین فیلم های زمان خود به حساب می آمدند در نقش یک معلم توده‌ای نقش ایفا کرد.
    در سال‌های بعد مجیدی به کارگردانی روی آورد و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه "انفجار" (1359) نخستین تجربه ی او است،‌ که با دوربین 16 میلی متری فیلمبرداری شد.
    در کارنامه کاری مجیدی در زمینه نگارش شاهد 9 اثر هستیم که او به رشته تحریر درآورده او فیلمنامه فیلمهای بدوک، پدر، بچه های آسمان، رنگ خدا،‌ غاز مهاجر، رویای سبز، باران، بید مجنون و آواز گنجشکها را نوشته است.
    مجیدی از دهه 70 به کارگردانی روی آورد و در این زمینه به موفقیت های قابل توجهی دست یافت.اولین فیلم بلند وی به نام "بدوک" در سال ۱۳۷۰ برنده جایزهٔ جشنواره فجر شد.
    مجیدی در "بدوک" به نوعی دغدغه های آتی او را بر بستری خاص روایت می کند، رابطه خواهر و برادری که در این فیلم به جدایی می انجامد و انگیزه ای برای تلاش و جستجوی جعفر است. این رابطه در «بچه های آسمان» کارکرد دیگری پیدا کرده و شکل دیگری از کنش و واکنش را بر این رابطه حاکم می کند.
    اهمیت دادن به کانون خانواده به عنوان نهادی که با مرگ پدر به فروپاشی رسیده، مفهومی است که جستجوی جعفر را به نوعی دارای شناسنامه خاص می کند و زیرلایه فیلم را تهی نمی گذارد
    مجیدی در "بدوک" با انتخاب بستر قصه ای خاص سعی می کند نگاهی به معضل اجتماعی خاص این منطقه هم داشته باشد. در سیستان و بلوچستان، جعفر و جمال بعد از مرگ پدر فروخته می شوند و پسر مجبور می شود بدوکی شود. نوعی برده داری مدرن که افراد را مجبور به داد و ستد اجناس قاچاق از مرز پاکستان می کند.
    تصویرسازی از کانون خانواده و قهرمانی که دغدغه بازسازی این نهاد را دارد، در آثار بعدی فیلمساز(پدر، بچه های آسمان،‌ رنگ خدا، باران، بید مجنون و آواز گنجشکها) هم با رویکردهای مختلف، تبدیل به مولفه مشترک آثارش می شود.
    "پدر" همان شاخصه اصلی فیلمساز را این بار در نگاه به کلیشه و تیپی دارد که در حافظه فرهنگی ما جای دارد. بازنگری کلیشه ناپدری که این بار منجر به قصه ای ساکن شده و کنشمندی در زیرلایه آن موج می زند. ناپدری برخلاف سنگینی این عنوان و ظاهر و شغلش، مردی مهربان است که می تواند یک پدر و شوهر خوب باشد. مهرالله وقتی این نکته را حس می کند فرار می کند.موقعیت همراهی اجباری دو انسان که منجر به تأثیرپذیری آنها از یکدیگر می شود در این فیلم وارد رابطه پسر و ناپدری می شود تا به نوعی از این الگو هم کارکرد جدیدی گرفته شود.
    "بچه های آسمان" مایه های آشنای مجیدی در رابطه یک خواهر و برادر و تصویرسازی او از بنیان خانواده ای که آسیب دیده را به نمایش می گذارد. آسیب دیدگی خانواده این بار در فقر مادی و بیماری مادر نمود پیدا کرده که شرایط خاصی را برای خواهر و برادر فیلم رقم می زند. کودکانی که در موقعیت پیش رو دچار شرم ذاتی در برخورد با خواسته ها و نیازهای اولیه خود هستند و زبان به شکایت باز نمی کنند.
    ویژگی مثبت آثار مجیدی این است که فقر را سیاه نمایی نمی کند. مجیدی در "بچه های آسمان" به ساده ترین وجه ممکن تنها درگوشه ای از یک کلان شهر زندگی دو کودک را روایت می کند که در تعاملی ناخواسته درگیر هم می شوند.
    آثار سیاه و منفی فقر مخرب همواره در آثار هنری مختلفی به نمایش درآمده که برخاسته از نگاه یکسویه به این معضل است اما مجیدی با نگاهی هنرمندانه در لایه های فقر به نوعی رشد فرهنگی و عزت نفس می رسد. شرایطی که درک آن می تواند مختل شدن جنبه های زندگی این خواهر و برادر را با داشتن یک جفت کفش مشترک بزرگنمایی کن ، بچه هائی که به آسمان تعلق دارند و در یکی از زیباترین سکسانس های تاریخ سینمای ایران ماهی ها بر زخم پایاهای دو کودک معصوم(فرشته) عاشقانه بوسه می زنند و دور آن دو طواف می کنند.
    مجیدی در چهارمین فیلم بلند سینمایی خود و در ادامه روایت شاعرانه و لطیف خود از زندگی اینبار رنگی از خدا را از دریچه چشمان کودکی نابینا جستجو می کند و حاصل کار بازهم فیلمی زیبا به نام "رنگ خدا" می شود.
    «رنگ خدا» با محور قرار دادن کودک نابینائی که دنیای حسی و شنیداری او به کلیت کار تعمیم پیدا می کند، قصه ای را روایت می کند که تلاش پدر برای بازسازی نهاد خانواده، راه به غلط می برد. فیلم با انعکاس دنیای حسی پسر نابینا بر کلیت فیلم و رابطه او با دنیای اطراف که بیشتر منحصر به مادربزرگ و طبیعت است سعی می کند فاصله دنیای پدر از او و پناه بردن محمد به این دو عامل را برخاسته از نیاز فطری او به تصویر بکشد. نیاز به محبت، توجه و عشق که در پدر جائی ندارد.
    "رنگ خدا" به نوعی آخرین فیلم از چهارگانه مجیدی در مورد دنیای معصومانه کودکان است چراکه این کارگردان برای روایت "باران" پنجمین اثر بلند خود با خروج از دنیای کودکانه وارد دنیای بزرگسالان وعشق مادی می شود.
    اگر مجیدی در چهارفیلم اول خود عشق را از منظر عرفان جستجو می کند و آن را در درک خدا و هستی می داند اما در "باران" روایتی از عشقی زمینی را به تصویر می کشد، عشق آدمیزاد به آدمیزاد. "باران" به نوعی خروج مجیدی از دنیای معصومانه کودکان است. نگاهی که با پیش زمینه ای که از مجیدی داریم می تواند به تعریفی خاص از عشق بیانجامد.
    در "بید مجنون" مجیدی بازهم زندگی فردی نابینا را به تصویر می کشد اما با یک تفاوت بزرگ نسبت به "رنگ خدا"، در "رنگ خدا" قصه روایت کودکی معصوم است اما در"بید مجنون" فیلمساز دنیای مردی را ترسیم می کند که بعد از 37 سال با تصویر دنیایی که فقط حس کرده روبرو می شود و حقش را از دنیا می خواهد. مجیدی با گذر از عشق زمینی این بار نگاهی دارد به جایگاه غرایض و احساسات سطحی در قهرمانش. مجیدی با نمادین کردن سیر نزولی شخصیت یوسف با بازی زیبای پرویز پرستویی، فروپاشی او را در پس خاموش ترین تصاویر ترسیم می کند. یوسف حق خود می داند که به دنبال تعریف خود از زیبائی، لذت و ... باشد و وقتی گام در راهی می گذارد که همیشه به کمک زنش آن را طی می کرده، خود را قادر و محق به انجام هر کاری می داند.
    شاید بارزترین ویژگی مجیدی، استفاده او از نابازیگران است و اوج آن را در به «رنگ خدا» که مجیدی از یک پسربچه نابینا آن بازی تأثیرگذار را گرفت، شاهد بودیم. "آواز گنجشک ها " پس از" بید مجنون" جدیدترین ساخته سینمایی مجید مجیدی است، فیلمسازی که در این مدت فیلم کوتاهی از مجموعه فرش ایرانی و یک تیزر برای بازیهای المپیک پکن ساخت و موقعیت وی در سینمای ایران باعث شده تماشاگر تصوری از ساخت فیلم حتی متوسط را از وی نداشته باشد.
    مجیدی پس از اینکه روایات های تکان دهنده ای از اجتماع و آدم های منفعل آن در 6 فیلم قبلی خود از "بدوک"،"پدر"، "بچه های آسمان" ،"به رنگ خدا"، "باران" نشان داد و به سبب موقعیت ویژه خود موضوعی خاص را دست مایه فیلم بعدی خود" بید مجنون" قرار داد، این بار در " آواز گنجشک ها" برای مخاطب داستان کریم کارگر مزرعه‌ پرورش شترمرغی را روایت می کند که در حاشیه ‌شهر و در خانه‌ کوچک خود زندگی خوبی دارد ، حوادثی که در مزرعه رخ می دهد منجر به اخراج کریم از کار می‌شود و ناخواسته به شهر می آید و در آنجا اتفاقاتی، زندگی‌اش را دستخوش تغییر می‌کند روایت می کند.
    مجیدی اگر چه با " آواز گنجشک ها" موفق می شود در بسیاری از صحنه ها تماشاگر را غافلگیر کند اما جدید ترین فیلم وی در واقع ادای دینی است به آثار پیشین او در بسیاری از صحنه ها و دوباره برای تماشاگر پدر پرتلاش فیلم "پدر"، طبیعت بکر "به رنگ خدا" ، بستن بند کفش "بچه های آسمان" و بسیاری از نشانه های دیگر فیلم های خود را تکرار می کند.
    مجیدی بارها و بارها در فیلم جدید خود تماشاگر را غافلگیر می کند اوج غافلگیری مخاطب در صحنه ای که کریم با خیال راحت مقابل درب یک خانه ویلایی نماز می خواند و یا صحنه ای که دوربین از بالا یک لحاف پر از منجوق را نشان می دهد و تماشاگر در ابتدا گمان می کند آسمان پر ستاره دشت را می بیند.
    از مجیدی ایراد می گیرند که «رنگ خدا»، «باران» و «بید مجنون» فیلم هایی هستند که سراسر غمند و تماشاگر با دلی گرفته سالن را ترک می کند اما «بچه های آسمان» فیلمی تلخ و شیرین بود که با وجود نمایش تلخ ترین جلوه های یک زندگی، شیرینی و خوشبختی افراد آن زندگی را هم نشان می دهد.
    " آواز گنجشک ها" شاید تمام خصوصیات فیلم های قبلی مجیدی را دارا باشد. فیلم از طرفی دارای طنز ظریفی است که مجیدی در روایت داستان ساده خود اعمال کرده است و از طرف دیگر غم عجیبی را به وجود تماشاگر ساطع می کند، فیلم در لحظاتی موفق می شود هم تماشاگر را بخنداند و هم متاثر کند.
    تماشاگر در" آواز گنجشک ها" به کریم،به شترمرغ،به حماقت های گاه و بیگاه ما آدم ها در مناسبات زندگی که به شدت شهری شده ایم می خندد و متاثرمی شود باز هم از حماقت ولی از نوع دیگری ، حماقت شهری که در آن همه می خواهیم به هر طریق ممکن از یکدیگر گذر کنیم و تماشای مردی روستایی ساده در این کلان شهر که با توقع کم تنها به دنبال روزی زن و بچه هایش می گردد دلنشین است.
    به هر ترتیب مجیدی با " آواز گنجشک ها" بار دیگر ثابت کرد که روند پویایی را در سیر تکاملی برجسته خود طی می‌کند و راه خود را به عنوان فیلمسازی مولف پیدا کرده و می داند چگونه فیلم های شخصی خود را به صورت عامه پسند بسازد . مجیدی تا کنون، تنها کارگردان ایرانی بوده که فیلمی از او نامزد دریافت جایزه اسکار شده‌است. هم‌چنین او دوبار برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم در جشنوارهٔ سینمایی مونتره‌آل شده که در تاریخ از جشنواره بی‌سابقه بوده‌است.

    جوایز مجیدی از جشنواره های مختلف:
    فیلمهای مجیدی در جشنواره های داخلی و خارجی متعددی شرکت داشته و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. فیلم بدوک در جشنواره بین المللی فیلم کن دوربین طلایی: بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم فجر در دوره دهم: دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه و سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را از آن خود کرد. فیلم پدر در جشنواره بین المللی فیلم خانواده سئول (کره جنوبی): جایزه بزرگ بهترین فیلم و جایزه دوم هیأت داوری والدین، جایزه تماشاگران، جایزه هیأت داوران در جشنواره بین المللی کودک و نوجوان اله کینو (لهستان): جایزه بهترین بازیگر نوجوان برای بهترین بازیگری، تقدیرنامه هیأت داوران برای بهترین فیلم، دیپلم افتخار هیأت داوری کودکان برای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم ترویا (پرتقال): دلفین طلایی برای بهترین فیلم و تقدیرنامه سازمان بین المللی کاتولیکی، در جشنواره بین المللی فیلم و تلویزیون مروارید شرق آسیا (مالزی): جایزه بهترین فیلم، جایزه بهترین فیلمنامه، جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره بین المللی فیلم رشد دوره بیست و ششم: جایزه کتاب سیمین برای بهترین فیلم، در جشنواره ادبی هنری روستا دوره دهم: جایزه بهترین فیلم در جشنواره بین المللی فیلمهای کودک و نوجوان دوره دوازدهم: پروانه زرین برای بهترین فیلم و دیپلم افتخار برای نقش اول مرد، جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو تقدیرنامه هیأت داوران برای بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم سن سباستین: جایزه هیأت داوران برای بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم تورین: جایزه کن فدراسیون سینمای هنر و تجربه، جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه مدرسه هولدن برای بهترین فیلمنامه،‌ در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره چهاردهم:‌ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین نقش اول مرد،‌ سیمرغ بلورین برای نقش دوم زن و سیمرغ بلورین بهترین فیلم دوم را از آن خود کرد.
    فیلم بچه های آسمان در جشنواره بین المللی فیلم غیرانگلیسی زبان (آمریکا): جایزه اسکار بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم ورشو: جایزه بهترین فیلم منتخب تماشاگران و جایزه بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم سنگاپور: پرده نقره ای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم رشد:‌ کتاب سیمین برای بهترین فیلمنامه و کتاب زرین برای بهترین بازیگر نوجوان، در جشن خانه سینما دوره اول: جایزه هیأت داوران برای بهترین کارگردانی، در جشنواره بین المللی فیلم رشد: کتاب زرین بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان اولو: جایزه انجمن بین المللی سینمای کودک و نوجوان برای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان فرانک فورد جایزه نخست بهترین فیلم و در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره پانزدهم: سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین بهترین تدوین، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و دیپلم افتخار بهترین چهره پردازی و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نوجوان. فیلم «باران» در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره نوزدهم: سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین صدابرداری، نقش اول مرد، بهترین صداگذاری و بهترین موسیقی متن را از آن خود کرد.
    فیلم اخیر مجیدی آواز گنجشکهاست که سیمرغ بهترین کارگردانی، بهترین چهره پردازی،‌ بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین را در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر را از آن خود کرد و در بخش جشنواره بین المللی فیلم برلین خرس نقره ای بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد که به رضا ناجی تعلق گرفت./125
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:46 am

    نگاهی به كارنامه هنری مجید مجیدی
    نگاهی به کارنامه مجید مجیدی


    "بدوک" اولین فیلم مجیدی است که به نوعی دغدغه های آتی او را بر بستری خاص روایت می کند. رابطه خواهر و برادری که در این فیلم به جدایی می انجامد و انگیزه ای برای تلاش و جستجوی جعفر است. این رابطه در "بچه های آسمان" کارکرد دیگری پیدا کرده و شکل دیگری از کنش و واکنش را بر این رابطه حاکم می کند.

    اهمیت دادن به کانون خانواده به عنوان نهادی که با مرگ پدر به فروپاشی رسیده، مفهومی است که جستجوی جعفر را به نوعی دارای شناسنامه خاص می کند و زیرلایه فیلم را تهی نمی گذارد. تصویرسازی از کانون خانواده و قهرمانی که دغدغه بازسازی این نهاد را دارد، در آثار بعدی فیلمساز هم با رویکردهای مختلف، تبدیل به مولفه مشترک آثارش می شود.

    کودک نوجوانی که در عرصه تلاش برای زندگی با مسیر طراحی شده توسط فیلمساز به بلوغ فکری می رسد از مفاهیمی است که مجیدی در آثار اولیه خود بیشتر به آن می پردازد. در "بدوک" او با انتخاب بستر قصه ای خاص سعی می کند نگاهی به معضل اجتماعی خاص این منطقه هم داشته باشد. در سیستان و بلوچستان، جعفر و جمال بعد از مرگ پدر فروخته می شوند و پسر مجبور می شود بدوکی شود. نوعی برده داری مدرن که افراد را مجبور به داد و ستد اجناس قاچاق از مرز پاکستان می کند.

    فیلمساز با انتخاب این بستر به تلاش و جستجوی جعفر وجوه جدیدی اضافه می کند و می تواند در دل این قصه که استعداد ذاتی احساسات زدگی را دارد، به روایت قصه ای بپردازد که به نوعی همه شمول است. ویژگی که در آثار بعدی هم تبدیل به نقطه قوت نگاه او به موضوعاتی ساده و احساس برانگیز است.



    بید مجنون

    "پدر" همان شاخصه اصلی فیلمساز را این بار در نگاه به کلیشه و تیپی دارد که در حافظه فرهنگی ما جای دارد. بازنگری کلیشه ناپدری که این بار منجر به قصه ای ساکن شده و کنشمندی در زیرلایه آن موج می زند. مهرالله نوجوانی است که می خواهد کانون خانواده را اداره کند و به نوعی به مردانگی زودهنگام برسد، اما با حضور ناپدری مواجه می شود که می خواهد این نقش را برای مادر و خواهرش و حتی خود او ایفا کند.

    ازدواج مادر در این فیلم به نوعی به جایگاهی برمی گردد که او برای برپائی کانون خانواده قائل است بخصوص با تکیه بر ویژگیهای بالقوه ای که ناپدری برای یک پدرخوب شدن دارد. کلیشه ای که با طراحی یک سری ویژگی می تواند تبدیل به شخصیت شود. شغل ژاندرام و حتی ظاهر و هیبت ناپدری، رفتار و کنش هائی را از او قابل انتظار می کند که در این شخصیت وجود ندارد. ناپدری برخلاف سنگینی این عنوان و ظاهر و شغلش، مردی مهربان است که می تواند یک پدر و شوهر خوب باشد. مهرالله وقتی این نکته را حس می کند فرار می کند.

    موقعیت همراهی اجباری دو انسان که منجر به تأثیرپذیری آنها از یکدیگر می شود در این فیلم وارد رابطه پسر و ناپدری می شود تا به نوعی از این الگو هم کارکرد جدیدی گرفته شود. در تنهایی کویر و ناتوانی ناپدری، مهرالله دست به انتخابی می زند که فقط خداوند شاهد آن است و راضی می شود این نقش را به ناپدری بسپرد و عنوان پدر را به او می دهد. کودک نوجوانی که به کانون خانواده و قداست آن ارج می گذارد حتی با شکل دادن تقابل با کسی که می خواهد این حریم را از آن خود کند.

    "بچه های آسمان" مایه های آشنای مجیدی در رابطه یک خواهر و برادر و تصویرسازی او از بنیان خانواده ای که آسیب دیده را به نمایش می گذارد. آسیب دیدگی خانواده این بار در فقر مادی و بیماری مادر نمود پیدا کرده که شرایط خاصی را برای خواهر و برادر فیلم رقم می زند. کودکانی که در موقعیت پیش رو دچار شرم ذاتی در برخورد با خواسته ها و نیازهای اولیه خود هستند و زبان به شکایت باز نمی کنند.

    ویژگی که از آثار مثبت فقر یا همان فقر فاخر است و فیلمساز اعتقاد دارد که می تواند نمود پیدا کند. آثار سیاه و منفی فقر مخرب همواره در آثار هنری مختلفی به نمایش درآمده که برخاسته از نگاه یکسویه به این معضل است اما مجیدی با نگاهی هنرمندانه در لایه های فقر به نوعی رشد فرهنگی و عزت نفس می رسد. شرایطی که درک آن می تواند مختل شدن جنبه های زندگی این خواهر و برادر را با داشتن یک جفت کفش مشترک بزرگنمایی کند.

    فیلمساز به تلاش علی و زهرا برای پنهان نگه داشتن مشکل و بلوغ فکری که در حال گذار از آن هستند وجهی مقدس و معصوم وار می دهد و با چیدمان چند مولفه بیانیه شخصی خود را از همان عنوان فیلم به عنوان روح کلی به اثر وارد می کند. بچه هائی که به آسمان تعلق دارند و ماهی ها بر زخم پایشان بوسه می زنند و ...

    "رنگ خدا" با محور قرار دادن کودک نابینائی که دنیای حسی و شنیداری او به کلیت کار تعمیم پیدا می کند، قصه ای را روایت می کند که تلاش پدر برای بازسازی نهاد خانواده، راه به غلط می برد. هر چند می توان ازدواج دوباره پدر را به همین وجه نسبت داد ولی آنچه او را از شخصیات مادر فیلم "پدر" مستثنی می کند به انگیزه های او برمی گردد. آنچه که پدر را به این کار وادار کرده بیش از آنکه به اهمیت جایگاه خانواده در ذهنیت او بازگردد، یک خودخواهی شخصی است.

    فیلم با انعکاس دنیای حسی پسر نابینا بر کلیت فیلم و رابطه او با دنیای اطراف که بیشتر منحصر به مادربزرگ و طبیعت است سعی می کند فاصله دنیای پدر از او و پناه بردن محمد به این دو عامل را برخاسته از نیاز فطری او به تصویر بکشد. نیاز به محبت، توجه و عشق که در پدر جائی ندارد.

    "باران" به نوعی خروج مجیدی از دنیای معصومانه کودکان و نگاهش به عشق مادی است. نگاهی که با پیشزمینه ای که از مجیدی داریم می تواند به تعریفی خاص از عشق بیانجامد. لطیف کارگر ساختمانی است که در چند سکانس اولیه به عنوان جوانی مادیگرا معرفی می شود که موقعیت شغلی و پس اندازش اهمیت زیادی برای او دارند. وقتی حضور رحمت باعث می شود کار بی زحمتش را از دست بدهد او در اولین واکنش به تقابل با رحمت می رسد.

    مجیدی وقتی هم که می خواهد عشق را به تصویر بکشد باز هم مجزا از جهان بینی و دغدغه هایش عمل نمی کند و همین عشق مادی را بر بستری جاری می کند که به ارتقاء شخصیت لطیف بیانجامد. عشقی که او را به آن روستای دورافتاده و اجتماع کوچک افغانیان مهاجر می کشاند تا به گونه ای خودخواسته پس انداز و شناسنامه را که هویت او است در راه رسیدن به باران حراج کند. مسیر حرکت لطیف از یک عشق مادی به عشقی معنوی در مولفه هائی که فیلمساز انتخاب کرده موکد می شود.

    لطیف از ابتدا به شوخی یک دختر و پسر جوان در پارک توجه دارد و بعدتر در توجهی که به ظاهرش دارد جنبه هائی شخصیتی را به نمایش می گذارد که در تصویر اولیه اش از باران هم مطرح می شود. سایه دختری که درحال شانه کردن موهای بلندش است و سنجاق سرش برای لطیف نشانه ای از همین ظواهر است. ولی در انتها وقتی لطیف به قرار دادن پایش در جای پای دختر در میان گِل ها اکتفا می کند، به بلوغ فکری رسیده که ناشی از طی مسیر عاشقی است.

    بچه های آسمان

    در "بید مجنون" فیلمساز دنیای مردی را ترسیم می کند که بعد از 37 سال با تصویر دنیایی که فقط حس کرده روبرو می شود و حقش را از دنیا می خواهد. مجیدی با گذر از عشق زمینی این بار نگاهی دارد به جایگاه غرائز و احساسات سطحی در قهرمانش. ویژگی نابینا شدن در هشت سالگی این امکان را به شخصیت یوسف می دهد که الفبای اولیه تصویر را بداند و در اولین مشاهداتش نه به دنبال شناسائی بلکه به بازشناسائی بپردازد و تصویر محض غرائز فروخورده اش را طلب کند.

    فیلمساز با نمادین کردن سیر نزولی شخصیت یوسف، فروپاشی او را در پس خاموش ترین تصاویر ترسیم می کند. یوسف حق خود می داند که به دنبال تعریف خود از زیبائی، لذت و ... باشد و وقتی گام در راهی می گذارد که همیشه به کمک زنش آن را طی می کرده، خود را قادر و محق به انجام هر کاری می داند.

    فیلمساز برای هر مرحله از این انفجار، به اولین و ابتدائی ترین شکل ها متوسل شده تا اغراق در چیدمان منجر به تحت تأثیر قرار دادن انفجار زیر پوستی او نشود. مهم انتقال حس انفجار در زیر لایه فیلم است نه عینیت فیلم. مثلاً اولین نشانه ای که زن یوسف را متوجه اتفاقات درونی او می کند، فقط دیدن عکس دختر جوان در میان جزوه های او است که زن را وادار به قهر می کند. ابتدائی ترین کد برای بیان اتفاق درونی یوسف و یا جستجوی زن به جائی می رسد که یوسف را با دسته گل مقابل کلاس دختر می بیند بدون آنکه حتی دختر جوان یوسف را ببیند.

    نابینایی و بینا شدن چندباره مرد و نتیجه ای که فیلمساز می خواهد از این رفت و برگشت ها بگیرد شاید همان مفهوم ساده عقوبت و تنبیه خداوند باشد ولی آنچه اهمیت پیدا می کند روندی است که شخصیت را به محصور شدن در میان تورهای آهنی در میان زباله ها می رساند. موقعیتی که به اسارت او در زندان غرائز اولیه انسانی پهلو می زند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:49 am

    مجید مجیدی: آقا، حال خوبی ندارم...
    ديدار فعالان عرصه هنر با مقام معظم رهبري


    جمعي از هنرمندان، كارگردانان، فيلمنامه نويسان، نويسندگان، شعرا و فعالان عرصه فرهنگ و هنر در حوزه ادبيات و هنر دفاع مقدس، عصر سه شنبه با حضرت آيت ا... خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي، ديدار و گفت وگو كردند.
    به گزارش خبرگزاري فارس حضرت آيت ا... خامنه اي در اين ديدار كار هنري در زمينه دفاع مقدس را يكي از برترين كارهاي هنري دانستند و تاكيد كردند: روايت و بازآفريني هنري گنجينه خصلت هاي والاو انساني هشت سال دفاع مقدس يك مجاهدت بزرگ است كه قطعا تاثيرات آن حادثه عظيم را خواهد داشت.
    رهبر انقلاب اسلامي دوران هشت سال دفاع مقدس را فراتر از يك برهه زماني خواندند و افزودند: هشت سال دفاع مقدس مجموعه اي از صفات والاو فرهنگ هاي ممتاز و عقايد و معارف برجسته است كه راويان آن همچون آيينه اي در مقابل يك مظهر جلال و جمال هستند.
    حضرت آيت ا... خامنه اي خاطرنشان كردند: هشت سال دفاع مقدس مظهر حماسه، معنويت و دين داري، آرمانخواهي، ايثار و از خودگذشتگي، ايستادگي و مقاومت، تدبير و حكمت، و شكوفايي استعدادها و ظرفيت ها است.
    ايشان افزودند: راوي و بازآفرين هنري دفاع مقدس در واقع روايتگر چنين ارزش ها و اوج هايي است كه هر ملتي به داشتن برخي از آنها به خود مي بالد. رهبر انقلاب اسلامي تلاش هاي انجام گرفته در عرصه ادبيات و هنر دفاع مقدس را رو به جلو دانستند و تاكيد كردند: آثار هنري مربوط به دفاع مقدس در عرصه هاي فيلم، كتاب، خاطره، و رمان يكي از پرمخاطب ترين آثار هنري بعد از انقلاب، در جامعه است، بنابراين هرچه بيشتر در اين عرصه سرمايه گذاري و تلاش شود، مناسب است. حضرت آيت ا... خامنه اي انعكاس كم بين المللي آثار هنري دفاع مقدس را يكي از نقايص اين بخش برشمردند و افزودند: البته سياست جشنواره هاي بين المللي برخلاف ارزش هاي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است، ولي همه مخاطبان نيز در جشنواره ها خلاصه نمي شوند. ايشان فعالان حوزه ادبيات و هنر دفاع مقدس را به اهتمام بيشتر به تحقيق و پژوهش و حفظ اسناد توصيه و خاطرنشان كردند: مسوولان بخش هاي فرهنگي و هنري نيز بايد بيش از پيش از نظرات و ديدگاه هاي فعالان اين عرصه استفاده كنند.
    رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به روح لطيف و نگاه تيزبين هنرمندان به مسائل جامعه تاكيد كردند: هنرمندان بايد مراقب باشند تا نگاه واقع بينانه و روح حساس آنها موجب ايجاد روحيه ياس و نااميدي نشود، زيرا عرصه فرهنگي و هنري كشور نيازمند انسان هايي پرتلاش، خستگي ناپذير، خلاق و اميدوار به آينده است و بايد در كنار تلخي ها، شيريني ها را هم ديد.
    از چهره هاي حاضر در اين ديدار مي توان به سيدمحمد حسيني، محمدحسين صفارهرندي، عليرضا سجادپور، عزت ا... ضرغامي، حسن بنيانيان، مرتضي اميري اسفندقه، سعيد ابوطالب، محمد رضا سرشار، محمد گبرلو، محسن پرويز، محمد شمس، رضا فلاح فر، منصور ارضي، اكبر نبوي، ناصر فيض، سجاد عزيزي آرام، سميرا اصلان پور، مجتبي شاكري، احمد شاكري، مهدي كاموس، علي نقي امير احمدي، محمد رضا جعفري جلوه، علي محمد مودب، محمدرضا شريفي نيا، مسعود ده نمكي، ابوالقاسم طالبي، جواد هاشمي، جمال شورجه، جواد شمقدري، محمدعلي زم، فرج ا... سلحشور، مرتضي شايسته، حبيب ا... كاسه ساز، مهدي چمران، مجيد شاه حسيني، رضا ايرانمنش، حسين سربخش، سيدمهدي شجاعي، مجيد مجيدي، حسين پارسايي، يوسفعلي ميرشكاك، شفيع آقامحمديان، جهانبخش سلطاني، جعفر دهقان، علي تفرشي، امير تاجيك، مجيد اخشابي، مسعود فراستي، مجيد انتظامي، احمد سنگري، حبيب احمدزاده، محمدرضا شرف الدين، حسين جعفريان، احسان محمد حسني، بابك رضايي، مرتضي سرهنگي، انسيه شاه حسيني، حميد شريفي ، راضيه تجار، مريم جمشيدي، سعيد قاسمي، نادر طالب زاده، رضا ميركريمي، محمد گلريز، محمد خزايي، احمد اسفندياري، قاسم افشار، مهرداد راياني مخصوص، بيژن نوباوه وطن، امير حسين شريفي، پرويز كرمي، احسان خواجه اميري اشاره كرد.

    حاشيه هاي این ديدار صمیمی
    عقربه ها ساعت 5 عصر را نشان مي داد كه آقا وارد حسينيه شدند و با شور اشتياق ميهمانان هنرمند رو به رو شدند، مجري برنامه آقاي اكبر نبوي در جايگاه قرار گرفت و ضمن سلام به آقا و حضار يادآوري كرد كه اين جلسه قرار است صميمي و صريح باشد.
    اولين ميهمان سخنران حبيب احمدزاده از حوزه ادبيات داستاني بود، اين داستان نويس خاطره اي نقل كرد و گفت: گزارشگري از من پرسيد تو اين همه به جبهه رفته اي چرا شهيد نشدي و من به او گفتم من دوبار شهيد شده ام، بنياد شهيد مرا قبول ندارد.
    هنگامي كه حبيب احمدزاده مطرح كرد كه گزارشگر از من پرسيد چرا شهيد نشده اي، مقام معظم رهبري با همان صميميت هميشگي به ايشان گفتند: مي خواستي بگويي برويد از عراقي ها بپرسيد.
    حاج مرتضي سرهنگي (مسوول فرهنگ و هنر ادبيات پايداري) دومين سخنران اين نشست صميمي بود. او خاطر نشان كرد كه ادبيات دفاع مقدس در ايران ساخته نشده است، متولد شده است و اين فرزند پدر مي خواهد. او همچنين گزارشي از روند آثار ادبيات دفاع مقدس ارائه داد.
    - مسعود فراستي (از منتقدان حوزه سيما و تلويزيون) ايشان هم در مدت زماني اندك سه مساله مهم را گوشزد كرد؛ 1- خود را هنرمند ندانيم 2- كار جدي ارائه دهيم 3- فرهنگ را سياست زده نكنيم.
    محمدرضا سنگري (استاد دانشگاه، شاعر و منتقد) مثل هميشه سخنراني جذابي كرد. يك سخنراني كوتاه مزين به شعر رجزي از حضرت علي اكبر(ع). وي همچنين ضرورت حضور يك بانك اطلاعاتي را در حوزه ادبيات خاطر نشان كرد.
    مجيد مجيدي (كارگردان سينما) ديگر سخنران اين نشست بود. مجيدي بسيار شاعرانه صحبت كرد. او با ياد كردن خاطرات 8 سال دفاع مقدس متذكر شد كه بهترين روزها همان روزها بودند. روزهايي كه پر از معنويت و ايثار بود روزهايي كه روياهاي سرزمين ما هستند.
    مجيدي گفت: خيلي از فيلمسازان مي خواستند به اين جلسه بيايند اما نه به دليل ناراحتي بلكه به دليل ناخوش احوالي نتوانستند بيايند. او در اين لحظه رو به آقا كرد و با صدايي بغض آلود به آقا گفت: من هم حال خوبي ندارم و گريه اش گرفت. مجيد مجيدي بسيار صميمي و روان درددل كرد و گلايه اش از صدا و سيما را هم مطرح كرد. پس از صحبت هاي مجيد مجيدي مقام معظم رهبري با همان مهرباني هميشگي فرمودند نبايد نااميد بود. در كنار سختي ها، آساني ها را هم بايد ديد و اين ويژگي هنرمندان است. آقا گفتند: من يك تسلابه ايشان (مجيد مجيدي) بدهم. اين روياها كه شما مي گوييد، وقتي خود من رييس جمهور بودم، در زمان جنگ و سال هاي 63،64 و 65 در اهواز، در خاطرات دفاع مقدس خيلي زياد است. الان در كنار اين جهنم، يك بهشت هايي هم وجود دارد، از آن غفلت نكنيد.
    نادر طالب زاده (كارگردان و مستندساز) از ديگر شركت كنندگان سخنران بود. و در سخنان خويش مطرح كرد كه ضرورت ايجاد يك شبكه مستقل مستند در صدا و سيما احساس مي شود.
    سيدمهدي شجاعي (نويسنده انقلاب) با اين كه كسالت داشت، در جايگاه حاضر شد و مختصر و مفيد ادب و متانت خويش را نثار مقام معظم رهبري و ميهمانان ارجمند كرد.
    ساعت 18:50 هنگام سخنراني آقا فرا رسيد كه مقام معظم رهبري فرمودند نوبت به ميهمانان بدهيد و نوبت به حسين مسافر آستانه از حوزه تئاتر رسيد.
    آخرين سخنران اين جلسه مسعود ده نمكي (كارگردان سينما) بود. ده نمكي مثل هميشه لبخند بر لب ، راحت سخنراني كرد. او در صحبت هايش، به تسلاي مجيد مجيدي رفت و گفت ما هم دل مان گرفته است.
    ده نمكي همچنين اهميت سينماي دفاع مقدس را يادآور شد و با اميدواري، نشاطي هم با گفتن خاطره اي به جمع هديه داد.
    در اين نشست سيد محمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، عزت اله ضرغامي رييس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، محسن پرويز معاون فرهنگي وزير ارشاد، حسن بنيانيان رييس حوزه هنري، محمد علي زم، محمد رضا جعفري جلوه معاون سينمايي وزير ارشاد، سردار سيدفيصل باقرزاده، مهدي چمران رييس شوراي شهر تهران ، بيژن نوباوه نماينده مجلس و ... حضور داشتند.
    نشست هنري هنرمندان ادبيات دفاع مقدس با اقامه نماز به امامت مقام معظم رهبري و صرف افطار در بيت آن معظم له به پايان رسيد.
    مقام معظم رهبري در سخنان خويش از آثار مرتبط دفاع مقدس همچون كتاب دا، فيلم هاي آژانس شيشه اي ، ليلي با من است و اخراجي ها ياد كردند.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 6:51 am

    ماجراي فيلمي که رهبر انقلاب را برافروخت
    نتيجه‌ آن، اين بود که کل مسئولان آن منطقه عوض شدند. مي‌خواهم نگاه و برخود آقا را تشريح کنم که مي‌دانند هنر متعهد و انقلابي آن است که در آن درد وجود داشته باشد تا مسئولين ببينند و در جهت رفع آنها برآيند. او که رهبر مملکت است و مي‌توانند تکليف کنند که نبايد چنين فيلمي بسازي و پرونده کار را ببندند.
    مجيد مجيدي به ذکر خاطره‌اي از اولين ديدار خود با رهبر معظم انقلاب پرداخت.
    مجيد مجيدي - صفحة 6 13636_767
    به گزارش «فردا» به نقل از ويژه‌نامه «تداوم آفتاب»، مجيد مجيدي از کارگردانان کشور در خاطره خود مي‌آورد: اولين ديدار من با آقا برمي‌گردد به سال 70 و فيلم «بدوک». اين فيلم فيلم تلخي بايد مي‌بود. اين فيلم براي من منشا اتفاقاتي هم شد و البته مصداق بسيار خوبي است که تفاوت نگاه آقا را با مسئولان فرهنگي نظام براي شما عرض کنم. اين فيلم را به همراه جمعي از هنرمندان و مسئولان در جلسه‌اي که آقا حضور داشتند، ديديم. فيلم که تمام شد آقا به شدت برافروخته و ناراحت شد.

    وي ادامه داد: اين عين عبارت آقاست: «اگر اين فيلم مبتني بر درام است که حرفي نيست؛ ولي اگر مبتني بر واقعيات است، من حرف دارم.» اقاي سيد مهدي شجاعي که نويسنده فيلمنامه بود، گفت: متاسفانه مبتني بر واقعيت است و اگر مي‌خواستيم همه آن را نشان دهيم، فيلم ظرفيت اين همه تلخي را نداشت و بعد مصداق‌هايي را هم آورديم. و باز اين عين عبارت آقاست که خطاب به مسئوليني که آنجا بودند، گفتند: «اگر چنين است چرا به ما نمي‌گوييد، چرا به ما گزارش داده نمي‌شود؟» با همين لحن. که بعدها از ما گزارش خواستند و ما هم گزارش‌هايمان را مکتوب کرديم و فرستاديم و اولين نتيجه‌ آن، اين بود که کل مسئولان آن منطقه عوض شدند. مي‌خواهم نگاه و برخود آقا را تشريح کنم که مي‌دانند هنر متعهد و انقلابي آن است که در آن درد وجود داشته باشد تا مسئولين ببينند و در جهت رفع آنها برآيند.

    در ادامه خبرنگار جام جم مي‌گويد: امام جمله‌اي هم دارند و مي‌گويند که هنر آن است که سياهي‌هاي جامعه را نشان دهد.

    و مجيدي در پاسخ با بيان اينکه برخي معتقد بودند اين فيلم براي جشنواره‌ها ساخته شده با ماموريت نگاه غربي تاکيد مي‌کند: بله، ولي در برابر اين برخورد آقا، کساني که به دنبال نگاه سياسي بودند، اسم اين کار را گذاشتند سياه‌نمايي. همين آقاي کلهر که الان مشاور آقاي احمدي‌نژاد هستند، براي اين فيلم نقدي نوشت که مضمون آن اين بود که فيلم به سفارش غربي‌ها ساخته شده است.

    بنا بر اين گزارش، خبرنگار مي‌گويد: در صورتي که پشت فيلم آدم‌هايي مثل سيد مهدي شجاعي و مجيد مجيدي که از بچه‌هاي انقلاب هستند، ايستاده بودند.

    که مجيد مجيدي در ادامه مي‌گويد: در حالي که وقتي خود آقا که معيار است، نمي‌گويد آقا به چه حقي اين فيلم را ساختي، او که رهبر مملکت است و مي‌توانند تکليف کنند که نبايد چنين فيلمي بسازي و پرونده کار را ببندند، اما چنين نگفتند. ولي مي‌دانيد که فيلم توسط وزير ارشاد وقت توقيف شد. نگذاشتند به جشنواره‌ها برود. فقط به کن رفت و رئيس جمهور وقت نامه‌اي 11 بندي خطاب به من و حوزه هنري نوشت و توضيح خواست. در بند اول اين نامه آمده بود که ما اين همه سد و سيلو در کشور ساختيم، اين همه آباداني، چرا راجع به اين‌ها فيلم نساختيد؟ هجمه‌هاي زيادي به من شد.

    وي در ادامه در خصوص واکنش شهيد آويني به اين فيلم مي‌گويد: شهيد آويني در نمايش خصوصي فيلم را ديد. وقتي فيلم تمام شد آنقدر با سرعت از حوزه بيرون رفت که فکر کردم از فيلم بدش آمده است. اما مي‌خواست کسي اشکش را نبيند. بعد به من زنگ زد، رفتم پيشش و من را بغل کرد و بوسيد. شهيد آويني اولين مدافع اين فيلم بود و تنها حامي من او بود.

    نامه رئيس جمهور وقت را بردم پيش سيد مرتضي. گفت: ول کن مجيد! تو فيلمتو ساختي. گفتم: بايد جواب بدهم، گفت: جواب هم مي‌دهيم با هم. يک روز مفصل به همراه او نشستيم و به اين نامه جواب داديم و در پاسخ به بند اول آن نوشتيم: شما در همه تاريخ ادبيات ايران در ميان آثار شعراي متعهد يک بيت شعر پيدا نمي‌کنيد که درباره سد و سيلو و... باشد. يعني با زبان بي‌زباني گفتيم که قرار نيست مجيز گوي شما باشيم و اگر هم دفاع مي‌کنيم، از کليت اين انقلاب و اين کشور دفاع مي‌کنيم. هنر فرمايشي که خاصيت ندارد. وظيفه هنرمند هم اين نيست. ولي در برابر همه اين هجمه‌ها آقا يک پيغامي به من دادند که اگر قرار باشد کسي انتقاد کند و به چالش بکشاند، همين شماها هستيد. و در مقابل هم ساختار مديريت فرهنگي کشور تا آنجا پيش رفت که 3 سال نگذاشتند من فيلم بسازم. بچه‌هاي آسمان را 3 سال بود نوشته بودم و نمي‌گذاشتند بسازم.

    گفتني است، ويژه‌نامه «تداوم آفتاب» توسط روزنامه جام‌جم منتشر شده است.

    خلاصه فيلم بدوك
    خشکسالی در روستاهای بلوچستان موجب می‌شود که اهالی یک روستا خانه و زندگی خود را ترک کنند. حیدر با پسرش جعفر و دخترش جمال تنها افرادی هستند که در روستا می‌مانند. حیدر که برای رسیدن به آب مشغول حفر چاه است جان خود را بر اثر ریزش چاه از دست می‌دهد. جعفر و جمال تنها افرادی هستند که در روستا می‌مانند. حیدر که برای رسیدن به آب مشغول حفر چاه است جان خود را بر اثر ریزش چاه از دست می‌دهد.

    مجيد مجيدي - صفحة 6 13654_507

    جعفر و جمال روستا را به قصد شهر ترک می‌کنند. راننده‌ای آن دو را می‌رباید. جعفر را به عبدالله که قاچاق‌چی است می‌فروشد و جمال ظاهراً پس از فروخته شدن توسط یک دلال پاکستانی به آن سوی آب برده می‌شود. جعفر که مصمم است خواهرش را بیابد دوستش نورالدین را که در پاکستان کار می‌کند برای یافتن جمال ترغیب می‌کند. پس از این که عبدالله یکی از نوچه‌های نافرمان را به طرز فجیعی می‌کشد و محل خواب و زندگی آنها طعمه حریق می‌شود جعفر و دیگران می‌گریزند.

    جعفر به پاکستان می‌رود و به کمک نورالدین وارد مدرسه‌ای می‌شود که گمان می‌کند جمال از آن جا همراه چند دختر نوجوان دیگر به کشورهای عربی فرستاده خواهد شد. جعفر که تصور می‌کند خواهرش در لنجی است که عازم کشورهای عربی است دور از چشم دیگران وارد لنج می‌شود، غافل از این که در تمام این مدت خواهرش در خانه عبدالله در انتظار او آرام و قرار نداشته است.
    catuyoun
    catuyoun
    Admin


    تعداد پستها : 1950
    Age : 57
    Registration date : 2008-02-27

    مجيد مجيدي - صفحة 6 Empty رد: مجيد مجيدي

    پست من طرف catuyoun السبت فبراير 27, 2010 7:22 am

    نگاهی به گناه در دو فیلم اخیر مجید مجیدی
    بـه رنـــگ آســــمـان

    سايت خبري سيمافيلم / گلاره محمدي : اولین بار که با مفهوم گناه آشنا شدم به خاطر نمی آورم ، ولی خوب به یاد دارم که در دوران کودکی از سنگ زدن به گنجشک تا یواشکی برداشتن اسباب بازی همبازی همه و همه گناه محسوب می شد . بعدها با بالا رفتن سن ما درجه و کیفیت گناهانمان هم ارتقاء یافت . دیگر معنی گناه و گناهکار شکل جدی تری به خود گرفت و بالطبع تمامی ما هر بار که در موقعیت افتادن به دام گناه قرار می گرفتیم هزار و یک باید و نباید را پیش چشم خویش شاهد بودیم . در دنیای امروز ما اما گناه به چه امری اطلاق می شود و گناهکار کیست ؟
    آن چیز که در جامعه امروز ما بیش از هر چیز به چشم می خورد انجام پاره ای از گناهان ( به خصوص گناهان کبیره ای مثل دروغ ) به نام مصلحت است . این مصلحت اندیشی تا جایی پیش رفته که گاه انجام کارهای درست عجیب و غریب و گاه نامتعارف جلوه می کند .
    این مقدمه از آن رو بیان شد که در این یادداشت قراراست عنصری به نام گناه را در آثار مجید مجیدی بررسی کنیم . شاید این جمله را از زبان بسیاری از مخاطبان آثار مجیدی شنیده باشید که می گویند : " انسان های فیلم های مجیدی به شدت پاک و بی ریا هستند و با آدم های پیرامون ما متفاوتند " به گمانم این تفاوت از آنجا ناشی می شود که مجیدی تلاش می کند نقش عنصری مثل فقر - که ثابت ترین مولفه اغلب آثار اوست - را در کشیده شدن انسان ها به سوی گناه نادیده گرفته یا کمرنگ جلوه دهد که این اتفاق از " بچه های آسمان " تا " آواز گنجشک ها " ادامه دارد و در آثار اخیر او ( بید مجنون و آواز گنجشک ها ) به شکل محسوسی به چشم می آید . در یک نگاه کلی ، دیدن جامعه از سوی یک هنرمند ( در اینجا نویسنده و کارگردان ) یا به تعبیری جور دیگر دیدن او اصلا ایرادی ندارد و اصولا هنرمند مختار است جامعه پیرامون خویش را آن گونه که خود تعبیر می کند به تصویر بکشد ؛ اما مشکل از آنجا آغاز می شود که پای قضاوت به فیلم باز می شود و این قضاوت ها گاهی به مخاطب القاء می گردد .
    دو فیلم " بید مجنون " و" آواز گنجشک ها " از آن رو مطرح شد که نقش گناه و پیامدهای آن در این دو فیلم بیشتر به چشم می آید . در دیگر فیلم های مجیدی ( پدر ، بچه های آسمان ، رنگ خدا و باران ) قهرمان های مجیدی کودکان و بعدتر نوجوانانی بودند که نقش گناه در زندگیشان بسیار کمرنگ بود . به بیان دیگر اگر اشتباهی از آنان تحت عنوان گناه سر می زد ، در همان مقیاس هم عذاب وجدان داشتند و نهایتا برای بخشوده شدن گناهشان تلاش می کردند و تمامی این اتفاقات از دید مخاطب در مورد آن طیف و گروه سنی قابل پذیرش بود . اما در این دو فیلم اخیر که بیشتر به دنیای بزرگترها پرداخته و زندگی آنان را به تصویر کشیده ، قضاوت های نهایی غیرعادی به نظر می رسد .جالب اینجاست که این دو فیلم هر یک روایتی مجزا از زندگی دو خانواده از دو طبقه اجتماعی متفاوت را به نمایش می گذارد ، اما سرانجام و در پایان ، هر دو به يک نقطه می رسند و شاید به یک شکل مجازات می شوند . بد نیست خلاصه داستان این دو فیلم را با هم مرور کنیم :
    در" بید مجنون " استاد دانشگاه نابینا به محض انجام عمل جراحی و به دست آوردن بینايی خود دل به دختری زیبارو می بازد و خانواده اش او را ترک می کنند و در نهایت مجددا بینایی اش را از دست می دهد و احتمالا باید به این نتیجه برسیم که یک مرد خوب ، مردی نابیناست و ... در " آواز گنجشک ها " کارگری که از محل کارش اخراج شده و در حومه تهران زندگی می کند ، برای یافتن کاری به تهران می آید و در حین انجام کار وسایلی را از گوشه و کنار شهر برای خانه اش جمع کرده و به آنجا می برد و در نهایت یک روز تمام این وسایل که در حیات منزلش جمع شده مانند آواری برسرش می ریزد و در نهايت او به این نتیجه می رسد که بار کج به منزل نمی رسد و بهتر است به آنچه دارد قناعت کند و ... . این گونه نتیجه گیری شاید برای یک فیلم آموزشی و برای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب باشد ، هرچند با توجه به سطح آگاهی و اطلاعات کودکان و نوجوانان امروزی ، این هم امری بعید به نظر می رسد . در کنار این نگاه یکطرفه و بیش از حد خوشبینانه و حکیمانه در محتوا و منطق فیلمنامه ، فیلم های متاخر مجیدی از پختگی و انسجام قابل قبولی در فرم ، کارگردانی ، طراحی ( اعم از صحنه و لباس و گریم ) و فیلمبرداری و صدابرداری ( و البته صداگذاری ) برخوردارند و این نکته افسوس نگارنده را از چرایی نگاهی سطحی به مفاهیم مطروحه بیشتر می سازد .
    باز هم بر این نکته تاکید می کنم که ایرادی بر نوع نگاه مجیدی یا هر هنرمند دیگری به زندگی و جامعه پیرامونش وارد نیست ، بلکه حکم قاطع و یکجانبه است که به نوعی اصل موضوع را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد . این نوع نگاه شخصاً گفته های والدین کودکانی را در ذهن متبادر می سازد که برای دور کردن کودک خود از انجام کارهای زشت يا خطرناک ، آنها را از عقوبت کار می ترسانند . آیا واقعاً برای بیان زشتی گناهی مثل آنچه قهرمان فیلم " بید مجنون " انجام می دهد ( بر فرض آن که بپذیریم چنین شخصیتی با این سطح از سواد و معلومات دست به انجام چنین عملی می زند )، باید کارگردان با گرفتن بینایی او خود را در جایگاه محاکمه کننده قرار دهد ؟ پس رحمان و رحیم بودن خداوند چه می شود ؟ چرا با این نگاه سیاه و سفید مسائل را مطرح می کنیم که در انتها نیز مجبور به صدور حکم باشیم ؟ در مورد " آواز گنجشک ها " هم همین اتفاق می افتد ؛ چرا آواری که بر سر قهرمان فیلم می ریزد باید همان اجناسی باشد که از شهر جمع کرده ؟ چرا موضوعاتی چنین عمیق ، اینقدر سطحی به نمایش در می آید ؟
    با نگاهی به آثار " بونوئل " و بررسی نقش فقر و گناه در فیلم هایش - که نگاهی متضاد با آثار مجیدی و به گمانم واقعگرایانه تری نسبت به آن دارد - و کمی واقع بینی در جامعه پیرامونمان شاید بتوان تصویر واقعی تری را به نمایش گذاشت . البته باز تاکید می کنم که مجیدی مختار است آن گونه که می خواهد به جامعه اش بنگرد ؛ اما تا زمانی که مخاطبش را مجبور به پذیرش قضاوت هایش نکند .

    تاريخ انتشار :26/10/88

      اكنون الخميس مايو 16, 2024 11:09 pm ميباشد