دوشنبه 15/7/1387
سینمای ایران باید پوسته عوض كند
كارگردان فیلم سینمایی «آواز گنجشكها» گفت: من پیش از این در محافل سینمایی گفتهام كه سینمای ایران باید پوسته عوض كند و رنگ دیگری را از خودش نشان دهد. بارها گفتهام و تأكیدم بر این بود كه جشنوارهزده نشویم.
«مجید مجیدی» كارگردان فیلم سینمایی «آواز گنجشكها» كه این روزها به اكران عمومی در داخل كشور در آمده، در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس اظهار داشت: دوران افول سینمای ایران شروع شده است. من پیش از این در محافل سینمایی گفتهام كه سینمای ایران باید پوسته عوض كند و رنگ دیگری را از خودش نشان دهد. بارها گفتهام و تأكیدم بر این بود كه جشنوارهزده نشویم.
وی ادامه داد: در دهه 90 سینمای ایران اقبال عمومی زیادی در جشنوارههای جهانی داشت و از همان موقع به سرعت وارد بازارهای جهانی شدیم. من آن موقع این ضرورت را احساس كردم كه حالا كه به این مرحله رسیدهایم میتوانیم از این موج بگذریم و سینما را به بازار جهانی بزرگتری برسانیم.
* سینمای ایران از موجهای سینمای جهان پرش نكرد
مجید مجیدی اظهار داشت: در سالهای 1996 تا 2000 سینمای ایران در اوج خود بود این سینما به دلیل ماركت و جشنواره اقبال زیادی داشت و هر فیلمی كه از ایران میآمد مورد اقبال جشنوارهها قرار میگرفت اما متاسفانه چون نتوانستیم سوار این موج شویم و سیاستی مشخص نداشتیم و مدیریت كلان ما نتوانست این امر را اداره كند و از طرفی خود سینماگران نیز خوب عمل نكردند،نتوانستیم از این امكان پرش استفاده كنیم.
وی افزود: خانه سینما نیز در این زمینه بسیار منفعل عمل كرد. در حالی كه نطفه این امر باید در جایی مثل خانه سینما شكل بگیرد و خودمان در داخل آن را شكل بدهیم.
كارگردان «آواز گنجشكها» تصریح كرد: البته مسائل دیگری بعد از 11 سپتامبر به لحاظ اقتصادی به وجود آمد و آن افت كردن كمپانیهای بزرگ جهان بود كه برخیها ورشكست و خیلیهای دیگر تعطیل شدند. این امر تأثیر عجیبی در سینما داشت و باعث شد كه كمپانیها دست به عصا راه بروند. مثلا در كشور ژاپن چند كمپانی معتبر تعطیل شد و پس از آن مثلا فیلمهای خود من «بید مجنون» و همین «آواز گنجشكها» كه خیلی باب طبع ژاپنیها هم هست، امكان پخش در ژاپن را پیدا نكرد.
مجیدی گفت: سینما با این اوصاف بازار بسیار بدی پیدا كرد كه روز به روز هم بدتر میشود. اگر ما استراتژی درستی نداشته باشیم، روزنههای تك ستاره ما هم عنقریب بسته میشود.
* سینمای ما باید مخاطب عام و خاص را توامان جذب كند
كارگردان «بچههای آسمان» به فارس گفت:فیلمهای كه خود من ساختم باعث شد كه سینمای ایران در بازارهای جهانی حضور پیدا كند. در آمریكا بیشترین فیلمی كه توانسته در سطح عمده یعنی چیزی حدود 30 تا 35 سینما به نمایش در بیاید بچههای آسمان، باران، بید مجنون، رنگ خدا بوده و كمتر فیلمی را سراغ داشتهایم كه اینگونه باشد.
وی افزود:فیلم «رنگ خدا» بالای 2 میلیون دلار فروش داشته است و در آمریكا فیلمهای من در ماركتینگ حضور داشته و كمپانیهای بزرگی آنها را خریدهاند كه این بیسابقه بوده یا كمپانی میراماكس یا سونی پیكچر كه فیلمهای من را خریدند كه این نشان دهنده ظرفیتی بود كه این فیلمها داشتند.
همیشه جایی كه یك انسان زندگی میكند در او تاثیر می گذارد هرچقدر كه ما از فضای شهری دور میشویم مناسبات درستتر و صحیحتر است و هرچقدر به شهرنشینی نزدیك میشویم نوع نگاه انسانها و كرامت انسانی به موقعیت مادی آدمها وابسته میشود
مجیدی با بیان این مطلب كه هر سینمایی دورهای دارد ،افزود:ما باید تلاش میكردیم تا تغییراتی در سینما بدهیم. فیلمهای ما بسیار شبیه شد و وجه جشنوارهزدگی باعث عدم رونق سینمای ما شد. ما باید این توفیق را دوباره پیدا كنیم و نباید تنها به جشنوارهها اكتفا كرد بلكه باید فیلمهایی ساخت كه ضمن اینكه مخاطب عام را جذب میكنند در فكر جذب مخاطب خاص هم باشد.
مجید مجیدی در ادامه افزود: جشنواره جهانی را نمیتوان پیشبینی كرد. آنها به دنبال مد و سلیقه هستند و فیلمی كه نظر آنها را جلب كند. ما نباید به جشنوارهها اطمینان كنیم. بلكه باید به این فكر كنیم كه چه فیلمی بسازیم كه جهانیتر شود.
* فیلمی جهانی می شود كه مختصات بومی و هویت ملی داشته باشد
وی به بیان مختصات فیلمهای جهانی پرداخت و گفت: از نظر من فیلمی كه مختصات بومی و هویت ملی كشور خودش را داشته باشد فیلمی جهانی است. شهید مرتضی آوینی این بحث را به عنوان استراتژی مطرح كرد كه سینمای جهانی ریشه در هویت ملی دارد. در سینماهای مختلف دنیا موج نو، نئورئالیسم یا حتی كارگردانهای بزرگ دنیا به خاطر داشتن هویت مستقل در دنیا شناخته شدهاند. فیلمسازانی مثل كوروساوا، جان فورد یا فلینی و فیلمسازان تاثیرگذار دیگر همه مبتنی بر ریشههایشان فیلم ساختهاند و به نظرم این مختصات اصلی سینمای جهانی است.
مجیدی ادامه داد:این ابعاد اگر با ساختار و سینمای فاخر و تكنیك فاخری ارایه شود طبعا میتواند مخاطب جهانی داشته باشد و این فرمولی است كه جواب داده و ایجاد جذابیت میكند. اگر این جذابیت در تكنیك و محتوایی كه ارایه میكنیم جاری و ساری شود و مبتنی بر هویتهای ملی باشد موفق خواهد بود.
كارگردان رنگ خدا به فارس گفت:من هرگز فیلمی نداشتهام كه در داخل ایران مطرح نشود ولی در بین مردم و جشنوارههای جهانی مطرح باشد. وقتی فیلمهایم را با مردم خودمان در یك سالن میبینم ،همان تاثیری را كه مردم در سینماهای آمریكا، ژاپن یا فرانسه دارند شاهد هستم. ممكن است نظر منتقدین متفاوت باشد چرا كه آنها دنبال سلیقههای خاصی هستند. اما چون مردم با فطرتشان با این آثار رو به رو میشوند و درگیر سلیقه و دیدگاههای شخصی نیستند میتوانند با فیلمهای من ارتباط برقرار كنند.
مجیدی از این نوع سینما به عنوان سینمای فطرت یاد كرد .
* شركت در اسكار به نظر مثبت مردم و منتقدان خلاصه نمیشود
این كارگردان سینما درباره حضور فیلم آواز گنجشكها در اسكار 2009 گفت: داستانگویی و ساختاری منسجم یكی از لازمههای یك فیلم در رقابتی مثل اسكار است. چون اعضای آكادمی اسكار آدمهای نقادی نیستند و اغلبشان سینماگر، فیلمساز، نویسنده و بازیگر هستند و طیفهای مختلف هالیوود را شامل میشوند و به هر حال نگاههای مردمی به سینما دارند.
از طرفی گلدن گلوب نگاه نقادانهای برای فیلمها دارد و در اغلب موارد فیلمهایی كه توجه آنها را جلب میكند با فیلمهای اسكار كاملا متفاوت هستند.
وی افزود: ارسال فیلم به اسكار مشخصههای خاصی دارد و تنها اینكه مورد توجه منتقدین و مردم قرار گرفته باشد كافی نیست. یك فیلم برای حضور در اسكار باید چند پارامتر داشته باشد. یكی اینكه دارای توفیقات جهانی اعم از جشنوارهای و ماركتینگ باشد و خود كارگردان و شناخته شدن او از همه مهمتر است ضمن این كه كمپانیای كه فیلم را به آكادمی معرفی میكند و آن را تبلیغ میكند بسیار مهم است. اگر یك فیلم در اسكار كمپانی معتبری حمایتش نكند كاملا فراموش خواهد شد.
مجیدی كه با فیلم «آواز گنجشكها» نماینده ایران در اسكار است،گفت: چون اعضای آكادمی چیزی حدود 800 نفر هستند و این عده هم در كل آمریكا پخش هستند، فقط برای اسكار چند نمایش محدود برای آنها گذاشته میشود كه كافی است به حد نصاب برسد و حدود 300 نفر فیلمها را ببینند. اگر كمپانی پشت فیلم باشد مراسمی برای اعضای آكادمی میگذارد و در نزدیكترین محل ممكن آنها را دعوت میكند تا به نمایش فیلم بنشینند و دور هم جمع بشوند خود این امر بیتاثیر نیست كه بتوانند افراد را جذب كنند ضمن اینكه بروشورهایی تهیه میشود و اطلاعات كارگردان، بازیگر و خود فیلم را به اعضای آكادمی میدهد چرا كه تك تك اعضا با همه كارگردانان شركتكننده آشنایی كاملی ندارند.
* داشتن كمپانی حمایت كننده در اسكار بسیار مهم است
وی افزود:پس از هر نمایش رایزنیهایی انجام میشود و نظراتی گرفته میشود كه اگر این نظرات مثبت باشد روی آن كار میكنند كه طبق آمار اگر نظرات مثبت زیر 80 درصد باشد فیلم هیچ شانسی برای برنده شدن ندارد چون رقابت بسیار تنگاتنگ است و حتی یك درصد كمتر یا بیشتر بسیار تاثیر میگذارد. پس از این روند است كه كمپانی برای فیلم تبلیغ میكند درباره فیلم نقد و مطلب مینویسد و تا زمان مراسم روی فیلم كار میكند. اینها پارامترهایی است كه ما به آنها واقف نیستیم. به خاطر همین است كه همیشه نقد میشود كه نباید فلان فیلم به اسكار معرفی میشد و یا فیلم دیگری اقبال بیشتری داشت.اسكار پارامترهای زیادی دارد و رقابت در آن سخت است و خیلی چیزها دست به دست هم میدهد و تنها خود فیلم كافی نیست. ارزشهای فیلم تنها نیمی از راه اسكار را میرود.
* ماجرای شركت «بچههای آسمان» در اسكار
وی درباره شركت فیلم بچههای آسمان در اسكار گفت: مدیر كمپانی میراماكس نامهای درباره حضور بچههای آسمان در اسكار داد كه آن را در اختیار حوزه سینما قرار دادم. چرا كه آن موقع بحث بین فیلم گبه و بچههای آسمان برای ارسال به اسكار بود. او در این نامه نوشته بود كه اگر نظرات كارشناسی ما را میخواهید پیشبینی ما درباره نامزد شدن بچههای آسمان است و ما نسبت به آن شك نداریم. ما یقین داریم كه این فیلم در اسكار پذیرفته میشود و حدود 80 _ 90 درصد این شانس را دارند. آن موقع یك سری از منتقدان گفتند كه چرا بچههای آسمان را به اسكار فرستادند علیرغم اینكه این فیلم فیلم موفقی بود اما كمپانی حمایتكنندهای نداشت.
وی ادامه داد:كمپانی میراماكس خواهش كرد كه فیلم را نگه داریم و به هیچ جشنواره دیگری ندهیم تا سال آینده در اسكار شركت كند. چرا كه آنها ایمان داشتند كه فیلم موفق خواهد شد ولی خود این كمپانی فیلم دیگری داشت به اسم زندگی زیباست. خب آنها طبیعتا به دنبال تجارت خود هستند و میدانستند كه قطعا فروش این فیلم بالای 50 میلیون دلار خواهد رفت و نهایت فروش بچههای آسمان10 میلیون دلار بود. برای همین تمام تلاششان را كردند كه فیلم بنینی پیروز شود. وقتی به اسكار رفتم تمام لسآنجلس پس از عكسهای بنینی بود در حالی كه تصاویر «بچههای آسمان» گوشه كنار شهر قرار داشت و در نهایت این اتفاق برای زندگی زیباست افتاد. این فرمولهایی است كه همه كمپانیهای جهان میدانند.
دوران افول سینمای ایران شروع شده است. من پیش از این در محافل سینمایی گفتهام كه سینمای ایران باید پوسته عوض كند و رنگ دیگری را از خودش نشان دهد. بارها گفتهام و تأكیدم بر این بود كه جشنوارهزده نشویم.
* موفقیت «آواز گنجشكها» در اسكار افتخار برای سینمای ایران است
وی درباره امكان موفقیت آواز گنجشكها در اسكار گفت: اگر این اتفاق بیفتد در وهله اول برای سینمای ایران افتخار است و دوم برای سینماگری كه این فیلم را ساخته است.
وی درباره مضمون فیلم آواز گنجشكها گفت: همیشه موضوعاتی را انتخاب میكنم كه برگرفته از واقعیتها است چرا كه عنصر تماشا و تجربه كردن برایم اصل است. «آواز گنجشكها» را هم بر اساس شخصیت واقعی و فضایی كه دیده بودم به دست آوردم.
* شخصیت «كریم» معادل واقعی داشت
وی با اشاره به اینكه شخصیت «كریم» معادل واقعی داشته است،گفت: شخصیتی همچون كریم را دقیقا در همان فضا دیدهام كه رابطه بسیار نزدیكی با شترمرغها داشت. شترمرغ موجود عجیبی است كه با شرایط خود را وفق میدهد. او در دمای 50 درصد بالای صفر و زیر صفر دوام میآورد به همین دلیل است كه به سرعت میدود و عمر زیادی میكند ولی به شدت موجود احمقی است و با آن هیكل بزرگش مغز كوچكی دارد اما موجودی مهربان و دوست داشتنی است كه به سادگی با آدمها اخت نمیشود و دستآموز و اهلی نمیشود.
مجیدی گفت:آن شخصیت علیرغم اینكه با شترمرغها رابطه خیلی خوبی داشت و با تك تك آنها صحبت میكرد اما با آدمها رابطهای نداشت و اینكه ساده و زلال و شفاف بود. همیشه به این فكر میكردم كه این آدم در مناسبات شهری چه بلایی به سرش میآید. احساسی كه آدم در مورد پرنده معصومی دارد كه اگر در قفس بیفتد چه اتفاقی برایش میافتد. مجموعهای از این حسها كه زندگی شهری و مناسبات شهری ما را به كجا میبرد و وجه معرفتی ما را میگیرد و كمرنگ میكند باعث شد كه این فیلمنامه را بنویسم.
* اهدای جایزه بازیگری به «رضا ناجی» ناشی از یك نگاه كاملا تخصصی بود
وی با اشاره به حضور پررنگ جهانی «آواز گنجشكها» گفت:این حضور بخشی بر میگردد به خود فیلمساز كه بالاخره یك عقبهای داریم و فیلمهایی ساختهایم كه در دنیا مطرح است و در هر جشنوارهای وقتی فیلمساز شناخته شدهای میآید،به هر حال از آن استقبال میشود.
مجیدی ادامه داد:مسئله بعدی خود قصه و ساختار و نگاهی كه در خود فیلم وجود داشته است برای این اتفاق بودهاند. فضای فیلم و نوآوریهایی كه احیانا دارد چه به جهت فضاسازی و بازی دیگر دلایل این امر هستند و به هر حال بازی «رضا ناجی» یكی از ویژگیهای فیلم «آواز گنجشكها» تلقی میشود.
وی درباره بازی «رضا ناجی» در این فیلم گفت:گرفتن جایزه برلین اتفاق خیلی بزرگی برای سینمای ایران است و به نظر من مطبوعات ما شاید آن طوری كه باید و شاید به طور تخصصی به آن نپرداختند. وقتی فیلمهای ما در جشنوارههای الف دنیا جایزه میگیرد عمدتا كارگردان محور است و یا به خاطر مضمون فیلم جایزه گرفته یا نوع نگاه فیلم و تحت عنوان بهترین فیلم و كارگردانی.
مجیدی در ادامه افزود: وقتی بازیگری در جشنوارههای الف جایزه میگیرد، سلیقه خیلی تأثیر ندارد و یك امر تخصصی است.به نظرم بازیگری خیلی تخصصی ، فنی و هنری است و دیگر نمیشود سلیقه را دخالت داد. بازی خوب ،خوب است دیگر و كسی نمیتواند منكرش شود. جایزه گرفتن ناجی اتفاق مهمی بود و این در موفقیت فیلم در جشنوارههای جهانی بیتاثیر نیست. مثلا جشنواره سن سباستین او را به عنوان میهمان ویژه دعوت كرد كه به دلیل مسایل ویزا امكانش فراهم نشد، به هر حال خود اینها، ظرفیتهایی است كه باعث میشود اقبال عمومی زیاد باشد.
* صفات انسانی در فضای شهر نشینی به سایه رفته است
وی از فضای شهرنشینی غیر اصولی در تهران انتقاد كرد و درباره مفاهیم اشاره شده به این موضوع در «آواز گنجشكها» گفت:امروزه در آپارتمانها و قفسهایی كه برایمان درست كردهاند زندگی میكنیم و شاید نمیدانیم كه در همسایگی ما چه كسانی زندگی میكنند و اسمشان چیست؟ اما اگر به دوران دورتر برویم به بچگیمان در مییابیم كه با اینكه فاصلههایی دور با همسایگانمان داشتیم اما آنها را میشناختیم و به اسم صدایشان میكردیم حالا چه اتفاقی افتاده كه ما از بار اخلاقی خود دور شدهایم ؟آن هم در جامعهای كه اخلاق جزئی از محوریتهای اصلی ما بوده است. در جامعه ای كه افتخار میكردیم كه بگویند ایرانیها مهماننواز هستند. این صفات دارد به سایه میرود و شهر از ما آدمهای دیگری میسازد و نیرنگ و ریا و ریاكاری لازمه زندگی شهری شده و اگر دروغ نگویید غیرطبیعی است و دروغ جزو فرهنگ زندگی شده است. در حالی كه اساسا ما جامعهای بودیم كه اینها جزو معرفتهای ما بود.
* هویتی برای نسل بعدی نگذاشتهایم
وی با بیان این مطلب كه میتوانستیم در یك دورهای تعریف جغرافیایی فرهنگی داشته باشیم،گفت: مثلا به جای اینكه پارك و لامپ و درختها را درست كنیم باید به دنبال هویت فرهنگی شهرمان باشیم. مثلا منطقه پامنار برای خودش یك شهر تهران قدیم است. مگر چقدر هزینه میبرد تا این منطقه را بازسازی كرد. كشورهای دیگر یك ستون قدیمی شهرشان را نگه میدارند و موزه میكنند ولی ما هرگز به این توجه نكردیم كه نسلهای دیگری هم در راه هستند كه نیازمند یك هویتند و ما باید این هویت را به آنها بدهیم. دیگر كجای این تهران هویت دارد؟ همه شهر را خراب كردند... یك موقعی میگفتیم هوای خوب شمیران، اما حالا همه درختها را قطع كردهاند تمام باغها كه خاطرات ما بود توسعه هر شهر باید متناسب با هر فرهنگ باشد.
منبع : خبرگزاری فارس